back to top
خانهنویسندگانکظمِ غیظ؛ پرستاری از آتش مقدس خشم و آفرینش بهروزی برای مردم...

کظمِ غیظ؛ پرستاری از آتش مقدس خشم و آفرینش بهروزی برای مردم خوانشی فلسفی ـ ادبی در چارچوب گفتمان حقوندی – ایمان فلاح

 

مقدمه: خشم، واکنش شایسته‌ی انسان حقوند

در گفتمان حقوندی، انسان نه موجودی تابع صرف قانون یا اخلاق، بلکه فاعلِ برخوردار از حق است؛ انسانی که از جایگاه آگاهی، کرامت و حقوندی، نسبت به جهان و مناسبات اجتماعی واکنش نشان می‌دهد. در این منظومه‌ی فکری، خشم نه یک هیجان منفی و نابه‌هنجار، بلکه نیرویی حیاتی و مقدس است که از شعور به ظلم، و پاسداری از حق برمی‌خیزد.

مفهوم کظم غیظ در همین بستر معنا می‌یابد: نه به‌عنوان سرکوب خشم، بلکه به‌عنوان نگاهداری، پالایش، و هدایت آن. این واژه، هم در قرآن کریم و هم در لایه‌های حکمت‌آمیز ادبیات فارسی، حاوی برداشتی است که خشم را به‌جای خاموشی یا انفجار، به سوی پرورش و آفرینش سوق می‌دهد.

بازخوانی واژهٔ «کظم» در متن قرآن

در قرآن کریم آمده است:

وَٱلْکَـٰظِمِینَ ٱلْغَیْظَ وَٱلْعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِ ۗ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلْمُحْسِنِینَ

(آل‌عمران، آیهٔ ۱۳۴)

«کظم»، در زبان عرب، به معنای بستن دهانه‌ی مشک پر از آب است. این بستن، نه از برای نابودسازی، بلکه به قصد نگهداری و مهار آگاهانه است تا در هنگام نیاز، به‌درستی بهره‌برداری شود. بنابراین، ترجمهٔ «فرو خوردن خشم» برای این واژه، سطحی و ناصواب است. ترجمهٔ دقیق‌تر آن، نگاهداری خشم است: حفظ و مراقبت از نیروی خشم، همچون ذخیره‌ای درونی که می‌توان از آن، خیر آفرید.

در ادامه‌ی آیه، آمده است: «و العافین عن الناس»؛ آنان‌که از این نیروی پالایش‌شده، بخشش خلق می‌کنند. در قرائت حقوندانه، این بخشش نه به‌معنای نادیده گرفتن ظلم، بلکه به معنای تبدیل خشم آگاهانه به عافیت و بهروزی برای مردم است.

تفاوت خشم و عصبانیت

در فهم دقیق این موضوع، باید میان خشم و عصبانیت تفاوتی بنیادین قائل شد.

خشم، از احساس پایمال‌شدن حق زاده می‌شود؛ از بیداری، از کرامت، و از وقوف بر ظلم. در حالی‌که عصبانیت، اغلب زاده‌ی اکراه، زخم نفس، تحقیر و ناتوانی است. خشم، ظرفیتی برای آگاهی و اصلاح دارد، اما عصبانیت، گرایش به تخریب و فوران بی‌هدف.

خشمِ پالایش‌شده، ابزاری برای کنش حق‌وندانه است؛ حال آن‌که عصبانیت، واکنشی کور است که اغلب به سلطه یا خشونت ختم می‌شود.

پژواک کظمِ غیظ در ادب فارسی

ادبیات فارسی، گستره‌ای پرمایه از حکمت‌های روان‌شناختی، اخلاقی و عرفانی در باب خشم و مدارای با آن دارد. شاعران کلاسیک ما، خشم را نه انکار کرده‌اند و نه ستوده‌اند، بلکه آن را مهار، مراقبت و جهت‌دهی کرده‌اند.

سعدی شیرازی در گلستان، باب دوم، می‌نویسد:

خردمند، خشم خود نگاه دارد،

و چون وقت انتقام آید، عفو پیش گیرد.

در این آموزه، عقلانیت و وقار، خشم را به ابزاری برای بخشش تبدیل می‌کند؛ درست همان‌گونه که در قرآن، کظم و عفو، دوشادوش آمده‌اند.

حافظ شیرازی نیز، در تلفیق خشم و مهر، تجلیات رازگونهٔ هستی را به تصویر می‌کشد:

خشم و رقت به‌هم آمیخته‌ای، ای ساقی،

این چنین است که در کار خدا حیرانم.

این آمیختگی، سرشار از نگاهی الهی است: خشمِ پالایش‌یافته‌ای که به لطافت مهر رسیده است.

عطار نیشابوری، در منطق‌الطیر، هشدار می‌دهد:

خشم را چون مه کنی، یابی نجات،

ورنه، چون آتش شوی، سوزی ثبات.

و خواجوی کرمانی، نیکو سروده است:

چون خشم در بند عقل آید به کار،

هم‌چو شمشیر است در کف نگار.

یعنی خشم اگر در خدمت عقل و آگاهی قرار گیرد، به ابزار ظرافت و عدالت بدل می‌شود.

و حتی خیام نیشابوری، که با فلسفه‌ی خِرَدورزانه‌اش شناخته می‌شود، می‌گوید:

با اهل خرد باش که اصل هنر است،

خشم از دل و کینه از روان دور کن.

تأکید خیام، نه بر حذف خشم، بلکه بر پاک‌سازی آن از کینه است؛ پالایش هیجان به قصد ساختن.

نتیجه‌گیری: نیروی خشم، سرمایه‌ی انسانِ حقوند

در چارچوب گفتمان حق‌وندی، کظم غیظ نه یک توصیه‌ی اخلاقیِ صرف، بلکه شیوه‌ای برای بازسازی رابطه‌ی فرد با قدرت، با خویشتن، و با جامعه است. خشم، این آتش مقدس، اگر در آغوش آگاهی، خرد و کرامت قرار گیرد، می‌تواند از ویرانگری به سازندگی برسد.

ما برای رسیدن به جامعه‌ای مبتنی بر عدالت، مسئولیت و شفقت، به سرکوب خشم نیاز نداریم؛ بلکه به نگاهداری، پالایش ودگرگون‌سازی آن نیازمندیم. خشمِ آگاه، می‌تواند بهروزی بیافریند؛ همان‌گونه که قرآن کریم، آن را در کنار احسان نشانده است.

 

 

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید