کسانی که بجای دفاع از مدعای خود، ناسزا میگویند و دروغ می سازند، میدانند مدعایشان قابل دفاع نیست. مسئولیت آنها کمتر از مسئولیت امضاءکنندگان سند قیمومت قدرتهای بیگانه بر ایران نیست. اینان وجدانی معذب دارند زیرا در طول عمر خود تمامی فرصتهائی که پیش آمده تا از منظر استقلال و آزادی در آنچه روی می دهد، بنگرند، از دید وابستگی به امریکا نگریسته اند.
انقلاب اسلامی در هجرت : پیش و پس از امضای توافق وین، رویاروئیها در درون رژیم، آغاز گرفته بودند. نوبت به مأموریت دوم، حذف خودیهائی که ناخودی شدهاند، رسیدهاست:
● ناطق نوری گفتهاست: اختیار ماندن و یا نماندن میرحسین موسوی و مهدی کروبی، با شخص خامنهای است و روحانی و غیر او، در این باره، اختیاری ندارند.
● مهدی هاشمی محکوم شده اما به زندان نرفته بود. از قرار، در گرو نامزد مجلس خبرگان شدن و یا نشدن پدرش علیاکبر هاشمی رفسنجانی، در انتخابات مجلس خبرگان بود. او نامزد شد و مهدی را به زندان بردند. اینک، پس از 35 سال جنایت که تاریخ دو قرن اخیر ایران به خود ندیدهاست. او به یاد میآورد که گویا قضاوت نیازمند قاضی با سواد و بیطرف است.
● محمد خاتمی نیز همچنان ممنوع القلم و تصویر و بیان است.
● سازمان ترور رژیم نیز فعال است. بنابر اطلاع، 29 تن ترور شدهاند تنها برای اینکه یکی از مهمترین فسادها که اعضای خانواده خامنهای، با دستیاری عناصری از سپاه، بدان آلودهاند، فاش نگردد. مبارزانی که خیانتهای رژیم را فاش میکنند، تهدید نیز شدهاند.
● تحریکهای خونبار برای اینکه درمرزها کار به زد و خوردهای مسلحانه بیانجامد نیز انجام میگیرد، از جمله اعدام یک کرد،سیروان نژاوی، عضو پژاک و اقدام به ترور یک کرد دیگر، رضا کعبی که پیش از این رژیم دو خواهر او، شهلا و نسرین کعبی را اعدام کرد و یک برادر او، صدیق کعبی نیز در درگیری کشته شد و بمبگذاری که کومله از آن سخن میگوید. اینکار یعنی بستن فضای سیاسی و ایجاد مدار بسته خشونت.
● نزاع میان دو دسته در درون رژیم بر سر توافق وین . هاشمی رفسنجانی در دسته مدافع توافق است. کسانی هم که وابستگی به امریکا را برای یک دولت با ثبات در ایران اساس میشناسند از دید منافع امریکا در توافق مینگرند، در این دستهاند. اینان، از زمانی که توافق با سلیوان، آخرین سفیر امریکا در ایران، را بر سر اتحاد روحانیت با قوای مسلح امضاء کردند و سپس پیام خمینی به امریکا را رساندند ( بختیار را رها کنید دولت ما برای منافع شما بهتر عمل میکند) تا امروز، همچنان بنا را بر وابستگی به امریکا گذاشتهاند و بطور مداوم با ایستادگان بر اصول استقلال و آزادی ، دشمنی میکنند.
این نزاع نمیتوانست بدون رجوع به سرچشمه روابط «پنهانی ایران گیتیها»، با امریکا،یعنی اکتبر سورپرایز و ایران گیت، انجام بگیرد. از اینرو، هاشمی رفسنجانی میگوید روابط پنهانی با امریکا، با آگاهی و دستور خمینی انجام گرفتهاست و او موافق شدهبود تا روابط با امریکا برقرارگردد و گروه مخالف توافق وین، به او میتازند که دروغ میگوید. این گروه، بروی خود نمیآورد که خامنهای خود از ایران گیتیها است و روابط و گفتگوهای پنهانی که بدستور او آغاز شد، کار را به توافق وین کشاند،توافقی که ایران را تحت قیمومت بیگانگان قرار میدهد.
دانستنی است که در امریکا نیز، به اکتبر سورپرایز و ایران گیت رجوع میشود. نخست رجوع به ایران گیت در ایران را بخوانیم. دو گفتگو، یکی با «سردار» محسن رشید که اینک اصلاح طلب شدهاست و دیگری عباس سلیمی نمین که عضو واواک بود و اینک ضد هاشمی رفسنجانی است:
ایران گیت و ورود محرمانه هیأت مک فارلین به ایران که یک اسرائیلی نیز عضو آن بود:
٭ سردار محسن رشید: کلید مذاکرات مک فارلین را چه کسی زد؟
سردار محسن رشید رئیس سابق مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه و از راویان جنگ و اعضای دفتر سیاسی سپاه پاسداران در زمان دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار سرویس سیاسی پایگاه خبری “انتخاب” میگوید: مذاکرات مک فارلین با اجازه امام بود و ایشان هرگز آیتالله هاشمی را به خاطر آن بازخواست نکردند. وی گفت: مذاکرات مک فارلین از سال 62 همزمان با تحرکاتی از سوی آیتالله هاشمی که منجر به سفر نخستوزیر ترکیه و وزیر خارجه آلمان به نمایندگی از هفت کشور صنعتی به ایران شد، زمینه سازی شد (1). از سوی دیگر، آقای هاشمی سفرهایی به ژاپن، لیبی و سوریه داشتند که در آن زمان اخبار دال بر این بود که هنری کسینجر وزیر خارجه آمریکا در ژاپن بسر میبرد،
تمامی این مسائل را میتوان مقدمه ورود مک فارلین به ایران تصور کرد. سردار رشید افزود: با این حال، کلید گفتگوهای سیاسی در اصل از سوی امام زده و با هدایت ایشان آغاز شد. امام خمینی در تاریخ 6 آبان 63، در گفتگویی با سفرای خارجی بیان داشتند که باید همانگونه که در زمان صدر اسلام پیامبر سفیر به این طرف و آن طرف، میفرستادند که روابط درست کنند عمل کنیم. رئیس سابق مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه تصریح کرد: همانطور که گفتم، کلید مذاکرات را امام زد، ایشان گفتند که رابطه گرگ و میش میخواهیم چه کار، اما انچه امام از آن به عنوان رابطه گرگ و میش یاد کردند، مقدمه دارد و ان این است که ما با همه حاضریم رابطه داشته باشیم به غیر از دو رژیم آفریقای جنوبی و رژیم صهیونیستی. وی در ادامه با اشاره به ماجرای مک فارلین بیان داشت: مذاکرات سیاسی به مدیریت آقای هاشمی و اجازه کلان امام انجام میشد و خود آقای هاشمی نیز گفتهاند که همه اقدامات در این زمینه را با مجوز امام انجام میدادند. عضو سابق دفتر سیاسی سپاه افزود: در ماجرای مک فارلین، آقای هاشمی و محسن رضایی با هم هماهنگ بودند، البته بدنه سپاه از این مسئله آگاه نبود. سردار رشید اضافه کرد: آقای هاشمی و محسن رضایی هر دو در مذاکرات مک فارلین نماینده داشتند، که فریدون وردی نژاد از سوی آقای رضایی و دکترهادی و آقای روحانی نماینده آقای هاشمی بودند، این تیم، تیم اصلی مذاکرهکننده ایران در مقابل امریکاییها بود. وی با بیان اینکه گروه مذاکرهکننده آمریکا پس از ورود به ایران یک انجیل، کلت و کیک به طرف ایرانی دادند گفت: مذاکرات زمانی به بن بست رسید که محمولههای نظامی با آرم اسرائیل به ایران ارسال شد، درحالیکه قرار بود محمولهها از جانب آمریکا باشد، همین مسئله مشکل ساز شد و مذاکرات گره خورد (2). سردار رشید افزود: ماجرای لو رفتن مذاکرات مک فارلین زمانی اتفاق افتاد که گفتگوها به بن بست رسیده بود و 4 ماه بود که دیگر ادامه پیدا نکرده بود. عضو سابق دفتر سیاسی سپاه ادامه داد: با این حال، با وجود آنکه مذاکرات گره خورده بود، امام خمینی دستور به افشای آن ندادند، البته تا زمانیکه مهدی هاشمی و تیمش از طریق قربانیفر که جاسوس دو جانبه بود، از مذاکرات آگاه شدند و ماجرا در روزنامه سوریهای الشراع منتشر شد. در آن زمان، امام به هاشمی دستور دادند که ماجرای مذاکرات را افشا کنید (3). وی گفت: در واقع، اسرائیلیها به دنبال برهم زدن بازی بودند. این رژیم همواره خواسته است که در رابطه ایران و امریکا، سهمش مشخص شده و سپس مذاکره شود. سردار رشید بیان داشت: پس از افشای مسئله مک فارلین، سعی اسرائیلیها بر این بود که توپ را به زمین ایران بیاندازند اما با تدبیر امام توپ به زمین آمریکا انداخته شد (4)، البته ماجرای مک فارلین تاثیر ملموسی بر روی جنگ نیز داشت و آمریکاییها انتقام این موضوع را در کربلا 4 از ما گرفتند. وی اضافه کرد: اینکه آقای رضایی پس از والفجر هشت، در نمازجمعه سخنرانی کرد و گفت، دنیا خواسته ما را اجابت نکرد و ما عملیات انجام دادیم، دال بر هماهنگی با تلاشهای سیاسی آیتالله هاشمی بود. سردار رشید در ادامه به “انتخاب” گفت: اینکه میگویند، امام هاشمی را بابت مذاکرات مک فارلین بازخواست کرده است، تحریف تاریخ است، در حقیقت آنهایی بازخواست شدند که قصد طرح آن را در مجلس داشتند. در آن زمان، هشت نفر از نمایندگان مجلس، به دنبال آن بودند که دولت را در این رابطه مورد سئوال قرار دهند، اما چون مسئله، مسئله منافع ملی بود، امام ورود کرده و گفتند (نقل به مضمون) این صدا شبیه صدای اسرائیل است. این افرادی که میخواستند ماجرا به مجلس کشیده شود، آن موقع جز جناح راست بوده و اکنون جز اصولگرایان هستند. وی افزود: در حقیقت، تمام زوایای مذاکراتی در سطح راهبردهای کلان نظام، تا زمانیکه از پیچ و خمهای لازم عبور کرده تا به نتیجه برسد، نباید علنی شود. رئیس سابق مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه تصریح کرد: در تمام دهه اول انقلاب، امام به آقای هاشمی کمترین جمله و نقدی که مردم شنیده باشند و رسانهها نقل کرده باشند، ندارد. سردار رشید با اشاره به مذاکرات هستهای فعلی بین ایران و 1+5 گفت: همین الان هم لابی صهیونیست سعی در برهم زدن آن مذاکرات دارد و میخواهد در نهایت در پروسه بلندمدت، ایران را پای میز مذاکره با خود بنشاند که این امکان پذیر نیست. در مسئله مذاکرات، در خارج از کشور عمدتا لابی اسرائیل سعی در خرابکاری دارد اما در این بین جمهوریخواهان که نمیخواهند شاهد بازگشایی قفل مسئله هستهای ایران توسط دموکراتها باشند (5)، در این راه سنگ اندازی میکنند. رئیس سابق مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه بیان داشت: امریکاییها در تمام طول جنگ و حتی بعد از جنگ، به رژیم عراق به عنوان رژیمی که بتواند پایدار باشد، به دیده تردید مینگریستند. جدا از آنکه تهران نسبت به بغداد از موقعیت ژپولتیکی برتری برخوردار است، نگاه آمریکا به پایگاه باثباتی مثل ایران بود. از طرف دیگر، خاطره تاریخی بد ایرانیان از روسها، نقطه مفیدی برای کاخ سفید فراهم کرده بود که به خاطر آن کفه ایران مهمتر از کفه عراق برای آنها به شمار میآمد. با این حال واشنگتن نمیخواست شاهد پیروزی ایران در جنگ باشد که این نکته بسیار مهمی است. وی با اشاره به مستندهای ساخته شده علیه دولت و رئیسجمهور گفت: ساخت مستند “من روحانی هستم” متاثر از درگیری جناحی است و در واقع به خاطر ترس از انتخابات مجلس آینده است، اینها میدانند که پاشنه آشیل دولت اقای روحانی حل معیشیت مردم است و امید دارند که در این راه موفق نشود.
٭ عباس سلیمی نمین :ناگفتههایی از ماجرای مکفارلین و هاشمی:
عباس سلیمی نمین یکی از افرادی است که به اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی واکنش جدی نشان داد. وی در گفت و گو با الف زوایای پنهانی از رفتارهای آقای هاشمی و تطبیق این رفتارها با گفته های امروزشان در قضایایی مانند میکونوس،مک فارلین ،رابطه با آمریکا ،زندانیان سیاسی، رابطه با عربستان و… در ۲ دوره ریاست جمهوری شان مطرح کرده اند که خواندنشان خالی از لطف نیست:
هاشمی جرات نمی کرد در زمان امام حرف مذاکره با آمریکا را بزند:
● سلیمی نمین: بر خلاف ادعایشان آقای هاشمی اصلا جرات نمی کرد که در زمان امام(ره) حرف از رابطه با آمریکا بزند و این را به صورت مخفیانه پی گیری می کرد. مثلا آنچه که در رابطه با مساله مک فارلین پیش آمد و ایشان با مخفی کردن واقعیات از امام در صدد مذاکره بود که البته موضوع لو رفت.
همچنین در زمان ریاست جمهوری ایشان معاون پارلمانی وقت آقای مهاجرانی از ضرورت ارتباط با آمریکا گفت که البته کار غیر فهیمانه ای بود و همانطور که گفتم یک سیاستمدار باهوش اینگونه سخن نمی گوید. عکس العمل آمریکایی ها چه بود؟حقوق مسلم ما را گرامی داشتند و مذاکراتی بر اساس مصالح ملی انجام دادند؟! خیر! آمریکایی ها بعد از این قضیه بدترین تحقیر را نسبت به ما انجام دادند.آنها در واکنش به صحبتهای معاون پارلمانی رییس جمهور، به فرمانده ناو وینسنس که هواپیمای مسافربری ما را سرنگون کرده بود،بزرگترین مدال خود را دادند. اگر شلیک موشک به هواپیمای مسافربری با ۴۵۰ سرنشین عامدانه بوده که تکلیف جایزه دادن مشخص است و اگر هم خطایی صورت گرفته باز هم مدال دادن جهت دار بوده است. پیام این مدال چه بود؟ این بود که ” اگر میخواهید با ما مذاکره کنید باید تحقیر شوید چون با انقلاب اسلامیتان ما را بیرون کردید.ما اگر شما را کشتیم نه تنها عذر خواهی نمی کنیم بلکه جایزه هم می دهیم”. همان کاری که امروز در افغانستان انجام می دهند (6).
ماجرای مک فارلین و هاشمی رفسنجانی:
-آقای هاشمی از نامه تایپ نشده که به امام داده اند سخن گفته اند. قبلا هم از خواب دیدن امام سخن گفته بودند. اینها چقدر می تواند در اثبات مدعیات ایشان مورد استناد قرار گیرد؟
● سلیمی نمین: بله! آقای هاشمی قبلا در خاطرات خود از زمان امام که اخیرا منتشر کرده بودند هیچ ذکری از این نامه به میان نیاورده بودند و این خیلی عجیب است! در ضمن اگر ایشان به رابطه اعتقاد داشتند در زمان امام حتما نظراتشان را به امام گفته اند و امام هم در چهارچوب سیاستهای کلی پاسخ داده اند و ما با مطالعه با مواضع امام متوجه می شویم که مواضع امام نسبت به استکبار جهانی در سالهای آخر عمرشان بسیار شدیدتر بوده است.” هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید” و یا ” تقابل اسلام آمریکایی و اسلام ناب” که امام(ره) در سالهای آخر عمرشان روی آن تاکید داشتند.
– چرا پس ایشان هنوز بر مواضع خودشان تاکید می کنند؟ پیروی از ولایت فقیه یعنی این که شما به عنوان کارشناس نظر خودتان را می دهید ولی بعد از اعلام مواضع کلان توسط رهبری حق اخلال در سیاست را ندارید.
● سلیمی نمین: البته آقای هاشمی همان زمان که مخفیانه این کار را پیگیری می کردند و همین امروز هم می گویند که سیاست امام اشتباه بوده است. سوال اینجاست که آیا اصلا ایشان جرات داشتند علنا در زمان امام(ره) این حرف ها رابزنند؟ ایشان در مواضع متناقض و دوگانه، در نماز جمعه شدیدترین شعارهای ضد آمریکایی را می داد ولی پشت پرده ماجرای مک فارلین را رقم می زد. کافی است سخنرانی ایشان در ۱۳ آبان بعد از ماجرای مک فارلین را بخوانید که چه مواضع ضد آمریکایی داشته اند؟ چرا امروز ایشان سعی دارند تاریخ انقلاب را به نوعی خدشه دار کنند؟
ناگفته هایی از ماجرای میکونوس!
– انگیزه آقای هاشمی چیست از این پیش کشیدن و مطرح کردن اینگونه قضایا؟
● سلیمی نمین: به نظرم منافع حزبی و گروهی اطرافیان ایشان این را اقتضا می کند. به نظرم در این امر اطرافیانی مقصر هستند که سعی دارند ایشان را در مسائل سیاسی نگه دارند ولی ایشان نباید به مطالبات این عده وقعی بنهند.
– در مورد ماجرای میکونوس چه؟ با اینکه غربی ها نتوانستند دست داشتن حکومت ایران را در این قضایا روشن کنند و سفرایشان بدون دست آوردی به ایران برگشتند، اما آقای هاشمی گفته اند این کار یک عده نیروی افراطی خودی بوده!
● سلیمی نمین: پیش کشیدن ماجرای میکونوس یک مانور تبلیغاتی است. این قضیه در زمان وزارت اطلاعات آقای فلاحیان اتفاق افتاد و همگان می دانند که آقای فلاحیان چقدر با آقای هاشمی نزدیک است. اگر ایشان درست می گویند که کار عناصر خودسر بوده باید ایشان را عزل می کردند چه اینکه آقای فلاحیان از این موضوع اطلاع داشتند یا خیر! اصلا با اینکه غرب نتوانست در این ماجرا مستندات قابل قبولی ارائه دهد ایشان از پیش کشیدن این بحث چه هدفی را دنبال می کنند؟ به نظر من می خواهد بگوید اگر در دولت من هم کاری علیه غرب صورت گرفته است کار من نبوده و کار یک سری عناصر خود سر بوده است و این اصلا شایسته ایشان نیست! اصلا حالا غرب این رفع اتهام ایشان از خود را می پذیرد؟
پیش کشیدن این قضیه بیشتر یک پیام به غرب است و یک نوع رقابت با احمدی نژاد که بتواند نظر غرب را جلب کند.البته نمی خواهم در مورد اتفاقاتی که در زمان ایشان در وزارت اطلاعات آقای فلاحیان افتاد بیش از این صحبت کنم که طولانی می شود و آنگاه پای مسائل دیگری به میان می آید که به صلاح ایشان نیست. (7)
رفسنجانی پیشنهاد سفیر شدن سید مهدی هاشمی (معدوم) را داده بود
– درباره با ارتباطات ما با عربستان و مصر چه؟ قضیه وارد کردن مواد منفجره به عربستان چه بوده است که ایشان مطرح کرده بودند؟
● سلیمی نمین: عربستان یک ماهیت وابسته دارد اما ما هرگز نباید به گونه ای عمل کنیم تا دست اندر کاران عربستان احساس کنند می خواهیم سلائق سیاسی را به آنها تحمیل کنیم. ایشان اشاره کرده اند که در دولت ایشان ” یک عده مواد منفجره بردند به عربستان و می خواستند روابط ما را تیره کنند”. در جواب باید بگویم که آقای مهدی هاشمی معدوم که برادر داماد آقای منتظری بود در ایام حج که بیشترین کنترل امنیتی توسط عربستان بر ورودی های عربستان صورت می گیرد مواد منفجره برد عربستان. مهدی هاشمی مورد حمایت مستقیم آقای منتظری بود و آقای هاشمی نیز با ایشان تعامل داشتند. حتی بعد از این اخلال ها ایشان بحث سفیری مهدی هاشمی در عربستان را مطرح کردند که امام شدیدا رد کردند و خواهان محاکمه شدید مهدی هاشمی بودند (8). البته آقای هاشمی در دولت خودشان امتیازات ویژه ای به عربستان وابسته می داد و امتیازات جزئی هم می گرفت. عربستانی که یک دولت وابسته به آمریکاست و روابط پنهان با اسرائیل دارد و باعث خفیف شدن جهان اسلام شده است. اما تعابیری که ایشان آن زمان در مورد عربستان به کار می برد مثل اینکه ” ایران و عربستان دو بال جهان اسلام هستند” امتیاز ویژه ای برای عربستان بود. اینگونه تعابیر باعث دلسرد شدن جهان اسلام از ام القرایی ایران در جهان اسلام می شد. اما در مقابل آنها چه امتیازاتی برای ما قائل می شدند؟ نهایتا دو روز بقیع را برای زائران ایرانی بیشتر باز می کردند و یا از آقای هاشمی در کاخهای مجلل خودشان پذیرایی می کردند. معتقدم در مورد عربستان ما نباید سر جنگ داشته باشیم ولی نباید از آن طرف بام هم بیفتیم. با این حال منظورم این بود که در زمان ایشان کسانی که ایران هراسی را دامن می زدند مانند مهدی هاشمی از حمایت ایشان برخوردار بودند. پیش کشیدن این مسائل باعث رو شدن بیشتر دست ایشان در آن قضایا خواهد شد.
– ایشان گفته اند که من با استفاده ابزاری از حزب الله لبنان مخالف بوده و هستم!
● سلیمی نمین: در مورد مساله حزب الله ایشان بهتر از همه می دانند که آن زمان چه کسی مایل به استفاده ابزاری از حزب الله بود که البته جلویش گرفته شد. نیاز به پوشش و بهانه در قضیه مک فارلین و ارتباط با آمریکا باعث ابزار قرار دادن حزب الله توسط ایشان بود.در قضیه گرونگان گیری حزب الله در لبنان ایشان از حزب الله استفاده ابزاری کرد و بعد هم خود را به عنوان میانجی وارد کرد تا بتواند مستقیم با آمریکایی ها ارتباط بگیرد که البته این قضیه یعنی مک فارلین لو رفت. به هر حال امروز حزب الله خودش مستقلا دارد عمل می کند و مورد اعتماد مردم لبنان و جریان مقاومت در منطقه است. اگر سیاست ابزاری ای که آقای هاشمی آن زمان دنبال می کرد و اسمش را می گذارد عمل گرایی امروز دنبال می شد شاهد قدرت امروز حزب اله نبودیم.
٭ تناقض زدائیها از سخنان رشید و سلیمی نمین:
1. زمینهسازی روابط پنهانی با امریکا، از سال 1362 آغاز نگرفت. از دوران انقلاب آغاز گرفت و پیش از سال 1362، در سال 1359، معامله پنهانی که اکتبر سورپرایز نام گرفت، نیز، اولین توافق پنهانی نبود:
1.1. نخستین توافق پنهانی، توافق با سلیوان، واپسین سفیر امریکا در ایران تا این زمان، بر سر اتحاد روحانیت با ارتش برای ایجاد یک رژیم با ثبات بود. این توافق در خانه فریدون سحابی بعمل آمد. طرف توافق، آقایان مهندس بازرگان و موسوی اردبیلی بودند. بدیهی است که خمینی و ملاتاریا هم حکومت بازرگان را حذف کردند و هم رابط با امریکا را. با ایجاد سپاه و نهادهای انقلاب، سپاه جانشین ارتش شد و اینک حاکم واقعی برایران گشتهاست. دقیق بخواهیم، آنها که واسطه با حکومت حزب دموکرات بودند، جای خود را به کسانی دادند که واسطه معاملههای پنهانی با حزب جمهوریخواه شدند.
1.2. ارسال پیام خمینی به کارتر توسط دکتر ابراهیم یزدی: بختیار و حکومت او را رها کنید ما برای منافع شما بهتریم!
1.3. با گروگانگیری، که طرح تهیه شده توسط کیسینجر و راکفلر و دستیاران آنها در سیا و حزب جمهوریخواه امریکا بود و در ایران اجرا شد، خمینی و دستیاران او رابطه با دو حزب امریکا را تغییر دادند و رابط ها را نیز. و
1.4. کودتای خرداد 60 – تنها یک ماه بعد از آن، ریگان رئیس جمهوری وقت امریکا، دستور فروش اسلحه به ایران را صادرکرد – حاصل توافق پنهانی بود که افتضاح اکتبر سورپرایز را ببارآورد. و
1.5. سفر گنشر، وزیر خارجه وقت آلمان به ایران، بدینخاطر بود که خمینی و دستیاران او متوجه شدند حکومت ریگان اسلحه کافی برای این که رژیم خمینی در جنگ پیروز شود، در اختیار نمیگذارد. برغم پادرمیانی گنشر – معروف به وزیر خارجهای که سیاست خارجی ایران را نیز اداره میکرد – ، امریکائیها تغییر رویه ندادند و هاشمی رفسنجانی و خامنهای و احمد خمینی، با موافقت خمینی، دست به گروگانگیری امریکائیها و فرانسویها در لبنان زدند. افزون براین، حمله انتحاری به محل اقامت قوای مسلح امریکا و فرانسه را نیز ترتیب دادند. درپی آن، گفتگوهای جدید انجام گرفتند که رسوائی بینالمللی ایران گیت را ببارآوردند. با اینحال، تا پایان جنگ در شکست، امریکا و اروپا حاضر نشدند به ایران و عراق، به آن اندازه اسلحه بدهند که یکی از دو طرف پیروزی قطعی بدست آورد. به قول آلن کلارک ادامه جنگ در سود انگلستان و غرب بود و اسباب ادامه آن را، از جمله با فروش اسلحه به اندازهای که جنگ ادامه پیدا کند، فراهم کردند.
2. قول «سردار» رشید دروغ است. زیرا در پی کودتای خرداد 60، ارسال اسلحه امریکائی توسط اسرائیل به ایران، آغاز شده بود. چنانکه هواپیمای حامل این اسلحه، در بازگشت از ایران، توسط روسها سرنگون شد. و روبرت پاری در کتابخانه ریگان، سندی را یافت و انتشار داد که دستور محرمانه فروش اسلحه امریکائی از طریق اسرائیل به ایران، به تاریخ 21 ژوئیه 1981 است. در هیأت مک فارلین، هم «نیر» مدیرکل وزارت خارجه اسرائیل حضور داشت و هم مایکل لودین، صهیونیست دوآتشه و اینک در شمار محافظهکاران جدید امریکا است. فروش اسلحه به ایران، تا افشای روابط پنهانی تا سال 1986، بهمان طریق ادامه یافت. علت به نتیجه نرسیدن گفتگوها، برابر تحقیقات دو مجلس امریکا و نیز ، والش، قاضی مستقل، این بود که برخلاف توافق، نه هاشمی رفسنجانی و نه خامنهای جرأت دیدار و گفتگو با مک فارلین را پیدا نکردند و نتوانستند به اتمام حجت مک فارلین پاسخ مساعد بدهند. اتمام حجت او این بود که در ازای دادن اسلحه، باید تمامی گروگانهای امریکائی آزاد شوند. این گروگانها به تدریج آزاد شدند و رژیم خمینی نیز اسلحه دریافت کرد. اما نتوانست بیشتر از آنچه برای ادامه جنگ لازم بود، اسلحه دریافت کند.
3. در مورد افشا شدن افتضاح ایران گیت نیز قول «سردار» رشید راست نیست:
3.1. افشای فروش اسلحه محرمانه از سوی امریکا و اسرائیل، از سوی بنیصدر، از سال 1981، همراه با اسناد، آغاز گرفته بود. پیش از کودتا نیز، او سازش پنهانی دستیاران خمینی با ستاد انتخاباتی ریگان و بوش را فاش کرده بود (نگاه کنید به کتاب گروگانگیری و نیز کتابچه خریدهای محرمانه اسلحه از امریکا و اسرائیل).
3.2. افشای سفر محرمانه هیأت امریکائی – اسرائیلی به ایران نه از سوی قربانی فر که از سوی منتظری و نزدیکان او انجام گرفت. این کار از دو طریق انجام گرفت: انتشار خبر در روزنامه الشراع و رساندن تفصیل روابط پنهانی و آمدن هیأت مک فارلین به ایران، به بنیصدر. غیر از منبع منتظری، منبع دومی از درون رژیم نیز اطلاعات دقیق در اختیار بنیصدر قراردادند. چنان شد که تلویزیونها با نصب دکل ها فرستندههای خود را در اقامتگاه بنیصدر نگاه داشتند تا روزمره اطلاعاتی که به او میرسید را پخش کنند.
3.3. قربانیفر از طریق امید نجف آبادی، منتظری را از روابط پنهانی با امریکا و اسرائیل آگاه کرد. از اینرو بود که سردسته دو دسته و افرادی از دو دسته اعدام شدند: امید نجف آبادی و دسته او و سید مهدی هاشمی و دسته او.
4. دروغ «سردار» رشید مرغ پخته را هم به خنده میاندازد. او مدعی است بعد از افشای سفر مک فارلین به ایران، اسرائیلیها خواستهاند توپ را به زمین ایران بیاندازند اما «تدبیر امام» سبب شدهاست توپ به زمین امریکا بیفتد. درحقیقت، خمینی و رژیم او بیش از آنچه تصور شود بیاعتبار و رسوا شدند. زیرا بر جهانیان مسلم گشت آنان کودتای خرداد 60 را از جمله برای پایان نپذیرفتن جنگ انجام دادهاند. همان جنگی که هرگاه هیأت عدم تعهد پاسخ موافق رژیم صدام را به ایران میآورد، در خرداد 60، با پیروزی ایران و اخذ غرامت و تلفات و خسارات ناچیز، پایان میپذیرفت. اما قراربود جنگ در سود انگلستان و امریکا و اسرائیل (قول آلن کلارک، وزیر دفاع وقت انگلستان) و نیز استقرار استبداد ولایت مطلقه فقیه در ایران ادامه یابد. از آن روز تا امروز، جز در سود امریکا و انگلستان و اسرائیل عمل نکردهاست و اینک با امضای توافق وین، ایران را تحت قیمومت 5+1، بخصوص امریکا، در آوردهاست.
رسوائی رژیم خمینی بدانحد است که هنوز نیز انتشار اطلاعات و دادهها در باره دو افتضاح اکتبرسورپرایز و ایران گیت ممنوع است.
5. «سردار» رشید گمان میبرد در امریکا، نزاع تنها بر سر این است که قفل توسط دموکراتها باز شود و یا توسط جمهوریخواهها. در امریکا، بحث بر سر دو استراتژی است: استراتژی محافظهکاران جدید همدست اسرائیل و دولت سعودی که میگویند گلوگاه رژیم ایران را باید چنان فشرد که از پای درآید. آنها خواهان ضعیف شدن ایران نیز هستند. و استراتژی اوباما و حکومت او که میخواهد در منطقه تعادلی برقرار بگردد و مایل نیست اتحاد دولت سعودی با اسرائیل یکه تاز بشود. بدیهی است این دو استراتژی بازگوکننده دید تهیه کنندگان هریک از دو استراتژی از منافع دراز مدت امریکا در منطقه هستند. طرفداران امریکائی و اروپائی توافق وین، امیدوارند خامنهای اهمیت استراتژی حکومت اوباما را دریافته باشد و در ایران، فضای سیاسی را باز کند و در منطقه، با سیاست امریکا، همداستان بگردد. وعدهای که به رژیم دادهاند اینست که درپی ساقط کردنش نباشند. اینکه خامنهای توانائی آنرا دارد که به ایجابات نیرومند شدن اقتصادی ایران، از طریق ایجاد ثبات منزلت برای انسان و امنیت برای فعالیتهای اقتصادی تولید محور و خلع ید از سپاه، پاسخ گوید؟ پاسخ ما به این پرسش ایناست که این توانائی را ندارد.
6. اما گروگانگیری طرحی امریکائی بود که در ایران اجرا شد. این ایران نبود که با امریکا قطع رابطه کرد. این حکومت کارتر بود که با ایران قطع رابطه کرد. در پایان، وقتی به قول خمینی گروگانها «اناری شده بودند که آبش مکیده شده بود» و بنابر قول رجائی، «جنس بونجل» شده بودند و باید از سرباز میشدند، ایران «نقره داغ» شد. کارتر گفت: چنان ایرانیان را نقره داغ کرده که هرگز فراموش نکنند. اما چرا ایرانیان نقره داغ شدند؟ چرا پیش از انتخابات ریاست جمهوری امریکا، که حکومت کارتر حاضر بود تمام پول ایران را پس بدهد و اسلحه خریداری شده ایران را تحویل بدهد، گروگانها آزاد نشدند؟ زیرا بهشتی و هاشمی رفسنجانی و خامنهای و احمد خمینی، خمینی را با سازش پنهانی با جمهوریخواهها موافق کرده بودند. بنابرآن توافق، گروگانها نباید پیش از انتخابات ریاست جمهوری امریکا آزاد میشدند و نشدند. بدینخاطر بود که «انار آب مکیده» و «بونجل» شدند.