back to top
خانهنویسندگانپرسش رادیو زمانه از آقایان بنی صدر، مهران مصطفوی و خانم ژاله...

پرسش رادیو زمانه از آقایان بنی صدر، مهران مصطفوی و خانم ژاله وفا : چرا خامنه‌ای موقع انتخابات به یاد مخالفان می‌افتد؟

۱۳۹۴/۱۰/۲۷- بدنبال دعوت خامنه ای در 19 دیماه 1394 از همه برای مشارکت در” انتخابات” نظام و تاکید وی بر اینکه کسانی هم که نظام را قبول ندارند‌، برای حفظ و اعتبار کشور در آن شرکت کنند، رادیو زمانه در تاریخ 26 دیماه 1394

tahrime entekhabat

نظر جمعی از تحلیلگران، فعالان سیاسی‌، منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی را با طرح سه سوال ذیل در این رابطه جویا شده است.

1- شما نظام را قبول دارید؟ اگر نه چرا؟

2- آیا حاضرید بنا به دعوت رهبر در انتخابات شرکت کنید؟ اگر آری با چه شرط‌‌ هایی؟

3- شما اعتبار کشور را در چه می‌دانید؟

در ذیل نظرات اقایان ابوالحسن بنی صدر و مصطفوی و خانم ژاله وفا از نظر خوانندگان محترم میگذرد.

در بخش دیدگاه ها متون کامل پاسخ تمامی صاحب نظران به نقل از رادیو زمانه درج شده اند.

http://www.radiozamaneh.com/256137
 

ابوالحسن بنی‌صدر – اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران: دعوت خامنه‌ای از مخالفان اعتراف به کثرت آنهاست

من با نظام ولایت مطلقه فقیه مخالفم. از دلایل به چهار دلیل بسنده می‌کنم:                                                                          

از لحاظ نظری، بدین خاطر که دعوی ولایت مطلق می‌کند و ستون پایه‌های قدرت را در انحصار خود دارد، استبداد فراگیر (توتالیتر) است. اگر از لحاظ عملی چنین نیست، بخاطر ممکن نشدن متحقق کردنش در جامعه ایرانی است.

استعداد رهبری ذاتی حیات هر موجود زنده‌است. این استعداد قابل انتقال به دیگری نیست. پس هر شهروند، در حاکمیت شریک است و این حق قابل سلب نیست. ولایت مطلقه بر انکار استعداد رهبری و بر حق شهروندان بر حاکمیت بنا می‌شود. نه تنها منکر حقوق انسان که منکر حقوق شهروندی ایرانیان و حقوق ملی آنها است.

حاکمیت جمهور مردم مطلق نیست. یعنی نمی‌تواند سالب حق حتی یک شهروند باشد. در دموکراسی بر اصل انتخاب، منتخبان اکثریت بنام ملت حکومت می‌کنند. باوجود این، حاکمیت اکثریت نسبی است و نمی‌تواند ناقض حقوق انسان و حقوق شهروندی او و حقوق ملی و نیز حق اقلیت در مدیریت جامعه باشد. بنابراین، نفس ولایت مطلقه و تحمیل آن به یک جامعه، تحقیر آن جامعه و محکوم کردنش در زیستن در ناتوانی و یأس و فقر فرهنگی و فرهنگ مادی و تخریب با انواع خشونت‌ها است. در حقیقت،

اگر هم مدعیان در مقام استدلال بر ولایت فقیه نمی‌گفتند مردم در حکم صغار هستند، ولایت مطلقه فقیه، بنفسه، گویای ناتوانی شهروندان ایران است و بر ناتوانی شهروندان استوار است. حال این‌که رأی دادن ترجمان حق حاکمیت، بنابراین، توانائی است.

در انتخابات شرکت نمی‌کنم و دعوت او را تحقیر بی‌حد مردم ایران و توهین تحمل‌ناپذیر به آنها می‌دانم زیرا که رأی دادن، وسیله اعمال حق حاکمیت است. در دموکراسی‌ها، این حق از دو طریق دیگر نیز اعمال می‌شود: رفراندوم و مشارکت – خود حقی نیست، شرکت در انتخابات فرع بر وجود حق حاکمیت است. مردم فاقد این حق، وقتی به پای صندوق رأی می‌روند، آیا جز تصدیق فاقد حق حاکمیت بودن خویش و تصدیق تعلق آن به مدعی ولایت مطلقه، اقدام دیگری می‌کنند؟

در تاریخ بشری، تا امروز، هیچ جامعه‌ای دموکراسی‌ای که بر پایه ناتوانی شهروندان بناگرفته باشد، به خود ندیده‌ است. هیچ رأی دادنی که ترجمان ناتوانی باشد نیز نه از سوی طراحان این و آن طرح دموکراسی اظهار شده و نه جمهور مردم کشوری، با رأی خود آن را تصدیق کرده‌اند.

هرگاه بنابر قانون اساسی، حاکمیت از آن مردم بود، یعنی ولایت فقیه نبود و ولایت جمهور مردم (به‌معنای شرکت در رهبری جامعه بر میزان حقوق شهروندی و حقوق ملی و دوستی و برابری) بود، اما آزادی انتخابات وجود نمی‌داشت، شرکت در انتخابات جز تسلیم زور و تحقیر شدن نبود. چه می‌توان گفت در باره انتخابات رژیم که نامزدهای نمایندگی را هم کارگزاران آقای خامنه‌ای تعیین می‌کنند و نه آزادی انتخاب کردن وجود دارد و نه آزادی نامزد شدن و نه آزادی بیان و نه آزادی اجتماع و نه آزادی

اعتبار هر کشور به رعایت حقوق انسان و حقوق شهروندی، بنابراین، کرامت و منزلت او و نیز رعایت حقوق ملی آن کشور کرامت و منزلت به‌مثابه یک ملت، در نتیجه، رشد انسان و عمران طبیعت است.

اما این که آقای خامنه‌ای می‌گوید ولو با نظام و رهبری مخالف هستید، برای اعتبار کشور رأی بدهید، اعترافی بس گویا است. در حقیقت، اگر یک اقلیت کوچک در انتخابات شرکت نمی‌کرد، او این سخن را نمی‌گفت. زیرا شرکت نکردن یک اقلیت کوچک، خدشه به اعتبار کشور وارد نمی‌کند. پس او می‌داند که اکثریتی در انتخابات شرکت نمی‌کند و آن اکثریت به اعتبار خویش به‌ مثابه ملت و وطن خود ایران بها می‌دهد. اما این اکثریت، برای این‌که جهانیان را از کرامت ملی و اعتبار خود بمثابه یک ملت تاریخی، آگاه کند، باید حق حاکمیت خویش را بازبیابد و به جهانیان بگوید ایران وطن او و اختیارش به‌مثابه ملت با خود او است. چه وقت یک ملت می‌تواند بگوید حاکمیت را از آن خود می‌داند؟ وقتی که تن به تحقیر شرکت در دادن رأی وقتی هم سالب حق حاکمیت او است و هم آزاد نیست، ندهد.

************

ژاله وفا – فعال سیاسی: قبول دعوت خامنه‌ای رای‌دادن به ناتوانی و حقارت است

پاسخ به سوال اول :

الف- با ولایت فقیه آن هم مطلقه ابتدا از منظر باور مخالفم چرا که آن را جعل در دین و از خود بیگانه کردن دین که بیانگر ارزش‌ها است در مرام قدرت می‌دانم. و از این فرصت استفاده می‌کنم تا برتضاد نظام ولایت فقیه با حقوق انسان و نیز باور اکثریت مردم ایران تاکید کنم .چرا که به استناد آیات قران که حیطه پیامبر را نیز به‌طور واضح مشخص کرده است (پیامبر به مردم بگو من بشری مثل شما هستم –کهف ۱۱۰ )، (بگو من وکیل بر شما نیستم -انعام ۶۶ )، (پیامبر تو را تنها شاهد و مبشر و هشدار دهنده فرستادیم -احزاب ۴۵ ) و (هدایت مردم با تو نیست – بقره ۲۷۲)، (پیامبر تو مسلط بر مردم و صاحب اختیار انها نیستی -غاشیه۲۲ ) و نیز تفقه در دین را از انحصار قشر و بنیاد مشخص بدر آورده – توبه ۱۲) و بالاخره برای انسان هیچ ولی غیر از خدا قرار نداده است – بقره ۱۰۷) تا انسان را از شر اربابان دینی و صاحبان قدرت و نمایندگان دروغین خدا تحت عنوان مقامات دینی در همه ادیان بنام احبار و رهبان چه خواسته ولی فقیه “مطلقه” نجات بخشد.

حال با توجه به اینکه مقام ولایت فقیه ،خود را مالک جان و مال و ناموس مردم می‌داند و مقامی فراتر از قانون، پس هم خود آن مقام و هم نظام منبعث از آن در تمامی ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به‌علت اتخاذ سیاست‌های خشونت و سرکوب و تبعض‌گرایانه و فساد آلود و رانت‌خوار و ضد حقوق انسان و…نماد آشکار نقض صریح نص قران است.

ب- از منظر سیاسی نیز نظام ولایت فقیه ناقض حق رهبری جمعی و فردی انسان، و بالطبع ایرانیان و ناقض حاکمیت ملی و حقوق شهروندی آنها است. از این‌رو تحمل حاکمیت چنین نظامی، تحقیر ملی جامعه ایران است و چنین ننگی را هیچ انسان و ایرانی آگاه به حقوق خود نبایستی بپذیرد.

پاسخ به سوال دوم :

نه تنها دعوت چنین مقام ناقض حقوق خود و هموطنانم را نخواهم پذیرفت، بلکه قبول دعوت او را “رای دادن” به ناتوانی و حقارت و جهل خود و هموطنان خود می‌دانم. ملتی که حاکمیتش نقض شده است چگونه می‌تواند دعوت مقام نقض کننده این حق را بپذیرد و با دست خود رای بر ادامه حاکمیت آن مقام و نظام نقض‌کننده حق خود بدهد؟! آقای خامنه‌ای اگر به ورشکستگی نظامش و مخالفت مردم با مقام خود و نظام مافیایی و آلوده به فسادش و نیز به قوت جنبش تحریم واقف نبود ،مجبور نمی‌شد در استیصال چنین دعوت سخیفی نماید.

پاسخ به سوال سوم :

اعتبار هر کشور به حقوق‌مند بودن شهروندان آن کشور است. منزلت هر ملتی به رعایت حقوق وی و زیست در آزادی و استقلال و رشد و عدالت است.از این رو ما ایرانیان بایستی با شرکت در جنبش تحریم و نه گفتن صریح به نظام ولایت فقیه منزلت خود را به جهانیان آشکار سازیم که ملتی مصمم و توانا به باز یافتن حاکمیت خود هستیم.

**********************

مهران مصطفوی – استاد دانشگاه: وارد بازی مهندسی استبداد دینی نمی‌شوم

پاسخ به سوال اول :

در آغاز توجه شما را به نکته‌ای در سخنان آقای خامنه‌ای جلب می‌کنم. آقای خامنه‌ای و رژیمش همیشه در تبلیغات‌شان مدعی بوده و هستند که مخالفان نظام در ایران چند درصد بیشتر نیستند. حال آقای خامنه‌ای گفته است که مخالفان رای بدهند تا بر اقتدار جمهوری اسلامی افزوده شود. این سخن نشان دهنده این امر است که ایشان بخوبی می‌داند که مخالفان نظام به چند درصد خلاصه نمی‌شوند و الا از آنها نمی‌خواست که رای بدهند تا بر اقتدار نظام افزوده شود. تلاش اینجانب دفاع از حقوق شهروندی و حقوق ملی ایرانیان و اصول استقلال و آزادی و عدالت و جدائی بنیاد دین از دولت است. در نتیجه نظام ضد حقوق شهروندی و ضد حقوق ملی حاکم بر ایران که فساد گستر و جنایتکار نیز هست را نمی‌توانم قبول داشته باشم.                      

پاسخ به سوال دوم:

انتخابات وسیله‌ای است برای ابراز حق حاکمیت. خود انتخابات حق نیست. در ایران حق حاکمیت مردم وجود ندارد و طبق قانون اساسی تدوین شده در سال ۱۳۶۸ ولی فقیه مطلقه حاکمیت بلامنازع دارد. پس شرکت در چنین انتخاباتی قبل از هر چیز قبول حاکمیت ولایت فقیه است. اگر معتقد به آزادی ابراز حاکمیت فرد فرد ملت ایران هستیم با هیچ شرطی نمی‌توان در چنین انتخاباتی شرکت کرد. به‌عنوان مثال با برداشتن نظارت استصوابی هم چیزی تغییر نمی‌کند زیرا اساس این رژیم بر پایه ولایت فقیه است. از این رو باید در مقابل این نظام مقاومت کرد و استوار ایستاد.

هر گونه مماشات با این نظام به‌نفع محور اصلی این نظام یعنی ولایت فقیه تمام می‌شود. به غیر از تغییر قانون اساسی و انتخابات در کادر قانونی که حقوق شهروندی اساس آن باشد، یعنی هر زن و مرد با دین و بی دین درآن از حقوق برابر برخوردار باشند چیز دیگری را نباید پذیرفت. اینجانب شرکت در چنین بازی‌هائی که استبداد دینی آن را مهندسی می‌کند را برای ایران خطرناک می‌دانم و در آن وارد نمی‌‌شوم.

پاسخ به سوال سوم :

اعتبار یک کشور به میزان ابداع‌ها، دستاوردهای مادی و معنوی آن کشور و میزان رشد پایدار و احساس خوشبختی مردم بستگی دارد. اقتدار یک نظام نیز ربط مستقیم با شرکت مردم تصمیم‌گیری‌های آن نظام دارد. رژیم جمهوری اسلامی نه جائی برای اعتبار دارد نه محلی برای اقتدار. تاریخ بارها نشان داده است که اقتدار و اعتبار یک کشور ربطی به تعداد موشک‌ها و بمب‌های آن ندارد. برای کسب اعتبار قبل از هر چیز باید به کار ساختن دمکراسی در ایران بپردازیم.

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید