برای روشن تر شدن حقیقت جبهه ها و هیات ها و گروههای مختلف چند ضابطهٔ اصلی را توضیح می دهیم و با بکار بردن آنها، این گروه ها و رابطهٔ آنها را با هم، معلوم می کنیم. سه جناح افراطی و میانه رو و اصلاح طلب در رژیم قابل تشخیص هستند:
١- ضابطهٔ را حفظ نظام، از جمله ضابطه هایی است که برخی گروه ها و باندها در حفظ آن تفاوت هایی با یکدیگر دارند. دوری و نزدیکی حفظ این ضابطه را باید با ضابطه های دیگر سنجید تا مشخص شود حفظ نظام برای چه جبهه هایی از اولیت بیشتری برخوردار است. حفظ نظام، از دید هر سه جبهه ضرور است اما با تفاوتهایی.
٢- ضابطهٔ حفظ ولایت مطلقهٔ فقیه: اندازهٔ رعایت این ضابطه، در واقع میزان نزدیکی و دوری از ولی فقیه مطلقهٔ فعلی، سید علی خامنه ای را معلوم می کند. اندازهٔ موافقت با مدیریت و حاکمیت او و اطاعت از وی، در میان سه گروه مختلف با چون و چراهایی همراه است که، در جای خود، معلوم می شود.
٣- ضابطهٔ حمایت از رئیس جمهوری، یعنی حسن روحانی: دوری و نزدیکی و میزان حمایت گروه ها و جبهه ها از او، می تواند جای سیاسی هر گروه را معین کند. البته این ضابطه را با ضابطه های دیگر باید در تشخیص بکار برد.
۴- ضابطهٔ موافقت با مذاکرات هسته ای: حمایت یا عدم حمایت از این مذاکرات در کنار دیگر ضابطه ها، نشان دهندهٔ اهداف نهایی جبهه ها و گروه ها می باشد.
۵- ضابطهٔ دخالت در جنایات بعد از انقلاب: این ضابطه در تشخیص نوع گروه ها بسیار بکار می آید. زیرا آنها که دست به جنایت ها زده اند و در خیانت ها و فسادها شرکت داشته اند، با کسانی که در آنها شرکت نداشته اند، جمع نمی شوند.
۶- ضابطهٔ احترام به حقوق و رأی مردم: باور به این ضابطه یا عدم باور، عمل کردن بدان و یا عمل نکردن بدان، نوع گروه ها و شرکت کنندگان در آنها را معلوم می کند. و نیز، باور به حقوقمند بودن جامعه و رأی آنها، نشان می دهد چه گروهی می تواند در آینده، تغییر کند و چه گروهی نمی تواند.
٧– ضابطهٔ ترور: در فکر راهنمای برخی از گروه ها، ترور کردن وظیفه ای است که “خدا” بر عهدهٔ آنها نهاده است و آنها خود را مجری امر “خدا” در ترور و قتلی می دانند که به حکم «شرع» واجب بگردد.
٨- ضابطهٔ صدور انقلاب: به یمن وجود این ضابطه، گروه هائی را می توان تشخیص داد که صدور انقلاب را دست آویز تشکیل مافیاهای نظامی- مالی کرده اند. آنها که در پی ایجاد کمربند سبز و صدور خشونت در اشکال ترور و شرکت در جنگ داخلی این و آن کشور هستند، به محک این ضابطه، شناخته می شوند.
٩- ضابطهٔ سوء استفاده (اختلاس و غارت اموال ملت و دیگر انواع خورد و بردها و رانت خواری ها): با بکار بردن این ضابطه، بخوبی میی توان گروه ها و چهره را از یکدیگر باز شناخت و دانست کدام دسته و گروه به هیچ وجه حاضر به ترک قدرت نیست و مردم ایران را از سرنوشت مردم سوریه می ترساند.
اینک با بکار بردن این ضابطه ها، گروه ها، جبهه ها، قرارگاه ها، هیأت های موجود در داخل ایران را شناسائی می کنیم:
گروه های موجود در رژیم، بنابر ضوابطِ نه گانه:
١- گروه های افراطی، خشونت طلب و جنگ طلب: بیت رهبری و جبههٔ پایداری و قرارگاه های عمار و ثارالله و باقری و … و برخی سرداران و فرماندهان سپاه و نیروهای سپاه و بسیج و نیروی انتظامی و گروهی از واواکی ها و قضات و دادستان ها و عوامل «امام صادق» و مؤسسهٔ پژوهشی امام خمینی و عده ای از نمایندگان مجلس شورا و مجلس خبرگان رهبری و یکی دو تن مرجع دولتی و روحانیون وابسته و،… در جبهه ای از این گروه های موجود در رژیم قرار دارند. ضابطه های زیر معرف این گروه ها هستند:
● حفظ نظام و حفاظت از نظام جمهوری اسلامی با اندیشهٔ فقاهتی، برای این جبهه، از اهمیت خاصی برخوردار است. اما نه به دلیل باور به دین اسلام، بلکه به این جهت که حفظ این حکومت موجب می شود تا کلیهٔ مناصب را در اختیار خود داشته باشند و بر کشور حکومت کنند. بنابراین حفظ نظام را واجب دانسته و حتی در برخی گفته هایشان آنرا واجب تر از عمل به اصول دین می دانند:
مصباح یزدی در این مورد می گوید: « دولت اسلامی موظف است برای حفظ نظم و امنیت جامعه و نیز برای اجرای احکام و حدود الهی و قوانین جزایی اسلام در موارد لازم از قوهٔ قهریه استفاده کند، از جمله در مواردی که کسانی علیه نظام اسلامی دست به آشوب و اغتشاش بزنند… اگر مردم احساس کنند کیان اسلامی در خطر است، توطئه های علیه نظام اسلامی در کار است، یک وقت وظیفه اش این است که خودش اقدام کند، یک وقت اقدام می کند ولی اقدام او کافی نیست، باید مردم همه کمک کنند. همانطور که در خواباندن این آشوب 18 تیر، مردم هم مشارکت داشتند… جایی که اسلام در خطر باشد اگر هزاران نفر هم کشته شوند جا دارد، باید بشود … اگر با دلایل قطعی برای مردم ثابت شد که توطئه های علیه نظام اسلامی در کار است و می خواهند این نظام را براندازند، دیگران به هر دلیلی هم توجه ندارند، یا صلاح خودشان نمی دانند، اگر مردم قطعیت پیدا کردند خودشان اقدام باید بکنند، این هم از مواردی است که خشونت جایز است … اگر کسی در بیابانی به پیغمبر اسلام فحش داد و شما در وسط بیابان دسترسی به پلیس ندارید، حکم اهانت به مقدسات اسلام اعدام است. درجایی که تشکیل دادگاه برای چنین فردی میسر نباشد، هر فرد مسلمانی موظف است شخصاً اقدام کند. (ویژه نامه یا لثارات الحسین برای مصباح – 11 شهریور 1378)
● حمایت از ولی فقیه مطلقه: این گروه ها خود را حامی ولایت فقیه می دانند. چرا که حمایت از خامنه ای، بعنوان «رهبر»، تنها وسیلهٔ حفظ حکومتشان بر مردم است. این گروه ها، ولایت فقیه را مطلق “خدا” فرموده می دانند. این واقعیت که بیشتر از دیگران، خود سر هستند و خودکامه، نه از راه باور، که از راه مصلحت مروج ولایت فقیه است. و نیز می دانند که بدون ولایت فقیه، دیگر هیچ دست آویز دیگری ندارند و نمی توانند استبداد فسادگستر خود را توجیه کنند. یکبار دیگر، به یک چند از اظهار نظرهای مبلغان ولایت فقیه توجه کنیم:
– آذری قمی: « ولی فقیه تنها نیست که صاحب اختیار بلامعارض در تصرف در اموال و نفوس مردم می باشد، بلکه ارادهٔ او حتی در توحید و شرک ذات باری تعالی نیز موثر است و اگر بخواهد می تواند حکم تعطیل توحید را صادر نماید و یگانگی پروردگار را در ذات و یا در پرستش، محکوم به تعطیل، اعلام دارد.».
– خمینی: « مردم ناقص اند و نیازمند کمال اند و ناکامل اند، پس به حاکمی که قیم امین صالح باشد، محتاجند. ولایت فقیه پرتو ای از ولایت امام زمان است.
– جنتی: «ولی فقیه نسبت به جان و مال و ناموس مردم اختیار دارد. همان اختیاری که پیغمبر اکرم (ص) داشت. فقیه، این مقام و ولایت را به منظور حفظ مصلحت امت دارد.»
– مکارم شیرازی، کسی که در مجلس خبرگان با ولایت فقیه مخالف بود و حالا که از آن سود می برد، می گوید: « خدا به ولی فقیه از طریق امام زمان(عج) اجازه داده که حکومت کند».
– مشکینی: « رهبر یا ولی فقیه را خدا منصوب می کند. ولی چون مردم قدرت تشخیص ندارند، نمی توانند او را پیدا کنند».
-خامنه ای که در جریان انقلاب نیز ولایت فقیه را وهن اسلام می دانست، اینک که «رهبر» است، می گوید:« اگر مسئلهٔ ولایت مطلقهٔ فقیه که مبنا و قاعدهٔ این نظام است، ذره اى خدشه دار شود، ما گره کور خواهیم داشت.»
– خمینی که در فرانسه، پیشاروی جهانیان گفت ولایت با جمهور مردم است و بدان متعهد شد، چون قدرت جست، گفت: « اگر فقیه درکار نباشد، ولایت فقیه درکار نباشد، طاغوت است. یا خدا است یا طاغوت. اگر رئیسجمهور با نصب فقیه نباشد، طاغوت است.»
● مخالفت با ریاست جمهوری حسن روحانی: این گروه ها بسیار خوشحال می شدند، اگر سعید جلیلی ریاست جمهوری می جست، در انتخابات از او حمایت کردند. اما به دلیل مذاکرات پشت پردهٔ نمایندگان خامنه ای با امریکا و همچنین به دلیل بی مصرف و پرهزینه شدن بحران اتمی و ضرورت پایان دادن به آن، خامنه ای تن به ریاست جمهوری حسن روحانی داد. هم اکنون در کار فرسوده کردن روحانی و حکومت او هستند.
این گروه ها تقلا می کنند با ایجاد موانع، حسن روحانی به محدوده های آموزش و پرورش و فرهنگ و واواک و دیگر دستگاه های اطلاعاتی وارد نشود. مانع رانتِ قدرت خوردنِ آنها نیز نشود. به همین دلیل گرد او حصار می کشند. البته، خامنه ای بر کار این گروه ها نظارت کامل دارد. او می خواهد از حسن روحانی تنها بعنوان خدمتگزار استفاده کند. شخص حسن روحانی از این وضعیت، ابراز نارضایتی نمی کند. تنها، گاهی با برخی چهره های این جبهه، مخالفتی ابراز می کند.
افراد این جبهه، حاضر به تقسیم قدرت با هیچ کس نیستند و تنها به دلیل نیاز به فردی مانند حسن روحانی در شرایط بحرانی، حاضر به قبول او شده اند و در تلاش هستند تا با هر چه بیشتر محدود کردن حیطهٔ عمل او تا پایان کار، از او بهره کشی کنند و، به دست او، به اهداف خود برسند.
● مخالفت با مذاکرات هسته ای: هر چند این گروه ها، در دل، موافق پایان یافتن تحریم ها هستند و برقرار ماندن آنها را به زیان خود می بینند، برای، «حفظ ظاهر» و گذاشتن بار مسئولیت حل مسئله ای که خود ایجاد کرده اند، بر دوش حکومت روحانی، وانمود می کنند که با مذاکره و امتیاز دادن، سخت مخالفند. درست همان کاری را می کنند که ولی مطلقهٔ فقیه می کند. زیرا او خود آمر به انجام مذاکرات محرمانهٔ قبلی و سری- علنی کنونی است و با وجوداین، تلاش می کند وانمود کند که نه او که حکومت سابق و کنونی، در کار گفتگو های محرمانه بوده اند.
این جبهه که متشکل است از بیت و جبههٔ پایداری و حزب سیاسی و مسلح سپاه و ائتلاف انقلاب اسلامی و جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و گروه رهپویان انقلاب اسلامی و…، بارها از “توافق نامه” ژنو با عنوان “جام زهر هسته ای” نام برده و گفته اند، در این “توافق نامه”٬ جمهوری اسلامی بازنده است. هیچگاه از یاد نباید برد که این جبهه، با عناصر و گروه هایی از جبهه های دیگر، مسئول مستقیم سه شکست بسیار سخت و پی آمدهای کمرشکن آنها هستند: گروگانگیری، جنگ ٨ ساله و بحران اتمی.
– روزنامهٔ وطن امروز، با مدیریت مهرداد بذرپاش، نمایندهٔ مجلس، هفتهٔ گذشته نوشته بود: « در ۱۶۰ روزی که از عمر دولت اعتدال می گذرد، جمهوری اسلامی به اندازهٔ ۴ سال حکومت های قبلی، « تهدید به حمله شده، آنهم در حالی که در این دولت، به اندازهٔ تمام عمر جمهوری اسلامی به دشمن امتیاز داده شده».
تحلیل گر وطن امروز از مسئولان حکومت روحانی خواسته بود که « برای یک بار هم که شده، باید ملت را محرم اسرار خود بدانند و بگویند اصولاً در این توافق، چه امتیاز دندان گیری به دشمن داده اند که کاخ سفید، نقض آنرا مترادف با حملهٔ نظامی تفسیر می کند؟»
مسئولان نشریهٔ وطن امروز نمی گویند که مذاکرات اصلی، به صورت محرمانه در سال ٩١ و ٩٢، و قبل از مذاکرات علنی، صورت گرفته بود، آنهم از سوی شخص خامنه ای
وطن امروز از جمله روزنامه های منتقد “توافق هسته ای” ژنو میان ایران و گروه ۱+۵ است. این روزنامه هم زمان با اجرای “توافق” ژنو٬ صفحهٔ نخست خود را سیاه و سفید منتشر کرد و با تیتر «هولوکاست هسته ای»، نسبت به این “توافق”نامه” اعتراض و آنرا «زیارت نامه ژنو» توصیف کرد که « برای سال های طولانی باید مرتب برای تحقق هریک از خواست ها و نیازهایمان دعا و نذر کنیم» و این “توافق نامه” معامله ای بوده که «نه لبو فروش حاضر است انجام دهد و نه رانندهٔ تاکسی».
– حمید رسایی٬ نمایندهٔ عضو جبههٔ پایداری در مجلس و مدیر مسوول هفته نامه ۹ دی نیز در گفتگویی با خبرگزاری فارس، دربارهٔ “توافق” ژنو چنین گفته بود: « ظاهراً خط قرمزها در دولت یازدهم تغییر کرده است. گویا امروز توهین به برخی مقدسات بعنوان خط قرمز به حساب نمی آید، اما انتقاد از قرارداد ژنو، مثل هولوکاست می ماند».
هفته نامه تحت مدیریت رسایی، هفتهٔ گذشته به دلیل انتشار چند مطلب انتقادی درباره “توافق هسته ای” از سوی هیأت نظارت بر مطبوعات تذکر دریافت کرده و پروندهٔ این نشریه نیز به دادگاه مطبوعات ارسال شده بود.
– حسین شریعتمداری٬ نمایندهٔ خامنه ای در مؤسسهٔ کیهان٬ در سرمقالهٔ این روزنامه نوشته بود: “مسوولان محترم کشورمان در ارزیابی خود از توافقنامه ژنو و یا متن اخیر موسوم به برنامهٔ اقدام مشترک – JPA – از «داده ها» کمتر سخن می گویند و بیشتر به «گرفته ها» اشاره می کنند، تا آنجا که رئیسجمهور محترم در اظهاراتی که- با عرض پوزش- اغراقآمیز به نظر می رسد، اعلام می کند «توافق ژنو، یعنی تسلیم قدرت های بزرگ جهان در مقابل ملت ایران»! اما، وقتی به متن توافقنامه مراجعه می شود، آنچه «داده ایم» در مقابل آنچه «گرفته ایم» نه فقط قابل مقایسه نیست، بلکه بسیار کم اهمیت تر و ناچیز تر از آن است که با واژهٔ «برد- برد»، کمترین تناسبی داشته باشد، چه رسد به اینکه، توافقنامهٔ یاد شده را « تسلیم قدرت های بزرگ جهان در مقابل ملت ایران» بدانیم.”
● دخالت در جنایات بعد از انقلاب: منتظری در تاریخ ۱۳۶۵/۷/۱۷ در نامه ای انتقادی در ۹ صفحه خطاب به روح الله خمینی نوشت(خاطرات ج۲ -ص ۱۱۶۵):
« ... آیا می دانید در زندان های جمهوری اسلامی، به نام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟! آیا می دانید عدهٔ زیادی زیر شکنجهٔ بازجو ها مردند؟ آیا می دانید در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسیدن به زندانی های دختر جوان، بعداً ناچار شدند حدود بیست و پنج نفر دختر را با اخراج تخمدان و یا رحم ناقص کنند؟! آیا می دانید در زندان شیراز، دختری روزه دار را با جرمی مختصر بلافاصله پس از افطار اعدام کردند؟ آیا می دانید در بعضی زندان های جمهوری اسلامی دختران جوان را به زور تصرف کردند؟ آیا می دانید هنگام بازجوئی دختران، استعمال الفاظ رکیک ناموسی، رائج است؟ آیا می دانید چه بسیارند زندانیانی که در اثر شکنجه های بی رویه، کور یا کر یا فلج یا مبتلا به دردهای مزمن شده اند و کسی به داد آنان نمی رسد؟ آیا می دانید در بعضی از زندان ها حتی از غسل و نماز زندانی جلوگیری کردند؟ آیا می دانید در بعضی از زندان ها حتی از نور روز هم برای زندانی دریغ داشتند، این هم نه یک روز و دو روز، بلکه ماه ها؟ آیا می دانید برخورد با زندانی حتی پس از محکومیت، فقط با فحش و کتک بوده؟ … آیا می دانید در ادارات و وزارتخانه ها و متأسفانه بعضی دادستانی ها و دادگاه ها، رشوه بیداد میکند؟ آیا می دانید دزدی های کلان با رشوه و سفارش و تلفن حل می شود، ولی دزدی های کوچک تعقیب می شود؟ آیا می دانید از بس دزدی و اختلاس- و مخصوصاً با لباس پاسدار و کمیته- زیاد شده، مردم احساس امنیت جانی و مالی نمی کنند؟ … آیا می دانید در جمهوری اسلامی بر خلاف آنچه در فقه خواندیم، نه جان مسلمان محترم است و نه مال او، قاضی حکم می کند مال او را بدهید، خانهٔ او را بدهید، کسی گوش نمی کند، مخصوصاً اگر در تصرف بنیاد های انقلاب باشد؟! … آیا می دانید مواد مخدر در کشور بیداد میکند و اعدام ها و زندان ها و جزیره بی اثر شده است و غالبا معلول فقر و بدبختی است؟ …»
این نوشته منتظری در حالی بود که ولایت فقیه خمینی، هنوز ولایت مطلقه نشده بود و در بحبوحهٔ جنگ بودیم و سرداران قاچاقچی و دزد به شهرها بازنگشته بودند و اندک اعتقادی در میان روحانیون و سرداران و سیاسیون به انقلاب و اسلام وجود داشت.
خوانندگان عزیز بهتر می دانند از وقتی ولایت فقیه، مطلقه شد و قدرت به طور کامل در اختیار خامنه ای قرار گرفت، جنایت ها و خیانت ها و فسادها، بی مانع، در گسترش هستند.
در دوران ولایت مطلقهٔ خامنه ای، جنایات دوران خمینی شدت بیشتری پیدا کرد،غارت اموال ملت تشدید شد و مهاجرت ها نیز. و تجاوزها از درون زندان ها به خیابان ها کشیده شدند. علاوه بر تجاوزِ بازجویانِ واواک دورانِ لاجوردی، سپاهیان و بسیجیان و حراستی ها نیز دست به همین کار زدند و …
در همان زمان، پسندیده، برادر ناتنی خمینی نیز در نامه ای به او، به این اعمال اعتراض کرد و گفت:
« آیا این ناله ها را شما می شنوید؟ روزی که آن سید بیچاره[بنیصدر] را که فقط قصد خدمت داشت و خود شما صد بار گفته بودید که از فرزند به من نزدیکتر است؛ با آن افتضاح از ریاست جمهوری خلع کردند و یک بدبخت بدعاقبت را که ادارهٔ یک کاروانسرا هم از عهده اش برنمی آمد، به ریاست جمهوری این مملکت بزرگ و معتبر تعیین کردند؛ به شما گفتم این شیاطین قصد دیگری دارند و می خواهند از این عروسک برای اجرای مقاصد خود استفاده کنند. روزی که دستور دادید همهٔ صندوق ها را به نام علی آقا خامنه ای باز کنند، من و دو سه آدم دلسوز که حداقل یکی شان، یعنی شیخ علی آقا تهرانی، بیست سال شاگرد خاص و مورد محبت شما بود، به شما نوشتیم که این انتخاب، ایران را بر باد می دهد. گوش نکردید و حالا می بینید آنچه را نباید می دیدید. این همه خون ها ریخته شد، اینهمه جنایات وقوع پیدا کرد که از ذکر آن به خود می لرزم که مبادا قطره ای از این خون ها به سبب اخوت من و شما، دامن مرا بگیرد؛ فقط برای اینکه شما به جای گوش سپردن به آنه اکه هم به اسلام و هم به ایران علاقه مند بودند، گوش به شیاطین دادید. این چه معنا دارد که ما اسلحه از اسرائیل بخریم و بعد از جنگ با اسرائیل و تحریر جنوب لبنان سخن بگوییم؟ بنده در مورد جنگ و مسائل آن حرف نمی زنم که خود مثنوی هفتاد من کاغذ است؛ فقط می گویم آیا به گوش شما نمی رسد که بعضی از نور چشمی ها چه دست اندازی ها به بیت المال مسلمین به اسم جنگ و کمک به جنگ زدگان کرده اند. بیش از ۳ ماه است بنده برای دیدن شما وقت خواسته ام، ولی دفتر شما مرتب می گویند وقت ندارید. آن وقت هر روز ملای فلان ده و دادستان بهمان قصبه را به حضور می پذیرید. چون لابد به جز مدح و ثنا نمی گویند و بدبختانه شاید چون خداوند تبارک و تعالی به من لسان مداحی نداده، حتی باید از برادر خود محروم بمانم. حال روزنامه ها، یک روزه یک شیخ را آیت العظمی می کنند و دیگری را افقه الفقها. آن شیخ گیلانی جلاد، آیت الله می شود و دسته دسته ثقه الاسلام و حجت الاسلام از کارخانهٔ حکومتی بیرون می آید. اسمش را هم گذاشته اند حکومت جمهوری اسلامی، و مسرورید که حکم خدا را در زمین اجرا کردهاید؟ خوشا به سعادت آنها که همانروزهای نخست رفتند و این روزها را ندیدند. من نیز دیر یا زود می روم. تنها، وحشتم برای شماست.»
جالب اینکه حامیان ولایت مطلقه و حافظان نظام جمهوری اسلامی، همان کسانیی هستند که خود مروج شکنجه و جنایت بودند و در اوایل انقلاب هنگامی که بنی صدر وجود شکنجه را علنی نمود، تکذیب کردند و در توجیه آن گفتند:
– ری شهری دادستان ارتش خمینی که تا بخواهی اعدام کرد و نخستین وزیر واواک: « اگر مقصود رئیس جمهور از شکنجه، همان تنبیهاتی است که اسلام بعنوان حدود و تعزیرات مطرح می کند، ما منکر آن نیستیم، زیرا دستور اسلام است».
– لاجوردی: « تعزیر می کنیم و تعزیر با اجازهٔ حکّام شرع است».
– محمدی گیلانی: « محارب بعد از دستگیر شدن، توبه اش پذیرفته نمی شود و کیفرش همان است که قرآن گفته، کشتن به شدیدترین وجه، حلق آویز کردن به فضاحت بارترین حالت ممکن. تعزیر باید پوست را بدَرَد، از گوشت عبور کند و استخوان را درهم شکند.»
– قدوسی دادستان جنایت گستر انقلاب که کشته شد: « در زندانها شکنجه صورت نمی گیرد، اما مجازات های شرعی اسلامی اعمال می گردند.»
– موسوی تبریزی از دژخیمان بنام رژیم که قصابی را از آبادان، با اعدام بی گناهان و تبرئهٔ آتش زنندگان سینما رکس آغاز کرد و تشدید اعدام را، روش برپا نگاه داشتن رژیم دانست و از خمینی مجوز ارتکاب سبعانه ترین شکنجه ها را گرفت: « یکی از احکام جمهوری اسلامی این است که هرکس در برابر این نظام امام عادل بایستد، کشتن او واجب است. زخمی اش را باید زخمی تر کرد تا کشته شود. این حکم اسلام است. چیزی نیست که تازه آورده باشم.»
و …
● احترام به حقوق شهروندی و رأی مردم: از آنجا که باورمندان به ولایت فقیه و ولایت مطلقهٔ فقیه، خود را وابسته به کسی می دانند که جانشین پیامبر و امام است و از سوی خدا تعیین شده است، لذا، حاکمیت بر مردم را حق «رهبر» و خود را بعنوان کارگزار او می دانند. لذا هیچ حق شهروندی برای ایرانیان و هیچ اعتباری برای رأی مردم نمی شناسند. تنها در برخی مواقع که نیاز به حضور مردم در پای صندوق های رأی و اجتماعات رسمی دارند، آنها را شهیدپرور و… خطاب می کنند و تازه، برای آنها حق قائل نمی شوند، تکلیف شرعی قائل می شوند:
– مصباح یزدی: « اعتبار ولایت فقیه به رأی مردم نیست».
– خزعلی: « این چه حرفى است که می گویند اگر مردم خواستند. مردم چه کاره اند؟ مردم احکام خدا را اجرا می کنند. مردم محترم و عزیزند، اما براى اجراى احکام خدا، نه براى بر هم زدن احکام خدا.»
– جنتی: « ملت بعنوان ایتام محسوب می شوند و عالمان در حکم قیم و والیان امر هستند که کار رسیدگی به تمام امور مردم را دارا هستند».
– غرویان: «مردم خوب می دانند که حکومت مال مردم نیست، بلکه حکومت متعلق به خداست. در انتخابات و رفراندوم ها، مردم برای بیعت با ولایت فقیه می روند، نه برای تعیین حکم خدا»
– مصباح یزدی: « عناصر مزدور شیطانی را شناسایی کنید. هرجا آهنگ مخالفت با ولایت فقیه یا ولی فقیه ساز شده، آنرا خاموش کنید، اگر از روی نادانی است برایش توضیح دهید و شبهه اش را رفع کنید، اگر از روی غرض ورزی است، او را خفه کنید.”
– مهدوی کنی: « ولایت فقیه محور اساسی انقلاب است. می گویید مشروعیت ولایت فقیه از سوی مردم است؟ این حرفها چیست؟ از خودتان درآوردهاید؟»
– خزعلی: «قانون اساسی می گوید قوای ثلاثه زیر نظر ولایت فقیه است. شما وقتی ولایت فقیه را قبول نداشته باشید، ٢٠ میلیون که هیچ، ٣٠ میلیون هم رأی بیاورید، تا این رأی به تأیید مقام ولایت نرسد، معتبر نیست».
– جنتی: «بعد از آل محمد، امت حالت یتیمی را دارد که پدر ندارد و سفارش کرده اند که علما به جای امامان، از آنها کفالت کنند و هدایت امت را بر عهده بگیرند، مانند قیمی که بعد از پدر، متکفلِ ادارهٔ امور ایتام است».
● ترور: در باور معتقدان به حکومت ولایت فقیه، ترور از ارکان نگاهدارندهٔ حاکمیت می باشد. در دوران ولی فقیه اول، که اعدام های دسته جمعی صورت می گرفت، نظام کمتر نیاز به ترور در داخل کشور داشت و به راحتی هزاران نفر از مبارزان و مخالفان را به دار می آویخت یا تیرباران می کرد. اما در دوران ولی فقیه دوم که با وجود مطلقه بودن از اعتبار کمتری برخوردار است و اعدام مخالفان و مبارزان، زیر ذره بین مدافعان حقوق بشر قرار گرفت و افکار عمومی جهان نسبت به جنایت های رژیم، حساسیتی به تمام یافت، خامنه ای و هاشمی رفسنجانی به ترور سازمان بخشیدند و برای اولین بار دولت تروریست را پدید آوردند. بعد از محاکمهٔ شماری از مرتکبان جنایت در رستوران میکونوس و به ریاست جمهوری رسیدن خاتمی، سازمان ترور از دولت به دستگاه ولایت مطلقهٔ فقیه منتقل شد و تجدید سازمان یافت. این سازمان، یک شاخهٔ روحانی مأمور صدور حکم ترور دارد. خامنه ای با استفاده از این سازمان، دست به ترور در داخل و خارج از مرزها زد. در آن زمان، سازمان ترور، بینالمللی نیز شد. یعنی در ترورها، حزبالله لبنان و افرادی از کشورهای دیگر نیز شرکت داده می شدند. بنابر قول سردار احمدی مقدم، در دوران قبل از ترورهای به اصطلاح زنجیره ای، نیروهای تروریستی برای آموزش در قتل و کشتار، با کشتن افرادی به نام ارازل و اوباش و قاچاقچی شروع کرده بودند. به قول بنی صدر، اینها با بدها آغاز می کنند و به خوب ها می رسند.
چندی پیش سردار احمدی مقدم فرماندهٔ نیروی انتظامی در مصاحبه ای با ایسنا گفت: … که این گروه ها معتقد بودند دستگاه قضایی در مقابله با « اراذل و اوباش» کارکرد ضعیفی دارد و در نتیجه « اراذل را یک جا می بردند و سربه نیست شان می کردند».
در مورد ترورهای سازمان ترور در دولت ولایت فقیه که این جبهه تصدیشان کرده است، نشریهٔ انقلاب اسلامی، هم سازمان ترور و گردانندگان آن را معرفی کرده است، و هم جنایت هائی را که مرتکب شده، شرح داده و فهرست نسبتاً کاملی از آنها ترتیب داده است. دیگران نیز فراوان مقاله درج و منتشر کرده اند.
● صدور انقلاب: انقلاب، کالا نیست که صادر شود، اندیشه و اصول راهنما و روش و تجربه است که دیگران آنرا اخذ می کنند. اما خمینی و جبهه ای که این گروه ها تشکیل دادند، در پوشش «صدور انقلاب» به صدور خشونت دست زدند. خمینی، بنام اسلام، خشونت را تقدیس نیز کرد. از مسئولان طراز اول آتش خشونتی که جامعه های مسلمان در آن می سوزند، یکی او است. در واقع، رهبر خشونت گسترانی است که اسلام خشونت گرا را جانشین اسلام خشونت زدا کردهاند. صدور خشونت، در دوران خمینی و به واسطهٔ برخی از نیروهای تروریستی که در سپاه، سازمان حمایت از جنبش ها را پدید آوردند که سپاه قدس شد، با حمایت برخی سیاسیون و روحانیون آغاز گشت.
از آنجا که استبدادیان نمی توانستند به استبداد تک پایهٔ دوران شاه باز نگردند و انقلاب به آنها آموخته بود که چنین استبدادی برپا نمی ماند، مگر با تحصیل پایگاه خارجی، دست به سه رشته کارها زدند:
١- سیاست ستیز و سازش با امریکا و غرب و اسرائیل.
٢- سازش و باج دادن به روس و چین و دنباله روی از سیاست این دو، در آسیای میانه و در افغانستان و در اروپای شرقی. و
٣- صدور انقلاب به کشورهای منطقه در درجهٔ اول، و کشورهای ۵ قارهٔ جهان در درجه دوم. خورد و برد منابع نفت و گاز مشترک ایران با کشورهای ساحلی خلیج فارس، یکی از عوارض این سیاست است.
با دادن اسلحه و پول به نیروهایی، در کشورهای مختلف، سازمان های مسلح ایجاد کردند. بعد از قرن ها، نزاع شیعه و سنی را از نو بوجود آورند. بدیهی است سود رژیم های استبدادی عرب و اسرائیل نیز در خصومت آمیز شدن نزاع شیعه و سنی بود. هم امسال، گفته اند: ما انقلاب خود را به کشورهای جهان صادر کرده ایم. امسال، در ماه محرم، صدا و سیمای ایران مدعی بود که، در دههٔ اول محرم، مراسم سینه زنی و نوحه خوانی در ١٣٠ کشور، و مراسم آتش زدن خیمه ها در ۵۰ کشور، و مراسم علی اصغر در بیش از ۵۰ کشور جهان برگزار خواهد شد. نیک می دانیم که برگزاری این مراسم در کشورهایی مثل مالزی و سنگاپور و مالدیو و اندونزی و کویت و سنگال و نیجریه و …، چه هزینه هایی در بر دارد و جز به ادامهٔ « نزاع تاریخی شیعه و سنی» تعبیر نمی شود. اما رژیم گمان می برد حضور قهر آمیزش در همه جا، تضمین کنندهٔ بقای او است. غافل از اینکه این گونه «صدور انقلاب» سبب انزوا و بردن و خوردن منابع نفت و گاز و تحکیم رژیمهای استبدادی فاسد گشته است. البته، چون رژیم های منطقه و اسرائیل و غرب و شرق نیز سود می برند و «صدور انقلاب»، خود عامل ترس از خیزش و جنبش می شود، در ظاهر، به رژیم اعتراض می کنند و در باطن، می خواهند برجا بماند.
رژیم ولایت فقیه، میلیون ها دلار هزینه کرد تا بگوید که حرکت مردم در مصر و لیبی و یمن و تونس و… برای تأسیس دولتی از نوع دولت ایران است. اما بعد از مدتی مشخص شد که همهٔ این هزینه ها به باد رفت و همهٔ این کشورها به صورت مشخص گفتند که نمی خواهند مانند ایران شوند. حتی کمکهای ده ها میلیون دلاری به حماس نیز برای رژیم فایده ای نداشت و تنها در این مدت، میلیاردها دلار هزینه در سوریه تا حدی به آنها امید داده است که انقلابشان را صادر کرده اند. اما همانگونه که «حجهالاسلام» نبویان نمایندهٔ مجلس و یار نزدیک مصباح یزدی گفته است: حدود ٣٠٠ هزار نفر نیروی آموزش دیده را به سوریه اعزام کرده اند. و علاوه بر او، سردار جواد قدوسی نمایندهٔ مجلس نیز گفته است: بیش از ٩٠ گردان نیرو های سپاه در سوریه در حال جنگ هستند. و به آن باید افزود حضور هزاران نیروی نظامی وابسته به سپاه در پوشش نیروهای مختلف سیاسی و نظامی و مشورتی و روحانی و …، با هزینه کردن میلیاردها دلار، که به آن می گویند صدور انقلاب، البته از نوع مسلح آن و توسط حزب مسلح به فرماندهی خامنه ای. نهایت آن نیز معلوم است، همانگونه که در افغانستان و سودان و نیجریه و اوگاندا و یمن و کویت و…، که با وجود صدها میلیون دلار خرج، نتیجهٔ آن برابر با صفر و نفرت از ایرانی ها و ایران بود.
این جبهه معتقد است که برای نشان دادن برتری شیعه و جهانی شدن آن، باید کشورهای پاکستان و افغانستان و ایران و عراق و سوریه و لبنان و… را به گونه ای مدیریت کرد که هلال حکومت شیعی را در آن بگستراند، تا موجب ظهور امام زمان شود و برای رسیدن به این موفقیت، دست به هر کاری می زنند.
● سوء استفاده و اختلاس و غارت اموال ملت و دیگر انواع خورد و بردها و رانت خواریها: باورمندان به نظام و ولایت مطلقه فقیه، به دلیل حمایت از حکومت جانشین پیامبر و حضرت علی و … و نیابت امام زمان، قادرند دست به هر کاری بزنند و بگویند که این عمل، از جمله دزدی و اختلاس و غارت اموال ملت را به این دلیل انجام می دهند که در حال برپایی حکومت جهانی حضرت مهدی هستند و لذا کار آنها هیچ ایراد و گناهی ندارد و اگر دست به این عمل زده اند، برای این است که آیندهٔ نظام را تامین نمایند و …
اختلاس در بنیاد ها و نهادهای نظامی و ستادهای وابسته به علی خامنه ای و نیز خورد و بردهای قضات و دادستان ها و نمایندگان مجالس مختلف سرداران و وابستگان به سپاه، از جمله مرتضوی و برادران لاریجانی و محسنیی اژهایی و برادران رئیسی و خاندان مهدوی کنی و باقری کنی و … و سرداران صفاری نسب و غلامرضا نقدی و نورالدین شوشتری و صادق محصولی و رستم قاسمی و محمد علی جعفری و رحیم صفوی و محمد باقر قالیباف و حسین الله کرم و محسن رضایی و عراقی و … همه، از این دست می باشند.
دنباله دارد …
انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۴۸۹ از ۱۹ اسفند ۱۳۹۲ تا ۳ فروردین ۱۳۹۳