در آن نوشته علائم روانشناختی که کودک را مجبور به هم هویتی با متجاوز میکند، نیز تشریح گردید. علاوه بر آن این امر مهم که در اثر هم هویت شدن کودک با متجاوز خویش در رشد شخصیت آزاد و مستقل طبیعی که کودک دارد، اختلال ایجاد میگردد، طوریکه او خود نیز صاحب خصایل شخصیتی متجاوز خویش میگردد، نیز تشریح شد.
حال در نوشته کنونی علائم روانشناختی دیگری که کودک اسیر در مدار بسته خشونت را وادار به هم هویت گشتن با متجاوز خویش میکند، شناسایی خواهند شد.
کدامین عوامل روانشناختی در مدار بسته خشونت سبب میگردند که کودک مجبور به هم هویتی با مستبد متجاوز گردد؟
ما میدانیم که هر کودکی بطور کاملاً طبیعی نیازی شدید به دوست داشته شدن بی چون و چرا از جانب والدین و مربیان نزدیک به خویش دارد. چرا که او بطور کاملاً فطری هم انتظار و هم چشمداشت عطوفت و توجه همراه با شفقت و صمیمیت را از مربیان و نزدیکان خویش توقع دارد.
بخصوص بیش از هر چیز دیگری، کودکان توقع و انتظار حفاظت و نگهداری از جسم و جان، و روح و روان خویش را از اعضاء خانواده و دیگر نزدیکان و مربیان خویش دارد.
حال چنانچه یکی از اعضاء خانواده و یا دیگر مربیان مورد اعتماد کودک، تبدیل به منبع ترس و وحشت، و تهدید جسم و جان او گردد، کودک دچار وضعیت دهشتناکی از عجز و ناتوانی و درماندگی میگردد.
چرا که همانطور که آمد، کودکان بطور کاملاً طبیعی نیاز به مراقبت و پناهگاه جهت رها گشتن از بیم و نگرانی را از سرپرستان خویش انتظار دارند. اما وقتی یکی از اعضاء خانواده و یا دیگر مربیان او خود عامل تجاوز و تهدید کودک میگردند، این امر سبب ایجاد ترس و دلهره دائمی، آنهم در زمانی طولانی نزد کودک میگردد. این حالات روحی کودک را دچار وضعیتی بحرانی و بشدت پریشان کننده میکنند. چرا که کودک از جنبه روحی و جسمی شدیداً ضعیف و ناتوان است تا قادر به حلّ مشکل تجاوز نسبت بخود، و از سر گذراندن بحران روانی خویش گردد.در واقع اینطور میتوان گفت:
همه عوامل روانشناختی پریشان کننده ای که در بالا آمد، سبب میگردند که کودک از راه عجز و ناچاری، واقعیت حال و روز، و زندگی پُر از درد و محنت خویش را انکار و کتمان کند تا قادر گردد با متجاوز خویش هم هویت، هم جنس، هم پیمان و دوست گردد.
بزبان ساده، کودک باید جهت هم هویت گشتن با متجاوز خویش، پندار و احساس واقعی خویش را به نفع متجاوز بخود، انکار و کتمان کند. از جنبه روانشناسی این امر اینگونه صورت میگیرد که کودک قبول و باور میکند که خودش مسئول، سزاوار و مستحق همه این آزارها و رنج ها است. البته با این توجیه کودکانه که « هر آزار و آسیب که متجاوز به او میرساند، به نفع او است. چون خوبِ او را میخواهد. »
پس از هم هویت شدن با متجاوز خویش، روانشناسی اینگونه پندار و کردار و احساس بریده از واقعیت ها، چه نزد کودکان و خواه بزرگسالان را « تناقض آمیز » paradox قلمداد میکنند. چرا که نشانگر وابستگی شدید پندار و کردار و احساسی است که چه کودک و خواه بزرگسال نسبت به متجاوز و یا متجاوزین خویش، پیدا میکنند.
امر بسیار مهم اینکه بعد از هم هویت شدن کودک و یا بزرگسال با متجاوز و یا متجاوزین خویش، رابطه ای مابین متجاوز و قربانی تجاوز بوجود میآید که در روانشناسی و روان درمانگری، به آن « پیوند تراما » Traumabonding میگویند. ( ۱ )
پیوند تراما چیست و چه ویژگیهایی دارد؟
پیوند تراما نوعی خاص از رابطه ای بیمارگونه و تناقض آمیزی است که چه در درون کودکان و خواه بزرگسالان، پس از هم هویت شدن با متجاوزین خویش، بوجود میآید.
در واقع پیوند تراما بیانگر وابستگی بسیار قوی و پایداری است که بر پندار و کردار و احساس قربانیان خشونت چیره میگردد. طوریکه آنان را تبدیل به برده و اسیری در چنگال خودکامگی های خشونتگران متجاوز قرار میدهد.
این پیوند چنان سخت و استوار است که در مقابل هر گونه تغییر و تحوّلی استحکام خویش را از دست نمی دهد، و ثابت و پابرجا باقی می ماند. چرا که در پشت آن ترس ناخودآگاه مهیبی نهفته است. ترسی که هم برای خود قربانی خشونت و هم دیگران، پوشیده و پنهان است. در حقیقت پیوند تراما بیانگر و نشانگر وابستگی شدید قربانی تجاوز نسبت به متجاوز خویش است. ( ۲ )
با وجود آنکه فرآیند ایجاد و پایداری پیوند تراما برای روح و روان، و شخصیت قربانی تجاوز بسیار مضّر و زیان آور است، ولی وقتی قربانی خشونت خود را با خشونتگر خویش هم هویت کرد، تا زمانیکه نسبت به آن خودآگاه نگردد، قادر نیست خود را از چنگال خشن و بیرحم پیوند تراما رها کند. چرا که او خود خویش را در مدار بسته ای از خشونت، که نسبت به چند و چون آن واقف نیست، بطور ناخودآگاه زندانی و اسیر کرده است.
حال ببینیم پیوند تراما چه علائم و نشانه های روانی ـ اجتماعی دارد.
علائم پنداری و رفتاری و احساسی در پیوند تراما:
این علائم نشانگر رابطه خشونتگر متجاوز با قربانی تجاوز است، پس از آنکه قربانی در مدار بسته خشونت خود را با متجاوز خویش هم هویت، هم جنس، هم پیمان و دوست میگرداند.
( در زبان محاوره سیاسی و اجتماعی بطور عمومی این هم جنس، هم پیمان و دوست گشتن را « عمله و یا کارگزار استبداد شدن » می نامند. )
این علائم عبارتند از:
- خشونتگر متجاوز اطاعت بی چون و چرا، و مطلق را از قربانی خویش توقع دارد،
- متجاوز قربانی تجاوز خویش را بشدت کنترل و مهار میکند. هدف از این کنترل و مهار که از طریق زور و اجبار، و فریب پی در پی صورت میگیرد، پایدار نگاهداشتن پیوند تراما است،
- ایجاد احساس یأس و ناامیدی در قربانی تراما، در رها گشتن از خشونت متجاوز،
- محدود و محصور کردن آزادی و استقلال قربانی تجاوز، البته تا جائیکه امکان پذیر است و قربانی آنرا می پذیرد،
- در تنش و نزاع دائمی قرار دادن قربانی خشونت، هم با خود خویش و هم با دیگر انسانها،
- تحمیل انزوا و منزوی کردن قربانی تجاوز تا جائیکه ممکن است و قربانی آنرا می پذیرد، از دیگر انسانها، خاصه نزدیکان قربانی تجاوز،
- استراتژی تحت احساسات شدید قرار دادن قربانی خشونت، احساساتی که گاه مثبت، ولی غالباً منفی هستند. هدف از ایجاد و تشدید احساسات قربانی، وابستگی هر چه بیشتر پندار و کردار و احساس او نسبت به متجاوز خویش است،
- در موضع ضعف و ناتوانی مفرط قرار دادن قربانی خشونت، جهت سوء استفاده هر چه بیشتر از او، البته با بکار بردن تاکتیک مزد و مجازات قربانی. مزد بهنگام پیروی مطلق از دستورات متجاوز، و مجازات در صورت مخالفت با اوامر متجاوز،
- برقرار کردن رابطه زور و قوا، یا رابطه سلطه گر ـ زیر سلطه، و وابستگی همه جانبه قربانی تجاوز با متجاوز خویش، بطور مداوم و همیشگی.
حال ببینیم محل اجتماعی ایجاد و تکوین پیوند تراما در کدامین بخشها و یا ساختارهای اجتماعی هستند:
اشکال گوناگون محل اجتماعی ایجاد و تکوین پیوند تراما:
پیوند تراما میتواند در انواع گوناگون ساختارها و زمینه های اجتماعی بوجود آید و سالیان درازی، حتی از نسلی به نسل دیگر ادامه و استمرار یابد و پایدار باقی بماند. ( در نوشته دیگری به روانشناسی انتقال پیوند تراما از نسلی به نسل دیگر، بطور مفصل خواهم پرداخت. )
ساختارها و محل اجتماعی ایجاد و تکوین تراما عبارتند از: ( ۳ )
- در روابط زناشویی و زوج ها،
- در قاچاق انسان human trafficking،
- در روابط خانوادگی مابین والدین و فرزندان،
- در سوء استفاده های سکسیِ نزد متجاوزین سکس،
- در گروگانگیری های سیاسی و غیر سیاسی،
- در توقیف و دستگیری های خودکامه، و نگاهداشتن در زندانها بطور غیر قانونی،
- در شکنجه گاه های رژیم های استبدادی و غیر استبدادی،
- در معاملات با سکس و فحشا گری در اشکال گوناگون آن،
- در درون فرقه ها با عقاید و مناسک گوناگون و متفاوت،
- در ساختارهای نظامی و نظامیگری،
- در درون گروههایی که دست به ترور میزنند.
حال در همه این ساختارهای گوناگون اجتماعی که در بالا شمارش شدند، یک نقطه مشترک بسیار مهم و اساسی وجود دارد و آن وجود رابط سلطه گر ـ زیر سلطه میان افراد و یا مجموعه های انسانی است.
برای مثال در رابطه سلطه گر ـ زیر سلطه میان دو انسان و یا مجموعه ای از انسانها و حتی کشور ها و جوامع گوناگون، سلطه گر فرادست یا زبردست و زیر سلطه فرودست و زیر دست است. سلطه گر نسبت به زیر سلطه از جنبه زور و قدرت تفوق و برتری کامل دارد. بدینصورت که هیچگونه برابری قوا میان سلطه گر و زیر سلطه وجود ندارد.
در واقع اندازه زور و قدرت متجاوز سلطه گر نسبت به قربانی تجاوز که زیر سلطه است، بسیار زیاد است. طوریکه زیر سلطه تابعی از توقعات متغیر و روز افزون سلطه گر هست و تا زمانیکه این رابطه وجود دارد، باقی میماند.
برای مثال، همانگونه که قبلاً آمد، وقتی قربانی تجاوز یک کودک است، او در موضع زیر سلطه قرار دارد. یعنی نسبت به بزرگسال متجاوز به او، از جنبه تعادل قوا بسیار ضعف، و در ناتوانی مطلق قرار دارد. علاوه بر آنکه کودک به متجاوز خویش بشدت وابسته است. عین همین رابطه در همه ساختارهای اجتماعی دیگر که در بالا آمد، وجود دارد و چند و چون آنرا میتوان بررسی و شناسائی کرد.
در نوشته بعدی علائم و نشانه های روانشناختی رابطه سلطه گر ـ زیر سلطه شناسائی خواهند شد.
منابع و مأخذ ها:
( ۱ )
- G. Dutton, S. Painter: Emotional attachments in abusive
relationships: a test of traumatic bonding theory.
In: Violence and Victims. Band 8, Nr. 2, 1993, S. 105–120
( ۲ )
- Dekel, N. Abrahams, M. Andipatin: Exploring adverse parent-child relationships from the perspective of convicted child murderers: A South African qualitative study. In: PLOS ONE. Band 13, Nr. 5, 23. Mai 2018, Artikel e0196772
( ۳ )
- Goldner: Romantische Bindungen, Bindungen und Brüche: Couples on the Brink. In: Psychoanalytic Dialogues. Band 24, Nr. 4, 4. Juli 2014 S. 402–418