back to top
خانهدیدگاه هاجمال صفری : تجدّد ، اصلاحات و توسعه در دوران «پهلوی اوّل...

جمال صفری : تجدّد ، اصلاحات و توسعه در دوران «پهلوی اوّل » (5 ) قسمت هشتم

 

صدرالاشراف وزیرعدلیه رضا شاه می گوید: « نصرت الدوله  را که شاه  احتمال  می داد در مقام  مخالفت با او بر آید در سال 1308 از وزارت دارائی معزول  و در اوایل  سال 1309 بعنوان ارتشاء  محاکمه و محبوس  نمود و بعدها  در حدود سال 1317 درمحبس او را تلف  کرد.»

 بطوریکه سابقاً تذکاردادیم نصرت الدوله  در آن روزها  کاملاً منزوی و اغلب در ده یا فرمانیه دور از نظرمردم می زیست. درسالهای آخرسلطنت رضا شاه شهربانی مختاری آحرین چوب حراج رژیم  را بر زمین زده و دوست و دشمن را یا به زندان فرستاده یا تسلیم  دژخیم مرک می کرد.

بقول ملک الشعراء ، مختاری برای  نتبیت مقام  خود و تشجیع بدگمانی و سوء ظن  رضا شاه هر چند روزی افسانه  توطئه  برعلیه  شاه  را به او گزارش داده و بیگناهی را از ظلم  و ستم دردهانها می انداخت. محاکمه پنجاه و سه نفربجرم  قیام برعلیه حکومت ،  کشتن ارانی و فرخی و خان بابا اسعد در زندان ، اعدام  اسدی و مرگ خزعل و امیر مجاهد  بختیاری ، کشتن مدرس و تبعید رهنما و تجدد و دبیراعظم  و زندانی کردن دشتی و افشار و عامری و عماد السلطنه فاطمی ومنصورالملک و مجید آهی  و قائم  مقام الملک و بسیاری از افراد وطن پرست دیگرنتیجه این دوره وحشت و ترور بود.

وجود این وقایع خونین در خارج تا اندازه ای درکشورهای اروپای غربی مخصوصاً فرانسه عکس العمل شدید بوجود آورده و روزنامه های پاریس نقشه  ایران  را ترسیم  و در روی آن افعی آدمخوار  روی زمین خواری پیدا شده  که نه فقط  مردمان  را می بلعد بلکه  سرتاسر شمال ایران  را بلعیده و اینک بطرف سایر ولایات  ایران می خرد.»

مندرجات این روزنامه ها را  شهربانی به نظرشاه رسانیده و می گوید که محرک این نوشتجات در خود ایران هستند و شاه هم دستور می دهد  بهر قیمتی هست آنها  را پیدا بکنید . در ضمن بوزیرمختارها  در لندن و پاریس دستورمی دهد که از دولت ها بخواهد جلوی این ارجیف را بگیرند. وقتیکه به گزارش می رسد که این کشورها جراید آزاد هستند، شاه عصبانی شده و می گوید:«هر جا که  روزنامه آزاد است حکومت گرفتارهرج و مرج است . « تقی زاده  را از پاریس احضارمی کند و خیال حبس  و زجر او را داشته است . سهیلی معاون  وزارت خارجه  که مقام خود را مدیون  کمکهای  تقی زاده  می دانست با تلگراف رمزبه او میرساند  که هوای تهران برای مرض اوخطرناک است. او هم از پاریس بلندن رفته و تا سوم شهریوردرکابینه اول سهیلی به سمت سفیرکبیرایران درلندن منصوب شد.

عذرتقصیرهمی خواهد و گوید مأمور

 کاین جنایت حسب الامرهمایونی  شد

متأسفانه دربارو نظمیه در پی حقیقت امرنبودند . یکی با گزارشات دروغ و دیگری با اوامربرخلاف قانون و انسانیت بلای  جان مردم  شده و کشور را بطرف نابودی  می بردند.

نظمیه تهران در دنبال  دستور دربار صورتی از اسامی  افراد  سرشناس  که در فرانسه  درس خوانده بودند  یا با سفارت فرانسه رفت و آمد  داشتند ، تهیه  می کند. اول  بسراغ  دکتر  معاون  جراح حاذق  تحصیل کرده فرانسه  می روند.  گناه  معاون  این بود که  فرانسه  خوب  حرف میزد  و در یکی از میهمانی ها ی سفارت فرانسه هم شرکت کرده بود. گویا شاه  نظری هم به املاک او درکرمانشاه داشت. دکتر را بدون دلیل و برهان ، محاکمه  به زندان  انداختند  و تا سوم  شهریور در بند بود. پس ازرفتن رضا شاه ، دکترمعاون به مجلس چهاردهم ازکرمانشاه انتخاب شد و حکایاتی  از جنایات درون زندان  می گفت.

 زندانی  شدن دکترمعاون  جلو حمله روزنامه های فرانسه  را نگرفت، بلکه بر شدت آن افزود. این دفعه  شهربانی به سراغ  دبیر اعظم[ نطق های و سخنرانی های برای رضا خان ایشان می نوشت و کتاب خوزستان هم  به قلم وی است ] می رود.  چون در اجارۀ یک نفر در سفارت  آلمان بود و از تلفن  خانه مستأجرش مرتب با سفارت آلمان صحبت می کرد. نظمیه به رضا شاه  گزارش می دهد که تلفن  دبیر اعظم با سفارت آلمان سروکار دارد .  شاه  که گویا از سابق  تعرضی که دبیر اعظم به خرابی  دستگاه  مأمورین  کشوری و لشکری خراسان کرده بود و در تهران هم اغلب  با دشتی  و رهنما  و چند نفر از دوستان  دیگر دور هم جمع  می شدند نارضی بود دستور می دهد  که دبیر اعظم را تبعید  کنند.»

… تلفن های نصرت الدوله  کاملاً  تحت  کنترل  بود و مأمورین  تلفنحانه  روزانه راپورت تلفنهای  مورد سوئظن را به شهربانی  می رساندند. یکی  از جاسوسها گزارش می دهد که نصرت الدوله  با خانم  کلارک که شوهرش فرانسوی است  رابطه تلفنی  دارد.

خانم کلارک و شوهرش که منشی سفارت  فرانسه  بود  مستاجر یکی از عمارت های  فرمانیه بودند. در تابستان بعضی  روزها نصرت الدوله با خانم  مستأجرتنیس بازی می کرده است. مختاری پس از وصول این گزارش  فیروز  را احضار  و راجع  به رابطه او با خانم  کلارک  توضیح  می خواهد . فیروز حقیقت امر را بیان می کند و می گوید  این خانم و شوهرش همسایه  و مستاجر من هستند  گاهی  برای یک ساعت با هم تنیس بازی می کنیم. مختاری  جریان را با آب و تاب زیاد به رضا شاه گزارش  داده و او را  یکمرتبه بیاد فیروز می اندازد. شاه می گوید فیروز را آزاد کنید ولی چون او مرد  ناراحت و ماجراجوست عملیاتش را تحت مراقبت کامل بگیرید. چندی  بعد  یکی از جاسوسان تلفنخانه  به شهربانی  گزارش می دهد که : از  تلفن نصرت الدوله با سفارت  فرانسه  مرتب صحبت  می شود.” مختای باز گزارش مفصلی بدربار فرستاده از کاه کوهی می سازد و کسب  تکلیف می کند. شاه  دستور می دهد فوراً او را زندانی  کنید.  زمانی از حبس  نصرت الدوله می گذرد از دربار می پرسد ” تکلیف ما با نصرت  الدوله  چیست؟” جواب می دهند: حسب الامر او را به سمنان  تبعید کنید”.  بعد از  چندی  ضمن گزارش روزانه از شاه  می پرسد ” مدتی است فیروز در سمنان  است چه امرمی فرمائید؟  رضا شاه در پاسخ  می گوید” مگر  فیروز هنوز زنده است؟”  مختاری خوانخوارآدمکش  از این  حرف شاه  اتخاذ سند کرده  فوراً میرغضب شهربانی  فولادی  را با دو نفر  پاسبانان  به سمنان  فرستاده و آنها با کمال  بیرحمی و قساوت و پستی نصرت الدوله را به قتل می رسانند.» » (10)  

 

* درکتاب « زندگی سیاسی مظفر فیروز » به کوشش علی دهباشی در بارۀ چگونگی  قتل نصرت الدوله آمده است:  « اما  در بارۀ  قتل  نصرت  الدوله  به دلایل عداوت شخصی رضا خان با او و خانواده اش جریان دیگری هم پیش آمد  که شاهزاده  فیروز واجب القتل تشخیص داده شد.  مسألۀ ضبط املاک مردم یا به ثمن بخس خریدن زمین های اعیان و اشراف از طرف رضا خان به سراسردنیا پیچیده بود. فرانسوی ها در آن وقت مقالاتی دراین باره نوشتند و دریکی از روزنامه ها عکس گربه که به زبان فرانسه شا (Chat   ) می گویند با پنجه های پهن روی زمینی وسیع  قرار داشت و در زیر آن نوشته  بودند، گربه ای که زمین می خورد ، وبه مثل معروف خودمان « چوب  را که  بر می دارند گربه دزد می فهمد حساب کجاست» رضا خان متوجه شد که کنایه به اوست  و سفیرش را فوراً احضار کرد. رضا خان فرانسه نمی دانست که هیچ فارسی را هم به زحمت می خواند ومی نوشت ولی مختاری مقالات روزنامه های فرانسه را که  در بارۀ  ایران مطالبی داشت به ترجمه می رسانید و آنها  را برای رضا خان می خواند ومی نوشت ولی مختاری مقالات روزنامه های فرانسه را که در بارۀ ایران مطالبی داشت به ترجمه می رسانید و آنها  را برای رضا خان  می خواند و قبل از جریان گربه وقطع  روابط سیاسی با ایران و فرانسه، مطبوعات آن مملکت گاه و بیگاه از شاهزادۀ  نصرت الدوله  که تمام تحصیلاتش را در فرانسه  انچام  داده  و به اتمام رسانیده و رساله اش را تحت عنوان رژیم سلطانی عمان در سوربن ( Sorbonne) ) 1914 گذرانده  بود ، صحبت می کردند. او و دوستان فراوان درآن کشور داشت  که غالباً  مصادر امور مهمی بودند و احترام فراوان  برای نصرت الدوله » بودند…

…  لهذا  مقالات منتشره درمطبوعات  فرانسه  را مختاری که مردی مسکین و حقیر و جیره خوار  بود در دوران  حملات جراید  فرانسه به ایران و انتقاد از دیکتاتوری و ظلم وغصب  اموال مردم به وسیلۀ رضا شاه ، ذهنی رضا خان کرده بود که این مقالات قاطعاً به قلم نصرت الدوله است زیرا ، کس دیگری که تا این حد به زبان فرانسه مسلط باشد و جریانات داخل مملکت را هم بداند جز فیروز  نداریم. و با همین گزارشات جعلی او را بدواً زندانی و بعداً تبعید به سمنان کردند و دو نفراز مستخدمین  قدیمی هم در خدمت ایشان  به تبعید گاه  حرکت نمودند….

… در حقیقت  تبعید گاه  هم برای نصرت الدوله حکم زندان انفرادی  را داشت. چند روز قبل از قتل  شاهزاده  یکی از نوکرهای او را به تهران برگرداندند و روز انجام  جنایت ، دیگری را هم  به بهانه ای  از منزل تبعید  دور نمودند  و فرستاه های مختاری  وارد اتاق  زندانی شدند  و به او تعارف چای کردند نصرت الدوله با شجاعت چای را از آنها گرفت و نزدیک دهان برد که بیاشامد ، ناگهان مصدر مخصوص  رکن الدین  مختاری  رئیس نظمیۀ رضا خان نصرت الدوله را به زمین افکند و روی سینه اش نشست و با فشردن گلویش  او را خفه  کرد و به تهران هم خبر دادند که نصرت الدوله با سکته قلبی درسمنان فوت کرده است.  اینها مطالبی است که در محاکمۀ مختاری جزء به جزء ، مجرمین و مرتکبین این اعمال  ننگین و شهود اعتراف کرده و شهادت داده اند. بدیهی است شرح محاکمه  معروف و باور نکردنی مختاری ، که صرفاً  با تلاش  و پیگیر مظفر، علی رغم تمام کار شکنی های دولت  ، صورت پذیرفت در آرشیوهای وزارت  دادگستری  باقی است و همه کس  می تواند  آنها را بخواند و بر قضای  وقوف  یابد.»(11)     

 

 بنا بنوشتۀ زینب ابراهیمی «اساس این بدبینی به دورانی باز می گردید که رضا شاه افسر جزء بود و بارها هنگام دادن سلام نظامی، نصرت الدوله از سرغرور پاسخ او را نداده و یا به او امر کرده بود افسار اسبش را نگه دارد. سرانجام با اتهام اخذ رشوه، به چهار ماه حبس و محرومیت از خدمات اجتماعی محکوم شد. 

   پس از آن تا سال 1315 مشغول رسیدگی و رونق بخشیدن به املاکش بود. تا این که جراید فرانسه مطالبی درباره دیکتاتوری رضاشاه و غصب املاک مردم نوشتتند. شهربانی وقت «رکن الدین مختاری» انگشت اتهام را متوجه نصرت الدوله کرد که چنین اطلاعاتی را به دیپلماتی فرانسوی داده که مستاجرش بود و روابط گرمی با او داشت. بنابراین پس از توقیف وی، در دی ماه 1316 در زندان [ سمنان] به وضع فجیعی به قتل رسید. «نصر ت الدوله در 1315 مجدداً دستگیر و به زندان سمنان منتقل شد. جرم او این بار «همدستی با سرداراسعد بختیاری برای برانداختن رژیم پهلوی» بود. نصرت‌الدوله در 20 دی 1316 به طرز فجیعی در زندان رضاشاه به قتل رسید.» (12 ) 

 

* دیگر اینکه ، چگونگی واقعه این قتل و نحوه اجرای این دستور از زبان کسی که شاهد و ناظر این ماجرا در سمنان بود، شنیدنی و عبرت انگیز است. جریان واقعه قتل نصرت الدوله فیروز که چند سال پیش توسط شخص محترمی که امروزه در جمع ما نیست و مدعی بود که خود از زبان سید کاظم آقا شریعت پناهی شنیده، جالب و خواندنی است. وی تعریف می کرد:   

در آن سال ها من به علت شغلی که داشتم به اتفاق خانواده خود در تهران سکونت کرده بودم. یک شب در فصل زمستان بود که درب منزل ما را دق الباب کردند، مسافری وارد منزل ما شد. او دوست بسیار صمیمی وبا صفای من سید کاظم شریعت پناهی متولی موقوفات مسجد سلطانی سمنان و قریه مهماندوست راه خراسان موقوفه ضیا»الدوله بود. جهت آشنایی بیشتر خوانندگان با مرحوم شریعت پناهی عرض می کنم، وی فرزند مرحوم میرزا مسیح فرزند مرحوم حاجی میرزا علی اکبر فرزند مرحوم حاج سید حسن بود که بنای مسجد سلطانی سمنان به پیشنهاد و تصدی مرحوم حاج سید حسن و به امر فتحعلی شاه قاجار انجام پذیرفت.   

سید کاظم شریعت پناهی در سال 1317 قمری در سمنان تولد یافت و در سوم اسفند ماه سال 1328 شمسی در تهران به علت سکته قلبی درگذشت. همان گونه که بیان شد، وی تولیت مسجد سلطانی سمنان را عهده دار بود. در آغاز جوانی در تهران چندی در وزارت جنگ سمت نویسندگی و دبیری داشت و چندی هم در سمنان نماینده اداره اوقاف و فوائد عامه بود. اما از زمانی که تولیت مسجد سلطانی را به عهده گرفت، به میل خود، خدمات دولتی را رها کرد و به کار تولیت خود در مسجد مذکور مشغول گردید. سید کاظم شریعت پناهی آقا و آقازاده بود. بود خوش محضر ، سیدی بود نجیب و مجلس آرا و با کمال. چنان که درب خانه اش بر همگان باز بود و کمتر رجالی، از علم و ادب، بدون ملاقات او از سمنان می گذشتند. به هنگامی که شریعت پناهی وارد خانه ام شد، مشاهده کردم که خیلی خسته و ناراحت به نظر می رسد. علت مسافرت بی سابقه او را آن هم چنین دیروقت جویا شدم. با اضطراب گفت: این  روزها خیلی ناراحت و افسرده شده ام. مساله ای که باعث شد که چنین شتابان سفری داشته باشم، درد دلی بکنم، شاید از اضطرابم کاسته شود. پرسیدم: موضوع چیست؟ ضمن مقدمه ای سرانجام گفت: شهربانی سمنان تصمیم گرفت که نصرت الدوله فیروز را در سمنان منزل مسکونی بنده تحت نظر نگاه دارد.   

راوی این واقعه تاریخ این جریان را، اشتباها سال 1315 ذکر کرده، در صورتی که طبق نامه شماره /278 254 مورخه 28 فروردین ماه سال 1316 نصرت الدوله فیروز به سمنان اعزام گردیده بود. معلوم می شود که شهربانی سمنان در آن زمان محرمانه با مرکز مکاتبه کرده و حیاط بیرونی منزل ما را برای اقامت نصرت الدوله فیروز مناسب تشخیص داده است. بدون آن که به بنده اطلاعی بدهند یک شب عده ای افسرو پاسبان و مامور آگاهی به خانه بیرونی ما آمدند و اتاق های آن جا را تصرف کردند . رئیس شهربانی وقت سمنان با کمال عذرخواهی سخنانی بیان کرد و گفت : از مرکز دستور داریم که نصرت فیروز را در منزل شما مسکن دهیم و البته چند نفر مامور آگاهی و پاسبان هم برای حفاظت شب و روز در این جا اقامت خواهند داشت.   

شریعت پناهی آن شب با ناراحتی به سخنانش ادامه داد و گفت : با چنین وضعی ناچار کسی را بفرستم تا یک نفربنا و چند کارگر بیاورد و جلوی درهای بیرونی و اندرونی را از ما در خیابان منوچهری سمنان ازاین قرار بود. خیابان منوچهری سابق و هفت تیر فعلی که در جبهه خیابانی بیرونی و اندرونی دو در جداگانه وجود داشت، در بیرونی وارد یک حیاط نسبتا بزرگی می شد و دراندرونی به یک باغ نسبتا وسیع ارتباط داشت. یک عمارت بزرگ در وسط حیاط ساخته شده بود که یک ردیف آن اتاق های بیرونی و پشت آنها یک ردیف اتاق های درونی رو به باغ قرار داشتند.   

در آن هنگام، شهربانی سمنان قسمت بیرونی منزل ما را اشغال کرده بود، از اتاق های اندرونی ما دو اتاق هم برای مامورین شهربانی و آگاهی اختصاص داده بودند و بقیه اتاق ها را برای خانواده من باقی گذاشته بودند. در مقابل در بیرونی تعدادی پاسبان و مامورین آگاهی ایستاده بودند و شب و روز کشیک می کشیدند. حدود سه ماه این وضع ادامه پیدا کرد. تا این که چند شب پیش که در اتاق اندرونی خود خوابیده بودم و پاسی از نیمه شب گذشته بود، در اثر سر و صدای زیاد از خواب پریدم، گوش فرا دادم، شنیدم که در اتاقی که نصرت الدوله فیروز سکونت داشت، فعالیت های مشکوکی در جریان است، ساعت حدود 2 نیمه شب بود. افرادی که مامورین شهربانی و آگاهی بودند، در حیاط بیرونی ما در حال رفت و آمد بودند. گاهی آهسته با یکدیگر صحبت می کردند و زمانی هم صدایی شبیه به فریاد ضعیفی به گوش رسید. بعد از آن سکوت سنگینی حکمفرما شد.   

معلوم گردید که دیگردرآن اتاق فعالیتی نمی شود. اما مامورین درحیاط نزدیک اتاق نصرت الدوله فیروز در حال رفت وآمد بودند وآهسته صحبت می کردند. سرانجام صبح شد و من خیلی زود ازبستر خواب بلند شدم، دیدم که خانم من هم بیداراست. گفتم: خانم شما دیشب بر خلاف شب های قبل ازاتاق نصرت الدوله سر و صدایی نشنیدید؟   

خانم بنده گفت: چرا و این مساله باعث شد که من تا صبح خواب به چشمم نیاید. ما مشغول صرف صبحانه شدیم. درهمان زمان ستوان یکم فولادی به اتاقمان آمد و گفت: شما دیشب راحت خوابیدید؟ گفتم: بلی. فولادی پس از صرف چای و صبحانه هنگامی که داشت اتاق را ترک می کرد، گفت: فردا ما این جا را ترک می کنیم. شما راحت باشید. چون نصرت الدوله فیروز فوت کرده است.   و بنده بعدا فهمیدم که آن سر و صدا در آن شب برای آن بوده است که مامورین آگاهی پاسبان ها سرگرم خفه کردن نصرت الدوله فیروز بوده اند.   

این بود جریان قتل یک وزیرکابینه دولت رضاخانی که از زبان دوست باصفای خود سال ها شنیده بودم. (13)  

  دکتر جلال عبده که بعد از شهریور 1320 در مقام دادستان دیوان کیفر به پرونده قتل نصرت الدوله فیروز رسیدگی می نمودند چنین مینویسد:

« نصرت الدوله فیروز در سمنان تبعید بوده و رسدبان سیف الله فولادی از وی مراقبت می کرده است. سه نفر به نامهای عقیلی پور، فرشچی و عباس مختاری (معروف به شش انگشتی ) به منظورقتل وی به سمنان اعزام می گردند. روزی بر حسب دستورمختاری ( رئیس شهربانی رضا شاه ) سه نفر به اتفاق رسدبان فولادی وارد اتاق او شده، ابتدا گیلاس محتوی سم را به وی می دهند تا بنوشد. همین که نصرت الدوله دست خود را برای گرفتن گیلاس سم دراز می کند، عباس مختاری که پشت میز نصرت الدوله ایستاده بود، غفلتا وی را بغل کرده و به زمین می زند و گلوی او را سخت می فشارد. فولادی هم برروی سینه وی نشسته، دستهای فیروز را محکم می گیرد و فرشچی هم با گرفتن پاهای او درارتکاب جرم شرکت می کند. در تحقیقات بازپرس سرانجام فرشچی کارمند شهربانی به این ترتیب اقرارمیکند که ” چون عباس مختاری خدمتکارشخص رئیس کل شهربانی، نهایت تخصص را درخفه کردن اشخاص داشته، بنا به گفته خودش طوری گلوی مقتول را گرفته که آثاری از آن باقی نمانده و پس از آنکه قضیه خاتمه پیدا می کند، لباسهای وی را مرتب نموده و عینک شاهزاده را به چشمش زده روی تخت خواباندیم و دنبال دکتر محلی فرستادیم.»(14)  

مظفر فیروز رفتار رضا خان را نسبت  عبدالحسین فرمانفرما  بعد از قتل  پدرش نصرت الدوله افشا می کند ومی نویسد: « باید همه بدانند  که رضا خان پس از قتل نصرت الدوله برسرفرمانفرما چه آورد و هر روزبه وسایل مختلف دست به آزار و اذیت شاهزادۀ عظیم الشأنی که نشان دو قرن  سلطنت  خانوادگی را در پیشانی داشت چگونه فراهم آورد. آتش کینه و حسد در دل این مرد مأمور نسبت به فرمانفرما هرگز فرو ننشست. روزی مرحوم محتشم السلطنه اسفندیاری ، در آن تاریخ، رئیس مجلس شورای ملی ، به دیدن فرمانفرما آمد به او چنین گفت: 

 « حضرت والا، رضا خان برای املاک اسد آباد ، کرمانشاه و همدان که متعلق به شما است دندان تیزکرده است من درمقام خویشاوندی از شما تقاضا دارم خود نواب والا این ملک را به این مرد پیش  کش فرمایند ، صلاح  شما دراین است.»

 پدربزرگم از این پیشنهاد  چهره درهم کشید و جواب داد: هرگزامکان ندارد این کاررا بکنم و فرزندان صغیر و کبیرم را ازهستی ساقط  سازم، آن هم نه برای ایجاد مدارس و مکاتب، نه برای آبادی کشور،  نه برای رفاء رعیت ، فقط  وفقط برای ارضای خاطر رضا ماکسیم یعنی برای به آرزو رساندن  مردی که پنج ردیف پشت سرمن درصف فرمانبرداران نظامی حاضر باش ، برای اجرای فرامین و دستوراتم باید می ایستاد. نعوذبالله ! خداوند از من راضی نباشد اگر من این طماع آدمکش را به این موهبت و آرزو برسانم.

پیشنهاد محتشم السلطنه را با اراده و قدرتی که همواره دراو وجود داشت رد کرد.  رئیس مجلس بدون  نتیجه از وساطت خود ، خدا حافظی به عمل  آورد و رفت . چند روز بعد از دیداری که بین پدر وپدر شوهر دختر رخ داده بود عمه ام مریم فیروز عروس محتشم السلطنه( همسر اول  مریم فیروز سرهنگ  عباسقلی اسفندیاری بود] ، نزد من آمد و به من گفت : «مظفرجان، همۀ ما می دانیم که توتا چه حد نزد پدرم عزیز هستی و به همین جهت از تو خواهشمندم ، شخصاً، به وکالت از طرف جمع ما  خدمتش بروی و از او بخواهی که از این مال در گذرد و از قول ما بگو هرآینه این اموال  را برای ما  می خواهد، هیچ  یک از ما  ثروت او را که به قیمت آزارش  تمام  می شود هرگز نمی خواهیم، ما  به وجودش محتاجیم  و طول عمرش ازهرثروتی  برای ما مهمتر و بالاتر است.» 

 

من بلافاصله خدمت فرمانفرما  رسیدم  و پیام مریم  را گذاشتم  و التماس خود  را هم بر آن افزودم  ولی با همۀ علاقه ای که به من داشت سعی من هم دراین  باره بجایی نرسید و پدر بزرگم  زیر بار امضاء و معامله  با رضا خان  که تیغش گوش همۀ ملاکین و معتبرین کشور را بریده  بود، نرفت و گفت: بذل و بخشش با جنایتکاری که عزیزترین فرزندم پسرارشدم نصرت الدوله را کشته است بر من حرام باد.  دوسال دوری و جدایی از نور بصرم ، فرزندم  فیروز میرزا ، دوری ازعمر زندگیم بوده است و من  بی عمرزنده ام ، هیچ رغبتی به این حیات  پردرد ورنج ندارم.»  پس از یک  هفته  عبدالحسین فرمانفر در سال 1318 درگذشت.(15 )

 

 

پی نوشت ها : 1 – استفانی کرونین – فرشید نوروزى: نوگرایى، تحول و دیکتاتورى در ایران؛ نظم نوین

 

‏1 این مقاله، ترجمه‏اى است از: ‏

Stephanie Cronin, “Modernity, Change and Dictatorship in Iran: The New ‎Order and Opponents, 1927-1929” , Middle Eastern Studies, Vol. 39, No. 2, ‎April 2003, pp. 1-36‎‏. ‏

‏2  – استفانی کرونین  ( (Stephanie Cronin  – دستیار آموزشى بنیاد میراث ایران در یونیورسیتى کالج نورث امپتون و استادیار ارشد پژوهشى در ‏رشته تاریخ ‏SOAS‏ دانشگاه لندن، کتاب ارتش و ایجاد دولت پهلوى در ایران 1910-1962م از ‏تألیفات اوست. کار کنونى او بررسى واکنش‏هاى فرعى درباره تجدد در ایران است. ‏

‏3 – فرشید نوروزی  کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامى از دانشگاه تربیت معلم تهران. ‏

‏4 – براى نمونه اخیر این رویکرد ر.ک: ‏

C. Ghani. Iran and the Rise of Reza Shah: From Qajar Collapse to Pahlavi ‎Power (London and New York:I.B. Tauris, 1998‎‏. ‏

‏5 –  براى تلاش در جهت گسترش بحث به دوره‏اى فراتر از رژیم و نخبگان سیاسى، ر.ک:‏

‏    ‏The article collected in S.Cronin (e.d), The Making of Modern Iran:state and ‎Society Under Riza Shah, 1921-1941 (London and New york : Routledge ‎Curzon, 2003‎‏).‏

‏6 – چنین گفته مى‏شود که اصلاحات در حقیقت از سال 1304/1925م آغاز شده است، اما به واسطه ‏بحران‏هاى متعددى که رژیم و به‏ویژه ارتش را طى سال 1305/1926م تحت تأثیر قرار داده بود، دچار ‏وقفه و تأخیر شد ر.ک:‏

‏    ‏S. Cronin, The Army and the Creatlonof the Pahlavi State in Iran, 1910 – ‎‎1926 (London and New York: I.B. Tauris, 1997‎‏ .‏

‏7 -‏Conscription and Popular Resistance in Iran (1925-41), in E.J.Zurcher ‎‎(e.d) , Arming the State: Military Conscription in the Middle East and Central ‎Asia 1775-1925 (London and New York: I.B. Tauris, 1999), p. 145-167‎‏.‏

8 –    Anne K.S Lambton, Landlord and Peasant in the Persia (Oxford: St. M artins Press, 1953), p.189.

9 –    . A. C. Millspaugh, The American Task in Persia (New York and London: The Century Press, 1925) , p. 190.

10 –  براى انتخابات اوایل دوره پهلوى ر.ک: اسنادى از انتخابات مجلس شوراى ملى در دوره پهلوى اول (تهران، اداره کل آرشیو، اسناد و موزه دفتر ریاست جمهورى، 1378).

11-       2 . 8- E. Abrahamian, Iran Between Two Revolutions (princeton, NJ: Princeton University Press, 1982), pp. 151-152.

12 –   1 . H. E. Chehabi, Stagine the Emperors New Clothes: Dress Codes and Nation – building under Reza Shah, Iranian Studies, Vol. 26, Nos. 3-4(1993), p 209-233. The Uniform Dress Law as Passed by the Majlis actually came into effect from 21 March 1929.

13 –       2 . Cronin , The Army, p . 126.

14 –      1 . A translation of the Bill as originally presented to the Majlis in April 1923 may be found in Loraine to Curzon , 28 April 1923 , Fo371/9021- E5823/71/34.

15 –      . Intelligence Summary No. 1,8 Jan. 1927, FO371/12285/ E512/34/34, 

16 – Intelligence Summary, No. 2,22Jan. 1927, Fo371/12285/E883/34/34.

17 –   Consul Chick, Shiraz, to Clive, 22 Oct. 1927, FO371/12293/E4979/520/34.

18 –   Annual Report, 1927, Clive to Chamberlin, 21 May 1928, FO371/13079/E2897/2897/34.

19 –  حسین مکى، تاریخ بیست ساله ایران (تهران، انتشارات امیرکبیر، 1323) ج 4، ص 39-415.

20 – براى مثال ر.ک: سند شماره 2، اعلانیه حکیمى اصفهانى (نظام الدین حکمت) خطاب به اهالى اصفهان در خصوص لزوم تبعیت از قانون نظام وظیفه و تهدید مخالفان به سرکوب و مجازات و على رضا اسماعیلى، اسنادى درباره نهضت و مهاجرت علماى اصفهان به قم (1360ش)، گنجینه اسناد، 1375، ص 15-16.

21 –   Intelligence Summary No. 21, 15 Oct. 1927, FO371/12286/E4742/34/34.

22 –   Chick, Shiraz , to Clive, 22 Oct. 1927, FO371/12293/E4979/520/34.

23 –   Clive to Chamberlin, 19 Nov. 1927, Fo371/12293/E5207/520/34.

24 –   Clive to Chamberlain, 5 Nov. 1927< FO371/12293/E4979/520/34.

25 –   Consul Chick, Shiraz, to Clive, 8 Nov. 1927, FO371/12293/E5208/520/34.

26 –  Translation in Consul Chick, Shiraz , to Clive, 1 Dec. 1927, FO371/13056/E40/40/34.

27 –   Clive to Chamberlain, 29 Dec. 1927, FO371/ 13056/E375/40/34.

28 –   مرگ اصفهانى، بلافاصله به شایعه‏اى که او به دستور مقامات تهران مسموم شده است، قوت بخشید، ولى از آن‏جا که او پیر و بیمار بود این احتمال وجود دارد که به مرگ طبیعى مرده باشد، اگر چه رژیم شاه، روش کشتن پنهان رقبا را در دستور کار خویش داشت.

29 –  با وجود این، کشف حجاب اجبارى زنان به تعویق افتاد. این بیشتر به دلیل نگرانى‏هاى مربوط به اوضاع امان الله، پادشاه افغانستان بود که پس از پى‏گیرى اصلاحاتى مشابه (کشف حجاب) سرنگون شده بود.

30 –   Consul Gilliat – Smith, Tabriz , to Parr, 19 Oct. 1928, FO371/13056/E5211/40/34.

31 –   حتى آیت‏اللّه‏ شیخ عبدالکریم حائرى، کسى که از نظر سیاسى فردى آرام بود، از قم تلگرافى براى رضاشاه فرستاد که در آن به ضدیت اصلاح لباس با قانون اسلام اشاره کرده بود.

32 –     S.Akhavi, Religion and politics in Contemporary Iran: Clergy-State Relations in the Pahlavi Period (Albani, Ny: State University of New York Press, 1980), p . 44.

 33 –      . Consul Gilliant-Smith, Tabriz, to Parr, 19 Oct. 1928, FO371/13056/E5211/40/34.

  34 –   Ibid.

35 –   Ibid.

  Extract from Tabriz Consulate Dailry, No. 11, Nov. 1928, Clive to Chamberlain, 12 Dec. 1928. FO371/13781/E95/34.

 36 –        Ibid.

  37 – 

  Annual Report. 1929, Clive to Henderson, 30April 1930, FO371/13781/E1658/95/34, Clive to Camberlain , 12 March 1929, FO371/E1658/95/34.

 

38 –  کاوه بیات، شورش عشایر فارس (تهران، نشر نیرگرا، 1365)

 39 –  براى نبردها در لرستان، ر.ک: امیر احمدى، خاطرات نخستین سپهبد ایران (تهران، 1373) و عملیات لرستان، اسناد سرتیپ محمد شاه بختى، 1303 و 1306ش، به کوشش کاوه بیات، (تهران، نشر شیرازه).

40 –  . براى مطالعه موردى در خصوص خان‏هاى بزرگ بختیارى ر.ک:

    S.Cronin, Riza Shah and the Disintegration of Bakhtiyari Power in Iran, 1921-34 , in Cronin, The Making of Modern Iran. p. 124-268.

41 – براى مثال، در خصوص قوام ر.ک:

    Chick to Clive. 15 March 1929, FO371/13781/E1872/95/34.

 42 –   Cronin, Riza Shah.

43  –  براى مثال ر.ک:

    R. Tapper, Frontier Nomads of Iran: a Political and Social History of the Sahsevan (Cambridge: Cambridge University Press, 1997), P.287.

44 –        Cronin, Riza Shah.

45 –        Cronin, The Army, p . 199-205.

46 –        Annual Report, 1925, Loraine to Chamberlain, 8 April 1926, FO371/11500/E2635/34, Nicolson to Camberlain, 28. July 1929, FO371/11502/E4812/4323/34.

 47 – 

  Chick to Nicolson, 12July 1926, FO371/11502/E4812/4323/34.

48 – 

  Annual Report , 1928, Clive to Henderson, 14July 1929, FO371/13799/E3676/3676/34.

 49 – 

  Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1929, Chick, Shiraz, to Clive, 25 March 1929, FO371/13781/E2149/95/34.

50 –   Ibid.

 51 –       Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30April 1930, FO371/14545/E2445/522/34.

52 – 

  Davis, Shiraz, to Clive, 15 May 1929, FO371/E2814/95/34, Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis, Shiraz , to Clive, 24 April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.

53 –     Davis, Shiraz, to Clive, 15May 1929, FO371/13781/E2814/95/34.

54 –  Petition from Certain Kashgai Chiefs to his Majesty s Consulate, Shiraz(undated), Davies, Shiraz, to Clive, 10June 1929, FO371/13781/E3350/95/34, Persian Original in FO248/1389/591/22.

 55 –   Clive to Chamberlain, 1 June 1929, FO371,13781/E3975/95/34.

56 –   Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis , Shiraz, to Clive, 24April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.

57 –   Clive to Henderson, 28June 1929, FO371/13781/E3553/95/34.

58 –   Copy in translation of General Shaibani s Proclamation, Clive to Henderson, 12July 1929, FO371/13781/E3668/95/34.

59 –   Annual Report, 1930, Clive to Henderson, 22May 1931, FO371/15356/E3067/3067/34.

60 –   Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30 April 1930, FO371/14545/E2445/522/34,Davis, shiraz, to Clive, 31 July 1929, FO371.13782/E4083/95134.

61 –   Clive to Henderson, 10 Aug 1929, FO371/13782/E4084/95/34.

62 –        Davis, Shiraz, to Clive, 3Aug 1929, FO371/13782/E4083/95/34.

 63 –   Summary of Events and conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis, Shiraz, to Clive, 24 April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.

64 –  Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30 April 1930, FO371/14545/E2445/522/34.

65 –   Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Eavis, Shiraz, to Clive, 24 April 1930, FO371/ 14545/E2445/522/34.

66 –   Clive to Henderson, 27July 1929, FO371/13782/E3918/95/34.

67 –   See Cronin, Riza Shah.

68 –   Clive to Henderson, 27Jult 1929, FO371/13782/E3918/95/34.

69 –   Knatchbull-Hugessen to Simon, 1 Dec 1934. FO371/ 17889/E7530/ 40/34.

 70 –   Intelligence Summary No. 15, 27July 1929, FO371/13785/E3919/104/34.

 71 – خاطرات سردار اسعد بختیارى ، به کوشش جعفر قلى خان امیر بهادر ، (تهران، انتشارات اساطیر 1372) ، ص 232-233 و بهرام امیرى، زندگینامه : حماسه علیمردان خان بختیارى، چاپ شده در: وضع فرهنگ، هنر، تاریخ و تمدن بختیارى، ج 2، ص 73-90.

72 –   Bristow, Isfahan, to Clive, 11July 1929, FO371/13781/E3668/34.

73 –   Clive to Henderson, 10Aug 1929, FO371/E4084/95/34.

74 –   Clive to Henderson, 27July 1929/ FO371/E3918/95/34.

75 –   Clive to Henderson, 13 Nov 1929, FO371/13782/E6242/95/34.

76 –   Chick, Shiraz, to Clive, 15 March 1929, FO371/13782/E6242/95/34.

77 –   Lois Beck, The Qashqai of Iran (new york, CT: Yale University Press, 1987), p . 81

77 –   Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30April 1930, FO371/14545/E2445/522/34.

78  –  Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis Shiraz, to Clive, 24April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.

79 –   Davis, Shiraz, to Clive, 31 July 1929, FO371/13782/E4083/95/34.

80 –   Davis, Shiraz, to Clive, 15May 1929, FO371/13781/E2814/95/34.

81 –   Davis, Shiraz, to Clive, 31July 1929, FO371/13782/E4083/95/34.

82 –  . Clive to FO , 12 July 1929, FO371/13781/E3315/95/34.

83 –    Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930 , Davis, Shiraz, to Clive, 24 April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.

 

84 – این به معناى پایان اعتراض بهارلوها نبود، زیرا در سال بعد اعتراض خود را از سرگرفتند و در این دوره، ماژور محمدتقى خان عرب کشته شده‏بود.

85 – براى بحث در خصوص اعتراضات و شورش‏هاى روستاییان در ایران ر.ک :

    J. Afary, The Iranian Constitutional Revolution 1906-1911: Grassroots Democracy, Social Democracy, and the Origins of Feminism (New Yory: Columbia University Press, 1996), p 145-176 . For the Concept of : Social banditry: See E.Hobsbawm, Bandits (London: Weidenfeld and Nicolson, 2000).

 

86 –    Chick to Nicolson, 12 July 1926, FO371/11502/E4812/4323/34.

87 – بیات، شورش عشایر فارس، ص 125-126.

88 –   Clive to Henderson, 27July 1929, FO371/13782/E3918/95/34.

89 –         Gilliat-Smith, Tabriz, to Clive, 28Jan 1929, FO371/13781/E1658/95/34.

90 –   Millspaugh, The American Task, p.190.

 91  –  Chick to Clive, 5 Dec 1928, FO371/13781/E95/95/34.

92 –        Ibid.

 93 –        Clive to Henderson, 29 June 1929, FO371/13781/E3556/95/34.

94 –   Gilliat-Smith, Tabriz, to Clive, 19June 1929, FO371/13781/E3556/95/34.

 96 –       . Ibid.

97 –   See Cronin, The Army, p . 217-219.

97 –   Clive to Henderson, 10 Aug 1929, FO371/13782/E4086/95/34.

98 –  . See Cronin, Riza Shah.

99 –  براى مثال ر.ک:

    Clive to Henderson, 12 July 1929, FO371/13781/E3668/95/34, extract from the Tehran newspaper Iran, 5 July 1929, FO371/13781/E3668/95/34: Taimourtache to Clive, 13 July 1929, FO371/13781/E3659/95/34.: Clive to : Henderson, 29 June 1929, FO371/13781/E3557/95/34.

100  –   Clive to Henderson, 29 June 1929, FO371/13782/E3554/96/34.

 101 –   Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis, Shiraz, to Clive 24 April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34: Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30 April 1930, FO371/14545/E2445/522/34.

102 –    Hoare to Simon, 16 Dec 1933, FO371/17889/E41/40/34.

  103 – ر.ک: حمیدرضا دالوند، ماجراى قتل سردار اسعد بختیارى (تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1379).

 104 –  Knatchbull-Hugessen to Simon, 1 Dec 1934, FO371/17889/E7530/40/34.

هم‏چنین ر.ک: روشنک بختیارى، «زندگى و مرگ خان باباخان اسعد»، چاپ شده در: وضع فرهنگ، هنر، تاریخ و تمدن بختیارى، ج 1، ص 76-98.

105 – N. R. Keddie, The Origins of the Religious-Radical Alliance in Iran, in idem, Iran: Religion, Politics and Society (London and Portland, OR: Frank Cass, 1980) p. 53-65.

منبع: تاریخ پژوهان 1385 شماره 7

http://www.ensani.ir/fa/content/48623/default.aspx

 

 

 2 – پی نوشت ها ی : حکومت وحشت در سراسر کشور در دوره پهلوی اول

 

 

1. . تلگرام ویلیامسن، شماره 29، 1474/00/891 ، مورخ 22 ژوئن 1929.

2. . گزارش ویلیامسن، شماره 869، 1474/00. 891، مورخ 26 ژوئن 1929.

3. . یادداشت موری، شماره 891.00/1478، مورخ 2 جولای 1929.

4. . گزارش ویلیامسن، شماره 881، 891.002/196، مورخ 13 جولای 1929.

• Schniewind.

5. . گزارش ویلیامسن، شماره 890، 891.002/199، مورخ 25 جولای 1929.

6. . گزارش فرین، شماره 89، 891.51/426، مورخ 25 جولای 1929.

7. . گزارش ویلیامسن، شماره 906، 891.00/1491، مورخ 9 آگوست 1929.

8. . گزارش فرین، شماره 97، 891.00/1492، مورخ 20 آگوست 1929.

9. . گزارش ویلیامسن، شماره 946، 891.002/203، مورخ 30 سپتامبر 1929.

10. . گزارش ویلیامسن، شماره 967، 891.00/1495، مورخ 31 اکتبر 1929.

11. . گزارش هارت، شماره 947، 891.00/1534، مورخ 27 نوامبر 1931.

12. . گزارش هارت، شماره 970، 891.00/1536، مورخ 12 دسامبر 1931

 

پی نوشت های  زندگینامه « نصرت الدوله فیروز»  

 

‏1-   زینب ابراهیمی    «نصرت الدوله فیروز» سایت پژوهشکده باقرالعلوم

2 – – دکتر باقر عاقلی « شرحال رجال سیاسی و نظامی  معاصر ایران » جلد دوم – نشر گفتار و ‏نشر علمی – 1380 – ص 1137 ‏

‏3 – دکتر محمد جواد شیخ الاسلامی « سیمای احمد شاه قاجار» جلد اول – نشر گفتار – 1375 – صص 223 -222

‏4 –  سیف پور فاطمی«آئینه عبرت» (خاطرات و رویدادهای تاریخ معاصر ایران). انتشارات جبهه ملیون ایران لندن –  ص 632  ‏

‏5 –  یحیی دولت آبادی «  حیات یحیی» جلد چهارم- انتشارات عطار – 1361 –  صص 226 – 224  

‏6 – سیف پور فاطمی « آیینه عبرت » – صص  -634    – 632    ‏

‏7 – حاج مخبر السطنه هدایت« خاطرات و خطرات» ، کتابفروشی زوّار – 1363–صص 386 – 385  

‏8 –  سیف پور فاطمی « آیینه عبرت» – صص   636 – 635  

‏9 – حاج  مخبر السطنه هدایت« خاطرات و خطرات» –ص 386   

‏10 –  سیف پور فاطمی « آیینه عبرت – صص 644 – 640  

‏11 – « زندگی سیاسی مظفر فیروز» به کوشش  علی دهباشی –  انتشارات سخن – 1380 – ( صص ‏‏43 – 41   ‏

12 – زینب ابراهیمی «نصرت الدوله فیروز» سایت پژوهشکده باقرالعلوم

‏13 –  منبع: سایت سمنان – «ماجرای خواندنی قتل نصرت الدوله فیروز در سمنان»  به نقل از «  ‏برگرفته از کتاب بنیادهای هویتی سمنان:» اثر خسرو عندلیب سمنانی (گویا)‏

http://www.payamesemnan.com/Template1/News.aspx?NID=4752

‏14 – دکتر جلال عبده «چهل سال در صحنه» ویرایش و تنظیم:مجید تفرشی. ناشر:مؤسسه ‏خدمات فرهنگی رسا،چاپ اول،1368.- صص 172 – 71    

15 – « زندگی سیاسی مظفر فیروز» – صص  61 – 59  ‏‏ ‏

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید