نهاد سپاه پاسداران از بدو تأسیس، کارش «پاسداری از انقلاب» در برابر خطر کودتای ارتش و سرکوب گروه های مسلح «معاند». بمحض تشکیل، اختیارش را از حکومت موقت بازرگان گرفتند. مدتی شهید لاهوتی سرپرست آن بود. اما زود تحت مدیریت شورای انقلاب، در واقع، حزب جمهوری اسلامی، قرار گرفت. جواد منصوری، عضو این حزب، فرمانده آن شد. بعد هاشمی رفسنجانی و خامنه ای سرپرستهای آن شدند. تحت نظر خمینی (در واقع احمد خمینی)، شروع کرد به مداخله در امور: بعنوان ضابط «دادگاه انقلاب» در سرکوبها، بعنوان بازوی اجرائی خمینی، وسیله مداخله در دستگاه های اداری و نیز در سرکوب روحانیت شد:
1 – بعنوان ضابط «دادگاه انقلاب» و در همان حال، در مقام جانشین ساواک، در سرکوب گروههای سیاسی و چهره های ملی و روحانیان منتقد سیاست های استبدادی خمینی، نقش اول را پیدا کرد: حمله به گروههای ملی و ملی – مذهبی (نهضت آزادی و سازمانهای سیاسی که بعدها جریان ملی – مذهبی را پدید آوردند) و سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدایی خلق و حزب توده و سازمان پیکار و راه کارگر و دفتر تحکیم وحدت (بعدها) و انجمن اسلامی دانشجویان و جنبش مسلمانان مبارز و حزب مشارکت و حزب سازندگی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و…
2 – حملات وحشیانه افراد این نهاد از همان ابتدای تاسیس به گونه ای بود که در گزارشات از شکنجه و قتل مبارزان و مصادره اموال بسیار گفته و نوشته شدند. بنی صدر در همین رابطه می گوید: «وقتی فهرست شکایات واصله از سپاه را طی دو ماه برای آقای موسوی اردبیلی فرستادم کمترین عملی از سوی دستگاه قضایی که باید عدل اسلامی را برقرار سازد مشاهده نشد. آنچه از این فهرست به یادم مانده، 250 مورد شکنجه ، 31 مورد قتل و بسیاری موارد توقیف و مصادره بود، با آقای خمینی هم در این باره صحبت کردم. اما هیچ جوابی نداد.»
3 – بعد از بنی صدر، منتظری در نامه ای به خمینی و میر حسین موسوی همین نکات را در مورد شکنجه و تجاوز در زندانها مطرح کرد و در سال 88 نیز، موسوی و کروبی با در اختیار داشتن اسناد و مدارک شکنجه و تجاوز و قتل زنان و مردان را توسط نیروهای وابسته به این نهاد افشا کردند. اما گوش شنوایی در میان مسئولان پیدا نشد و این سرکوبگری همچنان ادامه دارد.
4 – شرکت در حمله به مراجع و حصر و دستگیری هواداران آنها از بدو انقلاب تا کنون. از جمله حمله به خانه ها و حصر آیات عظام قمی و شریعتمداری و روحانی و منتظری و…
5 – شرکت در اشغال سفارت امریکا و گروگانگیری که از 13 آبان 1358 تا کنون، موجب خسران فراوانی گشته است و ایرانیان دارند بهای آن را می پردازند. طرح گروگانگیری که در امریکا، توسط کیسینجر و راکفلر و همه آنهائی تهیه شده بود که قصد کودتا بر ضد انقلاب ایران از سوئی و ایجاد روحیه تهاجمی در امریکائیان بعد از شکست ویتنام و روی کار آوردن ریگان و ریگانیسم را داشتند و اجرای آن در ایران، توسط کسانی که دستیار آنان بودند و «دانشجویان خط امام » را آلت فعل کرده بودند، هم امریکا را محور سیاست داخلی و خارجی ایران کرد و هم زمینه حضور زمینه حضور گسترده روسیه و چین و … در سیاست و اقتصاد ایران را فراهم آورد. ضربه از درون به انقلاب ایران، عوامل و اسباب حمله از بیرون را فراهم کرد. انگلستان و امریکا اسباب شروع و ادامه جنگ را فراهم کردند: عراق به ایران حمله کرد و بعد از یک جنگ هشت ساله، او خطاب به سفیر وقت امریکا در بغداد، گفت: ما طوفان انقلاب ایران را از منطقه دفع کردیم، چرا به وعده ها عمل نمی شود؟ همراه با جنگ، تحریم و انزوای ایران در امور بین المللی و… بود. تصرف سفارت امریکا زیان فراوانی برای کشور به بار آورد به گونه ای که در نهایت با سرافکندگی قرارداد الجزایر توسط خمینی و دستیاران او، به ضرر ایران، بسته شد. همراه با آن، سازشهای پنهانی با گروه ریگان و بوش انجام گرفتند که دو افتضاح بین المللی اکتبر سورپرایز و ایران گیت را ببار آوردند.
6 – سپاه از عوامل ایجاد و ادامه جنگ بود: ایجاد تنش با عراق که بهانه لازم را برای تجاوز ارتش صدام به ایران فراهم آورد. همزمان با حمله قوای عراق به ایران، در پشت جبهه، سپاه از سوئی، جبهه جنگ داخلی (مبارزه با «گروهکها») را گشود و از سوی دیگر، در خرداد 60، در واپسین مرحله کودتای خزنده، نقش تعیین کننده ای را از راه شرکت در سرکوب خونین جنبش اعتراض به کودتا، بازی کرد. ادامه دادن به جنگ، هم برای تبدیل کردن سپاه به نیروی مسلح اول و حزب سیاسی مسلح و هم برای استوار کردن پایه استبداد ولایت مطلقه فقیه، ضرور بود. این شد که جنگی که در خرداد 60، با پیروزی ایران می باید پایان می یافت، بمدت 7 سال دیگر ادامه یافت و در شکست پایان یافت. ایران در جنگ شکست خورد. مردم ایران نتوانستند هدف انقلاب خویش را متحقق کنند. استبداد برقرار شد و سپاه برای تصرف دولت و اقتصاد کشور کام گشود. امروز، کار مداخله سپاه در امور کشور به جائی رسیده است که احمدی نژاد، کسی که خود دولت را به تصرف سپاه داده است، از دخالت سپاه در انتخابات نظام پزشکی، شکایت می کند. البته دادرسی نیز نمی یابد.
سپاه که در ابتدای جنگ تنها یک تیپ پیاده به نام 17قم و یک لشگر به نام محمد رسولالله را در اختیار داشت در انتهای جنگ به ارتشی شامل نیروی هوایی و دریایی و زمینی و بسیج و سپاه قدس با دهها لشکر و تیپ و… تبدیل شد که همواره بر کلیه امور نظامی و امنیتی و اطلاعاتی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و ورزشی و … کشور حکم می راند.
محسن رضایی در رابطه با حضور این نیرو در جنگ و سود و فایده آن می گوید: «اگر جنگ را ادامه نمیدادیم، حکومت و انقلاب تثبیت نمیشد. آنهایی که میگویند شش سال از 8 سال جنگ بیهوده بود و سالهای جنگ را 6 و2 توصیف میکنند، باید بدانند که اگر به جنگ پایان میدادیم حکومت اسلامی و انقلاب از بین رفته بود».
محسن رضایی همانند برخی دیگر از بنایان استبداد جنایت و فساد و خیانت گستر، از دید دو هدف بالا، در باره ادامه جنگ، آن می گوید که واقع شده است. می گفتند جنگ نعمت است. از دید استبدادیان جنگ نعمت بود. زیرا با ادامه دادن به آن، نسل انقلاب را از سر راه برداشتند و مخالفتی را با سبعانه ترین روشها سرکوب کردند. دولت استبدادیان و حزب مسلح سیاسی حاکم بر دولت را بوجود آوردند. بهائی را که اندازه نمی شناسد، به مردم ایران تحمیل کردند. در باره «جنگ نعمت است»، در جمله های زیر تأمل کنیم:
– خامنهای: “جنگ نعمتى الهى بود.”
–رجایی: «جنگ نعمت است. در سایه آن مسائل حل می شوند».
در دوران جنگ و از آن پس تا کنون، همه دستگاهای تبلیغاتی دستگاه تبلیغاتی رﮊیم ولایت فقیه که در اختیار سپاه است، سعی می کند با زبان عامه فریب، القاء کند که اگر سپاه نبود ارتش توان حفظ کشور را نداشت در حالیکه در ابتدای جنگ که ارتش عراق با تمام توان به ایران حمله کرد، تنها ارتش متلاشی بود که تحت فرماندهی بنی صدر تجدید سازمان کرد و با آنکه تحت فشار دستگاههای امنیتی – اطلاعاتی بود و هر روز، به این و آن بهانه، افسرانش در معرض دستگیری بودند، برابر عراق ایستاد و پیش روی آنها را متوقف ساخت. ابتکار عملیات را از آن خود کرد و اسناد محرمانه ای که امروز منتشر می شوند، حاکی از آنند که در چهارمین ماه جنگ، عراق شکست خود را پذیرفته بوده است. ارتش، در عملیات مهمی چون طریقالقدس (آزاد سازی بستان و تنگه چزابه)، بیتالمقدس (فتح خرمشهر)، شکستن حصر آبادان و فتحالمبین (آزادسازی شوش دانیال، دزفول، دشت عباس) و… به پیروزی دست یافت که تا آن زمان سپاه آنچنان نیرویی نبود و این در حالی بود که به هنگام حمله ارتش عراق به ایران وضعیت ارتش ایران به این گونه بود که در زیر می آید: ارتش به گفته تیمسار فلاحی تنها 4 روز میتوانست در برابر هجوم دشمن ایستادگی کند. لشکر زرهی خوزستان که مجهزترین لشگر زرهی ارتش ایران قبل از انقلاب بود و نقش تدافعی درحمله احتمالی ارتش عراق به ایران جزو مسئولیت های سازمانی آن لشگر مجهز بود، به هنگام حمله ارتش عراق به ایران از 385 تانک سازمانیاش، تنها 28 تانک آمادگی عملیات داشتند. تمامی فرماندهان آن لشگر تا رده فرماندهان گردان و گروهان در زندان بودند.
به راستی چرا همه در زندان بودند آیا به جز آن بود که ریشهری کودتای نوﮊه را دست آویز کرد و محمد غرضی استاندار آن زمان خوزستان فرمان حمله و دستگیری ارتشیان را صادر نمود و علی شمخانی مسئولیت اجرای دستور را بر عهده داشت؟ آن زمان سپاهی نبود و اگر هم بود تنها به فرمان سیاسیون در اموری دخالت می کرد که به زیان انقلاب تمام شد. شرکت در کودتا بر ضد رئیس جمهوری، در واقع، ولایت جمهور مردم و انقلاب مردم، و سرکوب و کشتار جوانان از آن امور بود. بعد از کودتا بر ضد رئیس جمهوری، سپاه برای کسب قدرت و نشان دادن اینکه اگر بنی صدر و ارتش نبودند ما کار صدام را یکسره می کردیم دست به نابودی جوانان کم سن و سال زد. در این مورد به خاطره زیر توجه فرمایید:سرتیپ دوم بیرالوند به مناسبت هفته دفاع مقدس در روزنامه اطلاعات نوشت: «خبر دادند گردان عاشقان حسین (ع) برای پاکسازی میدان مین در راهند. تا به آن روز نام این گردان را نشنیده بودم و با نحوه کار آشنا نبودم. ساعتی نگذشت که دو ماشین ریو که پر از بسیجیها بود وارد منطقه شدند. هنوز برادران بسیجی از ماشین پیاده نشده بودند که یکدیگر را در آغوش گرفتند و همدیگر را بوسیدند. صحنه عجیبی بود. از شدت گریه جوانان بسیجی، همه رزمندگان به گریه افتاده بودند. هنوز نمیدانستیم کار آن بچهها چیست.
خداحافظی بچههای بسیج که تمام شد، در کنار میدان مین به خط ایستادند و در حالی که چهرههای همهشان پر از اشک بود به میدان مین نگاه میکردند. منطقه در سکوت فرو رفته بود و همه رزمندگان با هیجان و نگرانی چشم به بسیجیها دوخته بودند. جوان بسیجی که تقریبا حدود 20 سال سن داشت رو به برادران بسیجی کرد و گفت:” فدای بدن پاره پاره آقا اباعبدالله، تمام جانهای ما. آقا منتظرند. بیشتر از این آقا را معطل نگذارید.” یا حسین گفت و به میدان مین زد. صدای انفجارهای پشت سر هم جهنمی از آتش را در مقابل دیدگاه همه به وجود آورد. صدای یا حسین بچههای بسیجی در صدای انفجارها گم شده بود…»
مطابق آماری که بعدها از سوی مدیرکل آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی اعلام شد، 44 درصد شهدای جنگ، معادل 96 هزار نفر را نوجوانان و جوانان 16 تا 20 سال تشکیل دادند. جنایتکاری چون علی اکبر پرورش، وزیر آموزش و پرورش بود و در مجلس گفت: 150 هزار دانش آموز را روانه میدانهای جنگ کرده است. شرح ستایش آمیز از رفتار جنایتکارانه که پاک سازی میدان مین با نوجوانان باشد، گویای طرز فکر جنایتکارانه ایست که بانیان این استبداد تبهکار در سر دارند.
عامل ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر، همگرائی در هدف بود: انگلستان و غرب (بنا بر قول وزیر دفاع انگلستان در حکومت تاچر و سفیر وقتش در بغداد) سود خود را در ادامه جنگ می دیدند زیرا طوفان انقلابی که گل را بر گلوله پیروز کرده بود، اینک، در آتش و خون، فرو می خوابید و ایران فرصت رشد و توانمند شدن را از دست می داد. این هدف، با دو هدف، یکی استقرار دولت ولایت مطلقه فقیه و دیگری تبدیل سپاه به ستون فقرات این دولت و ایجاد ستون پایه های دیگر این استبداد، هم سو و بسا، تحقق هر یک در گرو تحقق دیگری بود.
بعد از پایان جنگ که این نیروها از جبهه ها بازگشتند اکثرا به موقعیت ها و مقامات بالایی رسیدند و با در اختیار گرفتن پستهای مهم یورش به کل نظام را در برنامه خود قرار دادند. سازمانهای سیاسی مسلحی که سپاه را تشکیل داده بودند، اینک آن را به حزب سیاسی مسلح حاکم بر دولت، بدل کرده اند.
چند ماه قبل از کودتای سال شصت آقای بنی صدر در مراسم 14 اسفند در دانشگاه تهران سخنرانی می کرد که نیروهای وابسته به کمیته های انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران ملبس به لباس شخصی و نظامی به آن سخنرانی حمله کرده که برخی از آنها توسط مردم دستگیر شدند اما فریاد کودتاچیان آینده بلند شد که حامیان رئیس جمهور مردم را کتک زدند اما بعد از آن جریان در کتاب غائله 14اسفند توسط مقامات قضایی اینچنین آمده بود.:”گروه عظیمی از حزب الله از صبح 14 اسفند در دانشگاه فعالانه حضور داشته، جهت یاری پاسداران یک مینی بوس از کمیته قزوین اعزام شده بودند.
همین پاسداران بودند که در قطع سیمهای بلندگو شرکت داشتند.
شرکت حزب الله و پاسداران بر علیه بنیصدر طبیعی بود، سپاه بدون هیچ واهمه و ملاحظهای مانند کوه در برابر بنیصدر میایستد. اگر 14 اسفند بدون حضور نهادهای انقلاب و پرخاش آنان و بدون نعره های حزب الله پایان می یافت، اکنون ما مسلما در این اوج گذرگاه انقلاب گام بر نمیداشتیم.” اوج گذرگاه انقلاب همانند همین پیچ تاریخی ای است که آقای خامنه ای بعد از کودتای انتخاباتی سال 88 از آن استفاده می نماید.
7 – بعد از این عملیات افراد سپاه با کمک نیروهای کمیته و حزب الله بود که چند روز قبل از انجام کودتا در سال 60، هاشمی در خاطرات خود در تاریخ 28 خرداد ماه سال 60، از آمدن افراد سپاه از جبهه های جنگ به تهران خبر می دهد و می نویسد: « اول شب، همراه ﺁقای بهشتی، به دیدن سپاهیان خوزستانی که از خوزستان ﺁمده بودند به پارک خرم رفتیم.» سپاهیان خوزستان که می بایست در جبهه های جنگ می بودند، دو روز قبل از کودتا در تهران چه می کردند؟ این سپاهیان که در سال 59، قبل از آغاز جنگ، لشگر خوزستان را به حال تلاشی در آورده بودند، آیا می دانستند به چه منظور به تهران آورده شده اند؟ این نیروها بدون اجازه فرمانده کل قوا و برای کودتا برضد او، چگونه به تهران آورده شدند؟ دیدار شبانه کودتاچیانی چون هاشمی رفسنجانی و بهشتی با این نیروها شبیه همان دیدارهای شبانه کودتاچیان دوران مصدق با چماقداران می باشد. زیرا آن شب، برنامه واپسین مرحله کودتای خزنده، برنامه گذاری شد.
همین نیرو را ملت در جریان کودتای انتخاباتی سال 88 نیز به خوبی توانستند مشاهده نمایند که چگونه مردم را در خیابانها به گلوله بستند و بر سر جنازه های شهیدان و خانواده های آنها چه آوردند؟
در دوران اخیر، مردم به خوبی با چهره خشن و جنایتکار بخش سرکوبگر سپاه، آشنا شده و آگاه گشتند که این نیرو برای حفظ قدرت خود حاضر به هر کاری بر ضد مردم است. هنوز یادمان هست که محمد غرضی استاندار خوزستان می گفت حاضریم نیمی از خوزستان از دست برود اما بنی صدر پیروز جنگ نشود. محمد غرضی شاید فراموش شده باشد اما او تنها نبود، حسین خمینی، همین سخن را از زبان رهبران حزب جمهوری اسلامی شنید و در مصاحبه باز گفت. پنداری وظیفه دائمی بخش سرکوبگر سپاه، انجام کودتاهای پی در پی است: بعد از کودتای خرداد 60، کودتای فروردین 68 برضد منتظری (برکناری او از قائم مقامی رهبر) و بعد از آن، کودتائی که خامنه ای «رهبر» کرد (ناکام کردن احمد خمینی و مجبور کردن مجلس خبرگان به رأی دادن به خامنه ای و از آن ایران گیتی ها شدن دولت) و بعد از آن، کودتائی (تقلب بزرگ در «انتخابات» ریاست جمهوری سال 1384) که احمدی نژاد را به ریاست جمهوری رساند و بعد از آن، کودتای خرداد 88 که حاصلش تجدید ریاست جمهوری احمدی نژاد و مقابله اش با خامنه ای شده است. حاصل اینهمه، سلطه مافیاهای نظامی – مالی بر دولت و اقتصاد کشور است. و اینک سپاه آماده مدیریت «انتخابات» خرداد 92 می شود.
8 – شرکت و دخالت در انتخابات مختلف: سپاه پاسداران از ابتدای انقلاب و به خصوص بعد از انتخابات اول ریاست جمهوری که منجر به انتخاب بنی صدر به ریاست جمهوری شد و فرمان خمینی برای تقلب در انتخابات مجلس صادر شد، در همه «انتخابات» مداخله کرده است. در «انتخابات» مجلس اول، با کمک حزب جمهوری اسلامی، سپاه افراد خود را وارد عمل کرد تا نخستین انتخابات ساختگی، برای آنکه مجلس به تصرف مخالفان رئیس جمهوری درآید، انجام بگیرد. افرادی از سپاه نیز «نماینده» مجلس شد. اسامی آنها در زیر خواهد آمد .در دوران خمینی، بنابر منشی که او داشت و نمی خواست هیچ مزاحمی برای قدرتش پیدا شود، افراد سپاه کمتر به سیاست می پرداختند. در حقیقت، درپرده به این کار می پرداختند. نیروی لازم را هم نداشتند. ولی از زمانی که خامنه ای با زور سرنیزه سپاه، توانست حکم مرجعیت خود را از شورای مدرسین حوزه علمیه قم بگیرد، خامنه ای بر این شد که سپاه را در از سر راه برداشتن مزاحمهای ولایت مطلقه خویش، بکار برد. ناچار می باید به سپاه نیز میدان می داد و داد. چشمش را بر جنایت ها و خیانت ها و جفاها و خطاهای سرداران سپاه بست. جز این نیز نمی توانست بکند زیرا خود و بیتش نیز همین کارها را می کردند. در عوض، سپاه هر کاری که خامنه ای از او خواست، کرد. از جمله به این دلیل که در راستای هدف سپاه که تبدیل شدن به یک حزب سیاسی مسلح و مسلط بر دولت است، نیز، بود و هست.
● از انتخابات مرحله دوم مجلس پنجم بدین سو، به دستور سید علی خامنه ای، افراد سپاه، بطور علنی در انتخابات دخالت کردند و با سازمان دادن به تقلب این کار را کرده اند. در آن دوره، پیروزی تنی چند از کاندیداهای کارگزاران در انتخابات مرحله اول و راه یابی چند کاندیدای دیگر این جریان به مرحله دوم انتخابات، نگرانی جدی خامنه ای را برانگیخت. خامنه ای وارد میدان شد و شروع به ناسزاگویی به لیبرالها کرد. از خطر افتادن مجلس بدست آنها سخن گفت. او به سپاه دستور داد که فعالانه در انتخابات شرکت کند و مانع ورود “لیبرالها” به مجلس گردد. بدنبال آن فرمانده کل سپاه، فرمان عملیات سیاسی را در مراسم صبحگاه لشکر ۷ حضرت رسول صادر کرد و گفت: ما در مرحله دوم باید به صحنه بیائیم و با رای خود نگذاریم لیبرالها ولو یک نفر اینها به مجلس بروند و بخواهند برای ملت و کشور مشکل درست کنند“( کیهان ۲۹ فروردین سال ۱٣۷۵). بعد از انتخابات، «حزب الله» با صدور بیانیه ای اعلام کرد: «ما با تمام قوا به صحنه آمدیم و جریان انتخابات را به مسیر صحیح هدایت کردیم». و فرمانده سپاه هم از اولین «عملیات سیاسی این نیروی پرافتخار که در کارنامه آن ثبت و حفظ شد»، صحبت کرد.
از آن پس، دخالت سپاه در انتخابات، علنی و رسمی شد:
● دخالت در مجلس هفتم: بعد از مجلس ششم، دستگاه خامنه ای و سرداران سپاه، ملاحظه از خاتمی و حکومت او و مردم را کنار گذاشتند و در «انتخابات» مجلس هفتم، تقریبا همه اصلاح طلبان را از دور خارج ساختند. در برخی شهرها که نامزدهای آنها پیروز شده بودند با کمک شورای نگهبان و ابطال صندوق ها مانع از عضویت آنها در مجلس شدند.
در انتخابات ریاست جمهوری نهم به فرمان سید علی خامنه ای و سید مجتبی خامنه ای، سپاه وارد انتخابات شد تا احمدی نژاد، فرد برگزیده بیت را در برابر هاشمی در مرحله دوم به پیروزی برساند. در این رابطه، سردار محمد باقر ذوالقدر می گوید: «انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری در نوع خود بی نظیر بود و باید پیچیده عمل میشد و نیروهای اصولگرا بحمدالله با طراحی درست و چند لایه توانستند در یک رقابت واقعی و تنگاتنگ، حمایت اکثریت مردم را به خدمتگزاری بیشتر و موثرتر به آنها جلب کنند» (روزنامه ایران ۱٨ تیر سال ۱٣٨۴.)
● انتخابات هشتمین دوره نمایندگی مجلس: قبل از انتخابات دور هشتم مجلس، سرداران دست به کار دخالت شدند و فرمان از سوی خامنه ای صادر شد و دو تن از فرماندهان سپاه این گونه سخن راندند: سخنان سرلشکر فیروز آبادی در مراسم صبحگاهی ستاد کل نیروهای مسلح در روز ۱٣ بهمن. وی که رئیس ستاد کل نیروهای مسلح است در این سخنرانی خواستار جلوگیری از ورود: «متحصنین و مرعوب شدگان امریکا» به مجلس شد و گفت: «امریکا به عده ای مرعوب و فریفته غرب امید بسته است. آنها که نامه نوشتند تا با بوش بسازند و به رهبری نوشتند با بوش بسازد و در مجلس تحصن کردند و در دانشگاهی که ۵۰ سال مظهر مبارزه با امریکاست و هنوز خون شهیدان مبارزه با استکبار در آن می جوشد، نفوذ کردند و به نفع امریکا شعار دادند که ملت ایران باید اینها را بشناسند. مباد آنها که امریکا به آنان دل بسته، بتوانند به کرسی های مجلس شورای اسلامی دست یابند و باز آن کنند که کردند». (خبرگزاری فارس )
حسن طائب جانشین فرمانده بسیج در همان روز، ضمن اشاره به طرح موسوم به “بصیرت“، گفته است: «بسیج در جهت اجرای نقش محوری خود فعالیتهائی را با هدف حضور حداکثری و ارتقاء بصیرت سیاسی و معرفت دینی مردم و آحاد بسیجیان برای انتخاب اصلح را صورت میدهد». به گفته وی این اقدامات غیر از نقشی است که از سوی دولت «در زمینه کمک به تأمین امنیت انتخابات»، بر عهده بسیج گذاشته شده است. بنا به اظهارات طائب، سپاه: «برنامههائی برای تبیین فضای سیاسی جهان، منطقه و کشور و نقشی که انتخابات مجلس در تأمین اهداف انقلاب اسلامی و نظام دارد را دنبال خواهد کرد». ( خبرگزاری فارس )
● دخالت آشکار در «انتخابات» دهمین دوره ریاست جمهوری: این بار، تقلب بیش از اندازه بزرگ بود. مردم برای اعتراض به آن، به جنبش درآمدند. جمهور مردم از کودتای انتخاباتی سال 88 و فرمان سرکوب و قتل و دستگیری و شکنجه و تجاوز معترضین از سوی خامنه ای به سپاه آگاهند. در موقع خود، این نشریه، جزئیات این کودتا را با خوانندگان خود در میان گذاشته است.
● در «انتخابات» نهمین دوره مجلس مافیاها، سپاه تا جایی که توانست تقلب کرد. تا می شد، بر شمار آرا افزود و نمایندگان مورد نظر را به مجلس فرستاد. برخی از سرداران، حتی در انتخاب رییس مجلس هم از تمام توان خود استفاده کردند. اما نتوانستند بر سرداری از سرداران خود، یعنی علی لاریجانی پیروز شوند. در نتیجه، ریاست مجلس را به او سپردند تا به قول سردار رضا سراج خط فشار بر رهبری تا حدی شکل بگیرد.
● اینک، سران سپاه پاسداران، در فاصله چند ماه مانده به «انتخابات» یازدهمین دوره ریاست جمهوری، از حالا در پی مدیریت و مهندسی کردن انتخابات میباشند تا مگر فرد مورد نظر خود و «رهبر» را به ریاست برسانند. تا که مبادا بار دیگر گرفتار سرداری همچون محمود احمدی نژاد از یاران دیرین خود گردند.
9 – دخالت در امور اقتصادی کشور: از دورانی که هاشمی رفسنجانی نیروهای سرباز گمنام را وارد دست بکار خوردن و بردن کرد و آنها اجازه یافتند شرکت ها تشکیل دهند، تا زمانی که این شرکتها و موسسات توسط یونسی به تعطیلی کشانده شدند، سربازان گمنام در حق برخی از مدیران و صاحبان شرکتها جنایتها مرتکب شدند. آنها مجبور به دادن باج به این سربازان شدند. سپاه نیز وارد قلمرو اقتصاد شد و امروز بیشتر از 70 درصد این قلمرو را تصاحب کرده است.
از زمان به سر کار آمدن احمدی نژاد، نظام مدیریت بر اقتصاد کشور تغییر یافت و برادران قاچاقچی بر سرنوشت اقتصاد کشور به گونه ای حاکم شده اند که از کلیه امکانات و بودجه کشور برای هر چه بیشتر پر کردن کیسه های خود استفاده می کنند. کار به جایی رسیده است که هیچ قراردادی بدون حضور سپاه پاسداران منعقد نمی شود. بزرگترین قراردادهای نفتی و مخابراتی و گازی و خودروسازی و واردات از شیر مرغ تا جان آدمیزاد و تا گوشت فاسد و داروی قلابی و… میان دولت و سپاه بسته شده است و سپاه به دلیل ناتوانی در اجرا، قراردادها را به شرکتهای مختلف داخلی و خارجی واگذار کرده و درصد یا باج خود را دریافت می کند.
این دخالت در امور اقتصادی تا جایی گسترده شده که به جرات می توان گفت تقریبا در هر ده ریال پولی که جابجا می شود بیش از 6 ریال آن از گذرگاههای این سپاه جابجا شده و سپاه حق السهم خود را در آن دریافت می کند. تشکیل قرارگاههای مختلف اقتصادی سپاه پاسداران و تشکیل بانکهای مختلف و موسسات مالی و در اختیار گرفتن مخابرات و خطوط موبایل – خودرو سازی و… منجر به سلطه سپاه برکلیه موسسات و شرکتها و کارخانجات و نهادهای مالی کشور گشته است. به همین دلیل این نیرو، از بابت هزینه های سرکوب، کوچکترین کمبودی را احساس نمی کند.
10 – به چنگ آوردن بسیاری از مقامات سیاسی و اقتصادی و امنیتی و اطلاعاتی و…در وزارتخانه ها و سازمانها و موسسات و بنیاد ها و … مختلف از جمله صدا وسیما و وزارت ارشاد و وزارت کشور و واواک و وزارت امور خارجه و وزارت آموزش عالی و وزارت اطلاعات و فن آوری و وزارت آموزش و پرورش و وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی و وزارت راه و ترابری و انواع بانکهای دولتی و خصوصی و انواع موسسات مالی همانند انصار و مهر بسیجیان و کوثر و ثامن الائمه و… و ستاد امر به معروف و نهی از منکر و ستاد ائمه جمعه و جماعت و سازمان فرهنگ و ارتباطات و سازمان تبلیغات اسلامی و سازمان تربیت بدنی و اکثر فدراسیون ها و تیم های ورزشی و بنیاد مستضعفان و ستاد اموال امام و رهبری و ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز و سازمان بنادر و کشتیرانی و سازمان اوقاف و حج و زیارت و سازمان گمرکات سراسر کشور و نظام پزشکی و قوه قضائی بخصوص «دادگاه های انقلاب» و راهنمایی و رانندگی کل کشور و حوزه های دینی (تربیت نسلی از روحانیان در خدمت سپاه پاسداران).
شماره ۸۲۴ از ۶ تا ۲۰ فروردین ۱۳۹۲