۱۳۹۳/۰۴/۱۹- داریوش لعل ریاحی:
چون شب قدر است، مهدی از جماران دور شو
از حریم پاک و از بانگِ سواران دور شو
بنگر اینجا، این قفس در خود قمر دارد هنوز
روزه بشکن، باز گرد، از آن هَزاران دور شو
ظلمت این جا در پی مرگِ تو، سور انداخته
خیز بر پاکن توان، از جمعِ یاران دور شو
تو هزارانی نه یک تن، این قلم را وامده
خیز لب ترکن، وفا کن، از شهیدان دور شو
مادرت مهر است، چهرش را چنین در هم مکن
دخترت سبز است، تو از سبزه زاران دور شو
در کویر بی نشاطی، باز با اهل قلم
باز کن باز آن سرا را، از گلستان دور شو
گر بهشت آنجاست، می بینی نمایش را ز دور
بشکن این آیینه را، چون ما ز باران دور شو
بختکی افتاده بر ما، تا توان داری بجنگ
جنگِ ما اینجاست، از آن کارزاران دور شو
داریوش لعل ریاحی،
١٩ تیر ١٣٩٣