برای جنگل های ایلام که می سوزند چون من
ایلامی زنی تنها
بلوطی رنگ گیسویش
که می سوزد
درون خشمِ زردِ آتشی زرد و سیاه و ارغوانی رنگ
نگاهش کن چه می نالد بلوطِ پیر ایلامی از این سوزش
دو صد اسبی چموش و کهربایی رنگ هم
در دام رعدی زشت
در جنگل گرفتارند …
آن گیسو بلوطی رنگ هم دارد که می سوزد…
چه باید کرد؟ شیهه
شیهه ، شیهه
شیهه شیهه باز هم اسبان درمانده…
به این سو می روند آن سو
به آن سو می روند این سو
راه اما در کدامین سو؟ کدامین سو؟
زودترگو تا رباعی ساز ایلامی
جلیل ِبیگ نامی، صفر نامی بباراند کمی
واران شعر و صد رباعی را به روی گیسوان این زن ِتنها
که گیسویش دمادم، لحظه لحظه، ذره ذره باز می سوزد
چه باید کرد اما آن دو صد اسبان گرفتارند؟
7 ژوئن 2015- فرانسه