back to top
خانهدیدگاه هامنیر طه : در سوک پروانه و داریوش فروهر

منیر طه : در سوک پروانه و داریوش فروهر

ForouharDariushParvanehMossadeghقد برافراختگان و جان‌باختگانِ راه آزادی و استقلال ایران

                   راهِ دکتر محمد مصدق

من بارِ تو را به هیچکس نسپارم

من بارِ تو را به هیچکس نسپارم

این داغِ گران را به زمین نگذارم

افتادم اگر، دوباره برمی‌خیزم

‌افتاد اگر، دوباره برمی‌دارم

کوه است اگر، به دوشِ خود می‌برمش

رود است اگر، به چشمِ خود می‌خرمش

گر سینه درآتش است، اگر در خون است

بگذار، به دستِ خویشتن می‌درمش

بارِ تو گران است ولی سنگین نیست

آهِ تو فغان است ولی مسکین نیست

می‌جوشد و می‌خروشد این تاب و توان

زخمی‌ست در آن که طاقت تسکین نیست

کوه است اگر، به دوشِ خود می‌برمش

رود است اگر، به چشمِ خود می‌خرمش

گر سینه درآتش است، اگر در خون است

بگذار، به دستِ خویشتن می‌درمش

این غم، نه غمِ خلیده در پای من است

این غم، نه غمِ دمیده در نای ‌من است

این غم، غمِ عاشقانِ خونین نفَس است

این غم، غمِ روزگار رسوایِ من است

کوه است اگر، به دوشِ خود می‌برمش

رود است اگر، به چشمِ خود می‌خرمش

گر سینه درآتش است، اگر در خون است

بگذار، به دستِ خویشتن می‌دَرمش

صد باغِ شکوفه از تنت ریخت به خاک

صد لاله بر‌افروخت زمینِ افلاک

آن را که به فرِّ عشق پرواز کند

گرآتش و خون بر سرِ‌جان است چه باک

دل را به فراقِ تو شکیبا نکنم

با دشمنت ای‌ دوست مدارا نکنم

در آتشِ بی‌امان که می‌سوزد جان

پرهای تو برگیرم و پر‌وا‌ نکنم

من بارِ تو را به هیچکس نسپارم

این داغِ گران را به زمین نگذارم

افتادم اگر، دوباره برمی‌خیزم

‌افتاد اگر، دوباره بر می‌دارم

کوه است اگر به دوشِ خود می‌برمش

رود است اگر به چشمِ خود می‌خرمش

گر سینه درآتش است، اگر در خون است

بگذار، به دستِ خویشتن می‌درمش

 

 

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید