بسیاری از واژگان درفرازونشیب دوران اصالت خود را ازدست داده ودرمعنایی غیرازانچه که دلالت برآن دارند بکارگرفته میشوند.ازاین قبیل واژگان بسیارمیتوان یافت،ازجمله ،مصطلحاتی چون،استعمارواستثمارکه از معنای اصلی واولیه خود تهی گشته وامروزه درمعنایی متضاد با معنای سابق خود بکار بسته میشوند.این تغییرمعنایی میتواند جهات مختلفی داشته باشد.ازجمله این جهات میتوان به فریب آدمیان ویا توجیه وسرپوش نهادن به ناتوانی ها واشتباهات خود اشاره کرد.
عموما بسیاری از این واژگان درمیدان سیاست وتوسط اصحاب سیاست اصلالت معنایی خود را ازدست داده ودرمعنایی دیگراستعمال میشوند.
واقع بینی یکی از واژگانی میباشد که این روزها در فرهنگ سیاسی ایران ازسوی طیف اصلاح طلب استعمال میگردد.اصلاح طلبان مواضع خود پیرامون شرکت درانتخابات وحمایتشان ازحجه الاسلام شیخ حسن روحانی را تحت عنوان واقع بینی طرح مینمایند.اما آنچه میباید بدان توجه داشت اینکه:
چهاردهم خردادماه اخیربیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مبنی برتحریم یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بر روی سایت های خبری قرارگرفت.این سازمان سیاسی با رویکرداصلاح طلبی درقسمتی از بیانیه صادره ضمن اعلام تحریم انتخابات ،احزاب وشخصیت های برجسته اصلاح طلب را مخاطب قرارداده وعنوان داشته:
« سازمان متواضعانه به احزاب و چهرههای برجسته و محترم اصلاح طلب پیشنهاد میکند از ورود به انتخابات و حمایت و معرفی نامزد اجتناب کنند. نتیجه این انتخابات از هم اکنون روشن است. رد صلاحیت آقای هاشمی یک دلیل بیشتر نداشت و آن پیروزی قطعی ایشان در انتخابات بود. بنابراین تصور این که با حمایت از یکی از نامزدهای متفاوت موجود حداقل شانسی برای پیروزی در انتخابات وجود داشته باشد، منتفی است. ما با اطمینان کامل به پایبندی چهرههای برجسته ومحترم اصلاحات به اصل مصالح و منافع ملی خاضعانه اعلام میکنیم حمایت ازیکی از نامزدهای متفاوت موجود در انتخاباتی که نتیجه آن از هم اکنون مشخص شده است، نه تنها گامی در جهت انجام وظایف و تعهدات ملی نیست، بلکه چنین اقدامی حاکمیت موجود را در ادامه رویههای مخرب و ضد ملی خویش و تحمیل خسارتهای جبرانناپذیر بر مصالح و منافع ملی مصرتر و مصممتر خواهد کرد. اعتراض به صحنهآرایی مضحک موجود تحت عنوان انتخابات ریاست جمهوری و خودداری از شرکت در آن، اقدامی ملی و در جهت دفاع از آرمانهای انقلاب ملت ایران است که در معرض مصادره و استحاله قرار گرفته است»
اما از دیگر سوسید محمد خاتمی در مورخه بیست و یکم خردادماه با صدور بیانیه ای ازانصراف دکتر حسن عارف از کاندیداتوری ریاست جمهوری تقدیرو حمایت خود را از کاندیداتوری حسن روحانی اعلام داشت.خاتمی در این بیانیه دلایل حمایت از حسن روحانی را اینگونه برمیشمرد:« اینک در حالی که دیگر فرزند توانمند ملت جناب آقای دکتر حسن روحانی که اهل خیر و خدمت و اندیشه و تدبیر در صحنه است و مواضع استوار خود را که در مسیر خیر و نیاز و مطالبه مردم شریف است به خوبی اعلام کرده است، علاقمندان به کشور و سرنوشت آن و خواستاران تحول مثبت در عرصه حیات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و بین المللی می توانند به انتخابی دست بزنند که به یاری خداوند جامعه را به سوی آینده بهتر رهنمون شود»
اما پیش از این درمورخه چهاردهم اردیبهشت ماه خاتمی با برشمردن کاستی های موجود کشور در حوزه های داخلی وخارجی ، خواست رهبرجمهوری اسلامی را شرط لازم برای رفع موانع و معضلات این چنین عنوان کرده بود:
« همه اینها در صورتی خواهد شد که تفاهمی در سطح بالا باشد. بدون اینکه رهبری بخواهند و بدون هماهنگی با ایشان مشکلات حل نخواهد شد»
حال آنچه دراین میان خود را برجسته مینماید اینکه:
1.مواضع اخیر خاتمی در حمایت از کاندیداتوری روحانی با مواضعش درمورخه چهاردهم اردیبهشت ماه در تضاد قرار میگیرد.فی الواقع خارج ازدوگزینه متصور نیست.یا به گفته خاتمی باید تفاهمی در سطح بالا و با خواست وتمایل رهبر جمهوری اسلامی به تغییردر جهت مثبت شکل گرفته باشد که شخص روحانی در صورت مفروض گرفته شده خاتمی بتواند آنچه را در بیانیه اخیر خاتمی بدان اشاره شده است جامه عمل بپوشاند ودراین صورت خاتمی میباید آشکارا مراحل ومبانی مذاکره وتوافقات با رهبری نظام را به گونه شفاف به پیشگاه ملت ارائه دهد.ویا شق دیگر اینکه هیچ گونه توافقی با رهبری نظام صورت نگرفته وشخص علی خامنه ای هیچگونه تمایلی برتغییردرجهت مثبت نداشته.دراین شق قضیه تضاد مابین موضع متقدم ومتأخرخاتمی همچنان برقراراست ودر این صورت هیچ تحلیلی جز عوام فریبی از سوی خاتمی متصور نیست.
2.تناقض دیگرمابین بیانیه صادره سازمان مجاهدین انقلاب مبنی برتحریم انتخابات وبیانیه صادره خاتمی مبنی برحمایت از کاندیداتوری حسن روحانی مورد روئیت واقع میشود.سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شرکت و حمایت ازکاندیدای خاص در انتخابات را موضعی در جهت منافع ضد ملی ومخرب خوانده وخاتمی دربیانیه صادره اش در حمایت از روحانی انتخاب وی از سوی مردم را رهنمون شدن به آینده ای بهترخوانده است.حال درتضاد میان دو بیانیه مذکور از سوی اصلاح طلبان واقعا کدام بیانیه به مصلحت بوده وواقع بینی در آن لحاظ گشته؟
3.اصلاح طلبان که همواره برشعارمطالبه محوری تکیه دارند بنا برواقع بینی میباید از اشخاصی در انتخابات حمایت بعمل آورند که شناسنامه سیاسی شان بیانگر برآورده نمودن مطالبات مطالبه محوران باشد.اما با کمال تعجب شناسنامه سیاسی شیخ حسن روحانی عضویت وی درتشکل سیاسی جامعه روحانیت مبارزرا نشانگراست،هرچند جامعه روحانیت از وی حمایت نکرده است اما هرچه باشد روحانی عضویت درتشکلی دارد که با خواست های مطالبه محورزمین تا آسمان نه فقط تفاوت بلکه در فهم نمیگنجد.
4.اصلاح طلبان که همواره خود را با واژگانی همچون واقع بینی تبرئه ومنتقدان خود رابا چماق واژه هایی همچون ذهنیت گرا وآرمان گرا میرانند در قبال تضادهایی که در کوتاه مدت اخیراز این جریان سیاسی برشمرده شد چه توجیه واقع گرایانه ای خواهند داشت؟مضافا از میان تناقضات کنونی کدام تناقض واقع گرایانه میباشد؟
گویی اصلاح طلبان واژگان را از معنی تهی کرده اند تا همانا واژگان را درآنچه میخواهند بکارگیرند.