back to top
خانهنویسندگانآیا اسرائیل شایستگی زیستن را دارد؟ 

آیا اسرائیل شایستگی زیستن را دارد؟ 

محمود دلخواسته

در آینه خودسوزی آران بوشنل در اعتراض به نسل کشی اسرائیل

« پایداری و گسترش پیام بوشنل را در سخن چس فریمن/Chass W. Freeman، دیپلمات کهنه کار آمریکایی می بینیم که با اشاره به نسل کشی اسرائیل در غزه و واکنش جامعه بشری، از جمله آران بوشنل، می گوید که همیشه سخن از «حق اسرائیل به وجود داشتن/Israel’s right to exist» می باشد و حال سوال این است که: «آیا اسرائیل شایستگی زیستن را دارد؟»

آران بوشنل، افسر نیروی هوایی آمریکا، در اعتراض به نسل کشی اسرائیل در غزه و همدستی دولت آمریکا در ارتکاب «عظیم ترین جنایتها»  خود را به آتش کشید. (1)

زمانی که در نهایت بهت و ناباوری، فیلم به آتش کشیدن وی را که با فریاد «فلسطین آزاد» همراه بود دیدم، یاد تصاویر راهبان بودایی ویتنامی در اعتراض به جنگ ویتنام، در دوران نو جوانی ام افتادم که با حیرت و مات زده گی به آن می نگریستم آنگاه که شعله های آتش، راهب را در خود پیچیده و او در آرامش، نظاره گر مرگ خود شده بود. راهب، دردناک ترین مرگها انتخاب کرده بود تا از زندگی دیگر انسانها دفاع کند.

برای تعداد انگشت شماری از انسانها، زمانهایی فرا می رسد که مشاهده ظلم و جنایت بر دیگران، آتشی در درون آنها ایجاد می کند که موثر ترین سلاح مبارزه بر علیه آن ظلم و جنایت را برونی کردن آتش درون خود می یابند. چنین واکنشی به درد و رنج و مهنت دیگران، نمایش بارز عمق همدردی تمام عیار و مصداق درک این شعر جاودانی سعدی است:

تو کز مهنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی.
 
آران بوشنل، یک سفید پوست آمریکایی مسیحی جوان است. او نه فلسطینی است و نه مسلمان و نه رنج نژاد پرستی را تجربه کرده است. سفید پوستی که در خانواده ای مسیحی و مومن متولد شده و از امتیازات بسیاری که برای این دسته از آمریکائیان وجود دارد، همیشه و حتی بدون اینکه به آن بیاندیشد بهره برده است.  یعنی انسانی است که در ظاهر، می باید کمترین احساس همدردی با مردمی در سرزمینی دور، با دین و آیینی بیگانه که قربانی نسل کشی، بدست دیگر مردمی که دچار اپیدمی سادیسم شده اند، داشته باشد.

ولی در نهاد این سفید پوست مسیحی آمریکایی، یک انسان وجود دارد. انسانی که عصبهای احساسی همدردی و همدلی او با دیگر انسانهای قربانی ظلم و جنایت، بشدت حساس است.  چنان حساس که برای اعتراض به همکاری دولت خویش در نسل کشی که ارتش اسرائیل با شادی تمام مشغول انجام آن است و نیز حمایت از حقوق انسانی مردم فلسطین، دردناکترین و غیر قابل تصور ترین مرگها را انتخاب می کند.

هدف از سخن در اینجا ستایش از انتخاب مرگی اینچنین نیست.  چرا که مرگ را روش مبارزه برای زندگی نمی دانم. مبارزه بر علیه ظلم، بخصوص در استبدادها، خطر مرگ را هم در خود دارد و مبارز، چنین خطری را می پذیرد ولی انتخاب مرگ به عنوان تنها سلاح مبارزه ، سخنی دیگر است.  در هر حال، آران انتخاب خود را کرد و من تنها یکی از آن بیشمار انسانهایی هستم که در این رابطه می اندیشم و می نویسم. آنهم نوشتن فردی، که مسئولیت قلم را می فهمد و کوشش دارد که هرگز مشوق دیگرانی نباشد که ممکن است این روش مبارزه ر ا انتخاب کنند. شخصا همواره روش مبارزاتی و تلاشم این بوده است که در زمان خطر، همیشه خطر را فقط و فقط برای خود انتخاب کرده ام و هیچگاه دیگری را به آن دعوت نکرده ام چرا که هر انسانی نیاز دارد تا در آزادی کامل، خود راهش را انتخاب کند و دچار هیچگونه فشار و اجباری از بیرون و درون نباشد.

در عین حال که، با این نوع روش مبارزه بر علیه ظلم، شخصا موافق نیستم  ولی در اینجا کوشش من در توضیح و یا انتقال چرایی انتخاب اینگونه روش است و اینکه چرا و چگونه انسانی، خود را به مشعلی سوزان تبدیل می کند تا از زندگی دیگران دفاع کند؟

پروفسور کورنل وست، نامزد ریاست جمهوری در آمریکا، عمل آران را شهادت توصیف می کند و در پاسخ به سوال اینکه آیا آران بوشنل را شهید می داند، پاسخ میدهد:

«کلمه شهید و شاهد، در زبان یونانی داری ریشه مشابه می باشند.  و معنی شهید این است که انسانی بهای نهایی را برای هدف والایی پرداخت کند.  من باور دارم که کوشش برای توجهات را به نسل کشی/جنوساید جلب کردن تا جلوی نسل کشی گرفته شود، هدف والا و ارزش بر تر است.  بنا بر این، بله، او یک شهید است.»(*)

چگونه چنین مرگی گزارش شد؟

زمانی که آران خود را در برابر سفارت رژیم آپارتاید اسرائیل در واشنگتن به آتش کشید، دستگاه ضد اطلاعات اسرائیل از طریق رسانه های در اختیار خود به سرعت بکار افتاد.  چرا که آنها باید توضیح می دادند که چگونه یکی افسر نظامی سفید پوست مسیحی ارتش آمریکا، شدیدترین و باورنکردنی ترین اعتراض ممکن را نسبت به جنایات اسرائیل انجام داده است؟ چرا که چنین اعتراضی بسرعت و بشدت جامعه سفید پوست آمریکایی را حساس و کنجکاو می کرد تا بداند که چرا  یکی از آنها چنین اعتراض غیر قابل تصوری را انجام داده است؟ البته پاسخ به چنین سوالی تنها خشم رو به افزایش در آمریکا را نسبت به جنایتهای اسرائیل بیشتر کرده و در نتیجه حمایت دولت آمریکا از اسرائیل را سخت و سخت تر.

بنا بر این، دو روش بکار گرفته شد:

  • کوشش بسیاری شد تا هم به خبر اول رسانه ها تبدیل نشود و هم بسرعت از خبرها حذف شود. به این ترتیب بیشتر خبرها محدود به خودسوزی آران بوشنل شد و هیچ گزارشی از چرایی چنین مرگی منتشر نشد. (2)
  • ترور شخصیت آران شروع شد و اینکه او دارای بیماری و مشکل روانی بوده (3) و یک آنارشیست است. (آنارشیسم در فرهنگ اجتماعی و سیاسی آمریکا بار منفی قوی دارد)

ولی از آنجا که جامعه سیاسی آمریکا، در رابطه با نسل کشی اسرائیل در غزه، روز بروز فعال تر می شود و بخصوص اندیشمندان و دانشجویان یهودی انسان دوست که، در آمریکا، در صف اول مبارزه بر علیه جنایتهای اسرائیل قرار دارند و نیز از آنجا که رسانه های بیشمار اجتماعی، مانند نهرهای کوچکی که در نهایت بهم پیوسته و رودخانه ای عظیم را تشکیل می دهند، حال، خود به ابر قدرت رسانه ای تبدیل شده و رسانه هایی که قدرت عظیم سرمایه در پس آن خوابیده است را در موضع دفاعی قرار داده اند. در نتیجه روش رسانه های عظیم، اگر چه در کوتاه مدت، ممکن است اثر داشته باشد ولی در ورای آن، هم از اثر می افتد و هم به «ضد اثر» تبدیل می شود.  از جمله سازندگان این دروغ در برابر این سوال قرار می گیرند که بر فرض هم اینگونه بوده است و آران، بیمار روانی بوده است، سوال این است که اگر اسرائیل مشغول نسل کشی با حمایت فعال آمریکا نبود، باز هم بیماری او اینگونه عود می کرد و خود را به آتش می کشید؟

سخن آخر اینکه، آران، در لحظات قبل از خود را با آتش کشیدن، خود بما می گوید که تصمیم او تصمیمی آگاهانه بود و کوشش انسان از جان گذشته ای است که کوشش دارد تا مانع ادامه کشتار کودکان و زنان و مردان فلسطینی در غزه شود:

«من دیگر دستیار نسل کشی/جنوساید، نخواهم بود. من در شرف انجام شدیدترین اعتراضات می باشم. اما این عمل، در مقایسه با آنچه که مردم فلسطین بدست استعمار گران خود تجربه می کنند، اصلا شدید نیست. این (کشتار فلسطینی ها) چیزی که طبقه حاکمه ما تصمیم گر فته اند که عادی است.»

و زمانی که شعله آتش او را در بر می گیرد، فریاد «فلسطین آزاد» را سر می دهد.

البته که می شود روش او را نقد کرد ولی پیام او را نه.  چرا که پیامی است به وجدانهای بشری و بنابر این، پیامی است ماندگار.  چرا که وجدان بشری همیشه نمایندگانی دارد که فریاد اعتراض به ظلم را به شدیدترین وضع ممکن اظهار می کنند.

پایداری و گسترش پیام او را در سخن چس فریمن/Chass W. Freeman، دیپلمات کهنه کار آمریکایی می بینیم که با اشاره به نسل کشی اسرائیل در غزه و واکنش جامعه بشری، از جمله آران بوشنل، می گوید که همیشه سخن از «حق اسرائیل به وجود داشتن/Israel’s right to exist» می باشد و حال سوال این است که:
«آیا اسرائیل شایستگی زیستن را دارد؟/ Does Israel deserve to exist? »(4)

سربازان قدیمی/veterans آمریکایی نیز در همبستگی و حمایت از پیام آران بوشنل، با فریاد «فلسطین آزاد» یونیفورمهای نظامی خود را به آتش کشیدند.  نظامیان سابق سیاه پوست و سفید پوست در کنار یکدیگر و در اعتراض به کشتار، خشم خود را نسبت به دولت خود که دستیار اسرائیل در ارتکاب «عظیمترین جنایتها» ست نشان می دهند. (5)

این در حالیست که رسانه های اصلی، به حمایت خود از جنایات اسرائیل ادامه می دهند و یا چشم بر آن می بندند و یا آن را توجیه می کنند. برای نمونه، روزنامه نیویورک تایمز بسیار گویایی دارد:

این روزنامه، چنان از جنایات اسرائیل دفاع کرد و می کند که حتی بعد از اینکه بگونه ای مستند معلوم شد که گزارش روزنامه مبنی بر اینکه حماس در 7 اکتبر به گونه ای سیستماتیک به زنان و دختران اسرائیلی تجاوز کرده است، (6) با وجود رخ دادن تجاوزات جنسی، روشی سیستماتیک نبوده است. (7)

بیشتر، پژوهشهای گسترده تلویزیون انگیسی الجزایر نشان می دهد که حتی یکمورد را نیافته اند که با اطمینان بشود گفت که تجاوز رخ داده است. (8) بیشرمانه به دفاع  از غیر قابل دفاع می پردازد. (9) ولی چشم به تجاوزات جنسی به دختران و زنان و شکنجه زندانیان فلسطینی در زندانهای اسرائیل می بندند.(10) یادمان باشد که این همان روزنامه ای است که سردمدار حمایت حمله آمریکا به عراق شد. (11) و بعد از اینکه هزاران سند در مورد داعش را از عراق ربود. (12)  تازه پس از مرگ بیش از یک میلیون نفر و در زمانی که معلوم شده بود که توجیه دولت آمریکا و انگلستان برای حمله به عراق، مشتی دروغ بیش نبوده است، مجبور به عذرخواهی شد.(13)

حال معلوم نیست که چه زمانی این روزنامه در مورد ترویج  دروغ استفاده سیستماتیک از تجاوز جنسی به عنوان سلاح  جنگی، که آتش کشتار جمعی و نسل کشی فلسطینی ها در غزه را روشن نگاه داشت، معذرت خواهد خواست.  جولیان آسانژ گفته بود که اگر رسانه ها به وظیفه خود عمل کرده و راست بگویند، هیچ جنگی رخ نخواهد داد.  عملکرد این روزنامه، بخصوص از زمان حمله آمریکا به عراق، نشان از صحت این نظر دارد. 

ولی معذرت خواستن یا عدم عذرخواهی این روزنامه مهم نیست. مهم آن است که به یمن حضور فعال فضاهای مجازی و شجاعت بیمانند مردم غزه در انتشار گزارشات جنایتهای ارتش اسرائیل، وجدان جهانی بر علیه اسرائیل سخت فعال شده است ( متاسفانه فعالان حقوق بشر در وطن، سکوت پیشه کرده اند و این نشان از آن دارد که هنوز با مقوله حقوق بشر اینهمانی نجسته اند که خود پژوهشی دیگر را می طلبد.) و دست دولتهای غربی مدعی مدافع کرامت و حقوق انسان، در نزد اکثریت مطلق مردم جهان و مردم خودشان رو شده است. حال این مردم، ، بخصوص، در خارج از غرب، بیش از هر زمان می دانند که برای قدرتهای غربی، حقوق بشر رابطه مستقیم با رنگ پوست انسان دارد و رنگ هر چه کمتر سفید باشد، بیشتر قابل نقض کردن است. (14) حال این مردم از خود می پرسند که کشوری آپارتاید (15) که برای اولین بار تروریسم و «دولت مذهبی» را به غرب آسیا/خاور میانه، معرفی کرد و کشوری که مرز ندارد و مرزهایش بطور دائم، از طریق پاکسازی قومی و ویران کردن خانه ها و به آتش کشیدن مزارع (16) و تجاوزات نظامی،  در حال گسترش است و کشوری که برای فلسطینی ها سه راه حل بیشتر پیش پایشان نگذاشته است و اینکه یا باید وضعیت مادون انسان را بپذیرند و یا وطنشان را ترک کنند و یا کشته شوند. (17) یعنی کشوری از زمان پیدایش خود به روش مشت آهنین برای سرکوب فلسطینی ها و کشورهای همسایه روی آورده است و حتی یک دوست ندارد و از زمان پیدایش، به بعنوان  آخرین پروژه ای که استعمار آن را ایجاد کرد و محافظت، عامل اصلی بی ثباتی در منطقه می باشد:

«آیا استحقاق زیستن (در کنار دیگر ملتها) را دارد؟»

پاسخ به این سوال را اسرائیلی ها نیاز دارند بدهند و اینکه آیا اصول حقوق بشر را در رابطه با فلسطینی ها، صاحبان اصلی این سرزمین، خواهند پذیرفت و در حقوق شهروندی با خود برابر؟ آنهم در دنیایی که قدرتهای غربی حامی این پروژه استعماری روز بروز بیشتر زمینه را به قدرتهای سر بر آورده در آسیا و آفریقا و آمریکای جنوبی می بازند.  یعنی کشورهایی که خود تجربه تلخ استعمار را از سر گذرانده اند و درد و تحقیر و تبعیضی را که فلسطینها هر روز آن را زندگی می کنند، را احساس کرده اند، حال یا به ابر قدرت تبدیل شده و یا بر قدرت خود می افزایند.

چنین احساس همدردی است که امروز آفریقای جنوبی را بر آن می دارد تا اسرائیل را به جرم نسل کشی/جنوساید، فلسطینی ها، که عظیمترین جنایتهاست، به مهمترین دادگاه جهانی ببرد.  البته اگر اسرائیل، تجدید نظری جدی در نوع نگاهی که او را به طرف ارتکاب عظیمترین جنایتها کرده است، نکند و کوشش در جبران خسارت نکند، فردا، این کشورها از طریق تحریمهای همه طرفه و فشارهای شدید فرهنگی و سیاسی و ورزشی، غرب را در وضعیتی قرار خواهند داد که یا باید منافع خود را قربانی دفاع از دولتی نژاد پرست و سلطه گر کند و یا در دفاع از منافع خود، اسرائیل را به حال خود رها کند. 

این در حالیست که دول غربی که در طول بیش از 70 سال از این پروژه استعماری خود بی اما و اگر دفاع کرده اند، حال بگونه ای روز افزون قدرت و توان خود را از دست می دهند.  یعنی غربی که به قول پروفسور مایکل برنر، با بکار گیری سیاستهایی نا بخردانه، دچار خود کشی جمعی شده است:

«…در اینجا با معمایی روبرو هستیم.  چرا که در نتیجه آن، غرب خود را در مسیر خودکشی جمعی قرار داده است.  خودکشی اخلاقی در غزه; خودکشی دیپلماتیک – پایه های آن در اروپا، خاورمیانه و سراسر اوراسیا (اروپا – آسیا); خودکشی اقتصادی – دلار- که بر سیستم مالی جهانی قرار گرفته است به خطر افتاده است، صنعت زدایی در اروپا.  این تصویر زیبایی نیست.  بگونه ای شگفت انگیز، این خود ویرانگری، در حالی رخ می دهد که هیچ ترومای عظیمی رخ نداده است – چه داخلی و چه خارجی.  معما اینگونه در برابر ما قرار گرفته است…» (18)

البته چنین غربی و در چنین وضعیتی، زمانی که متوجه شود که لازمه حفظ خود، دست بر داشتن از حمایت از دولت آپارتاید و نژاد پرست اسرائیل است، البته که دست از حمایت خواهد برداشت.  چرا که در گفتمان قدرت و توازن قوا، اندیشه راهنمایی که اوجب واجبات است همان حفظ خود به هر قیمت است.  در نتیجه و از آنجا که اسرائیل با سیاستهای نژاد پرستانه و تجاوز گرانه خود، در منطقه دشمن بر دشمن افزوده است و در حالی که تنها و منزوی شده است، در اندک زمانی پایان خود را رقم خواهد زد.  آنگاه سراغ این کشور را باید از کتابها و گزارشهای تاریخی گرفت و اینکه چگونه، مردمی که خود قربانی نسل کشی/هولاکاست/جنو ساید شدند، مردم دیگری را دچار نسل کشی کردند و اینگونه امکان زیست تاریخی خود را از بین بردند.

دوباره چس فریمن، درسی از تاریخ را به مردم اسرائیل یاد آور می شود و اینکه در دوران جنگهای صلیبی، علت اصلی شکست مسیحیان اروپا این بود که رابطه با مردم منطقه را بر اصل تضاد و دشمنی گذاشتند.  اینگونه از آنجا که فاقد ریشه در منطقه بودند و در نتیجه مسئله امنیت مسئله اولشان بود، برای ماندن خود در منطقه نیاز داشتند که بگونه ای مستمر از اروپا برای آنها نیرو برسد.  البته زمانی که دیگر اروپا قادر نشد حمایت لازم را از آنها به عمل آورد، در مقابل دریای خشم مردم منطقه برهبری صلاح الدین، بعد از نزدیک دو قرن، شکست خوردند.  و بخش بزرگی از آنها به اروپا باز گشته و بخشی دیگر همزیستی با مردم منطقه را پذیرفتند.

حال سوال این است که آیا دوباره تاریخ تکرار خواهد شد و چنین آینده ای در انتظار اسرائیل است و یا اینکه مردم اسرائیل قادر خواهند بود تا مسئولیت ظلمها و جنایتهای خود را پذیرفته و سعی در جبران مافات کرده و باز سازی کنند و خود را در حقوق بشر و حقوق شهروندی با فلسطینی ها برابر دانسته و اینگونه در صلح و امنیت در کنار فلسطینی ها و کشورهای همسایه زندگی کنند را مردم اسرائیل باید بدهند. 

(*)

https://youtu.be/wbV2M_cZj9c?t=752

(1)

Aaron Bushnell set himself on fire outside an Israeli embassy. It is our loss he is no longer with us | Moira Donegan | The Guardian

(2)

How the media failed Aaron Bushnell (youtube.com)

(3)

https://www.washingtonpost.com/opinions/2024/02/29/aaron-bushnell-suicide-protest/

(4)

https://youtu.be/woShjDlwbgU?t=1328

(5)

US Veterans Burn Uniforms At Vigil For Aaron Bushnell, Air Force Member Who Set Himself On Fire (youtube.com)

(6)

https://www.nytimes.com/2023/12/28/world/middleeast/oct-7-attacks-hamas-israel-sexual-violence.html

(7)

https://theintercept.com/2024/02/28/new-york-times-anat-schwartz-october-7/

(8)

https://www.youtube.com/watch?v=mArZ60k9EEo

(9)

https://edition.cnn.com/2024/03/01/media/ny-times-stands-by-reporting-hamas/index.html

(10)

https://www.middleeasteye.net/news/war-gaza-un-experts-appalled-reports-rape-and-sexual-assault-palestinian-women-and-girls

( به گزارش سازمان ملل نیز توجه شود.)

https://www.un.org/sexualviolenceinconflict/press-release/israel-west-bank-mission/

گزارش اولیه سازمان ملل  که در آغاز می گوید ماهیت تحقیقی نداشته است و بیشتر اسناد و مدارک مودر تحقیق را دولت اسرائیل در اختیار آنها گذاشته است،   در این گزارش سخن از خشونت و تجاوزات جنسی نسبت به زنان زده شده است و نیز خشونت جنسی نسبت به دختران و مردان فلسطینی در زندانها. ( گزارش دیگر می گوید که حداقل دو دختر فلسطینی در زندانهای اسرائیل مورد تجاوز قرار گرفته اند.  اضافه می کند که به علت فرهنگ سنتی فلسطینی ها، عامل شرم، مانع می شود تا دیگر قربانیان به زبان بیایند.
 https://www.ohchr.org/en/press-releases/2024/02/israelopt-un-experts-appalled-reported-human-rights-violations-against

گزارش ادامه می دهد که با وجود کوشش، حتی نتوانسته است یک قربانی جنسی را شناسایی مرده و مصاحبه کند. 
در آخر، از دولت اسرائیل درخواست می کند که به سازمانهای حقوق بشر اجازه دهد که تحقیقی مستقل و گسترده را در این باره انجام دهند.  یعنی کاری که تا به حال دولت اسرائیل مانع انجام آن شده است.  گزارش از طرف اسرائیل و حماس مورد حملات و انتقادات شدیدی قرار گرفته است.

(11)

https://www.smh.com.au/opinion/the-new-york-times-role-in-promoting-war-on-iraq-20040323-gdilbl.html

(12)

https://www.aljazeera.com/opinions/2018/4/24/how-the-nyt-partook-in-the-plunder-of-iraq

(13)

https://www.theguardian.com/media/2004/may/26/pressandpublishing.usnews

(14)

https://www.amnesty.org/en/latest/campaigns/2022/02/israels-system-of-apartheid/

(15)

https://www.amnesty.org/en/latest/campaigns/2022/02/israels-system-of-apartheid/

(16)

https://www.reuters.com/article/idUSKBN27E1Y5/

(17)

https://www.versobooks.com/en-gb/blogs/news/the-war-on-gaza-and-israel-s-fascism-debate

(18)

https://scheerpost.com/2024/03/07/michael-brenner-the-wests-reckoning/

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید