back to top
خانهدیدگاه هاجمال صفری: عباس میرزا نایب السلطنه ازپیشروان اصلی تجدّد خواهی و...

جمال صفری: عباس میرزا نایب السلطنه ازپیشروان اصلی تجدّد خواهی و اصلاحات در ایران (بخش سوم)

   مقدّمه

 

حکومت ایران در زمان سلطنت باباخان که پس از قتل آقا محمّد شاه بدست نزدیکانش 1211- ه .ق/ 1796 م- با لقب فتحعلى شاه و به عنوان دومین پادشاه سلسلۀ نوپاى قاجار تاجگذارى کرده بود 1، از تغییرهاى جهان پیرامونش بى خبر و به دور مانده و با مفاهیم تغییر یافته عرصۀ مناسبات سیاسى بین المللى بیگانه بود. اثرهاى این بى خبرى و دورى به تدریج و به محض توجّه قدرت هاى استعمارى به

ایران، بروز و نمود یافت و با اصطکاک ها و برخوردهاى نظامى و سیاسى، شدّت و عمق آن به روشنى هویدا شد. بارزترین نمود این مسئله در جریان جنگ هاى ایران و روس بود. کاستى ها و نواقص موجود، سردمدار سپاه، نایب السلطنه، عباس میرزا.را به اندیشه اى واداشت که نتیجۀ مستقیم آن شکل گیرى جریانى شامل اقدامات اصلاحى بود که در ابتدا  شامل  مسایل  نظامی  و سپس حیطه هاى اجتماعى و فرهنگى شد.

اصلاحات بیانگر مفهومى  است  از تغییر  و تحوّل  به سوی وضعیتی  بهتر؛  به زبان دیگر حرکتى است به سوى تکامل، در جهت رشد  و پیشرفت  و بهبود  و اوضاع  تغییر ، همواره با اصطکاک و مقاومت روبرو شده است، با درجات مختلف شدّت و ضعف  بشر ، از آغازین روز تا امروز  با شدّت  و ضعف متفاوت، همواره در صدد پیشرفت و در این راه ناگزیر  از تغییر  بوده است . در جریان  این تغییرها همواره  منافع و اعتقادات برخى اشخاص باید قربانى این پیشرفت  تحوّل مى شد؛ و این همان اصطکاک و مقاومتى بود که به تند شدن یا کند شدن جریان اصلاحات مى انجامید.جریان تغییر ، گاهی  بر اثرمقاومتها وواکنش متقابل اصلاح طلبان دربرابر آن، تسریع مى شد وگاهی نیزسرکوب  و مقاومت  در برابر این تغییرشدیدتر از نیروى اصلاح خواهى بود و مى توانست این جریان را کند  و گاهی ظاهراً خاموش کند. ولی از آنجا  که تغییر، ناگزیر لازمه زندگى بشر است و نفس زندگى آدمى بدون تبدیل  و تحول  بی معناست . آنچه  باید از میان مى رفته و آنچه باید آفریده مى شده، همیشه راه خود را  پیموده اند. در این میان ، آن گوشه  از تاریخ  تغییرها و تبدیل ها ما را به خود مشغول مى دارد که در دورۀ دوّمین پادشاه قاجار، فتحعلى شاه و ولیعهدش عبّاس میرزا رخ داده است.

نظرما برتغییرها و اصلاح هایى است که نایب السلطنه عبّاس میرزا، عامل اجراى آن بوده است؛ و چگونگى و سرانجام آن.

 

   آغاز اصلاحات:

آن چه در این دوره بر ایران رفته را عبدالرزاق دنبلى درمآثر سلطانیه چنین بیان مى کند:

نه سپاه را نظامی و نه رعیت را انتظامی و نه کار را قوامی و نه ملتزمان رکاب را قوامی و نه قلعه و حصاری که در هجوم نابکاری بکار آید و نه از پیاده و سوار نامداری و کارگذاری که « در میدان پیکار و هنگام کارزار در شمار آید…»(2)

خصوصیت اقتصاد کشاورزی و وضعیت خاص حاکم بر آن،نفوذ و حاکمیت عد ه معدودی ارباب (حاکم) برعده فراوانی ازکشاورزان بى زمین که به دلیل عدم احساس نیاز یا مشغله های خاص زندگی کشاورزی، سواد هم نداشتند (3)، تقابل روزافزون منافع دو گروه حاکم و محکوم و وخیم تر شدن زندگی کشاورزی.با توجه به جنگ های تحلیل برنده اى که از سقوط صفویان آغاز شده بود را به دنبال داشت. البته از نظر نباید دور داشت که یکپارچگی حکومت قاجاری، از ناامن یهای قبل از آن کاسته بود (4 )د، ولی خودسرى شاه که بعد ازخشونت آقامحمدشاه، کار جانشین ر ا آسان تر برای اطاعت بی چون و چرا. حداقل در ظاهر.و در واقع نقطه ای برای تأمین انضباط بیشتر اجتماعی در آمده بود.

ساختاراجتماعی در ایران، تفاوت  عمده ای  با آنچه  پیش از این بود. نداشت : خانواد ه ایل صاحب اختیار ودر رأس آنان شاه، و سپس روحانیون مذهبی و خانواد ه های وابسته به این دو طیف در راس قدرت بودند؛ (5) تفکیک داخلی طبقات و اصناف فودست نیز هنوز  انجام نپذیرفته بودو اصولاً در حیطه مبحث ما نیز نیست.این نوع ساختار اجتماعی، مستلزم  این بود  که هر نوع  تغییر و تحولی لزوماً از بالای هرم اجتماعی صورت پذیرد و راهکارهای آن هم از همین تجویز  و اجرا گردد. آنچه  دربار ه لزوم احساس نیاز به تغییر نزد عباس میرزا نایب السلطنه و قائم مقام فراهانی میرزا عیسی گفتیم ، نیز در  همین مقوله م ی گنجد.

درباره ترقی خواهى و کنجکاوى عباس میرزا  در سفرنامه های خارجی و نوشته های داخلی نگاشته اند. آنچه او در گفتگو با ژوبر، سفیر ناپلئون  در ایران  بیان کرده و توصیفی که ژوبر از شخصیت « هواخواه علوم و صنایع اروپایی » اونموده (6 ) ، همچنین آنچه  میرزا بزرگ قانم مقام  از « افکار تجددخواهانه » و علاقمندی عباس میرزا  به « اصول و رو ش هایی اروپایی » و خواست نایب السلطنه مبتنی بر تطابق اوضاع آذربایجان با این روشها، نوشته است، 7 نمونه هایی از افکارنوگرای عباس میرزا نایب السلطنه است. آن چنان که پیش از این گفتیم ابواب جمعی نایب السلطنه نیز همچون او، خواهان اصلاحات و تغییر و تحول به سبک اروپایی بودند. افرادی همچون میرزا عیسی فراهانی و بعدها پسرش.میرزاابوالقاسم فراهانی که هر دو مقام قائم مقامى در دربار عباس میرزا داشتند و یا میرزا شفیع صدراعظم. (8)

نخستین علتی که باعث توجه به اصلاحات به شیو ه مدرن و غربی در ایران شد، جنگ هایی بود که بین ایران و روسیه در دو دوره انجام شد و پیش ازاین، دراین باره سخن گفتیم. آن چه در مدت این جنگ ها بر ایران و قشون آن رفت، عباس میرزا و وزیر او میرزا عیسی قائم مقام را به این اندیشه واداشت که آنچه روس ها را در میدان نبرد این چنین توانا و بی حریف ساخته چیست و چرا قشون ایران از آن بی بهره است؟

در واقع طی این جنگ ها بود که عباس میرزا و میرزا بزرگ. میرزا عیسی.به نقاط ضعف کلی قشون پی بردند و درصدد برآمدند که از نقاط قوت سپاه روسیه تقلید کنند. 9 این تفاوت به قدری روی عباس میرزا اثر گذاشته بود که حتی دربرخورد با بیگانگان و گفتگو با آنان نیز نمود داشت؛ به عنوان نمونه در گفتگویی که عباس میرزا با ژوبر داشته از راز ترقی آنان و دلیل ضعف ایرانی ها پرسیده است.(10)

نایب السلطنه با همراهى میرزا بزرگ قائم مقام( 11 ) ، تغییرها را از منطقۀ تحت حکمرانی خود، آذربایجان، آغازکرد. وى سعی کرد با تغییرهایی در اوضاع قضایی و مالی، دستگاه دیوانسالاری آذربایجان را انتظامی ببخشد و از برخی اجحاف هاکه دربارۀمردم می شد، جلوگیری کند :

«.. حکم اشرف نفاذ یافت که در هر یک از  ولایات آذربایجان  دیوان خاصّه بنا کنند و امیرى صاحب فطانت  با یکی  از فضلا برای اجرای اوامر  شرعیه  به دیوان  نشینند…»( 12 )

همچنین تلاش کرد با احیای قنات ها و تعمیر ویرانی های آذربایجان ،  کشاورزی را رونق دهد و امنیت را برقرار سازد:

«…وقنوات منطسمه را صاحبان املاک آباد نموده آبی بروی کار نیک نامی  و خجسته  فرجامى آرند…»(13)

همچنین برای جلوگیری از اجحاف بر مردم ، ترتیبی  داد که مواجب  و اسب  چاپارها که تا آن زمان توسّط مردم تأمین می شد و حتّی موظّف  به پذیرایی از چاپارها بودند. علاوه اختصاص مواجب و اسبی برای چاپارها، برای استراحت آنها نیز مهمانخانه هایی مهیّا شود.

« هر کس از متردّدین  در بار سلطانی  و سایر دول از ولایات عبور مینمایند خرجى جداگانه براى عجزه و رعایاى ولایت نیست. دواب و اسب چاپارى و اخراجات عرض راه و مصادف ازاحاد مترددین تا به معارف از عابرین و قاصدین از ایلچیان روم و فرنگ… تمامى اخراجات و مصارف عرض راه از سرکار شوکت مدار است و کسى را جرأت آن نیست که توبره کاهى در راهى از رعیتى خواهد یا به شلتاق منکر جان ضعیفى را در شکنجه ظلم و تعدّى کاهد.»( 14 )

علاوه برآن به اوضاع بهداشتی مردم منطقه نیز توجّه شد. برای اوّلین بار آبله کوبی درایران توسّط

جرّاحان انگلیسی اجرا شد- زمستان 1226 ه. ق – گو اینکه بدلیل بدگمانی دولت و عدم همکاری پزشکان ایرانی ادامه نیافت.( 15)

درهر حال اوضاع بی سامان آذربایجان را نظمی دوباره بخشید و البتّه باید گفت که تا حدّ زیادی نیز

موفّق به این کار شد. (16)

از جمله امور اصلاحی که انجام شد، فرستادن محصّل برای آموختن زبان و علوم خارجه و استخراج . معادن و هنرهای نظامی به کشورهای اروپایی بود( 17) که از سوی میرزا عیسی قائم مقام فراهانی انجام شد( 18 )گو اینکه این شخص همۀ عملکرد خود را منسوب به ولی نعمت خود، عبّاس میرزا می کرد.

میرزا صالح شیرازى یکى از جوانانى است که سال 1230 ه. ق/ 1815 م به دستور عبّاس میرزا براى تحصیل عازم انگلیس شدند. چهار نفر دیگر نیز همراه او بودند. میرزا رضا صوبه دار توپخانه، میرزا سیدجعفر پسرمیرزا تقى وزیر تبریز، میرزا محمدجعفر، استاد محمّدعلى چخماق ساز.( 19 )مخارج این افراد توسّط عبّاس میرزا نایب السلطنه پرداخت مى شد.( 20 )

میرزا صالح، طیّ سفرش  از روسیه  هم عبور کرد  که با میرزا ابوالحسن خان شیرازى دیدارى داشت و مورد توجّه او واقع شد. از جمله فعّالیت هاى او در انگلستان ورود به  فراموشخانه بود – 1233 ه.. ق/ 1817 م. وى پس از بازگشت به ایران  نیزبا  کمک  میرزا جعفر  مهندس  و ابوالحسن خان شیرازى و سرگوراوزلى فراموشخانه تأسیس کرد( 21 ). تحصیل وی در انگلستان  شامل  حکمت طبیعی ، تاریخ، زبان لاتین و فرانسه و البتّه صنعت چاپ بود که با آوردن  دستگاه چاپی از انگلستان ، تأسیس اوّلین  روزنامه به نام کاغذ اخبار را انجام داد.( 22 )از این شخص سفرنامه ای  نیز  به جا مانده  که شرح مسافرت او به انگلستان و ذکر حوادث زمان اقامتش- البته با رعایت جانب احتیاط – است.

نویسنده به بیان همۀ مطالب نمی پردازد و مثلا” درباره فراماسونرى از شرح و بسط مطلب خوددارى

می کند.( 23 ) 

از محصّلین دیگر، محمّدعلى چخماق ساز بود که به دلیل موقعیت ویژه اش از او یاد مى کنیم. او که در

کارگاه اسلحه سازى در تبریز مشغول بوده، براى آموختن اسلحه سازى و توسّط میرزا صالح براى تحصیل درانگلستان معرّفى مى شود( 24 )که در ازاى کار مجّانى درکارخانۀ اسلحه سازى در انگلستان، کارآموزى مى کرده است.( 25 ) این شخص در مدّت حضورش در انگلستان بدون اطّلاع و مشورت دوستانش، دخترى انگلیسى را مطابق آداب انگلستان در کلیسا به عقد خود درمى آورد که به این سبب مورد بى اعتنایى دوستانش نیز قرارمى گیرد. به هر حال او همسرش را با خود به ایران آورد و البتّه همسرش با زنان حرم ولیعهد رفت و آمد نیز پیدا کرد.( 26)  پس از بازگشت، میرزا محمّد على در جرگۀ نجباى ایران درآمد و با آنچه که در انگلستان آموخته بود، دستگاه توپ ریزى ساخت که روزانه یک عراده توپ سوار مى کرد. (27 )

محصّلین دیگرى نیز به خارج از ایران فرستاده شدند. از جمله پیش از این در سال 1226 ه.. ق/ 1811م دو دانشجو به انگلیس اعزام شدند تا در زمینه هاى علمى و صنعتى تحصیل کنند. کاظم پسر نقّاش باشى عبّاس میرزا براى تحصیل نقّاشى و حاجى بابا افشار پسر یکى از صاحب منصبان عبّاس میرزا براى تحصیل طبّ و شیمى( 28 ) اوّلى پس از هیجده ماه به مرض سل درگذشت و در انگلستان مدفون شد و دوّمى با راه یافتن به دانشگاه آکسفورد و تحصیل طبّ، پس از بازگشت به ایران به عنوان حکیم باشى در دستگاه عبّاس میرزا مشغول بود. همچنین وى در سفر خسرو میرزا پسر عبّاس میرزا به روسیه‎ ‎براى‎ ‎عذرخواهى‎ ‎از قتل‎ ‎گریبایدوف‎ ‎روسى‎ ‎در‎ ‎ایران،‎ ‎حکیم‎ ‎باشى‎ ‎او‎ ‎بود(29‎)

سال‎ 1814 ‎م‎ ‎پنج‎ ‎نفر‎ ‎به‎ ‎فرانسه‎ ‎و‎ ‎سال‎ 1816 ‎م‎ ‎نیز‎ ‎دانشجویان‎ ‎دیگرى‎ ‎به‎ ‎اروپا‎ ‎اعزام‎ ‎شدند(30) ‎عبّاس‎ ‎میرزا در‎ ‎پیمان‎ ‎نامه‎ ‎هایى‎ ‎که‎ ‎با‎ ‎دول بیگانه منعقد مى‎ ‎شد‎ ‎به این مطلب توجّه داشت و ‏‎ ‎از‎ ‎پیشنهاد‎ ‎آنها‎ ‎در‎ ‎این‎ ‎زمینه استقبال‎ ‎مى‎ ‎کرد‎. ‎ژنرال‎ ‎گاردان‎ ‎که به عنوان  سفیر فرانسه و به همراهی  ‏تعدادی ‏‎ ‎مستشار‎ ‎نظامی‎ ‎وارد‎ ‎تهران شده‎ ‎بود،‎ ‎تعهّد‎ ‎کرد‎ ‎که‎ ‎هر‎ ‎ساله‎ ‎تعدادی‎ ‎جوان‎ ‎ایرانی‎ ‎برای‎ ‎تحصیل‎ ‎و‎ ‎تعلیم‎ ‎به پاریس‎ ‎بفرستد‎.(31) ‎پیشنهادی که‎ ‎بعدها‎ ‎مورد‎ ‎توجّه‎ ‎سرهارفورد‎ ‎جونز‎ ‎انگلیسی‎ ‎قرار‎ ‎گرفت‎ ‎و‎ ‎عیناً‎ ‎به‎ ‎ایران‎ ‎اعلام‎ ‎شد(32. ‎)

اعزام‎ ‎دانشجو‎ ‎به‎ ‎خارج‎ ‎ازکشور و آشنایی دانشجویان با مظاهر متفاوت ‎ ‎بیرون‎ ‎از‎ ‎مرزهاى‎ ‎ایران،‎ ‎منجر‎ ‎به  ایجاد‎ ‎تفکّرات‎ ‎و‎ ‎نگرش‎ ‎هاى‎جدید در این افراد  ‎مى‎ ‎شد‎.  دانشجویان تأثیرپذیرى‎ ‎از‎ ‎فرهنگ‎ ‎محیط‎ ‎تحصیل شان،‎ ‎دچار‎ ‎تحوّلات‎ ‎فکرى‎ ‎مى‎ ‎شدند که نتیجۀ آن  به شکل  تغییرات ظاهری ، همچون ‎ ‎ورود‎ ‎و‎ ‎کارگیرى‎ ‎فنون و‎ ‎علوم‎ ‎جدید‎- ‎همچون‎ ‎ترجمه‎ ‎ کتب ، نقشه کشی  به شیوۀ مهندسی نظامی ،‎ ‎و‎ ‎صنعت‎ ‎چاپ‎- یا‎ ‎نوگرایى ذهنى‎ ‎نسبت‎ ‎به‎ ‎مفاهیمى‎ ‎چون‎حکومت ، آزادی و قانون عیان  ‎مى‎ ‎شد‎. ‎اینان‎ ‎عموماً‎ ‎از‎ ‎بزرگ‎ ‎زادگان بودند‎ ‎و‎ ‎پس‎ ‎از‎ ‎بازگشت‎ ‎به‎ ‎ایران‎ معمولاً مصدرمشاغل و مناصب دولتی ‎مى‎ ‎شدند،‎ ‎اهمّیت‎ ‎این‎ ‎تغییر‎ ‎و‎ ‎تحوّل را‎ ‎مى‎ ‎توان‎ ‎دریافت‎. ‎میرزا‎ ‎صالح‎ ‎شیرازى‎ ‎از‎ ‎نمونۀ‎ ‎این‎ ‎افراد‎ ‎است‎. ‎وى‎ ‎در‎ ‎زمینه‎ ‎علوم‎ ‎و‎ ‎فنونى‎ ‎چون‎ ‎صنعت چاپ،‎ ‎همچنین‎ ‎مفاهیمى‎ ‎چون‎ ‎قانون‎ ‎و‎ ‎انتخابات‎ ‎عمومى‎ ‎و‎ ‎محدودیت‎ ‎اختیارات‎ ‎شاه‎ ‎در‎ ‎اروپا،‎ ‎مطالبى‎ ‎را‎.‎بیان مى‎ ‎کند‎ ‎که‎ ‎نشان‎ ‎گر‎ ‎تاثیر‎ ‎پذیرى‎ ‎ذهن‎ ‎وى‎ ‎از‎ ‎آنهاست.(33 ) ‎

دربار‎عبّاس‎ ‎میرزا‎ ‎نایب‎ ‎السلطنه‎ ‎نیز‎ ‎با‎ ‎سیاست‎ ‎هاى‎ ‎او‎ ‎و‎ ‎میرزا‎ ‎عیسى‎ ‎قائم‎ ‎مقام‎ ‎فراهانى،‎ ‎تبدیل‎ ‎به‎ ‎مکانى براى‎ ‎پرورش‎ ‎افکار‎ ‎و‎ ‎آراى‎ ‎نوین‎ ‎شده‎ ‎بود‎. ‎ به‎ ‎عنوان‎ ‎مثال‎ ‎میرزا‎ ‎محمدتقى‎ ‎امیرکبیر‎ ‎که‎ ‎بعدها‎ ‎صدراعظم ناصرالدین‎ ‎شاه‎ ‎قاجار‎ ‎شد‎ ‎و‎ ‎با‎ ‎نوگرایى‎ ‎دست‎ ‎به‎ ‎تأسیس‎ ‎دارالفنون‎ ‎و‎ ‎یا‎ ‎ایجاد‎ ‎و‎ ‎پرورش‎ ‎صنایعى‎ ‎زد،‎ ‎در‎ ‎دربارعبّاس‎ ‎میرزا‎ ‎رشد‎ ‎کرده‎ ‎بود.  ‎وى‎ ‎که‎ ‎در‎ ‎جریان‎ ‎سفر‎ ‎خسرو‎ ‎میرزا‎ ‎به‎ ‎روسیه‎ ‎همراه‎ ‎او‎ ‎بود،‎ ‎تحت‎ ‎تاثیر‎ ‎مشاهداتش در طول این سفر و همچنین محیط دربار عباس میرزا قرار گرفت و همین به شکل گیرى اقدامات اصلاحى و در سال هاى صدارتش انجامید. میرزا عیسى قائم مقام نیز از هرکمک یا پیشنهادى از سوى خارجیان براى آموختن و اقتباس متون آنها، استقبال مى کرد؛ که این عمل نیز به شکل گیرى افکار و آرا جدید مى انجامید.

عمده اصلاحات درگسترۀ نظامی گری بود که به فرمان ولیعهد در همۀ ارکان اعم از ظاهر افراد قشون یا طرز ادارۀ سپاه، می بایست اجرا می شد. براى ایجاد تغییر در قشون به سبک اروپایى، از مستشاران 

نظامى بیگانه استفاده شد. نخست مربیان روسى که از مردم قره باغ و نخجوان بودند و از زمان

آقامحمّدخان به ایران مهاجرت کرده بودند،( 34 )تعلیم سپاه ایران را بر عهده گرفتند. 35 ولى هنگامی که فرانسویان به عنوان دوستی و اتّحاد  با ایران به ایران آمدند،  و سفیری  نیز  از ایران  به فرانسه رفت تا قراردادی براین مبنا با ناپلئون بناپارت  امپراتور فرانسویان  امضا کند . نیز  توجّه  به برنامه های اصلاحی از نظر دور نبود.

در مادّ ۀ ششم و هفتم قرارداد فین کن اشتاین امضا شده  در 25 صفر 1222 هـ. ق/ 4 مه 1807 م.چنین آمده:

« مادّۀ ششم: چون اعلیحضرت  پادشاه  ایران مایل است  که پیاده نظام و توپخانه و استحکامات خود را بر طبق اصول  اروپایی منظّم  نماید ، اعلیحضرت امپراتور فرانسویان و پادشاه ایتالیا، متعهّد می شود که توپ های صحرایی و  تفنگ ها وسرنیزه هایی که اعلیحضرت پادشاه ایران لازم دارد، برای او تدارک نماید.»( 36 )

در مادّۀ هفتم نیز فرانسه  تعهّد کرد  که هر اندازه صاحب منصب توپخانه و مهندس و پیاده نظام که ایران بخواهد در اختیارش قراردهد.( 37 ) بر مبنای همین اصل بود  که درهیأت همراه گاردان، تعدادى مهندس نظامى و صاحب منصب  توپخانه  حضور داشتند که بنا  به در خواست حکومت ایران و دستور ناپلئون، مى بایست چگونگى ساخت استحکامات جدید و نظامى گرى اروپایى را به قشون ایران مى آموختند.( 38 )

هم زمان با آموزش هندسه و ساختمان سازی به جوانان ایرانی. توسّط مسیو لامى از اعضای هیأت همراه گاردان( 39 ) – ساختن و یا تعمیر قلعه های نظامی نیز در دستور کار قرار گرفته و اجرا می شد. از جمله قلعه هاى نظامى چون قلعۀ عبّاس آباد و قلعۀ یزدآباد نخجوان و قلعۀ خوى و حصارالنجیق و تعمیر ایروان و ساختن حصار تبریز.( 40 ) از جمله اقدامات هیأت همراه گاردان، راه اندازى کارخانه توپ سازى در اصفهان توسّط سزوان فابویه، ازافسران توپخانه بود- ذیحجه 1222 ه.. ق/ فوریه 1808 م( 41 ) مخارج راه اندازى این کارخانه به عهده حکومت اصفهان گذاشته شد. نایب الحکومه اصفهان، عبدا… خان پسر حاج محمدحسین خان امین الدوله اصفهان و وزیر مالیۀ دربار فتحعلیشاه بود؛ و از آنجا که راضى به پرداخت مخارج کارهاى فابویه نبود، با گزارش هاى نادرست، سعى در کارشکنى در عملکرد او داشت. ( 42 ) فابویه از همراهى هیچ کس برخوردار نبود، ولى توانست بیست توپ سنگین آماده کند.( 43 ) امّا زمانى توپ ها را براى آزمایش عرضه کرد که روابط ایران و فرانسه رو به تیرگى مى رفت. در نهایت، بى آنکه کارش را به پایان رسانده باشد، از سوى گاردان به تهران احضار شد و پس از او هم کارش ادامه نیافت.(  44) 

پس از خروج فرانسوى ها از ایران و جایگزینى انگلیسى ها، طبق توافق به عمل آمده، مربّیان انگلیسى

جاى معلّمان فرانسوى را گرفتند. ( 45 ) از جمله این مربیان، افسران نظامى چون مونتیت و لیندسى بودند که به همراه سرجان مالکم به سال 1225 ه . ق/ 1810 م به ایران آمدند.( 46 ) آموزش توپخانه ایران به عهدۀ لیندسى گذاشته شد( 47) و در کنار آن لباس های متّحدالشکل به رنگ های یکسان معمول شد. لباس پیاده نظام از ماهوت آبى یا قرمز و لباس توپچى ها از ماهوت آبی  بود که با شلواری سفید  و  گشاد و کلاه پوستى تکمیل مى شد. چکمه نیز جایگزین کفش شده بود؛( 48 ) باروت  توسّط  خود ایرانیها ساخته مى شد و توپ ها و تفنگ ها از روی نمونه های انگلیسی بود و حتّی افرادی را برای آموختن این شیوه به  « فرنگ» فرستادند. ( 49 ) 

با توجّه به ساختار ایلیاتى  قشون  و این مهم  که متابعت  افراد ایل  از رئیس، بر متابعت از فرمانده کلّ سپاه ارجح بود، عبّاس میرزا  در ساختار فرماندهی قشون  نیز تغییراتی ایجاد کرد. در دسته بندى جدید نظامى، ترتیب ایلى سابق به هم مى خورد و رؤسای  هر ایل  بر ایل  خود حکم نمی راندند. صدور حکم نیز تنها از طریق نایب السلطنه یا منصوبین او – که از امراى معتمدش بودند- انجام مى پذیرفت.( 50 ) از سپاهى که به این ترتیب تربیت شد پس از اختصاص شاه،  عدّه ای از آنها  با نام  جانباز به خدمت شاه، بقیّه زیر نظر عبّاس میرزا قرار گرفتند. این عدّه شامل دوازده گروهان  پیاده  به سرباز ، یک اسواران سوار  و یک عدّه توپچى که براى بیست عرّاده توپ کافى بود مى شدند.( 51 ) 

همان طور که در برخی موارد کار  اصلاحات  به خوبی  پیشرفت مى کرد، با موانع و مشکلاتی نیز روبرو شد. پیشرفت کار بیشتر به دلیل پشتکار و دلگرمی عبّاس میرزا (  52 ) و همراهانش در نتیجه گرفتن هر چه زودتر از کار بود و همچنین همراهی گروهی که سود خویش را در همدلی با برنامه های عبّاس میرزا می دیدند.( 53 )

در متون مربوط به این دوره می بینیم که بسیار سعی شده از کمک و همراهی روحانیت به عنوان یکی

 از اصلی ترین  گروه های  مرجع  و اسلامی  کردن مفاهیم اصلاحات  استفاده  شود. همانند سازی « جنگ فرنگ »  با نظامی که خداوند  در « قرآن حمید» به آن اشاره کرده توسط نایب السلطنه و اینکه مخالفان مسلمانان  همان قاعده را به دست گرفته اند( 54 ) یا کمک گرفتن از استعارات و تشبیهات قرآنی برای« زنده کردن  قاعده قدیمه » ( 55 ) . همچنین واکنش عبّاس میرزا به مقاومت مردم در حفظ عادات و روش های سابق، به صورت همراهی با سپاهیانی که تمرینهای جدید جنگی می کردند و یا پوشیدن لباس های نظامی فرنگی( 56  ) از عواملی بود که به پیشرفت و تسریع امور اصلاحی کمک شایانی می کرد. گذشته از آن همراهی روحانیت با امور اصلاحی جدید، به صورت فتاوی و احکامی که در تأیید آنها ارایه می دادند و مخصوصأ تشویق های میرزا بزرگ در این زمینه (  57 ) نیز عامل تسریع کنندۀمهمّى بود. یکی از علمای برجسته پرچم های جدید ساخته شده توسّط انگلیسی ها برای ارتش ایران را ستوده و از نظامیان خواسته بود که آنها را مانند پرچم پیامبر اسلام انگارند و برای حفظ آن جان ببازند.(  58 ) 

روند اصلاحات پیشرفت خوبى داشت. ولى پس از اجراى برنامه هاى اصلاحى به ویژه در قشون، ناسازگارى میان عرف وتغییرهاى جدید، عملاً امکان رشد اصلاحات را از بین مى برد. ازسوى دیگر، آنچه سال ها به عنوان نظام رعیتى و ایلی درادارۀامورمربوط به سپاه رایج بود و عبّاس میرزا با تغییر مناصب فرماندهى، قصد دگرگونى آن را داشت، ازموانع دیگراصلاحات اند. تبعات اعزام دانشجوبه خارج از کشوروهمچنین وجود رقبای عبّاس میرزا که معمولاً از کمک روحانیون مخالف عبّاس میرزا و حربۀ مذهبى آنها درناتوان ساختن عبّاس میرزا و گرفتن جایگاه ولیعهدی از او استمداد مى جستند نیز درچگونگى روند اصلاحات مؤثّربودند. آنچه به شکل گیری این موانع امور اصلاحی انجامید و تأثیرى که این موانع بر اصلاحات داشتند،  از مواردیست  که در فصل آینده به آن خواهیم  پرداخت.

 

   فرجام اصلاحات

 

اگرچه در ظاهر، روند امور اصلاحی حاکی از پیشرفت کار و بهبود اوضاع بود، ولی عوامل متعدّدی اجازۀ به نتیجه رسیدن امر اصلاحات  را نداد . اگر چه عبّاس میرزا  به عنوان نایب السلطنه ی ایران و شخص دوّم مملکت پس از پدرش فرد قدرتمندی بود  و علاوه  براین اختیار امور سپاه ایران و ایالت ثروتمند آذربایجان را نیزدردست داشت، ولی رقبای قدرتمند او در داخل، که توسّط بیگانگان صاحب نفوذ در دربار، حمایت می شدند هر کدام به اندازه پشتوانه ای که داشتند بر اساس اغراض شخصی یا توجیه نشدن دربارۀ امور اصلاحی و احساس خطر از این جانب، نه تنها او را در راه اصلاحات یاری نرساندند، بلکه هر جا توانستند، مانعی بر سر راه اصلاحات ساختند. تا اینکه سرانجام با مرگ عباس میرزا تا مدّتها بعد امور اصلاحی عقیم مانده و دنبال نشد. گواینکه کندی در کار اصلاحات، پیش از مرگ عبّاس میرزا نیز نشانگر دلسردی عبّاس میرزا بود که دراین باره و دربار ۀ موانع اصلاحات در حیطۀ سه بخش دربار، سپاه و نهاد دین سخن خواهیم گفت.

 

   موانع مربوط به دربار

 

شاه به عنوان فرد مطلق العنان مملکت به استبدادی ترین شیوۀ ممکن، حکم می راند. در واقع همۀ امور به نظر و خواست او بستگی داشت. گاهی امور جزئی را به زیردستانش محوّل می کرد، ولی تغییرها و

اصلاحاتی با این گستره و عمق چیزی نبود که بدون نظر مساعد و پشتیبانی شاه شروع شود تا چه رسد

که به جایی برسد. شاه، بالاترین جایگاه کشور و صاحب جان و مال همه ی افراد از صدر تا ذیل کشور بود. همگان رعایای او بودند و این در برگیرنده تک تک انسانهایی بود که در قلمرو او می زیستند. خواه فرزندانش باشند یا افراد کوچه و بازار. از ویژگی های بارز و شناسه فتحعلیشاه خساست او بود.( 59 ) آنچنان که گاردان می گوید فتحعلیشاه خزانه هنگفتی جمع آوری کرده بود، ولی عشق او به پول اجازه به جریان افتادن این ثروت را نمیداد.( 60 )  این ویژگی شاه  از جمله  در جریان  پرداخت غرامت   دوّم، زمانی که پرداخت غرامت به تعویق افتاد و باعث تهدید روسها شد، خطرساز شد. ولی آنچه اینک مورد نظر ماست، تأمین هزینه های اصلاحات قشون ایران است که رقم ناچیزی نبود. او پادشاه کشوری بود که هنوز قشون کار آمد و هماهنگی نداشت و پیوسته از ایلاتی بود که  وفاداری  و راستی  شان با شاه  در گروگان هایی بود که نزد شاه داشتند.

او پادشاه سلسله ای شده بود  که هنوزدرنخستین جنبشهای استوارسازی بود وبا وجود اوضاع آشفته ی زمانش، باید با چیرگی برهماوردان درونی ، با بیگانگان که به زودی ازشمال وغرب یورش می آوردند نیزدست وپنجه نرم می کرد. چارلز عیسوی نوسینده تاریخ اقتصادی ایران می نویسد:

نیروی نظامی ایران بسیار ضعیف  بود،  تشکیلات اداری اش  کارآیی زیادی نداشت، نظام مالی اش بسیار فرسوده و کهنه بود و نهاد تربیتی و آموزشی اش رو به توسعه نرفته بود». 61 

به گفتۀ « گرزن» (62 ) تصوّرشاه از قشون ، ایلات و عشایری بودند که با افتخاربرای او می جنگیدند ومواجبشان هم از راه غارت و  راهزنی تأمین می شد و عبّاس میرزای به اصلاحات هم با این ترتیب نمی توانست دیدگاه های اصلاحیش را عملی سازد.( 63 ) گواینکه ناتوانی عبّاس میرزا با توجّه به خساست پدر و تهی شدن خزانۀ خود اوبه خاطر جنگ و هزینه اصلاحات، سرکوبی یاغیان آذربایجان و از دست دادن گرجستان و درآمدهای مربوط به آن، قابل درک است.( 64 ) از سوی دیگر استبداد شاه نیز که تنها قانون حکمفرما در مملکت بود، هیچ کمکی به امور اصلاحی نمی کرد. چه در این موارد اگر شاه، شخصی غافل یا بی توجّه باشد تنها نتیجه خود رأیی افراد و بی سامانی امور خواهد بود.

آنچنان که ویلم فلور در کتاب خود می نویسد، قاجارها پس از دستیابی بر ایران، تنها « ارادۀ خود را بر وضع  موجود  تحمیل  کردند ». بی آنکه نظم نویی بیافرینند. بنابراین بزرگان و اشراف پیشین نیز که در جایگاه خود ماندند ، تنها  به « حامیان قاجار  مبدل شدند.»( 65 ) این بیش ازهرچیز در برخورد با فرمانداران، مردم، روحانیان و حتّی نزدیکانش هوشیاری شاه را بر می انگیخت. در این میان بیش از هر چیز توانایی شخصی او بود که کارها را پیش می برد.( 66 ) برای گسترش و استواری نیرویش در سراسر ایران، فرزندان وافراد ایل قاجاری را در جایگاه ها و پایگاه های مهمّ سراسرمملکت گماشت.( 67 ) ولی این کار، خطر آشوب خواهندگان پادشاهی یا کمینه ولیعهدی، که احساس برابری با شاه و عبّاس میرزا نایب السلطنه داشتند را افزایش می داد. این خطر را نیز خرد و توان شخص شاه می بایست چاره می کرد.

نبود تامین جانی و مالی در برابر شاه، بخش جدا نشدنی کار حکومتی بود؛ و این دربرگیرندۀ تمام دوره ها و بخش های دیوانسالاری و سپاهى گری می شد. دو برآیند مستقیم این امر عبارت بود از:

1 –  رشد بی رویۀ  کنکاش بى اعتمادى نسبت  به یکدیگر  در میان دولتیان : نخست برای از میان بردن رقبای احتمالی و سپس برای محبوب تر نزدیک تر شدن  به شخص  شاه.

2  – گسترش خیانت نسبت  به شاه  به صورت وابستگی به نیروهای  بیگانه – تنها  قدرت هایی که  می توانستند آنها را در برابر شاه پشتیبانى کنند. شاهی که از نیروی بیگانه دراندیشه  و پرهیز ز بود.

همچنین رقباى عبّاس میرزا که هرگونه پیشرفت کارعبّاس میرزا، از پیروزی درجنگ ها تا اصلاحات جدید را برنمی تافتند، به بدگویی وکارشکنی دربارۀ او نزد شاه، در پنهان و آشکار می پرداختند.( 68 ) وزیراوقائم مقام میرزا بزرگ نیز دشمنان متعدّد و فراوانی داشت.( 69 ) پشتیبانی  او از اقدامات اصلاحی ولی نعمتش، او را نیز در معرض تهمت ها و مخالفت ها  قرار می داد.  به جهت  پیروی از اقدامات اصلاحی، فرستادن دانشجوبه اروپا وآموزش زبان و علوم و فنون اروپایی را تشویق و  ترویج پیشنهاد جیمزموریه درباره دریافت کتاب ویا هرچیزدیگری که دررفع نقایص مفید واقع شود، باخوشحالی استقبال مى کرد.( 70 )

فرماندارى آذربایجان به عنوان  انسانی  بسیار مهمّ  و ثروتمند  به ولیعهد واگذار شد. جایگاه استراتژیک مرزی و همسایگی با دو کشور نیرومند- روس و عثمانی- اهمّیت سپاه آذربایجان را بیش از پیش می کرد.

از سوی دیگر آذربایجان مهم ترین مرز روابط و داد و ستد خارجی به شمار مى رفت و از نظر اقتصادی نیز سرزمین زرخیزی بود.( 71 ) به ویژه جایگاه آذربایجان به عنوان مهم ترین مرز ورود و خروج سفرا و نمایندگان بیگانه، فرماندار این ایالت را در جایگاه کارسازى در سیاست خارجى قرار مى داد.

از مهم ترین دشمنان عبّاس میرزا، رقیب عمدۀ او در ولیعهدی، محمّدعلی میرزا دولتشاه فرزند بزرگ

شاه بود که برای کارشکنی در اصلاحات، آنها را مخالف اسلام جلوه می داد.( 72 ) دو دستگی آشکاری میان پسران فتحعلیشاه وجود داشت. گروهى که پیرو ولیعهدی عبّاس میرزا بودند و دسته ای که ولیعهدی برادر بزرگترش محمّدعلی میرزا را می خواستند. ( 73 )  ناکامى محمّدعلی میرزا به این دلیل بود که مادرش از قاجارنبود؛ ولی دلایل دیگر ریشه در رفتار او در کودکی و خشم آقامحمّدشاه بر او و سپس کج رفتاریهای او درجوانی و سرکشی او در برابر پدر تاجدارش داشت. او ولیعهدی را با تکیه به بزرگسالى، حقّ خود می دانست و از گفتن این خواهش و بدگویی از عبّاس میرزا ) 74 ) حتّی در برابر پدر باکى نداشت. ( 75    ) روزی که به فرمان شاه و به نشانه ی ولیعهدی عبّاس میرزا، همه به جز ولیعهد از بستن شمشیرمنع شدند، محمّدعلی میرزا شمشیر بسته و آواز داد که باید شمشیر را به زور از او بگیرند و نیز گفت که آمادگی نبرد با عبّاس میرزا را دارد. (76)  در راستاى هماوردى با ولیعهد، او به هر کاری دست می زد؛ حتّی از همدستی با بیگانگانی چون یرمولف نماینده جنگ خواه روسیه که به دلیل پایداریهاى عبّاس میرزا در برابر خواستهای او، دل خوشی از ولیعهد نداشت، (77) نیز باکى نداشت.  دشمنان  ولیعهد از هرگونه  سنگ اندازی حتّی در بحرانی ترین فرآیندها چون رویدادهاى مربوط به جنگ نیز خودداری نمی کردند (78) وبرای سر شکسته کردن   و   جلوگیری از پیروزى نوگرایى هایش، او را متّهم به فرنگی مآبی می کردند. ( 79 ) 

ظاهراًاین شاهزاده به آداب و رسوم قدیمی علاقمند و از آداب فرنگی بیزاربوده است. (80 )  ولی رقابت او با عبّاس میرزا و اینکه ولیعهدی  را حقّ خود می دانست را نباید فراموش کرد.  همچنین همین شخص، سپاهی با آموزش ها و روش های فرنگی ایجاد کرد(81 )  به هر حال  او توانست  سایر رقبا  و مخالفان عبّاس میرزا در دربار و قشون و هر کجا که این مخالفت می توانست مثمرثمر باشد، را به خود جلب کند. ( 82 )  این مخالفت ها که همیشه هم پنهان نمی ماند،  گاه  تا سر  حدّ  تمرّد  در میدان جنگ  نیز پیش میرفت و از این نمونه است نافرمانى اللهیار آصف الدوله  دایی عبّاس میرزا  در جنگ  دوّم ایران  و روس به دلیلحسّ برترى نسبت به ولیعهد؛ و یا آنچه پس از درخواست غرامت  روس ها پس از فتح  تبریز در  یکد ستگی علیه ولیعهدی عبّاس میرزا و درخواست جانشینی حسنعلی میرزاشجاع السلطنه روی داد. (83 )  مخالفان عبّاس میرزا مدّعی بودند که پرداختن به این امور و تقلید از بیگانگان، اصولاً اقدامات کفرآمیزی است و بر این مبنا، عبّاس میرزا شایستگی ولیعهدی را ندارد.( 84 )

انقلاب اسلامی در هجرت شمار ۸۴۲ از ۱۱ تا ۲۴ آذر

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید