در نوشته کنونی پیوستگی و هم بستگی فرهنگ یادآوری در شناسایی الگوهای تاریخی و فرهنگی و ربط آنها با هویت و اعتماد بنفس فردی و اجتماعی تبیین میگردد.
ابتدا به چند نکته اساسی در مورد اعتماد بنفس که ربط مستقیم با هویت و الگوهای تاریخی وفرهنگی دارند، اشاره کنم:
اعتماد بنفس چیست و چگونه بوجود میآید؟
ساده ترین تعریف اعتماد بنفس، شناخت و اعتماد به خود و شخصیت خویش است. اعتماد بنفس واژه ای است که در فلسفه، جامعه شناسی، روانشناسی و علم تاریخ، کاربرد دارد. چه در رابطه با فرد، و خواه جمع و جامعه، اعتماد بنفس دو معنای متفاوت دارد.
معنای اوّل اعتماد بنفس فعال است. این معنی بیانگر مجموعه روشها، اعمال و مراحل فکری است که فرد و جمع نسبت به شناخت شخصیت خویش برای رسیدن به اهداف مشخص، بکار میبرند. ( در زبان انگلیسی آنرا self-awareness و زبان آلمانی Selbstbewusstheit میگویند. )
برای مثال این سئوال که « من و یا ما کی هستیم، و آیا میتوانیم به اهداف مشخص خودمان دست یابیم؟ »، میتواند بر اساس فرآیند فکری فعال جواب داده شود.
معنای دوّم اعتماد بنفس فعال نیست، بلکه کارپذیر و پاسیو است. بدین معنی که « دیگران در مورد من و یا ما چه فکر میکنند؟ » و چه صفات و ویژگیهایی را به من و یا ما نسبت میدهند.
در معنی اوّل روانشناسی فعال اعتماد بنفس، چه از جنبه فکری و خواه احساسی، جهت دستیابی به اهداف معلوم و معین خویش، اعتماد، اطمینان و امنیت خاطر وجود دارد.
برای مثال یکی از علائم کاملاً آشکار در اعتماد بنفس فعال، خوشبینی نسبت به آینده است. فرد و جمعی که اعتماد بنفس فعال دارد، هم از جنبه فکری و هم احساسی، نسبت به آینده خوشبین است. یعنی نسبت به آینده، اندیشه و احساسی رها از ترس و دلهره و نگرانی دارند.
حال در اینجا این سئوال پیش میآید که چرا اینطور است؟
جواب اینست که فرد و جمعی که اعتماد بنفس فعال دارند، آینده خویش را خود میسازند. آنان آینده را حاصل کار و کوشش خویش در زمان حال میدانند. در اینصورت با بهره گیری از گذشته تاریخی و فرهنگی خویش، یعنی فرهنگ یادآوری فردی و اجتماعی، با آغوش باز بسوی آینده میروند. چون بخود و توانائیهای خویش اعتماد دارند.
بطور عمومی فرد و جامعه ای که دارای اعتماد بنفس فعال هستند، نسبت به لیاقت، شایستگی و ارزشمند بودن خویش، بمثابه انسان حقوند و توانا، باوری سخت استوار دارند. طوریکه در نوع، چگونگی و جهت فعالیتهای آنان، این علائم را بخوبی میتوان مشاهده کرد.
ایمانوئل کانت، فیلسوف سرشناس آلمانی معتقد بود، اعتماد بنفس از طریق مشاهده و تأمل روی خود خویش، و یا من و شخصیت خود، بوجود میآید. کسی که خویشتن را مشاهده میکند، همزمان خود را هم بصورت شی و موضوع Objekt و هم کنشگر و فعال Subjekt نظاره میکند. کانت اینطور مینویسد: « … من برای خودم شئی و موضوع جهت مشاهده و تأمل هستم…» ( ۱ )
هگل نیز همین معنی را به ایجاد اعتماد بنفس فعال در انسان میدهد. او مینویسد:
« در اعتماد بنفس، فرد در مورد خود خویش تأمل میکند، ( یعنی ) فاعل Subjek و مفعول Objekt ( یا کنشگر و سوژه ) هر دو، یکی میشوند. » ( ۲ )
حال به این سئوال بپردازیم که:
میان اعتماد بنفس و هویت چه رابطه ای وجود دارد؟
یکی از نظریه های بسیار با اهمیت در روانشناسی ایجاد هویت و ربط آن به اعتماد بنفس، از جورج هربرت مید George Herbert Mead، روانشناسی آمریکایی است.
او هویت و اعتماد بنفس را یکی میداند، و رابطه این دو با یکدیگر را بر اساس دو مقوله، اندیشه mind و خود self توضیح میدهد. بدین صورت که هویت هر انسانی همراه با اعتماد بنفس او، « ابتدا بوسیله زبان، در وضعیتهای معاشرتهای اجتماعی » ساخته و پرداخته میشوند.
مید مینویسد:
« هویت و اعتماد بنفس همراه با هم رشد میکنند. بدین صورت که انسان از ابتدای تولد نه هویت و نه اعتماد بنفس دارد. ولی در روند فعالیت های اجتماعی و فرهنگی خویش، با بدست آوردن تجارب گوناگون، صاحب هویت و اعتماد نفس میشود. بدین شکل که در روند روابطی که فرد بطور عمومی در جامعه با دیگر انسانها برقرار میکند، بخصوص در روند روابط نزدیک با دوستان و نزدیکان خویش، هویت و اعتماد به نفس را برای خویشتن میسازد. و این دو را در طول زمان رشد میدهد. »
بنابر نظریه مید، هویت و اعتماد به نفس هر فرد و جمعی در دو وجه گوناگون بوجود می آیند و رشد میکنند: وجه اوّل، در نتیجه فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی « من خود انگیخته » آنان، و در وجه دوّم، از طریق « من اندیشمند » خویش.
بدین صورت که من « خود انگیخته » در معاشرتهای اجتماعی و فرهنگی دست به عمل میزند. نتیجه عمل او، باعث بدست آوردن تجارب گوناگون برای او میشوند. از این مرحله ببعد « من اندیشمند » او وارد صحنه میشود و در مورد تجارب حاصل از این فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی تأمل و ژرف اندیشی میکند.
وقتی فرد و جامعه بر روی تجارب گوناگون گذشته خویش، در زمینه های مختلف فرهنگی و اجتماعی، تفکر وغور میکنند، ابتدا آنها را در خاطرات و یادآوریهای ذهن خویش مرتب و منظم میکنند. سپس در حافضه تاریخی خویش آنها را ضبط و بخاطر می سپارند. با این دو عمل، که غالباً ناخودآگاه صورت میگیرند، هم هویت و هم اعتماد به نفس در فرد و جامعه ساخته و پرداخته میشوند و رشد میکند.
در واقع هویت و اعتماد بنفس هر انسان و جامعه ای از دو بخش، یکی بخش عمل کننده که همان « من خود انگیخته » آنها است، و دیگری بخش مشاهده گر و تأمل کننده، یعنی « من اندیشمند » آنان که بر روی تجارب خویش، غور و تأمل میکنند، ساخته میشوند و ارتقا می یابند.
در نتیجه اینطور میتوان گفت: فرد و جامعه ای که قادر به خود انگیخته عمل کردن، و توانا به اندیشیدن در مورد نتایج اعمال خویش است، هم صاحب هویت است و هم اعتماد نفس دارد.
حال در ذیل این دو توانایی، یکی خود انگیخته عمل کردن، و دیگری اندیشیدن در باره نتایج آنرا، از جنبه روانشناختی تشریح میکنم:
معمولاً فرد و یا جامعه بهنگام خود انگیخته عمل کردن، فکر و احساسی مبهم و ضد و نقیض دارند. چرا که وقتی دست به عملی خود انگیخته میزنند، هم امید و آرزو دارند، موفق و پیروز شوند، و هم ترس و نگرانی که مبادا آمال و آرزوهایشان نقش بر آب شوند وآنها شکست خورند.
از اینجاست که الگوهای تاریخی و فرهنگی نقشی عظیم و حیاتی را برای فرد و جامعه ایفا میکنند. دلیل اینستکه همه الگوهای تاریخی و فرهنگی، در همه جای جهان، در اعمال و رفتار و حاصل کارهای خویش، انسانهای پیروز و موفقی گشتند. اگر پیروز و ظفرمند نبودند، هرگز الگو نمی شدند.
در نتیجه از دید روانشناسی الگوهای تاریخی و فرهنگی در هر زمان و مکانی، به فرد و جامعه یاری میرسانند تا انگیزه دست زدن به عمل و اندیشیدن در مورد حاصل اعمال خویش را بیاموزند و بکار برند.
الگوها چون صاحب صفات و ویژگیهای توانمندی هستند، در افقی ارزشمند، مورد قبول و ستایش اکثریت بزرگی از انسانها میشوند. آنان در این مقام نیز پایدار و جاودانه باقی خواهند ماند. چرا که در تصورات ارزشی معتبر عمومی سرمشق ایده آلی از پندار و کردار و گفتار را به آیندگان عرضه میکنند.
بقول حافظ:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
در نوشته بعدی از جنبه روانشناسی به این سئوال، که چگونه الگوها در ساختن هویت و اعتماد بنفس به انسانها یاری میرسانند، خواهم پرداخت.
منابع و مأخذ ها:
( ۱ )
Imanuel Kant: AA IV, Kritik der reinen Vernunft… Seite 0 87
Abgerufen am 12. Juli 2022.
( ۲ )
Hegel, Georg Wilhelm Friedrich: System der Wissenschaft. ErsterTeil Die Phänomenologie des Geistes. Bamberg u. a., 1807. Abgerufen am 12. Juli 2022.
( ۳ )
George Herbert Mead: Geist, Identität und Gesellschaft aus der Sicht des Sozialbehaviorismus. Hrsg.: Charles W. Morris. Suhrkamp, Frankfurt a. M. 1968, S. 177