ما ایرانیان شاید تنها ملتی در این جهان هستیم که در طی صد و سی سال پی در پی جنبشهای انقلابی دگرگون ساز جهت دستیابی به مردمسالاری در میهن خودمان ابتکار و عملی کرده ایم.
برای مثال جنبش تنباکو که اولین و گسترده ترین جنبش در برابر استبداد و استعمار در ایران بود، جامه عمل پوشاند و سبب گردید، نسل جوان دوران مبارزات مشروطه خواهی، انقلاب مشروطه را به ثمر رساند. انقلابی که آغازگر سقوط سلسله قاجار، پس از نزدیک به ۱۳۰ سال حاکمیت نکبت بار بر ایران، گشت.
پس از کودتای رضاخانی علیه انقلاب مشروطه، نسل جوان جنبش ملی شدن صنعت نفت، نفت را در ایران به رهبری مصدق ملی کرد. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه جنبش نفت، اندازه فساد و وابستگی رژیم پهلوی را به نسل جوان بعدی در آنزمان نشان داد. طوریکه این نسل انقلاب سال ۱۳۵۷ را به ثمر رساند.
نسل جوان انقلاب سال ۵۷ نه تنها سلسله پهلوی، یکی از وابسته ترین و فاسد ترین نظامهای سیاسی حاکم بر ایران را پس از ۵۳ سال حاکمیت سرنگون کرد، بلکه نظام پادشاهی را پس دوهزار و پانصد سال قدمت، از میان برد.
در حال حاضر نیز نسل جوان کنونی ایران، آغازگر جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی گشته است. این نسل افکار عمومی مردم جهان را مسحور و شیفته توانایی خویش در خودآگاهی نسبت به آزادی و استقلال خویش و تلاش برای استقرار نظامی مردمسالار در میهن خود کرده است.
شواهد بیشماری نشان میدهند که این جنبش انقلابی نیز بزودی پیروز خواهد گشت و خط بطلان بر نظام مستبد و خونریز ولایت مطلقه فقیه خواهد کشید.
از منظر علوم جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی امر مهم اینستکه، از صد و سی ساله گذشته تا کنون هر کدام از این تحولات سیاسی ـ اجتماعی عظیم در ایران، از طریق پیوند شدید احساسی، همراه با هم گامی فکری و تجربی نسلهای فعال در هر کدام از این قیام ها علیه استبداد، قرین موفقیت گشته اند.
در این نوشته ابتدا مفهوم نسل و پیوند نسلها از دیدگاه علم جامعه شناسی تبیین میگردد. در نوشته بعدی از منظر روانشناسی اجتماعی سعی در شناخت بیشتر و بهتری از روانشناسی پیوند نسلها صورت خواهد گرفت.
معنای نسل در جامعه شناسی
در علوم اجتماعی، خاصه جامعه شناسی، یک نسل از همه انسانهایی که تقریباً هم زمان به دنیا آمده و زندگی کرده و یا میکنند، تشکیل میشود. سن متوسط یک نسل مابین ۲۰ تا ۳۰ سال تخمین زده میشود. طوریکه در طی این زمان، یک کودک به دنیا میآید، بزرگ میشود، ازدواج میکند و خود صاحب فرزند میگردد. به عبارت دیگر او نیز مادر و یا پدر میشود. بطور نسبی یک مادر و یا پدر سنی بیش از۲۰ تا ۳۰ سال از فرزندان خود دارند. در صورتیکه سنین مادر و پدر بزرگ ۴۰ تا ۶۰ سال بیشتر از نوه های شان می باشد.
از اوایل قرن بیستم در علوم اجتماعی، بیش از همه در جامعه شناسی، محققین نسبت به پدیده نسل و اهمیت پیوند نسلها با یکدیگر در ایجاد تحولات سیاسی و اجتماعی تعیین کننده، آگاهی روز افزونی بدست آورند.
زمینه اصلی پیدایش این آگاهی، ممکن گشتن تغییرات و تحولات اجتماعی ادامه داری بود، که یک نسل در زمان و مکان زندگی اجتماعی خویش، خاصه در دوران جوانی خویش، می توانست سبب گردد. طوریکه امروزه در غالب علوم اجتماعی، این تصور که هر نسل جوان ناراضی از وضعیت موجود زمان و مکان خویش، با آموختن تجارب فکری و مبارزاتی از نسلهای پیشین خود، قادر میگردد، علیه قدرت دولتی مستقر در نظام اجتماعی حاکم، دست به طغیان و شورش زند، و جنبش انقلابی بوجود آورد، امری شناخته شده و بدیهی تلقی میگردد.
چرا که هر نسل جوانی، در هر دوره ای از تاریخ حیات خویش، وقتی از وضعیت موجود جامعه خود ناراضی باشد، در صدد ایجاد تغییر و تحولات بزرگ در زندگی فردی و اجتماعی خویش، خواهد گشت.
البته نسبت به باور بالا، به مرور زمان تعداد زیادی از محققین اتفاق نظر پیدا کردند. باور این محققین اینستکه، اساس و پایه هر تحول و تغییر اجتماعی بوسیله یک نسل در دورۀ جوانی زندگی او، بنا میگردد. در حالی که بعضی دیگر از جامعه شناسان این نظر را قبول ندارند و بیشتر زمینه ساز مؤثر در ایجاد تحولات اجتماعی را به طبقه، جنسیت، نژاد و یا سطح معلومات مردم آن جامعه، مربوط میدانند.
نظریه پیوند نسلهای اجتماعی
همانطور که در بالا اشاره شد، یک نسل مجموعه ای از انسانها هستند که تقریباً همزمان تولد یافته و در سن بیست تا سی سالگی زندگی خود، در محیط زیست اجتماعی و فرهنگی خویش همراه با دیگر هم سنین خویش، تجارب سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی مشترکی را بدست میآورند.
برای مثال نسل جوان کنونی ایران، یعنی نسلی که بعد از کودتای ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰علیه اهداف انقلاب مردم ایران، به دنیا آمده است. بدین خاطر مبتکر و سازنده جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی و یا جنبش مهسا گشت، چونکه ناهنجاریهای شدید اجتماعی، همراه با گرانی و فقر روز افزون و بیکاری در اقتصاد، دروغ و نیرنگ همراه با ظلم و تجاوز به حقوق خویش را در سیاست، و حاکم گشتن ضد فرهنگ دولتی مملو از خرافات و جهالت را که هم نازا و هم مشمئز کننده است، همراه با دیگر هم سنین خویش، در سپهر فرهنگی جامعه ایران، تجربه کرده است.
تعریف و نظریه نسل در جامعه شناسی
در علم جامعه شناسی برای اولین بار، کارل مانهایم Karl Mannheim، جامعه شناس و فیلسوف سرشناس آلمانی ـ انگلیسی در سال ۱۹۲۸ میلادی در نوشته ای بنام » مشکل نسلها ( آلمانی « Das Problem der Generationen و انگلیسی the problem of generations ) ابتدا تعریف نسل و سپس جامعه شناسی پیوند نسلها با یکدیگر در ایجاد تحولات سیاسی و اجتماعی بزرگ را، منتشر کرد. ( ۱ )
مانهایم در نوشته فوق مبرهن میکند که چگونه یک نسل امور واقع عینی روابط اجتماعی حاکم بر جامعه خویش را به ذهنیات خویش انتقال میدهد، و پس از تأمل بر آنها، این تجارب را در تمایلات و رفتارها و اعمال خود، جهت ایجاد تغییر و تحول علیه نظام حاکم موجود، نمایان میکند.
کارل مانهایم تعریف و نظریه نسل و پیوند نسلها در ایجاد تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی را بطوری دقیق و شفاف تبیین کرد، که به سرعت از آن زمان تا هم اکنون مورد توجه و شناخت وسیعی در علوم اجتماعی گردید.
او واژه نسل و تأثیر آن در تحولات سریع اجتماعی را با آوردن مثال از تجارب نسل جنگ جهانی اوّل، که مشکلات و معضلات و مصیبت های حاصل از جنگ در آنزمان را تجربه کرده و تجارب خویش را به نسل بعد از خود انتقال دادند، را بمثابه « زندگی نسلها در پیوند با یکدیگر » نشان داد.
مانهایم میان سه واژه کلیدی که خود ابتکار کرده بود، تفاوت قائل میشود، بدین ترتیب:
الف. جایگاه نسلها ( آلمانیGenerationslagerung انگلیسیgeneration storage
ب. پیوند نسلها ( آلمانی Generationszusammenhang انگلیسیgenerational context
ج. یگانگی نسلها ( آلمانی Generationseinheit انگلیسی generational unit
جایگاه نسلها:
زمان تقریبی مابین بیست تا سی سال تولد یک نسل است که « در مکانی مشترک، همراه با تاریخ و روابط اجتماعی مشترک » جهت ایجاد تغییر و تحول، فعال میشود. در واقع این « مکان مشترک با زمان زندگی اجتماعی و تاریخی مشترک آن نسل » همراه است.
پیوند نسلها:
به شرایطی میگویند که در آن شرایط مابین دو و یا چند نسل بطور متوالی و پیاپی پیوند احساسی، فکری و تجربی در امر مبارزه برای تغییر و تحول سیاسی و اجتماعی بوجود می آید.
یگانگی نسلها:
بدین معنی که هر نسل زمان و مکان مشترک خاص خویش را دارد. کارل مانهایم فراوان برای این زمان و مکان مشترک اهمیت قائل است. زیرا از دید او، سرعت تحول اجتماعی بوسیله یگانگی نسلها، یعنی جوانانی که سنین آنان در زمان ایجاد تحول مابین بیست تا سی سال است و یگانگی آن نسل را در مکان و زمان مشترک، بوجود می آورد، تأکید میکند.
دلیل تأکید مانهایم بر این امر اینست که جنبش آن نسل در زمان خود، تأثیر عظیمی بر شکل گیری نسل دگرگون ساز بعدی را بهمراه دارد. به زبانی دیگر هر نسل نمی تواند خود را بطور مستقل یک نسل تعیین کننده در تحولات اجتماعی بداند. خاصه در زمان هایی که تحولات اجتماعی بشکل سریع صورت میگیرند. ( مثل انقلاب سال ۵۷ که ۲۵ سال پس از جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران واقع گردید. )
در واقع امکان این امر که نسل بعدی صفات و ویژگیهای سیاسی و اجتماعی بهم پیوسته و مشترکی را برای خود بوجود آورد، بسیار زیاد است. مانهایم بطور کلی سه مشخصه مشترک را برای یک نسل شناسائی کرده است:
الف. در زمانی مشترک که مابین بیست تا سی سال بعد از تولد آن نسل است.
ب. زندگی کردن در بستر تاریخی ـ اجتماعی مشترکی که در دوران جوانی آن نسل بر جامعه حاکم است.
ج. در مقطعی از تاریخ که روابط فرهنگی ـ اجتماعی مشترکی وجود دارند، نسل دگرگون ساز دست به ابتکار جنبش برای تغییر و تحول میزدند.
مانهایم بشکل وسیع و عمیقی به اهمیت » جایگاه یک نسل « در معنای تاریخی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آن زمان می پردازد. او در نوشته خود در سال ۱۹۲۸ اینطور مینویسد:
« این واقعیت که انسانهای یک نسل در زمانی مشترک بدنیا میآیند و زندگی دوران جوانی، بزرگسالی و سالخورده گی شان همزمان و شبیه بهم هستند، معنایش این نیست که جایگاه یک نسل دگرگون ساز را پیدا کرده اند.
جایگاه یک نسل پدید آورنده تغییر و تحول اینگونه بوجود میآید که اعضاء آن نسل قادر گردند، وقایع تاریخی و داده های فرهنگی و اجتماعی مشترکی را همراه با یکدیگر تجربه کنند. طوریکه آن تجارب را بشکل ” تلنبار شده بر روی هم “ در خودآگاه خویش راه و جا دهند. طوریکه بطور قطع شبیه به یک گروه اجتماعی کاملاً منسجم توانا گردند، مشترکاً در تحولات اساسی جامعه خویش شرکت فعال داشته باشند….» ( ۲ )
دقیقاً شبیه به آنچه نسل انقلاب سال ۵۷ پس از کودتا علیه اهداف انقلاب خویش تا هم اکنون بصورت « تلنبار شده بر روی هم » تجربه کرده است. این نسل تجارب بس خطیر خویش را به نسل دگرگون ساز جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی انتقال و تحویل داده و میدهد:
بدینصورت که نسل فعالِ ایستاده بر آرمان اهداف انقلاب سال ۵۷ خود، عواقب بدخیم گروگانگیری اعضا سفارت آمریکا در تهران را، که هدفی جز بدنام کردن انقلاب مردم ایران در دید جهانیان را نداشت و سبب توجیه سلطه گران جهانی و منطقه ای برای حمله نظامی صدام حسین به خاک ایران گشت، را خیلی روشن تجربه کرده است. در پی آن کودتا سال شصت علیه رئیس جمهور منتخب خویش، که در شکل ادامه جنگ به مدت هشت سال توسط کودتاچیان صورت گرفت. بعلاوه اثرات دهشتناک آن جنگ هشت ساله تا هم اکنون، که تمامی منطقه خاورمیانه توسط سلطه گران جهانی تبدیل به میدان ریختن بمب های ساخت آمریکا و اروپا بر سر مردم بیگناه این منطقه گشته است را نیز تجربه کرده و میکند.
در حقیقت نسل فعال و پایبند به اهداف انقلاب ۵۷، یک لحظه نیز از گفتن و رساندن این پیام حق به نسل جنبش مهسا، خسته نمی شود تا این نسل بداند، مسبب همه این تجارب تلخ، نسل انقلاب ۵۷ نبود و نیست، بلکه حاصل کودتای خرداد سال ۶۰ مستبدین حاکم بر ایران علیه اهداف واقعی انقلاب بود و هست.
منابع و مأخذ ها:
( ۱ )
Karl Mannheim: Das Problem der Generationen. In: Kölner Vierteljahreshefte für Soziologie. Nr.7, 1928, S. 157 – 185
( ۲ ) همانجا صفحه ۱۶۸ تا ۱۷۱