back to top
خانهنویسندگانمحمود دلخواسته: حملات 7 اکتبر حماس و 13 آوریل رژیم ایران: شیفت...

محمود دلخواسته: حملات 7 اکتبر حماس و 13 آوریل رژیم ایران: شیفت پارایمی در منطقه

در آغاز لازم به گفتن است که مبارز سیاسی که کوشش در سرنگونی رژیم خیانت، جنایت و فساد دارد، در وهله اول نیاز دارد که اجازه ندهد که تمایلات سیاسی-نظری و احساسی او سبب شوند که واقعیت را آنگونه که وجود دارد نبیند و از فیلتر آرزوها  به آنها نظر کرده و در نتیجه امر های واقع پرده مجاز پوشانده و اینگونه، دست به تحلیل مجاز بزند.  خود را فریب داده و فریب دهد.  چرا که در غیر این صورت براحتی می تواند در راستای “مبارزه”، حقوق ملی و حقوق شهروندی و حقوق انسان ایرانیان را نقض و حتی به علت نفرت از «افعی های» استبداد داخلی به «مار غاشیه» انیرانی پناه برده و مرتکب خیانت به مام وطن شود.

از این منظر و بسیار کوتاه به تحول و شیفت پارادیمی ژئو پلیتیک اسرائیل و اثرات منطقه آن می پردازم.

اگر حمله تلافی جویانه اسرائیل به ایران، محدود به حمله سه پهباد به اطراف اصفهان، باشد، چند گویایی دارد که مهمترین آن فرریختن دکترین دفاعی- تهاجمی استراتژیک اسرائیل می باشد.  استراتژی که به آن «تسلط تشدید/escalatory dominance» گفته می شود.  به این معنی که اگر قدرتی خارجی به اسرائیل حمله کرد، اسرائیل با شدت بسیار بیشتری به کشور مهاجم حمله کند.  اینگونه دیگر کشورها می دانند که اگر قصد حمله کنند، ضربه ای بسیار شدید تر را متحمل خواهند شد.  به سخن ساده، استراتژی تهاجمی و دفاعی اسرائیل، استراتژی «النصر بالرعب» است و ایجاد ترس و وحشت در میان همسایگان.  نام دیگر این استراتژی، دکترین دهیه/Dahiya میباشد. توضیح اینکه در جریان جنگ 2003 با حزب الله، اسرائیل شهر دهیه را با خاک یکسان کرد.

این استراتژی در حمله 7 اکتبر ترک بر داشت و اسرائیل برای پر کردن ترک در حال ارتکاب هولاکاست در غزه است ( مهمترین دلیل.) ولی حمله موشکی 13 آوریل این استراتژی را فرو ریخت.  توضیح اینکه، اسرائیل با این باور که استبداد حاکم بر ایران، جرئت تلافی نخواهد داشت، به  کنسولگری ایران در دمشق حمله و به قتل فرماندهان سپاه، دست زد.  البته این خط قرمز استبداد حاکم بود و رژیم برای از دست ندادن اعتبار خود در میان طرفدارانش در داخل و نیز نیروهای نیابتی در کشورهای منطقه نیازی جدی برای واکنش نشان دادن داشت.   چرا که دکترین نظام نیز «حفظ نظام اوجب واجبات است.» می باشد. در نتیجه این  واکنش، دولت و مردم اسرائیل را سخت شوکه کرد.  رژیم ایران، حقوق بین الملل را نیز در پشت خود داشت.  چرا که اسرائیل به خاک ایران حمله کرده و ایران حق دفاع از خود را داشت.

 به همین علت است که رهبر یکی از احزاب مخالف اسرائیل اعلام کرد که نتانیاهو دشمن اصلی اسرائیل است.  چرا که سیاستهای نابخردانه اش سبب فر رویختن استراتژی «تسلط شدید» شده است.

البته کارشناسان نظامی و سیاسی در غرب، بیشتر بر این نظر می باشند که هدف از این حمله بیسابقه، نه ضربات نظامی به اسرائیل که نمایشی و سمبلیک بوده تا به اسرائیل نشان دهد هیچ مکانی در اسرائیل امن نیست و رژیم ایران دیگر حملات به ایران و ترور و قتل دانشمندان و سرداران سپاه را بر نمی تابد.  به همین علت بود که از قبل تمامی اطلاعات حمله را در اختیار آمریکا ( و در نتیجه اسرائیل) کشورهای منطقه تلگراف کرده بود و در حمله از پهبادها و موشکهای قدیمی خود استفاده کرده بود.

البته اگر ادعای اسرائیل مبنی بر سرنگونی 99 درصد موشکها درست می بود، بنا بر این اسرائیل می دانست که دست رژیم کوتاه است و در نتیجه می توانست دست به حمله ای متقابل و بسیار شدیدتر بر اساس دکترین خود بزند.  ولی اینکه به جای آن، به حمله ای بسیار سمبلیک تر از رژیم ایران دست زد، از جمله به ما می گوید که تمامی حقیقت حمله رژیم را نگفته است.  به قول چاس فریمن، دیپلمات کهنه کار آمریکایی، فرماندهان نظامی اسرائیل با هوش هستند و خوب خطر از طرف ایران را حس و زخم پذیری ارتش اسرائیل را پذیرفته اند.  چرا که زمانی چندین موشک بالستیک قدیمی می تواند به پایگاه هوایی که قوی ترین دفاع ضد هوایی را دارد نفوذ کند، در حمله بعدی ایران می تواند بجای 300 موشک، 1500 موشک و بدون اطلاع  قبلی بفرستد و توان دفاعی اسرائیل را فلج کند.

در هر حال، اگر حمله اسرائیل در همین حد محدود بماند، بقول پروفسور میر شایمر، حملات 7 اکتبر و 13 آوریل، تغییراتی بنیادی در وضعیت ژئوپلیتیک منطقه ایجاد شده است.  چرا که سیاست و چتر حمایتی «النصر بالرعب» اسرائیل که دهها سال از این کشور آپارتاید حمایت می کرد، از هم دریده شده است.  در هر حال، اسرائیل، دیگر اسرائیل قبل از 7 اکتبر و 13 آوریل نه اسرائیل و نه آسیای غربی/خاورمیانه، اسرائیل و خاور میانه قبلی نخواهد بود و بازی شطرنجی با شرایط و قواعد قبلی بکلی بهم ریخته است.  اسرائیل که در آینه هولاکاست غزه، ماهیت نژاد پرست، آپارتاید و بر افکار عمومی جهان روشن شده است و در نتیجه در جنگ نرم، شکستی سخت خورده است، حال بر این شکست، از دست دادن سلاح «النصر بالرعب» را باید بیافزاید.  اثرات این تغییر و تحول، می تواند منطقه را به طرف صلحی پایدار ببرد.  صلحی که در آن فلسطینی و اسرائیلی از حقوق انسانی و شهروندی برابر بر خوردار خواهند بود و سازمانهای تجزیه طلب در وطن، از حمایت این دولت محروم و در نتیجه رو به زوال خواهند رفت.

سه نکته دیگر:

دیگر اینکه در سیاست، هیچ چیز اتفاقی رخ نمی دهد.  بنا بر این سوال این است که چگونه و چرا درست در زمانی که رژیم به اسرائیل حمله کرده و نیاز به همدلی و حمایت مردم دارد، ناگهان گشت منحوس ارشاد را راه می اندازد و موجی از خشم و تنفر از خود را سبب می شود؟  این را می دانیم که موساد اسرائیل مدتهاست در حساسترین مراکز رژیم نفوذ کرده است و ترورها و انفجارات و ربودن محرمانه ترین اسناد اتمی، بدون این نفوذ غیر ممکن بوده است.  بنا بر این، هیچ تعجب نباید کرد که اگر در آینده معلوم شود که همین عوامل موساد در درون دولت، این گشت منحوس را بسرعت دوباره بکار انداخته اند.  درست مانند زمانی که عالی ترین دیوان جهانی، اسرائیل را مظنون به انجام نسل کشی/هولاکاست/ جنوساید کرد و درست در همان روز اسرائیل اعلام کرد که 8 نفر از بنیاد کمک رسانی سازمان ملل، اونرا، عضو حماس بوده اند و در نتیجه تمام کشورها بودجه خود به اونرا را قطع کردند.  اینگونه اسرائیل، داستان را عوض کرد. البته بعد معلوم شد که دروغی بیش نبوده و افراد دستگیر شده بشدت شکنجه شده بودند.

نکته دوم اینکه، سنجش افکار عمومی در اسرائیل نشان می دهد که دو سوم از مردم مخالف حمله انتقامی اسرائیل به ایران هستند.  اینها همان مردمی می باشند که اکثریت قریب به اتفاقشان موافق کشتار کودکان و زنان و مردان در غزه می باشند.  ولی زمانی که این خطر را در مورد خود حس کردند و فرود موشکها  را نه بر سر مردم غزه که بر سر خود حس کردند،، بسرعت نظرشان عوض شد.

نکته آخر اینکه جمال صفری، مورخ تاریخ معاصر و نویسنده 26 جلد کتاب، از اینجانب خواستند این پیام را برسانم:

«به مسئله حمله ایران به اسرائیل، باید از نظر نظامی- تاریخی هم نگریست.  توضیح اینکه مخالفتمان با استبداد حاکم نباید سبب شود که واقعیتهایی را که ایرانی ها در تکنولوژی نظامی خلق کرده اند نادیده.  توضیح دادند که علت اصلی شکست ایران از روسیه و از دست دادن قفقاز نداشتن سلاح مدرن بوده است و تمامی شکستهای بعدی نیز به همین علت رخ داده است.  ادامه دادند که نخست وزیر رزم آرا، در جریان ملی شدن نفت، توهین و تحقیر مردم ایران را به آنجا رسانده بود که در مجلس گفت که ایرانی لولهنگ/آفتابه هم نمی تواند بسازد و چگونه می تواند صنعت نفت را اداره کند؟  ولی در حال حاضر دانشمندان ایرانی که حاضر نشدند به خارج بروند و در ایران ماندند، در ساخت تسلیحات نظامی به موفقیتهای عظیمی از جمله موشکها، که موجب شگفتی کارشناسان نظامی جهان نیز شده است. از این منظر وظیفه ایران دوستان است که از این دانشمندان سپاسگزاری کرده و  به آنها اطمینان دهند که در فردای بعد از استبداد ضد انسانی و ضد ایرانی حاکم، ایران مستقل و آزاد و مردمسالار از علم آنها برای رشد وطن به بهترین صورت استفاده خواهد شد.  بهترین درودها به این دانشمندان.»

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید