۲۹ مارس۲۰۲۴ ـ آیا پایان جنگ در غزه این کشور را مجبور خواهد کرد تا با برخی از حقایق اساسی روبرو شود؟
تصمیم آمریکا برای وتو نکردن قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد که خواستار آتشبس فوری در غزه بود ـ اولین بار از زمان آغاز جنگ که اجازه تصویب چنین قطعنامهای را میداد ـ موجی از شوک را در اسرائیل ایجاد کرد. لغو بعدی نشست برنامه ریزی شده اسرائیل با دولت بایدن در واشنگتن توسط بنیامین نتانیاهو تنها این تصور را تشدید کرد که اسرائیل در عرصه بین المللی منزوی شده است و نتانیاهو مهمترین دارایی این کشور، یعنی اتحادش با ایالات متحده، را به خطر می اندازد.
با این حال، اگرچه انتقادات گسترده ای از مدیریت نتانیاهو با این موضوعات حساس وجود داشت، حتی مخالفان او – چه در اردوگاه “لیبرال” و چه در جناح راست میانه رو – در رد رای سازمان ملل متحد اتفاق نظر داشتند. یایر لاپید، رئیس حزب مخالف یش آتید، گفت که این قطعنامه “خطرناک و ناعادلانه است و اسرائیل آن را نخواهد پذیرفت”. وزیر هیلی تروپر، یکی از متحدان نزدیک بنی گانتز رقیب نتانیاهو – که نظرسنجی ها نشان می دهد در صورت برگزاری انتخابات در شرایط فعلی به راحتی پیروز می شود – گفت: “جنگ نباید متوقف شود.” این اظهارات تفاوت زیادی با واکنش های خشمگین رهبران راست افراطی مانند بزالل اسموتریچ یا ایتامار بن گویر نداشت.
این رد تقریباً متفق القول آتشبس نشاندهنده حمایت فراحزبی از تهاجم به رفح است، حتی اگر نتانیاهو مدعی نیست که این عملیات به «پیروزی کامل» مورد انتظار دست خواهد یافت.
مخالفت با آتش بس ممکن است برای برخی عجیب به نظر برسد. بسیاری از اسرائیلی ها این ادعا را می پذیرند که نتانیاهو، برای پیشبرد منافع سیاسی و شخصی خود، به جنگ ادامه می دهد. برای مثال، خانوادههای گروگانهای اسرائیلی انتقادات بیشتری نسبت به «کندی عملکرد» نتانیاهو دارند و درخواستهای خود برای «توافق» را تشدید میکنند.
حتی در داخل نهادهای امنیتی، افراد بیشتری آشکارا می گویند که “از بین بردن حماس” یک هدف دست یافتنی نیست. رونن مانلیس، سخنگوی سابق ارتش اسرائیل اخیراً گفت: «اگر بگوییم روزی یک پیروزی کامل در غزه رخ خواهد داد – این یک دروغ کامل است. اسرائیل نمی تواند حماس را در عملیاتی که تنها چند ماه طول می کشد، به طور کامل از بین ببرد».
بنابراین اگر این دیدگاه که نتانیاهو به خاطر منافع شخصی به جنگ ادامه می دهد، در حال افزایش است، اگر بیهودگی ادامه جنگ در مورد سرنگونی حماس و آزادی گروگان ها آشکارتر شود، اگر آشکار شود که ادامه جنگ ممکن است به روابط با ایالات متحده آسیب برساند -چگونه می توان اجماع اسرائیل را در مورد “خطر” آتش بس توضیح داد؟
یکی از توضیح ها ضربه روحی ناشی از کشتار ۷ اکتبر حماس است. بسیاری از اسرائیلی ها به خود می گویند که تا زمانی که حماس وجود دارد و از حمایت مردمی برخوردار است، هیچ جایگزینی برای جنگ وجود ندارد. توضیح دوم مربوط به استعداد انکار ناپذیر نتانیاهو در بلاغت است که علیرغم ضعف سیاسی خود، موفق شده است شعار “پیروزی کامل” را حتی در میان کسانی که حتی یک کلمه از صحبت های او را باور نمی کنند و کسانی که آگاهانه یا ناآگاهانه درک می کنند که پیروزی ممکن نیست، القا کند.
اما توضیح دیگری نیز وجود دارد. تا ۶ اکتبر، اجماع در میان عموم یهودیان اسرائیلی این بود که «مسئله فلسطین» نباید بیش از حد آنها را آزار دهد و آنها را درگیر کند. ۷ اکتبر این اسطوره را در هم شکست. «مسئله فلسطین» با قدرت کامل و خونین به دستور کار بازگشت.
دو پاسخ ظاهری به تخریب این وضعیت موجود وجود داشت: ترتیبات سیاسی که واقعاً حضور مردمی دیگر در این سرزمین و حق آنها برای زندگی با عزت و آزادی را به رسمیت می شناخت یا جنگ انقراض علیه دشمن آن سوی دیوار. عموم یهودیان که هرگز واقعاً گزینه اول را درونی نکردند، گزینه دوم را انتخاب کردند.
در این منظر ایده آتش بس، تهدیدآمیز به نظر می رسد. این امر عموم یهودیان را مجبور خواهد کرد که تشخیص دهند اهداف ارائه شده توسط نتانیاهو و ارتش – “سرنگونی حماس” و آزادی گروگان ها از طریق فشار نظامی – به سادگی غیر واقعی است. مردم باید آنچه را که ممکن است به عنوان یک عدم موفقیت، حتی یک شکست در برابر حماس تلقی شود، بپذیرند. پس از ضربه روحی و تحقیر ۷ اکتبر، برای بسیاری سخت است که چنین شکستی را بپذیرند.
اما یک تهدید عمیق تر وجود دارد. آتشبس میتواند عموم یهودیان را وادار کند تا با سؤالات اساسیتری مقابله کنند. اگر وضع موجود جواب ندهد و جنگ دائمی با فلسطینی ها نتواند به پیروزی مطلوب دست یابد، آن چیزی که باقی می ماند حقیقت است: تنها راه برای یهودیان برای زندگی در امنیت، مصالحه سیاسی است که به حقوق فلسطینی ها احترام می گذارد.
رد کامل آتش بس و نشان دادن آن به عنوان تهدیدی برای اسرائیل نشان می دهد که ما از اعتراف به این حقیقت فاصله داریم. اما به طرز عجیبی، ممکن است ما از آنچه مردم فکر می کنند به هم نزدیکتر باشیم. در سال ۱۹۹۲، زمانی که اسرائیلی ها مجبور شدند بین گسستن با ایالات متحده – به دلیل امتناع اسحاق شامیر، نخست وزیر وقت، از موافقت با طرحی که آمریکایی ها برای گفتگو با فلسطینی ها ارائه کرده بودند – یا قبول مذاکرات، یکی را انتخاب کنند، گزینه دوم را انتخاب کردند. اسحاق رابین به عنوان نخست وزیر انتخاب شد و یک سال بعد، قرارداد اسلو امضا شد.
آیا شکاف فعلی با دولت آمریکا، یهودیان اسرائیل را متقاعد خواهد کرد که ایده جنگ دائمی را کنار بگذارند و با دادن فرصتی برای معامله سیاسی با فلسطینیان موافقت کنند؟ خیلی نامشخص است. اما آنچه مسلم است این است که اسرائیل به سرعت در حال نزدیک شدن به نقطهای است که باید انتخاب کند: آتش بس و امکان گفتوگو با فلسطینیها، یا جنگی بیپایان و انزوای بینالمللی که هرگز تا بحال بخود ندیده است .زیرا گزینه بازگشت به عقب، به وضعیت موجود در ۶ اکتبر، آشکارا غیرممکن است.