back to top
خانهدیدگاه هاجمال صفری : ماجراي قتل ماژور ايمبري

جمال صفری : ماجرای قتل ماژور ایمبری

823 Safari-Jamal 126 خرداد، بمناسبت صد و سیُ امین

سالگرد تولّد دکترمحمّدمصدّ قزندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق≈ (72)‏

 

 

محمّد قلی  مجد بنابر اسناد وزارت امور خارجه  آمریکا  علل قتلماژور ایمبریرا  اینگونه تحلیل می کند: قتل میرزادۀ عشقی، سردبیرروزنامۀ قرن بیستم، به منزلۀ زنگ خطری برای مطبوعات بود؛ حملات روزنامه ها به رضا خان و بریتانیا به شدّت در حال افزایش بود:↔ مفتخرم  به اطّلاع  وزارت  خارجه  برسانم که روز پنجشنبه،3 جولای، میرزادۀ عشقی، سر دبیر روزنامۀ قرن بیستم، ترور شد. مراسم تشییع جنازۀ او در4 جولای با شرکت 000/30 نفر برگزار شد. جناح مخالف معتقد است که دولت  در قتل نامبرده دخیل بوده و این باور خود را علناً اظهارمی کنند.≈( Ι) گزارش ایمبری در14 جولای 1924 تحت عنوانتظاهرات  سیاسی و مذهبی در تهران، قتل عشقی  و تظاهرات گستردۀ  پس از تشییع جنازۀ او را توصیف می کند؛ دراین تظاهرات مردم رضا خان  را قاتل وجنایتکار  نامیدند. تفصیل آن گزارش درپژوهشی دیگر آمده است.  (ΙΙ)  جالب ترین  قسمت  گزارش  وی  مربوط  به تظاهرات  هایضدّ بهاییاست، که بسیار  شبیه  به شورش های ↔  ضدّ یهودیسپتامبر1922 استهمانطور که در فصل 6 ذکر شد، با توجّه به اینکه ایمیری مدّعی  بود شورش های ضدّ  یهودی به تحریک  انگلیسی ها  به وجود آمد، هیچ بعید نیست که نا آرامی های اخیر نیز ازهمان منبع سرچشمه  گرفته باشد. آنها همچنین چند روز بعد ، زمینۀ  قتل  خود ایمیری  را هم فراهم کردند: ↔ دراین اثنا، از روز دوشنبه 6 جولای  تظاهرات های کاملاً متفاوتی به رهبری  جناح  اکثریت به راه افتاده است. این تظاهرات که به رهبری روحانیون و حمایت دولت صورت می گیرد شکل ضدّ بهایی به خود  گرفته  است. در تمام قهوه خانه ها ، یک  روحانی  برای مردم نطق می کند . انبوه جمعیّت  که دراثراستعمال موادّ مخدّر وتحت تأثیرسخنان روحانی، به شدّت تحریک شده اند، به خیابان ها هجوم آورده وعلیه بهائی ها داد و قال می کنند؛ حتّی نیروهای پلیس هم توانائی کنترل آنها را ندارد. دربازار تمام مغازه هایی که متعلّق به بهائی هاست، تعطیل  شده استتظاهرات  گسترده ای نیزعلیه دو تن از مبلّغ های بهائی آمریکایی در تهران برگزار شد و با اینکه افراد مذکور مورد حمله قرار نگرفتند امّا توهین  فراوانی به ایشان  شد. با این حال پلیس  درپاسخ به درخواست اینجانب برای محافظت ازاین خانم ها، پاسخ مثبت داده و فوراً چند تن از نیروهای  خود را در اطراف خانۀ ایشان مستقرساخت.≈ایمیری با تأکید ویژه ای می افزاید: ↔ این تظاهرات ها با تمام طول هفته ادامه داشت و در دوازدهم جولای به پایان رسید،  زیرا هدف اصلی برآورده شده بود  و توانستند اذهان مردم را از قتل عشقی منحرف  سازند، لذا به نا آرامی ها پایان  دادند. اکنون که این مطلب را می نویسم، تهران کاملاً به حالت عادی خود بازگشته است.≈ ایمبری چنین نتیجه گیری می کند: ↔ این حوادث بسیار حائز اهمّیت و قابل توجّه است، چرا که از طرفی بی ثباتی  سیاسی در ایران  را ترسیم می کند و از طرف دیگر شیوه هایی را که برای جهت دهی به افکار  عمومی به کار گرفته می شود، روشن می سازند. همچنین با بررسی این حوادث  می توان  پیش بینی  کرد که  در ماه  آینده ، یعنی در ماه محرّم چه رویدادهایی ممکن است رخ  دهد. ≈(ΙΙΙ)

 دو مبلّغی که ایمبری به آنها  اشاره  کرد، خانم دکتر سوزان مودی∗   و همکارش  بودندمودی در مورد تظاهراتی  که علیه  ایندو مبلّغ  بهایی امریکاییصورت گرفت، توضیخات  بیشتری  می دهد:↔ بر اساس  گفته های  خانم مودی ، به وی  خبر  می رسد  که شماری  از مسلمانان متعصّب  تصمیم گرفته اند که روز 12 جولای  او را به قتل برسانند؛ لذا چند  روز پیش از برگزاری تظاهرات  از کنسولیارامریکا  در خواست  می کند از امنیّت  محلّ سکونت  وی اطمینان  حاصل  کندکنسولیار  ایمبری به سرعت  خود را به رئیس  پلیس  رسانده  و. از او  می خواهد  که یک گروه  امنیتی  کامل  درهمسایگی خانۀ دکتر مودی مستقر کندشب دوازدهم جولای ، شماری از مردم  که به تخمین  خانم مودی بیش از دویست و پنجاه نفر بودند،  دراطراف خانۀ  وی تجمّع  کرده ودر صدد کشتن او برمی آیند. امّا با دخالت پلیس، جمعیّت به سرعت متفرّق  شده و خسارتی به بار نمی آیدنکتۀ  قابل  توجّه  این ماجرا  این بود  که نیروها ی  امنیتی  مستقر  شده  در اطراف  خانۀ  مبلّغ ها، توسّط  یکی  از فرماندهان  برجستۀ  بهایی هدایت  می شدند و بدون شک  این فرمانده  برای انجام چنین مأموریتی  کاملاً آماده بود.≈ (Ις)

 اینجانب ] [ مجد  شرح مستند و کاملی از قتل  رابرت ویتنی  ایمبری ، کنسولیار آمریکا  در تهران ،  در تاریخ 18  جولای 1924 ، را تهیّه کرده ام. در اینجا  تنها  به بیان  خلاصه ای  از این ماجرا  بسنده  می کنیم. درشکۀ حامل ایمبری و همراه او توسّط یک مرد موتور سوار رو به روی هنگ محافظ خانۀ رضا خان پهلوی متوقّف شد. لازم است تأکید کنم این دو آمریکایی به دست  افسران قزّاق  و درست در برابرمحلّ استقرارهنگ محافظ خانۀ رضا خان مورد ضرب و شتم  قرارگرفتند. جراحات  شدیدی به هر دو تن وارد شد. مجروحین به بیمارستان نظمیه، واقع درمرکز فرماندهی نظمیۀ تهران منتقل شدند. ایمبری دو باره در داخل بیمارستان  مورد  حمله  واقع شد و از شدّت جراحات  وارده در گذشت. از آنجا که رضا خان پست های  مهمّی  را در ارتش و پلیس به افسران بهائی واگذار  کرده بود، به نظر می رسد  که بهائیان در قتل  ایمبری دست داشته اند. (توضیح ج.ص. :  افسرانی که در قتل ایمیری شرکت  کره اند، به  صفت مرامی یا مذهبی آنها  نام بردن درست نیست)    زمانی که کنسولیار ایمبری وهمراه او، در 18 جولای 1924، درست  رو به  روی محلّ استقرارهنگ پهلوی مورد حملۀ چند تن ازافسران قزّاق قرار گرفتند و پس ازآن در بیمارستان پلیس نیز به آنها تعرّض شد، اینافسران نظامی برجستّ بهائیکجا بودند؟ دولت آمریکا  برای اجتناب از پیچیده شدن روابط سیاسی اش با ایران، داستان کاملاً متفاوتی را پذیرفت  و قبول  کرد که ایمبری قربانی  تعصّب مذهبی مسلمانان شده است؛ با اینکه ادلّۀ  فراوانی وجود داشت  که ثابت می کرد  ماجرا  بر عکس  است. موری در گزارش خود  به تاریخ 29  نوامبر 1924 می نویسد: ↔  ] حسینعلاء  درارتباط  با قتل ایمبری  مدّعی است که بروز چنین رویدادی در ایران بدون  دخالت مضرّومهلک بیگانگان، امکان پذیر نیست.≈)  ς  )کرنفلد در تلگرام خود به تاریخ 19 جولای 1924 از برقراری حکومت نظامی  خبر می دهد و متذکّر می شود  که این کار  تنها  بهانه ای به دست  رضا خان می دهد  تا مخالفین خود را دستگیر  کند. ‎) ‎‏ ‏ςΙ ‎‏ )‏ ‏ روز بعد وی در تلگرام  خود اعلام می کند که شمار زیادی از مردم  از جمله خالصی زاده  و بسیاری  از علما ی برجسته دستگیر  شده اند. ‎) ‎‏ ‏ςΙΙ ‎‏ )‏ ‏ روزنامۀ  ترقّی  در 20 جولای  می نویسد : ↔ پس از قتل  کنسولیار  آمریکا ، شمار زیادی  دستگیر  شده تحت  بازجویی مقامات  پلیس  قرار گرفته  اندشمار زیادی  از مخالفین  دولت و افراد دیگری  که دستگیری ایشان  امکان پذیر  نبود  گرد هم آمده و در خانۀ  مدرّس  بست نشسته اند.≈ ‎) ‎‏ ‏ςΙΙΙ ‎‏ )‏ 30  جولای 1924 ، سر دبیران روزنامه های شهاب، ناصر الملّه ، سیاست ، قانون و آسیای  وسطی ، که  پس ا ز قتل عشقی در مجلس  بست  نشسته بودند، در نامه ای  به کرنفلد  حاکم شدن فضای  ترور و اختناق  را چنین  توصیف می کنند:↔ دولت  فعلی  که اقداماتش  موجب  ناامنی و وحشت شده، از حادثۀ  قتل  کنسولیار  آمریکا استفاده کرده استدولت  همزمان  با دستگیری مسبّبین این جنایت و توقیف تمام  روزنامه های آزادیخواه و ملّی، اکنون  به انتقام جویی از مخالفان  سیاسی خود یعنی مردم، احزاب مشروطه واقلّیت مجلس ، برخاسته  استدولت پا را فراترنهاده ، زن و کودک  و پیر و جوان  را دستگیر  می کند و عّده ای ازآزادیخواهان  را نیز تبعید  کرده است. هر روز شمار زیادی از مردم  در مرکز  پلیس به فلک  بسته می شوند. شماری  از مدیران روزنامه های کوچک و عدّه ای از مردم بیگناه  تهران، که هیچ  ارتباطی  با قضایای  اخیر  ندارند، دستگیر و روانۀ زندان شده و شکنجه های  سختی  را متحمّل می شوندلازم می دانیم  که به استحضار جناب عالی  برسانیم  تمام  این سختی ها و خشونت ها که مردم ایران می بایست متحمبل آن شوند و فشار غیر قابل  تحمّلی که بر مخالفان  دولت وارد می شود ، همگی به بهانۀ یافتن  مسبّبین  قتل  کنسولیار  آمریکا ،  صورت می گیردامّا ما براین باوریم  که مردم نجیب آمریکا  به هیچ  وجه  راضی  نیستند  که دولت فعلی از این  رویداد  سوء استفاده  کرده  و به بهانۀ کشف حقیقت و دستگیری  قاتلین، دست به نابودی  مخالفین  خود بزند.. ما  بر آنیم  تا اعلام  کنیم تا آخرین لحظۀ حیات خود درمقابل سرکوب ایستادگی  خواهیم کرد و مطمئن  هستیم که مردم بزرگوارآمریکا نیزبه ما  کمک خواهند کرد. (ΙΞ ) 

823 Safari-Jamal 2 در همین  اثناء انگلیسی ها که  از قتل ایمبری  شکایتی  نداشتند، سر  آرنولد  تی . ویلسون ، مدیر  عامل  شرکت نفت ایرانانگلیس درایران، در چهارم آگوست 1924،  دوهفته پس از قتل ایمبری، مصاحبه مهمّی با روزنامۀکریستین  ساینس  مونیتور∀  کرد. بر اساس  حکایت  این مصاحبه مقاله ای  با عنوان  زیر منتشر  شد: ↔ گزارش  ها از بهبود  اوضاع  و احوال  ایران حکایت  دارندسر آنولد  ویلسون ، چشم انداز  اقتصادی  ‏‏‎]‎‏ ایران ‎[ ‎‏  را روشن  توصیف کرد.≈  سرآرنولد  اوضاع  ایران را مثبت توصیف کرده و آن را موجبمسرّت و رضایتخود دانست؛ این در حالی بود که دو هفته پیش از این مصاحبه، ایمبری به قتل رسیده  بود و آن  زمان به  بعد حکومت  نظامی  برقرار شد و بسیاری دستگیر شدندقابل  توجّه  ترین  بخش  مصاحبه اظهارات ویلسون در مورد رضا خان  می باشد: ↔ سردار سپه  از بسیاری جهات مرد بسیار دوست داشتنی است با اینکه او مردی کم سواد است، همواره در امور روز مرّه موازین اخلاقی را رعایت  کرده و حتّی به دشمنان  خود شمارشان اندک نیست نیز احترام می گذارد.≈ تعریف و تمجید  وی درست عکس  توصیفی است که سرکنسول  گوتلیب  از او دارد  و او رامردی  جاهل و بی سوادمی نامد . ویلسون درمورد  اوضاع سیاسی اینچنین اظهار نظر می کند : ↔ چهرۀ  شاخص  فعلی در سیاست  ایران، رضاخان یا همان سردار سپه  است. وی ریاست وزراء  وزارت جنگ  و فرماندهی  کلّ قوا  را بر عهده  دارد. وی در خانواده ای فقیر  به دنیا  آمد و  کار خود را  از پایین ترین  رده های  نظامی آغاز کرد  و با توانایی های نظامی صرف  به جایگاه  فعلی  رسید و از خلوص  نیّت و آزاداندیشی  قابل تحسین  و کمیاب  خود،  در این  راه بهره بردوی تا سال  گذشته  با در اختیار  داشتن  وزارت جنگ، عملاً در ایران دیکتاتوری  می کرد. با این  حال هنگامی  که در پاییز  سال 1923 ، مسند  ریاست وزرا به وی پیشنهاد شد، رضا خان  به ناچار  متحمّل موج شدیدی ا ز انتقادات  شد که  قبلاً  همکاران او با آن رو به رو بوده اند. در نتیجه موقعیّت فعلی او، به وِیژه پس از شکستن در قضیۀ جمهوری ، به استحکام  سابق  نیستگمان عمومی بر این بود که وی نظر مساعدی  نسبت  به این جنبش  داشت؛ وبدون شک  پیروزی  جنبش  جمهوری منجر به انتخاب او به عنوان اوّلین رئیس جمهورایرانی می شد. ناظران  خوش بین امیدوارند  که وی راهی برای حلّ اختلاف خود با شاه  پیدا  خواهد  کرد؛ شاه که اکنون دراروپا به سر می برد قرار است درآیندۀ نزدیک به تهران باز گردد و به عنوان رئیس  قانونی کشور  مشروطه ، به همراه سردارسپه ، رئیس الوزرای  خود، امور مملکتی  را اداره  کند.≈ موری  در بارۀ عدم اشارۀ  ویلسون به قتل  ایمبری ، چنین اظهار نظر می کند :↔ من در بارۀ  اظهارات  رضایتمندانۀ  سر آرنولد  در مورد  اوضاع  فعلی ایران،  نظری  ندارم؛  امّا لازم است  به تاریخ این مصاحبه  توجّه شود؛ در این زمان ، تنها دو هفته از قتل کنسولیار ایمبری  می گذردو وبسیار  عجیب است که سر ویلسون هیچگونه اشاره ای  به این فاجعه  نکرده است.≈ ( Ξ (  نگرانی  بیشتری از اوضاع  آشفتۀ ایران در روزنامه های انگلیسی زبان بغداد منعکس  می شد: ↔ مفتخرم که گزارش کنم  مطلب  زیر در روزنامۀ بغداد  تایمز به تاریخ 8 آکوست  1924 ، در مورد اوضاع ایران منتشر شده است: ↔ ایران که به سرعت  در سراشیبی سقوط  حرکت  می کند، بازگشت  خود را به مسیر اصلی بسیار  دشوار می بیند. از زمانی که  سردار سپه به ایدۀ  حکومت جمهوری روی خوش نشان داد و سپس  علما  او را مجبور  کردند  که از این فکر  دست بردارد ، وی قدرت  پیشین  خود را  از دست داده است.≈ ( 1 ) 

حسین مکّی در  کتابتاریخ 20سالّ ایرانجلد سوّم ،   در بارۀماجرای قتل  ماژور ایمبری≈  می نویسد

موضوع قتل ماژور ایمبری کنسول ممالک متّحده آمریکای شمالی در تهران یکی از مسائل و قضایای تاریک و مهمّ تاریخ معاصر ایران است، زیرا در اطراف این فاجعه اقوال و روایات مختلفی ذکر کردهاند که در هر حال فهم و تشخیص چگونگی این قضیّه را تاریک و بغرنج و پیچیده نموده است. واقعاً یک نفر مورّخ بیطرف نمیتواند در اطراف این موضوع بدون هیچشکّ و تردیدی حقایق آن را بیان و سپس داوری و قضاوت نماید. میگویند دولت وقت در این موضوع دخالت داشته. میگویند انگلیسها از لحاظ حفظ منافع سیاسی خود در این قضیّه دخالت داشتهاند. میگویند نصرتالدوله و سیدحسن مدرّس لیدر اقلّیت مجلس در علم کردن سقّاخانه عامل مؤثّری بودهاند و منظورشان تحریک احساسات مذهبی مردم بر علیه سردار سپه بوده که به عدم علاقه به مذهب بین عوام شهرت داشته است و در این بین کنسولیار آمریکا هم بدون آنکه هویّتش شناخته شده باشد به دست عوام افتاده و مقتول شده است. میگویند دولت سردار سپهانگلیسهاو اقلّیت و عدّۀ دیگر هریک در یک قسمت از این قضیّه دخالت کرده و هریک بهمنظوری در ایجاد این موضوع دست داشتهاند. نیز میگویند که در ایجاد این موضوع هیچیک از عواملی که در بالا از آن اسم بردهایم دخالتی نداشته و قضیّه خیلی ساده اتّفاق افتاده، ولی سردار سپه و انگلیسها هریک به نوعی به نفع خود از آن استفاده نمودهاند و اینک چگونگی این قضایا را به ترتیب مورد بحث قرار میدهیم و پس از ارائۀ اسناد و دلایل آن قضاوت را به عهدۀ خوانندگان واگذار مینماییم.

یکی دو هفته به جمعه پانزدهم. ذیحجّۀ هزار و سیصدوچهل و دو (برابر بیستوهفتم سرطان 1303) که واقعۀ ناگوار قتل ماژور ایمبری اتّفاق میافتد مانده بود که در اطراف معجزات سقّاخانۀ آقاشیخ هادی در شهر انتشاراتی داده شد، این انتشارات که معلوم نبود منشاء و موجد آن کجاست با سرعت فوقالعادهای در شهر منتشر میشد و مردم عوام خرافاتی هم هریک به نوعی در اطراف آن به تعبیر و تفسیر پرداخته شاخ و برگهایی بر آنچه شنیده بودند اضافه کرده برای دیگری بیان میکردند. مثلاً میگفتند پریشب فلان کور شفا یافته و چشمش بینا شده است یا فلان افلیج شفا یافته و با پای خود به حرکت درآمده یا فلان بیماریکشب پای سقّاخانه خوابیده و شفا گرفته است. این خرافات که به سرعت برق در بین مردم به انواع و اقسام انتشار یافته بود کار خود را کرد و حتّی دو سه شب در بازار و تمام محلّات چراغانی نمودند. از تمام محلّات شهر دستهجاتی حرکت کرده با یک هیأت و تشکیلات مخصوصی به طرف چهارراه آقاشیخ هادی حرکت میکردند، گفته میشد که سقّاخانه در یکی دو شب قبل چشم یک نفر بهایی را که میخواسته در سقّاخانه سمّ بریزد کور کرده است و دستهجاتی که از این به بعد به طرف چهارراه آقاشیخ هادی حرکت میکردند این آهنگ را میخواندندچهارراه آقا شیخ هادی از معجزه ابوالفضل کور شده چشم بابیبر اثر انتشار این خبر تظاهراتی بر علیه بهاییها شروع شد و حتّی دستهجاتیکه از محلّات به طرف چهارراه آقاشیخ هادی حرکت میکرد هیکلی از کهنه و پنبه و غیره درست کرده و وارونه سوار خر کرده عدّهای در پشت سر آن دم میگرفتند کهاین بابی بیغیرت یاغی شده با ملّتو منظورشان از این بابی بیرییس دولت بود و به این وسیله میخواستند برعلیه او تظاهراتی بنمایند. هنگامۀ غریبی در شهر برپا بود و اتّفاقاً سردار سپه که مردی فوقالعاده باهوش و زیرک بود، خیلی به سادگی تظاهر مینمود، با کمال خونسردی قضایا را تلقّی و حتّی دسته جاتی که در موقع مراجعت از چهارراه آقا شیخ هادی از جلوی منزل او عبور مینمودند، سردار سپه جلوی منزل خود ایستاده به تماشا میپرداخت، گاهی هم چند قدمی به مشایعت این دستهجات میرفت و ابداً به روی خود نمیآورد که غالب این تظاهرات بر علیه او و یا هیکلی که از پنبه و کهنه و غیره ساخته شده شبیه او میباشد.

برای اروپاییان هیچ موضوعی به اندازۀ خرافات و فناتیزم و پارهای از آداب و رسوم ملل مشرق قابل ملاحظه نیست، موضوع سقّاخانۀ چهارراه آقا شیخ هادی و انتشاراتی که در اطراف آن داده میشد هیاهوی عجیبی برپا کرده بود. در تمام محافل و مجامع و میهمانیهایی که اروپاییان در آن شرکت میجستند صحبت از سقّاخانۀ نامبرده بود و موضوع معجزات آن حاکی از روح مذهبی و خرافاتی ایرانی بود. ماژور ایمبری علاوه بر مأموریت سیاسی که در ایران داشت از طرف مجلّۀ جغرافیایی ملّی ممالک متّحدۀ آمریکای شمالی نیز مأموریت داشت که از نقاط جالب توجّه و تاریخی و مذهبی ایران عکسهایی برداشته و به آمریکا بفرستد. در همین اوانبالوین سیموراز اتباع دولت آمریکا و از مدّتها قبل در کمپانی نفت جنوب ایران استخدام و مشغول کار بوده است. به واسطۀ محکومیتی که پیدا کرده بود دورۀ محکومیت خود را در ادارۀ قنسولگری آمریکا در تهران که محلّ آن در خیابان نادری و همین عمارت فعلاً مریضخانۀ رضانور بوده به سر میبرد و با ماژور ایمبری از نزدیک دوستی و آشنایی کامل داشت، همین که موضوع معجزات سقّاخانه زبانزد خاص و عام شده بود شاید سیمور به رفیقش گفته بود که موضوع سقّاخانه و عکسهای آن برای مجلّۀ جغرافیایی ملّی آمریکا خالی از اهمّیت نخواهد بود، خوب است دوربین خود را برداشته عکسهایی از آنجا گرفته شود. بعد از ظهر روز جمعه 27 سرطان 1303 برابر 19 ژوئیه 1924 ماژور ایمبری به اتّفاق رفیق خود با لوین سیمور به طرف سقّاخانۀ چهارراه آقا شیخ هادی با دوربین عکّاسی و سه پایۀ آن حرکت مینمایند. جمعیت فوقالعاده زیادی اطراف سقّاخانه را گرفته بود. ماژور ایمبری مجبور میشود یک مسافتی را به سقّاخانه مانده از درشکه پایین آمده پیاده به طرف سقّاخانه برود، در نزدیکی سقاّخانه سه پایۀ دوربین را روی زمین میگذارد مردم به او میگویند، اینجا زنها نشستهاند نمیشود عکس گرفت، ماژور ایمبری سه پایۀ دوربین خود را برداشته در خیابان مخصوص از طرف چپ سقّاخانه سه پایه را زمین میگذارد مردم با ملایمت جلو رفته و کلاه و عبا و غیره جلوی دوربین نگاه میدارند تا عکس گرفته نشود، ماژور ایمبری از این حرکت کمی عصبانی میشود و باز دوربین را بلند کرده در وسط چهارراه آقا شیخ هادی میگذارد، یک نفر موتورسیکلت سوار از دور پیدا میشود وچون جار و جنجال بین ماژور ایمبری و مردم را مشاهده میکند یکی فریاد میزند که همینها که میخواهند عکس بردارند آنهایی هستند که میخواستند در سقّاخانه زهر بریزند و حالا هم میخواهند به هر طوری که میّسرشان باشد در سقّاخانه زهر بریزند باید ممانعت کرد و نگذارد که آنها چنین عملی بنمایند، یک نفر دیگر هم که نزدیک آن موتورسیکلت سوار ایستاده بود فریاد کرد این بابی‌‌ها میخواهند مسلمانان را مسموم نمایند بزنید….

مردم هجوم آوردند، قونسول آمریکا با اتّفاق رفیقش به طرف درشکه رفته سوار میشوند، درشکه به طرف خیابان استخر حرکت کرده مردم با چوب و سنگ درشکه را تعقیب نمودند.

بالأخره مردم در خیابان استخر درشکهچی را با سنگ مجروح کرد و از محلّ نشیمن خود پرت مینمایند و بیهوش میشود، فوراً یک نفر نظامی به جای سورچی نشسته درشکه را میراند، در چهارراه حسن آباد عابرین و تعقیبکنندگان سورچی ثانوی را میزنند و به طوری مجروح میگردد که روز بعد فوت مینماید، در اثناء این جریانات متوالیا پلیس و نیروی نظامی در اطراف ازدحام زیاد میشود، ولی هیچگونه ممانعت جدّی از طرف آنها برای جلوگیری به عمل نمیآید.

بالأخره از چهارراه حسن آباد به بعد چون قنسول حالش خوب نبوده با اتومبیل او را حمل مینمایند و به بیمارستان شهربانی میبرند و در بیمارستان شهربانی مردم همچنان ازدحام میکنند و در و پنجره را شکسته به قنسول حمله مینمایند و کار او را یکسره میسازند.در بیمارستان دکتر ویلهم و دکتر سفارت آمریکا و چند نفر طبیب دیگر حاضر میشوند و با دکتر علیمالدوله طبیب شهربانی کمک میکنند و مشغول پانسمان و مداوا میشوند تا آنکه قنسول به هوش آمده و چند کلمه با خانم خود که از طرف شهربانی احضار شده بود تکلّم میکنند.ولی بالأخره در ساعت 5 عصر فوت مینماید.در این هنگامه یکی دو نفر پاسبان مجروح میشوند که تحت معالجه قرار میگیرند.

پس از قتل ماژور ایمبری فوراً در شهر تهران حکومت نظامی اعلام کردند و اعلان زیر از طرف حاکم نظامی تهران منتشر گردید.

 ‏ اعلان حکومت نظامی 

چون بر حسب تصویب هیأت محترم دولت حکومت نظامی در شهر تهران و توابع برقرار و از طرف وزارت جلیلۀ جنگ اجرای قانون حکومت نظامی با اینجانب محوّل شده است، لهذا از تاریخ نشر این اعلان تا صدور حکم ثانوی حکومت نظامی را به عموم اهالی اعلان نموده و موادّ ذیل را از قانون حکومت نظامی که در 22 رجب مطابق 27 سرطان 1329 از تصویب مجلس شورای ملّی گذشته است خاطرنشان عموم اهالی نموده و اکیداً متذکّر میشود هر کس برخلاف موادّ مزبور رفتار نماید به محاکمۀ نظامی جلب شده به مجازات قانونی خواهد رسید. مادۀ 4−5−7−8−9−10−11 و مادۀ الحاقیۀ اوّل≈(رییس تیپ گارد پیادهسرتیپ مرتضی خان)

چنانکه قبلا گفته شد روایات مختلفی راجع به چگونگی قتل ماژور ایمبری نقل شده که یکی از آنها به شرح زیر است: در کتابجنگ پنهان برای نفتتاًلیف هانی گن که در سال 1934 در نیویورک به چاپ رسیده است در صفحۀ 230 و 231 چنین نوشته است: ↔ماژور رابرت ایمبری کنسولیار آمریکا در تهران پایتخت ایران بود، مجلّۀ جغرافیایی ملّی از او تقاضا کرده بود عکسهایی از نقاط جالب توجّه ایران بردارد. روزی بامدادان در سال 1924 با دوربین عکّاسی خود به همراه دوستی موسوم بهبالوین سیموربا درشکهای عازم شد. در سرچاه مقدّسی (منظور سقّاخانه است) که بسیار مورد تکریم و پرستش مردم مذهبی ایران بود توقّف کردند.

موقعی که ایمبری دوربین خود را متوجّه چاه کرد از طرف گروهی مورد حمله قرار گرفت. ایمبری را سخت زدند و همین که خواست با درشکۀ خود فرار کند او را دنبال کردند، سیمور را هم مانند او مورد ضرب قرار دادند و هر دو را بیمارستان بردند. جمعیّت وارد بیمارستان شد و کار ایمبری را تمام کردند و سیمور نیز فرار کرد.

بیدرنگ در اخبار جراید که از طرف خبرنگاران جراید انگلیس کنترل شده بود این طور توضیح دادند: حملۀ مزبور در نتیجۀ نفرت دائم التزاید نسبت به اروپاییها بوده است و کوشش ایمبری در عکسبرداری از یک نقطۀ مقدّس توهین به مذهب و باعث تسریع این حمله شده است

لکن خبری در روزنامه نیویورک هرالدتریبون پاریس منتشر شد و از قولهارولداسپنسرکه سالها عامل مخفی انگلیس در خاورمیانه بوده است، بدین مضمون نقل شد که ماژور ایمبری در حقیقت از طرف گروهی به قتل رسیده است که آن گروه به دست سرمایه داران انگلیس و آمریکا به وجود آمده بود. سرمایهداران مزبور تصوّر کرده بودند که نفوذ ماژور ایمبری ممکن است اختیار معادن نفت ایران را از کمپانیشل≈(انگلیسی) به یک سندیکای آمریکایی که قسمت عمدۀ آن در دستسینکلرمیباشد منتقل نماید. این مسأله ظاهر بود که قتل ماژور ایمبری تنها در نتیجۀ تعصّب مذهبی نبوده است. چرا شهربانی ایران که کاملاً مسلّح و در محلّ واقعه حاضر بود ماژور ایمبری را حفظ نکرد؟

سالهاست مقامات رسمی ایران نسبت به آمریکاییها حسن نظر داشتند و در آن موقع نیز یک مستشار مالی آمریکایی در خدمت دولت ایران بود. علاوه بر مراتب فوق کاشف به عمل آمد که سربازی ماژور ایمبری را به قتل رسانده بود و حال آنکه وظیفۀ سرباز دفاع از او بود.ونیز کشف شد که سیمور مصاحب ایمبری کارشناس حفر معادن نفت جنوب (منظور کارمند کمپانی نفت جنوب بوده است) که در یک نزاعی بین کارگران مداخله کرده بود، پس از آنکه دادگاه کنسولی آمریکا سیمور را به توقیف محکوم کرده بود او را به قید التزام آزاد کرده بودند. تا این اندازه بوی نفت از واقعۀ قتل ماژور ایمبری به مشام میرسد.≈

 ‏ یادداشت سفارت ترکیه

حضرت اشرف سردار سپه رییسالوزرا و وزیر جنگ دولت شاهنشاهی ایران سفیر کبیر ترکیه با سمت(شیخالسفرایی) هیأت نمایندگان سیاسی مأمور دربار ایران به نام سفیر افغانستانآلمانشورویفرانسهشارژدافر انگلیسبلژیکایتالیامایل است نفرت خود و همکارانش را که در اثر سوءقصد غدّارانهای که منجر به هلاکت ماژور روبرت ایمبری کنسول دول متّحدۀ آمریکا و جراحت سهمناک مسیو سیمور تبعۀ دیگر آمریکا حاصل شده است اظهار بدارد.این سوءقصد در وسط روز در شهر تهران به وقوع پیوسته و مداخلۀ ضعیف قوای تأمینیه کاملا بلااثر مانده و از عواقب سوء آن نتوانستند جلوگیری نمایند. ابدأ بر اضافه یا تفرقۀ جماعت و یک تیر تفنگ هم نینداختهاند و بالأخره پس از آنکه مجروحین بدبخت را به مریضخانۀ رسمی نظمیۀ تهران میرسانند نمایندگان قوای عمومیّه نتوانستهاند یا نخواستهاند از ورود جمعیّت به عمارت مریضخانه ممانعت نمایند و جمعیّت در آنجا اهانات جدیده مرتکب شدند.بنابراین شک نیست که یک وضعیّت خطرناکی وجود دارد که هیأت مأمورین سیاسی خود را مجبور دیدند در مقابل وضعیّات مزبور شدیداً در مقام اعتراض برآیند.نظر به مراتب فوقالذکر، هیأت نمایندگان سیاسی توجّه جدّی اولیای دولت شاهنشاهی ایران را جداً به لزوم اتّخاذ فوری ووسایل مؤثّر برای استقرار نظم و امنیت اتباع خارجه در ایران و همچنین اقلّیتهای مذهبی که به تحریکات متعصّبانه تهدید شدهاند معطوف مینمایند.از حضرت اشرف متمنّی است احترامات فائقه را بپذیرید.≈

سفیر کبیر ترکیهمحییالدین جواب یادداشت سفارت ترکیه

بلافاصله پس از وصول یادداشت اعتراضیۀ سفارت ترکیه از طرف نمایندگان سیاسی مقیم دربار ایران، دولت جلسۀ فوقالعادۀ خود را تشکیل داد و مدّتی در اطراف آن بحث نمود، بالأخره جواب ملایمی مبنی بر تعقیب جّدی مؤسّسین و محرّکین و مجازات آنها تهیّه کرده به سفارت ترکیه ارسال داشت. سفیر ترکیه در روز دوّم مرداد 1303 کلیۀ نمایندگان سیاسی و دیپلماتیک مقیم دربار ایران را به سفارت ترکیه دعوت نموده و جواب دولت ایران را مطرح مذاکره قرار داد. در این جلسه سفیر دولت شوروی پیشنهاد کرد که چون جواب دولت ایران و اقداماتش در تعقیب قضیّه امیدبخش است از طرف هیأت سفرای مقیم دربار ایران به دولت جواب داده شود که تعقیب قضیه امیدبخش میباشد و منتظر نتیجه اقدامات بعدی دولت ایران میباشیم.

 ‏ قاتلین ماژور ایمبری

پس از قتل ماژور ایمبری و اعتراض سفیر ترکیه(شیخالسفرا) دولت مجبور بود در پیدا نمودن محرّکین قتل ظاهرأ هم شده تحقیقاتی نموده مسبّبین آن را مجازات نماید. عدّهای گرفتار شدند، حکومت نظامی و شهربانی بنای بگیر و ببند را گذاشتند، اشخاص مختلفی گرفتار شده که ضمن آنها چند نفری هم گویا در قضیّۀ جرح و قتل ماژور ایمبری دخالت داشتند مأمورین تحقیقات و رسیدگی ضمن تحقیق به کمپانی نفت جنوب نیز سوءظن حاصل کرده و موضوع را ساده تلقّی نمینمودند. بنابراین در اطراف کارکنان کمپانی نفت شروع به تحقیقات کردند. مصطفی فاتح که بیش از سایرین مورد سوءظن و در بین جمعیت هم دیده شده بود و یکی از مستخدمین کمپانی نفت به شمار میرفت، تحت بازداشت و تعقیب درآمد. از تحقیقاتی که از فاتح به عمل آمده هیچ گونه اطّلاعی در دست نیست و معلوم نشد که آیا مشارالیه در قضایا دخالت داشته یا نداشته یا بر اثر چه چیز پس از چند روز توقیف او را آزاد کردند.نسبت به سایرین که تحت تعقیب درآمده بودند عدّهای که ظاهراً در قضیۀ ضرب و جرح و بالاًخره قتل دخالت داشتند محکمه نظامی تشکیل داده دو سه نفری را که یکی از آنها سرباز بود بدون گناه محکوم به اعدام کردند.به طوری که از پروندۀ تنظیم شده استنباط میشود و با اطّلاعاتی که در این زمینه از خارج کسب شده جریان استنطاق سه نفری که متّهم به قتل ماژور ایمبری بودهاند، بدین طریق بوده: در جلسۀ اوّل استنطاق که هیچ نوع فشار و اذیّت و آزاری برای گرفتن اقرار از متّهمین به کار نرفته است. صورت استنطاق کاملاً عادی و متّهمین هم کاملاً قتل ماژور ایمبری را انکار کردهاند. ولی در جلسات بعدی که رییس شعبۀ آگاهی متوسّل به اذیّت و آزارهای سخت گردیده و حتّی برای گرفتن اقرار دستبند و اذیّتهای شدید دیگری نموده متّهمین بیچاره برای رهایی از آن همه صدمه اقرار به قتل کردهاند و مخصوصاً یکی از متّهمین را که گویا نگهبان درب بیمارستان شهربانی بوده در استنطاق بدوی با دلایل برائت خود را با ثبات میرساند ولی در جلسۀ بعدی که گویا او را شکنجهای سخت کردهبودند بیچاره برای رهایی از آن همه صدمه اقرار به قتل کرده است.در صورتی که پس از معاینۀ جسد مقتول جای چند زخم شمشیر بر بدن مقتول بوده که همان زخمها هم کار او را تمام کرده بود و اگر قاعدتاً میخواستند قاتلین حقیقی را به دست آورند بایستی کسانی را که استعمال شمشیر کرده و از نظامیان بودند دستگیر نمایند و بین این سه نفری که محکوم به قتل شدند هیچ یک به آن سلاحی که جای زخم آن بر بدن مقتول بوده مجهّز نبودند. یکی دیگر از متّهمین را که معروف به سیّدلب شکری بوده به جرم اینکه پس از اینکه ایمبری کارش تمام شده با چهارپایه چوبی بر سر مقتول زده محکوم به اعدامش کردند.در صورتی که اگر میخواستند قاتلین حقیقی را به دست آورند راه تحقیقات و تشکیل پرونده در شهربانی بایستی غیر از آن باشد که بعداً تنظیم یافته است. خلاصۀ مطالعۀ این پرونده بینهایت مورد اهمّیت است و اگر دقیقاً در این پرونده رسیدگی شود کاملاً معلوم خواهد شد که جریان بازرسی و تحقیقات و حکم اعدام سه نفر بیگناه از چه قرار بوده است. مخصوصاً که نسبت به تمام متّهمین یکسان رفتار نشده، فاتح را سه چهار روز محترمانه در اطاق یکی از رؤسای آگاهی زندانی مینمایند ولی نسبت به سایرین متوسّل به آزارهای شدید برای گرفتن اقرار شدهاند.

 ‏ دولت از قتل ماژورایمبری استفاده کرد

به طوری که دیدیم به محض اینکه ماژور ایمبری مقتول شد دولت اعلان حکومت نظامی کرده نسبت به مخالفان خود بنای سختگیری را گذاشت. عدّهای از اشخاص مؤثّر که با اقلّیت رفت و آمد داشتند تحتنظر و تحتتوقیف درآمدند؛ جرائد اکثریت واقعه قتل را به اقلّیت نسبت داده بنای حملات را به مدرّس و سایرین گذاشتند؛ مدرّس مجبور شد در جلسهای که راجع به قتل ماژور ایمبری اظهار تأسّف میشد در مجلس راجع به این موضوع اظهاراتی بنماید و خود را مبرّی معرّفی کند که اینک صورتجلسۀ مذاکرات مجلس راجع به قتل ماژور ایمبری در زیر ذکر میشود:

در مجلس

رییس قبل از اینکه داخل دستور شویم چند کلمه عرض خدمت آقایان داشتم. البتّه از قضیّۀ فاجعۀ روز جمعه و قتل قنسول ناکام آمریکا همه مطّلع هستند و لازم نیست توضیح واضحی کرده و عرض کنم از این قضیّه بهتآور متألّم و متأثّریم (عموم نمایندگان صحیح است) بلکه میتوانم عرض کنم تمام ملّت ایران از این واقعه مولمه متأثّر هستند و خبر این واقعه را با کمال تنفّر و خشم و غضب تلقّی خواهند کرد (نمایندگان صحیح است)، برای اینکه ما یک ملّت غریب و میهماننوازی هستیم که هیچ نوع حسّیات سوئی نسبت به خارجیها نداریم و همیشه آنها را با یک آغوش باز پذیرفتهایم مخصوصاً آنهایی که میتوانسته یک درسهایی به ما یاد بدهند و در طریق تعالی و ترقّی به ما کمک بکنند، غرض از عرض بنده این بود که هر کس در چنین موقعی یک تکلیفی دارد و البتّه باید به تکلیف خودش عمل کند، دولت تکلیفش این است که جداً این امر را تعقیب کند و مرتکبش را به دست آورده مجازات نمایند (نمایندگان صحیح است)، ما هم به نوبت خودمان به نام انسانیّت و به نام حفظ شئون ملّی و به نام حفظ نام نیک ایران باید کمکها و معاونتهایی بکنیم که این لکّۀ سرخی که در تاریخ ما پیدا شده است زایل شود و اگر اثرات سوئی برخلاف واقع و حقیقت واقع شده به زودی مرتفع شود (نمایندگان صحیح است).

پس از بیانات رییس مجلس وزیر خارجه (فروغی) چنین اظهار کرد:بیانات شافی و وافی که آقای رییس محترم مجلس شورای ملّی راجع به تأسّف و تألّم از وقوع واقعۀ روز جمعه فرمودند هیأت دولت را مستغنی میکند از اینکه در اظهار تأسّف و تألّم واقعه شرح و بسطی بدهد، بیانات ایشان البتّه احساسات کلیّۀ ملّت ایران است (نمایندگان صحیح است) و حاجت نیست به اینکه عرض کنم هیأت دولت کاملاً و تماماً با این احساسات همراه است و واقعۀ روز جمعه را یکی از بزرگترین ضرباتی به قلب ایران وارد آمده تلقّی میکند، زیرا همان طوری که آقای رییس فرمودند ملّت ایران همیشه ملّت میهماننوازی بوده است

قسمت دوم این مقاله

شماره ۸۲۳ از ۲۱ اسفند تا ۶ فروردین ۱۳۹۲

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید