١٣٩٢/٠٨/١٢- میکائل لونس دال: … از گوشه و کنار چه ها که نمی شنوم! … « خدائی وجود ندارد… داستانهایت را جمع کن… اینقدر با این “مسیح” ت عذابمان نده! »…
من هرگز ایمانم را پنهان نکرده ام، ولی ناگفته نماند که این مسئله در بین هنرمندان و محیطی که مدتهاست در آن زندگی می کنم، چندان خوش جلوه نیست! البته در بسیاری از موقعیّتهای شغلی دیگر، پرده برداری از ایمان به مراتب مشکلتر است. در واقع تعداد هنرمندان و بازیگران برخوردار از ایمان بیش از آن چیزیست که می پنداریم!.. ولی خُب حدّاقل بین آنهائی که ایمان آشکار دارند، می توانیم صحبت کنیم: رشته ای ما را به هم پیوند می دهد.
ژان پُل دوّم که خود نیز در سنین جوانی بازیگر تئاتر بوده است، نقش ما را در نامۀ زیبائی یادآور گردید:
« روی سخنم با شماست، هنر مندان! می خواهم به هر یک از شما یادآور شوم که وحدت و سازش همواره مستقر در میان کتاب مقدّس و هنر دعوتی را به دنبال دارد، دعوتی برای رسوخ کردن و پی بردن، با شمّی مبتکر و خلّاق، به سرّ مبهم خدای مجسّم و در عین حال معمّای انسان»… بسیار زیباست…
از ورای هنر – خواه نقّاشی باشد و خواه نوشتن و یا سینما…- فکر می کنم در جستجوی گذر و رد شدن از درد هستیم، برای تدارکِ اتّفاقِ: دنیائی بهتر…، ما از مصیبتهای این جهان نمی گریزیم ولی با این وجود: هنر برای از بند رها نمودن زیبائی، پلیدی را نابود می سازد… برای شفا بخشیدن، آشتی دادن، و تسکین یافتن…
برگزیده از کتاب: “مسیح، باورش دارم “ از میکائل لونس دال( Michael Lonsdale)، نویسنده و بازیگر تئاتر و سینما و برندۀ جایزۀ سزار برای ایفای نقش برادر لوک تیبیرین در فیلم زیبای “انسانها و خدایان” به کارگردانی اگزاویه بوووآ.
مترجم: فروغ طاعتی
منبع: صفحه فیس بوک فروغ طاعتی