برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: گزارش در باره جنایتهای سیا در نقاط مختلف جهان است. این گزارش می گوید که باید مراقبت کرد تا دمکراسی را فساد نگیرد. به هر ملتی و هر انسانی هشدار می دهد که باید مراقب استقلال و آزادی خود باشد و این نقد را به هیچ وعده نسیه ای نفروشد. چنانچه در آمریکا آفا بوش جنگ راه انداخت و قلمرو تروریسم را بسط داد و شکنجه را مجاز کرد. اما آنچه در این گزارش نیامده است و مهم است در باره نفشی است که سیا در ایجاد القائده، در جریان گروگانگیری و کودتای خرداد 60 و حاکمیت ایران گیتی ها و در جریان بوجود آمدن پدیده داعش داشته است که از اینها صحبتی نشده است. زمانی که روسها به افغانستان رفتند، کسانی که به آنجا رفتنه بودند که جهاد کنند القائده را بوجود آوردند اینها در خدمت سیا بودند و اصولا سیا آنها را پدیده آورده بود. بعد شد مسئله تروریسم بین المللی و سالها گذشت و تا اینکه داعش بوجود آمد. داعش از کجا بوجود آمد؟ می گویند داعش 2 میلیارد دلار دارد کدام قدرتها این را پول می دهند. یکی از آنها عربستان است و البته آن هفت برادران که در لیبی و سوریه هم عمل کردند. قدرتهای اروپایی هم که در تقویت آنها دخیل بوده اند. ایران و روسیه هم جنگ را موجه کرده اند. خوب هدف چه بوده است؟ بیاد می آورم که آقای بوش گفته بود جنگ جنگ صلیبی است اما از نوع جدید آن. یعنی اینبار مسیحیان نیستند که می جنگند بلکه خود مسلملنان هستند که چهره ای از اسلام بدست می دهند که منزجر کننده است انواع و اقسام وحشیگری را انجام می دهند. جنایتهایی مرتکب می شوند که حتی خود مسلملنان را هم از اسلام بیزار کنند. در مجله چپ فرانسوی نوول ابسرواتور هم در اینباره مقاله نوشته شده است که نقش این گروهها بیزار کردن از اسلام است. با اسلامی که هیچوقت وجود خارجی نداشته است. حتی اسلام سنتی هم این خشونت و جنایت را اجازه نمیداده است. این ها چنان جنایت های مهیب، وحشتناک و هر صفتی که شما می خواهید به آن بدهید را مرتکب میشوند که جز بیزاری، ایجاد نمیکند. خوب، سبب می شود که آقایان به هدفهایشان هم برسند. اینها در منطقه چه میخواهند؟ میخواهند که نفت منطقه به غرب جریان پیدا کند، گاز منطقه جریان پیدا کند، سرمایه های منطقه، استعدادهای منطقه به غرب جریان پیدا کنند، همه این جریان ها بر قرار است. می بینیم که نفت هم پائین آمده و امروز گفتند شده 63 دلار است. دیگر غرب چه میخواهد؟ اینها هم که مشغولند، همدیگر را می کشند، ویرانی بر ویرانی می افزایند. اگر زمانی هم اینها از حمایت این گروه ها دست برداشتند و بنا بر این شد که جنگ پایان پیدا کند ببینید که برای این غرب چقدر بازار تهیه شده است برای اینکه این خرابی ها را باز سازی کنند. این آنچه که بود و واقعیت آن طور که هست. حالا از این جا به بعد، امریکا یعنی حکومت آقای اوباما، ناگهان بیدار شد و دید ای داد، این داعش که حالا شده دولت اسلامی ،عجب موجود خطرناکی از آب درآمد، پس بایستی این دشمن جدید را سرکوب کرد. کنگره هم که با او سازکار نیست، در این مورد به او هم بودجه داد و هم همه گونه موافقت. اما می گوید تنها از بالا است که حاضر است بمب بریزد و گاهی هم موشک، از زمین تعدادی نیرو به عراق فرستاده است اما نه برای شرکت در جنگ. حالا اگر بخواهد وضعیت همینطور ادامه پیدا کند، سالها این جنگ میتواند ادامه پیدا کند. هی برود از بالا بمب بریزد و آن هم که دیوانه نیست که زیر بمب بایستد و او بمب سر او بریزد، غالبا هم این بمبارانها هم سود مند نبوده است.
حالا چه باید کرد که این زود تمام بشود و غائله تمام بشود؟ تجربه تاریخی به ما چه می گوید، یک زمانی بود در این افغانستان کمونیست ها کودتا کردند بعد کار به جنگ کشید و روسها قشون بردند آنجا. افغانیها به استقامت برخاستند، حالا هنوز امریکا به کمک آنها نرفته نزد من آمدند، چون هنوز حمله نکرده و صحبت از حمله بود، من مرتب در سخنرانی ها و نوشته ها می گفتم و می نوشتم که هر گاه روسیه بخواهد به افغانستان تجاوز بکند، ایران نمیتواند لاقید بماند. برای اینکه افغانستان غیر از اینکه با ما تاریخ مشترک و فرهنگ مشترک با مردم ما دارد و مشکل میتوان افغانستان را جدا از ایران دانست، یک ملتی نمی پذیرد که یک قدرت مهاجم مزاحمی چکمه هایش را بر گلوی او بگذارد و افغانستان گلوگاه ایران است. حالا که حمله کردند اینها آمدند پیش من،به آنها گفتم که شما می خواهید که در این جنگ با متجاوز پیروز بشوید به ترتیبی که بعد از پیروزی گرفتار یک جنگ بی پایان نشوید ؟ گفتند البته،گفتم بسیار خوب، پس به سراغ قدرتهای خارجی نروید، درست است که من می گویم ما دو کشور در واقع یک کشوریم، با این حال شما باید به خود متکی باشید و کمکی هم که از ما دریافت می کنید، با هم متحد بشوید و یک جبهه بشوید، آن جبهه از ایران کمک بستاند تا بعد این کمک، وسیله دعوا بین شما نگردد. گوش نکردند. اول به مقاومت ایستادند، معلوم شد که میتوانند، پس در این قسمت،نظر من صحیح از کار در آمد، بعد رفتند به سراغ کمک گرفتن و نتیجه اش این شد که، بله قشون روس رفت اما جایش جنگی ماند که تا امروز ادامه دارد. به قول خانم بینظیر بوتو با پول عربستان و طراحی نقشه انگلیس و اجرای نقشه توسط اطلاعات ارتش پاکستان،طالبان ساخته شد.آن تجربه می گوید به اینکه اگر ملتی، خود به استقامت برخیزد می تواند ولی اگر همین ملت به سراغ قدرت خارجی رفت ،خود را گرفتار یک جنگ پایان ناپذیر کرده است. نگاه کنید به لیبی امروز، افغانستان امروز،نگاه کنید به عراق امروز و سوریه امروز. حالا در این میان به غیر از آن تجربه سابق، ما با یک تجربه جدید مواجه هستیم و آن اینکه یک شهر به مقاومت ایستاده است. شهر کرد نشین کوبانی،داعش به آن حمله کرده و این مردم خود شهر به استقامت ایستادند. تا یک زمانی، اول ترکها گفتند که ما نخواهیم گذاشت این شهر سقوط کند. ولی بعد،نه خود نیرو بردند آنجا و نه گذاشتند که نیروی کمکی به آنجا برسد. بعد از مدتی که های و هوی در دنیا ایجاد شد اجازه دادند کردهای عراقی بروند به کمک آنها. تا امروز، این استقامت ادامه دارد. این یک درس بزرگی است. این درس می گوید اگر مردم موصل هم به استقامت ایستاده بودند، الآن داعشی وجود نداشت. هر گاه شهر های سوریه هم اختیار خود را به دسته های مسلح نمی سپردند نه ویران می شدند و نه مردمش آواره می شدند و نه بسا حکومت آقای اسد تا حالا دوام آورده بود. این درسی است که کوبانی می آموزد. دقیقا به همین دلیل است که شما میبیند یک سکوت است و اصلا انگار جنگ در کوبانی نیست. وقتی بپرسی خوب، چطور روزهای اول های و هوی بود و خبر دهی بود و خبرنگار از آنجا خبر بدهد بود و حالا چطور ناگهان سکوت؟ هان، این سکوت دلیل دارد، دلیلش هم استقامت این مردم است، هرگاه معلوم بشود، یک ملتی، یک مردمی ، خود میتوانند از حق زیستن در استقلال دفاع کنند و این حق را بکار ببرند، خوب دیگران هم همین کار را خواهند کرد و اگر دیگران هم این کار را بکنند پس این دولتهایی که از قبل این گونه گروه های مسلح خورد و برد دارند چه خاکی بر سر کنند؟ این است که سکوت است. وقتی هم سکوت را می شکنند می گویند،این کوبانی حالا آن اهمیتی را هم که باید ندارد و دفاع از این شهر خیلی هم واجب نیست، این را ترکها می گویند، خوب جاهای دیگر، داعش بیشتر جنایت می کند، چرا به آنجا نمی پردازید؟ نه این اهمیتش ممکن است از لحاظ ترکیه مهم نباشد، در واقع ترکها می خواهند که آنجا یک قلمرو امنی به آنها سپرده بشود و آنها در آن قلمرو حاضر بشوند و اسباب سقوط رژیم اسد را هم فراهم بیاورند،بعد هم بگویند ما بودیم که دوباره آن امپراطوری عثمانی را حالا به یک شکل دیگری داریم باز سازی می کنیم. به نظر من حکومت آقای اردوغان باید خود را یکسره از این گونه ذهنیت ها رها کند. استقلال هر کشور را به رسمیت بشناسد، از بیرون مداخله ولو به نام دفاع از مردم سوریه در برابر رژیم اسد، کار نادرستی است، همانطورکه دفاع کردن از رژیم اسد، در مقابل عوامل دست نشاده دولت های خارجی (همانطور که رژیم ایران مدعی است) کار نادرستی است. نتیجه این افکار، وضعیتی است که سوریه پیدا کرده است. پس این مسئله از نظر بازتاب های که در منطقه خواهد داشت، درتمامی کشورهای منطقه، فوق العاده اهمیت دارد. حال با فرصتی که در اختیار داریم، این بازتاب ها و پیامدها را ارزیابی می کنیم. هرگاه این مقاومت به پیروزی کامل بیانجامد و داعش ناگزیر به عقب نشینی بشود، از آن پس، داعش دیگر نیروی در حال گسترش نخواهد بود بلکه نیروی در حال انقباض خواهد بود.(اثر اول) خوایم دید که مسئله بسیار مهمی است چراکه: امریکائی ها از عراق مبالغ زیادی دریافت کردند تا ارتش عراق را بسازند، ارائه اسلحه و آن همه خورد و برد در این میان، نتیجه آن این شد که روزی اعلام کردند که ارتش ، در منطقه موسل شکست خورده است، حال چطور شد که شکست خورد؟ یا چه زمانی این اتفاق افتاد؟ در یک روز و یا در واقع چند ساعت. بعد هم آقای داعش تا دروازههای بغداد، پیشرفت کرد و از طرف دیگر هم تا اربیل پیشرفت داشت، تا اینکه یک مقاومتی از درون، توسط خود مردم ، حد ایجاد کرد برای گسترش خود داعش(این خود یک پیامد بسیار مهم)، اما بعد: این مردمی که خود موفق بشوند که داعش را برانند، خوب پس بر طریق اولی، توانا می شوند تا که نگذارند ، نیروی مسلح دیگری، جایگزین آن گروه شود. خواه این نیرو، قوای آقای اسد باشد یا هر گروه مسلح دیگری. خوب در منطقه همان روش پیروز می شود که مردم ایران در انقلابشان، به خود و همه بشریت آموختند. وقتی یک ملتی بر میخیزد به استقامت و پای استقامت را سست نمی کند، پیروزی او قطعی خواهد بود.(پیامد دوم)
پیامد سوم: درس میدهد به نسل امروز و نسل های آینده که چاره در انسجام و همبستگی بیشتر در درون است، نه در جدا شدن از درون و روی آوردن به بیگانه و اسلحه و پول از بیگانه دریافت کردن، که این روش کاربرد ندارد و ویرانی بر ویرانی می افزاید. دلیل آن نیز روشن است چرا که: رژیم اسد تا وقتی که گروههای نظامی از این 80 کشور به آنجا نرفته بودند، هم جامعه مردم سوریه و هم جامعه جهانی، جنایت های رژیم را محکوم میکرد، خود آن رژیم مشروعیت خویش را از دست داده بود و مشکل بود برای آن رژیم که بتواند به سرکوب خود ادامه بدهد و ویرانی نیز در کار نبود.( به نظر من ای مهمترین درس، کوبانی است) هر بار این از درون است که باید انسجام را به حداکثر رساند، وجدان همگانی، نیرومند، غنی، شفاف پدید آورد تا بتواند کل جامعه را به جنبش بر بینگیزد آن هم با هدف روشنی که زیستن در آزادی و استقلال است.
پیامد چهارم : در منطقه این رژیم ها، نا کارمدی هایشان، کاملا آشکار است، آن رژیم اسد است که عامل اصلی این وضعیت در سوریه است، آن رژیم عراق است که به جای جستجوی، انسجام و همبستگی بیشتر، روی آورده است بر روی، مرز بندی های بیشتر، قومی و مذهبی، آن رژیم افغانستان است، با آن انتخابات کذائی و آن هم رژیم ایران است، که هیچکدام به کار رشد و سازندگی نمی آیند بلکه به کار ویرانگری می آیند و ویرانگریهایشان هم همین است که میبینیم و پاین پذیری هم ندارد تا وقتی که این ملت ها به حرکت درآیند و به این رژیم ها نگویند که دیگر بس است، رویه این رژیم ها تغییر نخواهد کرد . خوب نگاه کنید: از انقلاب که در آن گل بر گلوله پیروز شد و قرار بود که ولایت جمهور مردم در ایران برقرار شود و سپس کودتای ملاتاریا به یمن گروگان گیری و سپس جنگ ایران و عراق تا امروز، این رژیم ایران غیر از بحران (گروگان گیری- جنگ- اتمی – شرکت در درگیری های منطقه ای) چه هنری داشته است؟ تازه سرزمین ایران را هم به بیابان تبدیل کرده است، استعداد های این سرزمین را هم گریزانده است، این سهم رژیم ایران. حال رژیم عراق چه کار کرده است؟ رژیم صدام، ملت عراق را در جنگ مداوم نگه داشته است تا خود سرنگون شد و در حال حاضر نیز، این ملت از جنگ نیاسوده است. آن هم رژیم اسد است که می بینیم! خوب کشورهای منطقه نباید بیآموزند که اگر خودشان به استقامت بلند شوند و بخواهند که سرنوشت خود را دست بگیرند، سرنوشت دیگری پیدا خواهند کرد؟! آیا این یک پیامد و درس بزرگ نیست؟!
پیامد پنجم: نگاه کنید در ایران، رژیم در حال حاضر میگوید: که گویا وضع در ایران بهتر است و جنگی، مثل جنگ های سوریه و عراق و افغانستان در ایران وجود ندارد! در واقع این یک توجیه است برای فعل پذیری و گریز از مسئولیت، بعنوان مردم صاحب حقوقی که باید زندگی خود را عمل به این حقوق خویش بدانند. وگرنه بشینند وخود مردم محاسبه کنند و ببینند که چقدر ویرانی این رژیم در ایران انجام میدهد! آنوقت ببینند که کمتر یا بیشتر است. جمعیت و فرهنگ را هم در نظر بگیرند البته. سوریه و عراق کشورهائی هستند که بعد از جنگ جهانی اول به وجود آمده اند. قبل از آنهم قسمتی از امپراطوری عثمانی بودند. اینها را مردم ایران باید در نظر بگیرند و بعد می آموزیم که آن فرهنگ به درد این می خورد که به خودتان متکی باشید و توانائی های خود را به یاد بیاورید. اینکه تحول غیر خشونت آمیز ممکن هست، اینرا هم در ذهن خود زنده کنید. درست است که اکنون در کوبانی جنگ است و مسلحانه به آنجا حمله شده است. مردم آنجا هم مسلحانه با استقامت ایستاده اند. اما داعش بیگانه است که حمله کرده است. اصل استقامت در برابر زور، اینست که اگر ملت 75 میلیونی در مقابل این استبداد ایستاده باشد، کدام نیروی مسلحی می خواهد خشونت را به این جامعه تحمیل کند؟ هیچ نیروی مسلحی! به طور دقیق، کوبانی این درس را می آموزد که اگر این مردم قبل از اینکه داعش به آنجا حمله کند، در این فکر بودند که اسباب استقلال و آزادی سرزمینی که در آنجا زندگی می کنند و همبستگی ملی با همه مردمی که در آن سرزمین زندگی می کنند را اگر تدارک دیده بودند، نه گرفتار رژیم اسد می شدند و نه دچار حمله داعش. این درس استقامت مردم شهری بسیار کوچک در مقابل زوری بسیار بزرگ است. و بهترین آرزوی من اینست که این استقامت به پیروزی کامل بیانجامد و مردم ایران و دیگر مردم کشورهای منطقه درسهائی را که از این استقامت باید گرفت، بگیرند و بیاموزند و به کار ببرند.
شاد و پیروز باشید.