(شعری برای جاوید نام شعر پارسی تبعید، دکتر اسماعیل خوئی که چند سال است مهمان خوانش کتابهایش و انبوه شعرهایش و اندیشه اش هستم)
بزرگا شاعرا اهلِ خیالاتِ خراسانی !
و موی بی بدیل و بس بلندات باد جاویدان، به چشمِ شعر ِتبعیدان !
الا ای مردِ جان افشانِ تبعیدی !
چه الماسِ فراوانی به شعرات مانده در بیدرکجای دورها دستان،
سخن های درخشان ات درون کوزه ی شعری،
به تبعید ار چه می گفتی و این خلقِ زمان افسوس نشنیدند این آوای تاریخ ات !
ولی روزی رسد آنها به کوی و برزنِ شادابِ ایران جانِ بی ملا،
چنان چون بانگِ ابری بس بزرگ و ببر وارانه به پا خیزند،
بزرگا شاعرا ! روزی شود حتما سرودِ دست های مردمان وُ
و رقص های بلبلانِ پارس آبادانِ آزادان، تمام شعرهای تو !
بزرگ شاعرا ! من شاعری اهل سپاهانم که چندین سال از عمرم،
به کاوش در میان گنجِ پر الماسِ شعرت گشت پرشادان به شب های پر از اشکم،
بزرگا شاعرا ! گنجشککی اهل سپاهانم که روزی نارسید افسوس،
رویت باز، بر چشمهای خونفشان از زخمِ خود بینم و لمس ات لحظه ایی گویم،
تو اسماعیل پر سامان و پر جانی، به نوزایی ایرانی !
به تیر نقدهای آتشین ات از خدا، از ذاتِ قدسی من زنم کفدست شادانی،
تو اسماعیل فرداهای تاریخ پر از تب های ایرانی!
و تیر نقدهایت از برای شیخ و ملا و فقیهان، دان و دانستم که تو یکتای یکتایی،
شما خود گنج نایابی، خِردمردِ خرمندِ خیال افزای خیامی،
به روی صحنه ی تاریخِ خونبارِ و کهنسال وطن بی آشیان بودی !
تو اسماعیل من هستی، تو اسماعیل بی گریان من هستی !،
تو ابراهیمِ پر امید من در شامِ تاریکِ وطن، در عصرِ قبل از انقلابِ دیگری هستی!
تو اسماعیلِ تابان جانِ نامیرای جانِ کشورم هستی !،
و در این دوردستِ این وطن، آلام پُر دردان من، با شاهکارِ شعرِ خود هستی،
تو اسماعیل نوزایی ایرانی !
که ذبحِ عاشقی در شعرهای آتشین گشتی، بلندا نام تو در آسمانِ شعرِ پر اندوه ایران ام،
تو اسماعیل بی همتای نوزایی ایرانی ! و عصرِ دیگری در آسمان میهن ام آید،
و چشمِ شعرِ تو در چشمِ تاریخی مردانِ وطن خندد و گوید: دیدی آیا من که آن گفتم ؟،
تو اسماعیل سامانبخش نوزایی ایرانی! کرشمه میشود شعرت،
نگاهت عاقبت در روزهای پر تحول بار ایران، هم مشعشع میشود شاید،
تو اسحاقِ حقیقت گوی عصرِ بت پرستانی !
تو اسحاقِ سخن والای من هستی ! تو آقای خراسانی برای شعرِ تبعیدان،
تو اسماعیل والای سمیع و ساکت و سنجیده ی این سطرِ گریانی،
تو اسماعیلِ شعرِ شاهدانِ شامِ شب های شرارت بار ایرانِ آخوندانی،
و خاموشی نگرید حتم دارم، شعرِ تو در قلبِ تاریخِ وطن، باری،
و خاکستر پراکنده بشد از سوزش آن جسم جانانت، خموشی سهم او ناشد بله آری!
فرانسه- حومه ی اندوه و غصه
سی و یکم مارس ۲۰۲۲
پانوشت شعر در هفده می 2022:
این شعر به یاد و نام درخشان و جاوید، دکتر اسماعیل خوئی شاعر پر کار ادبیات تبعید نوشته شده است. نگارنده ی این سطور با خرید تعداد 38 جلد از کتاب های شعر اسماعیل خویی از طریق تارنمای آمازون، در مدت دو سال و نیم توانسته است که این مجموعه ی کتاب را با سماجت و پشتکار بسیار زیاد بخواند و تحلیل کند و بر کتاب ها در مرحله ی اول حاشیه نویسی کند تا روزی روزگار دیگری فرا رسد و اگر عمری بود کتابی در مورد شعر اسماعیل خوئی و ابعاد و چشم اندازهای آن بنویسد. در تمام عمر سی و هفت ساله ی خودم این بیشترین زمانی است که برای خواندن شعرهای یک شاعر صرف کرده ام و این بیشترین تعداد کتاب شعری است که از قلم یک شاعر خوانده ام و از آن بسیار آموخته ام.
این گنج بی همتای شاعرانه ی اسماعیل خوئی از این رو اهمیت دارد که در ایران هنوز قابل دسترس نیست و نخواهد بود. تا روزی که هیولای جمهوری اسلامی زنده است و پنجه بر ایران و فرهنگ ایران می کشد، این شعرها در ایران قابل دسترس برای مردم نخواهد بود. اگر من در ایران بودم امکان خوانش این شعرها را به دلایل مختلف نداشتم. به دلایل سیاسی اسماعیل خوئی به عنوان یک معلم روشنفکر پاکسازی شده از دانشگاه، حضور فیزیکی خودش و کتاب هایش در جامعه ممنوع و سانسور است. به دلیل باز هم سیاسی و تحریم های اقتصادی، سایت آمازون در ایران فیلتر است و امکان خرید کتاب و دسترسی به این سایت نیست. به دلایل تجاری و سیاسی ایرانیان داخل کشور، امکان اقتصادی خرید این مجموعه کتاب را با کارت بانکی ویزا کارت و مستر کارت ندارند. و باز هم به دلایل اقتصادی جوانان داخل کشور از طبقه ی کارگر، با سطح حقوق های بسیار پایین داخل ایران، امکان پرداخت حدود 400 یورو برای این مجموعه ی 38 جلدی کتاب شعر فارسی را نخواهند داشت. و به دلایل خفقان فرهنگی، اصلا نام اسماعیل خوئی در محافل ادبی در شهرستان ها و رسانه های درون مرز حتی تلفظ هم نمی شود. خلاصه خوانش این شعرهای نگاشته شده و دسترسی به محتوی این شعرها در تبعید، برای جوانی ادبیاتی چون من، در تبعیدی خود خواسته در خارج از کشور ایران، غنیمت است و بر ارزش آن ابعاد آن کاملا آگاه هستم.
این سی و هشت جلد کتاب شعر توسط سبا خوئی، دختر گرانمایه ی اسماعیل خوئی تایپ و واژه نگاری شده است و به طور عمده شعرهای دوازده سال اخیر عمر شاعر را در بر می گیرد و پانزده جلد آن توسط انتشارات زاگرس در آمریکا و بیست و سه جلد آن توسط انتشارات اچ و اند مدیا در لندن منتشر شده اند. امید که روزی فرا رسد که این صدها مار و عقرب زمانه بر روی این گنج گرانبهای شعری کنار بروند و این کتاب ها در ایران چاپ شود و در دسترس آزادانه و گسترده برای افکار عمومی قرار بگیرد. شایسته است که حداقل دو رساله دکتری به صورت پژوهشی ، فعلا در دانشگاه های خارج از کشور در گروه های ایران شناسی و ادبیات فارسی، در اروپا و آمریکا و یا کانادا درباره ی این گنج حجیم شعرهای این نویسنده نوشته شود.
براساس نظر من، یکی از مختصات های مهم شعر اسماعیل خوئی در بازنمایی، نقد فقیه ، نقد آخوند، نقد شیخ و ملا، نقد سپاه پاسداران و نقد بسیج در ساختار جمهوری اسلامی است، که این امر مهم تاریخی و شاعرانه فقط با کمک آزادی بیان و اندیشه در کشور انگلیس برای این شاعر میسر شده است، و شاعران داخل کشور معاصر کمتر جرات اندیشیدن و نقد این ارکان ها را در شعر خود در داخل ایران داشته اند و دارند. برای گذار از دوران سیاه جمهوری اسلامی، و عبور از اندیشه های شرورانه ی آخوندی ، نه تنها از نظر سیاسی، بلکه از دیدگاه تاریخ اندیشه و بایگانی این اندیشه های در تاریخ ایران و دچار نشدن مجدد به این دام چاله ی تاریخی سیاسی اجتماعی، خوانش شعرهای اسماعیل خوئی در این باره حائز اهمیت است. در شعر اسماعیل خوئی می توان ایرادات حقیقی وارد بر فقیه، ملا و آخوند و شیخ در امر کشور داری را به خوبی دید. در شعر شاهکار اسماعیل خوئی می توان دلایل خودکامگی ساختار جمهوری اسلامی و تاثیر سپاه و بسیج در تقویت این عارضه ی خودکامگی را مشاهده کرد. تحلیل و بررسی این مختصه ی یاد شده در شعر اسماعیل خوئی، می تواند به تنهایی موضوع یک کتاب مستقل باشد.
نمایی از سی هشت جلد کتاب شعر اسماعیل خوئی در کتابخانه ی شخضی من، که در برگیرنده ی تقریبا 12 سال کار شاعرانگی اسماعیل خوئی است که توسط انتشارات زاگرس در شهر آتلانتا آمریکا (اندازه ی قطع بزرگتر در عکس) و انتشارات اچ اند مدیا در شهر لندن در انگلیس (اندازه ی قطع کوچکتر در عکس) منتشر شده اند. خوانش این مجموعه برای بار اول، بیش از دو سال و نیم برای نگارنده طول کشیده است. پس از چند سال همنشینی با این گنج شعری با دیدن هر عکسی از اسماعیل خوئی در رسانه ها با خود در سکوت زمزمه می کنم: تو اسماعیل من هستی !
** کلیه حقوق این شعر و متن محفوظ است و شامل قانون مالکیت روشنفکری می باشد، هر گونه کپی برداری و سرقت و دخل و تصرف در آن اکیدا ممنوع است. این شعر متعلق به مجموعه ی شعر، ” 1401 تیشه ی شعر”، نوشته شادی سابُجی می باشد. باز نشر این شعر بدون هر گونه تحریف مجاز می باشد. هر متنی صاحب حقوق است، حقوق روشنفکری متن، آن را به رسمیت بش