“عِبادُ الرَّحْمان ” و صفات ویژۀ آنها که در اقیانوس رحمت بی انتهای خداوند رحمان به طهارت می رسند؛ راهنمای پرورش انسان نیک در قرآن:
مرداد ۱۳۵۹، علی، همکلاسی خوبم از شرق کشور عربستان و من، سال آخر دانشگاه را با هم بر سر یک کلاس و هر دو در رشته مدیریت بیمارستان بپایان رسانیدیم. علی از پیروزی انقلاب ایران بسیار خوشنود بود، می گفت در پس پیروزی انقلاب در ایران، ملک فهد پادشاه وقت عربستان دستور داد به شهرهای شیعه نشین شرق کشور بیشتر رسیدگی شود! در اولین اقدام نسبت به تعمیر مساجد و تأمین آب آشامیدنی مردم و بعضی از خواسته های معوقه آنها امریه ای صادر کرد.
هفتۀ آینده جشن فارغ التحصیلی ما در زمین ورزش دانشگاه برگزار می شود، بچه ها همه برای شرکت در چنین جشنی که سال ها برای آن زحمت کشیده اند، لحظه شماری می کنند. کرایه دهندگان لباس و کلاه مخصوص برای شاگردانی که در چنین روزی با افتخار آنرا بر تن می کنند، بسیار از رونق کسب و کار خود در این ایام خوشحالند.
علی و من هر دو چند ماه قبل از اتمام دانشگاه، خانواده هایمان را به وطن مان بازگردانیده بودیم!! هر دو بر این باور بودیم که اگر بخواهیم در پایان همین ترم فارغ التحصیل شویم، باید شبانه روز و بدون دغدغه، بیشتر زمان را در کتابخانه و مطالعه بگذرانیم تا هر چه زودتر با دست پر به وطن مان بازگردیم.
بازگشت هر چه زودتر به وطن، برای هر دوی ما بیشتر از دیگر همکلاسی های مان اهمیت داشت. علی بر این باور بود که اگر در چنین شرایط که پادشاه دستور به استخدام و شرکت دادن شیعیان در ادارۀ امور منطقه خودشان را صادر کرده به عربستان باز گردد، شاید از اولین کسانی خواهد بود که به شغل بهتری دست یابد. بهر صورت روز موعود فرا رسید. علی و من بدون بر سر گذاشتن کلاه و پوشیدن لباس مخصوص در جشن شرکت کردیم و با خواندن اسم مان به بالای جایگاه رفتیم و مدارک مان را از دست رئیس دانشگاه دریافت کردیم. و فردای آن روز علی بطرف عربستان و من بسوی ایران عزیز حرکت کردیم.
مراحل بازگشت به ایران و علت بازگشت مجدد به آمریکا پس از ۱۱ ماه را در مقالات گذشته نوشته ام. آنچه در این مقاله مورد بررسی قرار می دهم، آخرین سخنی بود که علی در بارۀ آقای خمینی و دیگر سران رژیم به من زد و رفت: در دید ما شیعیان عربستان، حضرت آیت الله خمینی و دیگر سران رژیم پس از انقلاب، همگی در گروه (عباد الرحمان هستند).
پس از بازگشت ناخواسته و اجباریم به آمریکا، علی را در یکی از فروشگاه های شهر سندیاگو دیدم!! در نهایت تعجب پرسیدم چه شد که بر گشتی؟! علی گفت برای فوق لیسانس، مجدداً به خرج دولت عربستان آمده ام. تو برای چه به این زودی و در حالی که عراق به کشورتان حمله کرده، به آمریکا بازگشتی؟! علی هنوز از مقلدین پر و پا قرص آقای خمینی بود. شاید در جواب باید کمی بیشتر احتیاط می کردم. بدون تأمل در کلام، گفتم این حکم احضار من به دادگاه انقلاب است، تصور می کنی جانی را که خداوند در جبهه و به زیر بمباران های صدام حفظ کرده، باید تقدیم دادستان انقلاب می کردم؟ من هرگز خیانت روحانیت به انقلاب و فرزندان انقلاب را در پس این آوارگی نخواهم بخشید، رابطۀ ما همانند عدم همگونگی دو دریای آب شور و آب شیرین است (“وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُورا”). بین ما یک حجاب بنام کرامت انسان وجود داشت. روحانیت به حفظ قدرت و آنهم به هر قیمت باور دارد، و ما به کرامت انسانی، آن کرامتی که جهان در پاریس از زبان آقای خمینی شنید. ما با دو طرز تفکر، دو نوع عقیده، و دو نوع عمل پاک و ناپاک، رو در روی هم قرار گرفته ایم. با وجود این دیوار، چگونه انتظار در آغوش کشیدن یکدیگر را داری؟؟
علی بسیار بر آشفته شد و فریاد زد: تو از تقلید بزرگترین و شجاع ترین مرجع تقلید تاریخ تشیع روی برتافتی؟! حضرت امام، یکی از “عباد الرحمان” هستند و سرش را به زیر انداخت و رفت!!
چقدر دردآور بود، ما انقلاب کردیم، ما برای دفاع از کشور به جبهه رفتیم، بسیاری از بهترین های نسل هموطن من، اعدام، کشته، شهید، و آواره شدیم، و علی از عربستان سعودی، بهره بورسیۀ ادامه تحصیل را از پادشاه آن کشور گرفت!! و نصیب ما نیز …
از آن ملاقات با علی (۱۹۸۱) سال های زیادی می گذرد، دیروز بازهم برای ایران دلم بسیار تنگ شده بود. به خدمت قرآن مشرف شدم و پرسیدم (عباد الرحمان) چه کسانی هستند، ویژگی های آنها که در رحمت خاص تو زندگی می کنند و با رسیدن به مقامی، خود و اطرافیان آنها از دست و زبان شان بس در آرامش زندگی می کنند، چیست ؟ در خدمت این آیات از سوره فرقان قرار گرفتم.
هموطن گرامی من، درد آور تر از آن، مشاهدۀ هموطنانی در خارج از کشور است که امروز هنوز در نهایت سرسپردگی به ولایت فقیه از ایمان و رحمانیت سران این رژیم دفاع می کنند و روی از رفاقت (ظاهری دیروز خود) از ما بر تافتند!! سؤال من از آنها این است، اگر شما به قرآن بعنوان اصول راهنمای دین تان ایمان دارید، به این ۱۲ مشخصه (عباد الرحمان) در قرآن توجه کنید، اگر شما کوچکترین رابطه ای بین عملکرد این رژیم و دستور العمل قرآن ملاحظه می کنید، پس پوزش مرا بپذیرید و اگر عمل آنها هیچ سنخیتی با این آیات ندارد، که ندارد، آیا بهتر نیست حداقل در قضاوت خود بفکر عاقبت و آخرت خود باشید؟؟
عباد الرحمان و ۱۲ صفت ویژۀ آن ها، از آیه ۶٣ سوره فرقان به بعد:
ابتدا، این توضیح را در مورد رحمان لازم می دانم. صفت رحمان که یکی از صفات حضرت خداوند است، آن صفتی است که شامل تمامی موجودات در جهان هستی، اعم از انسان (با هر دین، عقیده، ملیت و نژادی) و دیگر موجودات، می باشد. هر انسانی بپذیرد که دیگر انسان ها (با هر دینی، عقیده ای، ملیتی و نژدادی) دارای کرامت خدادادی هستند، هر انسانی بپذیرد که دیگر موجودات در جهان دارای حقوقی خدادادی هستند و به آن حقوق احترام بگذارد و وجدان انسانیش به ویژگی های زیر، ملبس باشد، افتخار زیستن در گروه بندگان نیک خداوند را از آن خود کرده است.
ویژگی های یک انسان رحمانی:
۱و ۲- آنها، انسان هایی هستند که در زمین به آرامی و بدون تکبر راه می روند و آنقدر متین هستند که اگر نادانانی از روی جهل آنها را مورد خطاب زشت قرار دهند!، بزرگوارانه می گویند سلام بر شما (وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً).
۴- آنها، انسان هایی هستند که، در خلوت تنهایی شب، نه تنها برای خود، بلکه برای تمامی انسان های همراه، دعا میکنند: پروردگارا، ما می دانیم که عذاب همیشگی جهنم برای کسانی است که در برابر تو و نظام و قوانین بر حق تو می ایستند، ما (همۀ ما) را از این عذاب در امان بدار.
۵- آنها، انسانهایی هستند که حتی در انفاق هم خط اعتدال را پیشه می کنند که نه از روی احساسات اسراف می کنند، و نه بر تنگ نظری دستی را نمی گیرند (وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً).
۶ و ۷ و ۸- آنها، چنان به یکتایی تو بعنوان تنها خداوند جهان هستی باورمندند که در خواندن تو، خواستن از تو، پرستش تو، هیچ موجودی (حتی پیامبران و بندگان صالح) را شریک نمی کنند. آنها هیچ تنی را به ناحق نمی کشند. آنها، در جهت حفظ و احترام به ناموس دیگران، هرگز چشم و دل بد ندارند و زنا نمی کنند.
۹- آنها، به لغزش غیر عمد خود و همنوعان خود واقف هستند و هرگز در قضاوت نسبت به یک باطل غیر عمد، شهادت به ناحق نمی دهند، و کریمانه از این انحراف در می گذرند، چقدر آبرو و کرامت دیگر انسان ها در چشم و دل این ها منزلت دارد.
۱۰- آنها، کسانی هستند که در برابر آیات و نشانه های خداوندی تو در جهان، کور کورانه و ناشنوا سر تعظیم فرود نمی آورند. تفکر، تعقل و شناخت، خط مشی بندگی آنها در برابر عظمت بی انتهای توست. آنها، تقلید را بر خود حرام کرده اند.
۱۱- آنها، در آن عشق بازی های شبانه در پیشگاه خداوند رحمان چنین دعا می کنند: پروردگارا چشمان ما را به داشتن همسران و فرزندان سالم و صالح، و برخورداری از یک خانوادۀ رحمانی، روشن بفرما.
۱۲- و در نهایت آخرین ویژگی این انسان های رحمانی در پس تقاضای یک خانوادۀ نیک چنین است: خداوند رحمان، ما همۀ تلاشمان را در اجرای اوامر تو بی نیاز و زیستن در رحمانیت تو کردیم، آخرین تمنا و تقاضای خالصانۀ ما داشتن نسلی است که بهترین الگو (امام) ی رحمت برای خود و جوامع بشری باشد. آمین.
همزبان، همنوع، هموطن، این آیات آموزه های اصول راهنمای دین اسلام هستند. اگر در جوامع اسلامی به غیر از این را مشاهده می کنید، بدانید:
آن که بشمارد سرشک بینوایان را به هیچ آن مسلم دان که از چشم خدا افتاده است.
۳۰ آگوست ۲۰۱۷،
آمریکا،
نادر انتظام