تنها رﮊیم ولایت مطلقه فقیه و سخنگویان و دستگاه تبلیغاتی آنها نیست که تمام فکر و ذهنشان امریکا و غرب و روس و چین است، جهان امروز، جهانی شده است که در آن، سیاست خارجی تنظیم کننده سیاست داخلی است. الا اینکه رﮊیم ولایت فقیه سرآمد است. در یک چند از دادهها تأمل کنیم:
❋ از افزایش فروش اسلحه در جهان تا دخالت روسیه در انتخابات امریکا و تنگ شدن مجال ترامپ و از آن، تا دخیل بستن به او:
☚ به گزارش موءسسه مطالعات پیرامون صلح سوئد (17 دسامبر 2018)، در سال 2017، نزدیک به 400 میلیارد دلار اسلحه فروخته شده است. سه سال مداوم است که فروش اسلحه، به میزان 2.5 درصد، در افزایش است. مقام اول را نیز امریکا دارد 57 درصد امریکا به تنهایی و حدود 82 درصد امریکا و اروپا و اسرائیل اسلحه صادر کردهاند :
مؤسسه بخاطر در اختیار نداشتن داده ها، میزان فروش اسلحه توسط چین را وارد نکرده است. بنابر اینکه روسیه نیز یک کشور اروپایی است و 9.5 در صد از فروش اسلحه توسط این کشور انجام میگیرد، امریکا و اروپا، در جمع، 91.2. درصد اسلحه را میفروشند. تصور جهانی که اگر تنها این سرمایه سالانه در رشد واقعی انسان و آبادانی طبیعت در کشورهای فقیر سرمایهگذاری میشد، جهان ما چگونه جهانی بود، مشکل نیست.
اما درصدها، گویای نقش کشورهای فروشنده نه تنها در روابط قوا و جنگها، بلکه گویای ایفای نقش محور در جنگزدهترین منطقههای جهان، یعنی خاورمیانه است. در آنچه به ایران مربوط میشود، سه رأس مثلث، نه با مردم سخن میگویند و نه از نقشی که این مردم باید در تغییر وضعیت خود بازی کنند، هر سه رأس، در رابطه با ترامپ و حکومت او خود را تعریف میکنند. در حقیقت، هر سه رأس، به تغییر از پایین، یعنی تغییری که مردم باید بکنند تا بتوانند سرنوشت خویش و دولت را تغییر دهند، نه تنها باور ندارند، بلکه چنین تغییری را سبب از میان برخاستن خود میدانند و همه کار میکنند، که چنین تغییری روی ندهد. اینست که مرتب قدرت امریکا را خدا صولت میباورانند. اما
☚ در 17 دسامبر، سنای امریکا گزارشی درباره دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، بسود آقای ترامپ و به زیان خانم کلینتون منتشر کرده است. و لوموند (17 دسامبر 2018)، مطلبی زیر عنوان افتضاحها که برهم میافزایند ترامپ را در میان گرفته و ضعیف کردهاند منتشر کرده است. افزون بر پروندههای انتخاباتی (پرداخت حقالسکوت به دو زن و وارد نکردن مبلغ پرداخت شده به حساب هزینههای انتخاباتی) و پرونده مداخله روسیه در انتخابات امریکا از راه مواضعه با ترامپ و ستاد انتخاباتی او، اینک پرونده هزینه 103 میلیون دلاری مراسم ادای سوگند (وعده شغل به کسانی که این مبلغ هنگفت را پرداختهاند) و رابطه ماریا بوتینا (امر جدید) زن روسی که از 2015 با گروه جمهوریخواهان ارتباط برقرار کرده و اینکار را توسط لابی قدرتمند اسلحه، سخت نزدیک به ترامپ انجام داده است. این زن، در 14 دسامبر، اعتراف کرد به دستور دولت روسیه، بسود انتخاب شدن ترامپ عمل کرده است. مجلس نمایندگان جدید نیز حاضر نیست هزینه کشیدن دیوار میان امریکا و مکزیک را تصویب کند و ترامپ تهدید میکند که بخشی از بودجه دولت را توقیف و حکومت را از تاریخ 21 دسامبر تعطیل خواهد کرد. رهبران جمهوریخواهان در هر دو مجلس، این کار را ابلهانه و بیهوده خواندهاند.
اما آنچه گویای ناتوان شدن امریکا است، هم سیاست اقتصادی حکومت ترامپ و هم سیاست خارجی او است:
● در آنچه به اقتصاد مربوط میشود، سخن از تهدید به کند شدن آهنگ رشد اقتصاد امریکا و بسا گرفتار رکود شدن آن است؛
● در آنچه به کره شمالی مربوط میشود، رﮊیم کره شمالی، تهدید کرده است که در گفتگو را میبندد؛
● مصوبه سنای امریکا، درآنچه به مسئولیت محمد بنسلمان، ولیعهد دولت سعودی، در قتل قاشقچی است که به اتفاق آراء تصویب شد و ممنوع کردن حمایت نظامی امریکا از جنگ سعودیها با یمنیها که با پیوستن بخشی از سناتورهای جمهوریخواه به سناتورهای دموکرات، ممکن گشت، هم رئیس جمهوری امریکا را بخاطر دروغگویی بیاعتبار و هم از توان او در اعمال سیاستش در منطقه کاست؛
● آن دیدار قبلی با پوتین، که از وزن او کاست و این تحریم دیدار مجدد بخاطر سیاست روسیه در اوکراین که گویای فعلپذیری ترامپ و حکومت او است در آنچه به روسیه مربوط میشود؛
● حمله مداوم به سران اروپا و به نخستوزیر انگلستان بخاطر گفتگوهایش با اروپا بر سر خروج از اتحادیه اروپا که سبب جدایی و در مواردی رویارویی گشته است؛
● جنگ اقتصادی با چین که در پی توافق دو طرف با آتش بس موقت، در انتظار شعلهور شدن است. و
● سیاست یک طرفه اش در خاورمیانه و اتحاد اعراب و اسرائیل به رهبری اسرائیل که سبب تضعیف بازهم بیشتر رﮊیم های استبدادی بخاطر مخالفت مردم این کشورها گشته است. امریکا میگوید دیگر قصد براندازی رﮊیم اسد را ندارد. در واقع ناتوان از اینکار است. در نتیجه،
● احتمال موفقیت سیاست تحریم هرچه شدیدترش که مردم ایران قربانیان آنند، ضعیف شده است. در حقیقت، مشکل اقتصاد ایران نه تحریمها که مصرف و رانت محور بودن آن است. علت مؤثر شدن تحریمها نیز همین است. غلبه بر مافیای نظامی – مالی رانتخوار و بیرون آمدن از جنگهای هشتگانه، مردم ایران را از بهترین موقعیتها برای رشد برخوردار میکند.
☚ خارج شدن انگلستان از اتحادیه اروپا، نه تنها ناتوانی مفرط سیاستمداران این کشور را از دیدن حتی جلوی پای خویش، آشکار کرد، بلکه انگلستان خود ،در وضعیتی است که، در آن، نه راه پس و نه راه پیش، دارد. با آنکه انگلستان امپراطوری بود و خود داوطلبانه خواستار عضویت در اتحادیه شده بود و اعضای اتحادیه، نه با اشتیاق، عضویتش را پذیرفته بودند، اینک جدایی را به زیان خود میبیند. این درس و درسهای تجزیه طلبی در کشورهای دیگر جهان، درس بزرگی است برای مردم همه کشورها: راهکار نه جدایی که تحکیم همبستگی در درون و همگرایی با کشورهایی که با آنها اشتراکات فرهنگی و اقتصادی وجود دارند با هدف ایجاد واحدهای بزرگ اقتصادی رها از نظام سرمایه سالاری است ، این راهکاری است که پیش روی مردم کشورهای ما است.
☚ آهنگ رشد اقتصاد آلمان نیز دارد کند میشود. کشورهای اروپای شرقی نیز گرفتار بحرانهای داخلی هستند.
این فرصت، فرصت دخیل بستن به ترامپ نیست، فرصت تغییر در درون و از پایین یعنی تغییر جمهور مردم در استقلال و آزادی و با روش کردن استقلال و آزادی است:
❋ محورها و دخلیل بستن به آنها:
1. درصد نمای فروشندگان اسلحه را جدول خریداران اسلحه کامل میکند: کشورهای خاورمیانه – با ملحوظ کردن مصر، بالای 40 درصد اسلحه را خریداری کردهاند. چرا؟ زیرا مداخله دادن به قدرتهای غرب و روسیه، دیگر نه سیاسی که نظامی و اقتصادی است. بنابراین، دستنشاندگی سیاسی به قدرت خارجی و امید بستن به اینکه با اعمال نفوذ قدرت خارجی، بتوان در یکی از کشورهای منطقه، به قدرت رسید، یکسره بیمحل شده است.
2. گرایشهای موجود در رﮊیم، یکی (ظریف) میگوید دیگر غرب تنها به حساب نیست و دیگری (جلیلی)، در همانحال که میپرسد: اگر به حساب نیست، چرا بخاطر بدست آوردن دل غرب، لایحه منع پول شویی و ممنوعیت تمویل سازمانهای تروریست را به تصویب میرسانید و از یاد میبرد که از زبان رئیس دسته، خامنهای، «دشمن» نمیافتد و خود او نیز مایه سخنش امریکا و غرب است. امر مهمی که روی داده، اینست که محور سیاسی کردن امریکا در سیاست داخلی، دارد کاربرد خود را از دست میدهد. ورود رﮊیم در جنگهای هشتگانه نیز گویای از دست دادن این محور است. بدینقرار، هرگاه رﮊیم وارد جنگهای 8 گانه نمیشد، غرب توان واردکردن فشار اقتصادی را نیز نمییافت. در جهان امروز، هر کشوری که از مداخله دادن به این و آن قدرت خارجی، بینیاز شده، رشد کرده است. برخوانندگان است که با نگاه به نقشه جغرافیای اقتصادی جهان، از خود بپرسند: ما ایرانیان تا کی میخواهیم فرصت بسوزانیم و خود را به تحریم و «دورزدن موفق تحریم» مشغول نگاه داریم؟
3. تأملی در قسمت اول این وضعیت سنجی، میزان فروش اسلحه و کشورهای فروشنده و نیز وضعیت دولتها و اقتصادهای کشورهای غرب، از سویی، و میزان خرید اسلحه توسط کشورهای خاورمیانه از سوی دیگر، به ما میگوید چرا منطقه خاورمیانه منطقه خصومت و تحریم اقتصادی و جنگ شدهاست. در وضعیتی که منطقه یافتهاست و با وجود وضعیت داخلی ایران و دیگر کشورهای منطقه، هرکسی باید این پرسش را از خود بکند: آیا وضعیت ایران از جمله حاصل این واقعیت نیست که سه رأس مثلث زورپرست( رژیم ولایت فقیه، پهلوی طلبان، گروه رجوی و دیگر استالینیستها)، از راه وابستگی به قدرتهای خارجی، ایران را گرفتار این وضعیت کردهاند؟
این پرسش بس مهم، پرسش مهمتری را پیش روی مردم ایران قرار میدهد: آیا این کارپذیری مردم ایران و نقش “مرده در دست غسال” به خود دادن، سبب نشده است که مثلث زورپرست – که در ایران، بیشتر از دیگر کشورهای منطقه فاقد پایگاه اجتماعی هستند – آنها را در این مدار بسته زندانی و گرفتار فقر و خشونت روز افزون کنند؟
این دو پرسش، پرسش سومی را پیشروی عقلهای ایرانیان قرار میدهد: تا وقتی تغییر از پایین یعنی توسط خود مردم انجام نگیرد، باتوجه به این واقعیت که راهکار سیاسی جانشین کردن یکی از دو رأس دیگر مثلث زورپرست، وجود ندارد، آیا راهکار دیگری جز به روز سیاه نشاندن مردم ایران با تشدید تحریمهای اقتصادی و اگر کارساز نشد، جنگ وجود دارد؟ هرگاه تحریمها جنگی هم ببارآورند، از ایران چه میماند؟ دخیل بستگان به ترامپ را ببین که تا کجا ذلیلانه در خدمت ارباب ناتوان هستند!
اما ترامپ و حکومتش در موقعیتی نیست که به ایران حمله نظامی کند. بنابراین، راهکاری که میماند، بکاربردن «پولهای ایران» در مسلح کردن گروههای خائن به کشور، بعنوان مبارزه با استبداد ولایت مطلقه فقیه است. این کاری است که با پول عربستان و همکاری اسرائیل انجام میگیرد و از اسباب بقای رﮊیم است. راه دیگر دادن پولهای هنگفت برای شعار دادن و شعار نویسی است، این کار هم از پیروزی انقلاب بدینسو، انجام میگیرد و وسیله توجیه سرکوب خونین مردم ایران است. خرج کردن پول برای براه انداختن اعتصابها، با توجه به اینکه نه امریکا و انگلیس آن موقعیت را ندارند که در 28 مرداد 1332 داشتند و نه قوای نظامی آماده عمل است که وارد عمل شود و کودتا کند، باز، دستآویزی میشود برای سرکوب بازهم بیشتر مردم ایران و مانع سازی بر سر راه جنبش همگانی مردم ایران. تأمل در این واقعیتها به هر صاحب عقلی معلوم میکند که دو رأس زورپرست وابسته که یکی به خود لقب «اپوزیسیون دموکرات» و از کشورهای غرب میخواهد پولهای ایران را در اختیار این اپوزیسیون قراردهد و از امریکا و انگلستان میخواهد دستگاههای فرستنده خود را در اختیارش بگذارند (اگر میدانست دموکراسی چیست و دموکرات کیست، قدرتمداری و دست نشاندگی خود را اینسان، لو نمیداد) و دیگری در کار جلوهگری است تا که حکومت ترامپ ترجیهش دهد، جز بکار تثبیت رﮊیم ولایت مطلقه فقیه، رأس سوم مثلث زورپرست، نمیآیند.
بدینقرار، ریاست جمهوری ترامپ و رویه حکومت او در قبال ایران و منطقه، این واقعیت را بیش از هرزمانی آشکارا در معرض دید مردم ایران قرار داده است: جانشینی هیچیک از دو رأس مثلث زورپرست، ممکن نیست. حتی اگرهم تحریم اقتصادی حمله نظامی به ایران را در پیآورد، باز اینکار شدنی نیست. کار شدنی تغییرکردن و تغییر دادن است اگر مردم ایران در اینکار شوند، هیچ قدرت خارجی توانایی پاسداری از رﮊیم را نمییابد و چون تحول از درون و توسط خود مردم است، بدنه نیروهای مسلح هم فرصت مییابند از ایفای نقش آلت سرکوب برهند و به مردم بپیوندند و تغییر در صلح و آشتی ملی را ممکن سازند.