«بعد از اینکه 50سال از کودتا گذشت آمریکا وانگلیس، هر دو اطلاعیه دادند و گفتند همچنان از انتشار بخشهایی از اسناد مربوط به کودتا در ایران معذوریم و بعد استدلالی که مطرح کردند این بود که اگر ما اینکار را بکنیم، به بخشهایی از پیوندها و نفوذ ما در ایران امروز لطمه وارد می شود!»
به گزارش جماران، دکتر فرشاد مومنی در نشست «وجوه ملی و بین المللی اقتصاد سیاسی کودتای 28 مرداد» با بیان اینکه مضمون کلیدی بحث او این است که اگر چرخهای اقتصاد، سیاست و جامعه در کشوری خوب نچرخد، دو گروه را به طمع برمی انگیزد، برانگیخته شدن طمع رقبای داخلی دولت و مردم و رقبای خارجی را در این راستا مورد توجه قرارداد و گفت: این مساله از دریچه تحلیلهای سطح توسعه، افق گشایی خارق العاده ای به همراه دارد، اما به اندازه اهمیتی که دارد در مباحث جاری و متداول توسع در ایران به آن توجه لازم نشده و با کمال تاسف این بی توجهی تا مرز بی توجهی ها و بی دقتیهای مشکوک در اسناد برنامه میان مدتی که به نام توسعه در ایران جریان دارد مشاهده شده و این مشاهده منحصر به برنامه هفتم بعداز انقلاب هم نیست.
مومنی با تاکید براینکه دکتر مصدق نسبت به این مساله وقوفی بی نظیر داشت، به انتشار کتاب «اقتصاد ایران در دوران دولت ملی» توسط او و دکتر بهرام نقش تبریزی اشاره کرد که در آن گزارش مبسوطی در این زمینه ارائه کرده اند و توضیح داد: دکتر مصدق این وقوف را از موضع توسعه خواهی و تحت تاثیر آموزه های مکتب تاریخی داشته و نکته هایی از او در این زمینه به یادگار مانده که وقتی اکنون هم مرور می کنیم واقعا شگفت انگیز است.
«پس از مصدق بلوغ در ساختار تصمیم گیریهای اساسی کشور، حتی به یک درصد هم نمی رسد»
وی افزود: شگفت انگیزتر اینکه، مصدق، با بلوغ اندیشه ای بی نظیری که به آنها توجه داشته، چیزهایی را به عنوان میراث نرم افزاری برای پیشبرد توسعه در دنیای پرآشوب برای ما گذاشته، اما امروز که در آستانه هفتادساله شدن کودتا هستیم، متاسفانه ملاحظه می کنیم که با وجود هزاران صفحه سند و گزارش تحقیقی افزوده شده بعد از دوره مصدق، این بلوغ در ساختار تصمیم گیریهای اساسی کشور، حتی به یک درصد مصدق هم نمی رسد. این نشان می دهد به همان اندازه که ما شاهدیم نظام آموزش و پژوهش کشورمان از نظر فاصله معنی دار داشتن با مسائل حیاتی کشور شایسته نقد است، به طریق اولی، نظام تصمیم گیریهای اساسی کشور نیز از این زاویه نیازمند توانمندسازیهای بسیار جدی است. به گمان من گذشت هفتاد سال کودتا دیگر بس است! خوب است بعد از هفتاد سال به این مسائل نگاهی جدی داشته باشیم!
«درک ضرورت «توازن قوا میان مردم و حکومت» در نگاه دکتر مصدق»
رئیس موسسه دین و اقتصاد، با یادآوری اینکه در ادبیات توسعه حدود 12 شاغول وجود دارد که هرکشور توسعه خواهی، وقتی برای تصمیم گیری یا تخصیص منابع باید کیفیت تصمیم گیریها و یا تخصیص منابع خود را با آن محک بزند، شماره یک این شاغولها را «رابطه مردم و حکومت» عنوان کرد و گفت: مساله بسیار حیاتی این است که مصدق علاوه بر اینکه از منزلت رابطه خوب میان دولت و مردم به عنوان حیاتی ترین پیش شرط توسعه آگاهی داشت، یک وقوف بی نظیری تا امروز در میان کل حکومتگران ایران از نیمه قرن 18 تا امروز هم داشته و آن این است که می دانسته مساله رابطه مردم و حکومت خودش باز شاغول حیاتی دیگری دارد و آن «توازن قوا میان مردم و حکومت» است.
مومنی تاکید کرد: این مساله ای بسیار حیاتی است که باید در مجالی مناسب مورد واکاوی قرار بگیرد. در این زمینه می توان به یافته های بسیار خارق العاده «فخرالدین عظیمی» در کتاب «بحران دموکراسی در ایران» که دوره 1320 تا 1332 را مورد بررسی قرار داده جلب می کنم. یکی از شاه بیتهای بحثی که در آن مطرح می شود، این است که باید میان مردم و حکومت توازن قوا باشد. بخش اعظم متفکران ایران، بر اینکه در طول تاریخ ایران، همواره حکومتها بیش از حد، اقتدار داشته اند و ملت در کمترین جایگاه از نظر قدرت چانه زنی بوده، تمرکز کرده اند و دائم راجع به آن صحبت شنیده ایم. اما امتیاز بزرگ کتاب «عظیمی» این است که می گوید اگر ما حکومت ضعیفی داشته باشیم، ولو اینکه پارلمان قدرتمندی داشته باشیم، همچنان همه ی عوارض مناسبات استبدادی و بازتولید ناامنی و امتناع توسعه، گریبان ایران را خواهد گرفت.
این استاد دانشگاه توضیح داد: حیاتی ترین نکته در کتاب عظیمی این است که او در بررسی اینکه چقدر ایران در شرایطی که پارلمان بسیار قوی اما دولت به عنوان قوه مجریه بسیار ضعیف داشته است، 10ساله اول پیدایش نظام پارلمانی در ایران را تحلیل کرده و می گوید در آن دوره ما با دولتهای بسیار ضعیف و مجالس نسبتا قدرتمند روبرو بودیم. رکوردی از نظر بی ثباتی و ناامنی در این دوره پدیدار شده که در دوره های استبدادی نیز ثبت نشده است! می گوید در 10 ساله اول پیدایش نظام پارلمانی، 38 کابینه در ایران سقوط کرده است. یعنی اینکه در هر یک سال، ما تقریبا چهار بار دولت تغییر داده ایم، یعنی فصلی یک دولت!
مومنی تاکید کرد: همه کسانی که در ایران با اوضاع و احوال دیوان سالاری به غایت قوم و خویش محور، نژاد و ایل و تبار محور آشنا هستند، می توانند درک کنند وقتی دولتی به آن حد از تزلزل باشد، چگونه هیچ سنگی بر روی سنگ بند نمی شود! توجه داشته باشید که چگونه این مناسبات به غایت متزلزل که موجب کاهش عرضه کالاهای عمومی و با کیفیت و کاهش عرضه خدمات عدالت و حمایت از دولت می شود، مردم را عاصی، پریشان احوال و معترض می کند و از درون این مناسبات است که کودتای سوم اسفند 1299 پدید می آید و در یک فاصله کمتر از دو دهه، کل دستاوردهای انقلاب مشروطه را به ضد خود تبدیل می کند. این مساله ای بسیار خطیری است که مصدق به آن بسیار توجه داشت.
«مصدق عالم به توسعه بود»
وی ادامه داد: مساله بسیار حیاتی تری که نشان می دهد چقدر این مرد عالم به توسعه بوده و چقدر ایران را می شناخته و چقدر در این زمینه صادقانه پایمردی کرده است، مربوط به توجه خارق العاده او به مساله سازمان یابی مردم می شود. وقتی می گوییم باید رابطه مردم و حکومت بهبود یابد و فقط سازمان یافتگی مردم است که ما را از آفاتی مانند پوپولیسم و فاشیسم می تواند مصون نگه دارد، از این جهت است و متاسفانه به هیچ وجه به این مسائل حیاتی توجه نشده است.
مومنی با تاکید براینکه مصدق درباره این مساله، وقوفی توسعه گرا داشت، اظهارداشت: منزلت و اهمیت میراث نرم افزاری باقی مانده از او برای ایجاد ساختار قدرت توسعه گرا، اگر از ملی شدن نفت بیشترنباشد، کمتر هم نیست. جای دریغ و تاسف است که این دریچه کمتر گشوده شده است.
«مداخله خارجی در ایران، جزء امور کاملا مسلم محسوب می شد»
به گفته این استاد اقتصاد؛ مساله بسیار حیاتی دیگری که از این دریچه بسیار حائز اهمیت است، این است که ماجرای مداخله خارجی در ایران، جزء امور کاملا مسلم محسوب می شود.
وی اضافه کرد: برخی کسانی نقدهای کینه توزانه و بعضا مشکوکی نسبت به مصدق روا می دارند که بسیار ناجوانمردانه، غیرعالمانه و کم کیفیت است. اما می خواهم به حکومت گرامی بگویم تجربه ای که ما در واکاوی عملکرد مصدق داشتیم، تائید می کند که بد نیست حکومت هم آن تجربه را تمرین کند. البته حتی کینه توزترین، بی انصاف ترین و کم مایه ترین منتقدان هم می توانند به آدم خیر برسانند! وقتی ما می گفتیم مصدق اقدامات بی نظیر و درخشانی داشته است، یکی از منتقدان کم مایه و کم انصاف، این ایده را مطرح کرد که اگر واقعا مصدق آنگونه که می گویید موفق بوده، چرا حکومتش دوام نیاورد! به سهم خود، به عنوان پژوهشگر مسائل توسعه در ایران، صرف نظر از ماهیت این فرد و نیت او و غرض آلودگیهای پرشماری که در مباحث او دیده بودم، گفتم این پرسش بنیادی است و باید بررسی شود. بررسی کردم و دیدم چقدر خوب شد که ایشان آن را گفت.
مومنی ادامه داد: دوره حدود 27 ماه صدارت مصدق، براساس یافته های فخرالدین عظیمی، خودش مانند معجزه است! اگر این نقد مطرح نمی شد، ذهن من حساس نمی شد که این مساله را رمزگشایی کنم. فخرالدین عظیمی در کتاب «بحران دموکراسی در ایران»، مطرح می کند که در دوره 1320تا 1332 ، 12نخست وزیر، 17 کابینه تشکیل دادند و 23بار هم کابینه هاشان را ترمیم کردند. قدرت تزلزل و بی ثباتی در ساخت سیاسی ایران بی داد می کرده است. اگر ترمیم کابینه ها را در نظر نگیریم، عمر متوسط هر کابینه در آن دوره 8ماه بوده است. اگر ترمیم کابینه ها را در نظر بگیریم عمر متوسط هر کابینه در آن دوره 3.5ماه بوده است. اگر در آن دوره، رئیس دولتی در آن وضعیت، علی رغم آن حجم از بحران سازیهای داخلی که بخش اعظم آن مشکوک بود و بحرانهای وابسته به خارج هم کم نبود، و آن همه فشارهای بیرونی توانسته به جای میانگین 3.5ماه 27.5ماه دوام بیاورد، بسیار معجره آسا است. اگر بتوانیم از آن دوره خوب درس بگیریم، خواهیم دید که چگونه می شود آن معجزه را تداوم بخشید.
به گفته این استاد دانشگاه، در قرن بیستم، سه بار در سه نقطه عطف، رابطه مردم با حکومت به جای اینکه مبتنی بر ستیز و حذف باشد، مبتنی بر اعتماد و همکاری شده و علی رغم اینکه در این سه دوره ایران با پرفشارترین توطئه های داخلی و خارجی و آشوبناک سازیها و تشنج محوریها روبرو بوده، بی سابقه ترین رکوردهای عملکرد اقتصادی و اجتماعی آن، در این سه مقطع کوتاه ثبت شده است. به جای اینکه مباحث حاشیه ای را بها دهیم از این رمز گشایی کنیم که چرا این سه تجربه با همه دستاوردهای درخشانی که داشتند، تداوم نداشتند.
متاسفانه برخی، مداخله خارجیها در مقدرات ایران را تحت عنوان توطئه اندیشی محکوم می کنند
مومنی با انتقاد از برخی دیدگاه ها که مداخلات خارجی را در امور داخلی بی اعتنا ارزیابی می کنند، تصریح کرد: اگر ما در شرایط کنونی ایران بگوییم مساله مداخله خارجیها در مقدرات ایران را جدی بگیرید، با کمال تاسف برخی از نخبگان ما، آن را تحت عنوان توطئه اندیشی محکوم می کنند! در حالی که اسم توطئه اندیشی روی آن است. می گویند اگر نگاه توهم آلود داشته باشید، جای اشکال است، اما اگر نگاه عالمانه به واقعیتی به نام توطئه را نادیده بگیرید، خودتان را به جهل زده اید و ضرر می کنید.
«مطلق انگاری درباره توطئه اندیشی و نادیده انگاری توطئه انگاری، هر دو حماقت است»
وی با اشاره به بخشهایی از کتاب «هیچ کس نمی تواندباور کند» نوشته «گری آلن» که توسط انتشارات رسا منتشر شده است، گفت: این کتاب نشان داده که قدرتهای بزرگ، علی رغم تعارض منافع، چگونه مسائل خود را در جهت سلطه بر کشورهای ضعیف حل و فصل و با هم هماهنگی می کنند. مطلق انگاری درباره توطئه اندیشی حماقت است، اما اگر آن را نادیده بگیری، آن هم حماقت است و جنس این حماقت ها یکی است. ما باید عالمانه به مساله نگاه کنیم. مصدق به این مساله هم هوشمندانه وقوف داشت.
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد، تاکید کرد: مصدق در تز «موازنه عدمی» هم می گوید تشنج آفرینی با قدرتهای خارجی هم مشکوک، فاسد، ضد ملی و ضد توسعه ای است؛ چرا که همانطور که توطئه خارجیها واقعیتی است که باید نسبت به آن هوشیار باشیم، دست بالاتر آنها در زمینه فناوری هم واقعیت است و اگر فکر کنیم برویم از ابتدا آتش را کشف و چرخ چاه اختراع کنیم، آن هم حماقت است. او می گوید باید رابطه مبتنی بر استقلال، موازنه قوا و قدرت چانه زنی با خارجیها برقرار کنیم. اگر این رویه را در پیش گرفتیم، می توانیم هوشمندانه جذب سرمایه گذاری خارجی هم داشته باشیم، اما اگر این کار را نکرده باشیم، نمی توانیم. آنجا توضیح می دهد که هیچ کشوری نمی تواند سرمایه گذاری خارجی را به شکلی موفق جذب کند، الا اینکه ابتدا تمرینی با سرمایه های ملی خود داشته باشد و رابطه اش را با مردمش خردورزانه و مبتنی بر عدل، انصاف و آزادی قرارداده باشد.
مومنی با تاکید بر ضرورت ایجاد موازنه قوا میان مردم و حکومت و افزایش قدرت چانه زنی داخلی، به عنوان مقدمه ای برای تعامل با خارجیها برویم، اظهارداشت: سراسر تاریخ بالغ بر 150ساله گذشته ما، نشان می دهد هر دوره ای که به این مساله توجه نکردیم و در شرایطی که رابطه مردم با حکومت خوب نبوده به سمت خارجیها متمایل شدیم، تحت سلطه آنها قرار گرفتیم و دست نشانده شدیم. واقعا ما چقدر نیازمندیم که گفتگوهای اعتلابخش در این زمینه را دامن بزنیم!
وی ضمن انتقاد نسبت به مواضع بازارگرایان افراطی که معتقدند مساله استعمار، مساله ای مربوط به گذشته بود و دنیای پس از جهانی شدن اقتصاد، دنیای وابستگی متقابل است، توضیح داد: می خواهم به آنها بگویم از موضع تحقیر رقیبت می گویی آنها در هفتاد سال پیش گیر کرده اند! یکی از آنها به طعنه گفته بود اینها مربوط به زمانی است که ما محصل بودیم! به این عزیزمان می خواهم بگویم که آن حرف شما مربوط به دنیایی است که در آن کسی آزاری نداشته باشد و کسی را با کسی کاری نباشد، و این خیلی ارتجاعی تر است.
به اعتقاد این اقتصاددان؛170سال پیش «فردریک لیست»، اقتصاددان آلمانی، گفت در همان زمانی که ملوک الطوایفیها برچیده شدند و سدهای گمرکی برداشته شد، اجازه عملکرد آزادانه دادن به نیروهای بازار، نیروی محرکه نابرابریهای بسیار شدید و شکننده کننده بود، اما چون قبل از برداشته شدن سدهای گمرکی، نهادی به نام دولت ملی پدیدار شده بود که نسبت به سراسر پهنه سرزمین، متعهد بود، با اقدامات توازن بخش و بازتوزیعی آن، عوارض آزادسازی تجاری را مهارکرد. بنابراین فریب یا غفلت شما در داعیه آزادسازی در مقیاس جهانی این است که می گویید آزادسازی در شرایط تفاوت بنیه تولیدی و قدرت اقتصادی کشورها صورت بگیرد قبل از اینکه دولت واحد جهانی تشکیل شده باشد که خود را نسبت به سراسر جهان متعهد بداند! او می گوید اگر شما اینگونه عمل کنید، یقینا دچار فاجعه خواهید شد! حتی فردریک لیست می گوید در این شائبه، مطامع استعماری وجود دارد؛ چراکه اگر کسی واقعیتی به نام تفاوت قدرت میان کشورها از نظر بنیه تولیدی را نفهمد، بسیار بعید است.
مومنی اضافه کرد: حداقل چیزی که می توان به آنهایی که معتقدند دنیا، دنیای وابستگی متقابل گفت، این است که شما واقعا نمی دانید که اکنون شرکتهای فراملی وجود دارند که رقم گردش مالی سالانه شان از تولید ناخالص ملی حدود 10 یا 15 کشور بیشتر است! نمی دانید مثلا اکنون تفاوت قدرت و بنیه اقتصادی نسبت به دوره های قبل چقدر شدیدتر است. آمریکا را درنظر بگیرید که تولید ناخالص داخلی اش حدود 26هزار میلیارد دلار است و تولید ناخالص داخلی ایران با 10جور سوبسید 400میلیارد دلار می شود. نمی تونید بفهمید مواجهه به این شدت از نابرابری چه ماجراهایی ایجاد می کند! آنچه که به نظر من دراین زمینه بسیار حیاتی تر است، این است که حتی اگر نخواهیم به تجربه های بین المللی هم توجه داشته باشیم، به تاریخ خودمان باید توجه کنیم.
این استاددانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به انقلاب مشروطه به عنوان مهمترین تجربه ایران با آغاز قرن بیستم، گفت: به محض پیروزی این انقلاب، روس و انگلیس تمام اختلافات خود را در تمام مناطق دیگر دنیا کنار گذاشتند و بلافاصله قرارداد 1907 را امضا کردند. گفتند نباید میان ما اصطکاکی ایجاد شود، مناطق نفوذمان را مشخص کنیم و در نیمه شمالی به عنوان منطقه نفوذ روسها و در نیمه جنوبی به عنوان منطقه نفوذ انگلیسها تفاهم کردند، یعنی اینقدر سخت است چنین پدیده ای به این عریانی را دیدن!
«مداخله های خارجی به این حد از عریانی، از همان آغاز قرن بیستم با ما بوده است»
مومنی تاکیدکرد: نکته بسیار مهم دیگری که باید در این زمینه به آن توجه داشته باشیم این است که مگر شما نمی دانید علی رغم انقلاب مشروطه، امتیاز کاپیتولاسیون همچنان در ایران تداوم داشته و روسها کوششهای اصلاحی مجلس مشروطه برای اصلاح نظام مالی کشور را برتمی تافتند و آن را از طریق ترور و تهاجم نظامی عقیم گذاشتند. این مداخله های خارجی به این حد از عریانی، از همان آغاز قرن بیستم با ما بوده است. کمتر از دو دهه بعد از انقلاب مشروطیت، رضا شاه در ایران به پادشاهی رسید و قبل از آن نیز در 1299، در کودتای ضدمشروطه مشارکت داشت. رضاشاهی که هم موافقان و هم مخالفانش قبول دارند نقش عنصر خارجی در برآمدن او و بیرون بردن تحقیرآمیزش موثر بوده است و حرف و حدیثها راجع به شدت تاثیرش است! اما آیا رضا شاه خودش اراده کرد از ایران خارج شود! اینها مداخلات عریان خارجیها در مقدرات ایران است.
«در پیگیری منافع خارجیها در ایران، آش شور است»
این استاد دانشگاه ادامه داد: درباره ماجرای پس از رضا شاه هم آمریکاییها و انگلیسیها می گویند ما کودتا کردیم و خانم آلبرایت بعد از بیش از 50سال رسما از ایران عذرخواهی کرد، ببینید در پیگیری منافع خارجیها در ایران آش چقدر شور است! که آنها خودشان قبول کردند که کودتا کردند و عذرخواهی هم کردند عده ای درایران هنوز می گویند نه کودتا نبود! چه بساطی ما داریم!
وی یادآورشد: براساس قوانین آمریکا و انگلیس، سطوحی از اسناد وزارت خارجه باید 30ساله آشکار شود و سطوح بالاتر آن هم باید 50ساله از طبقه بندی خارج شود، شما ندیدید بعد از اینکه 50سال از کودتا گذشت آمریکا وانگلیس، هر دو اطلاعیه دادند و گفتند همچنان از انتشار بخشهایی از اسناد مربوط به کودتا در ایران معذوریم و بعد استدلالی که مطرح کردند این بود که اگر ما اینکار را بکنیم، به بخشهایی از پیوندها و نفوذ ما در ایران امروز لطمه وارد می شود! آنها خود به این مساله به عریانی اعتراف کردند و ما اگر بخواهیم چنین چیزهایی را نادیده بگیریم بسیار مایه شگفتی است!
مومنی منتقدانه افزود: شما ندیدید که کودتای 28مرداد با آن عریانی، با مداخله خارجیها شکل گفت! شما ندیدید که در ماجرای اصلاحات ارضی، چه فرایندهایی طی شد و شاه که آنقدر راجع به این اصلاحات دفع الوقت می کرد؛ چرا که بزرگترین مالک درباریها بودند و نمی خواستند این کار را بکنند. با اینکه چندبار در چارچوب ملاحظات جنگ سرد، آمریکاییها به شاه فشار آوردند که اصلاحات ارضی را پیش ببرد، او قول می داد و طفره می رفت.
نقطه عطفی که علی امینی این مساله را جدی گرفت، مقاله ای بود که سال 1337حسن ارسنجانی در روزنامه «داریا» نوشت با عنوان«9سال حرف!» او استناد کرده بود به سفری که شاه 1328 در آمریکا داشت و آمریکاییها به دلیل طفره روی 8ساله گفته بودند باید اینجا مصاحبه کنی و در حضور ما تعهد دهی که تا به ایران رسیدی، اصلاحات ارضی را انجام دهی، شاه هم مصاحبه کرده بود! قول داده بود به محض اینکه به ایران برسد این کار را می کند. اما باز دوباره طفره روی کرد تا اینکه سال 37و 38 با روی کار آمدن امینی، اولین کاری که در دستور کار قرار داد اصلاحات ارضی بود.
این استاد دانشگاه پرسید: نمی دانید بعد از اینکه مقدمات آن فراهم شد، شاه دوباره به آمریکا سفر کرد و به آنها گفت اجازه عزل علی امینی را به من بدهید و من تعهد می کنم همه آن کارهایی که امینی انجام داده بود را خودم انجام دهم. اینگونه شد که اصلاحات ارضی در ایران جدی شد و اینکه چون آن اصلاحات ارضی به فرموده بود، دستاوردهای توسعه ای آن عملا نزدیک به صفر شد؛ چرا که شتابزده بود و می خواستند اعتماد بیرونیها را جلب کنند و بنابراین به هیچ کدام از بسترسازیها و تمهیدات نهادی، توجه بایسته مبذول نداشتند و بنابراین تجربه اصلاحات ارضی در ایران، جزء معدود تجربه هایی است که بلافاصله بعد از آن، تولید کشاورزی کاهش پیدا کرده است. اینها مسائل بسیار قابل اعتنایی است که باید به آن توجه کرد.
به گفته رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد؛ عین ماجرایی که درباره کودتای 28مرداد وجود دارد، درباره سقوط رژیم پهلوی هم وجود دارد، مستندات پرشمار وجود دارد که آمریکاییها به محض اینکه انقلاب ایران پیروز شده، برجسته ترین ایران شناسان دنیا را با پول درشت، بسیج کردند و از آنها خواستند که رمزگشایی کنید از اینکه در الگوی روابط آمریکا و رژیم شاه چه اشکالاتی جود داشته که آمریکا در یک منطقه استراتژیک، متحد استراتژیک خود را از دست داده است. یعنی آنها پذیرفتند که خطاهایی کرده اند که غافلگیر شده اند، اما اکنون برخی برای اینکه یک عده ای را متهم و یک عده ای را تبرئه کنیم، اصل اصالت انقلاب اسلامی را زیرسوال می برند. اینها مایه تاسف است.
مومنی با اشاره به کتاب مارک گازیوروفسکی، با عنوان «سیاست خارجی آمریکا و شاه» که در آن پاسخی به سوالات شورای روابط خارجی آمریکا درباره علل انقلاب ایران مطرح شده است، اظهارداشت: او این مساله را در قالب ابداع و تشریح شاخصی به نام شاخص «دست نشاندگی» توضیح داده است. او برای مساله دست نشاندگی در ایران، دامنه کارآمد تعریف کرده است و می گوید در دویست ساله گذشته در ایران، اگر دست نشاندگی از حدودی کمتر شود، ایران دچار بحران می شود و اگر از حدودی هم بیشتر شود، باز این بحران ایجاد می شود. در مورد محمدرضا شاه قضاوتش این است که درسالهای پایانی اش، اندازه شاخص دست نشاندگی از حد متعارف فراتر رفته بود.
این استاد دانشگاه با اشاره به طراحیهای براندازانه بعد از انقلاب، خصوصا ۵ سال اول بعد از پیروزی انقلاب، توضیح داد: من و یکی از دوستان، در مجله عروه الوثقی در اوایل دهه 60، درکاری پژوهشی نشان دادیم در پنج سال اول بعد از انقلاب، تمام طراحیهای ساقط کننده حرکتهای آزادی بخش که از 1945 تا 1980در دنیا تجربه شده و موفق بود، یکجا علیه ایران به کار برده شد. و ما اینجا این پرسش را مطرح کردیم که چرا در شرایطی که هر کدام از این طراحیها یک حرکت آزادی بخش را ساقط کرده بود در ایران، موفق نشد. نشان دادیم اساس ماجرا به اعتماد متقابل میان مردم و حکومت در پنح ساله اول بعد از پیروز انقلاب مربوط می شده است. یعنی این میزان، توان ایجاد می کند برای کشور و مصدق هم که تز «موازنه عدمی» مطرح می کرد همین منظور را داشت، والا او خودش تاکید داشت به هر کس در روابط داخلی ایران و روابط خارجی، سراغ شعارهای تشنج آفرین رفت مشکوک باشید و او می خواهد ایران را دچار تزلزل کند. این قدر هوشمندانه پیش رفت.
وی با تاکید بر آنچه مظلومیت دکتر مصدق می خواند، خاطرنشان کرد: اکنون برخی از موضع فهم امروزی از واقعیتهای دنیا، نقدهایی به دکتر مصدق می کنند که واقعا شگفت انگیز است. دعوت می کنم به مطالعه مصاحبه منحصر به فرد و استثنایی که مجله «ایران فردا» در شماره 28 اسفند 1395 با استاد ارجمند آقای دکتر «محمدعلی موحد» کرده است. او یکی از شخصیتهای بی نظیر از همه نظر و اشراف همه جانبه در ایران است. او سناریوهایی که در آن اگر نفت ملی نمی شد در برابر چه گزینه هایی قرار داشتیم را توضیح داده و بعد شدت اندیشه ای و هوشیاری مصدق و مظلومیت او را که چقدر تلاش کرد بگوید ما به هیچ وجه دنبال رادیکالیسم در این قضیه نیستیم، مورد توجه قرارداده است. او آنچنان نرم و لطیف برخورد کرده، که متحیر کننده است.
مومنی اضافه کرد: آقای مهندس لطف الله میثمی که چهره ای ملی به اندازه دکتر موحد است، تعداد کتابهای تالیفی و ترجمه ای دکتر میثمی در دوره بعد از انقلاب بیش از دو برابر کتابهای تالیفی و ترجمه ای من است. در شرایطی که من توفیق سلامت دارم، ایشان از دو چشم نابینا است و یک دستش نیز از مچ قطع است، در مصاحبه ای که با مجله نسیم بیداری، شماره 68 که اسفند 89 منتشر شده، مظلومیت مصدق را نشان می دهد. او در پاسخ به اینکه گفته می شود تلاش برای ملی سازی، کاری رادیکال بوده است می گوید اصلا رادیکال نبوده است.