یکی روز قبل و دیگری روز انتخابات اولین ریاست جمهوری ایران در5 بهمن سال 1358
تهیه از م. اسماعیلو
ایران بدنبال یک رئیس جمهوری
لوموند 26 و ٢٧ ژانویه ١٩٨٠
6 بهمن 1358
از فرستنده ویژه در تهران
نوعی افسردگی، از نوع افسردگی فردای جشنها دراطراف سفارت آمریکا حاکم است. کسانیکه آنجا فضای شلوغی را گرم نگه میداشتند، تظاهرکنندگانی که هر روز علیه امپریالیسم شعار میدادند و روزنامه نگاران آمریکایی که دوربین بدست برای چندمین بار بمنظور نشان دادن “جمعیت متعصب ” به آنجا می آمدند، امروز جای خود را به عابرین پیاده بیتفاوتی که عجله دارند، داده اند . دانه های برف به روی باندرولهایی آویزان گشته و اعلانهایی که غیر قابل خواندن شده اند، نشسته است. زمین مملواز اعلامیه های شناور بروی آب و گل است. مشتی از پاسداران انقلاب، با لباسهای گرم، جلوی در سفارت وقت کشی میکنند.
روز قبل از اولین انتخابات ریاست جمهوری در تاریخ ایرانیان افکار عمومی به گروگانهای آمریکایی، اتفاقات افغانستان ویا مسئله ساخارف توجهی ندارد. ایرانیان تنها متوجه نتیجه انتخاباتی هستند که در یک فضای کاملا آزاد برگذار میشود. اعلان، هجونامه، اعلامیه، مجالس عمومی، بحث رادیو تلویزیونی، زمان برابر داده شده به 7 کاندیدای اصلی در رادیو و تلویزیون، همگی حاکی از آنند که ظاهرا کمبودی برای انتخاب آزاد شهروندان وجود ندارد.
بیان مشابه
با این وجود، میزانی پریشانی در بخش قابل توجهی از مردم وجود دارد. آنها تفاوت بین کاندیداهایی که بیانی مشابه دارند را به سختی می توانند دریابند. همگی استقلال ملی و رفاه احتماعی را وعده میدهند و خود را طرفدار انقلاب و امام خمینی میدانند. اما امام خمینی که به تازگی در تهران برای معاینه بستری شده است از پذیرفتن کلیه رقبا خودداری میکند. مام خمینی همانطور که قانون اساسی جدید به او اجازه میدهد تنها بر رعایت قوانین نظارت میکند و کار رد کردن نامزدهای ریاست جمهوری که مناسب با جمهوری جوان نیستند را به عهده مردم گذاشته است. دانشجویان خط امام که گروگانها را دردست دارند این کاررا با مهارت تمام انجام داده اند. به مانند بازی بولینگ، این دانشجویان، شخصیتهای میانه رو که قابلیت نامزدی را داشتند، را یکی پس از دیگری به زمین انداخته اند. اسلحه مورد علاقه آنان اسناد سری بی پایانی است که یکی یکی از محلی بیرون میکشند. از اسناد سفارت آمریکا برای بی اعتبار کردن مخالفین جمهوری اسلامی امام خمینی استفاده میشود. بدینسان ماه قبل، چند روز قبل از شروع مبارزات انتخاباتی دو نامزد بالقوه ریاست جمهوری از دور خارج شدند: آقای رحمت الله مقدم، رئیس حزب رادیکال و آقای مهدی بازرگان رئیس سابق حکومت که با اشغال سفارت آمریکا ساقط شد. بعد از متهم شدن به جاسوسی، آقای مقدم مجبور به زندگی مخفی شد. آقای بازرگان نیز پس از دستگیری یکی از نزدیکانش، آقای عباس امیر انتظام، سفیر سابق دراستکهلم متهم به جاسوسی، از نامزد شدن صرف نظر کرد. آقای بازرگان که شخصا نیز متهم شده است، به کار سخت اعتبار بخشیدن به حزب و دوستان سیاسی خود مشغول است. از آنجا که عده ای از کاندیداهای» نامقبول « از موانع توانسته اند عبور کنند، “گیوتینی” که پشت نرده های سفارت آمریکا قرار دارد، بعد از شروع مبارزات انتخاباتی، نیز برای به زمین انداختن آنها بکار خود ادامه میدهد.
دانشجویان خط امام اسناد متهم کننده ای علیه سه رهبر حزب جمهوری اسلامی که به امام خمینی نزدیک هستند وجلال الدین فارسی، بنیادگرای مسلمان راست افراطی، را نامزد کرده اند، را به دست یکی از روحانیون مشهد، حجت السلام علی تهرانی داده اند. همان زمان فاش شد که آقای فارسی آنطور که قانون اساسی مقرر کرده “ایرانی الاصل“ نیست، بلکه از پدر و مادر افغانی بوده که بعد به تابعیت ایران درآمده اند. آقای فارسی بر خلاف میل روحانیت محافظه کار مجبور به کناره گیری شد. نامزد چپ افراطی آقای مسعود رجوی رئیس مجاهدین خلق مسلمان و مترقی همین سرنوشت را پیدا کرد. به او خاطر نشان شد که در رفراندوم، حزبش قانون اساسی را تائید نکرده است. در نتیجه با قانون اساسی جدید او نمیتوانست ریاست جمهوری را عهده دار شود (لوموند 22 ژانویه). در این بین وزارت کشور، احتمالا بحق، حدود سی نامزد عجیب غریب و یا فاقد تعادل روانی را رد کرد. باقی می ماند دریادار مدنی، مردی که به احتمال قوی مورد پسند رهبر انقلاب نیست. او از استانداری خوزستان و فرماندهی نیروی دریایی برای نامزد شدن استعفا داده است. با بازی با کلمات به او نسبت کودتای مدنی داده شده است. چون گمان میرود او از سوی پولداران، افراد رژیم سابق و کسانی که طرفداراستقرار نظم هستند حمایت میشود، نامزدیش خطرناک به نظرمی رسد. او با ابوالحسن بنی صدر یکی از دونامزد اصلی بشمار می رفت. سه شنبه 22 ژانویه دریادار مدنی با بی احتیاطی مخالفانش را به چالش کشید: “هر کس سندی علیه من داشته باشد و آنرا منتشر نکند خائن به انقلاب و اسلام است“. دانشجویان اسلامی حرف او را جدی گرفتند. فردای آن روز با سرعتی بی مانند گزارشی سری از آرشیو سفارت آمریکا که مدنی را از دو جهت متهم میکرد به مطبوعات دادند: از سویی او به خارج کردن یکی از برادرزاده های ژنرال پالیزبان که طرفدار شاه بود و اکنون یکی از رهبران ضد انقلاب است متهم میشد و ازسوی دیگر افشا شد که یکی از “واسطه های” مدنی در ماه اکتبر گذشته با سفارت آمریکا تماس گرفته تا حمایت واشنگتن از کاندیداتوری مدنی در انتخابات ریاست جمهوری را کسب کند. بدینسان سرنوشت انتخاباتی دریادار مدنی مشخص شد و آینده سیاسی اش بخطر افتاد. باقی میماند دو “کاندیدای جدی ” آقایان بنی صدر و حبیبی. هر دوی آنها مسلمان لائیک و دانشگاهی – اولی در اقتصاد و دومی در جامعه شناسی – هستند که 15 سال در غربت بسر برده اند. هر یک به سهم خود از طرفداری روحانیت برخودار است. آما آقای حبیبی بعد از آقای فارسی –هر چند هنوز نه بطور رسمی– از حمایت گسترده حزب جمهوری اسلامی به رهبری آیت الله بهشتی برخوردار است. بهشتی از زمانی که حجت الاسلام تهرانی اعلام کرد که از او سند در دست دارد مورد بی لطفی قرار گرفته است. از سوی دیگر، در محافل عموما مطلع، گفته می شود که رهبر انقلاب از موضعگیریهای آقای بنی صدر، که زمانی فرزند معنوی او بشمار می رفت، ناراضی است. با اینحال بنظر میرسد برادر، نوه و داماد رهبر انقلاب از آقای بنی صدر حمایت میکنند. اما دختر امام از زنان دعوت کرد که به آقای حبیبی رای دهند. ایرانیان بدون آنکه بدرستی بدانند کدامیک از کاندیداها از پیشتیبانی امام خمینی برخوداراست – با اینکه این اطلاع برای بسیاری از آنها ضرور است–، به سوی صندوقهای رای خواهند رفت. مگر اینکه دانشجویان خط امام بین دو دور انتخابات – که از سوی بسیاری از ناطران بسیار محتمل فرض می شود – به بازی خود در بی اعتبار کردن کاندیداها ادامه دهند و بدین ترتیب اولین رئیس جمهوری را از قبل معین کنند.
مقاله دوم – 7 بهمن 1358
پیروزی مسلم آقای بنی صدر در دور اول
آقای ابوالحسن بنی صدر وزیر اقتصاد ایران از پیروزی با اکثریتی بسیار وسیع در اولین دور انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران برخوردار شد. طبق آمار غیرنهایی که روز شنبه از طریق رادیو و خبرگزاری پارس پخش شد، در انتخابات جمعه او، با 70 درصد آرا از دریادار مدنی وآقای حسن حبیبی جلو افتاده است. در شهر مقدس قم 83 درصد آرا به آقای بنی صدر داده شد و تنها 10 درصد آرا به آقای حبیبی. شرکت در انتخابات خیلی وسیع بود، بغیر از کردستان بخاطر دستورالعملهای سازمانهای خودمختار.
درود بر بنی صدر «! صدای فریادها از دیوارهای ساختمان آهنی و فولادی 212 خیابان آپادانا که ستاد انتخابات کسی که دیگر میداند اولین رئیس جمهوری ایران خواهد شد بگوش میرسد. لیموزین ضد گلوله آقای بنی صدرهنوز پارک نکرده، حدود ده محافظ مسلح از ماشین دومی خود را بسرعت به در ساختمان می رسانند تا راهی از بین جمعیت طرفداران برای کاندیدا فراهم آورند. شور و شوق بیش از حدی است : دست دادنها، روبوسیهای طولانی، به شانه یکدیگر زدنها. موج انسانی آقای بنی صدر را حول می دهد، می بلعد و می برد. آقای احمد سلامتیان یار تبعیدی پاریسی اش و گرداننده مبارزات انتخاباتی بسبک »امریکائی»، او را از دفتری به دفتری دیگر می برد تا کاندیدای خوشوفت از هر یک برای سهمی که در پیروزی او داشتند، تشکر کند. دختران جوان با جین اما با داشتن روسری محجوبانه و معمول، از او امضا می خواهند. در بخش تبلیغات، دیوارها از آفیشها پر شده و زمین پر از اعلامیه های او و … یا مخالفانش است. در بخش سنجش افکار، دیوارهای دفتراز نقشه های ایران با پونزهای رنگارنگ سوراخ شده و از تابلوهای ارقام و گرافیک، فرش شده اند که در آنها تحول هفته به هفته، شهر به شهر، واستان به استان، محبوبیت کاندیداهای اصلی مشاهده می شوند.
ساعت 5 و نیم بعد از ظهر است و دور اول در نیم ساعت دیگر خاتمه خواهد یافت. اما مسئول سنجش افکار قادر است به آقای بنی صدر حدود درصد رایی که دریافت کرده را بدهد: 75درصد در تهران، 85 درصد در استان اصفهان، 86 درصد در مازندران و گیلان، 90 درصد در شهر محل تولدش، همدان. جوانهایی که دور او هستند، شعاری که با الفاظ بازی می کند »بنی صدر صد در صد« و در طول مبارزات انتخاباتی از استقبال زیادی برخوردار بود، سر می دهند. چهرهء برنده انتخابات رنگی می شود، چشمها، پشت عینکهای پولکی، از خوشحالی برق می زنند. مصطفی انتظاریون همکار و دوست جدایی ناپذیر او و همچنین یار تبعیدی پاریسی اش با تاثر بسیار به ما می گوید: بیشتر ازیک پیروزی است، یک سیل است!
این مطلب را ما در عمل، در بازرسی به دفترهای رای گیری انجام دادیم، مشاهده کردیم. شرکت در همه جا وسیع بود: درهمان ساعات اولیه صبح، صفهای تمام نشدنی از مردان و زنان که با نظمی چشمگیر برای ملتی که تازه دمکراسی را تمرین می کند، تشکیل شده بود. رای مخفی بود اما شماری از رای دهندگان دلایل رای خود را با ما در میان گذاشتند.
چرا آقای بنی صدر؟
جوابها محله با محله متفاوت بود گرچه بیشتر می گفتند که او را از طریق نوشته ها و سخنرانی های بی شمارش خوب می شناسند. معلمی می گوید: » بنی صدر یک اقتصاددان قابلی است که می تواند مشکلاتمان را حل کند.«
یک کاسب بازار می گوید » : بهره بانکی را از 14 درصد به 4 درصد کاهش داده.« سرپرست ساختمانی می گوید»: او با اسلام و کارگران مساعد خواهد بود.« یک بیکار (در حلبی آباد جنوب شهر) می گوید به ما قول کار و خانه داده و در ضمن ضد امریکایی ها است.« او همچنین قول داده که » زمین مال کسی است که کار می کند« و به این دلیل 96 درصد آرا، در احمد آباد، دهی نزدیک تهران، به او داده شده است.
در محله یهودی نشین عولادجان، آقای بنی صدر اکثریت آرا را کسب کرده است. یکی از شخصیتهای جامعه یهودی به ما می گوید» : او یک لیبرال است، یک انسان با تسامح است .«در عوض کردها، ترجیحشان را به آقای حسن حبیبی دادند حتما بخاطر واداشتن حزب دمکرات کردستان و حزب کمونیست توده. آقای بنی صدر در تفسیر اولین نتایج انتخابات، به ما گفت »رئیس جمهور مستضعفان و اقلیتها خواهم بود.«
نتیجه انتخاب آنچنان حتمی بحساب می آید که یک مراسم کوتاه » انتصاب«، جمعه شب، در ستاد انتخاباتی در خیابان آپادانا برقرار شد. در بین اعضای خانواده اش برادرش، خواهرش، شوهر خواهرش، خواهرزداه ها و برادرزاده خویش و خانومش و همکارانش، او در زیر آفیش بزرگی که در آن با حروف چاپی می شد خواند، » آقای رئیس جمهور، آقای بنی صدر از ملتی که » به من رای داد« قدر دانی کرد. در حالی که سینی ها در فضا می چرخید، حضار برای » سلامتی امام خمینی و اولین رئیس جمهور« صلوات فرستادند.
»برغم تهمتهای خیلی کثیف «
همراه با غرشی از کف زدنها، آقای بنی صدر سوار لیموزینش می شود تا به منزل امام برود. آقای بنی صدر می گوید»: این یک انتخاب نیست یک انقلاب است، برغم عدم بیطرفی فضاحت بار رادیو و تلویزیون، تبلیغات فریبنده مطبوعات بزرگ، مخالفت روحانیون بلندپایه و مبارزه ای که حزب جمهوری اسلامی علیه من پیش برد، در واقع یک مشت روحانی فاشیست که خود را به دروغ مقلد امام اعلام می کنند و نیز برغم تهمت بارانهای خیلی کثیف، ملت مرا انتخاب کرد.«
برخوردها در طول مبارزات انتخاباتی پرشمار بودند. اعلامیه های امضا نشده و یا به امضای سازمانهای ناشناخته به نوبت آقای بنی صدر را به مهره فرانسه یا اسرائیل متهم کردند. طبق یکی از این نوشته ها، حتی آقای بنی صدر مخفیانه به بیت المقدس رفته و گلدا مایر، نخست وزیر وقت، او را به حضور پذیرفته. طبق یک فحشنامه دیگر، پدر او که از قرار آیت الله محترمی است، همکار ژنرال زاهدی بوده، همان کسی که در سال 1353 با همکاری سیا شاه را به سلطنت دوباره نشاند…
»تصمیم گرفتم به هیچکدام از فحشها جواب ندهم و ملت این روش را پسندیده است. می خواهم انقلاب را از کسانی که سعی دارند آنرا قبضه کنند، خلاص کنم.« یکی از اهداف اولیه اش بازیابی »اسناد ساواک « است که در حال حاضر در دست امام خمینی (منظور خامنه ای است به اشتباه خمینی نوشته است– مترجم) بعنوان سرپرست وزارت دفاع. این روحانی عضو شورای انقلاب و یکی از رهبران حزب جمهوری اسلامی است. آقای بنی صدر مرتبأ تعجب خویش را از عدم استفاده این اسناد برای افشای اعمال خلاف رزیم سابق را بارها اعلام کرده است. از محاکمات فوری، اعدامهای بدون محاکمه مسئولان ساواک، ارتش، دولت شاهنشاهی، بدون آنکه به آنها امکان افشاگری داده شود، متعجب است. «آیا آدمهایی در صفوف انقلاب رخنه کرده اند که از چاپ اسناد ساواک می ترسند«؟
با این حال کوشش اصلی او برقراری نهادهای اصلی جمهوری است. او می گوید: انتخابات مجلس همانطور که پیش بینی شده بود در 15 فوریه برگذار خواهد شد. و اضافه می کند: شورای انقلاب که بعد منحل خواهد شد جای خود را به حکومت پارلمانی خواهد داد. همه چیز را باید ساخت، حتی جستجوی منزلی برای رئیس جمهور او می گوید»: بهیچوجه قصد ندارم به کاخ سابق شاه بروم. در ضمن نمی توانم در خانه کوچک فعلی بمانم. برای پذیرائی از خانم و فرزندانم (در حال حاضر درپاریس زندگی می کنند) زیادی کوچک است. بعد از مدتی سکوت اضافه می کند:
بایستی محلی در جنوب تهران پیدا کنم »نزدیک ملت فقیری که به من رای داده است …«