«مداح» اصطلاح نسبتا جدیدی است که در سالیان اخیر جایگزین «نوحهخوان» شده است و به کسانی گفته میشود که در قالب نوحه به ذکر مصائب ائمه اطهار میپردازند. نوحهخوانی در ایران سنتی کهن است. در گذشته اغلب نوحه خوانان پولی بابت کارشان دریافت نمیکردند و برای اجر اخروی به این کار میپرداختند. اما پدیدهی مداحی که در دو دههی اخیر شکل گرفته است، با سنت نوحهخوانی تفاوتهایی اساسی دارد. علاوه بر تغییراتی که در شکل و فرم، شعر، موسیقی و شیوهی اجرای این فن صورت گرفته است، این پدیده امروزه با سیاست و اقتصاد و در نتیجه با قدرت در آمیخته و مداحان گروه با نفوذی را در این عرصهها شکل دادهاند. مداحان در حال حاضر نه فقط در ایام محرم و صفر بلکه در سراسر سال فعالیت میکنند و بر عکس گذشته، برای مداحی دستمزدهای کلان میگیرند. آنها همچنین برعکس گذشته گرایشهای سیاسی دارند و آن را در مداحی خود ابراز میکنند. همچنین، به گفته حجتالاسلام بهرام دلیر، در سالهای اخیر مجالس عزاداری از دست روحانیت خارج شده و تماما به دست مداحان افتاده است.
تغییرات مداحی در دوران پس از انقلاب
در نخستین سالهای پس از انقلاب مداحان در جبهههای جنگ حضور یافته و برای بالابردن روحیه رزمندگان نوحههای حماسی میخواندند. اما ورود سازمانیافته مداحان به سیاست در سالهای اصلاحات اتفاق افتاد. در آستانه انتخابات سال ۱۳۷۶، علیاکبر ناطقنوری مداحان سرشناس کشور را به یک ضیافت فراخواند و رضایت آنها را برای حمایت از خود جلب کرد. البته ناطقنوری در انتخابات پیروز نشد؛ اما مداحان دست از فعالیت سیاسی برنداشتند. دوران اصلاحات، سالهای رونق کار مداحان بود و آغاز سیاسی شدن مداحی نیز به همان دوران بازمیگردد. مداحان که کارشان ذکر مصیبت برای پیشوایان بزرگ دینی بود، اینبار در زمان دولت اصلاحات به هر منبری رسیدند به تخریب دولت خاتمی پرداختند. از این دوران به بعد، مداحان به عنوان یک طیف سیاسی-مذهبی مورد حمایت راستگرایان قرار گرفتند و به میدان قدرت وارد شدند و بهتدریج از مسیر اصلی خویش دور افتادند.
نقطه آغازین این دگرگونی محرم سال ۷۷ بود. محرم آن سال با سالگرد دوم خرداد ۷۶ مقارن شده بود و به همین مناسبت، «طرح غیرعلنی محرم» با هدف گیری دولت اصلاحات در دستور کار مداحان قرار گرفت. البته طرح مزبور به دلیل فاش شدن مفاد آن اجرا نشد، اما مداحان سیاسی را به یکدیگر نزدیکتر کرد. سخنرانیهای آنان در مساجد، تکایا و حسینیههای بزرگ تهران و دیگر نقاط کشور با محوریت جلوگیری از ترویج اندیشههای اصلاحطلبانه و تخریب برخی چهرههای شاخص مانند خاتمی و هاشمی انجام میشد. مداحان با استفاده از سکوت محافظهکاران و حمایتهای جناح راست، حملات سنگینی را متوجه اصلاحطلبان کردند. این جریان با تشکیل جلسات مداوم و هماهنگی برنامهها به تدریج سازماندهی شد و قدرت قابل توجهی کسب کرد.
از آن زمان به بعد، مداحان در آستانه هر انتخاباتی فعال میشدند. حضور پررنگ مداحان در مراسم مذهبی جایگاه روحانیون را نیز تحت شعاع قرار داد و محبوبیت روحانیون منبری کاهش یافت. همزمان سبکهای جدیدی در مداحی بهوجود آمد که، بهتعبیر خود مداحان، «جوانپسند» بودند و به موسیقی عامیانه شباهت داشتند و حتی میتوان گفت نوعی شبیهسازی از فضای کنسرتهای راک بودند. در این سبک جدید، مداحان از اشعار عامیانه استفاده میکردند؛ اشعاری که مملو عباراتی، چون «می، دیوونه، سگ، چشات، خوشگله، مردونگی» و کلمات و تعابیری از این دست بودند و اکنون به اصطلاحات رایج در مداحی بدل شده اند.
همین موضوع باعث شد که تعدادی از نهادهای دینی درباره خطر انحراف مداحی هشدار دهند. برای مثال آیتالله مکارم شیرازی خطاب به مداحان چنین گفت که: «قداست ماه محرم و مجالس عزاداری را حفظ کنید و با برخی گفتهها مجلس عزاداری را به انحراف نکشانید.» بسیاری از علما و مراجع دیگر نیز نسبت به این سبک و شیوههای جدید معترض شدند؛ اما نهایتا نتوانستند انحراف در مجالس عزاداری را کنترل کنند.
اما نکته مهمتر این بود که از این مقطع به بعد مداحان نشان دادند از روحانیون و مراجع نیز تبعیت نمیکنند و بیش از اینکه قشری مذهبی باشند، یک گروه سیاسی هستند. رئیس مداحان سیاسی، حاج منصور ارضی، در واکنش به انتقادهایی که علما به نحوهی عزاداریها ابراز کرده بودند چنین واکنش نشان داد: «اینکه میخواهند به مداحان گیر بدهند، اگر به ما دستور دهند نخوانید، دیگر نمیخوانیم؛ اما اگر به مداحان بگویید اعتصاب کنید، مداحان هم کار را روی زمین میگذارند و مجالس شما میخوابد.» سخن گفتن با مراجع تقلید از چنین موضعی و آن هم توسط فردی مذهبی بسیار عجیب بود.
منصور ارضی معروف به «شمسالذاکرین»، در جایگاه «فرمانده» و مرشد مداحان سیاسی قرار دارد و رفتار و گفتارش برای مداحان دیگر در حکم نوعی الگو است. ارضی اعلام کرده که «سیاست ما عین مداحی ماست»، و همواره در مجالس عزاداری خود به سیاستمداران و شخصیتهای مختلف ناسزا گفته و بسیاری را علنا تهدید کرده است. گویا فهم «شمسالذاکرین» از سیاست، محدود به فحاشی و تهدید و توهین میشود. وی از چنان مصونیتی برخوردار بوده که تقریبا به تمام روسای جمهور فحش داده و حتی خطاب به مراجع تقلید نیز با درشتی و به زبان تهدید سخن رانده است. ارضی خود درباره فحاشیهایش میگوید: «آقا میگن من فحش میدم! معلومه که میدم! چرا ندم! بله من فحش هم میدم! هر کس باید حد خودش را بدونه.»
ارضی در مجالس «عزاداری!» خود بارها هاشمی رفسنجانی را «پیر کفتار» خطاب کرد و در حمله به وی تا جایی پیش رفته که در مهر سال ۱۳۹۲ دعا کرد که: «انشاءلله خداوند مرگ او را برساند.» البته وی به مرگ هاشمی قانع نبود و مدتی پس از مرگ هاشمی، خطاب به حسن روحانی گفت: «اون یارو توی استخر مرد، تو هم توی استخر میمیری!»
احمدینژاد و قدرت گرفتن بیشتر مداحان
مداحان سیاستزده در انتخابات سالهای ۸۴ و ۸۸ حامی تمامقد محمود احمدینژاد بودند. احمدینژاد که خود در جوانی در هیاتهای موتلفه اسلامی مداحی میکرد، در دوره کاندیداتوری ریاست جمهوری به هیات منصور ارضی رفت و مورد استقبال او و پیروانش قرار گرفت. ارضی در همان مجلس اعلام کرد که «انتخاب ما معلوم است، ما به کسی رای میدهیم که از جنس خودمان و هیاتی است.» شاگردان ارضی نیز از استاد خود پیروی کردند. سعید حدادیان، محمد کریمی و عبدالرضا هلالی به همراه ۱۰۰ مداح دیگر هم با صدور اطلاعیهای از کاندیداتوری «بسیجی ولایی دکتر محمود احمدینژاد» حمایت کردند.
با پیروزی احمدینژاد، مداحان جایگاه بیشتری در ساختار قدرت پیدا کردند. تا جایی که منصور ارضی در برخی از سفرهای استانی احمدینژاد را همراهی میکرد و سعید حدادیان، به توصیه زاکانی، راهی دانشگاه تهران شد و اداره مسجد دانشگاه تهران را در دست گرفت. دیگر مداحان حامی احمدینژاد نیز پست و مقامهایی در ادارات دولتی گرفتند. حزب مداحان در دولت نهم به بالندگی دلخواه بانیان خود دست یافت و از نفوذ و قدرت حداکثری بهرهمند شد.
مداحان دیگر به فحاشی هاشمی و خاتمی قانع نبودند؛ آنها به هر اتفاق کوچک و بزرگی واکنش نشان میدادند و همواره نسبت به برخورد قضایی مصونیت داشتند. منصور ارضی در ماههای پایانی سال ۸۷ و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم، در مراسمی به احتمال کاندیداتوری عبدالله نوری واکنش نشان داد و در شب ۲۱ ماه رمضان گفت: «اگر نوری بخواهد کاندیدا شود میدهیم حسابش را برسند». او در همین مراسم ضرب و شتم وزرای دولت خاتمی، یعنی عبدالله نوری و عطاءالله مهاجرانی، در سال ۷۷ را یادآوری کرد و گفت: «از طرف من به او بگویید اگر جان خود را دوست دارد وارد این میادین نشود.»
انتخابات سال ۱۳۸۸
انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و انزوای اصلاحطلبان از قدرت، باعث شد که مداحان هتاکی خود را به بزرگان اصلاحات تندتر کنند. مداحان که در جریان اعتراضات پس از انتخابات مشغول ساماندهی نیروهای لباسشخصی بودند، دیگر از هیچگونه حمله و هتاکی ابا نداشتند. برای مثال ارضی در مراسم شبهای قدر بار برای خاتمی، هاشمی، کروبی و میرحسین موسوی آرزوی مرگ میکرد و شاگردانش نیز در مراسم و هیاتهای مذهبی مختلف راه استاد را میرفتند. البته خوشخدمتی مداحان سیاسی به احمدینژاد بیپاسخ نبود. احمدینژاد در آبان سال ۱۳۸۸ کلید عمارت فخرالدوله (یکی از کاخهای دوره قاجار) را به مداحان واگذار کرد.
اما دوران وفاداری مداحان به محمود احمدینژاد در سالهای پایانی ریاست جمهوری وی، و با انحرافی خواندن احمدینژاد و اطرافیانش، به اتمام رسید. مداحانی که تا چندی پیش احمدینژاد را «یار امام زمان» میخواندند و غلوآمیزترین سخنان ممکن را در ستایش وی میگفتند، اینک به نحو عجیبی تغییر لحن داده بودند. سعید حدادیان در همان زمان گفته بود «حرفهای نهضت آزادی و سازمان منافقین از دفتر احمدینژاد شنیده میشود… حیف است که علمای بزگوار ما بخواهند برای چنین فردی (مشایی) پا به میدان بگذارند، جواب برخی حرفهای سخیف کار ماست… آقای احمدی نژاد عورتت زده بیرون… میبُرنشها…». منصور ارضی نیز اعلام کرد «هرکس مشایی را بکشد، من پولش را میدهم». کار به جایی کشید که احمدینژاد به فکر شکایت از این یاران سابق خود افتاد و البته نتوانست کاری از پیش ببرد.
با پایان دوره احمدینژاد فعالیت سیاسی مداحان نه تنها کاهش نیافت بلکه بیشتر شد. طبعا حسن روحانی و دولتش نیز مورد فحاشی و تبلیغات منفی مداحان قرار گرفتند.
امروزه مداحان محبوبیت سابق را ندارند و بسیاری از مردم از آنها رویگردان شده اند. این امر بهویژه از دو مسئله ناشی میشود: حواشی مالی و آلودن مراسم مذهبی به سیاست.
حواشی مالی مداحان
ابهامات مالی و اقتصادی یکی از عوامل اصلی بدبینی به مداحان است. دیگر برای همه روشن است که این قشر دستمزد نامتعارفی برای کار خود دریافت میکنند. جبار رحمانی در کتاب مطالعات جامعهشناختی و انسانشناختی عزاداری محرم مینویسد: «در تهران، برای ده شب تا یک میلیارد تومان پول میگیرند.»
علاوه بر این، روابط مداحان با مفسدان اقتصادی و اختلاسگران_ مانند ارتباط محمود کریمی و حسن رعیت_ نیز محل توجه بوده است. محمود تاری، از مداحان معروف تهران، دربارهی از نزدیکی برخی همصنفان خود به «مفسدان اقتصادی» میگوید: «مداحان با این افراد ارتباط داشتند و از آنها ۲۰۰ میلیون و ۳۰۰ میلیون پول میگرفتند. یکی از همین آقایان که با این افراد ارتباط داشت میگفت من به اندازه هیکلم طلا دارم.» این مداح در مصاحبه ۱۰ شهریور خود با خبرگزاری ایرنا افزود: «متاسفانه دو دهه پیش برخی از همین مداحان که مشکل داشتند، در خانههای برخی مسئولان قضایی مداحی میکردند.»
در عین حال، بخش مهمی از گردش مالی مربوط به هیاتهای عزاداری مستقیما از بودجههای حکومتی تامین میشود که این مسئله نیز اعتراضات فراوانی را به همراه داشته است. کمکهای تخصیص داده شده به هیاتهای عزاداری از محل بودجههای شهری، از دیگر موضوعات خبرساز سالهای اخیر بوده است. مثلا در دهه نود مشخص شد که در سه سال آخر شهرداری محمدباقر قالیباف (از ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶)، شهرداری تهران مبلغی معادل حدود شش برابر بودجه «کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی» را به نام حمایت از فرهنگ مذهبی به برخی هیاتهای مذهبی کمک کرده است.
سیاستزدگی مداحان
اما آنچه آسیبی به مراتب بیشتر برای وجهه اجتماعی مداحان داشته، عبارت است از آلودن مراسم عزاداری به میدان تبلیغات سیاسی. این مسئله هم به ضرر نهاد دین است و هم آسیبهای اجتماعی و سیاسی به همراه دارد. بسیاری از افرادی که با اهداف معنوی در مراسم عزاداری شرکت میکنند، به دلیل همین سیاستزدگی از شرکت در مراسم عزاداری منصرف شده اند. آسیبهای اجتماعی و سیاسی این امر نیز بر همگان مشخص است و مردم با تبعات اداره کشور توسط مداحان و تفکر مداحانه به خوبی آشنا هستند.
البته تعداد محدودی از مداحان نیز وجود دارند که از ورود به سیاست دوری میکنندو. برای مثال حسن خلج، مداح معروف تهرانی، درباره سیاستزدگی مداحان میگوید: «متاسفانه برخی از مداحان به جای پرداختن به مباحث مذهبی و انجام وظایف یک مرثیهخوان به جناحهای سیاسی متمایل میشوند و به همین دلیل معنویت از مجالس آنها رخت برمیبندد.»
نمونه دیگر نریمان پناهی، مداح معروف اهل اردبیل، است که میگوید: «وظیفه مداح ورود به سیاست نیست. ورود مداحان به عرصه سیاسی اشتباه است؛ خدا به همه عقل داده و فهم و شعور داده و انسان باید از عقلش استفاده کند؛ نباید در جلسات مداحی به هم نان قرض بدهند که به فلانی رای بدهید و به فلانی رای ندهید.
عبدالله ناصری، فعال سیاسی اصلاحطلب، دربارهی ورود مداحان به سیاست و مصونیت آنها میگوید: «تلقی جامعه مدنی و نخبگان این است که به کار گرفتن مداحان برای بیان دیدگاههای سیاسی خواست بخشی از حاکمیت است. این امر سازماندهی شده است و خودجوش نیست؛ بنابراین مداحان هم سیاسی شدهاند و خیلی به عنوان گروه مرجع بسیار موثر معنوی و روحی در جامعه مطرح نیستند. جامعه باور نمیکند که این مداحان به صورت خودجوش به سیاست میپردازند.» با توجه به توصیه دولتمردان به ورود مداحان به سیاست و مصونیت همه جانبه این قشر دربرابر قانون، سخن مذکور نیز درست است. به عنوان مشتی از خروار، میتوان به اظهارات حسن بنیانیان، رییس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای عالی انقلاب فرهنگی، اشاره کرد که در مصاحبههایش بارها از مداحان خواسته که در سیاست ورود کنند و میگوید: «هیات و مسجد باید سیاسی باشند.»
مداحان در مواجهه با اعتراض به اینکه فضای عزاداری بدل به میدان تبلیغات سیاسی شده است، اغلب خود را محق جلوه میدهند و حتی ادعا میکنند در عرصه سیاست صاحبنظر هستند. سعید حدادیان درباره این مسئله میگوید: «مداحان حتما باید به عرصه سیاست وارد شوند. درکدام انتخابات دیدید که نظرات ورزشکارها و یا بازیگران را نپرسند؟ با همه قشرهای مختلف مصاحبه میکنند و نظرشان را میگیرند، همیشه از آقای پروین پرسیده شده شما به چه کسی رای میدهی؟ اما به سعید حدادیان و مداحان که میرسد همه صدایشان درمیآید، تازه من سیاسیتر باید باشم یا آقای پروین؟ من در عرصه سیاسی کشور صاحب نظر هستم یا آقای پروین و قلعهنویی؟» در پاسخ به این سوال حدادیان که آیا صاحبنظر هست یا علی پروین، باید گفت: هیچکدام.
اظهر من الشمس است که که هر علمی نیاز به تخصص و دانش عمیق دارد و سیاست هم یک دانش تخصصی و بسیار پیچیده است. در سیاست (داخلی یا بینالمللی) علاوه بر دانش نظری، تجربه و دانش عملی نیز لازم است و سعید حدادیان و علی پروین هیچ کدام در مسائل سیاسی صاحب نظر نیستند. مردم نیز برای اجر معنوی در مراسم عزاداری شرکت میکنند و نه برای آموزش سیاست. در کشور ما، متاسفانه، متخصصان و عالمان سیاست طرد شده اند و امری چنین خطیر به امثال حدادیان و مداحان واگذار شده است. منبع : رویداد۲۴