تحلیل گران دیگر نیز برآنند که ایپک شکست اول را در جلوگیری از تصویب انتصاب جک هیگل به وزارت دفاع از سوی سنا خورده است. دومین شکست، ناتوان شدن ایپک در گرفتن رأی موافق از کنگره با حمله نظامی امریکا به سوریه بود. با وجود تبلیغات گسترده هوادارانش در سراسر امریکا، افکار عمومی سخت مخالف باجنگ باقی ماند. تبلیغات ایپک بسا در شدت مخالفت مردم امریکا با جنگ اثر کرده است. و اینک، ناتوانی از به تصویب سنا رساندن مجازات های جدید برضد ایران سومین شکست ایپک است.
کارشناسان شکست بزرگتر را شکست ایپک در انتخابات ریاست جمهوری می دانند. در آن انتخابات، ایپک و حکومت اسرائیل از رقیب اوباما، رامنی حمایت کردند و او به سختی شکست خورد.
علت شکست ها دو تغییر است:
● یکی تغییر در مقیاس خاورمیانه در درجهٔ اول و در مقیاس جهان در درجهٔ دوم. در منطقه، با دو جنگ در عراق و افغانستان و با وضعیتی که در سوریه پدید آمده است و با تغییری که «بهار عرب» در مصر و لیبی و تونس و یمن ببار آورده است، تعادل پیشین قوا دیگر نه ممکن است و نه بکار می آید. خلائی پدید آمده است که با مشغول کردن ایران به بحران اتمی، این کشور نتوانست آن را پر کند. اتحادی از اسرائیل و عربستان پدید آمد که می کوشد با تثبیت دولت مصر، خود را نیرومندتر کند. این اتحاد می خواهد خلاء را پرکند. الا اینکه چنین اتحادی خاورمیانه را صحنه جنگ های خونین نگاه می دارد. افغانستان و عراق و سوریه بیشتر و پاکستان کمتر، هم اکنون صحنه های جنگ هستند.
هزینهٔ سنگین جنگ ها برای امریکائی که با کسری غیر قابل تحمل بودجه روبرو است، امریکا را در موقعیتی قرارداده است که حمایت از اتحاد عربستان – اسرائیل را سودمند نمی یابد. علاوه بر اینکه وضعیت سوریه بر دولت امریکا معلوم کرد که روسیه و چین را بیش از پیش باید به حساب آورد. در سوریه، منهای کمک غرب و ترکیه، اتحاد اسرائیل – عربستان، نه تنها قادر به پرکردن خلاء نیست، بلکه جز شکست سرنوشتی در انتظارش نیست.
اینک از سوئی، اوباما به این نتیجه رسیده است که سوریه راه حل نظامی ندارد و احتمال پایان یافتن بحران اتمی ایران، بسیار بیشتر شده است و ترکیه نیز دریافته است که نمی تواند قدرت محوری منطقه بگردد و دارد سیاست خود درقبال سوریه را تغییر می دهد و از سوی دیگر، گسترش سازمان القاعده از افغانستان و پاکستان تا سوریه و عراق و یمن، امریکا را در برابر این پرسش قرار داده است که دست آویز کردن « جنگ با تروریسم بین المللی» دو جنگ و پی آمدهایش را روی دستش گذاشت و هنوز باید سالانه میلیاردها دلار را صرف جنگ با القاعده کند، زمان آنست که سیاست امریکا در منطقه تغییر اساسی کند. عراق و سوریه و افغانستان و پاکستان – که دولتی ورشکسته دارد- از جنگ داخلی برهند و خلاء با تعادل قوای جدیدی پر شود.
● در خود امریکا نیز، مردم امریکا با احساس فریب در مورد دو جنگ افغانستان و عراق، که بار مالیاتی آنها را سنگین گرداند بی آنکه مطمئن باشند از شر «تروریسم بین الملل» آسوده گشتهاند، دیگر با طرفی که برای حفظ موقعیت خود، امریکا را در تنگنای ورود در جنگ قرار میدهد، مخالفند. اسرائیل را کشوری می شناسند که هم هزینه های سنگین به پای امریکا میگذارد، و هم امریکا را مرتب در وضعیت ورود در جنگ قرار میدهد، و هم امریکا را مغضوب مردم دنیا میکند، و هم عاملی مهم از عوامل پیدایش و گسترش « تروریسم بینالمللی» است. طرفه اینکه با انتشار گزارش های محرمانه توسط اسنودن، امریکائیان دریافتند که بهای « مبارزه با تروریسم بین المللی» تنها مادی نیست بلکه محرومیت از آزادی شخصی نیز هست (نوشته ایوان الاند Ivan Eland مدیر مرکز صلح و آزادی، زیر عنوان هزینهٔ سنگین جنگ بر ضد تروریسم بین المللی).
از اینرو امریکائیان با سیاستی که ایپک و اسرائیل خواستار اتخاذ آن در خاورمیانه می شوند، مخالفت می کنند. نمونهٔ بارز آن، همزمان با مشغول بودن سنا به تصویب مجازات های جدید، سنجش افکار است که معلوم کرد دو سوم امریکائی ها با توافق ژنو موافق و با وضع مجازات های جدید مخالفند. باز اکثریت بزرگ امریکائیان با ورود امریکا به جنگ در سوریه مخالفت کردند.