back to top
خانهدیدگاه هامحمد جعفری : 2- انتخاب خامنه ای به رهبری به عنوان...

محمد جعفری : 2- انتخاب خامنه ای به رهبری به عنوان محلل

jafari mohammadقبل از جمع کردن اعضای شورای نگهبان، در تهران برای انتخاب رهبری، احتمالاً با خام کردن تعدادی، با ترفند شورای رهبری موقت کار را شروع می کنند و بعد که همه  در مجلس جمع می شوند، رهبری شورائی به یک باره به رهبری فردی تبدیل می شود. اگرچه بنا به گزارش آقای رفسنجانی در 12 خرداد 68، که: « فشار ملایم دستشان را احساس کردم. به زحمت بر خود مسلط شدم، ولی جلو اشک هام را نتوانستم بگیرم. از چشمان نیمه باز امام حالت وداع دیدمآقای خمینی فوت کرده و یا در شرف قطعی فوت بوده است، ولی دکتر ها با ماساژ قلب و شوک برقی و باطری و با تنفس مصنوعی او را  تا ساعت ده و بیست دقیقه شب 13 خرداد نگه داشتند و در این ساعت فوت رسمی به وسیله اطباء  اعلان شد.(60)  آقای رفسنجانی توضیح می دهد: «آن شب در همان بیمارستان، با حضور آیات خامنه ای، مشکینی، موسوی اردبیلی و حاج احمد آقا، پس از مشورت ها به این نتیجه رسیدیم که در صورت پذیرفتن مجلس خبرگان، سه نفر آیات خامنه ای، مشکینی و موسوی اردبیلی به عنوان شورای موقت رهبری انتخاب شوند و پس از نهایی شدن کار بازنگری قانون اساسی، انتخابات صورت گیرد. قرار شد پس از تعیین تکلیف رهبری در جلسه فردای خبرگان، برنامه عزاداری ها و مراسم تشییع و دفن امام را داشته باشیم»(61)  البته اینکه آقای هاشمی می گوید که بعد از فوت همان شب در جلسه چهار نفره ی خامنه ای، مشکینی، موسوی اردبیلی و حاج احمد آقا بحث می کنند که در صورت پذیرفتن مجلس خبرگان « سه نفر آیات خامنه ای، مشکینی و موسوی اردبیلی به عنوان شورای موقت رهبری انتخاب شوند»، فقط به منظور بستن دهان بعضی ها در مجلس خبرگان و برون از مجلس است. والا در قسمت اول این کتاب آمد که چسان آقای هاشمی  در سال 63 زمانی که بنا به قول خودش آقای خمینی موافق حتی کناره گیری کامل بوده و جمعی از روحانیون به نمایندگی آقای ربانی املشی به آقای خمینی و ایشان پیشنهاد گروهی را « به عنوان مشاور امام یا شورای عالی تصمیم گیری» برای اداره  امور کلی کشور را داده بودند، جلو شان را به نام آقای خمینی سد کرده است.(62) 

حقیقت را بخواهید، پیش آوردن مسئله گروه سید مهدی و نهضتهای رهائی بخش در نیمه دوم سال 65، و مصاحبه های تلویزیونی سید مهدی، به منظور تسخیر و در اختیار گرفتن آیت الله منتظری بود و الا اگر غیر از این بود، و حتی آن مسائل صحت می داشت، می توانستند که مسئله را همچنانکه هر جنایتی را با تیغ شریعت مباح و بلکه واجب می گردانند به صورت دیگری حل کنند. ولی با وجود دستگیری عده ای و اعدام سید مهدی (63) و چند نفر دیگر نتوانستند که آقای منتظری را به تسخیر خود در آورند، تصمیم به حذفش گرفته می شود. آقای هاشمی رفسنجانی در26 آبان 67،  گزارش می کند که « رادیو آمریکا خبر از اعدام یازده روحانی در ایران داد، منجمله فتح الله امید نجف آبادی  که اعدام سه نفر روحانی صحیح است و به آن رنگ اختلاف سیاسی داد و شیطنت آمیز اختلاف بین من و آقای منتظری را مدعی شد. شیوه معمول بر اساس دروغها؛ در حالی که اعدام آنها به خاطر فساد بود.» (64) که خودش به اعدام سه نفر روحانی که یکی از آنها امید نجف آبادی است، اعتراف کرده است. اعدام امید نجف آبادی (65) هم چند علت داشته یکی اعدام سید مهدی میر اشرافی که آقای خمینی دستور داد ه بود که او را اعدام نکند و اعدام کرد.(66) دوم همکاری با سید مهدی در افشای مسئله مک فارلین و سوم همیاری با سید مهدی و آقای منتظری. رادیو آمریکا در این موردهم شیطنتی به کار نبرده بلکه حقیقتی را گفته است که این اعدام ها از جمله به علت اخلاف بین شما و آقای منتظری است. با استناد به نوشته های خود شما این مسئله اختلاف شما با آقای منتظری اظهر من الشمس است

توجه کنید: آقای هاشمی رفسنجانی در 10 مهر 67، گزارش می کند« من و آقایان خامنه ای و موسوی اردبیلی تا ساعت دو بعد از ظهر، در باره قانون اساسی و رهبری و ضرورت تدوین [متمم] برای قانون اساسی در زمان امام به پیشنهاد امام و رفراندم مذاکره کردیم.»(67) اگر این اختلاف نیست، پس اختلاف چیست؟ در تاریخ فوق آیت الله منتظری رسماً قائم مقام رهبری و رهبر بعد از آقای خمینی بوده است. بنا به گزارش احمد آقا به شما و خود مرحوم منتظری  ایشان مخالف تغییر قانون اساسی بوده. بنابراین اگر بین باند شما و آقای منتظری  اختلافی نبود؟ و اگر هدف حذف مرحوم منتظری از رهبری نبود، به چه منظور شما و آقای خامنه ای و موسوی اردبیلی مذاکره می کردید و برای چه پیشنهاد تغییر قانون اساسی و رهبری و رفراندومِ اینها را  در زمان آقای خمینی به ایشان پیشنهاد می کردید؟  با دستگیر گروه مهدی هاشمی و سایر اطرافیان و همکاران منتظری تحت نام باند مهدی هاشمی و پخش مصاحبه های در جامعه کو شش می شد که مشروعیت و یا اعتبار آن مرحوم را خدشه  دار سازند تا حذف وی راحتر و کم خطر تر امکان پذیر گرددنظر با این گونه اعمال منتظری را  وادار به توبه کردن و عز ولابه به درگاه خمینی نکرد، از نیمه دوم سال 67 به بعد است که در روزنامه ها ، منابر، و نامه های مختلف از به اصطلاح خط سه و دیگران علیه منتظری تحت عنوان انتقاد و خطاهای ایشان نسبت به آقای خمینی و یا خام و اغفال این و آن شدن و یا پیشنهاد و رهنمود انتشار پیدا کرد. آقای هاشمی گزارش می کند که در26 بهمن 67، « آقای مجید انصاری آمد. به اظهارات اخیر آیت الله منتظری، هم به عنوان نادرست بودن نسبت به سانسور و استبداد و طرد نیروهای عادل وو هم به عنوان ضرر به وحدت و ایمان جامعه و سوء استفاده دشمنان انتقاد داشت و در خصوص نوشتن نامه سرگشاده به ایشان مشورت کرد. گفتم نامه سرگشاده مصلحت نیست. نباید به شخصیت ایشان آسیب وارد شود؛ قبول کرد نامه خصوصی بنویسد»(68) و یا در27بهمن 67، « آقای علی فلاحیان [قائم مقام وزیر اطلاعات] آمدو گفت نامه ای در پاسخ آقای منتظری نوشته و می خواهد به روزنامه بدهد. گفتم به روزنامه ندهد، برای خود شان بفرستد. مدعی است اکثر نیروهای مخلص حزب الهی از اظهارات ایشان رنجیده اند.»(69) که علیرغم اینکه به ظاهر آقای هاشمی وانمود می کند که گفته نامه ها انتشار عمومی پیدا نکند و خصوصی با ایشان داده شود، آنها در سطح وسیعی در دانشگاه تهران و جگاهای دیگر انتشار پیدا می کند. در 29/11/67 نامه سرگشاده ای به امضای آقایان مهدی کروبی، سید حمید روحانی و امام جمارانی از اعضای خط سوم و دوستان احمد آقای علیه منتظری در سطح وسیعی انتشار پیدا کرد وحتی بنا به گفته آقای منتظری نامه انتقادی ایشان به آقای خمینی در مورد اعدام زندانیان در تابسان 67، به وسیلۀ آقای حمید روحانی(یا زیارتی) دردانشگاه تهران پخش شده است. آقای هاشمی با وجودی که  اینگونه اعمال به وسیلۀ باند هاشمیاحمد آقا و خامنه ای صورت می گیرد، در تمام موارد، همچون چند مورد بالاخود را ناصح مشفقی برای آقای منتظری وانمود می کند. علت هم این است که چون می داند که آقای منتظری در بین بخشی از مردم و  مسئولین در رده های مختلف لشکری کشوری و ارگانهای مختلف انقلابی و حتی بخشی از روحانیون ریشه دارد، مطمئن نیست که مسئله به نحو احسن و به طور کامل  و طبق نقشه پیش برود، لذا نمی خواهد که در صورت موفق نشدن کامل تمام پلهای پشت سر خود را خراب کند.

با آماده سازی زمینه حذف آیت الله منتظری از رهبری و مرجعیت، از سوم اسفند 67، به بعد، چون بدون عمل مستقیم آقای خمینی چنین چیزی امکان پذیر نیست و در حقیقت اینها خودشان در جامعه از چنین اعتبار و امکانی که آقای منتظری را حذف کنند برخوردار نیستند، آقای خمینی را مستقیم وارد عمل می کنند و یا می شود. وی در همان روز سوم اسفند، پیام مفصلی که به نام «منشور روحانیت» منتشر می شود که در آن بدون اینکه مستقیم نامی از آقای منتظری برده شود، به شدت به او انتقاد شده است. فراز های مهمی که به نظر به آیت الله منتظر ی دارد، به شرح زیر است:

« … ممکن است هر کس در فضای ذهن خود به عملکردها و مدیریتها و سلیقه های دیگران و مسئولین انتقادی داشته باشد، ولی لحن و تعابیر نباید افکار جامعه و آیندگان رااز مسیر شناخت دشمنان واقعی و ابر قدرت ها که همه مشکلات و نارسائی ها از آنان سرچشمه گرفته است، به مسائل فرعی منحرف کنند. و خدای ناکرده همه ضعفها و مشکلات را به حساب مدیریت و مسئولین گذاشته شود و از ان تفسیر انحصار طلب گردداز حوادث ده سال پس از پیروز باید عرض کنم که انقلاب اسلامی ایران در اکثر اهداف و زمینه ها موفق بوده است و به یاری خداوند در هیچ زمینه ای مغلوب و شکست خورده نیستیم، حتی در جنگ پیروزی از آن ملت ما گردیدراستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود.و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد ، باز به وظیفه خود عمل کرده استنباید  برای رضای چند لیبرال خود فروخته در اظهار نظر ها و ابراز عقیده ها به گونه ای عمل کنیم که حزب الله عزیر احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی اش عدول می کندانقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروه لیبرال ها می خوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر آمریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضد انقلابیون حکم خدا را جاری می کنید؟ چرا شعار نه شرق نه غربی داده اید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کرده ایم و صدها چراهای دیگر. و نکته مهم در این رابطه اینکه نباید تحت تأثیر ترحم های بی جا و بی مورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونه ای تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهی زیر سئوال برود.من بعضی از این موارد را نه تنها به سود کشور نمی دانم بلکه معتقدم دشمنان از آن بهره می برند، من به آنهائی که دستشان به رادیوتلویزیون ومطبوعات می رسد و چه بسا حرفهای دیگران را می زنند صریحاً اعلام می کنم: من تا هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرال ها بیفتد، من تا هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مرد م بی پناه را از بین ببرند، تا من هستم… »(70) بخشی از این سخنان پاسخ به انتقاد آقای منتظری به اعدامهای فله ای زندانیان در تابستان سال 67 و بخشی دیگر مربوط به سخنرانی آیت الله منتظری در 22 بهمن و مصاحبه ایشان با ستاد دهه فجر مورخ 2/10/67 است.

مرحوم منتظری می گویند که« سخنرانی مرا با سانسور پخش کردند و در همان ایام من مصاحبه مفصلی با ستاد دهمه فجر داشتم و ظاهراً نزد امام جو سازی زیادی شده بود و ایشان گویا انتقاد مرا حمل بر چیزهای دیگر کرده بودند و در یک پیام به گفته های من نظر داشتند»(71) برای روشن شدن گفته های آقای خمینی در باره منتظری برای نسلی که آن دوران را درک نکرده و اختلاف بینش و دید و روش عملی ایشان نسبت به بینش و دید و روش عملی آقای خمینی، قسمتهائی از مصاحبه ایشان با ستاد دهه فجر آورده می شود:

«س: جنابعالی به کرات این نکته را گوشزد فرموده اید که میان حفظ ارزشهاو حکومت کردنباید اصالت را به حفظ ارزشها داد.

الفبه نظر حضرتعالی اهم این ارزشها در چه اموری تبلور پیدا می کند؟ بآیا تصور نمی فرمائید در صورت پای فشردن برای حفظ ارزشها بقای حکومت اسلامی خدشه دار خواهد شد؟ پبه هر حال در نهایت این مشکل را چگونه باید حل کرد؟

جواببسمه تعالی، این معنا که برای ما باید ارزشها و اهد اف اصولی انقلاب، ملاک و اصل باشد نه حکومت کردن به هر قیمت، چیزی است که از روش و سنت روشن پیامبر اسلام(ص) و حضرت امیر(ع) در  زمان حکومت خود به خوبی به دست می آید و باید  روش آنان الگوی عملی باشدو ارزشهای مورد سئوال همان هائی است که به خاطر آنها انقلاب کردیم و در شعارها به مردم وعده می دادیم، و تشکیل حکومت و به دست گرفتن قدرت برای تحقق همین ارزشها و اهداف است و به اصطلاح حکومتوسیلهاست نه هدف، هدف حفظ ارزشهاست؛ و این معنی در کلمات حضرت امیر(ع) و امام حسین(ع) زیاد دیده می شود و مشی سیاسی این حضرات از اول تا لحظه شهادت، در تمام مراحل و در ب رخوردها با اقشار مختلف و دشمنان گوناگون خود بهترین الگو برای ما می باشد

سئوال: برای مشکلات و نارسائی هائی که در 10 سال گذشته بوجود آمده است عده ای به ذکر عواملی پرداخته اند، مانند: نارسائی اندیشه مذهبی برای اداره جامعه و حکومت اسلامی، عدم لیاقت کافی مجریان امور، بکارگیری شیوه های غلط، عدم حاکمیت واقعی مردم در سرنوشت سیاسی جامعه و نیز فشارهای بین المللی؛ به نظر حضرتعالی کدام یک از این عوامل نقش برجسته تری ایفا کرده اند؟

جواب: بسمه تعالی، پنج عاملی که برای نارسائی ها و مشکلات کنونی برشمرده شد، هر کدام در جای خود درست و قابل توجه است. البته نارسائی اندیشه مذهبی را به این معنا باید گفت که چون فقه شیعه تا کنون برای حکومت و اداره جامعه مطرح نبوده، طبعاً یک سری تنگناها و نارسائی هائی در آن وجود دارد که باید با بینش جدید حکومتی و انقلابی آن نواقص برطرف شود. البته آنچه مورد نیاز بشر می باشد بطور پراکنده در آیات و روایات ذکر شده که باید با بینش عمیق و انقلابی مورد بررسی و شناخت قرار گیرد و مسائل مور د ابتلاء حکومت اسلامی از آنها و سیره پیامبر و ائمه اطهای استنباط کرد، و در مورد سایر عوامل باید گفت متأسفانه شیوه های غلط مدیریت کشور و نبودن کارها معمولاً به دست اهلش و افراط و تفریطها و خود محوری ها و انحصار طلبی ها و خط بازیها و گروه گرائی ها و حق کشی ها و بی عدالتی ها به مردم و ارزشهای اصیل انقلاب تا کنون بیشترین ضربه به انقلاب زده است، که اگر تا دیر نشده جبران نشود دیگر قابل جبران نخواهد بود. درست است که فشارهای بین المللی و جنگ تا کنون ضایعات و خسارات زیادی برای ملت و انقلاب داشته است، ولی اگر ما با همان وحدت کلمه اسلامی و ملی که قبل از پیروزی انقلاب داشتیم برگردیم و انقلاب را در انحصار جناح خاصی قرار ندهیم و هر فرد و جناحی که به انقلاب و کشور و مظام و رهبری معتقد بود به فکرش بها و ارزش دادیم و تمان نیروهای خلاق کشور را به دور از تنگ نظریهای گذشته در بازسازی کشور سهیم نمودیم، به یقین بر تمام مشکلات داخلی و خارجی فائق خواهیم شد، و در این صورت دیگر دولتهای بیگانه شرق و غرب چشم طمع به کشور و ذخایر و منابع آن نخواهد داشت و ما می توانیم با اتکاء به نیروی عاقله و فعال کشور از وعده و وعید های متخصصین و مشاورین خارجی بی نیاز باشیم. بنابراین قبل از هرگونه بازسازی کشور باید در بینش اداره کشور و کیفیت آن و بازسازی سیاسی و فکری مدیریت انقلاب و کشور تحولی بوجود آید، و این انتظاری است که همه اقشار و طبقات مردم از مقام معظم رهبری که تا کنون انقلاب را در لحظات حساس رهبری نموده اند دارند. » (72) 

آقای هاشمی رفسنجانی در 3 اسفند 67، می نویسد: « ظهر پیام مهم و مفصلی از امام به مناسبت روز روحانیت منتشر شد. از روحانیت انقلاب تجلیل و از روحانیت ساکت و محافظه کار انتقاد کرده اند. د ر این پیام از مطالب اخیر آیت الله منتظری بدون ذکر نام به شدت انتقاد شده و به غرب سخت تاخته اندوی در همین مورد و همین روز ادامه می دهد « سر شب آقای ری شهری[وزیر اطلاعات ] آمد. در باره پیام امام و آینده رهبری با تضعیف آقای منتظری با این پیام امام صحبت کرد و خبر داد که عده ای از روحانیون نامه های تند اعتراض آمیزی نوشته اند. » (73)

تا این زمان گام به گام زمینه حذف آقای منتظری آماده شده و خود منتظری هم بی اطلاع از آن ها نیست.آقای هاشمی در29 اسفند 67، باز گزارش می کند

« به دفتر آیت الله خامنه ای رفتم. با آقایان خامنه ای و احمد آقا و موسوی اردبیلی جلسه داشتیم. امام پیغام داده اند که در باره اصلاح قانون اساسی مشورت شود. ایشان خبر داده بودند که بنا دارند، آقای  منتظری را از قائم مقامی  برکنار کنند و راه های احتمالی کار را گفته بودند:

1-  احضار خبرگان و اعلام سلب صلاحیت ایشان به خبرگان به منظور اقدام خبرگان.

2- اعلان مستقیم سلب صلاحیت از سوی خودشان و چند راه دیگر.

دلیل عمده امام بر عدم صلاحیت، نامه ها و اظهارات اخیر آقای منتظری است.

پس از مذاکره، نظر آن شد که برای چنین اقدامی، باید قبلاً قانون اساسی به گونه ای اصلاح شود که مشکل رهبری و مدیریت ولایت فقیه پیش نیاید. توصیه شد که قبلاً نامه مستدل و قاطعی برای اتمام حجت و اصلاح احتمالی ایشان از سوی امام نوشته شود و در نامه، راه برای ادامه خدمت ایشان با کنترل و هدایت و مشورت باز باشد. » (74) 

توجه می فرمائید که تا این تاریخ که آخرین فاز حذف منتظری به صحنه می آید باز هم نظر دارند اگر بشود راه برای ادامه خدمت ایشان « با کنترل و هدایت و مشورت باز باشد» و دقیق تر با توجه آنچه گذشته است یعنی اگر او راه را بر «ولایت بر فقیه و نه ولایت فقیه» باز نگه دارد، او می تواند همچنان مرجع و به احتمالی رهبر باقی بماند.

در هر حال آقای منتظری به شرحی که در فوق آمد، در تاریخ 8 فرودرین 68، از رهبری جمهوری اسلامی ایران بالااجبار  کناره گرفتحال اینها مانده اند و چگونگی تعیین رهبری، تغییر قانون اساسی و مسائل و مشکلاتی که پس از حذف مرحوم منتظری در جامعه و مدیریت کشور به وجود آمده است. از اینجا تا 14 خرداد که آقای خامنه ای را بر کرسی رهبری می نشانند، همچنان با گزارشهای آقای هاشمی رفسنجانی مسئله را دنبال می کنیم:

17 فروردین 68، «شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران در دفترم جلسه داشت. مسأله آیت الله منتظری در دستور بود. من و آقای خامنه ای موضوع را آن گونه که اتفاق افتاده بود، برای آنها توضیح دادیم. ابهاماتی داشتند که رفع شد و برای کیفیت برخورد با موضوع تصمیم گیری شد. در مورد رهبری آینده مذاکره شد و به این نتیجه رسیدیم که شخص امام باید موضوع را هدایت کنند.» ( سازندگی و بازسازی، ص 76.)

19  فروردین 68، « آقایان حسین مرعشی، اسلامی، اسحاق جهانگیری و مجید انصاری آمدنددر باره قانون اساسی و رهبری آینده بحث شد؛ نظر جدیدی مطرح کردند.» ( سازندگی و بازسازی، ص 78.) توجه: چون اینها از دوستان احمد آقا هستند، به احتمال قوی نظریه جدید همان رهبری احمد آقا بوده است. جون قبلاً رهبری احمد به وسیله آقای کرباسچی و غیر مستقیم به وسیلۀ آقای کروبی مطرح شده بود.

26 فروردین 68، «افطار مهمان آقای موسوی اردبیلی رئیس قوه قضائیه بودیم. آقای خامنه ای رئیس جمهور  هم بودند. احمد آقا و نخست وزیر به علت کسالت نیامده بودند. در باره اصلاح قانون اساسی  بحث شد. آقای رئیس جمهور امروز پیشنهاد ما را به امام منتقل کرده اند. در باره رهبری آینده بیشتر صحبت کردیم؛ به نقطه روشنی نرسیدیم.» ( سازندگی و بازسازی، ص 85.)

4 اردیبهشت 68، « احمد آقا متن نامه امام به آقای رئیس جمهور مبنی بر تشکیل مجمعی برای اصلاح قانون اساسی را تلفنی خواند و مشورت کرد. مجمع تشخیص مصلحت و هیأت رئیسه خبرگان و پنج نماینده و آقایان محمد رضا مهدوی کنی و احمد آذری قمی و حسن حبیبی.» (سازندگی و بازسازی، ص 98.)

بخشی از نامه به آقای خامنه ای چنین است: «… اکنون که به یاری خداوند بزرگ  و دعای خیر حضرت بقیه اللهروحی له الفداءنظام اسلامی را سازندگی در پیش گرفته است، هیأتی را برای رسیدگی به این امر مهم تعیین نمودم که پس از بررسی و تدوین و تصویب اصولی که ذکر می شود، تأیید آن را به آرای عموم مردم شریف و عزیز بگذارند….محدوه مسائل مورد بحث 1- رهبری 2- تمرکز در در مدیریت قوه مجریه 3- تمرکز در در مدیریت قوه قضائیه 4- تمرکز در در مدیریت صدا و سیما به صورتی که قوای سه گانه در آن نظارت داشته باشند 5- تعداد نمایندگان مجلس شورای اسلامی 6- مجمع تشخیص مصلحت نظام برای حل معضلات نظام و مشورت رهبری به صورتی که قدرتی در عرض قوای دیگر نباشد 7- راه بازنگری به قانون اساسی 8- تغییر نام مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی » (سازندگی و بازسازی، ص 98و99.) 

31 اردیبهشت 68، « آیت الله خامنه ای آمدند. مدتی با هم در باره اصلاح قانون اساسی و مسائل اجرائی و رهبری مذاکره کردیم.» (سازندگی و بازسازی، ص 128.)

6 خرداد 68، « شب جلسه سران قوا در دفتر من بود. در باره وضع و حال امام و با توجه به خطر در خصوص رهبری آینده و اصلاح قانون اساسی مذاکره کردیم.» (سازندگی و بازسازی، ص 138.)

11 خرداد 68، « پس از جلسه با آقایان خامنه ای و موسوی اردبیلی در باره وضع حال امام مسأله رهبری و برگزاری رفراندوم و انجام سریعتر کار بازنگری مذاکره کردیم.» (سازندگی و بازسازی، ص  144.)

شنبه 13 خرداد 68، « ظهر با سایر اعضای شورای بازنگری قانون اساسی مهمان رئیس جمهور بودیم. در خصوص تعجیل در اتمام بازنگری قانون اساسی بحث شد. زیرا به نظر می رسد که با وضع حال امام، فرصت کمی داریم و بهتر است اصلاحات به تأیید امام برسد. قرار شد از این به بعد یکسره کار کنیم و عصر هم جلسه داشته باشیم .» (سازندگی و بازسازی، ص 146 و 147 .)

 با این گزارشها مشخص می شود که تا فوت آقای خمینی  اینها تمامی سعی خود را به کار برده اند، تا زمانی که حتی آقای خمینی صوری و یا با ماشین زنده است، تغییرات و یک کاسه کردن قدرت در قانون اساسی و تعیین رهبری به دست آقای خمینی و تأیید بزرگ دیکتاتوران، و یا به اسم او صورت بگیرد تا از بسیاری از مخالفتها و حرف و حدیث ها جلوگیری به عمل آورده شود. اما با ایست کامل قلب در حضور عده ای پزشک و دیگران، این فرصت به آنها دست نمی دهد. اما نظر به اینکه احمد آقا را در باند خود دارند و او قادر است همه آنچه ضرورت دارد همراه با چوب استبداد، به نام آقای خمینی از زبانش جاری شود،  شرایط را برای رهبری آقای خامنه ای به عنوان محلل آماده می کنند.

یکشنبه 14 خرداد 68، « اعضای هیأت رئیسه مجلس خبرگان، شب در مجلس خوابیده بودند. صبحانه با هم صرف کردیم. دیشب تا امروز صبح، خبرگان از اطراف کشور به تهران رسیده بودندبا صحبت کوتاه آقای مشکینی، جلسه شروع و من هم موضوع بحث را توضیح دادم. این جلسه تا ساعت هفت و نیم بعد از ظهر با یک تنفس کوتاه ادامه یافت.

بحثهای زیادی شد. بعضی ها طرفدار رهبری شورائی و بعضی خواهان رهبری فردی بودند. بعضی آیت الله خامنه ای  و بعضی ها آیت الله [ سید محمد رضا] گلپایگانی را مطرح کردند و برای شورا هم اسم برده شد. قبلاً در مشورت های سران قوا و جمعی دیگر از بزرگان به این نتیجه رسیده بودیم که شورائی مرکب از آیات خامنه ای، موسوی اردبیلی و مشکینی رهبری را به عهده بگریند ولی در مذاکرات، رهبری فردی رأی بیشتر آورد. ایت الله خامنه ای با رهبری فردی مخالفت کردند. من هم مخالف بودم. نوبت نرسید. ابتداء به پیشنهاد جامعه مدرسین [ حوزه دعلمیه قم] که عضو مجلس خبرگان بودند، ایت الله گلپایگانی مطرح شد. حدود 14 نفر به ایشان رأی دادند. سپس با پیشنها رهبری آیت الله خامنه ای مطرح شد. خود ایشان پشت تریبون رفتند و گفتند من با رهبری شورایی مطابق قانون اساسی موافقم و با رهبری فردی مخالفم. پس چگونه نامزد بشوم؟ من که جلسه را اداره می کردم، گفتم اکنون با رأی خبرگان، رهبری فردی قانونی شده و چاره ای نیست. سرانجام آقای خامنه ای با 60 رأی از 74 نفر عضو حاضر رأی آورد و مسئله به این مهمی به این خوبی حل شد. من هم در چند مورد صحبت کوتاهی کردم و نظرات امام را در باره صلاحیت آقای خامنه ای نقل کردم. از قول حاج احمد آقا و آیت الله موسوی اردبیلی هم که در جلسه خدمت امام بودند، همین مضامین تأیید شدمتنی برای تأیید و امضاء این انتخاب تهیه شد. بعضی از راد یکالها مخالفت دارند.

آیت الله خامنه ای آمدند، برای شیوه انجام وظایف رهبری با هم صحبت کردیم. قرار شد احکام انتخابات یا انتصابات امام را ایشان تأیید کنند و قرار شد به صدا و سیما بگویم بهای لازم را به موضوع بدهد. تصمیمات مهم را با هم گرفتیم.» (سازندگی و بازسازی، ص  152-148.)

در این گزارش چندذ نکته حائز اهمیت وجود دارد:

1- اینکه آیت الله گلپایگانی را مطرح می کنند تا برای خالی نبوده عریضه و بستن بعضی از دهان ها است و الا  در مذاکره ای که با یکی از افراد نزدیک و مورد وثوق آن مرحوم داشتم که به دلایل امنیتی مجاز به بردن نام ایشان فعلاً نیستم، در گفتگوئی برایم نقل کرد: می دانید چگونه آقای خامنه ای را رهبر کردند؟ گفتم بفرمائید. گفت: بعد از اینکه آیت الله منتظری را کنار گذاشتند، به سراغ مرحوم آیت الله گلپایگانی آمدند و گفتند  که  ما می خواهیم شما را رهبر کنیم. آقا جواب دادند می خواهید مرا مثل آقای خمینی کنید که اسماً ایشان رهبر است ولی امور دست دیگران رتق و فتق می شود. نه! من رهبری نمی خواهم و نیاز به آن ندارم. سپس گفتند حال که رهبری را نمی پذیرید آیا اگر آقای خامنه ای رهبر شد، او را قبول می کنید و تلگراف تبریک برایش می فرستید؟ ایشان فرمودند که این کار را هم نخواهم کرد. گفتند، پس اگر او به شما تلگرافی بزند، به او پاسخ خواهید داد؟ آقا جواب دادند، بله پاسخ خواهم داد. بعد که آقای خامنه ای را رهبر کردند، ایشان تلگرافی ب ه عنوان رهبر انقلاب به آقا زدند و آقا هم در پاسخ به تلگراف ایشان نکاتی که حکمِ حاکم مأذون را داشت به ایشان یادآور شد. (75) کمی دیرتر به هر دو تلگراف اشارتی خواهم داشت.

2- «قبلاً در مشورت های سران قوا و جمعی دیگر از بزرگان به این نتیجه رسیده بودیم که شورائی مرکب از آیات خامنه ای، موسوی اردبیلی و مشکینی رهبری را به عهده بگیرند»، «جمعی دیگر از بزرگان»، به غیر از شما و احمد آقا و موسوی اردبیلی و خامنه ای که چند نوبت حد اقل خود عنوان کرده اید که در مورد رهبری با هم مشورت کرده اید، چه کسان دیگر بوده اند؟ 

3-  شما خود می نویسید: « قبلاً در مشورت های سران قوا و جمعی دیگر از بزرگان به این نتیجه رسیده بودیم که شورائی مرکب از آیات خامنه ای، موسوی اردبیلی و مشکینی رهبری را به عهده بگریند ولی در مذاکرات، رهبری فردی رأی بیشتر آوردسران قوا یعنی شما سه نفر: آقایان هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی و خامنه ای، دیگری هم که بدون شرکت او کار عملی نمی شد احمد آقا است فرض آقای مشکینی را هم به دلیل رئیس مجلس خبرگان بودن،همراه کرده اید، چه کس دیگری در مشورت شرکت داشتند؟ تازه بعضی دیگر هم اگر شرکت داشته اند، شما نام آنها را می بردید، و یک جائی در این یادداشتها شما می آمد. با این چند نفر چگونه « رهبری فردی قانونی » می شود؟ البته وقتی خود معترفید که «من که جلسه را اداره می کردم، گفتم اکنون با رأی خبرگان، رهبری فردی قانونی شده و چاره ای نیست». صدا دیگران را خفه کرده اید؟ با این وجود به قول خودتان از 74 نفر شرکت کننده 14 نفر به آقای خامنه ای رأی نداده اند. افزون بر اینکه رهبری را هم موقت اعلام کرده اید و آن 60 نفر هم به رهبری موقت رأی داده اند و در 15 مرداد 68، خود تصریح  کرده اید که: « در رأی گیری گذشته تصریح کرده بودیم که رهبری موقت است ». و این همان شگردی است که به احتمال زیاد، احمد آقا با آن اغفال شده که رهبری موقت است و آقای خامنه ای نقش محلل را بازی می کند و بعد از آماده شدن زمینه نوبت رهبری او فرا می رسد. کمی دیرتر خواهید دید که وقتی کار از کار گذشت، حتی احمد آقا را در جلسات و بحثهای خود  شرکت ندادند که صدایش به گله و گله گذاری در می آید. به این مطلب باز خواهم گشت.

قابل توجه است که برای قبضه کردن قدرت آقای هاشمی رفسنجانی چگونه صلاحیت برای  آقای خامنه ای  می تراشد؟ واقعاً     صلاحیت تراشیده شده برای رهبری آقای خامنه ای، عمق فاجعه را نشان می دهد، توجه کنید

« در جلسه ای با حضورسران سه قوه، آقای نخست وزیر(موسوی) و حاج احمد آقا در محضر امام بحث شد. حرف ما با حضرت امام این بود که اگر این قضیه اتفاق بیفتد [برکناری قائم مقام رهبری] ما بعداً با قانون اساسی مشکل داریم؛ زیرا ممکن است خلاء رهبری پیش بیاید. ایشان گفتند: ” خلاء رهبری پیش نمی آید گفتم: ” چه کسی؟ایشان در حضور آقای خامنه ای گفتند: ” این آقای خامنه ای”  در اینجا اولاً مشخص نیست که در چه زمانی در  حضور آقای خمینی چنین چیزی مطرح شده است؟ ثانیاً باز هم آشکار می کند که به احتمال زیاد، از مدتها قبل با آقای خمینی در مورد حذف منتظری بحث کرده  و تصمیم گرفته اند. ثالثاً در این مورد به خصوص آقای میر حسین موسوی را هم در جرگه خود داشته اند رابعاً اگر به فرض محال همه اینها هم در ست باشد، نباید آقای هاشمی رفسنجانی پاسخگو باشد که به چه حقی آقای خمینی چنین مجوزی داشته است؟ که یک روضه خوانی که حتی مدارج بالای حوزه را هم ندیده بر یک ملت تحمیل کند؟  

باز آقای هاشمی رفسنجانی می افزاید، حجت الاسلام و المسلمین، مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی (ره) نقل کردند: ” وقتی آیت الله خامنه ای در سفر کره شمالی بودند، امام گزارشهای آن سفر را از تلویزیون می دیدند. از آن منظر دیدار از کرهاستقبال مردم و یا سخنرانی ها و مذاکرات خود در آن سفر خیلی جالب بود و امام گفته بودند، الحق ایشان شایستگی رهبر را دارند»   (76) به فرض که این هم صحت داشته باشد، مگر می شود رمام امور مردم را به علت اینکه آقای خمینی گفته است: « الحق ایشان شایستگی رهبر را دارند» به وی سپرد؟ آقای هاشمی که جلسه خبرگان را اداره می کند، باز در صلاحیت آقای خامنه که فیلم آن در یو تیوب موجود است، مسئله خنده دار تری را بیان می کند

 « آقای شبستری از آقای طاهری شنیده که امام جمله ای در باره آقای خامنه ای گفته اند، ما شاهد هم داریمما با امام مباحثه داشتیم که فرض ما این بود که ما فردی را نداریم که مطرح کنیم در جامعه، چون فرض ما بر مرجعیت بود و با همان مسائل بود، امام فرمودند چرا ندارید، آقای خامنه ای»(77) 

با چنان توطئه و طرفند هائی آقای خامنه ای که حتی  مجتهد هم  نبود با استناد به نامه ای از آقای خمینی در 9 اردیبهشت 68 به آقای مشکینی مبنی بر اینکه برای رهبر مرجعیت لازم نیست و مجتهد عادل کافی است. در صورتی که تا آن موقع طبق قانون اساسی مرجعیت شرط رهبری بود. و قانون اساسی چنین اختیاری به رهبر نداده بود که آنر به هر نحوی که بخواهد تغییر دهد. با توطئه و طرفند هائی که بخش از آنها ذکر گردید آقای خامنه ای که حتی مجتهد هم نبود و روضه خوان خوش صدا و سخن پردازی بود را به کرسی رهبری نشانده شد  و بلا فاصله و یک شبه در 15 خرداد 68، آقای هاشمی رفسنجانی، حجت الاسلام خامنه ای را  این چنین « با بعضی از اعضای هیأت رئیسه در باره به کار بردن عنوان آیت الله به جای حجت الاسلام و المسلمین مشورت کردم؛ موافقت داشتندآیت الله خامنه ای کرد.(78) و در 6 تیر 68، هم  آقای او را بنا به رهبر انقلاب مفتخر گردانیدتلفنی با آیت الله خامنه ای در باره مطرح کردن لقب رهبر انقلاب برای ایشان در نماز جمعه صحبت کردیم. مسلمانان خارج از ایران این را می خواهند. قبلاً فکر می کردیم که این لقب مخصوص امام بماند که باعث اعتراض مسلمانان خارج شده است. آنها می خواهند در برد انقلاب ما باشند؛ ایشان مایلند که مطرح نشود.» (79) با همه این تدارکات هنوز تا آقای خامنه با انواع و اقسام چاشنی ها بر کرسی رهبری مستقر و تثبیت گردد، حرکت مخالفین و خنثی یا مهار کردن منتظری  ضروری است

محمد  جعفری       mbarzavand@yahoo.com

 نمایه و یادداشت:

60- سازندگی و بازسازی، ص  145.

61- همان سند، ص 16 از مقدمه.

62- به سوی سرنوشت، خاطرات سال 1363، هاشمی رفسنجانی، ص 463و464. 

63- سید مهدی هاشمی در تاریخ 6/7/66 اعدام شد.  

64- پایان دفاع آغاز بازسازی، ص 394. 

65-  امید نجف آبادی در 16/8/67 اعدام می شود. و در 17/8/67 احمد آقا به آقای هاشمی اطلاع می دهد که امید نجف آبادی را اعدام کرده اند

66- برای اطلاع بیشتر از توجه نکردن  توصیه و عفوآقای خمینی در اعدام میر اشرافی به کتاب تقابل دو خط یا  کودتای خرد 1360، از: محمد جعفری ص142-137 مراجعه کنید.

67- پایان دفاع آغاز بازسازی، ص 334. 

68- همان سند، ص 516. 

69- همان سند، ص 518. 

70- همان سند، ص605-602.    

71- خاطرات آیت الله منتظری، انتشارات انقلاب اسلامی، فوریه 2001، ، ص 314 .

72- همان سند،، ص 523-520، کامل این مصاحبه را در همین سند ص523-519 مطالعه فرمائید.

73- پایان دفاع آغاز بازسازی، ص 530-529.

74- همان سند ص 153.

75-  ولایت فقیه، بدعت و فرعونیت بنام دین، محمد جعفری،چاپ 1390، ص295و296.

76- سازندگی و بازسازی، ص 151؛ در پاورقی یادداشت 14 خرداد 68 این مطاب آمده است.

77-  فیلم جریان چگونگی رهبر کردن آقای خامنه در مجلس خبرگان در یوتیوب موجود است، برای عبرت هم که شده آنرا ببینید.

78- سازندگی و بازسازی، ص 558-557. 

79- سازندگی و بازسازی، ص 205.

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید