« ولی طبیعت ناراحت مظنون رضا شاه هیچگاه او را راحت نمی گذارد و می کوشید که افرادی که ممکن است پس از مرگش پسرش را ببازی نگیرند نابود کند. این بود که پس ازکشتن تیمورتاش واسعد و سران بختیاری و خودکشی داور و خواست سه نفری که ممکن بود در راه دیکتاتوری پسرش سدی بوجود بیاورند از میان ببرد. بنابراین نقشه قتل فیروز و مدرس و دکتر مصدق را تهیه کرد. دو نفرآنها را از میان برد ولی خدای ایران دکتر مصدق را نگهداشت تا در روزهای سختی به کشورش خدمت کرده و درمقابل سلطه روس و انگلیس به ایستد.»
« سیف پور فاطمی»
در این فصل مجموعه بررسی و کنکاش در بارۀ « تجدّد، اصلاحات و توسعه در دوران«پهلوی اوّل» که ازاهل نظر آورده ام به پایان می رسد. سیاست وبرنامه رضا خان و یارانش سیاست «تجدد، اصلاحات و توسعه» در وابستگی و استبداد و قهر فزاینده و ویرانگر، بنام امنیت بود که با آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی و حقوق ملی ایرانیان همخوانی نداشت. زیرا اجرای برنامۀ رشد دراستقلال و آزادی و برخوردارکردن جامعه ملی ازاقتصاد تولید محور، نیازمند بسط استقلال وآزادی ها و این کار، محتاج دولت حقوق مداراست. حکومت مصدق چنین دولتی را برپا میکرد و بر اساس موازنۀ منفی، در کار اجرای چنین برنامهای بود.
در زندگینامه نصرت الدولۀ فیروزکه در این مجموعه آورده ام، نقش داور، تیمورتاش و نصرت الدوله درخلع قاجاریه، سرنوشت تیمورتاش به عنوان وزیردربار، نصرت الدوله فیروز وزیرمالیه وعلی اکبر داور در وزارتخانه های عدلیه و مالیه را، قبلاً شناساندهام. اینها در پیشبرد برنامه های « تجدد، اصلاحات، توسعه » سلطنت رضا خان بسی مهم هستند. این سه، با خدمات خود به رضا خان و درهمکاری با او، توانستند نظام مالی و قضایی کشور را تغییر دهند. اما رضا خان بعد ازاستفادۀ ممکن ازآنها اقدام به سربه نیست کردنشان کرد. این طبیعت استبداد و قدرت است که انسان را ابزاری میبیند.
«مخبرالسلطنه هدایت مینویسد: رضا شاه، هنگام نهضت قم، خیال داشت نصرت الدوله را سپربلای خود بکند: « فرمودند دیگر حاجتی به نصرت الدوله نداریم چه عیب دارد ازخدمت معاف باشد. عرض کردم دراینموقع صلاح نیست معارضین جری می شوند . فرمودند هر چه عقلت می رسد بکن». و سیف پور فاطمی در توضیح آن می نویسد: « بنابراین شاه از روز اول به فکر این بوده که از این افراد استفاده کرده و همینکه احتیاجش تمام شد [ آنها را]از میان ببرد. ولی این افراد صمیمانه او را بقدرت رسانیده و هیچ فکرنکردند که بر دوستی پادشاهان و آواز خوش کودکان غره نباید شد که آن به خیالی و این بخوابی مبدل شود.»
◀نوگرایى، تحوّل و دیکتاتورى در ایران؛ نظم نوین و مخالفانش (1927-1929م / 1306-1308) (1)
استفانی کرونین(2) در نوشتۀ تحقیقی خود تحت عنوان «نوگرایى، تحوّل و دیکتاتورى در ایران؛ نظم نوین و مخالفانش» که فرشید نوروزى (3) آنرا ترجمه کرده است نوگرایی و دیکتاتوری در دوران پهلوی اوّل را اینگونه مورد بررسی قرار داده است :
چکیده: سالهاى نخستین حکومت پهلوى در ایران بهطور عمده از منظر تلاش این حکومت براى ایجاد ساختار حکومتى متمرکز، بررسى شده است. [در این راستا] تمام توجّه [پژوهشگران]، از یک سو بر نوع رویکرد سیاسى نخبگان تهران و از سوى دیگر بر نمودارى که براساس پیشرفت یا عدم پیشرفت نخبگان و ارزیابى موفّقیت آنان در گذار ایران به نوسازى، استقلال سیاسى و تشکیل دولت و ملّت ترسیم شده، متمرکز شده است.(4) این توجّه به رژیم تهران و شکل نو سازى آن به عنوان یک روى سکهاى است که روى دیگر آن، سکوتى نسبتاً کامل به جذّابیتها و ابعاد دیگر این نوسازى است. به منظور تشریح گزارش تاریخى یا فهم تجربۀ گروههاى دیگر، بهعنوان نمونۀ عامّۀ مردم، از جمله مردم تهران، گروههاى غیر پایتخت نشین مثل اصناف و بازاریان شهرها یا هر طبقۀ اجتماعى ساکن در نواحى روستایى، تلاش اندکى انجام گرفته است. هدف نوسازى اقتدارگرایانهاى که توسّط رژیم رضا شاه تحمیل مىشد تغییر دقیق این عناصر بود. امّا به [این نوسازى] نه تنها بىاعتنایى شد، بلکه با مخالفت بىباکانۀ این عناصر قرارگرفت. به بیانى دقیقتر، حاکم شدن نظم نوین، بهطورعمده، عکسالعملهاى پیچیده و چند وجهى اقشار و طبقههاى مختلف جامعۀ ایرانى را برانگیخته بود. اگر چه از تجدید نظم و ثبات نسبى درنیمۀ نخست این دهه بهطور گستردهاى استقبال شده بود وحکومت به همین نسبت، دورهاى از نوسازى بنیادى را، مخصوصاً در طول سالهاى 1306-1308 / 1927-1929م آغاز کرده بود، امّا گروههاى قدرتمند اجتماعى، بهویژه گروههاى پایین جامعه، به استراتژى مقاومت منفى، مخالفت و در مواقعى مقاومت در برابر نوسازى روى آوردند. هدف این پژوهش از شرح این عکس العملها و راهبردها، تلاش براى نمایاندن ترتیب تاریخى (تقدّم و تأخّر تاریخى) این سالهاست.(5)
1 . مقدّمه
در سال 1306/1927م رضا شاه به دنبال بنیاد نهادن سلسلهاى جدید، برنامۀ افراطى غیر مذهبى، تمرکزگرایى وسیع و طىّ سالهاى آتى سیاستهاى جدید خشونتآمیزى را غالبا از طریق بهکارگیرى ارتش به اجرا در آورد.(6) طرحهاى حکومت رضا شاه بهطور اساسى بهوسیله روشنفکران دوره مشروطه تدوین شده بود و مشروعیت خودش را نیز مدیون نخبگان سیاسى ملّىگ را بود. با وجود این، زمانى که این اصلاحات با زور بر بخش اعظم مردم تحمیل شد، دشمنى گسترده و در بعض ى مواقع عصیان آشکار آنان را نیز برانگیخته بود. سالهاى 1306-1307/ 1927-1928م به عنوان پیش درآمد و اجراى قطعى اقدامات اساسى که نشانۀ فرا رسیدن عصر جدیدى بود، در نظر گرفته مىشود. در سال 1306/1927م نخستین تلاشهاى پىگیر در اجراى قانون ثبت احوال و قانون خدمت نظام وظیفه عمومى صورت گرفت، نظام قضایى در راستاى خطّ مشى عرفى، دوباره سازماندهى شد و در حالى که سیاست کلّى اسکان عشایر در شرف تکوین بود، نخستین تلاش گسترده در تغییر مکان ایلات و عشایر در لرستان به مرحلۀ اجرا در آمد. کار ساخت راه آهن سراسرى ایران نیز شروع شده بود. در سال1307/1928م قانون مدنى به تصویب رسید، کاپیتولاسیون [حقّ قضاوت کنسولى] ملغا اعلام شد و مجلس قانون لباس متّحد الشکل و نیز قانون مؤثّر ثبت املاک و اموال منقول و غیر منقول آنان را از تصویب گذراند. در همین سال، امتیاز انحصارى تریاک، گام اوّل از مجموعۀ راهکارهاى اقتصادى که ارائه شده بود، واگذار شد. در ادامه، یعنى در سال بعد، امتیاز انحصارى دخانیات نیز اعطا شد. این اصلاحات گسترده با تسلّطى که مشاوران اصلى شاه،[یعنى] علىاکبر داور، فیروز میرزا، و بهویژه تیمور تاش داشتند، حرکتى هماهنگ پیدا کرده بود.
این اقدامات، ارکان اصلى حرکت ملّى گرایان براى ایجاد دولتى قوى و توانا در ادارۀ جامعهاى نوگرا و متجانس بود. با وجود این، هر کجا که این اقدامات با زور تحمیل مىشد به عنوان ظلمى گران، مخالفت عامّۀ مردم را در پى داشت. اصلاحات مالى و نظامى، هزینههاى فراوانى داشت و تهىشدن سرمایۀ مادّى و استانى از استانها به منافع متقابل، ولى اندک اجتماعى ـ اقتصادى و آموزشى انجامیده بود. مخالفت با لایحۀ جدید دولت در فاصلۀ سالهاى 1306-1308/1927-1929م در همۀ استانها، شهرها و شهرستانهاى مختلف و در میان گروههاى مختلف روستایى پدیدار شد. این اعتراضات بهطور عمده به وسیلۀ روحانیون محلّى و اصناف در مراکز شهرى، و خانها و ایلخانان ایلات کوچک در نواحى روستایى رهبرى مىشد.
نیمۀ نخست سال 1299/1920م در حقیقت، دورۀ نبرد قدرت بین نخبگان سیاسى بود. تحوّلات سیاسى این سالها رضایت اجتماعى اندکى را فراهم آورده بود. با وجود این، وقتى که مسائل مهمّ سیاسى و قانونى در حمایت از تأسیس دیکتاتورى سلطنتى ـ نظامى تصویب شد، رژیم قادر بود که به تدوین برنامهاى فراگیر و ایجاد نوسازى گسترده مبادرت نماید.
نیروى محرّک و پشتیبان این برنامه، گروه سه نفرۀ تیمورتاش، داور و فیروز بود. بین سالهاى 1306-1308/1927-1929م دولت جدید در پویاترین و اطمینان بخشترین دورۀ خود قرار داشت. رژیم جدید در بسیارى از اقدامات خاص اصلاحى و به همان نسبت در مسیر کلّى که در پیش گرفته بود، به خواستههاى دیرین ایرانیان مشروطهخواه جامۀ عمل پوشاند و به این ترتیب، توانست حمایت گستردۀ ملّى گرایان را از این اقدامات به دست آورد. اگر چه فعّالان حکومت جدید آشکارا با اسلاف ناتوان و نالایق خویش در حکومت قاجار متمایز بودند، با این همه، افزایش ماهیت دیکتاتورى رژیم، بر راهکارى که براى تحقّق بخشیدن به برنامههاى اصلاحىاش در پیش گرفته بود، تأثیر عمیقى نهاد. تحمیل تحوّل سریع و افراطى بر تحوّل گام به گام و آهسته، همراه با فرایندى دموکراتیک ترجیح داده شد. عناصر کلیدى حکومت رضا شاه نه تنها به طور گسترده از اخلاق خشن و نظامى شخص رضا شاه تأثیر پذیرفتند، بلکه هم زمان با توسعۀ رویکرد سلطهگرا در صدد برآمدند که خواستههاى خود را با استفاده از دیکتاتورى بر سراسر نواحى وسیع جغرافیایى [ایران] و طبقات پیچیده اجتماعى تحمیل نمایند. آنها در این راه از حمایت نظامى هم برخوردار بودند. این روشها در بین مقامات دولتى و بهویژه در میان افسران نظامى تمایل به دست کم گرفتن و حتّى گاهى اوقات بهطور عمد کوچک جلوه دادن پیچیدگىها و مشکلات کارشان را بهوجود آورد و این مسئله، اغلب به مقدار زیادى یا حتّى بیشتر از خود اصلاحات نارضایتى را برانگیخته و حادتر مىکرد.
قوانین نیمه دوّم سال 1299/1920م بر زندگى روزانه اقشار گستردهاى از مردم تأثیر نهاد. مردم بهواسطۀ هدف کلّى نخبگان سیاسى در تکوین جامعهاى با ظاهرى اروپایى و نیز نوسازى در آداب و رسوم اجتماعى و فرهنگى، آگاهىهایى را به دست آوردند. نوآورى این سالها اغلب در برخوردشانبا مردم ساکن در شهرهایى غیر از پایتخت و نیز گروههایى غیر از نخبگان سیاسى نه تنها خانمان برانداز و ویرانگر بود، بلکه به تشدید فقر و افزایش شکاف بین نخبگان سیاسى و عامّۀ مردم منتهى شد. به عنوان مثال قانون خدمت نظام وظیفه که از خواستههاى دیرین روشنفکران مشروطه خواه بود ابتدا و به طور عمده برطبقات ضعیف جامعه تحمیل شد، و این در حالى بود که توانگران بهراحتى قادر بودند معافیت از این قانون را بهدست آورند.(8) قوانین مربوط به لباس اگر چه از سوى تحصیلکردگان و عناصرنوگرا در شهرها، یعنى کسانى که در هر موردى در فرایند پذیرش مدلهاى غربى قرار داشتند، مورد استقبال قرار گرفت، اما از سوى روحانیون دور از پایتخت وعناصرایلى، یعنى کسانى که احساس مىکردند هویت و نقش رهبرىشان تضعیف شده است، و طبقات پایین جامعه نقاط مختلف ایران که الزامات پوشیدن لباس جدید فراتر از توان مالى شان بود، و نیز از سوى کسانى که فاقد هرگونه درک فرهنگى در خصوص سبک جدید لباسها بودند، مورد تکفیر قرار گرفت. دادگاههاى حقوقى غیر مذهبى جدید که نزد دولتهاى غربى جذّابیت فراوانى یافته بود، در واقع براى عامّۀ مردم ایران نسبت به نظام قضایى قدیمى که به وسیلۀ علما در شهرها و خانها در ایلات اداره مىشدند، بسیارگران، صعب الوصول و ناآشنا بود. قانون براى ثبت اسناد و املاک اشراف زمیندار و خانها، یعنى کسانى که قادر بودند زمینهایى را که حقّ مالکیتشان مشخص نبود به اسم خودشان ثبت کنند، امتیازاتى را در نظر گرفته بود.(9) آغاز انحصارات دولتى برمحصولات کشاورزى مثل تریاک، نه تنها ضربۀ سختى به کشاورزان روستایى وارد آورد، بلکه به تعداد زیادى از مغازهداران کوچک و دستفروشانى که وابسته به تجارت تریاک بودند نیز ضرر و زیان وارد کرد.(10) خلع سلاح و اسکان ایلات اگر چه از سوى خانهاى بزرگ که تقریباً جذب در نخبگان شهرى شده بودند، با مخالفت روبهرو نشد، اما بنیان روش زندگى چادرنشینى و نیمه چادرنشینى را تهدید کرد.
مخالفتهاى عمومى و سپس مقاومت در برابر تحمیل این تحولاتِ نمایشى، نخست در بستر شهرها نمایان شد. البتّه در تهران که ابزارهاى جدید نظارتىِ دولت، یعنى نظمیه و ارتش فوقالعاده کارآمد بودند، تنها اعتراضات مختصرى دیده شد. به هر حال، شهرها و شهرستانهاى استانها کانون اصلى رویارویى مردم محلّى و نمایندگان نوسازى دولت (نخبگان نظامى و سیاسى) بود.
براى رژیم جدید و برنامههاى اصلاحى افراطىاش، در شهرها و مراکز استانها چالشهاى پى درپىِ پیشبینىنشدهاى بهوجود آمد. در اواخر سال 1306/1927م شهرهاى جنوبى ایران، بهویژه اصفهان و شیراز، به واسطۀ حرکتهاى اعتراضى عامّۀ مردم در مخالفت با خدمت نظام وظیفه، آشفته بود. در سال بعد تبریز مخالفت شدید و گستردهاى را علیه قانون خدمت نظام وظیفه و اصلاحات لباس ابراز داشت. سرانجام در سال 1308/1929م تفوۀق شکننده، امّا پابرجاى حکومت در نواحى شهرى با قیامهاى پىدرپى ایلى و روستایى شکسته شد. در نواحى عشایرنشین مناطق غربى، جنوبى، مرکزى و جنوب شرقى ایران قیامها یکى پس از دیگرى پدیدار شد. طولانىترین و جدّىترین این قیامها در اصفهان و شیراز و در بین قشقایىها، خمسهاىها و بختیارىها در گرفت و جنوب ایران تقریباً از نظارت کلّى دولت خارج شد. اگر چه براى مدّتى در طول قیامها تنها سایهاى از سلطۀ تهران، حتّى بر شهرهایى مثل اصفهان و شیراز، باقى مانده بود و اگر چه ایلات قادر بودند به طور موقّتى از مصالحه با دولت سر باز زنند، امّا این قیامها همانند مخالفتهاى شهرى که پیش از این در گرفته بود، در بلند مدّت، در بازداشتن رژیم از اجراى سیاست تمرکز گرایى ناکام بود.
2 . اعتراضها و مقاومتهاى علما و مردم شهرهاى اصفهان و شیراز علیه اجراى قانون خدمت نظام وظیفه عمومى
نخستین مقاومت عمومى مردم علیه نظم نوین در شهرهاى شیراز و اصفهان که به واسطۀ تلاشهاى وزارتخانههاى جنگ و کشور در تحمیل قانون خدمت نظم وظیفۀ عمومى تحریک شده بودند، متمرکز بود. این مقاومت که از مهر ماه 1306/اکتبر 1927 آغاز شده و تا دى ماه/ اواخر دسامبر همان سال ادامه یافته بود، به وسیلۀ علماى اصفهان و شیراز که از حمایت کامل بازاریان و بهویژه اصناف این دو شهر برخوردار بودند، رهبرى مىشد.
در اوایل دهه 1299/1920م مهمترین شهرهاى جنوب و بهویژه تجّار این شهرها با آغوش باز از ایجاد نظم و امنیت استقبال کردند. نظارت ارتش به جادّهها این امکان را فراهم آوردهبود که تجارت و بازرگانى به طور فعّال در جریان باشد. با وجود این، در سال 1306/1927م در ذهن طبقات متوسّط سنّتى این شهرها سوءظنهایى در خصوص رژیم جدید تهران شکل گرفت. آنها [طبقۀ متوسّط سنّتى] از افزایش بیش از پیش رویکرد اقتصاد دولتى و فرایندهاى تمرکزگرایانۀ گستردۀ دولت که به نادیده انگاشتن شهرهاى کوچک و کاهش قدرت و نفوذ محلّىشان[طبقۀ متوسّط سنّتى] منجر شده بود، نگران شدند، آنها [همچنین] از افزایش ترازهاى مالیاتى که از آنها مطالبه مىشد و خروج منابع [مالى] از شهرهایشان براى برطرف کردن نیازهاى در ظاهر سیرىناپذیر بودجۀ نظامى و هزینه راهآهن ایران اظهار نارضایتى مىکردند. آنها علاقهاى به تغییر سلسله نداشتند و مقامات نظامى حاکم بر استانها را ظالم و بىرحم یافتند. علاوه بر این، آنها نه تنها از دخالت وزارت کشور و ارتش در امر انتخابات ناراضى بودند،(11) بلکه از اعتراض فزایندۀ متّحدان سنّتىشان، یعنى علما نیز بهطور عمده تأثیر پذیرفتند. اصناف بهطورمشخّص به واسطۀ الغاى [قانون قبلى چگونگى دریافت] مالیات برانگیخته شدند، زیرا به موجب آن، دولت از بزرگان اصناف قدرتى را سلب نموده بود که براساس آن مىتوانستند سهم هر یک از اعضاى صنف را براى پرداخت مالیات مشخّص نمایند. این راهکارِ اخیر دولت ظاهراً بهطور آگاهانه و براى تضعیف نظارت کافرمایان تجارت و صنعت بر شاگردان، کارگران فنّى، کارگران روزمزد و دیگر کارگران و ضربهزدن سخت بر سازمان اصناف طرّاحى شده بود.(12)
بسیارى از علما همانند بازرگانان از به قدرت رسیدن رضاخان استقبال کرده، او را منشأ نجات اسلام و ایران مىدانستند. در فاصلۀ سالهاى 1302-1304/1923-1925م، یعنى دوران بین رئیس الوزرایى شایستۀ رضاخان تا دست یابى وى به سلطنت، آنها عموماً به همکارى با رژیم جدید، متمایل شده بودند، امّا این گرایش فقط براى مدّت زمان کوتاهى بود، زیرا[این همکارى] به واسطۀ جنبشهاى انقلابى اوایل سال 1303/1924م از هم گسیخته شد. با وجود این، روحانیون مىدانستند که تعادل قدرت بین خودشان و رژیم در سال 1306/1927م به تغییر قطعى در رفتار گذشتهشان منوط است. آنها اگر چه در موضع دفاعى قرار داشتند، امّا براى نبرد نیز آماده بودند. روحانیون از سازماندهى مجدّد و عرفى شدن نظام قضایى ایران که در طول سال 1306/1927م به اجرا در آمده و رهبرى، منزلت اجتماعى و درآمدشان را تهدید و بهطور کلّى بخش اعظم روحانیون محلّى را از امرار معاششان محروم کردهبود، عصبانى بودند. آنها از تصمیم هیئت وزرا در مرداد/ اوایل آگوست مبنى بر استفاده از کلاه پهلوى، همانند کلاه کپى فرانسوى، بهعنوان کلاه رسمى براى مردان ایرانى ناراضى بودند و آن را نمادى از ترویج و تعمیق فرهنگ غیر مذهبى مىدانستند.(13) علاوه براین، آنها بهواسطۀ قدرت یافتن عبدالحسین تیمورتاش، وزیر جدید دربار شاه و طرفدار سرسخت نوسازى و کسى که آنها معتقد بودند شاه را علیه آنها برانگیخته است، مضطرب و نگران شده بودند. علما، بهویژه در مرداد و شهریور1306/آگوست 1927م بهواسطۀ تأسیس گروهى جدید در ایران توسّط تیمورتاش و دیگر رهبران غیر مذهبى که از عضویت هر شخصى که کلاه بر سر نمىگذاشت، آشکارا ممانعت به عمل مىآوردند، شرطى که هدف آن روحانیون بودند، برانگیخته شدند. همچنین آنها در بد گمانى و احساس خشم عمیق عامّۀ مردم در خصوص تقلّب متصدّیان در انتخابات مجلس ششم نیز سهیم بودند.
طىّ تصویب لایحۀ قانون خدمت نظام وظیفه در مجلس، بین سالهاى 1302-1304/1925-1923م نمایندگان روحانى اعتراض اندکى را ابراز داشتند، زیرا نگرانى مذهبى آنها بهواسطۀ اعطاى امتیاز معافیت از خدمت نظام وظیفه براى همۀ طلبههاى علوم دینى از بین رفته بود.(14 ) علاوه بر تأثیر غیر مذهبى خدمت نظامى که بهطور فزایندهاى آشکار بود، نارضایتى آنها بهویژه با این حقیقت مرتبط بود که قانون جدید، قدرت تصمیمگیرى در مورد معافیت از خدمت نظام وظیفه افراد بسیارى را که به تحصیل و فعّالیت مذهبى مشغول بودند، به دولت داده است. در سال 1306/1927م قانون خدمت نظام وظیفه براى علما مسئلهاى بسیار پر اهمّیت شده بود. بنابراین، مخالفتهاى متوالى علیه حکومت و شاه بهوجود آمد.
به هر حال، خدمت نظام وظیفۀ عمومى براى رژیم نیز مسئلۀ پر اهمّیتى بود. خدمت نظامى عمومى، عنصر لازم براى دفاع از برنامههاى نوسازى ایرانیان از اوایل قرن نوزدهم و نظریه پردازان اوایل قرن بیستم بود. تأسیس ارتش ملّى قوى بر مبناى خدمت نظام وظیفه، عنصر اساسى تأسیس دولت بود. ارتش جدید براى رضاشاه در قلب برنامههاى احیاى ایران قرار داشت و او براى گسترش اساسى منابع انسانى و براى چیزى که ممکن بود نظامیان به سوى آنها جذب شوند، مصمّم بود. بهرهگیرى شاه از قانون خدمت نظام وظیفه نه تنها وى را براى تحقّق بخشیدن به هدفش [در اختیار داشتن] ارتش صدهزار هزار نفرى مسلّح و آماده جنگ قادر مىکرد، بلکه بهرغم هوادارانش منافع دیگرى نیز از این طریق حاصل مىشد. قانون بهطور ویژهاى تصریح کرده بود که خدمت نظام وظیفه نه تنها به ارتش ایران ماهیتى ملّى و به تمام خانوادهها تمایل به دفاع از ملّیت و استقلالشان را خواهد داد، بلکه به افزایش احساسات میهنپرستانه در میان مردم ایران و احساس رضایت متقابل بین طبقات مختلف و ایجاد احساس برابرى نیز منجر خواهد شد و مظهر برابرى در پیشگاه قانون خواهد بود.(15)
با این همه، این مزایا در رویارویى نمایندگىهاى سربازگیرى با مردم بهطور عمده از بین رفت. در طول سال 1305/1926م اجراى قانون خدمت نظام وظیفه بىاندازه آرام پیش مىرفت. امّا در اوایل سال 1306/1927م حکومت احساس کرد که براى اعمال این قانون در سراسر کشور به اندازۀ کافى قدرتمند شده است. بنابراین، نمایندگىهاى سربازگیرى تأسیس شدند و اعلانهاى فراخوان [خدمت نظام وظیفه]به تمام مراکز استانها ارسال شد. با این همه، بلافاصله مخالفتهاى شدیدى نمایان شد. مخالفتها به دنبال ورود مأموران سربازگیرىدرشهرها شکل گرفت. بازارها بسته شد و به نمایندگىهاى سربازگیرى حمله کردند.(16) اگر چه نارضایتى عمومى نسبت به دورنماى خدمت داوطلبانۀ نظامى درهرمنطقهاى [که این قانون اجرا مىشد] به واسطۀ فساد آشکار مأموران سربازگیرى وخیمتر شدهبود، امّا با وجود این، حکومت بر اجراى آن پافشارى مىکرد.
اگر چه در طول تابستان سال 1306/1927م بیزارى از اجراى قانون خدمت نظام وظیفه شدید بود، امّا فقط به مقاومتهاى پراکنده و خود جوشى منتهى شد. با وجود این، تلاش براى تحمیل قانون خدمت نظام وظیفه در شهرهاى جنوب ایران در پاییز سال 1306/1927م مقاومت هماهنگى پدید آورد. حتّى مناطق روستایى [و عشایرى] جنوب ایران نیز با دادن سرباز، نامأنوس بودند و شیوۀ جذب نیرو مبتنى بر کشاورزى (بُنیچه) که میراثى از قرنهاى پیشین بود، بهطور معمول در جنوب به اجرا در نیامده بود. تحمیل ناگهانى و بىسابقۀ قانون خدمت نظام وظیفه در شهرهاى جنوب براى شهرنشینان غیر قابل تحمّل بود و بلافاصله مخالفتى به رهبرى علما که از حمایت سخت بازار و به ویژه طبقه اصناف برخوردار بودند، پدید آمد.
در طول بهار و تابستان سال 1306/1927م افزایش اصطکاک بین رژیم و علما، بهویژه در مورد اجراى قانون ثبت احوال و نیز استفاده از کلاه پهلوى به برپایى اعتراضاتى در شهرهاى جنوب کمک کرد. اما با وجود این در پاییز، پادگانهاى نظامى مهیّاى آغاز جذب سربازان وظیفه شدند. پانزدهم مهرماه/ هشتم اکتبر روزى بود که براى نخستین احضار به خدمت در شیراز در نظر گرفته شده بود. روز بعد از این فراخوان، بازارهاى شیراز تعطیل شد و به نشانۀ اعتراض، تعطیل باقى ماند و تجارت به حالت رکود درآمد.(17) اقدامات همانندى در اصفهان و به مقیاس کمترى در کرمانشاه، قزوین و تهران انجام شد. بازارهاى اصفهان و شیراز که در آن مخالفت قاطعانه تر بود، براى سه ماه تعطیل باقى ماند. اصناف مشاغل در شیراز و جاهاى دیگر، اعتصابات عمومى را سازمان دادند و نجّاران، بنّاها، سنگتراشان و آجرپزان و دیگر بازاریان نیز دست از کار کشیدند، حتّى بازار تهران نیز بسته شد و اصناف و بازاریان آن شهر در تلاش بودند که با کمک عامّۀ مردم تظاهراتى را مقابل مجلس برگزار کنند، امّا نظمیه از برپایى تظاهرات ممانعت به عمل آورد.(18)
در اصفهان مجتهد سالخورده، آیتاللّه حاج آقا نوراللّه اصفهانى در پاسخ به درخواست مردمِ شهر براى عزیمت به شهر مقدّس قم و بستنشینى در آن شهر موافقت کرد و از آنجا مبارزات خویش را علیه قانون خدمت نظام وظیفه رهبرى کرد.(19) حاج آقا نوراللّه اصفهانى و چندین نفر از همقطارانش به همراه دیگر روحانى جوان اصفهان، آیتاللّه میرزا حسین فشارکى، به واسطۀ استقبالى که از آنها در شهر قم صورت گرفته بود، در این شهر که نمایندگان روحانیون تهران و دیگر شهرها مثل شیراز، همدان، مشهد و تبریز و از نجف در عراق به آنها پیوسته بودند، ساکن شدند. با وجود این، علمایى که به حاج آقا نوراللّه اصفهانى در قم پیوسته بودند به جز یکى دو نفر شخصیتهاى برجستهاى نبودند و این موضوع، موقعیت آیتاللّه اصفهانى را تضعیف کرده بود. اما شکست اصلى نهضت، ناکامى آن در کسب حمایت روحانیون ساکن در قم بود. شیرازىها و اصفهانىها امیدوار بودند که مهمترین روحانى شهر قم، یعنى آیتاللّه شیخ عبدالکریم حائرى، را در ایفاى نقش فعّالى در مبارزه، متقاعد نمایند، امّا ایشان که گذشتهاى به دور از مداخله در امور سیاسى داشت، بىطرفى خود را به طور صریح اعلام کرد.
قیامِ ضدّ قانون خدمت نظام وظیفه، در جنوب پیچیدگى عجیبى یافته بود، زیرا در حقیقت، ائتلافى از کثرت شکایات و تقاضاها را در برداشت. علما که قاطعانه به عنوان رهبران قیام تثبیت شده بودند، نه تنها به واسطۀ اجراى [قانون] خدمت نظام وظیفه در خصوص خودشان، بلکه به دلیل اصلاحات همه سویه رژیم که به کاهش دائمى قدرتشان منجر شده بود، نیز برانگیخته شدند. مخالفت مردم با قانون خدمت نظام وظیفه که معمولاً خودجوش، اصیل و اساسى بود، با فساد نمایندگىهاى سربازگیرى وخیمتر شد. شکایتهاى گسترده تر علیه حکومت زمانى مطرح شد که مردم به آگاهى سیاسى بیشترى دست یافته بودند. مهمترین این شکایتها رنجش آنها از دخالتهاى شاه، نظامیان و حکومت در امر انتخابات بود. در واقع، این تلقّى که مجلس منتخبِ وقت، غیر قانونى است، در همهجا عمومیت داشت.
شاه و مأمورانش در دفاعیات خودشان، هم در پایتخت و هم در استانها، بیشتر اینگونه استدلال مىکردند که [قانون] خدمت نظام وظیفه توسّط مجلس تصویب شده و تنها مجلس است که مىتواند این قانون را لغو نماید، و شاه به عنوان پادشاهِ نظام مشروطه، راهى جز اجراى قانون ندارد.(20)با این همه این نوع استدلال تنها سبب عصبانیت بیشتر معترضان مىشد. در شیراز استاندار فارس به این دلیل که تنها نمایندگان مجلس مىتوانستند براى قانون خدمت نظام وظیفه پاسخگو باشند، هیئت منتخبى از مخالفان را براى ملاقات با نمایندگان شیرازى در مجلس تشکیل داد. هیئت منتخب نه تنها بىپرده مشروعیت مجلس را باطل اعلام کرد، بلکه انحراف رژیم از چارچوب مشروطیت را نیز محکوم کرد. شیرازىها به نمایندگان مجلس حاضر در جلسه نه تنها گفتند که انتخاباتشان با زور برگزار شده، بلکه از اینکه قانون خدمت نظام وظیفه به همان سرنوشتِ دیگر قوانین تصویب شده توسط
مجلس، یعنى زیر پا گذاشته شدن و نادیده انگاشته شدن از سوى حکومت دچار شود، نیز اظهار نگرانى کردند.(21)
علماى بستنشین در قم مسئلۀ مشروطهخواهى و قانون خواهى را غنیمت شمرده، این امر را محور مخالفتهاى خود با قانون خدمت نظام وظیفه قرار دادند. آنها نه تنها درخواست کردند که به مشروطه احترام گذاشته شود، بلکه اعلام کردند از آنجا که شاه، پادشاهى مشروطه است، باید حکومت را براى روى کار آمدن هیئت وزرایى کاملاً پاسخگو ترک کند. علاوه بر این، آنها خواهان برگزارى انتخابات آزادى بودند که در آن نمایندگان بهوسیلۀ شاه یا ارتش منصوب نشوند. مهمتر از همه اینها آنها خواستار اجراى یکى از بندهاى قانون اساسى تحت نظارت هیئتى متشکّل از پنج مجتهد بودند که قادر به بررسى دقیق تمام لوایح تصویب شده در مجلس باشد تا از عدم مغایرت لوایح با شرعِ اسلام اطمینان حاصل شود. طبق این مطلب اخیر، آنها اعتقاد داشتند که تمام لوایح تصویب شدۀ مجلس در غیاب این هیئت در حقیقت غیر قانونى و غیر مجاز است. این دیدگاهها حربههاى مؤثّرى بودند. علما، بهویژه در خصوص قانونگذارىِ مجالس پنجم و ششم و در مورد لایحهاى که قاجارها را خلع مىکرد ظاهراً اهدافى را مدّ نظر داشتند. بنابراین، این مسئله مىتوانست براى مشروعیت سلسلۀ نوبنیان تهدیدى به شمار آید.(22)
شاه ابتدا بنا به توصیۀ اطرافیانش، در خصوص قیام جنوب با تحقیر و بىاحترامى رفتار کرد. این نگرش به طور فزایندهاى غیر قابل قبول شد، وضع قانون حکومت نظامى و ورود سربازان کمکى از اصفهان و شیراز نیز تأثیرى برروند اعتصابات نداشت. اگر چه شاه بهواسطۀاعتراضات به شدّت عصبانى شده بود، امّا درک تیز بینانهاش از واقعیات سیاسى و استعدادش در ارزیابى خطرات سیاسى، ضرورت عقبنشینى تاکتیکى همراه با مصالحهاى ظاهرى را ایجاب مىکرد، و زمانى که حکومت تصمیم به اجراى این راهکار گرفت. امیدوار بود که از این طریق از وخیمتر شدن بحران، جلوگیرى کند.
در 2 آبان/24 اکتبر شاه گروهى از علما، بازرگانان و نمایندگان مجلس را دعوت کرد و سخنرانى مفصّلى را که مضمون آن، اخلاصِ شخص شاه به اسلام بود، براى آنان ایراد کرد.
به دنبال آن، نه تنها حکومت دستورى را براى نظمیه و ارتش براى مدارا با تظاهرات ضدّ قانون خدمت نظام وظیفه در تهران صادر کرد، بلکه شاه نیز فرامینى را مبنى بر نرمش در اجراى قانون خدمت نظام وظیفه صادر کرد. در 20 آبان/12 نوامبر اجراى قانون خدمت نظام وظیفه در تهران به طور کامل متوقّف شد. شاه در اوایل آبان/نوامبر وزیر در بارش، تیمورتاش را براى ملاقات با علمایى که از اصفهان به قم مهاجرت کرده بودند فرستاد، امّا آنها از ملاقات با وى امتناع کردند.(23) پس از این مسئله، نشانههاى مربوط به مدارا و معافیت، در حال رنگ باختن بودند. حکومت آشکارا در تلاش بود که بدون کنار گذاشتن اصول سیاست قانون خدمت نظام وظیفه و به وسیلۀ تکیه بر طبقۀ روستایى، مخالفت عناصر مرفّه شهرى و بهویژه اصناف را مهار کند.
پس از شکست مأموریت تیمورتاش در قم شاه پىبرد که اوضاع خطرناک شده است. بهرغم سانسور مطبوعات، اخبار اعتصاب در سراسر کشور منتشر مىشد. تداوم اعتصاب نیز ناتوانى در بخشى از حکومت مرکزى و کاهش نظارت مدنى و نظامى رژیم پهلوى را نمایان مىکرد. شاه ابتدا پافشارى کرد که تجدیدنظر در قانون خدمت نظام وظیفه برعهدۀ مجلس است. در این هنگام، پاسخهاى رئیس مجلس به علماى شیراز و رئیسالوزراء به رهبران بازرگانان نیز حرفهاى کلیشهاى پىدرپى بودند که دربارۀ مدارا زده مىشد. در آذر/اوایل دسامبر بىصبرى شاه براى توافق، توانفرسا شده بود. در 19آذر/10 دسامبر شاه بار دیگر تیمورتاش را که به وسیلۀ رئیس الوزرا و دو نفر از روحانیون فرمانبردار تهران همراهى مىشد، به قم فرستاد. این بار، مأموریت با پاسخ متفاوتى روبهرو شد.
در این هنگام علماى بستنشین در قم نیز براى رسیدن به مصالحهاى آبرومند در حمایت از اعتراضاتِ فروکش کرده شیراز و اصفهان مشتاق بودند. اگر چه تجّار بزرگ براى مدّتى به طور مخفیانه کسب و کار محدودى را انجام داده بودند، امّا تجّار خردهپا گرفتارىهاى واقعى را تجربه کردند. سختىهاى شدید شاگردان، مغازهداران کوچک و اصناف نیز تنها به واسطۀ توافق براى پرداخت مقدارى پول به آنان التیام یافته بود.(24) خود علما مقدار معتنابهى پول براى تداوم اعتراض هزینه کردند. شخص آیتاللّه اصفهانى به تنهایى اعتراض را در اصفهان تأمین مالى مىکرد. در آذر/دسامبر مردم اصفهان و شیراز از مبارزۀ مداوم خسته شده بودند و فرارسیدن زمستان هم به سست شدن عزم آنها و کسانى که در قم بستنشسته بودند، منجر شد. در آذر/ اوایل دسامبر بازارهاى اصفهان دوباره باز شدند….