back to top
خانهدیدگاه هاجمال صفری : کشتاردر مسجد گوهر شاد، بهلول، کشف حجاب، صدیقه دولت...

جمال صفری : کشتاردر مسجد گوهر شاد، بهلول، کشف حجاب، صدیقه دولت آبادی و جنبش زنان (3 ) بخش ششم

  توضیحات و مآخذ:‏

 

1 –  استفانی  کرونین « رضا شاه و شکل گیری ایران نوین » مترجم : مرتضی ثاقب‌فر –  نشر ‏جامی – 1382     مقالۀ  یاسمین رستم کلابی ‏ برنامه   گسترده  برای زنان  ایران « نو» ‏از کتاب   ‏- صص 270 – 235 ‏

 

2 –    افسانه نجم آبادی اقتدار و نمایندگی: بازبینی فعالیت‌های زنان در دورۀ حکومت رضا شاه – ‏گفتگو شماره ۴۴‏

‏ ‏

3 –  سازماندهی، محورهای مبارزاتی، و گفتمان های جنبش زنان/ دوره پهلوی اول (1320-‏‏1305)‏

 

ناهید کشاورز- جلوه جواهری-10 دی 1387 – سایت مدرسه فمینیستی ‏

 

 

850 Safari Jamal 5   روشنک نوعدوست، بانوی فرهنگساز گیلانی و از پیشگامان جنبش آزادی زنان  

مریم حسین خواه می در بارۀ روشنک نوعدوست می نویسد: سالخوردگان گیلانی هنوز زن کوچک اندام جوانی را که با روسری کوتاه و پالتوی همیشگی‌اش به دنبال راه‌اندازی مدرسه و کتابخانه و روزنامه برای زنان بود، به یاد دارند و «روشنک نوعدوست» را با مجله پیک سعادت و مدرسه دخترانه سعادت نسوان می‌شناسند.

روشنک نوع دوست(1277 خورشیدی) چنانچه «فریدون نوزاد» محقق قدیمی گیلانی می‌نویسد:” سواد خواندن و نوشتن را از پدر پزشکش آموخت و ریاضیات را از شیخ «علی تنها» جاودانه مرد فرهنگ پژوه گیلان فرا گرفت. او در میان روشن فکران زمان و خصوصان بانوان متجدد و صاحب فضیلت گیلان جای خود را باز کرد و برای رهایی زن از گرداب جهل و بی سوادی، در سن 21 سالگی به افتتاح مدرسه دخترانه نسوان در سال 1296 خورشیدی، دست زد.”(1) 

 سایت سیتی تومب در بارۀ  روشنک  نوعدوست   اینگونه  شرح می کند: 

چنانچه «فریدون نوزاد» محقق قدیمی گیلانی می‌نویسد:روشنک سواد خواندن و نوشتن را از پدر پزشکش آموخت و ریاضیات را از شیخ «علی تنها» جاودانه مرد فرهنگ پژوه گیلان فرا گرفت. اندکی بعد در محضر میرزا محمد حسین صدر ادبیات عربی و ریاضی را آموخت. به زبان روسی نیز تسلط داشت. 

او در میان روشنفکران زمان و خصوصا بانوان متجدد و صاحب فضیلت گیلان جای خود را باز کرد و برای رهایی زن از گرداب جهل و بی سوادی، به افتتاح مدرسه دخترانه نسوان ، دست زد.

 

 

* دبستان سعادت نسوان

 

850 Safari Jamal 6در سن 23 سالگی، اقدام به تاسیس دبستان ملی چهار کلاسه ی سعادت نسوان کرد و در سال 1300 به این دبستان، دبیرستانی 11 کلاسه ضمیمه نمود. 

مدرسه ی سعادت نسوان از کلاس آمادگی تا کلاس یازده را ارائه می کرد. مدرسه تا کلاس چهارم مختلط بود و دانش آموزان پسر را نیز می پذیرفت و دختر و پسر در کلاس، کنار هم درس می خواندند و زنگ تفریح با هم بازی می کردند. از کلاس پنجم به بعد فقط دانش آموزان دختر به این مدرسه راه داشتند. هنگامی که وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش کنونی) کلاس دوازده را به سیستم آموزشی افزود، این مدرسه نیز کلاس دوازده را اضافه کرد. 

بنای اصلی مدرسه ی سعادت نسوان در حاشیه ی خیابان «سبزه میدان رشت» بود که در سمت دیگرش باغ «سبزه میدان» قرار داشت. روشنک هر روز هنگام زنگ پایانی صبح برای نهار و نیز هنگام زنگ پایانی مدرسه در مقابل مدرسه و در حاشیه ی باغ سبزه میدان می ایستاد و مواظب بود که پسرها مزاحم دختران مدرسه نشوند. 

روشنک مخالف حجاب دختران و زنان بود. گرچه خودش به خاطر سلیقه ی شخصی از موهای خود خوشش نمی آمد و چنانکه در عکسهایش دیده می شود تقریبا همیشه روسری به سر داشت، اما اجازه نمی داد که دانش آموزان در داخل محوطه مدرسه حجاب داشته باشند. هنگامی که مدرسه تعطیل می شد، دانش آموزان در یک صف دو نفره که مبصرهای کلاس پیشاپیش آن حرکت می کردند، در طول خیابان سبزه میدان حرکت می کردند. مدرسه سعادت نسوان در یک نبش این خیابان در مقابل باغ «سبزه میدان» قرار داشت، و دانش آموزان تا نبش دیگر خیابان در امتداد باغ سبزه میدان به صف می رفتند. روشنک که در مقابل مدرسه می ایستاد، مواظب بود که دختران دانش آموز با صف منظم حرکت کرده و در طول صف حجاب به سر نکنند و فقط وقتی که طول خیابان را طی کرده و به نبش دیگر می رسیدند، آزاد بودند که صف را بشکنند و در صورت تمایل حجاب داشته باشند. روشنک نوعدوست با اینکه مخالف حجاب زنان بود، روی پوشش و رفتار باوقار برای دختران تاکید داشت: ناخن های دختران مرتب بازرسی می شد که بلند نباشد، دامن ها نباید زیاد کوتاه می بود، و دختران حق نداشتند ماتیک بزنند یا ابروهایشان را بردارند. همه ی دانش آموزان روپوش داشتند و باید با روپوش و بدون حجاب در مدرسه حاضر می شدند. معلم هایی که همزمان مشغول تدریس و آموزش بودند، روپوش خاصی داشتند. 

روشنک نام “سعادت نسوان” را به دقت برگزیده بود و مفهوم “سعادت” برای او بس گسترده تر از “موفقیت” در درس و تحصیل بود. وی زنی همه جانبه نگر بود که از تعصب عقیدتی بس به دور بود. تنها موضوع مهم چرخاندن مدرسه، استخدام معلم های خوب و تامین حقوق آنها، و کیفیت بالای آموزشی بود. در مدرسه ی روشنک، آموزگاران مسلمان و آموزگاران سکولار و چپی در کنار هم تدریس می کردند. یکی از معلم ها یک خانم بهائی بود، و معلم موسیقی که به نام “مادام” خوانده می شد، ارمنی بود. در مدرسه تعلیمات دینی نیز تدریس می شد. شهر رشت نیز فضای نسبتا آزادی داشت که چنین مدرسه ای در آن توانست رشد کند و مردم روشنک نوعدوست را واقعا دوست داشتند، در حالیکه شاید در برخی شهرهای دیگر که میزان تعصب سنتی مردم نسبت به زنان بیشتر بود، چنین زنی را شاید در آن دوران تکفیر می کردند. 

در دهه 1330 دستوری از سوی وزارت فرهنگ وقت به مدرسه ها ابلاغ شد که هیچ دانش آموزی را تا کلاس 4 یا 5 دبستان مردود اعلام نکنند و هر دانش آموزی، صرف نظر از میزان پیشرفت تحصیلی اش، پس از گذراندن سال تحصیلی به پایه ی بعدی ارتقاء یابد. این دستور بر اساس «اصل چهار» در دوران ریاست جمهوری آیزنهاور در امریکا بود و هدف آن افزایش نرخ توسعه ی کشورها بود. روشنک نوعدوست اعلان کرد که سنجش میزان پیشرفت دانش آموزان در تحصیل یک امر جدی است و نباید به هیچ بهانه ای نادیده گرفته شود. وی شجاعانه از پیروی از این دستور وزارت فرهنگ آن زمان سرباز زد. 

درمورد معیارهای آموزشی بسیار سختگیر بود و کار آموزش را خیلی جدی می گرفت. اگرچه مدرسه ی سعادت نسوان یک مدرسه ی ملی بود و دانش آموزان باید شهریه ی خصوصی می پرداختند، اما پرداختن شهریه کافی نبود و استعداد و پشتکار دانش آموزان نیز در پذیرش آنان به مدرسه شرط بود و مدرسه ی او در شهر رشت به عنوان یک مدرسه نمونه با سطح بالای تحصیلی شناخته شده بود. در کنار دانش آموزانی که شهریه می پرداختند همواره تعدادی شاگردان بی بضاعت نیز که دارای استعداد تحصیلی بالاتر از متوسط بودند در مدرسه پذیرفته می شدند که از پرداخت شهریه معاف بودند. 

با افزایش تاکید دولت بر تحصیل کودکان، مدرسه ی سعادت نسوان از برخی کمک های دولتی برخوردار شد؛ از جمله اینکه برخی آموزگاران این مدرسه از معلم های رسمی دولتی بودند و این شامل کسانی می شد که توانسته بودند کلاس 11 را به اتمام برسانند. ملوک، خواهر روشنک، یکی از این آموزگاران بود که کلاس 11 را به پایان رساند و توانست بعدها از حقوق و مزایای بازنشستگی دولتی برخوردار شود. اما روشنک خود به عنوان مدیر مدرسه هیچگاه کارمند رسمی دولت نشد. 

روشنک وضعیت مالی آنچنانی نداشت که مدرسه را با پول خود بچرخاند و مرتب از پدران و مادران دانش آموزان درخواست می کرد که در تامین بودجه ی مدرسه او را یاری کنند. وی برنامه های جمعی گوناگونی برای مشارکت پدران و مادران در امور مدرسه در محل مدرسه ترتیب می داد و همیشه از یاری آنان برای ادامه ی کار مدرسه برخوردار بود.از جمله صاحب ساختمان مدرسه فردی بود بنام آقای میخچی که فرزندان وی نیز از شاگردان روشنک بودند. اسکلت ساختمان چوبی بود و گاه پاشنه ی کفش خانم ها لای چوب های کف ساختمان گیر می کرد. ساختمان مدرسه قدیمی بود و هر تابستان نیاز به مرمت و آماده ساختن برای زمستان داشت.روشنک نوعدوست همیشه با پرداخت اجاره ی ماهیانه به آقای میخچی مشکل داشت و آقای میخچی با او مدارا می کرد. 

همواره در تلاش برای اداره ی مدرسه بود. تابستان ها که مدرسه تعطیل بود، بخشی از وقت وی و خواهرش و حتی بچه های خواهرش صرف تهیه ی هیزم برای سوخت و گرم کردن کلاسهای درس در فصل زمستان می گشت. این زن خستگی ناپذیر و دیگر اعضای فامیل وی هیزم ها را در تابستان به کمک همدیگر در زیر سرپوش سقف مانندی در حیاط منزل خود انبار می کردند تا زمستانها در مدرسه به مصرف برسد. 

همه ی آشنایان، دوستان و خویشان روشنک به او احترام خاصی می گذاشتند و درباره ی مسائل گوناگون، حتی مسائل زندگی شخصی خود، از او نظر می خواستند. 

در دوران مصدق که اوراق قرضه ملی برای کمک به دولت به فروش گذارده شد، مدرسه ی سعادت نسوان بیشترین پول قرضه ملی در میان دبیرستانهای رشت را برای مصدق جمع آوری نمود. بیشتر آموزگاران مدرسه به مسائل سیاسی علاقمند و در حزب های سیاسی وقت فعال بودند. آموزگاران، بچه های مدرسه را تشویق می کردند که اوراق قرضه را در میان خویشان و آشنایان بفروشند و شعری نیز درباره قرضه ی ملی ساخته شده بود که دانش آموزان می خواندند. 

عکس های یادگاری که از روشنک نوعدوست و همکاران ایشان و دانش آموزان مدرسه ی سعادت نسوان به جای مانده است به همت یکی از آموزگاران مدرسه بنام آقای مرکزی گرفته شده که دبیر نقاشی مدرسه بود و در کنار شغل آموزگاری، یک مغازه عکاسی در خیابان شاه در شهر رشت داشت. 

محل مدرسه ی سعادت نسوان بعدا عوض شد. روشنک در سالهای آخر زندگی مدرسه ی سعادت نسوان را به وزارت فرهنگ واگذار نمود و وزارت فرهنگ نام این مدرسه را به «روشنک» تغییر داد. پس از انقلاب اسلامی نام مدرسه ی روشنک تغییر یافت و اعتراض های رسمی خویشان روشنک به این تغییرنام و نامه نگاری آنان به اداره ی فرهنگ فایده ای نداشت.

 

* جمعیت پیک سعادت نسوان

 

چون ندای مشروطه خواهان از شهرهای گوناگون ایران برخاست روشنک نیز به آنان پیوست و با شالوده ریزی انجمنی به نام “پیک سعادت نسوان” گروهی از زنان هم اندیش چون جمیله صدیقی، سکینه شبرنگ ، اورانوس پاریاب را به گرد هم آورد و از آن پس با آرمان آزادی زنان ایران تلاشی پیگیر را در جهت بیداری و آگاهی زنان در پیش گرفت که به زودی با انتشار نشریه ای به همان نام بر شدت آن افزوده شد . او در سال 1302 جمعیت پیک سعادت نسوان را با هدف کسب حقوق سیاسی و اجتماعی زنان تشکیل داد.

 

* مجله پیک سعادت نسوان

 

در پانزدهم مهرماه سال 1306 به همت جمعی از بانوان شهر رشت، انتشار مجله‌ای در 32 صفحه بنیان گرفت که نام “مجله پیک سعادت نسوان”بر خود داشت. “پیک سعادت” در شمار نخستین نشریات ویژه زنان در ایران است که پس از جنبش مشروطیت منتشر شد. 

او خود مسئولیت اداره و انتشار مجله را که طی شش شماره از مهر 1306 تا شهریور 1307 دوام آورد، بر عهده داشت. نوعدوست در کنار همفکران خود در این جمعیت، علاوه بر انتشار نشریه ی پیک سعادت نسوان (که محل انعکاس آثار نویسندگان برجسته ای چون سعید نفیسی بود) به تاسیس کتابخانه و قرائتخانه ی عمومی، گروه تئاتر و کلاس خیاطی و صنایع دستی برای زنان، اقدام کرد . 

گیلانی‌ها روشنک نوع‌دوست را با مجله پیک سعادت و مدرسه دخترانه سعادت نسوان می‌شناسند. روشنک در شماره اول نشریه‌اش، هدف از انتشار پیک سعادت نسوان را این‌گونه بیان کرد: «در این هنگام که پرده‌های سیاه‌بختی و هزارگونه عوامل تیره‌روزی سدّ بزرگی در مقابل ترقیات نسوان گردیده، در این زمان که اصول اجتماعی تمام ملل خاموش و عقب‌مانده… بالاخره در وقتی که ایران هم از خواب غفلت طولانی خود برخواسته، با این اوضاع اسفناک و رقت‌آور حیاتی و معارف، نسوان ایران ما هم به نوبه خویش سکوت را بیش از این جایز ندانسته، خامه ناتوان به دست گرفتیم که تا حد امکان عوامل و وسایل سیه‌روزی را نشان داده، اصلاحات اساسی آن‌ها را خواستار شویم ». 

عهده دار شدن مسئولیت یک نشریه آن هم در آن زمان چندان راحت نبود.چنانکه روشنک در شماره دوم چنین نوشت: «بر اثر عادت بی منطقی در جامعه برای زن، رفتن در چاپخانه و انجام دادن عمل سهل غلط گیری عیب است. زیرا یاد گرفته اند زن را فقط و فقط مستوره بدانند و پرده نشین بخوانند…. و علت این نواقص بی شمار یک چیز است: ما زن هستیم و بدتر از همه ایرانی و آنان عادت کرده‌اند که ما را ضعیفه و بیچاره و سر و دست شکسته و بی دست و پا بنامند». 

ماهنامه ی پیک سعادت نسوان که امتیاز آن علمی و تربیتی و ادبی بود و بخشی از آن به زنان اختصاص داده شده بود، با گزارش های جالب و مقالات آتشین خود تاثیر زیادی بر زنان روشنفکر گیلان گذاشت.به ویژه که روشنک در کنار انجمن و نشریه اش کلاس هایی را هم به منطور سوادآموزی زنان بزرگسال دایر کرده و کتابخانه ی انجمن هم به کتاب خوانی زن ها کمک چشمگیری کرد. 

روشنک ، مجله‌ی «پیک سعادت نسوان» را این‌گونه شناساند که «قسمت مهم و جزء اعظم آن مربوط به جامعه نسوان می‌باشد؛ در برگیرنده نوشته‌های اخلاقی، ادبی‌، اجتماعی و تاریخی». 

از میان مردان یار و همکار مجله، از اهل قلم و فرهنگ، سعید نفیسی، کریم کشاورز، م. جودی، شناخته شده‌اند. م. جودی، همان میرزا محمدخان؛ رئیس اداره‌ی پست لنگرود است، گیله مردی فرهنگ پرور و خوشنام، اهل شعر و شاعری. کریم کشاورز با نام مستعار «فاطمه»، مقاله‌هائی برای مجله‌ی «پیک سعادت نسوان» می‌فرستاد. کریم کشاورز، خود پس از گذشت پنجاه سالی از آن همکاری قلمی، یعنی درسال هزار و سیصد و پنجاه و پنج خورشیدی و در کتاب «فی ‌مده‌ المعلومه»، این همکاری قلمی را آشکار کرده است. در نخستین شماره‌ی مجله، بر اهمیت آموزش دختران و نیاز به تاسیس مدرسه‌های دخترانه تاکید شده بود. 

مجله‌ی «پیک سعادت نسوان»، برپایه‌ی سرشت و حوزه‌ی کار و کوشش خود، نگاه و علاقه‌ای به کوشش‌ها‌ی جنبش‌های برابری‌ خواهانه‌ی زنان در «جوامع اسلامی» و همسایه، ترکیه‌ی جوان‌، افغانستان و مصر داشت. 

به جرات می‌توان روشنک نوع دوست را یکی از نخستین پایه‌گذاران سوادآموزی و آموزش و پرورش زنان گیلان و یکی از کارآترین مبارزان حقوق زنان ایران دانست. 

پیک سعادت نسوان نیز همانند دیگر نشریاتی که در آن دوران از سوی زنان منتشر می‌شد مبارزه با کلیشه‌های سنتی مردان و زنان و احیای هویت زنانه را در دستور کار خود قرار داده بود و با مقالاتی چون علت تیره روزی زن در جامعه، سهم مادرها در ترقی و تجدد ایران، تشریح اوضاع زنان در افغانستان، عاقبت صیغه و… تلاش میکرد تا قوانین و سنت‌هایی را که عموما بر چارچوب مردانه متکی بودند به چالش بکشد. 

این نشریه که از فرودین ماه 1306 تا شهریورماه 1307 به صورت دو ماهنامه منتشر می‌شد، پس از آن به دلائل نامعلومی از انتشار بازماند.

در سال ۱۲۹۷ نخستین گروه زنان مترقی را در کنار مدرسه «سعادت» رشت تشکیل داد.

اما روشنک فعالیت های خود را درقالبی دیگر ادامه داد و با افتتاح قرائت خانه‌ای به نام پیک سعادت در سال 1309 گام دیگری در آگاه‌سازی زنان برداشت.

 

* اولین تئاتر زنان در گیلان

 

او علاوه بر تاسیس مدرسه و کتابخانه و راه اندازی نشریه، از اجرای تئاترهای زنانه نیز برای آنچه خودش «مبارزه اجتماعی» و «قدم‌های سریع در راه تعالی و نجات و تثبیت حقوق مدنی نسوان» می‌نامید، بهره می‌برد و با تشکیل مجمع فرهنگی و هنری پیک سعادت نسوان، اولین تئاتر زنان در گیلان را در 25 اسفند 1302 با نام «دختر فروشی» که دقیقا گزارش زندگی زنان آن دوران بود، در تماشاخانه اولوش بیک به روی پرده برد. این گروه در کنار اجرای تئاترهایی که به مشکلات آن روز زندگی زنان می پرداخت، به تبعیت از تئاترهای آن زمان در تهران، بخشی از آثار «مولیر» را نیز برای زنان اجرا می‌کرد و کلیه درآمدهای حاصله را صرف مدرسه سعادت نسوان و نشریه پیک سعادت نسوان می کرد. 

در آن زمان رشت دومین شهری بود که پس از تهران، تئاتر را از انحصار مردان خارج کرد، اما عمر این مجمع فرهنگی و هنری چندان طولانی نبود و به بهانه مخالف بودن با سیاست های روز ، برای همیشه تعطیل شد.

 

* روز جهانی زنان

 

جمعیت پیک سعادت نسوان همچنین اولین گروهی بود که هشت مارس را در سال 1300، 11 سال پس از پیشنهاد کلرازتکین برای نامگذاری این روز به روز جهانی زن، در ایران برگزار کرد، تا اعلام کنند: « ما هم امروز جمع شده ایم تا برای نخستین بار در ایران ندای حق طلبانه زنان ایران را در این روز به گوش جهانیان برسانیم». 

هرچند اعضای انجمن پیک سعادت نسوان و برگزار کنندگان روز جهانی زن به زندان افتادند اما تأثیر این برنامه چندی بعد از انزلی به تهران کشیده شد. چنانکه در سال ۱۳۰۶ سازمان بیداری زنان نمایشنامه ی «دختر قربانی» را به مناسبت این روز اجرا کرد. 

تنها اطلاع موثقی که از ادامه زندگی و فعالیت‌های این بانوی گیلانی به جای مانده این است که او تا سال 1320 کاملا تحت نظر شهربانی بود و با وجود توقف انتشار روزنامه و اجرای تئاتر، توانست مدرسه دخترانه سعادت نسوان را حفظ کند.

 

* مسئولیت و مقام ها:

 

از پیشگامان جنبش زنان در ایران

از موسسان جمعیت پیک سعادت نسوان در رشت

صاحب امتیاز نشریه پیک سعادت نسوان

مدیر و بنیانگذار مدرسه سعادت نسوان

تاریخ فوت، محل فوت، هنگام فوت، محل دفن:

 

روشنک بیماری های گوناگونی داشت و در بهار سال 1338 برای معالجه به تهران رفت. خواهرش ملوک و فرزندانش او را در این سفر یاری کردند. متاسفانه بیماری او درمان نشد و روشنک در بیمارستان درگذشت. 

مراسم بزرگداشتش در تهران بدون تشریفات مذهبی و با سخنرانی یکی از دانش آموختگان دانشگاه تهران درباره ی وی برگزار شد. این دانش آموخته که بعدا خود استاد دانشگاه شد، همان مرد جوانی بود که سالها پیش به رشت رفته بود تا زن بگیرد و روشنک او را تشویق کرده بود که به تحصیلات عالیه بپردازد. 

مجلس ترحیم وی در مسجدی در شهر رشت برگزار شد. از آنجایی که روشنک در شهر رشت به عنوان یک فرد چپی معروف بود، روحانیون شهر می خواستند او را بایکوت کنند. اما فرهنگیان شهر از این امر عصبانی شده و به روحانیون فشار آوردند و از آنها خواستند که برجسته ترین روحانی شهر در مسجد در رثای روشنک نوعدوست صحبت کند. موضوع دیگر تنش میان فرهنگیان و روحانیون این بود که روحانیون نمی پذیرفتند که فرهنگیان با کفش وارد مسجد شوند و می گفتند ما در مسجد میز و صندلی نداریم و همه روی فرش می نشینند. ولی سرانجام داخل مسجد را صندلی چیدند و یکی از بهترین واعظین شهر رشت در این مراسم سخنرانی کرد .آرامگاه وی در ابن بابویه تهران است.

 

* نقل قول و خاطرات:

 

روشنک نوع دوست:…دختران من تفاوت شما با پرتقال فروش سر کوچه در دانش شماست.حتی اگر او آدم زحمتکش و خوبی باشد ،وقتی نتواند درست فکر کند،درست زندگی کند،بی فایده است.یک مادر خوب و فداکار اما بی دانش ،هیچ وقت کافی نیست… 

یک بار یکی از خویشان روشنک که جوانی بود که تازه دبیرستان را تمام کرده و کاری گرفته بود، همراه خانواده ی خود از کرمان به رشت رفت که روشنک او را در انتخاب همسر یاری کند. روشنک به او گفت “پاشو! پاشو برو تهران درست را بخوان!” آن مرد جوان حرف روشنک را به جان گوش کرد و به تهران رفت و در دانشگاه تهران به ادامه ی تحصیل پرداخت و تحصیلات خود را تا گرفتن درجه ی دکترا ادامه داد و پس از پایان تحصیل بود که ازدواج کرد. ایشان از دانشگاهیان بنامی شد که سالها در دانشگاه تهران به تدریس ادبیات فارسی پرداخت.(2 ) 

 

1 – مریم حسین خواه «روشنک نوعدوست، بانوی فرهنگساز گیلانی»  روزنامه اعتماد ملی | سه شنبه ۱۷ مرداد ۸۵

 

2 – منبع: سایت سیتی  تومب 

http://www.citytomb.com/wiki/view/Roshanak_Nodoust/

 

 

 

«پیک سعادت نسوان »

 

 850 Safari Jamal 7ناصر رحیم‌خانی  در نوشتۀ خود تحت عنوان «  نگاهی به مجله‌ی «پیک سعادت نسوان» می نویسد: 

  مجله‌ی «پیک سعادت نسوان »، چهارمین نشریه‌ی زنان است که بیرون از تهران، پا گرفته‌اند. نشر‌یه‌ی «زبان زنان» در اصفهان منتشر شد در هزار و دویست و نود و هشت (۱۲۹۸) خورشیدی، «جهان زنان» در مشهد به سال هزار و دویست و نود ونه (۱۲۹۹) خورشیدی و «نسوان شرق» در بندر انزلی در هزار و سیصد و پنج (۱۳۰۵) خورشیدی. سال بعد، با انتشار مجله‌ی «پیک سعادت نسوان» در مهرماه هزار و سیصد و شش (۱۳۰۶) خورشیدی، گیلان و گیلانیان با دومین نشریه‌ی زنانه‌ی آن دیار آشنا می‌شوند. 

 

مجله‌ی «پیک سعادت نسوان»، هشتاد و پنج سال پیش در شهر رشت پایه‌گذاری شد؛ به مدیریت بانو روشنک نوع‌دوست و همکاری شماری از زنان روشنفکر گیلان.

 

نخستین شماره‌ی مجله‌ی «پیک سعادت نسوان» در پانزدهم مهر ماه هزار و سیصد و شش خورشیدی چاپ شد و به دست خوانندگان علاقمند رسید. مجله، هر دو ماه یک بار، به صورت دو ماه‌نامه منتشر می‌شد. درباره‌ی زنان همکار مجله، در نخستین شماره‌ی مجله‌، چنین می‌خوانیم: «این مجله به قلم و آثار فکری جمعی از خانم‌های حساس و معارف‌پرور گیلان اداره خواهد شد». فخر عظمی ارغون، اشرف قائم مقامی، سرور (مهکامه) محصص، جمیله صدیقی و شوکت روستا در شمار همکاران و هیئت تحریریه‌ی «مجله‌ی پیک سعادت نسوان» بودند. مجله، خود را از «کمک نویسندگان محترم» و عموم «خواتین منورالفکر»، بی‌نیاز ندانسته بود. مجله، واژه‌ی «منور‌الفکر»، ابداعی مترجمان و نویسندگان طلیعه‌ی جنبش مشروطه‌خواهی را بکار می‌برد. مفهومی برساخته در آغازه ی آشنائی با مفهوم های عصر روشنائی فرانسه. بدین ترتیب «مجله‌ی پیک سعادت نسوان»، «زنان روشنفکر» زمانه‌ی خود را به همکاری فرامی‌خواند و نوید می‌داد که نوشته‌های زنان روشنفکر در «اطراف آمال و ایده‌آل قلبی کارکنان و مرام مجله» را چاپ کند و «به معرض افکار و استفاده عامه» بگذارد. اما «آمال و ایده‌آل » و «مرام» مجله‌ی «پیک سعادت نسوان» چگونه بیان شده بود؟ بانو روشنک نوع‌دوست، در همان نخستین شماره و در سرسخن مجله، زیر عنوان «بیان مقصود»، چنین نوشته است: «در این هنگام که پرده‌های سیاه‌بختی و هزار گونه عوامل تیره‌روزی، سد بزرگی در برابر ترقیات نسوان گردیده… ما هم بنوبه خود خا‌مه نا‌توان را بد‌ست گرفته‌ایم که تا حد امکان عوامل و وسایل تبه‌روزی را نشان داده، اصلاحات اساسی آن‌ها را خواستار شویم. مجله ما نیز خود را برای مبارزه اجتماعی تجهیز نموده، در سلک مطبوعات عالم نسوان ایران… مجله شمع ضعیفی است که در راه ترقی و سعادت نسوان گذاشته می‌شود و امیدوار است قدم‌های سریعی در راه تعالی و نجات و حقوق مدنی نسوان به پیش بردارد».

 

روشنک نوع‌ دوست، مجله‌ی «پیک سعادت نسوان» را این‌گونه شناساند که «قسمت مهم و جزء اعظم آن مربوط به جامعه نسوان می‌باشد؛ در برگیرنده نوشته‌های اخلاقی، ادبی‌، اجتماعی و تاریخی».

 

از میان مردان یار و همکار مجله، از اهل قلم و فرهنگ، سعید نفیسی، کریم کشاورز، م. جودی، شناخته شده‌اند. م. جودی، همان میرزا محمدخان رئیس اداره‌ی پست لنگرود است، گیله مردی فرهنگ پرور و خوشنام، اهل شعر و شاعری. کریم کشاورز با نام مستعار «فاطمه»، مقاله‌هائی برای مجله‌ی «پیک سعادت نسوان» می‌فرستاد. کریم کشاورز، خود پس از گذشت پنجاه سالی از آن همکاری قلمی، یعنی درسال هزار و سیصد و پنجاه و پنج خورشیدی و در کتاب «فی ‌مده‌ المعلومه»، این همکاری قلمی را آشکار کرده است.

 

در نخستین شماره‌ی مجله، بر اهمیت آموزش دختران و نیاز به تاسیس مدرسه‌های دخترانه تاکید شده بود. دانسته است که ده سالی پیش از راه‌اندازی مجله‌ی «پیک سعادت نسوان»، روشنک نوع‌دوست ،مدرسه‌ی دخترانه‌ی «سعادت نسوان» را تاسیس کرده بود در سال هزار و دویست و نود و شش /۱۲۹۶/ خورشیدی. مدرسه‌ای چهار کلاسه و در شمار نخستین مدرسه‌های دخترانه‌ی گیلان. در این مدرسه، کلاس اکابر زنانه برپا شد؛ به مدیریت سرور (مهکامه) محصص و بیش از صد /۱۰۰/ زن گیلگ آموزش دیدند .این همه اما، سهل و آسان بدست نیامده بود، با ایستادگی و سخت‌کوشی و در زمانه‌ای به دست آمده بود که کهنه‌اندیشان آن دیار، بانو فرزانه نیکروان ، مدیر دبستان آذرمیدخت را تکفیر کردند، آزار دادند، به مدرسه‌اش سنگ انداختند و در و پنجره‌ی مدرسه را شکستند و باز اینهمه در حالی که پدر فرزانه نیکروان خود از بازرگانان شناخته شده‌ی شهر رشت بود. سختی بدست آوردن پروانه تاسیس مدرسه‌ی دخترانه از اداره‌ی معارف بجای خود، اجاره‌ی محل و ساختمان مدرسه هم برای زنان دشوار بود. روشنک نوع‌دوست که با پشتیبانی و به اعتبار پدر، ساختمان مدرسه را اجاره کرده بود، با کوشش بسیار توانست پروانه‌ی تاسیس مدرسه‌ی دخترانه‌ی شش کلاسه را هم بدست آورد در سال هزار و سیصد و دو /۱۳۰۲/ خورشیدی. بدین ترتیب، هنگام راه‌اندازی مجله‌ی «پیک سعادت نسوان» در سال هزار وسیصد و شش /۱۳۰۶/ خورشیدی، بانو روشنک نوع‌دوست، پیشینه و اندوخته‌ی آموزشی و تجربی پرباری دارد در شناخت دشواری‌های برسر راه دگرگون کردن موقعیت زن ایرانی/ گیلانی در این زمینه و دیگر زمینه‌های اجتماعی و سیاسی. در نخستین شماره‌ی «پیک سعادت نسوان»، م. جودی مقاله‌ای دارد با عنوان «زن در جامعه ما». لاف و گزاف یکی از «رجال» مدعی طرفداری از آزادی را، این گیله مرد شاعر شوخ، چنین پاسخ می‌دهد: «ملتی که با زنان خود مثل بهائم و جانوران وحشی معامله کند، حق دعوی آزادی‌خواهی ندارد.»

 

در شماره‌ی دوم، سعید نفیسی، مقاله‌ای نوشته است با عنوان «سهم مادرها در ترقی و تجدد ایران». اگر بخواهیم با در نظر داشت این گزاره‌ی سعید نفیسی، سخنی بگوئیم درباره «سهم» خود زنان روشنفکر یا «خواتین منورالفکر» مجله‌ی «پیک سعادت نسوان»، آنگاه گذشته از «سهم» زنانه‌ی خودشان در کوشش‌های فکری و قلمی و تلاش عملی در راه «ترقی» و «تجدد»، درباره‌ی «سهم» مادرانه‌ی آن‌ها در«ترقی» و«تجدد» هم، می‌توان به راستی به اشاره‌ای کوتاه بسنده کرد و گفت و گذشت که فخرعظمی ارغون، مادر سیمین‌بر خلیلی/ سیمین بهبهانی/ است و سرور (مهکامه) محصص، مادر اردشیر محصص. و نیازی نیست به کیل و پیمانه‌ی بازارچه‌ی آوازه‌گری سیاسی برای سنجیدن «سهم» سیمین بهبهانی شاعر و «سهم» اردشیر محصص کاریکاتوریست آزاد از هرچه رنگ تعلق، در ترقی فرهنگ و هنر تجددگرایانه‌ی ایران.

 

در شماره‌ی سوم مجله‌ی «پیک سعادت نسوان»، در مقاله‌ای با عنوان «زن و مرد»، نابرابری اجتماعی زن و مرد نقد می‌شود. نویسنده، با امضای پ. ا، نسبت دادن این نابرابری‌ها به تفاوت جسمی زن و مرد را «عقیده‌ی طفلانه» می‌داند.

 

در شماره‌ی چهارم، شعر بلندی چاپ شده است در نقد «صیغه» با عنوان «در عاقبت صیغه‌روی» با امضای م. شیدوش.

 

مجله‌ی «پیک سعادت نسوان»، برپایه‌ی سرشت و حوزه‌ی کار و کوشش خود، نگاهی و علاقه‌ای دارد به کوشش‌ها‌ی جنبش‌های برابری‌خواهانه‌ی زنان در «جوامع اسلامی» و همسایه، ترکیه‌ی جوان‌، افغانستان، مصر. می‌دانیم زنان برابری‌خواه مصر، هدا شعراوی، سزا نبراوی، بناویه موسی، در بازگشت از گردهمائی فمینیستی رُم، در برابر صدها زن و مرد استقبال کننده در ایستگاه راه آهن قاهره، حجاب برداشتند در سال هزارو نهصد و بیست وسه /۱۹۲۳/ میلادی.

 

مجله‌ی «پیک سعادت نسوان»، در شماره‌ی چهار و پنج /۴ و ۵/ اردیبهشت ماه و تیرماه هزار و سیصد و هفت /۱۳۰۷/ خورشیدی، دو نوشته درباره‌ی افغانستان، چاپ کرده است. «اوضاع زنان در افغانستان» و «خلاصه‌ی مصاحبه با علیاحضرت ملکه ثریا». در این مصاحبه، ملکه ثریا، ملکه‌ی افغانستان به پرسش خبرنگار غربی درباره‌ی حجاب اسلامی پاسخ می‌دهد. مصاحبه از نشریه‌ای اروپائی، ترجمه شده است و به مناسبت سفر امان‌الله خان پادشاه افغانستان و همسرش ملکه ثریا به ایران و دیدار با رضاشاه چاپ شده است. «ثریا طرزی»، در سوریه به دنیا آمد در خانواده‌ای از خاندان‌های حکومت‌گر و اصلاح‌طلب افغان‌، آن زمان تبعیدی در سوریه. فارسی و عربی و ترکی و فرانسه را در سوریه آموخت. با آغاز دوره‌ی اصلاحات تجددگرایانه‌ی امان‌الله خان در هزار و سیصد و پنج /۱۳۰۵/ خورشیدی، ثریا طرزی، ملکه ثریا، نقش موثری داشت در برنامه‌های آموزش دختران، در نقد چند همسری، و در نقد حجاب و برقع. در سفر سال هزارو سیصد و هفت /۱۳۰۷/ خورشیدی به ایران، و در دیدار با رضا شاه و درباریان پهلوی، ملکه ثریا، بدون حجاب در این دیدارها حضور دارد. در واقع ده سالی پیش از «کشف حجاب» اجباری رضاشاه، ثریا طرزی، زن زیرک و زیبای افغان، خود بدست خود حجاب از چهره برداشته است با آگاهی خود و به اراده‌ی خود.

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید