back to top
خانهدیدگاه هاجمال صفری : تجدّد ، اصلاحات و توسعه در دوران «پهلوی اوّل...

جمال صفری : تجدّد ، اصلاحات و توسعه در دوران «پهلوی اوّل » (4 ) بخش پنجم

 

روزگار صنعت در کرمان دهۀ اول 1300

 

صنعت کرمان

صنعت عمدۀ کرمان قالی‌بافی است که از مهم‌ترین صادرات این ایالت به شمار می‌رود، ولی متأسّفانه به واسطۀ دو عیب ذیل آن‌طوری که باید و شاید اهالی کرمان نمی‌توانند یک استفادۀ مهمّی از این صنعت زیبای خود ببرند.

اوّلاً: غالب کارخانه‌های قالی‌بافی کرمان متعلّق به شرکت‌های خارجی است و لذا نمی‌توان قالی کرمان را یکی از صادرات مملکت دانست. قالی کرمان عیناً مثل نفت جنوب است که اگر به احصائیه گمرکی مراجعه نماییم می‌بینیم که نفت جنوب یکی از صادرات ایران است، ولی اگر به نتایج حاصله از آن بنگریم خواهیم دید که جز مزد عمله کارگر ایرانی و سهم دولت، بقیّه به ایران مربوط نیست. قالی کرمان نیز همان‌طور است زیرا جز قیمت پشم و مزد خیلی ناقابلی که به کارگرها می‌دهند، فایدۀ دیگری عاید اهالی نمی‌شود. خیلی سزاوار است که وزارت اقتصاد ملّی به این مسأله توجّهی بفرماید و تجّار و سرمایه‌داران داخلی، چه از خود کرمان و چه از نقاط دیگر مثل یزد و اصفهان و تهران و تبریز را تشویق نماید که در شهر کرمان مؤسّسات قالی‌بافی دایر نمایند که شاید پس از مدتّی متدرّجاً این صنعت زیبا به دست خود ایرانی افتاده و منافع هنگفتی که از این راهگذر به جیب خارجی‌ها می‌رود عاید خود ملّت ایران شود.

ثانیاً: نخ قالی راعموماً از خارج وارد می‌کنند و البتّه این خود یک نقص خیلی عظیمی است. برای اینکه قالی کرمان و پارچه‌بافی یزد از ریسمان خارجه مستغنی شود، تأسیس یک کارخانۀ نخ‌ریسی در کرمان بی‌اندازه ضرورت دارد. سابق اغلب تصوّر می‌نمودند که شاید پنبۀ ایران به تنهایی برای نخ و ریسمان خوب نیست، ولی کلنل نول، قنسول انگلیس که راجع به هر رشته از اقتصادیات کرمان مطالعات دقیقی نموده، یک خروار از پنبۀ رفسنجان فرستاده است در بمبئی و رشته‌اند. نخ‌های این پنبه تا نمره 20 خیلی خوب بیرون آمده به مراتب بهتر از نخ‌های نمرۀ بیستی است که در کرمان و یزد معمول است و اینک نمونۀ نخ مزبور [را] تقدیم می‌دارد. در صنعت قالی‌بافی عموماً نمرۀ 20 به کار می‌برند و برای پارچه‌های یزد نیز صدی 95 از همین نخ مصرف می‌نمایند. چنانکه اکنون روزانه سیصد بقچه از نخ نمرۀ 20 در یزد مصرف می‌شود. قنسول مزبور پس از امتحان پنبه، مطالعاتی در مقدار پنبه[ای] که در رفسنجان به عمل می‌آید و مقدار احتیاج یزد و کرمان به نخ نمره 20 می‌نماید، معلوم می‌کند که تنها در رفسنجان در سال بی‌آفت 2500 خروار، در سال‌های آفت‌دار در حدود 1500 خروار پنبه به عمل می‌آید و احتیاج کرمان و یزد [را] در حدود 1200 خروار تشخیص می‌دهد. ایشان برای یک ماشینی که در سال، 1200 خروار نخ تهیّه نماید، با مؤسّسات ماشین‌فروشی لندن مکاتباتی می‌نمایند و پس از سؤال و جواب‌های زیاد معلوم می‌کند که یک کارخانه که در سال، 1200 خروار نخ تهیّه کند تا موقع کار افتادن و شروع به کار در حدود چهارصد هزار تومان مخارج خواهد داشت. بعد از آن مخارج را با عایدات تطبیق می‌کند و چنین نتیجه می‌گیرد که اگر قیمت پنبه که در غالب اوقات در کرمان یک من 8 قران است به یک تومان ترقّی کند و قیمت نخ که فعلاً در غالب اوقات 64 قران است به 45 قران تنزل نماید، در سال صدی سی‌وهفت از منافع خالص به صاحبان سهام خواهد رسید. بعد از اتمام این مطالعات، راجع به قوّه[ای] که ماشین را حرکت دهد مطالعاتی می‌کند. در این قسمت دو نظر اتّخاذ نموده است: اوّلاً استخراج معدن زغال سربنان که تا شهر 24 فرسخ مسافت دارد و گویا طوری که مهندس پلیس جنوب تشخیص داده این معدن از سایر معادن زغال کرمان پرمایه‌تر است، به نظر مشارالیه اگر زغال استخراج شود این کار زودتر عملی خواهد شد

ثانیا: به وسیلۀ قوّۀ آبشار در این قسمت مطالعات ذی‌قیمتی نموده و پس از تحقیقات زیاد معلوم می‌نماید که آب تیکران بالای سر ماهان که پس از مشروب ساختن باغ شاهزاده وارد قریه ماهان می‌شود، از جای دیگر مناسب‌تر است. زیرا قوّۀ این آب در تابستان و زمستان همیشه به یک میزان است و در حدود 500 اسب قوّه دارد. به خلاف اغلب آب‌های ایران که در زمستان و بهار قوی است، ولی در تابستان ضعیف می‌شود. کارخانه[ای] که ایشان در نظر گرفته‌اند محتاج 250 قوّه اسب است. لیکن برای استفاده از این آب و تشکیل یک آبشار قوی لوله‌کشی لازم است که مخارج آن قدری زیاد است، امّا مع‌هذا چون در آتیه مخارج زیادی بر آن تعلق نمی‌گیرد از سایر اقدامات مفیدتر خواهد بود. پس از تکمیل در صدد تشکیل یک شرکت سهامی از تّجار کرمان و یزد و اصفهان بر می‌آید و در این باب کوشش‌های زیادی کرده و زمینه را کاملاً حاضر نموده چنانکه چند نفر از تّجار و متموّلین کرمان، مثل سروشیان و کیانیان را که ملاقات کردیم جداً داوطلب این امر هستند، ولی چون قونسول مزبور از کرمان احضار شده، شاید این اقدامات عقیم بماند. خیلی لازم است که اولیای معظّم دولت این اقدام را تعقیب فرمایند. زیرا این مساله برای اقتصاد کرمان از مسائل حیاتی به شمار می‌آید. هرگاه این کارخانه تأسیس شود، بی‌اندازه در بهبودی اوضاع این حدود مؤثّر خواهد بود، زیرا فعلاً تمام پارچه‌های یزد و قالی کرمان با نرخ خارجی بافته می‌شود و در حقیقت پارچه‌[ای] که با نخ خارجی بافته می‌شود، نمی‌توان آن را یک پارچه وطنی دانست. اقدام در تأسیس یک کارخانۀ نخ‌ریسی برای کرمان‌ مقدّم بر تمام کارها است و زودتر از هر چیزی می‌توان نتیجه گرفت.

 

* معادن

طوری که اشخاص مطّلع اظهار می‌دارند و از بعضی از دوسیه‌هایی که در مالیۀ کرمان موجود است، می‌توان استنباط نمود معادن مختلفه زیادی در کرمان موجود است که اینک اسامی قسمت‌های مهم‌تر آن را به عرض می‌رساند:

 

* زغال‌سنگ:

1 – در نزدیکی کوه بادامویه که 7 فرسخ در شمال غربی شهر کرمان است، معدن زغال‌سنگ خیلی بزرگی وجود دارد که دارای چندین فرسخ طول و عرض است و در سال 1305 ادارۀ مالیه مقداری از این زغال [را] برای امتحان آورده و با وجود اینکه از سطح زمین بدون عملیات حفّاری برداشته شده باز به خوبی سوخته است. البتّه در صورت حفّاری و استخراج زغال‌سنگ از طبقات پایین بهتر خواهد شد.

2 – در کوه بنان و طغرالجرد واقع در زرند، دو معدن زغال‌سنگ موجود است که مخصوصاً معدن موسوم به سربنان که در 24 فرسخی شهر کرمان واقع است، بر طبق تحقیقات مهندسین پلیس جنوب از سایر معا دن زغال‌ کرمان پرمایه‌تر است. البتّه در این قسمت تحقیقات عمیق‌تری لازم است که کدام یک از معادن پرمایه‌تر می‌باشد.

3 – در 6 فرسخی شهر کرمان، شرقی باغ سرآسیاب کوهی است که روی آن معدن زغال‌سنگ وجود دارد. قسمتی که از زغال آن نمایان است به طول 15 و عرض 3 ذرع است. خیلی مقتضی است که هرچه زودتر دولت برای استخراج زغال‌سنگ کرمان اقدام بفرماید، زیرا از یک طرف اهالی به واسطۀ احتیاج زیاد به سوخت، درخت‌های جنگلی کوهستان را قطع نموده و به مصرف سوخت می‌رسانند و همین مسأله چنانکه در قسمت فلاحت عرض شد، باعث قلّت اشجار و بالنتیجه کمی بارندگی شده است. برای جلوگیری از قطع اشجار کوهستان جز به دست آوردن موادّ دیگری برای سوخت چاره دیگری موجود نیست. از طرف دیگر، شهر کرمان بالاخره یک شهر فلاحتی نخواهد شد و باید از راه صنعت این شهر را آباد نمود و برای اینکه این شهر به یک شهر صنعتی واقعی مبدل گردد، قبل از همه چیز محتاج به زغال و اگر زغال موجود بود خود تجّار محلّی نیز به جلب ماشین اقدام می‌نمودند، زیرا روی هم رفته ذوق سکنۀ کرمان ذوق صنعتی است.

 

 

راه و معدن استان کرمان

 

استان کرمان که از لحاظ جغرافیایی در منطقۀ مرکزی ایران قرار گرفته، نه تنها از محصولات کشاورزی و صنعت قالی‌بافی برخوردار بود، بلکه دارای معادن زغال‌سنگ، مس، سنگ پنبه و همچنین راه‌های ارتباطی با سایر شهرهای شمالیجنوبی و شرقیغربی کشور نیز بوده است

در این شماره به قسمت دیگری از راپورت اوضاع عمومی و اقتصادی کرمان که توسّط مهرآوران، رئیس هیأت تفتیشیه مالی کرمان برای تیمورتاش تهیّه شده است، پرداخته می‌شود. این اسناد تحت عنوان مجموعه گزارش‌های ایالات و ولایات از اوضاع اجتماعیاقتصادی ایران در سال 1310 و توسّط مرکز اسناد ریاست جمهوری در سال 1383 به چاپ رسیده است که تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.

سنگ‌ پنبه: در کوهستان زرند در محلّی موسوم به کوجهر که از نقاط کوهستان است، در قلۀ کوهی به طول سه هزار ذرع و عرض دویست ذرع، معدن سنگ پنبه وجود دارد و اوّل مرتبه که به استخراج آن شروع شده است، توسّط سکرات‌خان نامی بوده است که در 37 سال قبل بر حسب دستور یک نفر انگلیسی سه تن سنگ پنبه استخراج نموده و به لندن حمل کرده است.

مشارالیه به تاریخ 29 ژوئن 1927 در جواب مراسلۀ مالیۀ کرمان می‌نویسد که معدن سنگ پنبه که در دو فرسخی قریه کوجهر واقع است و ما آن را کشف نموده و سه تن از آن به لندن ارسال داشتیم، معلوم شد که سنگ پنبه زرند از حیث جنس از بهترین سنگ‌ پنبه های دنیا است، ولی طولش قدری کوتاه و به طول سنگ پنبه ایطالی که از همه جای دنیا بلندتر است، نیست.

سکرات‌خان تعطیل استخراج سنگ‌ پنبه را به گرانی و نبودن وسایل حمل‌و‌نقل نسبت می‌دهد و می‌گوید چون از سیرجان تا بندرعباس خرواری 15 تومان الی 18 تومان کرایه می‌گرفتند و ما از روی اصول علمی هم استخراج نمی‌نمودیم مقرون‌به‌صرفه نبود. بدیهی است امروز که راه از سیرجان تا بندرعباس اتومبیل‌رو می‌باشد و کرایه هم ارزان‌تر است، در صورتی که از روی اصول علمی استخراج شود مقرون‌به‌صرفه خواهد بود و اینک مقداری از نمونۀسنگ پنبۀ‌ مزبور به وسیله پست ارسال گردید.

سنگ‌پنبه خبر اقطاع: از وضعیت سنگ‌ پنبۀ آنجا اطّلاعات مبسوطی در دست نیست، فقط یک مقدار از نمونه آن نیز به دست آورده به ضمیمه نمونه‌های دیگر تقدیم می‌شود.

معدن مس بهراسمان: معدن مس بهراسمان که در مضافات جیرفت واقع است، از معادن مهم ایران به شمار می‌رود. سابق اهالی آن حدود با عملیات خیلی ساده مس مزبور را استخراج کرده و به مصرف ساختن جام‌های معروف کرمانی می‌رسانده‌اند. از چند سال به این طرف دولت از دخالت دیگران جلوگیری نموده و به اجاره آقای مؤسّس‌خان و دیگران داده است.

گویا مستاجرین مزبور حاج معین‌التجار بوشهری را نیز شرکت داده‌اند، ولی آنها نیز از روی یک عملیاتی طبق اصول علمی شروع به استخراج ننموده‌اند فقط با همان ترتیب قدیم مقداری استخراج کرده و امسال به کلّی کار کردن را تعطیل نموده‌اند. طوری که یک نفر مهندس آلمانی که برای معاینۀ این [معدن] استخدام کرده‌اند، اظهار داشته است. معدن مس بهراسمان از معادن خیلی مهمّ مس می‌باشد. مس مزبور از قرار معلوم دارای مقداری مادّۀ طلایی است و به همین واسطه دارای رونق و جلای مخصوص می‌باشد. نمونه‌ای از سنگ معدن مزبور نیز تقدیم گردید.

طرق و شوارع

راه‌های عمدۀ اتومبیل‌رو کرمان فعلاً راه بندرعبّاس به کرمان و راه کرمان به یزد و اصفهان و تهران است. از سیرجان که در معبر راه بندرعبّاس واقع است تا شیراز نیز راه اتومبیل‌رو می‌باشد، ولی این راه در فصل زمستان به واسطۀ یک کویر باتلاقی که در فاصلۀ بین فارس و کرمان واقع است، مانع از عبور اتومبیل است. از کرمان به بم که باز یک نقطۀ مهمّی است نیز راه شوسه وجود دارد، ولی اگر تا نرماشیر و راین که از حیث حاصلخیزی بر بم هم ترجیح دارد، راه شوسه که چندان خرجی ندارد موجود بود، البتّه منافع آن خیلی زیادتر بود و در آبادی شهر کرمان هم تأثیری زیاد داشت. اگر چه راه‌های کرمان نواقصی دارد، امّا چندان بدتر از سایر راه‌های ایران نیست و امید است که به طول مدّت و توجّه اولیای دولت و کوشش زیادی که رئیس طرق این ناحیه دارد، ‌نواقص فعلی نیز مرتفع گردد. لکن عقیدۀ هیات بر این است که راه‌هایی که برای آبادی این ایالت مؤثّر خواهد بود از این قرار است:

1 – راه کرمان به جیرفت و بندرعبّاس که تفصیل آن در قسمت اوضاع محالات خمسه به عرض می‌رسد. این راه چون همه جا از نقاط حاصلخیز و پراستعداد عبور می‌نماید، در آبادی شهر کرمان تأثیر خیلی عظیمی خواهد داشت.

2 – راه خبیص به کرمان: چون خبیص یک نقطۀ حاصلخیز و پرنعمتی است و قسمتی زیاد از مایحتاج شهر کرمان از آنجا تأمین می‌شود، بدیهی است که تسطیح این راه تاثیر زیادی در آبادی کرمان خواهد بخشید. قبل از این والی ایالت کرمان کمیسیونی از تجّار و ملّاکین تشکیل داده که بعضی از مخارج این راه را از ملّاکین خبیص تقبّل نمایند و مقداری هم دولت بدهد. مقتضی است تاکید شود که والی جدید نیز این نقشه را تعقیب نماید که هرچه زودتر وسایل تسطیح این راه را فراهم سازند. مخارج تسطیح این راه را گویا در حدود 30 هزار تومان برآورد کرده‌اند که 18 هزار تومان آن را ملّاکین بدهند و بقیه را دولت بدهد.

3 – راه کرمان به قلعه عسکر و بافت و از آنجا به جیرفت: چون هیأت در مراجعت از جیرفت از این راه مراجعت نمود، کاملاً به اهمّیت این راه پی برد و چون ناحیۀاقطاع که مرکز آن بافت است یک ناحیۀخوب حاصلخیزی است که اتّصال آن به کرمان و سایر نقاط هم موجب آبادی خود آن حدود می‌شود و هم از لحاظ آبادی شهر کرمان دارای تأثیر زیادی است، تسطیح آن ضرورت دارد. این راه چنانکه در قسمت راپورت جیرفت عرض شده راه خیلی سهل و آسانی است.

4 – راه از سیرجان به بافت: این راه اتومبیل‌رو است، ولی اصلاحاتی لازم دارد. اگرچه پس از تسطیح راه بافت به جیرفت و کرمان این راه چندان مهم نخواهد بود، امّا چون اصلاحش مخارجی ندارد و از لحاظ نقاط واقع بین بافت و سیرجان بی‌اهمّیت نیست و تا موقعی که راه جیرفت به بندرعبّاس و بافت تسطیح نشده است، برای استفادۀ نواحی اقطاع از راه بندرعبّاس مفید است، اصلاح آن ضرورت دارد.

 

نگرانی از استعمال افیون مردم کرمان

 

اگر صنعت قالی‌بافی و معادن زغال‌سنگ و مس کرمان و همچنین محصولات کشاورزی این استان مرکزی ایران به‌عنوان ابزارهای قدرت محسوب می‌شدند، امّا استعمال افیون توسط 80 درصد از زن و مرد کرمان به‌عنوان بلای خانمانسوز این استان موجب نگرانی بود

 

چنانچه مهرآوران، رئیس هیأت تفتیشیه مالی کرمان در راپورت خود به تیمورتاش وزیر دربار پهلوی اوّل از آن به عنوان بلای مسری به نسل‌های آینده نام برده است.

اوضاع صحّی

چون هوای کرمان خشک است و پشه هم وجود ندارد، از این رو هوایش سالم است و امراض زیادی ندارد. فقط امراض مقاربتی است که بدبختانه به واسطۀ شیوع فساد اخلاق و عدم‌مواظبت و نبودن اطبّای مخصوص این کار در اینجاها نیز مثل غالب شهرهای عمده شیوع دارد و پیوسته هم بر انتشارش می‌افزاید و البتّه این خود بیش از هر چیزی نسل آتیۀ ایران را تهدید می‌نماید. خیلی مقتضی است که تدابیر قاطعی برای جلوگیری از انتشار زیادتر این مرض و محدود کردن آن به وسیلۀ مواظبت اطبّای مخصوص اتّخاذ شود، والّا اگر به این نوع پیش رود، آتیۀ خطرناکی خواهد داشت و چنانکه شروع شده است از شهر به قراء و ایلات که تنها عناصر قوی و نشیط مملکت هستند و هیچ گونه وسایل معالجه برای آنها میسّر نیست، سرایت خواهد کرد. دیگر بلای خانمانسوز تریاک است که به طور خیلی موحش از هر مرض بدتر در شهر و حتّی در دهات کرمان شیوع دارد؛ چنانکه اگر بگوییم صدی هشتاد از مرد و زن در شهر کرمان مبتلا به استعمال افیون هستند، شاید اغراق نگفته باشیم و در نتیجه این همه تنبل و بی‌حال هستند، چنانکه یک نفر مسافر غریب به مجرّد ورود این امر را احساس می‌نماید. خیلی لازم است که برای تقلیل استعمال این سمّ مهلک تدابیر مؤثّری اتّخاذ شود. تصوّر می‌رود که تبلیغ دائمی و منظّم و متوالی بی‌اثر نخواهد بود، اقلًّا از سرایت به جوانان جلوگیری می‌نماید. اگر بتوان کاملاً از قاچاق جلوگیری به عمل آورد، البتّه مؤثّر خواهد بود، ولی با وضع فعلی و نبودن بودجۀکافی برای جلوگیری از قاچاق که بتوان مفتّشین لایق درستکار مأمور جلوگیری نمود، البتّه نتیجۀ مهمّی گرفته نخواهد شد. تصوّر می‌رود تنها راه علاج، محدود نمودن زراعت تریاک و تهیّۀ محصولات دیگری است که جانشین تریاک شود. چیزی که تا درجه‌ای انسان را امیدوار می‌سازد این است که خوشبختانه در بین شاگردان مدارس و حتیّ کسانی که از مدارس ابتدایی تصدیق گرفته‌اند اشخاصی که مبتلا به استعمال افیون باشند دیده نمی‌شود. این خود نیز یک مسألۀ قابل‌دقّتی است که لزوم بسط معارف ابتدایی را ایجاب می‌نماید.

حکومت

ایالت کرمان سابق بر این دارای چهل حکومت‌نشین جزء و بی‌حقوق بوده که غالباًد علاوه‌بر نگرفتن حقوق، مبلغی هم به والی وقت برای تفویض شغل می‌داده‌اند، ولی بعداً بسیاری از این حکومت‌ها الغا شده، امّا هنوز هم ده حکومت‌نشین جزء دارد که بعضی از آنها بی‌حقوق هستند. واقعاً مسألۀ حکومت یا هر مأمور بی‌حقوق یکی از کارهای خیلی خبطی است که جز تحمیل بر رعایا و ظلم و تعدّی به اشخاص ناتوان که فریادشان به جایی نمی‌رسد، یعنی قادر بر فریاد نیستند نتیجۀ دیگری ندارد. مثلاً حکومت جیرفت دارای حقوق نیست در صورتی که چند اسب و نوکر دارد که همه مخارج و زندگانی لازم دارند. حکومت مزبور همیشه در نواحی مختلفۀ جیرفت در گردش می‌باشد و از قراری که آنجا شهرت داشت به هر دهی که وارد شود، مخارجش با کدخدا است. کدخدا هم اگر پنج تومان مخارج کند، حتماً 20 تومان از رعایا خواهد گرفت. اگر تنها همین یک تحمیل بیشتر بر مردم شود برای رعایای بی‌چیز این حدود خیلی گران تمام می‌شود در صورتی که حکومت یا مأمور بی‌حقوق با چند نفر اجزا اگر اباذر و سلمان هم باشند مجبور به تعدّی خواهند شد و تعدّی هم به یک بیچاره می‌شود که نتواند صدای خود را به گوش دولت برساند. اگر دولت به جای اینکه حکومت بی‌حقوق را بر مردم بگمارد یک مالیات اضافی بر اهالی آنجا تحمیل می‌نمود که به طور مساوات بر همه تقسیم می‌شد، باز بهتر از این بود که به اشخاص ضعیف‌تر تعدّی شود.عقیدۀ هیأت بر این است که نقاط جزء، حکومت با حقوق لازم ندارد زیرا حکّام جز اینکه برای پیدا کردن راه دخل پیوسته مردم را به جان هم انداخته و تولید نفاق و اختلاف نمایند هیچ کار و وظیفه دیگری ندارند و چون مردم بیرون همه چشم و گوش بسته و بی‌اطّلاع از اوضاع هستند، هنوز با همان نظر سابق که حاکم همه‌کاره و فاعل مایشاء بوده نظر می‌نمایند و از این رو در مقابل تعدّیات او با مأمورینش قوّۀ چون و چرا ندارند.هر گاه در نقاط جزء که صلحیّه ندارد به جای حاکم یک امین صلح تعیین نمایند که بتواند به مسائل حقوقی رسیدگی نموده و دعاوی مردم را حلّ‌و‌فصل نماید، خیلی اولی و اصلح می‌باشد. مخارج یک امین صلح هم شاید کمتر از مخارج یک حاکم و اجزایش باشد و علاوه‌بر آن خود صلحیّه دخل هم دارد در صورتی که ادارۀ حکومتی هیچ دخلی برای دولت ندارد. مثلا صلحیّۀ بم در حدود ماهی هفتاد هشتاد تومان و گاهی صد تومان دخل دارد و مخارج ماهانۀ آن از صد و ده تومان تجاوز نمی‌کند. لیکن تنها حاکم بم که هیچ شغل و وظیفه‌[ای] هم نداشته، شخصاً بدون اجزایش ماهی 120 تومان حقوق داشته است و فعلاً حکومت ندارد و ضرری هم به دستگاه دولت نرسیده است

 

با تأمین قضایی زحمت دولت کمتر می‌شود

 

وجود ولات و حکّام بزرگ در مراکز ایالت و ولایات شاید لازم باشد، زیرا آنها در شهر و در بین اشخاص فهمیده هستند کمتر تعدّی می‌کنند و علاوه‌بر آن اغلب اشخاص با فهم و دانایی می‌باشند، ولی حکّام جزء غالبا از همان فرّاش‌های عهد استبداد می‌باشند که در نظر آنها ظلم و تعدّی اساسا قبیح نیست. هر مأموری که به درد هیچ کار نمی‌خورد و برای هیچ امری خوب نیست. فوری او را حاکم یکی از نقاط دوردست می‌نمایند که فریاد مردمش به گوش اولیای امور نمی‌‌رسد و مثل این است که تعدّی به اشخاص جاهل و نفهم جایز و روا باشد. خلاصه تصوّر می‌رود وجود حکّام در نقاط جزء هیچ لزومی ندارد و به جای آنها رئیس بلدیّه یا نظمیّه تعیین نمایند که به کارهای حکومتی نیز رسیدگی نمایند.

 

* معارف

ایالت کرمان دارای 45 باب مدرسۀ مذکور و 10 باب مدرسه اناث است که دارای 2912 نفر محصّل و 873 محصّله و 24 معلّمه و 162 نفر معلّم می‌باشد. البتّه در مقابل هیچ، این اندالزه مدرسه و محصّل یک چیزی است. لیکن اگر به وسعت ایالت کرمان نظر نماییم می‌بینیم که هیچ نیست چنانکه بلوکات بسیاری وجود دارد که اصلا دارای مدرسه نیست و در نقاطی که هم هست به واسطۀ کمی بودجه، نواقص خیلی زیادی دارد.حقوق معلّمان مدارس نواحی به حدّی است که ابدا نمی‌توان با این حقوق زندگانی کرد و تصوّر می‌رود که علّت عمدۀ آن افراط و تفریطی است که در مرکز می‌شود، زیرا بعضی از معلّمان مرکزی بیش از گنجایش بودجۀ ایران حقوق می‌گیرند، ولی به معلّمان ولایات حتّی به اندازۀ فرّاش مرکز هم حقوق نمی‌دهند. تصوّر می‌رود که اگر در بودجۀ مرکزی وزارت معارف و حقوق معلّمان مرکزی وزارت معارف تجدیدنظری شود و همین بودجۀ فعلی از روی عدالت و انصاف تقسیم گردد بتوان کمک بیشتری به معارف ولایات کرد. رئیس معارف یک آدم‌ جدّی لایق و کارآمدی است، امّا با قلّت بودجه می‌تواند چه بکند؟

اقبال اهالی کرمان به تحصیل قابل همه نوع تمجید است، ولی عیبی که در ایران است این است که می‌خواهند همه چیز را دولت بکند و هیچ یک از ملّاکان و متموّلان حاضر نیستند که یک مدرسۀ ابتدایی هم تأسیس نمایند، یعنی صفت ایثار ابداً در بین ما وجود ندارد.

روحیات اهالی

مردم شهر چند دسته هستند: یک دسته متنفّذین و کسانی هستند که سابق در نتیجۀ ضعف دولت بر گردن مردم سوار بوده و چون به نفوذ نامشروع آنها خاتمه داده شده، از اوضاع فعلی ناراضی هستند. طبقۀ عوام و نفهم که البتّه دارای عقیده و اراده‌ای نیستند، ولی روی هم رفته [مثل] همان طبقه نیز بدبین نمی‌باشند. طبقۀ دیگر که عبارت از اشخاص فهمیده بی‌غرض باشند، روی هم رفته از اوضاع فعلی راضی هستند و به آتیۀ ایران امیدواری زیاد دارند.

مخصوصاً هر قدر که دولت عملاً حسن‌نیّت و اصلاح‌طلبی خود را بیشتر نشان می‌دهد، بر امیدواری مردم و اعتماد به حکومت مرکزی افزوده می‌شود. هر گاه بعضی از مأموران طمّاع و بی‌ایمان موجبات عدم‌رضایت مردم را فراهم نمی‌کردند، روی هم رفته خود ملّت ایران یک ملّت مطیع و دولتخواهی است و اغلب پیشامدهای سوء که در گوشه و کنار مملکت پیش می‌آید، نتیجۀ غرض‌ورزی یا طمع یا نفهمی مأموران است. اگر مأموران درست و بی‌طمع بودند ابداً پیشامدهای سوئی رخ نمی‌داد و دولت با فراغ خاطر می‌توانست به اصلاحات بپردازد. مسألۀ تفکیک مأموران خوب و بد از همدیگر یک مسأله‌ای است که باید جداً مورد توجّه اولیای معظّم دولت واقع شود. بسیاری از خسارت‌ها فقط نتیجۀ نفهمی و سوء سلوک مأموران بوده است. در خاتمه یک مطلب دیگر را عرض می‌نماید و آن این است که باید به تمام معنی تأمین قضایی به مردم داده شود. اگر تأمین قضایی به معنی واقعی خود به حدّی در مملکت بسط پیدا نماید که مردم به آن ایمان آورند خیلی از زحمات دولت در قسمت اصلاحات کم خواهد شد و مردم خودشان شروع به آبادی و به کار انداختن ثروت خود می‌نمایند، ولی به طوری که در مسافرت خود مشاهده نمودیم، در نتیجه گفتن زیاد و عمل کمی که مردم از حکومت‌های سلف شنیده و دیده‌اند، هنوز این ایمان در بین مردم پیدا نشده است.

وظیفۀ دولت است که به هر قیمتی است این مطلب را به مردم بفهماند. گمان می‌رود که فهمانیدن این مطلب از هر چیز برای دولت و مملکت مفیدتر باشد. یکی از مسائلی که شاید در این باب خیلی مؤثّر واقع شود این است که اگر بعضی از قوانین به ضرر دولت هم باشد، دولت آن قانون را مجری و محترم شمرد، ولی متأسّفانه امروز هنوز این مسأله رعایت نمی‌شود. مثلاً در جایی که به نفع دولت ممیّزی شده دولت آن ممیّزی را می‌پذیرد، ولی در هر نقطه که به واسطۀ خرابی یا از بین رفتن ملک به ضرر دولت ممیّزی شده است، دولت آن ممیّزی را نمی‌پذیرد. این قبیل قوانین خیلی زیاد است که همین که با مصالح دولت اصطکاک نمود آن قانون مجری نمی‌شود و این مسأله بیش از هر چیزی سلب اطمینان مردم را می‌نماید. منافعی که از اعتماد مردم به دولت عاید خواهد شد خیلی بیش از خسارتی است که از اجرای آن قانون متوجّه دولت می‌شود. ما باید تنها مسائل مادّی را در نظر نگیریم و به معنویات نیز اهمّیت دهیم، زیرا فواید معنوی مستلزم جذب فواید مادّی هم خواهد شد.(10)

 

 

 ‏ توضیحات و مآخذ:‏

 

‏1- به اهتمام دکتر مرتضی مشیر « خاطراتی از اللهیار صالح» ، انتشارت مهر اندیش – 1382 – ص 332 ، ( توضیح اینکه  زنده یاد اللهیار صالح (1360 – 1273 شاز رهبران نهضت ملی ایران و یاروفار  دکتر مصدق  بود  که شرح زندگی سیاسی و اخلاق و خصوصیات این رجل  ملی  ایران را به نوشته خواهم آورد.)

2-  یرواند ، آبراهامیان« تاریخ ایران مدرن» –،1389، تاریخ ایران مدرن ، ترجمه محمد ایراهیم ‏فتاحی، تهران: نشرنی ، صص  134 – 131  

‏3 – پیشین صص 141 – 139  

4 –  پیشین –  صص 145 – 141  

‏5 – پیشین –  صص 159 – 158 

‏6 – پیشین –  ص – 164  

‏7 – پیشین –  صص 171 – 169  

‏8 – پیشین –  صص 177 – 173  ‏

‏9 –   *فصل سوم کتاب: «Great Britain & Rezashah: The Plunder of Iran, 1921-1941 C 2003»:  منبع: مطالعات تاریخی شماره 27

10 –  «اوضاع اقتصادی ایالات ایران در دوره رضاخان» 

منبع: دنیای اقتصاد یکشنبه 11 تا  18 بهمن 1388

//www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=194311“>http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=194311

 

پی نوشت ها :

*محمد قلی مجد « رضاشاه و بریتانیا» – فصل سوم کتاب: «Great Britain & Rezashah: The Plunder of Iran, 1921-1941 C 2003»:  منبع: مطالعات تاریخی شماره 27

 

1- تلگرام قوام، مورخ 15 ژانویه 1922، ضمیمه گزارش کورنفلد، شمـ 222 (891,51/319)، مورخ 25 جولای 1923.

2- انگرت، تلگرام شمـ (241/ 51، 891)، مورخ 7 ژانویه 1922.

3- قوام، تلگرام شمـ (287/ 51، 891)، مورخ 16 آگوست 1922.

4- میلسپو، آمریکایی ها در ایران، ص. 253.

5- اوونز، تلگرام شمـ (,51 ،891 A،89 )، مورخ 7 دسامبر 1922.

6- کورنفلد، گزارش شمـ 203 (315/ 51، 891)، مورخ 5 جولای 1923.

7- کورنفلد، تلگرام شمـ (51، 891 A/97)، مورخ 9جولای 1923.

8- کورنفلد، تلگرام شمـ (891،51 A/ 101)، مورخ 23 جولای 1923.

9- گوتلیب، تلگرام شمـ 94 (318/ 51، 891)، مورخ 23 ژوییه 1923.

10- کورنفلد، گزارش شمـ 538 (A/87 891,01)، مورخ 11 ژوئن 1924.

11- کورنفلد، گزارش شمـ 222 (319/ 51، 891)، مورخ 25 جولای 1923.

12- موری، گزارش شمـ 638 (A/199 891,51)، مورخ 8 سپتامبر 1924.

13- موری، گزارش شمـ (1346/ 00، 891)، مورخ 6 مارس 1925.

14- همان.

15- میلسپو، آمریکایی ها در ایران، ص 75.

16- کورنفلد، تلگرام شمـ (A/93 891، 51)، مورخ 9 فوریه 1923.

17-کورنفلد، گزارش شمـ 244 (51،A /115، 891)، مورخ 21 آگوست 1923.

 18- کورنفلد، گزارش شمـ 317 (51,A/135 891)، مورخ 8 دسامبر 1923.

19- گوتلیب «وضعیت سیاسی کنونی در ایران که بر مستشاران آمریکایی و چشم انداز تجارت آمریکا تأثیرمی گذارد»(51,A /137، 891)، مورخ 2 دسامبر 1923.

 

20- همان.

21- فولر، گزارش 59 (57/ 20، 891)، مورخ آگوست 1925.

22- فیلیپ، شمـ 116 (59/ 20، 891)، مورخ 30 ژوئن 1926.

23- فیلیپ، شمـ 121 (60/ 20، 891)، مورخ 3 جولای 1926.

24- میلسپو، یادداشت شمـ (51/A/ 325 891)، مورخ 13 جولای 1926.

25- میلسپو، یادداشت شمـ (51/A ,325 891)، مورخ 13 جولای 1926.

26- هارت، گزارش شمـ 1240 (61/ 516، 891)، مورخ 1 اکتبر 1932.

27- هارت، گزارش شمـ 1606 (81/ 516، 891)، مورخ 26 دسامبر 1933.

28- هارت،گزارش 325 (56/ 5151، 891)، مورخ 28 ژانویه 1931.

29- هورنی بروک، گزارش 393 (p / 115 891، 001 ) ، مورخ 25 مارس 1935.

30- گوتلیب، گزارش شمـ (312/ 6363، 891)، مورخ 5 دسامبر 1923.

31- گوتلیب، تلگرام شمـ (318/ 6363 ،891)، مورخ 20 دسامبر 1923.

32- گوتلیپ، گزارش شمـ (321/ 6363، 891)، مورخ 27 دسامبر 1923

33- دالس، تلگرام شمـ (274/ 6363، 891)، مورخ 23 ژانویه 1923

34- هیوز، تلگرام شمـ (6363 ,A/ 335 891 )، مورخ 7 فوریه 1924

35- همان

36- کورنفلد، تلگرام شمـ (337/ 63636، 891)، مورخ 9 فوریه 1924

37- وزارت امور خارجه، یادداشت شمـ (338 /6363، 891) مورخ 9 فوریه 1924

38- کورنفلد، گزارش شمـ 373(340/ 6363، 891)، مورخ 12 فوریه 1924

39- کورنفلد، تلگرام شمـ (344/ 6363، 891)، مورخ 15 فوریه 1924

40-هیوز، تلگرام شمـ (345/ 6363، 891)، مورخ 19 فوریه 1924

41- موری، گزارش شمـ 854 (582/ 6363، 891) ، مورخ 20 ژانویه 1925.

 

42- کورنفلد، گزارش شمـ 55 (1/ 628، 891)، مورخ 4 اوت 1922

43- زندگی اقتصادی، 20 مه 1924؛ گزارش وزارت بازرگانی به وزارت امور خارجه، شمـ (5 /628، 891)، مورخ 21 ژوئن 1924

44- ایمبری، گزارش شمـ 42 (6/ 628، 891)، مورخ 14 ژوئن 1924

45- ایمبری، گزارش شمـ 44، «قرار داد بین ایران و روسیه شوروی برسر شیلات خزر» (7/ 628، 891)، مورخ 20 زوئن 1924.

46- موری، گزارش شمـ 700 (8/ 891/ 628)، مورخ 23 اکتبر 1924

47- میلسپو، یادداشت «قرار داد پیشنهادی شیلات با روس ها، مورخ 7 اکتبر 1924

48- موری، گزارش شمـ 724 (9/ 628، 891)، مورخ 5 نوامبر 1924.

49- نیلسن، گزارش شمـ ( 18/ 628، 891) ، مورخ آگوست 1927.

50- فیلیپ، گزارش شمـ 466 ( 4/ 9111، 761)، مورخ 21 اکتبر 1927.

51- فیلیپ، گزارش شمـ (6/ 761)، مورخ 3 نوامبر 1927.

52- فیلیپ، گزارش شمـ 487 (1435 / 00، 891)، مورخ 12 نوامبر 1927.

53- هارت ، گزارش شمـ 1158( 33/ 628، 891) ، مورخ 14 ژوئن 1932.

54- هارت، گزارش شمـ 1310 ( 1/ ع. ح. خ. تیمورتاش /44، 891) ، مورخ 29 دسامبر 1932.

55- هارت ،گزارش شمـ 282 ( 00/ B /36، 891) مورخ 12 ژانویه 1931.

56- همان.

57- همان.

58- هارت، گزارش شمـ 485 (00/ B /44، 891)، مورخ 24 مارس 1931.

59- همان.

60- فیلیپ، گزارش شمـ 129 (325/ 51، 891)، مورخ 13 جولای 1926

61- اموری، گزارش شمـ 1253 (891,51A)، مورخ 4 دسامبر 1925

62- اموری، گزارش شمـ 1260 (891,51A/313)، مورخ 16 دسامبر 1925

63- فیلیپ، گزارش شمـ 405( 891,51A/407)، مورخ 11 آگوست 1927

64- فیلیپ، گزارش 409 ( 891,51A/405)، مورخ 13 آگوست 1927

65- میلسپو، آمریکایی ها در ایران، ص . 34.

 

منبع: مطالعات تاریخی شماره 27

 

شماره ۸۴۶ از ۶ تا ۲۰ بهمن

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید