اما اخبارجدید ازنقض حقوق هم نوعان بهائی براین است که:
«شامگاه دوشنبه چهاردهم بهمن ماه، فرد ناشناسی که ماسک زده بود، بعدازورود به خانه یک خانواده بهایی دربیرجند، با ضربات چاقو قدرت الله مودی، طوبی سبزهجو و دخترآنان به نام اعظم مودی را به شدت زخمی کرده است»
متعاقب این سوء قصد جامعه جهانی بهائیت ازحسن روحانی خواسته است به ماجرای سوء قصد به این خانواده بهائی دربیرجند رسیدگی کند. سخنگوی جامعه بهائیان درسازمان ملل متحد، درمورد این پرونده به خبرنگاران گفته است:
«جامعه بهاییان بیرجند برای پیگیری موضوع وکیل گرفتهاند، اما در موارد مشابه، مانند ماجرای قتل عطاالله رضوانی در بندرعباس، دستگاه قضایی و پلیس هیچ پیگیری انجام نداد»
آنگونه که عنوان شد این قلم را نیت براین نهاده شده است که به حقوق همنوعان بهائی ازمنظرتوحیدی وقانونی بپردازد.
اول. منظرتوحیدی:
قرآن ازمنظرتوحیدی به عنوان اصیل ترین منبع اسلامی حقوق ذاتی وپایه همه انسان ها اعم ازموحد ومشرک را یکسان می داند.
«وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا»
“اسراء/ هفتاد”
«و به تحقیق ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم وآنان را درخشکى ودریا برنشاندیم وازرزق پاکیزه به ایشان روزى دادیم وآنها را بربسیارى ازآفریدههاى خود برترى آشکاردادیم»
درآیه شریفه مذکورکرامت بخشیدن با عنوان “لقد کرمنا” ازسوی الله باریتعالی محقق شده است. تحقق این کرامت برنوع بشرنه با عنوان ناس وانس بلکه با عنوان بنی آدم. دراین فرازتأکید برلفظ بنی آدم ازاعتباربسیاربرخوردارمیباشد. چراکه بنی آدم هرموجودی را که ازناس یا أنس تولد میابد را دربرمی گیرد. اما واژه های ناس یا أنس به عنوان بشرمیتواند درتعاریف مورد نزاع واقع شده ودرنتیجه تمامی انسان ها را درخود نگنجاند. اما لفظ بنی آدم همواره تمامی ولادت یافتگان ازبشررا دربرگرفته ومحلی برای توجیه وخروج ازتعریف نوع بشرنمیگذارد.
براین مبنا هرمخلوقی که حتی به گونه ناقص ویا با هرشکل وشمایلی ازانسان متولد شود مشمول کرامت ذاتی می باشد که درکلام الله ازآن با عنوان “کرمنا” مورد تأیید واقع شده است. براساس “لقد کرمنا بنی آدم” همنوعان بهائی هردردایره مصداقی بنی آدم قرارگرفته وبهره مند ازکرامت وحقوق ذاتی برابربا همنوعان مسلمان میباشند. اما این آیه شریفه ازقوه حقوق برابرآنها مبنی برتسلط بربرّوبحررا به رسمیت شناخته ورسمیت میبخشد. اما متأسفانه آنچه که تا کنون بالاخص درجمهوری اسلامی درمورد رفتاربا بهائیان دیده شده است نقض حقوق بهائیان درباب “وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ” میباشد که با مصادره های غیرقانونی وبی جهت این عزیزان، عدم امکان تحصیل بهائیان دردانشگاه، عدم استخدام بهائیان درمراکزدولتی وحتی خصوصی و. . . ازمصادیق نقض حقوق این عزیزان دربهره وری ازخشکی ودریا میباشد.
همچنین “وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ” که ازحقوق بایسته بنی آدم میباشد درمورد همنوعان بهائی نقض گردیده است. چرا که ارتزاق ازطیبات را خداوند برای نوع بشربه رسمیت شناخته است اما امروزه هم کیشان مسلمان ما با توجیهات نا موجه بهائیان را ازحدود بنی آدم خارج نموده وبا ایجاد موانع بسیاری که برسرراه این عزیزان قرارداده اند ارتزاق ازطیبات را درمورد این عزیزان بی محل ومعنا نموده اند.
این آیه شریفه دردیدی توحیدی تمامی نوع بشررا درتعریفی تحت عنوان بنی آدم ازجهت کرامت وبرخورداری ازحقوق ذاتی وپایه واحد دانسته. اما فتاوی برخی ازفقهای مسلمان درنقض حقوق بهائیان این دید توحیدی قرآن را به کناری نهاده ودیدگاه تضاد را برجای توحید نشانده تا ابزاری باشد جهت ازمیان بردن بهائیان.
«إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا»
“انسان / سوم”
«ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد و شکرگزار یا انکارگر»
اصولا نقض حقوق بهائیان با استناد به کفراین همنوعان انجام میگیرد. بگذریم ازاینکه معنای کفردرقرآن به معنای عدم ایمان واعتقاد به حق نمیباشد بلکه به معنای انکارحق درصورتی است که حق عرضه گشته وکتمان کننده یعنی کافربا اینکه حق را صادق یافته، به جهت منفعت مداری حق را کتمان می نماید. حال با این توصیف بسیاری ازهمنوعان بهائی دردرون تعریف کفروکافرقرارنخواهند گرفت. اما حتی اگربرخی ازهمنوعان بهائی را کافرهم بدانیم، برابرآیه شریفه سوم سوره مبارکه انسان کفرمجوزی برای مجازات نمی شود. چرا که دراین آیه شریفه انسان درقبال پذیرش ویا رد پذیرش هدایت مختاراست که شاکرباشد یا کافروکفران این هدایت موجبات مجازات دنیوی قرارنخواهد گرفت. این بیان، بیان کتاب توحید است. حال باید ازفقهای محترم وقوه قضائیه جمهوری اسلامی جویا شد برکدامین ادله همنوعان بهائی به بهانه کفرمورد ضرب وشتم وکشتارقرارمیگیرند. مگربهائیان مختاربه پذیرش “اما شاکرا واما کفورا” نیستند؟
اگرمسلمین برآنند که ازجایگاه دین با همنوعان بهائی مواجهه نمایند باید علم به این نکته داشته باشند که اگرمنطق توحید ابزارشناخت قرآن به گونه اخص واسلام به گونه اعم قرارگیرد نقض حقوق بهائیان هیچگونه مجوزی را با خود به همراه ندارد.
دوم. منظرقانونی:
تا کنون همنوعان بهائی بسیاری درایران مورد ضرب وجرح قرارگرفته وبسیاری دیگربه گونه های فجیع به قتل رسیده اند. آنچه درتمامی این تجاوزبه حقوق بهائیان نقطه اشتراک است اینکه، شماری ازفقهای دستگاه حکومتی همواره حقوق مسلمان وغیرمسلمان را دردیه وقصاص نا برابرقلمداد کرده اند وحق قصاص ودیه غیرمسلمان را درمقایسه با حقوق مسلمان دراین امورنابرابرمیشمارند. ومتعاقب این عناد فقهای سنتی وابسته به حکومت با بهائیان بدانجا انجامیده است که حقوق بهائیان را درتمامی زوایا به گونه مطلق هیچ شمرده است. اما اکنون “قانون مجازات اسلامی جدید مصوب هزاروسیصد ونود ودو” حقوق بسیاری ازغیرمسلمانان وهمچنین هموطنان بهائی درقصاص ودیات برابربا مسلمین قرارگرفته است.
ماده سیصد وده قانون مجازات اسلامی جدید:
«هرگاه غیرمسلمان، مرتکب جنایت عمدی برمسلمان، ذمی، مستأمن یا معاهد شود، حق قصاص ثابت است. در این امر، تفاوتی میان ادیان، فرقه ها وگرایش های فکری نیست. اگرمسلمان، ذمی، مستأمن یا معاهد، برغیرمسلمانی که ذمی، مستأمن و معاهد نیست جنایتی وارد کند، قصاص نمی شود. دراین صورت مرتکب به مجازات تعزیری مقرردرکتاب پنجم “تعزیرات” محکوم می شود»
آنچه ازسیاق ماده فوق حاصل می آید اینکه اگر” اگر مسلمان، ذمی، مستأمن یا معاهد، بر غیرمسلمانی که ذمی، مستأمن و معاهد نیست جنایتی وارد کند، قصاص نمی شود” براین اساس آنچه ازمفهوم حکم استخراج میشود اینکه:
«اگرمسلمانی برغیرمسلمانی که ذمی، مستأمن ومعاهد است جنایتی وارد کند، قصاص می شود»
اما آنچه موجب میشود تا هموطنان بهائی نیزدردایره برابری حقوقی با مسلمین دردیه وقصاص قرارگیرند، تبصره یکم ماده مذکورمیباشد. تبصره ماده مذکوراذعان میدارد:
«غیرمسلمانانی که ذمی، مستأمن ومعاهد نیستند وتابعیت ایران را دارند یا تابعیت کشورهای خارجی را دارند وبا عایت قوانین ومقررات وارد کشورشده اند، درحکم مستأمن می باشند»
بنا براین همنوعان بهائی که تابعیت ایران را دارا میباشند درحکم مستأمن بوده ودرقصاص ودیه ازحقوق برابربا همکیشان مسلمان ما برخوردارمیباشند.
اما تابعیت برابرقوانین ایران چگونه اثبات واعطاء میشود؟
اصل چهل ویکم قانون اساسی:
« تابعیت کشورایران حق مسلم هرفرد ایرانی است ودولت نمی تواندازهیچ ایرانی سلب تابعیت کند، مگر به درخواست خود اویا درصورتیکه به تابعیت کشوردیگری درآید»
این اصل تابعیت کشورایران را ازحقوق مسلم هرفرد ایرانی اعم ازمسلمان وغیرمسلمان، ازجمله بهائیان میداند. برابراین اصل حاکمیت نمیتواند ازبه رسمیت شناختن حق تابعیت هموطنان بهائی سرباززند.
ماده نهصد وهفتاد وشش قانون مدنی ایران:
«اشخاص زیرتابعه ایران محسوب میشوند:
کلیه ساکنین ایران به استثنای اشخاصی که تبعیت خارجی آنها مسلم باشد. تبعیت خارجی کسانی مسلم است که مدارک تابعیت آنها مورد اعتراض دولت ایران نباشد.
کسانی که پدر آنها ایرانی است اعم از اینکه در ایران یا در خارجه متولد شده باشند.
کسانی که در ایران متولد شده و پدر و مادر آنها غیر معلوم باشند.
کسانی که درایران ازپدرومادرخارجی که یکی ازآنها درایران متولد شده بوجود آمده اند.
کسانی که درایران ازپدری که تبعه خارجی بوجود آمده وبلافاصله پس ازرسیدن به سن هجده سال تمام لااقل یک سال دیگردرایران اقامت کرده باشند والا قبول شدن آنها به تابعیت ایران برطبق مقرراتی خواهد بود که مطابق قانون برای تحصیل تابعیت ایران مقرراست.
هرزن تبعه خارجی که شوهرایرانی اختیارکند.
هرتبعه خارجی که تابعیتایران را تحصیل کرده باشد»
برابرماده قانونی فوق بهائیان هموطن براساس قاعده خاک وخون تابعیت ایران را دارا میباشند وبدین سبب مطابق تبصره یکم ماده سیصد ودهم قانون مدنی درحکم مستأمن بوده وازحقوق برابردردیه وقصاص با هموطنان مسلمان برخوردارمیباشند.
حال دستگاه قضایی جمهوری اسلامی می باید با توجه به شکوائیه های تقدیمی ازسوی خانواده مجنی علیهم بیرجندی وولی دم عطاءالله رضوانی، ضارب خانواده بهائی بیرجندی وقاتل عطاءالله رضوانی را یافته ومطابق قانون با جانیان برخورد نماید. مضافا جنایات مذکوردرحق بهائیان ازحوزه خصوصی تجاوزووارد حوزه عمومی شده که دراین باب مدعی العموم میباید دخول کرده وبا تنظیم کیفرخواست مباشرین ومسببین اقوا از مباشرین را به محکمه عدالت بکشاند.
درصورت شناسایی نشدن جانی دیه مجنی علیهم بهائی برابرقانون میباید ازبیت المال تأدیه شود.
مازیارشکوری گیل چالان : حقوق برابربهائیان ومسلمانان ازمنظرقرآن وقانون
اخبار مرتبط