back to top
خانهتحلیل و وضعیت سنجیژاله وفا : وضعیت سنجی۴۵۰ – تجاوز اسرائیل جنایت کار ، خیانت...

ژاله وفا : وضعیت سنجی۴۵۰ – تجاوز اسرائیل جنایت کار ، خیانت وابستگان و ضرورت بازگشت به سیاست موازنه منفی

در دنباله‌ی سلسله‌ مقالاتی که دربارۀ ویژگی‌های بدیل مستقل، آزاد، دموکرات و جمهوری‌خواه می‌نوشتم و به اهمیت دو اصل بنیادین استقلال و آزادی پرداخته‌ام، هموطنی گرامی به نام آقای صنوبری در ذیل یک نوشتۀ قبلی نگارنده دربارۀ بدیل مستقل نوشته‌اند:

»خانم وفا، لطف کنید و در نوشتۀ خود که دربارۀ ویژگی‌های بدیل می‌نویسید، همان‌گونه که در عنوان آمده، در مورد مستقل و آزاد بودن بدیل با ذکر مثال‌های بیشتر توضیح دهید. چرا که ما ملت، هر چه خورده‌ایم از وابسته بودن و آزاد نبودن کسانی است که سرِ قدرت آمده‌اند و صفت نوکری داشته‌اند… حالا یا نوکری حزب، یا نوکری شاه و شیخ، یا نوکری قدرت خارجی، یا نوکری پول و شهرت. و مردم هر آدم صادق، آزاد و مستقلی را انتخاب کرده‌اند ـ مثل مصدق و بنی‌صدر ـ که خواسته‌اند پاشنۀ در بر سیاق حقوق ملت بچرخد نه نوکری، توسط همان نوکران نام‌برده، بر ضدشان کودتا کردند. تکرار این دو صفت آزاد و مستقل بودن، هر چقدر گفته بشه کم است، از دید من. »

برای استجابت خواست این هم‌وطن گرامی، چند مثال، به‌ویژه در رابطه با تجاوز اسرائیل به خاک وطن‌مان ایران ذکر می‌نمایم:

۱- دولت دست‌راستی اسرائیل به رهبری بنیامین نتانیاهو، که در سطح بین‌المللی با نسل‌کشی در غزه و به‌کارگیری خشونت بی‌مانند که منجر به بیش از ۴۵ هزار کشته، به‌ویژه زنان و کودکان، گردید و نیز تحمیل تحریم و گرسنگی به مردم غزه، جنایت‌کاری خود را به اوج رسانده و صفت «جنایتکار جنگی» یافته است:

الف) برای سرپوش گذاشتن بر جنایاتش علیه مردم فلسطین.
ب) برای سرپوش گذاشتن بر این امر که کلاف جنایت‌هایش در غزه پای وی را در باتلاق غزه گیر انداخته است.
ج) برای نجات خود و دولتش از فشارهای فزاینده‌ی بین‌المللی و داخلی اسرائیل و جلوگیری از فروپاشی سیاسی.
د) با وجود اینکه اسرائیل خود دارنده‌ی بیش از ۱۴۰ بمب اتمی است و از پیوستن به پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای تا این لحظه سر باز زده، و از هر کنترلی امتناع می‌ورزد؛ با بهانه‌ی نخ‌نمای تجهیز ایران به بمب اتمی، تجاوز به وطن ما ایران را آغاز کرده است.
ه) گمان کرده همان روشی که با نابودی زیرساخت‌های سوریه به کار برد ـ و با سکوت بین‌المللی و دیده‌ اغماض آمریکا و اروپا روبرو شد ـ با ایران نیز می‌تواند انجام دهد.
و) برای پیشبرد سیاست تحمیل خشونت و جنگ به منطقه، با اطلاع و پشتوانه‌ی اطلاعاتی و لجستیکی ایالات متحده آمریکا و متحدانش در اروپا، به خاک ایران ـ وطن ما ـ حمله‌ی نظامی کرده و استقلال ایران را به‌طور آشکار نقض کرده است.
ز) بهانه‌ی این حمله، برخلاف ادعای اسرائیل، نه دفاع از منافع اسرائیل است (زیرا هیچ کشوری حق ندارد به نام دفاع از منافع خود، به جنگ «پیشگیرانه» و خدشه به تمامیت ارضی کشور دیگر اقدام کند؛ از همین رو، حمله‌ی روسیه به اوکراین نیز محکوم است)، بلکه به‌هم‌ریختن منطقه، راه‌اندازی جنگ تمام‌عیار و تجزیه‌ی کشورهای منطقه و ساختن «اسرائیل بزرگ» است. به‌نحوی‌که دولت ترکیه نیز اعلام کرده: «با این سیاست اسرائیل، بعد از ایران نوبت ترکیه است! »

عمل اسرائیل در آغازیدن این تجاوز و جنگ «پیشگیرانه» محکوم است و این رژیم باید بداند با ملتی وطن‌دوست روبروست که استقلال ایران را پاس می‌دارد و آن وطن‌دوستان بر عناصر خائن و وابسته چیرگی دارند.

اما درس عبرتی که از این تجاوز می‌توان گرفت، این است که هرگاه قدرت بیگانه و اجنبی به کشور حمله یا تجاوز می‌کند و تمامیت ارضی و استقلال ایران را نقض می‌نماید، باید به‌هوش بود که پای عناصری داخلی و وابسته و سرسپرده در میان است. زیرا انسان مستقل سیاسی هیچ‌گاه تن به نوکری و جاسوسی قدرت‌های بیگانه نمی‌دهد و استقلال وطن خود را نقض نمی‌نماید.

در تجاوز آشکار رژیم آدم‌کش اسرائیل به تمامیت ارضی ایران، اگر وابستگان داخلی که وطن را به قدرت فروخته‌اند حضور نمی‌داشتند، غیرممکن بود که سری‌ترین نقاط حساس نظامی و اقتصادی ایران مورد حمله قرار گیرد. این حمله، نقطه‌ ضعف بزرگ رژیم ولایت فقیه و دستگاه‌های پوشالی آن، و عدم توانایی در حفظ امنیت ایران را آشکار می‌سازد. و درست همین‌جاست که رابطه‌ی بنیادین آزادی و استقلال روشن می‌گردد.

یعنی زمانی که کشور گرفتار استبداد است و آزادی وجود ندارد، امنیت نیز صوری است؛ و نقض استقلال به‌راحتی ممکن می‌شود. زیرا چنانچه رژیمی فاسد و بی‌کفایت بر ایران حاکم نبود که کشور را در موقعیت ضعیف قرار دهد و با فرصت‌سوزی، و تحمیل سیاست‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ویرانگر، توانایی‌های مردم ایران را تخریب و نیروهای محرکه را به هدر دهد، هیچ قدرت خارجی جرأت حمله به ایران مستقل و قوی را نمی‌داشت.

اما امر برخورد مردم با رژیم حاکم، امری داخلی است و درهنگام تجاوز بیگانگان به تمامیت ارضی کشور، ملت یکپارچه در مقابل متجاوز می‌ایستد.

وقتی مشاهده می‌کنیم که وابستگان وطن‌فروشی مثل خانواده‌ی پهلوی در پست اینترنتی خود اسرائیل را تشویق می‌کنند که «اسرائیل، بزن!» ویژگی‌های رذالت و انحطاط انسان وابسته هویدا می‌گردد. این نوع موضع‌گیری صریحاً خائنانه، مبتنی بر این واقعیت است که در این خانواده، بی‌وطنی و سرسپردگی به بیگانگان تا چه حدی است که برای خیالِ به‌قدرت‌رسیدن، حاضرند مناطق مسکونی ایران در معرض تیررس جانیانی همچون نتانیاهو و دولتش قرار گیرد!

برای این قبیل سرسپردگان، نه تاریخ، نه سرنوشت سایر وابستگان، نه عبرت که نشانه‌ها و راهنماهای زندگی‌اند، راهگشا نیست.

به مصداق سعدی:

گر دو دیده هیچ نبیند به‌اتفاق / بهتر ز دیده‌ای که نبیند خطای خویش
چندین چراغ دارد و بیراه می‌رود / بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش

این خانواده اکنون هم خود نمونهٔ آشکار بی‌وطنی و وابستگی است و هم مبلغ آن. قصد دارد ارزش‌های انسانی چون شرافت، وطن‌دوستی و عزت‌نفس را از بطن زندگی جامعهٔ مدنی ایران بزداید و در حاشیهٔ کلیشه‌های رذالت، وابستگی، خیانت و بی‌هویتی گم کند؛ و از نفرت مردم نسبت به رژیم استبدادی حاکم سوء‌استفاده نماید تا ایران را با رژیم حاکم یکی جلوه دهد.

به چه نحو؟ می‌دانیم که تقریباً هیچ ایرانی‌ای نیست که از ظلم و جور سران حاکم زخم نخورده باشد. بخشی از مردم به‌قدری داغدار عزیزانشان به‌دست این نظام هستند که گویا با داغ دیدن سران نظام، روحشان التیام می‌یابد. لذا بخشی از هم‌وطنان ابتدا از آسیب واردآمدن به سران این نظام احساس شادی کرده‌اند (بگذریم که انسان وارسته و بالغ، که ذهنش اسیر چرخهٔ خشونت نیست، از کشته‌شدن هیچ انسانی حتی دشمن خود شاد نمی‌گردد و شادی بر مرگ کسی، واجد هیچ فضیلتی نیست).

خانوادهٔ پهلوی با تبلیغ «اسرائیل بزن!» قصد دارد حس شادی برخی از هم‌وطنان نسبت به کشته‌شدن – به‌عنوان مثال – سران سپاه را، شادی همهٔ هم‌وطنان نسبت به آسیب‌زدن به زیرساخت‌های حیاتی ایران توسط اسرائیل جنایت‌کار جلوه دهد! بی‌خبر از اینکه آن شادی نیز موقتی بوده و حمله به مناطق مسکونی و زیرساخت‌های اقتصادی و غیرنظامی کشور،ماهیت و قصد اصلی اسرائیل را در ویرانسازی و تجزیهٔ ایران وعدم تفکیک بین حاکمیت و مردم آشکار کرد. گویا خانوادهٔ پهلوی فراموش کرده که در حملهٔ عراق به ایران، با وجود تعلل‌ها و طولانی‌کردن جنگ توسط رژیم حاکم، مردم ایران و سربازان غیور ایرانی، جانانه از وطن و تمامیت ارضی خود دفاع و ایستادگی کردند!

در جملهٔ «اسرائیل بزن!» خواست و میل به ویرانی ایران نهفته است! بی‌دلیل نیست که بارها نوشته‌ام این خاندان – از رضا شاه گرفته تا رژیم پهلوی دوم و اکنون پسر آن – خائنانِ دشمن ایران و ملت ایران بوده و هستند. حافظهٔ جمعی مردم ایران، این خیانت آشکار یاری‌رسانان به رژیم اسرائیل و مشوقان وی را در ویران‌ساختن ایران، فراموش نمی‌کند.

زنهار که حس تحقیر و کوچک‌انگاری، هیچ‌گاه انسان‌های وابسته را رها نمی‌کند.
از سرنوشت کشورهایی که مورد تهاجم عناصر بیگانه واقع شده‌اند و ناموس و وطنشان به تاراج رفته، لختی بیندیشیم. زیستن زیر سایهٔ اشغالگر، در واقع مرگ روزمره است.
در این جنگ (حمله و ضد حمله)، هیچ ملتی پیروز نمی‌شود. شاید چند صباحی نتانیاهو و دولت جنایت‌کارش فشارهای داخلی و بین‌المللی را به تعویق اندازند، یا رژیم ولایت‌فقیه توجه برخی را از سیاست‌های غلط و بی‌کفایتی خود منحرف سازد، اما قربانیان اصلی جنگ موشکی تنها دو ملت‌اند.
امروز و فردای نابودی زیرساخت‌های دفاعی و اقتصادی و تأسیسات نفتی و کارخانه‌های کشور، زندگی پدران و مادران، اقوام و هم‌وطنان ماست که شدیداً دچار عُسر و سختی مضاعف می‌شود.

زنهار که:

الف :نه انقلاب مردمی ۵۷ متعلق به رژیم فاسد ولایت‌فقیه است و همهٔ تحلیلگرانی که دو دستی داشتهٔ مردم ایران – یعنی انقلاب – را به رژیم تقدیم می‌کنند، به آرمان این ملت خیانت می‌ورزند.
ب:نه ایران با رژیم ولایت‌فقیه یکی است .
ج:نه دولت اسرائیل دوستدار مردم ایران و خاک ایران است! اسرائیل قصد تجزیهٔ ایران را دارد و به‌قول دوستی، رویای «اسرائیل بزرگ» را در سر می‌پروراند، و برای رسیدن به این هدف، تجزیهٔ کشورهای منطقه لازم می‌آید. اسرائیلی‌ها ما را دشمن ۲۵۰۰ سالهٔ خود می‌دانند و رستاخیزهای آن‌ها، نیمی از سرزمین‌مان را ارضِ مقدس خود می‌پندارند که باید روزی پس گرفته شود.
(بگذریم که حرجی بر اشتران در دیدن خواب پنبه‌دانه نیست)

وظیفهٔ ما مردم، پاسداری از قاموس صلح و حفظ تمامیت ارضی وطن در هر شرایطی و اتخاذ روش‌های خشونت‌زدا است.
ضمن تسلیت به مردم ایران که تا لحظهٔ نگارش این متن، بیش از ۱۴5۰ شهید و مجروح در تجاوز اسرائیل به خاک وطن داده‌اند، بایستی بتوانیم از فاجعهٔ انسانی غزه درس بگیریم و قاموس صلح را پاس بداریم و نگذاریم جنایت‌کار بدون محکومیت در وجدان جهانی قِسِر در رود.

ایرانیِ صلح‌دوست، در همه‌حال از صلح غافل نمی‌گردد. صلح نه به‌معنای تسلیم است و نه عدم دفاع از وطن. اما بدانیم که ذهنیت جنگ‌طلب، میزان خرابی‌های دو کشور را می‌سنجد وآرامش خود را درمقایسه آمار تلفات جانی و خرابی‌های طرف مقابل خود باز می یابد و به حس انتقام دامن می‌زند؛ در حالی‌که ذهنیتِ رها از زورمداری و مبتنی بر صلح، خشونت‌زدا است و در هیچ شرایطی در جنگ موهبت نمی‌بیند. چنین ذهنیتی راه دیپلماسی – که ضامن حقوق ملت است – را بر هر راه دیگری ترجیح می‌دهد.

لذا بر هر ایرانیِ آزاده، صلح‌دوست و مستقل است که هم افکار عمومی هم‌وطنان خود و هم افکار عمومی ملت‌های جهان را به ضرورت پایان دادن به جنگ و استقرار صلح فرا بخواند، تا هر چه زودتر این جنگ

خانمان‌سوز را ملت‌ها با فشار خود بر دولت‌های پشتیبان و متنفع در جنگ، پایان دهند.

2- مثال وابستگی نیروهای سیاسی در قرن معاصر، باز آثار دهشتناک وابستگی را بر وطن آشکار می‌سازد.

بخشی از نیروهای سیاسی ایران که در طول تاریخ به انگلوفیل، روسوفیل، امریکوفیل و چینوفیل و … معروف بودند، به سمت یکی از قدرت‌های مطرح آن زمان گرایش داشتند و حقوق ملی را فدای منافع آن قدرت‌ها می‌کردند. به‌عنوان مثال، سیدضیاء طباطبایی به خاطر گرایشات سیاسی و روابط ویژه‌ای که با نمایندگان دولت انگلستان در ایران داشت و حمایتی که انگلستان از وی به عمل می‌آورد، از جمله مهم‌ترین انگلوفیل‌های تاریخ معاصر ایران بود؛ چرا که هم حامی منافع انگلستان بود و هم به مثابه عامل آن‌ها در سیاست ایران عمل می‌کرد و نیز از قدرت و نفوذ انگلستان جهت دستیابی به مناصب و پست‌های سیاسی استفاده می‌کرد. چنان‌که توسط انگلیسی‌ها در ایران کودتا کرد و به مقام نخست‌وزیری رسید.
و یا حزب توده در بسیاری از موارد، منافع ملی شوروی را بر حقوق ملی مردم ایران ترجیح داد. هم در وقایع مربوط به اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی و یا در مساله تجزیه آذربایجان، سیاست‌های روسوفیل حزب توده تا آنجا پیش رفت که سرانجام این حزب به خیانت محکوم گردید.

در رابطه با وابستگی برخی احزاب به قدرت‌ها، آقای رضا فانی یزدی که خود عضو کمیته ایالتی حزب توده ایران و مسئولیت موقت این حزب در خراسان را داشته است می‌نویسد:
«کعبه ما توده‌ای‌ها مسکو بود. مائوئیست‌ها پکن را آخرین قبله‌گاه خود قرار داده بودند. تازه مارکسیست-لنینیست‌های جداشده از مجاهدین خلق به امامت انور خوجه رو به تیرانا در آلبانی نماز می‌گذاشتند. برخی از همه فناتیک‌تر بودند، به دنبال کیم ایل سونگ افتاده و سوسیالیسم رؤیایی خود را در پیونگ‌یانگ کره شمالی جستجو می‌کردند.»

۳. خواننده محترم وقتی ملاحظه می‌کند که در دوران معاصر رضا پهلوی از یک سناتور آمریکایی (مک کین) در زمان خروج وی از یک جلسه می‌پرسد که «در آینده ایران ما با سپاه پاسداران چه کنیم؟» خود می‌تواند تصور کند که چنین شخصی به جای اینکه به فکر حل مسئله داخلی کشور ایران به دست مردم ایران باشد و به توانایی مردم اعتماد کند، از یک سناتور دست چندم آمریکایی دنبال راه حل می‌گردد. آیا می‌تواند در تربیت خود درکی از استقلال و آزادی و اهمیت این دو حق بنیادین داشته باشد؟ تأمل کنیم که در این مراجعه به قدرت خارجی حقوق چه کسانی سلب می‌شود و توانایی آن‌ها برای حل مسائل خود توسط خود نادیده انگاشته می‌شود؟ هر عقل سلیمی تشخیص می‌دهد که حقوق مردم و تک تک آحاد ملت است که نادیده انگاشته می‌شود و از آن‌ها سلب توانایی می‌شود. یعنی هم استقلال مردم ایران در تصمیم‌گیری در امور خود نقض می‌شود و هم آزادی مردم ایران برای انتخاب نوع راه حل برای مسئله مربوط به امور خود.

در واقع یکی از آسیب‌های بزرگی که گروه‌های وابسته به قدرت‌ها «اعم از وابستگان به دول غربی یا گروه‌های وابسته به همسایه شمالی» و همدستی آن‌ها با هم بر مردم ایران وارد کردند، تضعیف دولت دکتر مصدق بود؛ که به شکلی که همکاری بر اساس ترجیح منافع قدرت‌ها بر حقوق ملی منجر به سقوط دولت مردمی دکتر مصدق گردید.
مصدق که سیاست موازنه منفی را پیش گرفته بود. موازنه عدمی که مصدق آن را موازنه منفی و یا توازن منفی هم نام نهاده بود، قبل از وی، راهنمای سیاست خارجی دو برادر (میرزا موسی خان قائم مقام فراهانی و میرزا ابوالقاسم فراهانی) و میرزا تقی‌خان امیرکبیر بوده است. امر واقع این است که در دوران نهضت ملی ایران و از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بدین‌سو، مصدق استقلال و آزادی را از یکدیگر جدایی‌ناپذیر دانسته و بر زبان و قلم آورده است. او استقلال را هم وضعیت نه مسلط نه زیرسلطه و هم اصل راهنمای دموکراسی، بنابراین، از اصل دیگری که آزادی است، جدایی‌ناپذیر می‌دانسته است.
بعد از مصدق، ابوالحسن بنی‌صدر سیاست‌های دوران حکومت خود را بر مبنای موازنه عدمی اتخاذ کرد. بی‌جهت نیست که فشارهای قائم مقام فراهانی برای داشتن توازن واردات و صادرات گمرکی باعث تنفر فرستادگان روس و انگلیس از وی شد و در نهایت در اثر توطئهٔ سفیر انگلستان و برخی درباریان ایران همچون حاجی میرزا آقاسی و میرزا ابوالحسن خان ایلچی با فرمان محمدشاه در باغ نگارستان به‌قتل رسید.

همچنین اصلاحات بی‌شمار امیرکبیر در سیاست داخلی و نیز پیش گرفتن سیاست موازنهٔ منفی در زمینه سیاست خارجی، که بر اساس آن می‌گفت نه به روس امتیاز می‌دهیم، نه به انگلیس و نه به هیچ قدرت خارجی دیگر باعث عزل وی از همه مناصب و به قتل رساندن وی در حمام فین کاشان گردید.
همچنین سیاست بستن بودجه بدون درآمد نفت و ملی کردن نفت توسط مصدق باعث کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ نظام شاه با همدستان انگلیسی-آمریکایی علیه دولت مصدق شد و نیز مخالفت بنی‌صدر با گروگانگیری و نیز مخالفت وی با استبداد ولایت فقیه و طرفداری از دموکراسی و حقوق احزاب و نیز طرفداری وی از حقوق بشر و مخالفتش با دادگاه‌های انقلاب جزو خطاهای وی و دلایل عزل وی توسط مجلس نظام محسوب گردید؛ و به همراه سیاست‌های خارجی و برنامه‌های اقتصادی وی و ترکیب بودجه دوران وی که نشان از قصد وی در ساختن ایران بیرون از نظام سلطه/زیر سلطه داشت، باعث محکوم کردن وی به ۷ بار اعدام توسط محمدی گیلانی “قاضی شرع” رژیم و عاقبت کودتای ۳۰ خرداد ۶۰ توسط نظام استبدادی خمینی با همدستی حامیان آمریکایی استبداد خمینی در دولت ریگان علیه دولت بنی‌صدر گردید.

اصل موازنه منفی که بر دو حق بنیادین استقلال و آزادی بنا یافته است بدین معنی است که مردم ایرانند که صاحبان واقعی وطن خود می‌باشند، بایستی وطن خود را از حوزه عمل قدرت‌های خارجی شدن بیرون کشند و از روابط سلطه/زیرسلطه بدر آیند.

روابط و مناسبات افراد وابسته که استقلال ملی و آزادی ملی را نقض می‌کنند و با ابرقدرت‌های دوران خود، یک رابطه متقابل است؛ یعنی از یک طرف وابستگان در مناسبات سیاسی ایران از منافع آن قدرت‌ها حمایت می‌کنند و از طرف دیگر، افراد وابسته از آن قدرت‌ها نه برای دفاع از حقوق ملی بلکه جهت کسب قدرت و مناصب سیاسی حمایت می‌کنند. وابستگان درکی از دو حق بنیادین استقلال و آزادی و ربطشان با یکدیگر ندارند. در واقع وابسته به قدرتند در نمادهای خود (شهرت، مقام، پول و…) می‌باشند و این قدرت محور ذهنیت آن‌ها را تشکیل می‌دهد و هم خود و هم مردم کشور خود را از حقوق خود محروم می‌کنند.

حاصل سخن اینکه: به مصداق شعر خاقانی:
هان ای دل عبرت بین، از دیده عبر کن هان!
ایوان مدائن را آیینه عبرت دان
پندار همان عهد است، از دیدهٔ فکرت بین!

در سلسلهٔ درگه، در کوکبهٔ میدان
با دیده عبرت به سرنوشت کشور و ملت سوریه نگاه کنیم که دو حق استقلال و آزادی آن‌ها با دخالت و حضور قدرت‌های خارجی اعم از روسیه و آمریکا و جمهوری اسلامی و اسرائیل و ترکیه سلب و نقض شد و کشوری ویران از سوریه برجا ماند.

و یا باز به سرنوشت ملت و کشور اوکراین با دیده عبرت نگاه کنیم که دستخوش دخالت‌های قدرت‌های آمریکا و اروپا و نیز تجاوز روسیه قرار گرفته‌اند و کار به جایی رسیده که آمریکا برای پیشبرد مقاصد خود به اوکراین تسلیحات ارسال کرده و اکنون آن را به‌عنوان مابه‌ازای خاک‌های حاصل‌خیز اوکراین و معادن ذی‌قیمت آن به مدت ۱۰۰ سال طلب می‌نماید! و اکنون اوکراین بر اثر تجاوز روسیه و دخالت سایر قدرت‌ها بدل به کشوری ویران با هزاران قربانی گردیده است.

اکنون به تعبیر خاقانی گویی همان عهد و زمان و موقعیت برای ایران پیش آمده است، آن هم با وضعیت وخیمی که نظام ولایت فقیه و نیز قدرت‌های خارجی مداخله‌جو ایران وطن ما را در آن قرار داده‌اند: سلطه رژیمی ناکارآمد و بی‌لیاقت و مافیایی، ضعف بنیه اقتصادی، وجود تحریم‌های کمرشکن، محاصره شدن ایران با پایگاه‌های نظامی آمریکایی، هدر رفتن منابع بیشمار ایران به بهانه مسئله هسته‌ای، وابسته بودن بودجه به درآمد تک‌بعدی نفت و نیز حراج و باج دادن آشکار به چین و دست آخر حمله نظامی جنایتکار همچون اسرائیل به تمامی زیرساخت‌های حیاتی کشور.
متوجه می‌شویم که از زمانی که حاکمیت ملی توسط مقام ولی فقیه مطلقه نقض شده، وطن ما و بالتبع ملت ما استقلال و آزادی خود را هم‌زمان از دست داده‌اند و سایر حقوق انسانی آحاد ملت و حقوق ملی ایران نیز نقض شده است. و تا ملت به بازپس‌گیری حق حاکمیت خود برنخیزد از این حقوق محروم خواهد ماند و زندگی روز به روز بدل به منجلابی غوطه‌ور در استبداد و وابستگی خواهد گذشت.

از این‌رو بدیل حال و آینده ایران بایستی هم اهمیت و هم ضرورت باور و پایبندی و عمل به دو حق بنیادین استقلال و آزادی را بداند و با وابستگی و استبداد هم خود و هم ملت را از این دو حق محروم ننماید.

تنها راه حل ممکن و میسور برخاستن مردم به جنبشی همگانی است که هم ایران را از شر استبداد رها نماید و هم دست قدرت‌های خارجی را از تجاوز و تعرض به ایران کوتاه نمایند.

در وضعیت‌سنجی آینده به کاربردهای دو حق استقلال و آزادی در زندگی شخصی انسان و زندگی یک ملت در چهار بعد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زندگی می‌پردازم.

ژاله وفا
عضو مجامع اسلامی ایرانیان
jalehwafa@yahoo.de

https://enghelabe-eslami.de/70642/

 

 

 

 

 

 

 

de

اخبار مرتبط

9 دیدگاه‌ها

  1. سرکار خانم وفاى گرامى نوشتار امروز شما در ارتباط با حملات به ایران عزیزمان، بسیار به جا و تاثیر گذار است آنچنانکه به درستى آورده اید :
    “اما امر برخورد مردم با رژیم حاکم امری داخلی است و در هنگام تجاوز بیگانگان به تمامیت ارضی کشور ،ملت یکپارچه در مقابل متجاوز می ایستند.”
    تاکید بر گزیده هایی از نوشته شما، از جمله “حافظه جمعی مردم ایران این خیانت آشکار یاری رساندگان به رژیم اسرائیل و مشوقان وی را در ویران ساختن ایران فراموش نمی کند .” تنها براى یارى به خوانندگان شماست در سهولت نتیجه گیرى از نوشتار شایسته شما. خواهش مى کنم در ادامه این سلسله نوشتارها، به روشنگرى بیشتر در رابطه با ارتباط بینابینى مفاهیم آزادى و استقلال به پردازید. البته با تواضع، اگر نقدى منصفانه به نظرم رسید، در سپاس از کوششهاى شما، خواهم نوشت. در اینجا به نکته برجسته دیگرى از مقاله شما (نکته سوم نتیجه گیرى از مقاله شما) اشاره دارم.
    “❋ نه دولت اسرائیل دوستدار مردم ایران و خاک ایران است! اسرائیل قصد تجزیه ایران را دارد و بقول دوستی رویای “اسرائیل بزرگ “را در سر می پروراندو برای رسیدن به این هدف تجزیه کشورهای منطقه لازم می آید. اسرائیلیها ما را دشمن ۲۵۰۰ ساله خود می دانند و رستاخیرزهای آنها نیمی از سر زمینمان را ارض مقدس خود می پندارندکه باید روزی پس گرفته شود.
    ( بگذریم که حرجی بر اشتران در دیدن خواب پنبه دانه نیست ).

  2. خانم وفا درود بر شما
    ادمی در مواقع حساس نیازمند خط فکری روشن و‌ولضح و بدون ابهام است
    من هر وقت گیر میکنم راه حل چیست بایستی اقرار کنم که به نوشته های شما رجوع میکنم. چرا که مواضع سیاسی شما هم اوضاع را درست تحلیل میکند و هم خط فکری روشنی دارد. این از جهان بینی روشن شما می اید. خود شما از ان در نوشته هایتان به اندیشه راهنمای بر مبنای استقلال و ازادی و یا ببان استقلال و ازادی نام برده اید.
    از بابت نوشته اخیرتان سپاسگزارم مواضع وطن دوستی بسیار واضحی دارید در عین اینکه نقش حاکمیت را در تخریب ایران و‌ضعیف نگاه داشتن ایران نادیده نگرفته اید، متجاوز را دقیق محکوم‌کرده اید و وطن فروشان اپوزیسیون را
    ارادتمند
    سعادتی

    • اقای سعادتی گرامی سلام
      مسرورم که نوشته اینجانبرا شفاف بافتید و انرا حاصل جهان بینی مبتنی بر استقلال و آزادی
      شاد و سر فراز باشید
      ژاله وفا

  3. سرکار محترم خانم ژاله وفا
    تحلیل شما بر دل نشست چون از وجدان همه مردم حرف زدید. با خواندن مقاله شما همه چیز روشنی می یابد. ابهام ها رفع میگردند. این دو‌دلی که موضع در مقابل حاکمیت چگونه باید باشد و در مقالل متجاوز جواب میگیرد .تکیه شما بر حقوق ما مردم ایران ستودنی است. حال و‌امروز ایران نیازمند سیاستمداران با درایت و‌هوش که موضع شفاف دا ند دارد. حیف که وطن در امور اجرایی از مو هبت وجود شما محروم است .
    تمامی مقالات بدیل و‌نیروی جانشین شما را هم خواندم و اعتراف کنم‌ که ذهنم بیدار شد. ایران واقعا بدیلی با این خصوصیات لازم دارد. بخش تفاوت بین دموکراسی پارلمانی و‌ مشارکتی عالی بود بلیستی در دانشگاههای‌ علوم‌سیاسی تدریس شوند. من خود کارشناس ارشد علوم سیاسی ام و‌میدانم چه مینویسم. این‌نوع نگاه دقیق شما به دموکراسی و‌آفتهای ان بی نظیر است .
    قلمتان همواره پر توان باد
    کورش بهرامی

    • اقای بهرامی گرامی سلام
      بسیار مسرورم که نظرات اینجانب برای شما محک خروج از ابهام بوده . این بهتربن هدفی است که نوشته های اینجانب میتوانست داشته باشد.
      نوشته شما مسوولیت اینجانب را صد چندان میکند در شفاف نویسی
      شاد و سر فراز باشید

  4. خانم وفا خودتان الآن به چشم می بینید که فرار بزدلانه بنیصدرتان همانند فرار و واگذاری مملکت توسط محمدرضاشاه به وحوش اسلامی نظیر خمینی و اعوان و انصارش از جمله بنیصدرو یزدی و قطب زاده کار ایران را به کجا کشاند.آفرین بر« نابغه قرن» که همراه خمینی حکومت اسلامی را برقرارو بعد نتوانست جلوی دیوی که از شیشه درآورده بود را بگیرد. از نگاه امروز و صد البته با دانستن این نکته که او میدانست عرضه و توان ذهنی مقابله با مرادش را ندارد بهتر نبود در همان پاریس به زندگیش ادامه میداد و به خمینی مشاوره نمیداد که چگونه به خبرنگاران خارجی جواب دهد که دنیاپسند باشد(ر.ک. به نوشته های نابغه) و بعد ادعا کند خمینی زیر قولهایی که در پاریس داده بود زده است. حالا آن حرفها را خودش در دهان مرادش گذاشته بود و میدانست او پشیزی برای این حرفها ارزش قایل نیست. از این ببعد لطف کنید و هرکس را که خواهان رهایی از حکومت اسلامی مورد علاقه بنیصدر است به عدم استقلال متهم نکنید. مراد شما هیچ علاقه ای به ایران نداشت وفقط دوست داشت اولین رییس جمهور ایران شود حتا با کمک ونظارت استصوابی روح الله. در اینکه هم کارترهم حافظ اسد سوریه و قذافی لیبی به اراذلی مثل مثلث «بیق» کمکهای مالی فراوان کردند شکی نیست پس اول در خونه خودتان را از کثافات گذشته پاک کنید و بعد به دیگران تهمت بزنید. حکومت اسراییل هزاربار پاکتر از اسد و قذافی است که ابوالحسن و یارانش با آنها هزار راز نگفته داشتند. فقط یک رقم یادتان هست اسد در شهر حمس سال ۱۹۸۳ چه کرد؟ ما یادمان نمیرود و نیک میدانیم شما مسلمانان از قدیم با یهودیان مشکل دارید برای همین هم هر چندسال یکبار یکی از «آلت الله»ها در کشورهای اسلامی به اوباش اسلامی دستور حمله به محلات یهودی نشین را میداد. یهودیان برای جلوگیری از این مشکل و دفاع از یهودیان دریک سرزمین بیصاحب یک کشور کوچک تشکیل دادند که اتفاقا بسیاری از شهروندانش مسلمان بودند. ولی مگر شما مسلمانان توانستید آنها را در آرامش بگذارید؟ هی تهدید به نابودی. تهدید به نابودی ریشه در دینتان دارد و از پیغمبرتان به ارث برده اید. و شما که باافتخار عضو انجمنهای اسلامی هستید به این ویروس آلوده اید و از شماها توقع دیگری جز نوشتن اینگونه مقالات نیست.

  5. اقای احمدیان گرامی
    سپاس از نظرات شما
    اینجانب با شما زاویه دید مشخص دارم . اختلاف نظر البته حق است و سپاسگزارم که نوع تحلیل خود را در این جا درج کردید
    اما شما هموطن گرامی را ارجاع میدهم به تاربخ و نیز متاسفم که در تحلیل یک عامل را فعال مایشاء میدایند . با جعل وقایع تاریخی نمیتوان حقیقت را پشت ابر ابهام نگاه داشت . از نوشته شما پیداست که متاسفانه به تاریخچه تجاوز اسراییل به فلسطین اشراف ندارید از کشنار اسراییل از مردم فلسطین یا بط اطلاعید یا تجاهل العارف میکنید. . از مواضع اقای بنی صدر نیز بی اطلاعید. اقای بنی صدر نبود که خمینی را به ایران اورد. در خلاء وجود نیروهای سیاسی را انزمان خمینی رهبریت را تازه بعد از براه افتادن انقلاب توسط مردم در دست گرفت و اقای بنی صدر از ابتدا در گزارش به مردم در ” کارنامه روزها بر رییس جمهوری چگونه میگذرد ” به مردم نقض قانون ایاسی توسط خمینی را گزارش میداد ، و خطاهای وی را گوشزد اهل خرد میکرد . بنی صدر طرفدار حقوق ملت بود نامه های وی فیلم های سخنرانی های وی همه گواهند و با کتمان شما محو نمی شود. و بر این حقوق مردم ایستادگی کرد و جبهه استقلال و ازادی را براه انداخت. اینکه ٧۶ درصد مردم به اقای بنی صدر اعتماد کردند و وی را رییس جمهوری خواندند واقعیتی است که قابل کتمان نیست و ربطی به دلخواه بنی صدر و عدم دلبخواه شما یا هر کس دیگر ندارد. ١٣٠ نفر ماندیدا بودند و دلسان میخواست رییس جمهوری شوند ولی ٧۶ درصد مردم به اقای بنی صدر رای دادند و اعتماد کردند و وی به این اعتماد تا اخر عمرش وفادار ماند. اکنون این جنگ محکی است برای شناختن خائنان به وطن ، کسانی که حاضرند وطن را برای رسیدن به قدرت به بیگانه بفروشند و تشویق به حمله به هموطنان خود کنند ، در دنائت و وابستگی حد نگذاشته اند. تنفر از خانواده پهلوی درست به خاطر همین نقش ستون پنجم ایفا کردن تشویق ببگانگان به تخریب ایران است . تا سیه روی سود هر که در او غش باشد

  6. خانم وفای گرامی هزاران درود
    ممکن است در نوشته بعدی نگاه خود را در باره نقش مردم در این بزنگاه تاریخی ( وجود نظامی مستبد در داخل که مردم اکثرا انرا نمبخىاهند و حمله قدرت خارجی خبیثی مثل اسراییل به وطن ، چیست ؟ ملت ایران ایا وظیفه خاصی دارند و یا نقش خاصی را در این برهه میتوانند ایفا کنند؟

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید