دکتر محسن رنانی: اقتصاد ایران دیگر قابل برگشت نیست:
دکتر محسن رنانی استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان گفته است: امروز اقتصاد ایران وارد شرایطی شده است که دیگر نه قابل بازگشت به گذشته است و نه آینده اش قابل پیش بینی است و همه چیز را هم در خود می بلعد. دولت اکنون بالغ بر 200 هزار میلیارد تومان به سیستم بانکی و بخش خصوصی بدهکار است. آیا می تواند این بدهی را بپردازد؟ هرگز. مگر آن که خودش را به حراج بگذارد یا یکسال تمام مخارج خود را نصف کند که ناممکن است. و از این پس نیز بر این بدهی افزوده می شود. بخش خصوصی اکنون 70 هزار میلیارد تومان بدهی معوقه به سیستم بانکی دارد؟ آیا می تواند بپردازد؟ هرگز. چون برای پرداخت آن یا باید تولید کند و سود ببرد که بخش تولید اکنون در رکود عظیم است و خروج از این رکود عظیم دیگر دست بخش خصوصی نیست بلکه باید تحولات خیلی مهمی در حوزه سیاست رخ دهد تا اقتصاد به سوی رونق برود. اما این تحولات هم در کوتاه مدت ممکن نیست پس این بدهی همچنان افزوده می شود. راه دیگر این است که نظام بانکی وام بدهد تا بخش خصوصی این بدهی معوق را بازپرداخت کند. اما نظام بانکی هم اکنون حدود 120 درصد سپرده هایش وام داده است. یعنی نظام بانکی که حداکثر باید از هر 100 تومان سپرده فقط 70 تومان وام می داده اکنون در مقابل هر 100 تومان سپرده 120 تومان وام داده است. این نظام بانکی عملا ورشکسته است فقط صدایش درنیامده است .
یا این یارانه نقدی که دولت دارد می پردازد چگونه قابل توقف است؟ این چاهی که دولت کنده اکنون هر روز عمیق تر می شود و هر روز باید پول بیشتری استقراض یا چاپ شود تا یارانه ها پرداخت شود. همین الان دولت 120 هزار میلیارد تومان برای یارانه های سال 1392 پیش بینی کرده که منابع آن معلوم نیست. اما در عین حال نقدینگی کشور در این هفت سال شش برابر هم شده است. یعنی از زمان احمد شاه تا زمان آقای احمدی نژاد حجم نقدینگی به کمتر از 70 هزار میلیارد تومان رسیده بود و در همین هفت سال به 430 هزار میلیارد تومان افزایش یافته است. این نقدینگی دیگر قابل برگشت نیست. کسی گمان نکند که این نقدینگی را دیگر می شود کاهش داد. این ها و دهها مثال دیگر نمونه هایی از وضعیت های بی بازگشتی است که اقتصاد ایران در آن گرفتار شده است که هم وضعیت امروز اقتصاد ایران را بی بازگشت کرده است و هم آینده اقتصاد ایران را به ابهام مطلق فرو برده است. به همین علت می گوییم اقتصاد ایران وارد مرحله تکینگی شده است یعنی به یک سیاهچاله تبدیل شده است که یا در خودش فرو خواهد رفت یا همه چیز را در خود می کشد و نابود می کند. رنانی بر همین اساس تاکید کرد که اگر هنوز اندک امیدی به توقف احتمالی این فرایندهای مخرب باشد، در صورت اجرای فاز دوم هدفمندسازی این امید نیز از دست خواهد رفت.
٭ مقایسه ای کوتاه از سال اول و آخر ریاست جمهوری احمدی نژاد:
ارقام استفاده شده در این جداول از آمارهای رسمی کشور می باشند. لازم به تذکر است که در این دوران درآمد نفتی حدود 550 هزار میلیارد بوده است که بیش از نیمی از کل درآمدی است که در تاریخ 104 ساله نفت، کشور ایران بدست آورده است. در ضمن در این مدت دولت جهت جبران مخارج خود 356 هزار میلیار دلار اسکناس بدون پشتوانه انتشار داده است:
●ترقی قیمتها از سال 1384 تا سال1391
1 – میزان جمعیت کشور، به ترتیب، 69 و 77 میلیون نفر، یعنی جمعیت 1.16 برابر شده است.
2 – حجم نقدینگی کل کشوراز 68500 میلیارد تومان به 424000 میلیارد تومان رسیده است. یعنی 6.2 برابر شده است.
3 – قیمت بهار آزادی از 106 هزار تومان به 1 میلیون 400 هزارتومان یعنی 14 برابر شده است.
4 – قیمت دلار از 904 تومان به 4000 تومان رسیده یعنی بیشتر از 4 برابر شده است.
5-قیمت بنزین از لیتری 80 تومان به لیتری 700 تومان افزایش یافته است یعنی 8.7 برابر شده است. میانگین متوسط قیمت بنزین نیمه یارانه ای و بی یارانه ۵۵۰ تومان است. این یعنی افزایش میانگین ۵۸۷ درصدی قیمت بنزین.
6- قیمت گازوئیل از هر لیتر 16 تومان به هر لیتر 150 تومان افزایش یافته است. یعنی 8.37 برابر شده است.توضیح اینکه در زمان اجرای مرحله نخست هدفمند سازی یارانهها ۳۵۰ تومان بوده است که با توجه به مشکلاتی که برخی معادن به آن دچار شدند، نرخ تعدیلی برای گازوئیل مصرفی آنها در نظر گرفته شد!
7 – قیمت گاز از هر متر مکعب گاز خانگی ۸ تومان به میانگین 225 تومان یعنی 27.12 برابر شده است.
8 – قیمت برق از هر کیلووات ساعت برق خانگی ۱۰۳ ریال به ۲۲۵۰ ریال افزایش یافته یعنی نزدیک به 22 برابر شده است.
9 – قیمت نان بربری از هر دانه 75 تومان به هر دانه 500 تومان رسیده است. یعنی 6.7 برابر شده است.
10-قیمت یک عدد نان لواش یارانه از هردانه 15 به تومان160 افزایش یافته است. یعنی قیمت نان لواش یارانه ای 10.7 برابر شده است. قیمت یک عدد نان لواش نیمه یارانه ای از تومان 25 به تومان160 رسیده است یعنی 6.4 برابر شده است.
11- قیمت یک عدد نان سنگک ساده از هر عدد50 تومان به هر عدد تومان500 رسیده یعنی 10 برابر شده است.
12- قیمت یک عدد نان سنگک کنجد دار از هر عدد تومان70 به هر عدد 700 تومان افزایش یافته است یعنی 10 برابر شده است.
13- قیمت یک عدد تخم مرغ در میدان از 35 تومان به 250 تومان افزایش یافته یعنی 7.1 برابر شده است.
قیمت یک عدد تخم مرغ در سطح شهر 55 تومان به 350 تومان افزایش یافته یعنی 6.4 برابر شده است.
14- متوسط قیمت یک کیلو گوشت گاوی بی استخوان، در سطح شهر، از 4760 تومان به 22380 تومان افزایش یافته یعنی 4.7 برابر شده است.
متوسط قیمت یک کیلو گوشت گوسفندی با استخوان از 4860 تومان به 21670 تومان افزایش یافته یعنی 4.5 برابر شده است.
15- حداقل مزد یک کارگر از 122592 تومان به 389700 تومان افزایش یافته یعنی تنها 3.17 برابر شده است. یعنی تعداد بهار آزادی قابل خرید با حداقل دستمزد از 1.16 عدد به 0.26 عدد کاهش یافته است. قدرت خرید بهار آزادی 22 برابر قدرت خرید اولیه کاهش یافته است.
16- تعداد نان بربری قابل خرید با حداقل دستمزد از 1639عدد به 246 عدد کاهش یافته است. یعنی در آنچه به نان مربوط می شود، 15 برابر کاهش یافته است.
17- تعداد تخم مرغ قابل خرید با حداقل دستمزد در میدان از 492 به 156عدد یعنی 32 برابر کاهش یافته است.
18- مقدار کیلو گوشت گاوی قابل خرید با حداقل دستمزد در میدان از 26 کیلو به 18 کیلو کاهش یافته یعنی 4 برابر کاهش یافته است.
19- قیمت جان آدمیزاد مرد (دیه) از 22 میلیون تومان به 94.5 میلیون تومان ( در ماه حرام 126میلیون تومان) افزایش پیدا کرده است یعنی 4.3 برابر شده است.
20- قیمت جان آدمیزاد زن (دیه) از 11 میلیون تومان به 47.25 میلیون تومان (در ماه حرام 63 میلیون) افزایش یافته، یعنی 4.3 برابر شده است.
21 – قیمت شتر از 220 هزار تومان به 945 هزار تومان افزایش یافته یعنی 4.3 برابر شده است.
22 – قیمت قبر در بهشت زهرا از110 هزار تومان به 960 هزار تومان* رسیده است یعنی 8.7 برابر شده است.
* تذکر اینکه در شرایط فعلی قیمت یک قبر سه طبقه 320 هزار تومان می باشد و قیمت یک قبر کامل سه برابر آن محاسبه شده است.
عیسی کلانتری: 30 سال دیگر ایران کشور ارواح می شود:
عیسی کلانتری که در حکومتهای موسوی و هاشمی رفسنجانی و خاتمی وزیر کشاورزی بوده است و اینک عضو گروه طرف مشورت حسن روحانی برای انتخاب وزرا و تحویل گرفتن حکومت از احمدی نژاد است، در مصاحبه با روزنامه قانون (17 تیر 92)، خبر از فاجعه می دهد:
● کلانتری: در مورد گندم، دولت میگوید 14.3 میلیون تن گندم تولید کرده است. واردات گندم نیز 6.7 میلیون تن بوده که می شود21میلیون تن. خود رئیسجمهور اعلام کرد به دلیل هدفمندی یارانهها مصرف گندم در کشور بیش از هشت میلیون تن نیست. خوب یک میلیون تن هم برای بذر مصرف میشود و یک میلیون تن را هم حساب کنیم که خوراک طیور میشود، ( البته حدود 9.3 میلیون تن خوراک طیور وارد کشور شده است)،به گفته خودشان بین 700 هزار تا یک میلیون تن هم گندم از کشور قاچاق میشود. حالا با جمع کردن این اعداد و ارقام یک نفر جواب دهد که باقی این گندم چه شده است؟ 10 میلیون تن گندم باقیمانده کجاست؟
کسانی که آمار دروغ دادند دستشان در دست دلالان خارجی است. همین آمار سبب گمراهی میشود. بر اساس همین آمار دولت، به موقع نسبت به واردات گندم اقدام نکرد و به جای فروردین، تیرماه به دنبال خرید گندم رفتند و 150 دلار بالاتر از قیمتهای اسفند و فروردین،گندم وارد کردند و یک میلیارد دلار به کشور ضرر زدند.
امسال هر ماه برای تامین نیاز کشور باید 830 تا 850 هزار تن علوفه وارد کشور شود. کل علوفه موجود در انبارها برای 150 روز آینده است. خوب رئیس جمهور بعدی در صد روز اول فعالیت خود چه کار باید بکند؟
کشور به 5 میلیون تن ذرت و 3 میلیون تن کنجاله نیاز دارد. طبیعتا روند واردات باید به صورتی باشد که تا آبان ماه حدود 5 تا 5.5 میلیون تن از ذرت و کنجاله مورد نیاز وارد کشور شود. در حال حاضر حجم واردات گندم 860 هزار تن و حجم واردات کنجاله 540 هزار تن است. یعنی 25 درصد از نیاز کشور. حالا تاثیر این کمبود چیست؟ این کمبود استمرار عرضه گوشت مرغ و تخممرغ را به خطر میاندازد. رئیس جمهور 12مرداد دولت را تحویل میگیرد. در صد روز اول که نمیتواند به دنبال واردات این کالاها باشد. بالاخره باید ذخایری در کشور وجود داشته باشد. در بذر هم وضعیت همین طور است. ما به 270 هزار تن بذر غله نیاز داریم یعنی 230 هزار تن گندم و 40 هزار تن جو. کل پیش بینی بذر غله کمتر از 50 هزار تن است. آیا این تدارکات برای انتقال دولت فعلی به دولت آینده مناسب است؟
برای کشت بهاره سطح زیر کشت سیبزمینی 50 هزار هکتار یعنی 32 درصد کاهش یافته است. قبلا سطح زیر کشت سیب زمینی بهاره 160 هزار هکتار بود. حالا سیب زمینی کالایی است که مثبت و منفی 5 درصد در تولیدش روی قیمت تاثیر میگذارد. با این کاهش کشت، شهریور ماه میبینیم که حجم برداشت سیبزمینی کاهش مییابد. وقتی مردم سیب زمینی کیلویی 5 هزار تومان خریدند مشکلات را از چشم روحانی خواهند دید. باید بگویم سیبزمینی کالای وارداتی هم نیست. در پاییز کسری یک میلیون تنی عرضه سیب زمینی داریم و فوقش بتوانیم 30 تا 40 هزار تن سیبزمینی از پاکستان و دیگر کشورها وارد کنیم. تکلیف چه میشود؟
در مورد سایر کالاها هم وضعیت همین است. در مورد مرغ و تخممرغ. دولت تخصیص ارز 1226 تومان را قطع کرده است. حالا باید دان مرغ را به قیمت 2500 تومان وارد کرد.
مابه التفاوت را اگر دولت پرداخت کند که هیچ. البته دولت پولی در بساط ندارد و اگر پرداخت نکند، باید قیمت 80 درصد اضافه شود. چکار میخواهید بکنید. گوشت مرغ وارد کنید؟ جواب بیکاری مرغداران را چه میدهید؟ دولت روحانی کار سادهای ندارد. دولت انبارها را پر نکرده است. پیشبینی برای انتقال انجام نداده است و روحانی متاسفانه کشور را با انبار خالی، خزانه خالی، بنادر خالی و بانک مرکزی خالی تحویل میگیرد.
من اینها را میگویم تا این نتیجه را بگیرم که مردم باید صبر کنند. وقتی گرانی پاییز از راه رسید از چشم دولت روحانی نبینند.
٭ قانون: در چه محدوده زمانی میشود کارها را درست کرد؟
● بازگشتن از سال 1392 به سال 1384 حداقل 2 سال زمان نیاز دارد.
٭ قانون: برگردیم به آمارهای دولت دهم. آقای رئیس جمهور اشاره کردهاند که 118میلیون تن تولیدات کشاورزی داریم، ارزیابی تان از این آمار چیست؟
● کلانتری: والا اگر این آمار حقیقت داشت ما جزو خوشبختترین مردمان جهان بودیم. در ضمن میتوانستیم سالی بیست میلیارد دلار غذا هم صادر کنیم اما تولید کشاورزی تعریف دارد. تولید کشاورزی به کالایی گفته میشود که یا توسط انسان مصرف میشود یا به کارخانه تحویل داده میشود. اگر این معیار را در نظر بگیریم آن وقت میبینیم که تولید کشاورزی در ایران 68 میلیون تن بیشتر نیست. علوفه جزو تولیدات کشاورزی نیست اما در این آمار میآید. مگر میشود 40 میلیون تن علوفه تولیدی را جزو تولیدات کشاورزی محسوب کرد؟ طبق این آمار باید برای هر نفر 1.5 میلیون تن تولید داشته باشیم اما گویا مردم را حیوان فرض کردهاند که آمار تولید علوفه را هم میآورند. بقیه آمارهای دولت هم همین است.
من به آمار و ارقام خود گمرک اشاره میکنم. سال گذشته 6.7 میلیون تن گندم، 9.3 میلیون تن علوفه، 1.6 میلیون تن روغن، 1.3 میلیون تن برنج، 1.2 میلیون تن شکر و 150 هزار تن گوشت قرمز وارد کشور شده است. اینها میشود 1350 کیلوکالری. وزارت بهداشت گفته است برای اینکه سوءتغذیه نباشد، باید در شبانهروز بین 2300 تا 2400 کالری مصرف شود. البته این در حالتی است که سوءتغذیه نباشد که البته 5 دهک ایران سوءتغذیه دارند. حالا 1350 را بر 2400 تقسیم کنید میشود 56 درصد. یعنی 44 درصد مواد غذایی در داخل تولید میشود. حالا ما را با دیگر کشورها مقایسه کنید؟
هیچ کشوری جز شیخنشینهای جنوب خلیجفارس و معدود کشورهایی در جنوب مدیترانه و چند جزیره در دریای کاراییب و برخی دیگر از کشورهای میکروسکوپی این وضع را ندارند. ما از بقیه دنیا عقبتر هستیم. در بدترین شرایط خشکسالی در کشور سالهای 77 تا 80 میزان خودکفایی در تامین مواد غذایی کمتر از 55 درصد نبود. حالا چه شده است که الان به این رقم رسیده است؟
وقتی مملکت با این وضع روبروست چه باید کرد. یک ماه بنادر ایران بسته شود، مردم گرسنه میمانند. حالا ما بیاییم آمار غیر واقعی بدهیم.
● مشکل آب بزرگ ترین مشکل ایران است:
مسئله اما جای دیگری است. من میخواهم از مشکل به مراتب بزرگتری حرف بزنم. مشکلات ما اینها نیست. مشکل اصلی که ما را تهدید میکند و از اسرائیل و آمریکا و دعواهای سیاسی و… خطرناکتر است مسئله زندگی ملت است. این است که فلات ایران دارد غیرقابل سکونت میشود و کسی به این فکر نیست. مسئله اینجاست که آبهای زیرزمینی تحلیل رفتهاند و بیلان منفی آب بیداد میکند و کسی به فکر نیست.
کمآبی کشور را به شدت تهدید میکند و بیلان منفی برداشت آب در ابتدای انقلاب زیر صد میلیون متر مکعب در سال بود این بیلان در حال حاضر به 11 میلیارد متر مکعب رسیده است یعنی 110 برابر شده است.
من نگران شدید نسلهای بعد هستم. هفت هزار سال است که در ایران زندگی جریان دارد. ما حق نداریم با این بیتدبیری کشور را با این چالش بزرگ مواجه کنیم.
من همه جا گفتهام. اگر وضعیت اصلاح نشود ایران 30 سال دیگر کشور ارواح میشود چون همه کشور تبدیل به کویر میشود. در کویر اگر بارش هم صورت گیرد، ثمری ندارد چون سفره آب زیرزمینی خشک شده است، آب در سطح میماند و تبخیر میشود. در حال حاضر تمامی پیکرههای آبی طبیعی ایران خشکیدهاند. دریاچه ارومیه، بختگان، تشک، پریشان، کافتر، گاوخونی، هورالعظیم، هامون، جازموریان و…. دیگر چیزی باقی نمانده. من از وقوع بحران حرف میزنم. زندگی ملت در حال تهدید است. یک کشوری مانند مالدیو که در جنوب اقیانوس هند است در معرض زیر آب رفتن است. این کشور بین 300 تا 400 هزار نفر جمعیت دارد و سالهاست سازمان ملل در حال بررسی است که این ملت را کجا ببرد. حالا ما با 75 میلیون نفر، به فرض افزایش نیافتن جمعیت کجا باید برویم.
٭ قانون: چرا این وضعیت پیش آمد؟
● کلانتری: اوایل انقلاب بدون مجوز چاه زدند. بدون مجوز کف شکنی کردند. برای تولید بیشتر آبهای زیرزمینی را از بین بردند و منابع تجدیدشونده را به غیر تجدید پذیر تبدیل کردند.کویر در ایران در حال گسترش است و هشدار میدهم به زودی 25 سال دیگر جنوب البرز و شرق زاگرس غیرقابل سکونت میشود و افراد باید مهاجرت کنند. اما به کجا؟راحت بگویم که از 75 میلیون نفر جمعیت ایران 45 میلیون نفر بلاتکلیف میمانند. آن وقت رئیس کمیسیون کشاورزی بیاید و بگوید غذای 1.5میلیارد نفر را در ایران تولید میکنیم. شاید البته بعضی که این حرفها را میزنند در آسمانها سیر می کنند. من فکر میکنم زندگی ملت ایران در معرض تهدید است و باید فکری به حالش کرد.
٭ قانون: رسیدگی به این مسائل در دولت جدید جایی دارد؟
● کلانتری:بله. چشم بر هم گذاشتیم سی سال از انقلاب گذشت. یک نیم چشم دیگر بر هم بگذاریم ایران غیرقابل سکونت میشود. مگر میشود به راحتی از کنار این مسئله گذشت؟ اولویت آقای روحانی اصلا رفع همین مشکل است. اگر همین امروز کارمان را شروع کنیم بین 12تا 15 سال طول میکشد که بیلان منفی تراز شود.
٭ قانون: اعتبار مورد نیاز برای رفع این مشکل برآورد شده است؟
● کلانتری:200 هزار میلیارد تومان میخواهیم تا بدون کاهش تولید، بیلان منفی آب را تراز کنیم. برای جبران هر متر مکعب بیلان منفی آب بین 17 تا 20 هزار تومان نیاز است اما استحصال یک متر مکعب آب از زیر زمین 500 تومان خرج دارد. خب چکار باید کرد؟ من میگویم حرفهای سیاسی را رها کنید. مسئله اول کشور اینجاست که نه چپ میشناسد و نه راست و نه دشمن خارجی. اگر میخواهیم زندگی کنیم باید با دشمنان داخلی برهم زننده بیلان مبارزه کنیم. این هم فقط کار وزیر جهاد کشاورزی نیست. کار همه است. همه حاکمیت. از مقام معظم رهبری تا مردم و کشاورزان. باید به همه هشدار داد که پیکره آبی ایران در حال نابودی است.
انقلاب اسلامی: اما مسئله آب و آبهای زیر زمینی در ایران، از زمان شاه سابق، موضوع اعلان خطرها بوده اند. یکبار، رﮊیم شاه یک کارشناس فرانسوی را که بانی جنبش سبز در فرانسه بود، برای مطالعه وضعیت کشاورزی و زمین و آب به ایران دعوت کرد. او حاصل مطالعه خود را عبارت دانست از این اعلان خطر: ایران دارد بیابان می شود.
در نخستین انتخابات ریاست جمهوری، بنی صدر خطر بیابان شدن ایران را خاطر نشان کرد و از مردم ایران خواست در برنامه «ایران سبز» شرکت کنند. در خوزستان بکار باز سازی شبکه آبیاری بود که ارتش صدام به ایران حمله کرد. از آن زمان بدین سو، کارشناسان دلسوز مرتب نسبت به خطر بیابان شدن ایران هشدار داده اند. نشریه انقلاب اسلامی از هشدار و انذار خودداری نکرده است. پس این وضعیت، در حکومت احمدی نژاد بوجود نیامده است. عیسی کلانتری در دورانی بسیار طولانی، «وزیر» کشاورزی بوده است. براو است که بگوید چه کرده است برای این که ایران بیابان خالی از سکنه نشود؟ «وزیران» آب و برق از حکومت رجائی تا پایان حکومت خاتمی چه کرده اند؟ حکومت احمدی نژاد در فراگرد عبور مداوم از بد به بدتر و از بدتر به بدترین است که محل خود را می یابد. تا وقتی ایرانیان در این مدار هستند، خطرها که موجودیت ایران را تهدید می کنند، نمی توانند بزرگ و بزرگ تر نشوند.
انقلاب اسلامی: در ایران، نه در خزانه پول هست و نه در انبارها غله و دیگر مواد خوراکی و بنادر خالی و بانک مرکزی هم خالی است اما آیا مهندسی انتخابات تحریم و تهدید به جنگ را از میان برده است؟:
انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۳۳ از ۷ تا۲۰ مرداد ۱۳۹۲