back to top
خانهتحلیل و وضعیت سنجیژاله وفا : وضعیت سنجی ۴۴۴- ایران نیازمند بدیلی  مردمی ، آزاد...

ژاله وفا : وضعیت سنجی ۴۴۴- ایران نیازمند بدیلی  مردمی ، آزاد ، مستقل و جمهوریخواه

در هر کشوری که وجود یک رژیم، حیات ملی را به خطر انداخته و ساختارهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی کشور را، نه بر مبنای حقوق انسانی و شهروندی و ملی و محیط زیست و نیز جایگاه وطن در نظام جهانی بلکه بر مبنای نیازهای قدرت بنا نهاده است، زمانی میرسد که یک ملت ضرورت تغییرات ساختاری مبتنی بر حقوق خود را حس کرده و از طریق ساختن و ایجاد یک بدیل و نیروی جانشین، حیات ملی را نجات میدهد.

اما هر ملتی که نسبت به حال و آینده وطن خود کنشگر است، بموقع در راستای ساختن چنین بدیلی وارد عمل می شود، تا فرصتهای طلایی تغییرات ضروری و  مبتنی بر حقوق خود را از دست ندهد.

ایران ما همانند بسیاری از کشور ها این واقعیت را که «انقلابی»هایی که مرام قدرت در سر دارند، جانشین دولت های میرنده شده و استبداد ویران گرتری را رویه کرده اند، بخود دیده  است. اما چرا تجربه تکرار می‌شود؟ چرا زورپرستان برغم جنایت‌ها و فسادها و خیانت‌ها، عرصه سیاسی را ترک نمی‌گویند؟ زیرا اندیشه راهنما در نزد بسیاری هنوز اندیشه راهنمای قدرت است و این اندیشه راهنما مانع از این می شود که ملت ایران چشم‌انداز زندگی در استقلال و آزادی و  خودانگیختگی خویش‌را ببیند.

چه چیز ضرور است تا  دیگر درب بر همان پاشنه نچرخد ؟

از دید نگارنده، هم بیان استقلال و آزادی ضروری است و هم بدیل و الگویی نماد بیان استقلال  و آزادی.

جامعه امروز ایران و بسا همه جامعه ها، نیاز به نظام اجتماعی باز و تحول پذیر، بنابراین، نیاز به بدیل و الگو دارند.

 این بدیل باید نماد زیست در استقلال و آزادی و مدافع استقلال و آزادی همه انسان ها و جامعه ها باشد. باید الگوی زندگی خالی از قدرت و زور  و سرشار از حقوق باشد.

مسلما هم رژیم حاکم و هم نیروهایی که صرفا خواهان تغییر نظام حاکم برای بروی کار آمدن خود، بی توجه به حقوق انسانی و شهروندی و ملی هستند، از شکل گیری چنین بدیل مستقل و ازادی در هراسند.

بخشی از اپوزیسون وابسته، نه به ملت خود تکیه دارند و نه تغییر نظام حاکم را از جمله اموری می دانند که ملت بایستی تصدی کند. بلکه با وابسته شدن به قدرتی خارجی، تغییر نظام را به آن قدرت خارجی موکول می کنند و مسلما از جیب ملت قولهایی و ما به ازاهایی را به قدرت خارجی  اعطا می کنند که همگی نافی و تضییع کننده حقوق ملت خواهند بود.

همانگونه که پهلوی طلبها و شخص رضا پهلوی با توجه به به ستوه آمدن مردم ایران از نظام ولایت فقیه، از فرصت حمله نظامی اسرائیل به ایران و نیز دست و پا زدن نظام حاکم در کلاف بحرانهای خود ساخته، همچنین بر سر قدرت آمدن ترامپ، سوء استفاده کرده با ارسال پیام شادباش به ترامپ با جملاتی از قبیل “اکنون شما این فرصت را دارید که تاریخ‌ساز شوید، شما می‌توانید با کمک به پایان دادن به این تهدید، یک بار برای همیشه، میراثی از صلح پایدار به جا بگذارید.” عملا با نقض حاکمیت ملی و استقلال ایران، مردم ایران را هیچکاره دانسته و از یک قدرت خارجی تقاضای دخالت در امور ایران را کرده است. رضا پهلوی در ذهن متوهم و خود بزرگ بین خود، خواب رهبری ایران را می بیند و در پیامی بظاهر خطاب به مردم ایران، از تحولات جهانی و منطقه ای سخن به زبان آورده و گفته است: “تحولات جهانی و منطقه ای، فرصت تازه ای را برای بازپس گیری و نجات ایران عزیزمان پیش روی ما قرار داده است، از آن رو بنا به درخواست شما، آمادگی خود را برای هدایت این تغییر و رهبری دوران گذار اعلام کرده ام، توان من ناشی از قدرت شماست، رهبری و هدایت دوران گذار را بر عهده می گیرم! “

بگذریم که این پیام بی محتوا بر شالوده ای از دروغ بنا گرفته زیرا هیج سندی موجود نیست که چه زمان و چه تعداد از مردم و در چه تاریخی و چگونه از وی تقاضا کرده اند که رهبری دوران گذار را بعهده بگیرد. این ادعا که بنا به درخواست مردم وی آمادگی خود را برای رهبری دوران گذار  اعلام می کند، نیز دروغی گوبلز وار است از قبیل دروغ قبلی “وکالت داشتن از طرف مردم ایران”. به نظر نگارنده مخاطب رضا پهلوی که حاکمیت ملی و نظر مردم را به هیچ می انگارد و نظر آنها را جعل نیز می کند، نه مردم ایران بلکه قدرتهای خارجی بویژه امریکا و اسرائیل است هستند. بایستی گفت همان قدر که احمد چلبی سیاستمدار حامی حمله آمریکا به عراق توانست در عالم توهم به قدرت برسد، آقای رضا پهلوی نیز به این آرزوی دیرینه خود در عالمی دور تر از چلبی از واقعیات جامعه، خواهد رسید.

ربط اعتبار یافتن یک بدیل در جامعه با دانش و رشد

توجه خوانندگان گرامی را به این نکته جلب می نمایم که هر استبدادی فرایند و دینامیزمی برای تلاشی و تخریبِ خود دارد.

می دانیم که این تخریب، ربطی مستقیم به تحول جمعیت هر کشور دارد. چرا که نسلهای آینده ای که به وجود می آیند، تمایلات و خواسته هایی دارند که اغلب با رژیم استبدادی حاکم متفاوت و بعضا متضاد است.

در واقع انسان بعنوان نیروی محرکه که خود نیز سایر نیروی محرکه را از قبیل دانش و فن و سرمایه و … را می سازد، وقتی پای به هستی می گذارد، دارای دینامیزم رشد است. از اینرو عمله استبدادی که در خدمت قدرت حاکمند در مقابل نسل جدید، بظاهر  دانا می نمایند و این صوری بودن دانایی آنها سریع بر همگان مشخص می شود چرا که وقتی فردی در خدمت قدرت بوِیژه قدرت استبدادی قرار می گیرد، از آنجا که استبداد همواره ضد رشد است، دانشِ عمله استبداد قدرت نیز بتدریج رنگ می بازد و از عناصر اصلی رشد تهی می گردد.

حکایت جالبی در چهار مقاله نظامی عروضی سمرقندی در باره رفتار سلطان محمود غزنوی با ابوریحان بیرونی ریاضی دان و منجم معروف ایرانی آمده است که بر اساس آن، ابوریحان بیرونی دو نظر بر خلاف میل و مراد سلطان محمود ابراز کرد و سلطان ابوریحان بیرونی را به زندان انداخت. شش ماه بعد که محمود غزنوی، ابوریحان بیرونی را به پیشنهاد خواجه بزرگ احمد حسن میمندی آزاد کرد، خطاب به وی گفت: “یا بوریحان! اگر خواهی که از من برخوردار باشی سخن بر مراد من گوی، نه بر سلطنت علم خویش !”

از اینرو اندیشمندان و فرهیختگان جامعه زمانی قادر خواهند بود در جامعه تغییر و تحولی بزرگ بوجود آورند و بدیل استبداد ضد رشد و دانش شوند که علم و دانش خود را در خدمت قدرت بکار نگیرند و نسبت به برخورداری از رانت قدرتمداران حاکم، رویین تن باشند وگرنه هم به مرور از دانش تهی می شوند و هم در جامعه اعتبار می بازند.

 و اینگونه است که حاکمان جبار و مستبد دیگر نمی توانند ادعا کنند رژیمشان بر علم و دانش تکیه دارد و عالمان دولتها را اداره می کنند و با غلبه نابخردان و بی کفایتان در صدر امور کشور “مشروعیت” خود را از دست می دهند. در واقع هنگامی که سطح دانش رژیم حاکم و معلومات جامعه حداقل از سطح معلومات نیروی محرکه ای که بدنبال تغییر است، نازلتر می شود، دولت حاکم محکوم به زوال می گردد.

به همین دلیل است که مستبدان با تمام توان، در پی تخریب بدیل آینده و نیروی محرکه تغییر می گردند.

باربارا تاکمن در کتاب “تاریخ بی خردی” نمونه های فراوانی از جنایات و حماقت دولت ها و بدبختی هایی که در نتیجه این حماقت ها ایجاد شده اند را نقل می کند. خانم تاکمن با  جزئیاتی واضح و نمونه های گسترده، چهار نقطه عطف تعیین کننده در تاریخ که دلالت بر حماقت و بی خردی دولتها دارد را گوشزدِ اهل خرد می کند. این حماقتها همواره برخلاف حقوق مردم و کشور  است و البته در نهایت بر ضد خود دولتها خواهند شد. خانم تاکمن معتقد است نظامها بویژه قدرتهای استبدادی در هنگامه مواحهه با بحران، سرمست از قدرت نظامی، اقتصادی و رسانه‌ای خود از دیدن واقعیات و آنچه در جامعه رخ می دهد غافل می شوند. آنها غافلند از اینکه  قواعد عِلّی و معلولی تاریخ، مستقل ازخیال و تصور قدرت‌ها عمل می کند. تحقیر ملت‌ها  و بکارگیری همه جانبه خشونت علیه زندگی مردم و تحریف واقعیتها و اعمال سانسور، هرچقدر مورد حمایت دولت‌ها باشد، عاقبت الامر نتیجه مخرب خود را نشان خواهد داد و سرنگونی این استبدادها را در پی دارد.

نویسنده با درس گرفتن از تجربه این حماقتها می نویسد:

بر مردم ناراضی اعمال قدرت شاید توان کرد،‌ ولی بر مردم ناراضی هرگز حکومت نتوان کرد.

خانم تاکمن مثالهای فراوانی از جاه‌طلبی بیش‌ازحد دولتها بیان می کند. مانند تلاش سرسختانه آتن برای فتح سیسیل در جنگ پلوپونزی یا تلاش فیلیپ دوم برای فتح انگلستان به اتکای ناوگان جنگی‌اش یا دو بار تکاپوی آلمان برای تسلط بر اروپا به پیروی از پندار خودساخته سیادت نژادی یا تقلای ژاپن بر تشکیل نوعی امپراتوری آسیایی. از بین رفتن مستعمرات آمریکایی توسط جورج سوم و انگلیس و اشتباهات مداوم دولت امریکا در ویتنام و …

ما نیز بر همین اساس چنانچه به تاریخ معاصر خود نظر افکنیم نمونه این حماقتها را هم در نظام پهلوی می بینیم و اعمال خشونتهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بر مردم ایران را که منجر به انقلاب 57 مردم و سرنگونگی نظام پادشاهی شد و محمد رضا پهلوی بسیار دیر “صدای انقلاب” مردم را شنید و هم حماقتهایی با شدت بیشتر را در نظام ولایت مطلقه و تصدی امور توسط بی خردان و بی کفایتان که سرنوشتی بسیار بدتر از نظام شاهنشاهی خواهد داشت.

پس  ترس و وحشت نظامهای استبدادی از بدیل توانا و  آگاه، هویدا و آشکار است. زیرا چنانچه بدیل هر جامعه مانع تخریب خود و سایر نیروهای محرکه جامعه شود با تفوق نظری و عملی، باعث رخ دادن انقلاب به معنای تغییر ساختارهای جامعه می گردد.

در میان جمهوریخواهان، بحثهایی در زمینه اتحاد و همگرایی در می گیرد که بنوبه خود مفید و کارگشا است زیرا باب فضای گفتگو میان همه نظرها باز می ماند و درجه مدارا و تحمل  شنیدن دیگر نظرات را افزایش می دهد. اما مهمترین کاری که جمهوریخواهان برای غنای فکری جامعه می توانند انجام دهند، شفافیت بخشیدن به تعاریف اصول مورد نظر خود و  ویژگی های بدیلی است که در سر دارند. چنانچه هر نیروی جمهوریخواهی بطور واضح و شفاف به جامعه، تصویر و باوری که از بدیل حال و آینده ایران دارد را ارائه ندهد، نمی تواند جامعه را در ساختن چشم انداز آینده یاری رساند و وی را در انتخاب مناسب ترین بدیل کمک کند.

رژیم حاکم همانگونه که ذکرش رفت هدفی جز تخریب بدیل ندارد. در اینجا است که ضرورت این امر که نیروهای جمهوریخواه تمام هم و غم خود را  صرف ساختن و یا تقویت بدیلی مردمی در جهت ارائه چشم انداز  آینده به مردم نمایند، مشخص می گردد. مسلما در نهایت این جمهور مردم اند که انتخاب می کنند.

در وضعیت سنجی شماره بعد به ویژگیهایی که یک بدیل آزاد و مستقل و مردمی و جمهوریخواه بایستی از آن برخوردار باشد می پردازم.

ژاله وفا عضو مجامع اسلامی ایرانیان

jalehwafa@yaho.de

پاورقی *1

کتاب تاریخ بی خردی .نویسنده باربارا تاکمن. ترجمه حسن کامشاد .نشر کارنامه

 

 

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید