back to top
خانهدیدگاه هاچه کسی به اوباما خط می دهد؟!- کاوه امیری

چه کسی به اوباما خط می دهد؟!- کاوه امیری

Iran-Usa Mozakerat-1

بیشتر از یک دهه مقامات ارشد سیاست خارجی کشورهای آمریکا، انگلستان، آلمان ، فرانسه، چین ، روسیه و مقامات آژانس بین المللی انرژی اتمی در حال گفتگوهای مستقیم و غیر مستقیم با مقامات حکومت اسلامی هستند تا راه حلی برای ” توافقات نهایی ” پیدا کنند. هر چند حرف اصلی مقامات خارجی با ایران پیدا کردن راهکاری برای بر طرف ساختن نگرانی آنها جهت دستیابی حکومت ایران به سلاح اتمی است ، با این حال خواسته ها و سیاست های مقامات ایران با فراز و فرودهای بسیاری همراه بوده است. مقامات حکومت اسلامی در مرحله اول این مذاکرات که ” حسن روحانی” مسئول تیم مذاکره کننده بود در نهایت با توقف غنی سازی اورانیوم برای مدتی محدود موافقت نمودند و این توافق در کاخ سعد آباد به امضای طرفین رسید. این توافق موقت که در دوره ریاست جمهوری ” محمد خاتمی ” در ایران و ریاست جمهوری ” جرج بوش” در ایالات متحده هم زمان بود در مجموع به دو دلیل به سود حکومت ایران تمام شد:

1-   جرج بوش در آن شرایط حکومت اسلامی را محور شرارت می دانست و این احتمال وجود داشت که هدف بعدی ارتش آمریکا پس از افغانستان و عراق ، حکومت اسلامی باشد، دولت آمریکا مدارک و شواهد مستندی مبنی بر دخالت های تروریستی رژیم ایران در اختیار داشت و می توانست حداقل تعدادی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا و اسراییل را با خود همراه سازد. بنا بر این مقامات حکومت اسلامی فرصت را مغتنم شمرده و با سیاست ” نرم و مسالمت آمیز” هم رضایت نسبی دولت های غربی را جلب کردند و هم به کارشناسان آژانس بین المللی انرژی اتمی اجازه بازدید از تاسیسات هسته ای را دادند. این حرکت باعث شد که ریسک هر گونه درگیری نظامی برای رژیم تهران کاهش یابد.

2-   رژیم ایران می دانست که ” البرادعی ” رییس وقت آژانس بین المللی انرژی هسته ای فردی محافظه کار و محتاط است که غالبا عادت دارد ضد و نقیص حرف بزند و تمایلی برای اعلام اولتیماتم برای رژیم ایران را ندارد. همین امر فرصت دیگری به مقامات تهران می داد که با اعمال سیاست های مبهم به خرید زمان روی بیاورند تا دوره ریاست جمهوری جرج بوش به اتمام برسد . بسیاری از تحلیلگران غربی دچار این اشتباه شده اند که حکومت ایران نسبت به حمله نظامی آمریکا و اسراییل هراسی نداشته و می تواند در برابر این احتمال به بسیج عمومی دست بزند. آنها فراموش کرده اند که در اولین جمعه ی بعد از واقعه 11 سپتامبر سال 2001 نمازگزاران در دانشگاه تهران از دادن شعار” مرگ بر آمریکا” هراسناک بودند و در آن روز این شعار داده نشد!

 

در مرحله ای دیگر که ” محمود احمدی نژاد ” به ریاست جمهوری می رسد ، سیاست مقامات حکومت کاملا دگرگون شده تا جایی که احمدی نژاد قطعنامه های سازمان ملل را کاغذ پاره توصیف می کند ، در این مرحله مقامات رژیم تیم مذاکره کننده قبلی را کنار می گذارد و افرادی مانند علی لاریجانی و سپس سعید جلیلی مسئول مذاکرات می شوند ، احمدی نژاد دنیا را به مبارزه می طلبد و مساله هسته ای را تمام شده اعلام می کند در حالی که فشارهای بین المللی ادامه داشته و البته احمدی نژاد نیز در مرحله دیگری از ریاست جمهوری خود دیگر به مساله هسته ای نمی پردازد و کل مسئولیت به عهده سعید جلیلی و دستیارش علی باقری محول می شود. باقری مستقیما با خامنه ای در ارتباط بوده و جلیلی نیز فرامین خامنه ای را دقیقا اجرا می کند. نکته جالب توجه در این مقطع زمانی این است که مذاکرات غالبا حول دو تن ادامه می یابد : جلیلی و اشتون ! چرا در این مقطع که رادیکالها در حکومت ایران قدرت را در دست دارند نقش محوری ایالات متحده کم رنگ است و نقش مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پر رنگ؟!…… به نظر می رسد که ظهور ” باراک اوباما” در کاخ سفید نمی تواند بی ارتباط با این تاکتیک باشد. آیا ملایان ایران با آمدن اوباما به آسودگی خیال رسیده اند؟! پاسخ مثبت است.

با آمدن اوباما که در همان ابتدا دستش را برای دوستی به طرف رهبران ایران دراز می کند ، مقامات رژیم این حرکت را سیگنالی جهت سازش و تغییر تاکتیک گذشته تلقی می کنند. جلیلی ماموریت دارد که در مذاکرات موهومات بگوید و اشتون همچنان او را تحمل می کند ، رژیم در این مقطع با 6 کشور خارجی و آژانس انرژی اتمی بازی می کند. فرستادن نامه های متعدد از سوی اوباما به خامنه ای و دریافت پاسخ های محرمانه از خامنه ای به اوباما جریانی پنهان در دیپلماسی میان دو کشور است که در ظاهر با یکدیگر در حال نزاع و کشمکش هستند و در باطن در حال گفتگو و رسیدن به روشی تازه. مقامات ایران در اواخر دوران احمدی نژاد در می یابند که اقتصاد کشور با اعمال تحریم ها ویران شده و سطح نارضایتی مردم افزایش یافته است. با پایان دوران احمدی نژاد و آمدن حسن روحانی که توافق سعد آباد را تداعی می کرد ، سیاست ایالات متحده نقش محوری به خود می گیرد و باراک اوباما از یک دستور عملی پیروی می کند که غالبا منبع آن در رسانه ها به روشنی بازگو نمی شود.

نسخه پیچی ” سوزان مالونی” برای اوباما

” سوزان مالونی ” عضو ارشد مرکز سیاست خاور میانه سابان در دانشکده بروکینگز است. او در زمینه امور ایران ، اقتصاد سیاسی خلیج فارس و سیاست انرژی در خاور میانه تحصیل کرده و مدتی مشاور سیاسی وزارت خارجه آمریکا بوده است. او حتی به شرکت های خصوصی نیز در مورد مسایل خاور میانه مشاوره می دهد و کتابی نیز تحت عنوان ” سیطره گسترده ایران ” نوشته است. اوباما در مرکز ” سابان ” در دوران ریاست جمهوری اش سخنرانی کرده اما شاید کمتر کسی متوجه شده که اوباما در واقع از دستور عمل ” مالونی” در مورد ایران پیروی می کند. به قسمت هایی از مقاله سوزان مالونی که در مرکز سابان منتشر شده توجه نمایید :

” توصیه های زیر نقطه شروع یک اقدام دیپلماتیک به حساب می آید:

     برای متوقف کردن غنی سازی 20 درصدی ایران ، به سرعت سیاست توقف و تبادل را دنبال کنید.

     با حمایت هم پیمانان ایالات متحده ، طرح جامعی را برای موفقیت های متوالی جریان هسته ای ایران و نیز اصلاح تحریم ها تهیه کنید.

     برای برنامه ریزی جدی جهت مذاکره با ایران پافشاری کنید ، مذاکره ای که گفت و گوهای چند جانبه و دو جانبه را در بر گیرد.

یک توافق الزام آور که ایران را به شدت در رسیدن به جاه طلبی های هسته ایش محدود کند ، جهان را در برابر تبعات مخرب ایران هسته ای و نیز هزینه های زیان بار حمله نظامی علیه این برنامه ، مصون خواهد کرد. همچنین تضمینی برای دوستان و هم پیمانان ایالات متحده در منطقه خواهد بود… شما باید با یک اقدام دیپلماتیک اساسی به نقطه شروع کار با ایران باز گردید…. برای رسیدن به این وضعیت ، شما باید اعتبار خود را به صحنه بیاورید و گفت و گوهای دیپلماتیک را ارتقاء بخشیده و آنها را افزایش دهید…. البته هیچ گونه تضمینی برای این امور وجود ندارد. جمهوری اسلامی ایران همواره نشان داده که دولتی غیر قابل پیش بینی است”

 

آیا ” باراک اوباما” در طی سال 2014 میلادی همین دستورات را در مورد ایران بکار نبرده است؟! با دقت بیشتر در نوشته ” سوزان مالونی” و تطبیق آن با سیاست های آمریکا در سال 2014 در مورد مذاکره با ایران دقیقا به این واقعیت که اوباما از چه منبعی پیروی کرده پی خواهید برد. جالب اینجاست که حتی وقتی مالونی در انتهای نوشته اش رژیم را غیر قابل پیش بینی می داند ، انسان به یاد لحن نیمه تند با چاشنی ضعیف ” اوباما” می افتد که گاهی از وجود تمام گزینه ها بر روی میز – از جمله گزینه نظامی یا ترک مذاکرات – نیز سخن گفته می گوید.

و اما پرسش جالب دیگر ، اینکه چرا مقاله ” سوزان مالونی ” در مرکز ” سابان” که در ژانویه سال 2013 نوشته شده برای ” دانشگاه امام حسین ” وابسته به سپاه پاسداران جذاب بوده که در نشریه اش به نام ” رصد جنگ سرد ” منعکس کرده است؟! ایا این جای تامل ندارد؟!!

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید