اما هر ملتی که نسبت به حال و آینده وطن خود کنش گر است ، بموقع در راستای ساختن چنین بدیلی وارد عمل می شود ، تا فرصتهای طلایی تغییرات ضروری و مبتنی بر حقوق خود را از دست ندهد.
ایران ما همانند بسیاری از کشور ها این واقعیت را که «انقلابی»هایی که مرام قدرت درسر دارند، جانشین دولت های میرنده شده و استبداد ویران گرتری را رویه کرده اند،بخود دیده اند. اما چرا تجربه تکرار میشود؟ چرا زورپرستان برغم جنایتها و فسادها و خیانتها، عرصه سیاسی را ترک نمیگویند؟ چرا رژیم حاکم جنبشهای مردمی همچون جنبش انقلابی “رن ،زندگی ،آزادی ” را بکمک اپورزیسیون وابسته می تواند به محاق برد هر چند موقت ؟!
زیرا اندیشه راهنما در نزد بسیاری هنوز اندیشه راهنمای قدرت است و این اندیشه راهنما مانع از این می شود که ملت ایران چشمانداز زندگی در استقلال و آزادی و خودانگیختگی خویش را ببینند.
چه چیز ضرور است تا دیگر درب برهمان پاشنه نچرخد ؟
از دید نگارنده
هم بیان استقلال و آزادی ضروری است و هم بدیل و الگویی نماد بیان استقلال و آزادی
جامعه امروز ایران و بسا همه جامعه ها نیاز به نظام اجتماعی باز و تحول پذیر، بنابراین، نیاز به بدیل و الگو دارند.
این بدیل باید نماد زیست در استقلال و آزادی و مدافع استقلال و آزادی همه انسان ها و جامعه ها باشد. باید الگوی زندگی خالی از قدرت و سرشار از حقوق باشد.
مسلما هم رژیم حاکم و هم نیروهایی که صرفا خواهان تغییر نظام حاکم برای بروی کار آمدن خود بی توجه به حقوق انسانی و شهروندی و ملی هستند ، از شکل گیری چنین بدیل مستقل و ازاد در هراسند.
بخشی از اپوزیسون وابسته نه به ملت خود تکیه دارند و نه تغییر نظام حاکم را از جمله اموری می دانند که ملت بایستی تصدی کند. بلکه با وابسته شدن به قدرتی خارجی ،تغییر نظام را به آن قدرت خارجی موکول می کنند و مسلما از جیب ملت قولهایی و ما به ازاهایی را به قدرت خارجی اعطا می کنند که همگی نافی و تضییع کننده حقوق ملت خواهند بود.
همانگونه که پهلوی طلبها و شخص رضا پهلوی با توجه به ستوه آمدن مردم ایران از نظام ولایت فقیه ، از فرصت حمله نظامی اسرائیل به ایران و نیز گیر کردن نظام حاکم در کلاف بحرانهای خود ساخته ، همچنین بر سر قدرت آمدن ترامپ ، سوء استفاده کرده با ارسال پیام شاد باش به ترامپ باجملاتی از قبیل “اکنون شما این فرصت را دارید که تاریخساز شوید، شما میتوانید با کمک به پایان دادن به این تهدید، یک بار برای همیشه، میراثی از صلح پایدار به جا بگذارید.” عملا با نقض حاکمیت ملی و استقلال ایران ، مردم ایران را هیچکاره دانسته و از یک قدرت خارجی تقاضای دخالت در امور ایران کرده است. رضا پهلوی در ذهن متوهم و خود بزرگ بین خود خواب رهبری ایران را می بیند و در پیامی بظاهر خطاب به مردم ایران ،از تحولات جهانی و منطقه ای سخن به زبان آورده و گفته است: تحولات جهانی و منطقه ای، فرصت تازه ای را برای بازپس گیری و نجات ایران عزیزمان پیش روی ما قرار داده است، از آن رو بنا به درخواست شما، آمادگی خود را برای هدایت این تغییر و رهبری دوران گذار اعلام کرده ام، توان من ناشی از قدرت شماست، رهبری و هدایت دوران گذار را بر عهده می گیرم! “
بگذریم که این پیام بی محتوا بر شالوده ای از دروغ بنا گرفته زیرا هیج سندی موجود نیست که چه زمان و چه تعداد از مردم و در چه تاریخی و چگونه از وی تقاضا کرده اند که رهبری دوران گذار را بعهده بگیرد. این ادعا که بنا به درخواست مردم وی آمادگی خود را برای رهبری دوران گذار اعلانم می کند ،نیز دروغی گوبلز وار است از قبیل دروغ قبلی “وکالت داشتن از طرف مردم ایران ” . به نظر نگارنده مخاطب رضا پهلوی که حاکمیت ملی و نظر مردم را به هیچ می انگارد و نظر آنها را جعل نیز می کند ، در این پبام نه مردم ایران بلکه قدرتهای خارجی بویژه امریکا و اسرائیل است. بایستی گفت همان قدر که احمد چلبی سیاستمدار حامی حمله آمریکا به عراق توانست در عالم توهم به قدرت برسد ،آقای رضا پهلوی نیز به آرزوی دیرینه خود در عالمی دور تر از چلبی از واقعیات جامعه ، خواهد رسید.
ربط اعتبار یافتن یک بدیل در جامعه با دانش و رشد
توجه خوانندگان گرامی را به این نکته جلب می نمایم که هر استبدادی فرایند و دینامیزی برای تلاشی و تخریب خود دارد.
می دانیم که این تخریب ربطی مستقیم به تحول جمعیت هر کشور دارد. چرا که نسلهای آینده ای که به وجود می آیند ، تمایلات و خواسته هایی دارند که اغلب با رژیم استبدادی حاکم متفاوت و بعضا متضاد است.
در واقع انسان بعنوان نیروی محرکه که خود نیز سایر نیروی محرکه را از قبیل دانش و فن و سرمایه و … را می سازد ، وقتی پای به هستی می گذارد ،دارای دینامیزم رشد است .از اینرو عمله استبدادی که در خدمت قدرت حاکمند در مقابل نسل جدید ،بظاهر دانا می نمایند . و این صوری بودن دانایی آنها سریع برهمگان مشخص می شود .چرا که وقتی فردی در خدمت قدرت بوِیژه قدرت استبدادی قرار می گیرد ، از آنجا که استبداد همواره ضد رشد و دانش است ، دانش عمله استبداد قدرت نیز بتدریج رنگ می بازد و از عناصر اصلی رشد تهی می گردد.
حکایت جالبی در چهار مقاله نظامی عروضی سمرقندی در باره رفتار سلطان محمود غزنوی با ابوریحان بیرونی ریاضی دان و منجم معروف ایرانی آمده است ، که بر اساس آن ، ابوریحان بیرونی دو نظر بر خلاف میل و مراد سلطان محمود ابراز کرد و سلطان ابوریحان بیرونی را به زندان انداخت.شش ماه بعد که محمود غزنوی ، ابوریحان بیرونی را به پیشنهاد خواجه بزرگ احمد حسن میمندی آزاد کرد، خطاب به وی گفت : “یا بوریحان! اگر خواهی که از من برخوردار باشی سخن بر مراد من گوی، نه بر سلطنت علم خویش !”
از اینرو اندیشمندان و فرهیختگان جامعه زمانی قادر خواهند بود در جامعه تغییرو تحولی بزرگ بوجود آورند و بدیل استبداد ضد رشد و دانش شوند که علم و دانش خود را در خدمت قدرت بکار نگیرند و نسبت به برخورداری از رانت قدرتمداران حاکم، رویین تن باشند. وگرنه هم به مرور از دانش تهی می شوند و هم در جامعه اعتبار می بازند.
و اینگونه است که حاکمان جبار و مستبد دیگر نمی توانند ادعا کنند رژیمشان بر علم و دانش تکیه دارد و عالمان دولتها را اداره می کنند. و با غلبه نابخردان و بی کفایتان در صدر امور کشور “مشروعیت ” خود را از دست می دهند. در واقع هنگامی که سطح دانش رژیم حاکم و معلومات جامعه حداقل از سطح معلومات نیروی محرکه ای که بدنبال تغییر است ، نازلتر می شود ،دولت حاکم محکوم به زوال می گردد.
به همین دلیل است که مستبدان با تمام توان، درپی تخریب بدیل آینده و نیروی محرکه تغییر می گردند.
باربارا تاکمن در کتاب “تاریخ بی خردی”( 1* )نمونه های فراوانی از جنایات و حماقت دولت ها و بدبختی هایی که در نتیجه این حماقت ها ایجاد شده اند را نقل می کند. این کتاب از تروا در جهان کلاسیک تا ویتنام را در برمیگیرد و در چشم انداز این برهه زمانی طولانی رفتار این فرمانروایان و حاکمان را بررسی میکند.
خانم تاکمن با جزئیاتی واضح و نمونه های گسترده چهار نقطه عطف تعیین کننده در تاریخ که دلالت برحماقت و بی خردی دولتها دارد را گوشزد اهل خرد می کند .این حماقتها همواره بر خلاف حقوق مردم و کشور است و البته در نهایت بر ضد خود دولتها خواهند شد.خانم تاکمن معتقد است نظامها بویژه قدرتهای استبدادی در هنگامه مواحهه با بحران،سرمست از قدرت نظامی، اقتصادی و رسانهای خود از دیدن واقعیات و آنچه در جامعه رخ می دهد غافل می شوند. آنها غافلند از اینکه قواعد عِلّی و معلولی تاریخ مستقل ازخیال و تصور قدرتها عمل می کند. تحقیر ملتها و بکار گیری همه جانبه خشونت علیه زندگی مردم و تحریف واقعیتها و اعمال سانسور هرچقدر مورد حمایت دولتها باشد، عاقبت الامر نتیجه مخرب خود را نشان خواهد داد و سرنگونی این استبدادها را در پی دارد.
نویسنده با درس گرفتن از تجربه این حماقتها می نویسد:
بر مردم ناراضی اعمال قدرت شاید توان کرد، ولی بر مردم ناراضی هرگز حکومت نتوان کرد.
خانم تاکمن مثالهای فراوانی از جاهطلبی بیشازحد دولتها بیان می کند. مانند کوشش آتن برای فتح سیسیل در جنگ پلوپونزی، یا تلاش فیلیپ دوم برای فتح انگلستان به اتکای ناوگان جنگیاش، یا دو بار تکاپوی آلمان برای تسلط بر اروپا به پیروی از پندار خودساخته سیادت نژادی، یا تقلای ژاپن بر تشکیل نوعی امپراتوری آسیایی .از بین رفتن مستعمرات آمریکایی توسط جورج سوم و انگلیس و اشتباهات مداوم دولت امریکا در ویتنام و …
ما نیز بر همین اساس چنانچه به تاریخ معاصر خود نظر افکنیم نمونه این حماقتها را هم در نظام پهلوی می بینیم و اعمال خشونتهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بر مردم ایران را که منجر به انقلاب 57 مردم و سرنگونگی نظام پادشاهی شد و محمد رضا پهلوی بسیار دیر” صدای انقلاب” مردم را شنید و هم حماقتهایی با شدت بیشتر را در نظام ولایت مطلقه و تصدی امور توسط بی خردان و بی کفایتان که سرنوشتی بسیار بدتر از نظام شاهنشاهی خواهد داشت.
پس ترس و وحشت نظامهای استبدادی از بدیل توانا و عالم هویدا و آشکار است. زیرا چنانچه بدیل هر جامعه مانع تخریب خود و سایر نیروهای محرکه جامعه شود با تفوق نظری و عملی ،باعث رخ دادن انقلاب به معنای تغییر ساختهای جامعه می گردد.
در میان جمهوریخواهان بحثهایی در زمینه اتحاد و همگرایی در می گیرد که بنوبه خود مفید و کارگشا است زیرا باب فضای گفتگو میان همه نظرها باز می نماند و درجه مدارا و تحمل و شنیدن دیگر نظرات را افزایش می دهد. اما مهمترین کاری که جمهوریخواهان برای غنای فکری جامعه می توانند انجام دهند ، شفافیت بخشیدن به تعاریف اصول مورد نظر خود و ویژه گی های بدیلی است که در سر دارند. بدون اینکه هر نیروی جمهوریخواهی بطور واضح وشفاف به جامعه ارائه ندهد که چه تصویر وباوری از بدیل حال و اینده ایران دارد، نمی تواند جامعه را در ساختن چشما انداز آینده یاری رساندو وی را در انتخاب مناسب ترین بدیل کمک کند.
رژیم حاکم همانگونه که ذکرش رفت هدفی جز تخریب بدیل ندارد . در همینجا است که ضرورت این امر که و نیروهای جمهوریخواه تمام هم و غم خود را مصروف ساختن و یا تقویت بدیلی مردمی در جهت ارائه چشم انداز آینده به مردم نمایند ، مشخص می گردد.مسلما در نتیجه این جمهور مردم اند که انتخاب می کنند.
در وضعیت سنجی شماره بعد به ویژه گیهایی که یک بدیل آزاد و مستقل و مردمی و جمهوریخواه بایستی از آن برخوردار باشد می پردازم.
پاورقی *1
کتاب تاریخ بی خردی .نویسنده باربارا تاکمن. ترجمه حسن کامشاد .نشر کارنامه