back to top
خانهدیدگاه هاجمال صفری : کشتاردر مسجد گوهر شاد، بهلول، کشف حجاب، صدیقه دولت...

جمال صفری : کشتاردر مسجد گوهر شاد، بهلول، کشف حجاب، صدیقه دولت آبادی و جنبش زنان (2 ) قسمت هفتم

 

مدرسه فرحیه نوباوگان

 

در سال 1335 ق وزارت معارف و اوقاف، پس از اخذ ضمانت‌نامه و التزام نامه از خانم فرح الملوک، با تقاضای نام ‏برده‌ – مبنی بر اجازه تاسیس یک باب مدرسه ابتدایی، به نام فرحیه نوباوگان، در چهار راه حاج شیخ هادی- موافقت ‏نمود و امتیازنامه مدرسه مزبور را به نام وی صادر کرد. خانم فرح الملوک خود در تهران‌ تحصیل نموده و دارای ‏تصدیق نامه وزارت معارف بود. او قبل از تاسیس مدرسه، دوازده سال در مدارس دیگر تدریس کرده و با کار تعلیم و ‏تربیت آشنایی کامل داشت‌. ‏

مدرسه حسنات

این مدرسه در سال 1336 ق به مدیریت خانم سکینه شهرت و به تشویق حاج میرزا حسن رشدیه-پایه‌گذار مدارس ایران- ‏در خیابان ولیعصر، چهار راه معز السلطان تاسیس شد و پس از مدتی تغییر نام داده، به مدرسه ژاله موسوم شد. مدرسه ‏مزبور دارای‌ دوازده کلاس و سال‌ها در منطقه فوق از مدارس معتبر تهران‌ به حساب می‌آمد. ‏

 

مدرسه عفتیه

مدرسه عفتیه از دیگر مدارسی بود که در سال 1289 ش، در خیابان سیروس تهران، توسط خانم صفیه یزدی به تشویق ‏شیخ محمد (تصویرتصویر) معلمین و محصلین دبستان دوشیزگان ملایر درسال 1314 شمسی حسین یزدی شوهر نام ‏برده- که یکی از روحانیون طراز اول تهران‌ به شمار می‌رفت و به عنوان حاکم شرع برای نظارت بر تصمیمات‌ مجلس ‏انتخاب شده بود-تاسیس شد. در شهرستان‌ها نیز مدارسی در همان زمان دایر شد که‌ معروف‌ترین آنها مدرسه فروغ بود ‏که در یک شرایط بسیار آشفته و پر هرج‌ومرج، در شهر مشهد-که یک شهر مذهبی بود-توسط خانم‌ فروغ آذرخشی دایر ‏شد. در اصفهان مکتب‌خانه شرعیات را در سال 1296 ش می‌توان نام برد که موسس آن خانم صدیقه دولت‌آبادی بود. در ‏فارس نیز مدرسه عصمتیه شایان ذکر است که توسط آقای خوشنویس‌زاده و به سرپرستی خانم «حیا»، در سال 1300 ‏ش تاسیس شد و شروع به کار کرد. مدرسه عصمتیه یک‌ مدرسه شش کلاسه بود که تا سال 1314 ش هنوز فاقد امتیاز ‏نامه رسمی از وزارت معارف بود. آقای خوشنویس‌زاده در قسمتی از نامه خود به وزارت معارف چنین می‌نویسد: ‏‏«فدوی با هزارگونه‌ مشکلات، زیاد از چهارده سال دبستان شش کلاسه عصمتیه را تاسیس نموده و هر ساله عده‌ای از ‏محصلات موفق به اخذ تصدیق‌نامه‌ شده‌اند. سه سال به اسم اینکه دبستان عصمتیه هنوز امتیاز در دست ندارد، محصلات ‏این دبستان-موقع امتحانات سالانه- ضمیمه دبستان‌های دیگر شده و به اسم آن دبستان تصدیق نامه‌ گرفته اند… »در رابطه ‏با امتیاز مدارس، خانم فخری قویمی (خشایار وزیری) در کتاب کارنامه زنان مشهور ایران می‌نویسد: «در سال‌ 1310 ‏خورشیدی امتیاز رسمی وزارت معارف و اوقاف و صنایع‌ مستظرفه به نام بانو عزت الشریعه صادر و مدرسه ابتدایی ‏محمودیه دوشیزگان به رسمیت شناخته شد؛ تا تاریخ فوق، تشکیل موسسات‌ فرهنگی احتیاج به اجازه رسمی نداشت و در ‏آن سال از طرف دولت‌ وقت مقرراتی وضع شد. مدارس موجود به رسمیت شناخته شد و تاسیس مدارس جدید مستلزم ‏صدور امتیاز رسمی گردید…» اما اسناد موجود در سازمان اسناد ملی ایران حاکی از آن است که افراد از ابتدا-برای ‏تاسیس موسسات فرهنگی-موظف به اخذ امتیاز نامه‌ از وزارت معارف بودند. گرفتن این امتیاز نامه مستلزم تهیه محل‌ ‏مناسب، ارائه التزام نامه رعایت مواد پروگرام دولتی و ضمانت نامه اخلاقی بوده است. ‏

البته گاهی بعضی‌ افراد بدون امتیاز نامه اقدام به تاسیس مدرسه و کلاس‌های اضافی‌ می‌کردند. در 27 مهرماه 1309 ش – ‏به موجب اصل 27 متمم‌ قانون اساسی- قانونی راجع به رسمیت مدارس ملی که تا آخر خرداد سال 1309 ش دایر بودند، ‏مشتمل بر یک ماده و یک تبصره، از تصویب مجلس گذشت که در آن شرایط سنی و اخلاقی مدیر قید شده بود. در ‏تبصره این قانون گفته شده مدارسی که در تاریخ‌ تصویب ماده فوق مفتوح بوده‌اند حق ندارند کلاسی اضافه از آنچه‌ دارند ‏داشته باشند؛ مگر وقتی که سواد قانون فوق به نظر می‌رسد. از جمله دیگر اسنادی که در این رابطه می‌توان ذکر کرد، ‏نامه‌ای از قسمت دایره تعلیمات عمومی اداره کل معارف است به وزارت معارف، که در رابطه با تاسیس کلاس‌های ‏اضافی مدارس ملی و امتیاز نامه آنها در تاریخ 25/2/1312 نوشته شده. در هفدهم اسفندماه 1308 ش به منظور پرداخت ‏کمک خرج به‌ مدارس ملی تهران، نظام نامه‌ای مشتمل بر شش ماده به تصویب‌ کمیسیون معارف مجلس شورای ملی ‏رسید و به موجب قانون مصوب‌ شش بهمن‌ماه 1308 ش به مورد اجرا گذاشته شد. بر اساس این نظام نامه‌ در این ‏مدارس علاوه بر سایر دروس، هنرهای یدی از جمله‌ قالی بافی، خیاطی و بافندگی نیز تعلیم داده می‌شد. ‏

دار المعلمات

دوره تحصیل در مدرسه دار المعلمات سال بود که به دو قسمت‌ تقسیم می‌شد. در قسمت اول مطابق پروگرام سه سالی ‏متوسطه اناث‌ شرایط پرداخت اعانه به مدارس اناث نیز- براساس تعداد کلاس‌ها و میزان قبولی شاگردان- مشخص شده ‏است. به موجب‌ این نظام نامه، مدارس اعانه گیر موظف بودند به نسبت اعانه‌ای که‌ دریافت می‌دارند، تعدادی از شاگردان ‏را که وزارت معارف معرفی‌ می‌کند به‌طور مجانی در مدرسه بپذیرند. از دیگر اسنادی که در این رابطه می‌توان ذکر ‏کرد، صورت تقسیم‌ کمک خرج مدارس ملی ذکور و اناث و دستور پرداخت آن به اداره محاسبات-در تاریخ بیستم ‏اسفندماه 1308 ش- است.

 ‏

تاسیس مدارس دولتی

 

در سال 1297 ش نصیرالدوله، وزیر معارف کابینه وثوق‌الدوله‌ پس از تاسیس اداره تعلیمات نسوان، اقدام به تاسیس ده ‏مدرسه دولتی و یک مدرسه تربیت معلم به نام دار المعلمات کرد. مدارس‌ دولتی از شماره 31 تا شماره 40 نام‌گذاری شده ‏و در نواحی ده گانه تهران شروع به کار کردند. اولین جشن‌ رسمی مدارس دختران نیز-پس از پایان کلاس‌های قسمت ‏اول‌ دار المعلمات- در فرانکو پرسان برگزار شد و از طرف وزیر معارف، نصیرالدوله، دو کلام‌الله مجید به دو تن از ‏شاگردان اول و دوم‌ (خانم حرمت سپانلو و خانم بدر الملوک) اهدا شد. این مدرسه‌ درسال 1300 ش از فرانکو پرسان ‏جدا و بانو فصیح الملوک مهام‌ مدیریت آن را به عهده گرفت؛ ولی در سال 1304 ش دکتر عیسی‌ صدیق-رییس تعلیمات ‏نسوان- یک بانوی فرانسوی را که «هلن‌ هس» نام داشت برای اداره امور دار المعلمات تعیین کرد و دروس‌ تدبیر منزل، ‏تعلیم و تربیت و روان‌شناسی کودک را به مواد درسی‌ آن افزود: میرزا علی اصغر خان حکمت در این باره می‌نویسد: ‏‏«شاگردان این مدرسه از پرداخت‌ شهریه معاف می‌باشند؛ مشروط بر اینکه در موقع ورود ملتزم شوند که بعد از اختتام ‏دوره تحصیلات، به عده نسوانی که در مدرسه‌ بوده‌اند موظفا در مدارس دولتی- مطابق مقررات و دستورات وزارت‌ ‏معارف- تدریس نمایند و الا مکلفند که مطابق نظام نامه شهریه را بپردازند.»‏

به‌طور کلی تا قبل از سال 1297 ش مدارس نسوان فقط منحصر به‌ مدارس ملی در تهران و بعضی از نقاط کشور بود که ‏اطلاع دقیقی از تعداد آنها در دست نیست؛ ولی درسال 1297 ش تعداد مدارس‌ اناث تهران 49 باب و تعداد مدارس ذکور ‏نیز 49 باب بود. این‌ مقایسه هنگامی به عمل آمده که تعدادی از مدارس ملی ذکور – به علت ضعف مالی و عده توجه ‏وزارت معارف- منحل شده‌ بودند. در این رابطه هیئت مدیران مدارس ملی- در نامه خود به‌ وزارت معارف و اوقاف-‏درسال 1297 ش چنین می‌نویسد: «در سنه 1329 ق مطابق راپورت رسمی وزارت معارف عده مدارس ذکور این شهر ‏بالغ بر هفتاد و هشت بود که از این عده 64 باب فقط ملی، و به توسط موسسین خصوصی دائر بود. و امساله برحسب ‏تحقیقات، از مجموع مدارس ملی، 25 باب بیشتر باقی نمانده. »‏

تعداد فارغ‌التحصیل‌های مدارس

به‌طوری که از اسناد برمی‌آید، در سال 1291 ش در دوره ابتدایی سه نفر، در سال‌های 1292 پنج نفر، در سال 1293 ‏ده‌نفر، در سال 1294 چهل و سه نفر ، در سال 1295 هشتاد و نه نفر، در سال 1296 یک صد و سی و پنج نفر، در ‏سال‌ 1297 پس از تاسیس مدارس دولتی یک صدو چهل و یک نفر، در سال 1298 یک صد و هفده‌نفر، در سال 1299 ‏یک صد و چهارده‌ نفر، در سال 1300 یک صد و پنجاه یک نفر، در سال 1301 یک صد و هشتاد نفر، در سال 1302 ‏سیصد و نه نفر، در سال 1303 سیصد و سیزده‌نفر، در سال 1304 سیصد و هشتاد نفر، در سال‌ 1305 چهارصد و ‏پنجاه و یک نفر، در سال 1306 ششصد و چهل و نه نفر، در سال 1307 فارغ التحصیلان دوره ابتدایی هفتصد و ‏شصت‌ و دو نفر و اولین فارغ‌التحصیلان دوره متوسطه چهل نفر، در سال‌ 1308 در دوره ابتدایی یک هزار و بیست و ‏نه نفر و در دوره متوسطه‌ شصت و شش نفر، در سال 1309 در دوره ابتدایی یک هزار و صد و بیست و نه نفر و در ‏دوره متوسطه چهل و هشت‌نفر، در سال 1310 در دوره ابتدایی یک هزار و سیصد و هشتاد و چهار نفر و در دوره ‏متوسطه نود و پنج نفر، در سال 1311 در دوره ابتدایی یک هزار و سیصد و چهار نفر و در دوره متوسطه یک صد و ‏بیست نفر بودند و در سال 1312 تعداد فارغ‌التحصیلان دوره متوسط به دویست و سی و پنج نفر رسید. ‏

اولین گروه دخترانی که به دانشگاه راه یافتند

در سال 1314 ش پس از تاسیس دانشگاه بالاخره اولین گروه‌ دختران که عبارت بودند از خانم‌های شاهزاده اسکندری، ‏شمس الملوک مصاحب، بدر الملوک بامداد، سراج النسا (دختری که‌ از هندوستان برای تحصیل در دانشکده ادبیات به ‏ایران آمد)، مهرانگیز منوچهریان، زهرا بیات اسکندری، بتول سمیعی، طوسی‌ حائری، شایسته صادق، تاج الملوک ‏نخعی، فروغ کیا و زهرا کیا (خانلری) به دانشگاه راه یافتند که همگی آنها از زنان دانشمند، فعال و سرشناس معاصر به ‏شمار می‌روند. ‏

منبع: دنیای اقتصاد – شنبه 30 آبان ‏‏1391

 

 

پی نوشتها :  ‏

* پانوشت ها ‏ :محمد صفوی « زنان و مصدق: با نگاهی به مقاله نوشین احمدی خراسانی»

[1] ـ ‏http://www.feministschool.com/spip.php?article7366

‏ [2] – جان فوران. مقاومت شکنندۀ تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب. ‏ترجمه احمد تدین. ص440‏

‏ ‏‏[3]- پیشین،ص439‏

[4] ـ مجتبی‌ مهدوی ، استاد علوم سیاسی و مطالعات خاورمیانه در دانشگاه آلبرتا، کانادا .‏

[5] – مجتبی مهدوی، محمد مصدق و تجربه اصلاح انقلابی.‏

http://shahrgan.co/2013/08/16‎‏/ ‏

[6] – خسرو شاکری،استاد بازنشسته تاریخ ، پاریس.  تاریخنگاری جایگاه زنان در جنبش مشروطه، پیشنهاد حق رأی برای زنان و ردّ آن در مجلس دوم شورای ملی، گزارش خبرنگار تایمز از تهران، 9 اوت 161911، حامیان حق رأی زنان بایستی ممنون باشند که حتی در بُحبُحهء دشواری ها و گرفتاری های ایران در حال حاضر، که پادشاه پیشین [محمد علی شاه] پرچم افراشته و جنگ داخلی در جریان است، یک حامی حق زنان در مجلس ایران پیدا شده است. او کسی جز حاجی وکیل الرعایا، نمایندهء همدان نیست که در سوم اوت مجلس را با دفاع جانانهء خود از حقوق زنان در شگفتی کرد. مجلس در حال مذاکرهء آرام نظامنامۀ [انتخابات] بعدی بود که باید در پائیز انجام گیرد و به مادهء مربوط به محرومیت زنان از حق رأی رسیده بود 0مذاکره بر سر مسئله ای به این روشنی غیرضروری به نظر می رسید، و هنگامی که وکیل الرعایا به پشت تریبون رفت و صریحاً اعلام کرد که زنان صاحب روح و حقوق اند و بایستی حق رأی [هم] داشته باشند، لرزه به تن مجلسیان افتاد. آری، تا کنون وکیل الرعایا سیاستمداری جدی بوده است، [اما] مجلس به نطق جنجالی او با سکوت مرگباری گوش داد 18 و نمی توانست بداند که آیا این یک شوخی بیموقع بود یا اظهاریه أی جدی. سخنران از علماء خواست ازو پشتیبانی کنند، اما حمایتی دیده نشد. مجتهدی که وی با دست به او با اشاره برد از جای خود بلند شد و رسماً اعلام کرد که هرگز در زندگی نگونبختانه اش گوش هایش با چنین اظهارات ناپاکی مورد حمله قرار نگرفته بودند…

منبع: محمد صفوی « زنان و مصدق: با نگاهی به مقاله نوشین احمدی خراسانی»- سایت مدرسه ‏فمینیستی  -13 شهریور 1392‏‎ ‎

 

   پی نوشت ها مقال، الهه باقری «به مناسبت سالگرد تولد صدیقه دولت آبادی 

 

* پانوشت ها:‏

‏[1] دژم ، عذرا و همکاران، اولین زنان، ص158 .‏

[2] دولت آبادی، صدیقه،(1377)، نامه‌ها، نوشته‌ها و یادها، به کوشش افسانه نجم آبادی و مهدخت ‏صنعتی، ج اول، چاپ اول، شیکاگو ، انتشارات نگرش و نگارش زن، ص5 و جهت کسب اطلاع بیشتر ‏به:جوادی،کمال، (1378)، اثر آفرینان، ج3 ، تهران،انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ص50 . معین، ‏محمد، (1356)،فرهنگ فارسی، ج 5، چاپ سوم، تهران، امیرکبیر، ص543 ؛ دهخدا، علی اکبر، لغت ‏نامه‌ی دهخدا ، ج22، بخش دوم دا، تهران، دانشگاه تهران، ص 416. ؛ صبور، ‏داریوش(1387)،فرهنگ شاعران و نویسندگان معاصر سخن،تهران، سخن، ص228. ‏

[3] دولت آبادی، صدیقه، نامه‌ها، نوشته‌ها و یادها، پاورقی ص5.‏

[4] دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی، ج1، ص11.‏

[5] دولت آبادی،صدیقه، نامه‌ها ، نوشته‌ها و یادها ، اطلاعات و خاطره از آقای ناصر دولت آبادی ‏‏(ناصرفرزند نصرالله و مهدی فرزندحسام الدین)، ص5.‏

[6] دولت آبادی، صدیقه، نامه‌ها، نوشته‌ها و یادها، ج3 ، صص631-614.‏

[7] جواهرکلام، شمس الملوک، (1338)، زنان نامی اسلام و ایران، ج اول، تهران، بی‌ناشر، ‏ص35.‏

[8] جواهرکلام، شمس الملوک‏ ، زنان نامی اسلام و ایران، ج اول، ص37.‏

[9] همان‌جا.؛ این گرایش مادرتبارانه را در نوشته‌های برخی دیگر از زنان این دوره نیز می‌یابیم. ‏بی‌بی‌خانم استرآبادی تحصیل خود را به پدر که مدیون مادر می‌دانست و در داستان زندگی او از ‏زبان دخترش خانم افضل وزیری نیز این تحصیل به مادر او و به شکوه السلطنه (مادر‌مظفرالدین ‏شاه) و دیگر زنان حرم قاجار نسبت داده شده است.خانم افضل نیز خود را مدیون مادرش بی‌بی‌خانم ‏بر‌می‌شمارد. (جهت کسب اطلاع بیشتر به: وزیری،افضل، مهرانگیز ملاح، نرجس، (1375) ، ‏بی‌بی‌خانم استرآبادی، آمریکا، نگرش و نگارش زن، صص17-11.) .‏

[10] دولت آباد در20 کیلومتری شمال اصفهان واقع شده است.‏

[11] سعادت نوری، حسین،(1346)، «حاج میرزا یحیی دولت آبادی»، مجله‌ی ارمغان، شماره‌ی7، ‏دوره‌ی سی و ششم، ص339.‏

[12] همان،صص214 و 215 .‏

[13] مرعشی،علی‌اکبر(هوشنگ)، شجره خاندان مرعشی، ج اول، ص278 و جهت کسب اطلاع ‏بیشتر ر.ک. به : دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی، ج‌اول، ص11‏

[14] مصاحبه نگارنده با مهدخت صنعتی (خواهرزاده‌ی صدیقه دولت آبادی)، منزل شخصی در ‏کرمان،17/6/89 .‏

[15] دولت آبادی، صدیقه، نامه‌ها، یادها و نوشته‌ها ، ص 146.‏

[16] مصاحبه با مهدخت صنعتی .‏

[17] پیرنیا،منصوره،(1374)، سالار زنان ایران، ایالات متحده آمریکا، انتشارات مهر ایران، ص ‏‏68.‏

[18] پیرنیا،منصوره، سالار زنان ایران، ‏ص 68.‏

[19] شیخ محمد رفیع که اهل طرق و طار نطنز بود.یکی از شاگردان وی صدیقه دولت آبادی بود ‏در یکی از نامه‌های خصوصی خود به شیخ محمد رفیع عملیات برخی از هموطنان در خارج از ‏کشور را که موجبات بدنامی ایران و ایرانی را فراهم ساخته‌اند. به نحو مطلوبی یادآور گردیده از ‏جمله نوشته است ما با سوابق درخشان تاریخی و نیکنامی قدیمی که داشته‌ایم امروز خیلی گمنام ‏هستیم در میان این مردم و بلکه بدنام هستیم بواسطه عملیات هموطن‌ها که هرکدام یادگارهای ‏ننگ‌آور از خود باقی گذاشته‌اند. (جهت کسب اطلاع بیشتر ر.ک. به کتاب: ‏رفیعی ‏طارمی،محمّدباقر،(1350)،ذکربدیع شیخ محمد رفیع،[بی‌جا] ، [بی‌نا] .‏

[20] جواهر کلام، شمس الملوک، زنان نامی اسلام و ایران، ج اول، ص37.‏

[21] جواهرکلام، شمس الملوک، زنان نامی اسلام و ایران، ج اول، ‏ص39.‏

[22] همان‌جا ، ص39.‏

[23] دولت آبادی،صدیقه، نامه‌ها، یادها و نوشته ها، ج1 ،ص 106.‏

[24] دولت آبادی،صدیقه، نامه‌ها، یادها و نوشته ها، ج3‏، ص 586 .‏

[25] پیرنیا، منصوره، سالار زنان ایران، ص 68. (بنگرید به : عکس پیوست شماره‌ی 8 )‏

[26] خانم مهدخت صنعتی، (خواهرزاده‌ی صدیقه دولت آبادی)، برای ازدواج او سن 20 سالگی را ‏به حقیقت نزدیک‌تر می‌داند. در کتاب؛ببران، صدیقه،(1381)، نشریات ویژه‌ی زنان (سیر تاریخی ‏نشریات زنان در ایران معاصر)، تهران، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.؛ که سن ازدواج او ‏را 16سالگی و در کتاب نامه‌ها،یادها و نوشته‌ها سن ازدواج او را 20 سالگی ذکر کرده‌اند. هر چند ‏خودش بیان می‌کند در خاطراتش از این که در سن شانرده سالگی ازدواج کرد و داماد چهل و شش ‏ساله بود.‏

[27] بامداد، بدرالملوک، (1348) ، زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، ج2، تهران، ‏ابن‌سینا، صص57 و 58 .‏

[28] فرخ‌زاد، پوران، (1378)، دانشنامه‌ی زنان فرهنگ‌ساز ایران و جهان، ج1، چاپ اول، ‏تهران، انتشارات زریاب،ص875 و جواهرکلام، شمس‌الملوک، زنان نامی اسلام و ایران، ج اول، ‏ص39.‏

[29] جواهرکلام، شمس‌الملوک، زنان نامی اسلام و ایران، ج اول، صص39 و40.‏

[30] دولت آبادی، صدیقه، نامه‌ها، نوشته‌ها و یادها، ج3 ،ص 587.‏

[31] همان ،ص 586.‏

[32] همان،ص 678.‏

‏منبع: الهه باقری «به مناسبت سالگرد تولد صدیقه دولت آبادی»-  مدرسه فمینیستی-11 دی 1392 ‏

 

منابع و پانوشت ها ی مقالۀ الهه ‏باقری «به مناسبت سالگرد خاموشی صدیقه دولت آبادی: «زبان زنان»، نشریه‌ای ‏متفاوت در عرصه‌ی روزنامه نگاری زنان»  

منابع و مأخذ:

‏‏ الف) روزنامه‌ها:  روزنامه‌ی زبان زنان  / روزنامه‌ی اطلاعات بانوان  / مجله‌ی راه نو

‏‏ب) کتاب‌ها:‏

آژند، یعقوب،(1363)،ادبیات نوین ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی، تهران، امیرکبیر.‏

اسکندری نژاد،نازلی،(1387)، زن ایرانی و عصر روشنگری (بازخوانی تاریخ تحول اجتماعی زن ‏ایرانی)، تهران، زیبا.‏

ببران،صدیقه،(1381)،نشریات ویژه زنان (سیر تاریخی نشریات زنان در ایران معاصر)،تهران، ‏انتشارات روشنگران و ‏مطالعات زنان.‏

ترابی فارسانی، سهیلا، (1378)، اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، تهران،‌ سازمان ‏اسناد‌‌ ملّی ایران

خالقی،روح الله،(1376)،سرگذشت موسیقی ایران،جلداول، چاپ ششم، تهران، انتشارات صفی ‏علیشاه.‏

خسرو پناه، محمد حسین، (1384)، هدف‌ها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت ‏پهلوی، چاپ دوم، تهران، پیام ‏امروز.‏

دولت آبادی،صدیقه، (1377)، نامه‌ها، نوشته‌ها و یادها، به کوشش؛ افسانه نجم آبادی و مهدخت ‏صنعتی، جلد اول، دوم و ‏سوم ، چاپ اول، شیکاگو، انتشارات نگرش و نگارش زن.‏

رنجبرعمرانی،حمیرا،(1385)، سازمان زنان، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر.‏

شیخ الاسلامی، پری، (1351)، زنان روزنامه نگار و اندیشمند ایران، تهران، انتشارات زرین.‏

صدر هاشمی، محمد، (1364) ، تاریخ جراید و مجلات ایران، جلد دوم، سوم و چهارم، چاپ دوم، ‏اصفهان، انتشارات کمال.‏

فرخ زاد،پوران، (1378)، دانشنامه‌ی زنان فرهنگ ساز ایران و جهان، جلداول، تهران، انتشارات ‏زریاب.‏

قاسمی،فرید،(1374)، راهنمای مطبوعات ایران عصر قاجار،تهران،مرکز مطالعات و تحقیقات ‏رسانه‌ها.‏

قاسمی، فرید،(1379)،تاریخ روزنامه‌نگاری ایران (مجموعه مقالات)،جلد اول،تهران،انتشارات ‏وزارت فرهنگ و ارشاد ‏اسلامی.‏

قویمی(خشایار وزیری)، فخری، (1352)، کارنامه‌ی زنان مشهور ایران،تهران،انتشارات وزارت ‏آموزش و پرورش.‏

محیط طباطبایی،محمد، (1366)، تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران،تهران،انتشارات بعثت.‏

ناهید،عبدالحسین، (1360)، زنان ایران در جنبش مشروطه، تبریز، نشر احیاء.‏

‏ ‏

* پانوشت ها: ‏

‏‏[1]    رنجبر عمرانی، حمیرا، سازمان زنان ایران، تهران ، موسسه مطالعات تاریخ ، 1385، ‏ص54‏

[2]   شب نامه‌ها نمونه‌هایی از روزنامه‌های تک ورقی ایران هستند که در دهه‌های پایانی حکومت ‏ناصرالدین شاه قاجار شکل ‏گرفتند. شبنامه نویسی که در آغاز جنبش مشروطه و در دوران استبداد ‏صغیر رواج بسیار داشت.‏

[3]  شیخ الاسلامی، پری، ص75.‏

[4]  ترابی فارسانی، سهیلا، اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی،تهران،سازمان اسناد ‏ملّی ایران،1378، ص5.‏

[5]  همان، ص6.‏

[6]  اسکندری نژاد، نازلی، پیشین، ص114.‏

[7]  صدرهاشمی ، محمد ؛ تاریخ جرائد و مجلات ایران ، ج اول ، اصفهان ،کمال ، ص266. و ‏صدرهاشمی، محمد؛ تاریخ ‏جرائد و مجلات ایران ، ج3 ، ص 7.‏

[8]   قاسمی، فرید، راهنمای مطبوعات ایران عصر قاجار، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات ‏رسانه‌ها، ص149.‏

[9]  آژند،یعقوب، ادبیات نوین ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی،ص289. ؛ ابوترابیان، ‏حسین، ‏‏(1366)،مطبوعات ایران از شهریور1320 تا 1326،تهران، اطلاعات، ص98. ؛ اسنادی ‏از مطبوعات ایران (1340-‏‏1320هـ .ش) ؛ اداره‌ی کل آرشیو،اسناد و موزه دفتر رئیس‌جمهور‏، ‏‏(1378)،تهران،وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ‏ص248. ؛ محیط طباطبایی، محمد، تاریخ تحلیلی ‏مطبوعات ایران، ص174. ؛ شیخ الاسلامی،پری، زنان روزنامه نگار و ‏اندیشمند ایران، ص91 .‏

[10]  نامه‌ی صدیقه دولت آبادی به وزارت معارف 26 مرداد1300، به نقل از: اسناد مطبوعات ‏ایران (1330-1286هـ ‏‏.ش)، ج1، به کوشش کاوه بیات، مسعود کوهستانی نِژاد،‏(1372)، ‏‏تهران،سازمان اسناد ملی ایران،ص584، و نامه‌ی صدیقه ‏دولت آبادی به وزارت معارف به اداره‌ی ‏معارف اصفهان، 9خرداد 1300، در همان منبع، ص582 ؛ صدر هاشمی، محمد، ‏تاریخ جراید و ‏مجلات ایران،ج3، 6.‏

[11]  قویمی، فخری، کارنامه‌ی زنان مشهور ایران ، ص 109‏

[12]  متعصب،خشکه مقدس

[13]  زبان زنان،سال دوازدهم،ش4 ، ص3  و دولت آبادی، صدیقه، نامه‌ها، نوشته‌ها و یادها، ج1، ‏ص259.‏

[14]  شیخ الاسلامی،پری، زنان روزنامه‌نگار و اندیشمند ایران، ص76.‏

[15]  ببران، صدیقه، نشریات ویژه زنان، ص 49 و محیط طباطبایی، محمد، تاریخ تحلیلی ‏مطبوعات ایران، ص173.‏

[16]  دولت آبادی، صدیقه، نامه‌ها، نوشته‌ها و یادها،ج1،ص 66.‏

[17]  خسرو پناه،محمد حسین، هدف‌ها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ‏ص237.‏

[18]  قاسمی،فرید، تاریخ روزنامه‌نگاری ایران (مجموعه مقالات، ص297 .‏

[19]  خسرو پناه،محمد حسین، هدف‌ها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ‏ص236.‏

[20]  صدرهاشمی، محمد،تاریخ جراید و مجلات ایران، ج3، ص 6.‏

[21]  شیخ الاسلامی، پری، زنان روزنامه‌نگار، صص96-97 .‏

[22]  ساناساریان، الیز،جنبش‌حقوق زنان در ایران، ص58.‏

[23]  روزنامه‌ی زبان زنان ،ش23 ، 1339هـ .ق،ص2.‏

[24]  روزنامه‌ی‏ زبان زنان، ش11، 1338هـ .ق ،ص3.‏

[25]   زبان زنان‏، ش52، 1338هـ .ق، ص2.‏

[26]   زبان زنان، ش6، 1338هـ .ق، ص4‏

[27]   زبان زنان، ش25، 1339هـ .ق،ص2-1.‏

[28]  زبان زنان، ش4 ،ربیع الاول 1301 هـ .ق، ص4.‏

[29]  زبان زنان، ش30، محرم 1339هـ .ق، ص3.‏

[30]  صدرهاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج4 ، ص6.‏

[31]  روزنامه‌ی زبان زنان،ش9 ، سال2‏، شنبه3 رمضان1338 ، ص3.‏

[32]  زبان زنان، ش42، 1339هـ.ق، ص3.‏

[33]  زبان زنان،ش18، 1339هـ .ق ، ص 4.‏

[34]  شیخ الاسلامی، پری، زنان روزنامه نگار و اندیشمند ایران، ص 76.‏

[35]  خسرو پناه،محمد حسین، هدف‌ها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ‏ص236.‏

[36]  خالقی، روح الله، سرگذشت موسیقی ایران، صص176 و 177.‏

[37] روزنامه زبان زنان،ش9‏، سال2، دوم رمضان 1338 هـ .ق، ص3-1.‏

[38]  دولت آبادی، صدیقه، نامه‌ها ،یادها و نوشته‌ها، ج3 ،ص608 .‏

[39]  همان، ص600.‏

[40]  برای اطلاع بیشتر بنگرید به: محمد حسین خسروپناه ،هدف‌ها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب ‏مشروطه تا سلطنت ‏پهلوی،صص130-132 .‏

[41]   نامه‌ی صدیقه دولت آبادی از وزارت معارف به اداره معارف اصفهان، جوزا ‏‏{خرداد}1300 به نقل از: اسناد ‏مطبوعات

[42]   زبان زنان، ش3 ‏، سال دوم،20رجب 1338 هـ .ق ‏، صص3-2 .‏

[43]  زبان زنان، ش24،20 سال دوم، ذی الحجه 1338 هـ .ق ، ص2 .‏

[44]   زبان زنان،ش22، 6 ذی الحجه1338 هـ .ق ‏، صص 4-2 .‏

[45]   زبان زنان، دوره‌ی اول، ش34 ،30 شوال 1338 (13 ژوئیه 1920 م.)، صص3-1 .‏

[46]   نامه‌ی صدیقه دولت آبادی به وزارت معارف،26 مرداد1300، به نقل از: اسناد مطبوعات ‏ایران ،ج1، ص584.‏

[47]   جهت کسب اطلاع بیشتر راجع به ؛ دشمنان و مخالفان  ر. ک. به : صدر هاشمی، محمد، ‏تاریخ جراید و مجلات ایران، ‏ج2، صص 10-7 .‏

[48]   فرخ زاد، پوران، دانشنامه ی زنان فرهنگ ساز ایران و جهان ، ج 1 ، ص 876.‏

[49]   خسرو پناه، محمدحسین، هدف‌ها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ‏ص243.‏

[50]   سخنرانی‌صدیقه دولت آبادی، «در موضوع خریداری اوراق قرضه‌ی ملی»، نقل شده از: ‏دولت آبادی،صدیقه، ‏نامه‌ها،یادها و نوشته‌ها، ج2، ص308.‏

[51]   شیخ الاسلامی، پری، زنان روزنامه‌نگار و اندیشمند ایران، ص98 .‏

[52]   زبان زنان ، ش اول ، سال 23 ، آذرماه 1321 هـ .ش (دسامبر 1942)، صص5-2 .‏

[53]   صدرهاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج3 ، ص10.‏

[54]   قاسمی، فرید، راهنمای مطبوعات ایران عصر قاجار، ص149.‏

[55]   ببران،صدیقه،نشریات ویژه زنان، ص73.‏

[56]   صدرهاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج3، صص 10-6 . ؛ محیط طباطبایی، ‏محمد، تاریخ تحلیلی ‏مطبوعات ایران، صص174-173 ؛ خسرو پناه، محمد حسین، هدف‌ها و ‏مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت ‏پهلوی، ص239.‏

[57]  مجله‌ی راه نو، سال3، خرداد 1324 هـ .ش، ص88  و دولت آبادی، صدیقه ، نامه‌ها،یادها و ‏نوشته‌ها، ج3، ص648.‏

[58]‏

[59]  زبان زنان، ش7 ،20 محرم 1338 هـ . ق ، صص2-1 .‏

[60]  همان، ش11، ص1 .‏

[61]  همان، ش14 ،‏ سال دوم، 9 شوال 1338 هـ . ق، صص3-2.‏

[62]  شیخ الاسلامی، پری، زنان روزنامه‌نگار، ص95.‏

[63]   زبان زنان، ش2،‏ سال 24، ‏دوره‌ی سوم،خرداد 1323 (ژوئن 1944م. )،صص 4-3.‏

[64]  زبان زنان، ش23، 12شعبان 1338 (27 اوریل1920م.)، ص1.‏

[65]  اطلاعات بانوان، ش37،‏ دوره‌ی2‏، دوشنبه 31 مرداد 1339،ص3 .‏

‏منبع : الهه ‏باقری «به مناسبت سالگرد خاموشی صدیقه دولت آبادی: «زبان زنان»، نشریه‌ای ‏متفاوت در عرصه‌ی روزنامه نگاری زنان»  مدرسه فمینیستی  ‏28 ‏July 2011 at 02:15‎

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید