نویسنده مقاله آندرآس کالا (Andrés Cala)، کارشناس ژئوپلیتیک و انرژی است و مقاله خویش را در 3 نوامبر 2014 انتشار دادهاست:
● بنابر قاعده، وقتی قیمت نفت سقوط میکرد، عربستان از تولید و صدور نفت خویش میکاست و قیمت را به حال اول باز میگرداند. اما اینبار، چنین نکرد. دلایل آن چیست؟ دلیل اول آن ژئوپلیتیک است: تنبیه روسیه و ایران و سوریه:
دولت سعودی شیرهای نفت خویش را باز نگاه داشتهاست و قیمت نفت، در چهار سال اخیر، به پائینترین حد سقوط کردهاست. قیمت درحدی است که دولت سعودی کسر بودجه پیدا نمیکند.
توضیح دولت سعودی ایناست که چون نمیخواهد سهم خود را از بازاری از دست ندهد که بیش از پیش از نفت سیراب است، بنا بر این شیرهای نفت را بازگذاشتهاست. امریکا نفت بیشتر استخراج میکند و چین و اروپا تقاضای نفت بیشتری را نمیکنند. اگر دولت سعودی از صادرات نفت خویش بکاهد، قیمتها بالا خواهند رفت اما صادرکنندگان دیگر میتوانند مشتریهایش را از دستش بدرآورند. بدینسان، دولت سعودی ترجیح میدهد از تولید و عرضه نفت خود نکاهد و کاهش بهای نفت را تحمل کند. تا که تعادل به بازار بازگردد.
● اما تحلیلگران میگویند: دولت سعودی هم، به طور غیر مستقیم به امریکا حمله میکند بدینخاطر که تولید نفت از شیثت(توده های شنی)، صرف نکند و نتواند به تولید این نفت ادامه دهد و هم، هدفهای ژئوپلیتیک دولت سعودی در منطقه را متحقق بگرداند: حمایت از رژیم نظامی مصر و ضربه وارد کردن به رژیم اسد در سوریه و دو حامی آن، روسیه و ایران. تا مگر دست از حمایت رژیم اسد بردارند.
گرچه پائین آمدن قیمت نفت برای دولت سعودی زیانمند است اما با داشتن ذخایر ارزی عظیم، میتواند این زیان را تحمل کند. حال اینکه روسیه و ایران در این موقعیت نیستند و نمیتوانند زیانی چنین سنگین را تحمل کنند. به سخن دیگر، دولت سعودی از سقوط قیمت نفت به منزله یک سلاح، در جنگ «سنی» با «شیعه»، یعنی جنگ کشورهای سنی به سرکردگی دولت سعودی با ایران، استفاده میکند.
پائین آمدن قیمت نفت، در این حد، مانع استخراج نفت شیثت نمیشود و به حکومت اوباما امکان میدهد به روسیه و ایران فشار وارد کند. در اروپا، غرب، مهار خویش بر اوکراین را مستحکم کند و ایران را ناگزیر کند در مسئله اتمی، به راهحل پیشنهادی غرب گردن گذارد.
● اما محاسبه ژئوپلیتیک دولت سعودی در نگاه داشتن صدور نفت به میزان 9.5 میلیون بشکه در روز، محتملا بیشتر متمرکز است بر سوریه. هزینه ساقط کردن رژیم بشاراسد را دولت سعودی پرداختهاست. هدفش ایناست که دولت علویان را براندازد و آن را با دولتی سنی جانشین کند و با این کار، ضربهای سخت به ایران و شیعههای منطقه وارد کند.
بدینقرار، دولت سعودی آماده مقاومت در برابر فشار اعضای اوپک است. حاضر به کاستن از تولید نیست زیرا منافعش در منطقه اتخاذ این استراتژی را ایجاب میکند. برای ریاض، خودآزاری اقتصادی بدینخاطر که به رژیم اسد و حامیانش آزاری بس سخت وارد میکند، کاری است که بایدکرد و میکند.
٭ الزام ژئواستراژی:
● سالها است که دولت سعودی، به اتفاق متحدان خود، چون ترکیه، و گاه تنها، کوشیده است رژیم سوریه را با یک دولت سنی جانشین کند. هدفش جلوگیری از ایجاد کمر بند سبز (ایران و عراق و سوریه و لبنان) بودهاست. در این هدف، از حمایت اسرائیل نیز برخوردار بودهاست.
اما دولت سعودی از تغییر رژیم اسد ناتوان شد زیرا اوباما حاضر به ورود جنگ برضد رژیم اسد نشد و نیروهای رژیم اسد، با حمایت ایران، شروع به خارج کردن قسمتهای مختلف سوریه از تصرف قوای مخالف کردند. روسیه هم، بخاطر منافع استراتژیک خود، به حمایت اسد و رژیمش آمد. روسیه درعلن به دولت سعودی و قطر اخطار کرد که سوریه را پایگاه تروریستها نکنند و بدینکار، امنیت جهانی را به مخاطره نیاندازند. بخصوص نسبت به دو گروه النصره و داعش اعلان خطر کرد.
اینک که دو دسته، یکی داعش و دیگری النصره خشونت کور، از جمله کشتار دستجمعی، را روش کرده و سوریه را پایگاه خویش کردهاند، دولت سعودی، دو فاکتو، در موقعیت شریک این دو گروه قرار گرفتهاست. از آن سو، اوباما تحت فشار قرارگرفتهاست برای ورود به جنگ با این دو گروه افراطی.
● دولت سعودی با خطر بیثبات شدن بر اثر بسط قلمرو و قدرت داعش نیز روبرو میشود. خانواده سعودی میداند که داعش نزد سنیهای سلفی عربستانی محافظهکار محبوبیت دارد و ممکن است آنها به داعش بپیوندند و سلاحهای خود را برضد دولت سعودی بکاربرند تا که ثروت عظیم نفت این کشور را به چنگ آورند. «دولت اسلامی» (داعش سابق) هماکنون در مرزهای عربستان، در عراق و یمن، فعالند.
بدینسان، با مشاهده این خطرها و پذیرفتن وجودشان و درپاسخ به فشار امریکا، سعودیها پذیرفتهاند به ائتلاف امریکا و انگلیس بپیوندند که فعلاً کارشان حملههای هوائی به مواضع دولت اسلامی در سوریه و عراق است. اما دولت سعودی امید خود را به سرنگون کردن رژیم اسد بطور کامل از دست ندادهاست. بنابر گزارش منتشره در وال استریت جورنال، این دولت، در دیدار ماه سپتامبر جان کری از ریاض، از او تضمین خواست که رژیم اسد بر جا نماند.
● بکاربردن قیمت نفت بمثابه سلاح بخاطر متحقق کردن هدف دولت سعودی، یعنی سرنگون کردن رژیم اسد، از راه غیر قابل تحمل کردن هزینه حمایت از اسد برای ایران و روسیه است.
٭ اثر عمومی قیمت پائین نفت:
● البته پائین بردن قیمت نفت، برای دولت سعودی، خطرهای دیگر نیز دربردارد: از سوئی، از دست رفتن بخشی از درآمد و کم شدن امکان این دولت در دادن امتیازهای مالی به مردم عربستان. باید دانست که توسط پول نفت و توزیع بخشی از آن میان اتباع عربستان است که دولت سعودی برغم وجود دشمنها در همسایگی، ثبات سیاسی را حفظ کردهاست.
بنابر قول صندوق بینالمللی پول، این خطر وجود دارد که دولت سعودی، در سال 2015، یعنی تا دو ماه آینده، براثر کاهش قیمت نفت، با خطر کسر بودجه روبرو شود. بودجه دولت سعودی، از سال 2010 تا 2013، 50 درصد افزایش یافتهاست. هدف از این افزایش عظیم بودجه، جلوگیری از گرفتار شدن به جنبش همگانی مردم عربستان است. دولت بکار ساختن زیربناها و بهبود بخشیدن به خدمات و افزودن بر مبلغ یارانهها است. تا سال 2018، هزینه همچنان باید افزایش پیدا کنند.
بنابر قول صندوق بینالمللی پول، هزینههای سال 2015 دولت سعودی میتواند بر درآمد نفت عربستان فزونی جوید. از حالا تا سال 2019، کسر بودجه میتواند 7.4 درصد تولید ناخالص داخلی بگردد. برای اینکه بودجه سال 2015 دولت سعودی متعادل بگردد، قیمت هربشکه نفت باید 91 دلار باشد. حال اینکه در حال حاضر، بهای هربشکه نفت تا 84 دلار کاهش یافتهاست.
● بدیهی است اثر سقوط بهای نفت برای ایران و روسیه کمر شکن است. اقتصاد روسیه، هم اکنون، بخاطر تحریمهای غرب، به زحمت افتادهاست. این اقتصاد بس به نفت وابسته است. پرزیدنت پوتین خوب از بیثباتی که کاهش قیمت نفت میتواند ببارآورد، آگاه است. باوجوداین، روسیه امروز بسیار بهتر آماده مقابله با کاهش قیمت نفت شدهاست تا سالهای 1980 و 1991.
● ایران نیز صدمه میبیند اما احتمالا نه بدانحد که در رویاروئیهای گوناگونش با امریکا و غرب، بیارادهاش بگرداند. اقتصاد ایران ضعیف است، تحریمها بخاطر برنامه اتمیش و هزینههای چندین جنگ در منطقه، ناتوانترش ساختهاست. اما ایران همواره در برابر مشکلات اقتصادی مقاومت کردهاست. بتازگی توان مقاومت خویش را، با تقدم بخشیدن به دفاع از متحدانش در سوریه و عراق نشان دادهاست.
● از سوی دیگر، سعودیها میدانند که غربیها پائین نگاه داشتن قیمت نفت توسط متحد خود را قدر میشناسند. زیرا یاری رساندن مالی مهمی به کشورهای غرب است. وقتی مصرف کنندگان امریکائی نفتی را که مصرف میکنند – هنوز یک سوم نفتی که در امریکا مصرف میشود وارد میگردد- ارزان مییابند، برای خرید های دیگرشان، پول بیشتری در جیب مییابند.
و نیز سعودیها میدانند که بی ثباتی در کشورهای تولید کننده نفت میتواند سبب بالا رفتن قیمت نفت تا بشکهای 150 دلار بگردد و این قیمت اثر مخربی بر اقتصادهای غرب ببار میآورد و عامل فشار سیاسی دیگری میشود در دنیای پیشرفته. بنابراین، انباشتن بازار از نفت ارزان، اثری وارنه اثر بالا رفتن قیمت نفت پدید میآورد.
● برد ژئوپلیتیک دیگر دولت سعودی از رهگذر پائین نگاهداشتن قیمت نفت، کمک رساندن به اقتصاد مصر است. تا این زمان، سعودیها میلیاردها دلار به رژیم نظامی مصر که دولت اخوانالمسلمین را سرنگون کرد، کمک کردهاند.
● اما دولت سعودی نمیتواند بطور نامحدود قیمتهای نفت را پائین نگاه دارد. اعضای اوپک در ماه دسامبر اجتماع میکنند. گرچه تصمیم گیرنده نهائی است، اما اوپک میتواند میزان تولید و عرضه نفت را کاهش دهد. از آغاز بحران اقتصادی از سال 2008 بدینسو، دولت سعودی نقش بانک مرکزی را در بازارهای نفتی بازی میکند. عربستان تنها کشوری است که میتواند بیشتر و یا کمتر نفت تولید کند و بر قیمتهای نفت اثری تعیین کننده بگذارد. با آنکه ذخایر ارزی عربستان عظیم است و میتواند سالها قیمت پائین نفت را تحمل کند، احتمال میرود از اواسط سال 2015، قیمت نفت روی به افزایش بگذارد.
٭ معنای سلاح کردن قیمت نفت توسط دولت سعودی:
تحلیل آندرهآس کالا روشن میگوید:
– که دولت سعودی قیمت نفت را پائین نگاه داشتهاست و از این راه، ثروتی بزرگ عاید کشورهای ثروتمند و فقری بزرگ عاید کشورهای نفتی میکند.
– که بخشی از درآمد نفت صرف هزینههای جنگ، کشتار و ویرانی در کشورهای مسلمان میشود. این امر، بنوبه خود، بازاری برای کشورهای ثروتمند ایجاد میکند.
– که اتحاد دولت سعودی و رژیم نظامی مصر – که حالا قرار بر اتحاد قشونهای این دو کشور و دو کشور عربی دیگر است – و اسرائیل قوت بگیرد و بر منطقه مسلط شود.
– که رژیم سعودی و رژیمهای همانندش در مصر و خلیج فارس، استواری بجویند و همچنان به حقوق مردم کشورهای خویش تجاوز کنند.
– که غرب بر منطقه مسلط بگردد و این اتحاد، دستیار غرب در سلطه بر منطقه بشود و بماند.
– که غرب، در روابط قوا با روسیه، به تفوق بسنده نکند و مهارکننده روسیه نیز بگردد. و
– که ایران، پیشاروی، امریکا و غرب، در ضعیفترین وضعیت و موقعیت، قرار بگیرد. در امریکا، جمهوریخواهان کنگره را از آن خود کردهاند. پس ایران، در آنچه به بحران اتمی مربوط میشود، در وضعیت سختتری باید با امریکا رویارو شود. و در منطقه نیز، توان مالی ادامه رویاروئی با اتحاد دولت سعودی و اسرائیل و مصر و شیخهای خلیج فارس را نداشته باشد.
پیش از نتیجهگیری واپسین، تحلیل دیگری در باره سقوط قیمتهای نفت را میآوریم:
٭ سقوط قیمتهای نفت پیآمدهای ژئوپلیتیک دارد:
تحلیل را استراتفور در 3 نوامبر 2014 منتشر کردهاست و به خواننده امکان میدهد از دیدگاه امریکا درباره پیآمدهای سقوط بهای نفت آگاه شود:
● از ماه ژوئن بدینسو، قیمت نفت حدود 25 درصد پائین آمدهاست. یعنی از بشکهای 115 دلار به بشکهای 87 دلار سقوط کردهاست. (در 5 نوامبر، نفت برنت امریکا تا بشکهای 82 دلار و 38 سنت پائین آمدهاست). ارزیابی استراتفور ایناست که با توجه به تولید نفت شیثت در امریکا، کشورهای عضو اوپک، نمیتوانند به میزانی که قیمتها را بالا ببرد و بالا نگاه دارد، از تولید نفت خود بکاهند. در کوتاه مدت، بخاطر کند شدن آهنگ فعالیت اقتصادی چین و رکود اقتصاد اروپا، تقاضای نفت نیز بالا نمیرود. این دو عامل، بالابردن قیمت نفت را سخت میکنند.
● نفت مهمترین کالای استراتژیک است و هرگونه تغییری در ساختار بازار نفت، اقتصاد جهان را تحت تأثیر قرار می دهد. برنده ها میبرند و بازنده ها می بازند. کشورهائی که مصرف نفتشان بالا است، از سال 2011، با نفت بشکهای 100 دلار گذران کردهاند. بیشتر کشورهای رشد یافته کوشیده اند از بند بحران های مالی و بدهیها گریبان بیاسایند. پائین بودن قیمت های نفت به این کشورها امکان موفقیت در بیرون آمدن از بحران را می بخشد. از آن سو، کشورهای تولید کننده نفت به قیمت های بالای نفت عادت کرده اند و در نتیجه، بودجه های خود را افزایش داده اند و حالا، سقوط قیمت های نفت آنها را ناگزیر می کند از بودجه خود بکاهند.
● امریکا تولید نفت خود را از 8.5 میلیون بشکه در روز در ماه ژوئیه، به 9 میلیون بشکه در روز افزایش داده است. لیبی نیز تولید نفت خود را روزانه 200 هزار بشکه افزایش داده و به 900 هزار بشکه در روز رسانده است. دولت های سعودی و عراق و نیجریه نیر، در ماه های اخیر بر تولید نفت خود افزوده اند. تولید نفت اوپک، به بالاترین سطح در دو سال اخیر رسیدهاست. ارزیابی آژانس بینالمللی انرژی، برای سال 2014، براین بود که تقاضای نفت روزانه 700 هزار بشکه افزایش خواهد یافت. اما میزان تولید بسیار بیشتر شدهاست.
● در سال 2015، میزان تولید نفت در امریکای شمالی همچنان بالا خواهد رفت. وزارت نیروی امریکا بر این ارزیابی است که در سال 2015، تولید نفت این کشور، روزانه، 750 هزار بشکه افزایش خواهد یافت. تازه این ارزیابی کمتر از میزان واقعی افزایش تولید است.
● تنها کشورهای عضو اوپک که قابلیت انعطاف کافی دارند و می توانند تولید نفت خود را کاهش دهند، عربستان و کویت و امارات متحده عربی هستند. کشورهای دیگر، یعنی لیبی و الجزایر و عراق و ایران و نیجریه و ونزوئلا در موقعیتی نیستند که بتوانند از تولید نفت خود بکاهند. زیرا به درآمد نفت سخت نیازمندند. دبیر کل اوپک پیشنهاد می کند روزانه 500 هزار بشکه از صدور نفت کاسته گردد اما کشور یا کشورهائی که باید این کار را بکنند را معین نمی کند. دولت سعودی به وارونه این پیشنهاد عمل می کند. داشتن بازار بزرگ را بر قیمت بالاتر ترجیح می دهد. بنا بر سنت، عربستان با کاستن و افزودن بر میزان تولید خود، قیمتهای نفت را بالا و پائین می برد. اما با تولید نفت امریکا، دولت سعودی دیگر علاقه ای به عمل به سنت خود را ندارد.
کاهش مهم تولید نفت بسا موجب افزایش قیمت بقدر کافی نمی شود. زیرا میزان عرضه نفت به بازار بالا است. دولت سعودی خود را در موقعیتی می یابد که در 1980 داشت. یعنی می بیند دیگر مهار بازار نفت را در دست ندارد. دولت سعودی آن هنگام کوشید مهار خویش را بر قیمت نفت حفظ کند و نتوانست. امروز نیز، افزودن و کاستن از میزان تولید را نمی تواند درحدی انجام دهد که سبب تغییر چشم گیر قیمت نفت بگردد. در عوض، این دولت و دولت های کویت و امارات، در طول 4 دهه، ذخایر ارزی عظیمی بوجود آورده اند.و این ذخایر آنها را به تحمل قیمت پائین نفت برای مدتی طولانی، توانا می کند.
● این بدان معنی است که اگر قیمت نفت از حدی پائین تر رود، امریکا ناگزیر می شود آهنگ تولید نفت را آهسته تر کند. اینطور پیدا است که قیمت نفت در حدود بشکه ای 80 دلار تثبیت می شود. هرگاه قیمت در این حد بماند، همه انواع تولیدها سودآور می شوند. بنابراین، تولید نفت امریکا، هم حداقل قیمت را تعیین می کند، هم مانع از آن می شود که قیمت نفت بالا برود.
● در طرف تقاضا: ساخت مصرف نفت درامریکا، از سال 2000 بدینسو، با کاسته شدن از میزان مصرف سازگاری دارد. خودروهای برقی و گاز طبیعی و دیگر بدیل های نفت به ورود به بازار نفت امریکا، گرچه آهسته، ادامه می دهند. مصرف نفت در اروپا نیز تمایل به کاهش دارد. الا اینکه در اروپا، رکود اقتصادی نیز کاهش مصرف را بیشتر نیز کرده است. میزان رشد بسیاری از کشورهای اروپائی، چون فرانسه، صفر است.
رشد اقتصادی چین که در 2008 بدین سو، اوج گرفته است، اینک بخاطر کساد شدن بازار مسکن و کند شدن آهنگ تولید حتی صنایعی که برای بازار داخلی تولید می کنند، تا دو سال آینده، مساعد تقاضای بیشتر نفت نیست. هرگاه بازار داخلی دچار رکود شود، چین از تقاضای خود خواهد کاست. اما چون اقتصاد چین با رکود روبرو نیست، تقاضای نفت پائین نمی آید. بنابر ارزیابی ها، می باید روزانه 400 هزار بشکه نیز افزایش می یافت، اما میزان افزایش تقاضا کمتر از این مقدار شدهاست.
با توجه به عوامل بالا، قیمت نفت در بیشتر ماه های سال 2015 نیز کمتر از بشکه ای 100 دلار خواهد ماند.
٭ بنابر تحلیل استراتفور اختیار تعیین قیمت نفت از دست اوپک بدر رفته است. فرصت های خوب سوخته اند و رژیم ولایت فقیه در ضعیف ترین موقعیت باید میان تسلیم و یا ادامه دادن به بحران، «انتخاب» کند:
1. بنابر ارزیابی استراتفور، اینک اختیار تعیین قیمت نفت در دست امریکا است و نه عربستان. باوجوداین، نفت همچنان یک سلاح است و این سلاح، در حال حاضر، برضد روسیه و ایران بکار می رود. و
2. زمانی بهای نفت به بشکه ای 150 دلار رسید و در حدود 120 تا 130 دلار تثبیت شد. آن زمان، تحریم ها نیز وضع نشده بودند. رژیم ولایت مطلقه فقیه، بجای مغتنم شمردن فرصت و حل بحران اتمی از راه گرفتن امتیازها، فرصت را سوزاند. ادعایش این شد که غرب نمی تواند نفت ایران را تحریم کند، زیرا بهای نفت سر به بشکه ای 200 و بسا 250 دلار می زند. به جای آنکه درآمدهای نفتی را صرف ایجاد اقتصادی تولید محور، بنابراین مستقل و متکی به خود کند، در از بین بردن توان مقاومت اقتصاد بکار برد. در نتیجه،
3. اینک:
الف. اقتصاد داخلی در منتهای ضعف است. و
ب. قیمت نفت در پائین ترین سطح است. و
ج. کنگره امریکا بدست جمهوریخواه ها افتاد و رهبر اکثریت سنا می گوید طرح تحریم های جدید ایران را در دستور کار قرار می دهد. اکثریت کنگره بر این است که در منطقه، سیاست امریکا باید بر پایۀ همکاری با متحدانش استوار شود. یعنی کنگره مساعد اتحاد دولت سعودی و اسرائیل و مصر و امارات و… است.
د. در چنین وضعیت و موقعیتی، قرار گفتگوها بر سر «برنامه اتمی ایران» در مسقط، پایتخت عمان است.
چون نیک بنگری، می بینی، این بحران نیز، همچون بحران گروگان ها و جنگ 8 ساله ادامه یافته و قرار است در شکست کامل به پایان رسد. با زیانی نجومی که به ایران وارد می شود.