*اثر طبع از یحیی دولت آبادی
ستمکاری چنان پرچم برافراشت
که ویران خانۀ آزادگان کرد
چه تقصیراست برهمسایه آنجا
که صاحبخانۀ خود بی خانمان کرد
بباید دست وحدت داد و شد جمع
نه تنها ماند و چون کودک فغان کرد
ز پا خیزیم پیش از آنکه ما را
تواند دست گردون ناتوان کرد
به کار آخرین باید زدن دست
که نتوان تا قیامت امتحان کرد(12)
◀ مختصری از شرح احوال گذشته و حال زنان ایران
مقالۀ ذیل را سرکار خانم دولت آبادی برحسب تقاضای آقای دکتر تاگور برای استحضار برحال گذشته و کثرتی زنان ایران با رعایت حقیقت گویی و آبرومندی مرقوم داشته اند.
جای تردید نیست که از چندین قرن پیش زنان ایران در پشت سر مردان جا داشتند؛ نه تنها از حیث مقام و رتبه، بلکه ازهرجهت که اعظم آنها بی حق بودن به معاشرتهای اجتماعی بود.
بدون شک هم این علت عقب ماندگی ایشان از اخذ معلومات صوری و معنوی می باشد. دانشمندان و تاریخ شناسان به خوبی زمان انقلاب مذهبی ایران را می دانند که یک بدبختی بزرگ دراثر آمدن عربها به این سرزمین از آن زمان نصیب ما گشت! در واقع ازآن موقع ایران ویران و ترقی ایرانی نه متوقف بلکه سیر قهقرایی نمود. یکی از مهمترین بدبختیها همانا جا گرفتن زنها در حرمسرا و تأسیس بیرونی و اندرونی بود که تاکنون بعد از هزار و کسری سال هنوز آن قانون جاری و چنان جزء طبیعت ثانوی ایرانی شده که با داشتن آزادی کامل کنونی جرأت و جسارت ترک آن عادت برای هزار یک زنان ایران نیست ! بنابراین عدم موفقیت کامل تنها روی همین اصل است که ترک عادت دیرینه گفتن ، خود تولید امراض گوناگون انقلابات می کند. علت اصلی باز از خود مطلب است که موانع مذکور سبب شد تا ایرانیها عموماً و زنان خصوصاً نتوانسته اند معلومات کافی از راه علم و تربیت بدست آرند تا در اول ازمنه امکان احقاق حق خود نمایند. باید اعتراف کنیم که خمودی و بیچارگی عموم را بیشتر زنان سبب واقعند؛ چون فقط مادر است که می تواند تربیت به اطفال دهد. تنها وجوه زنان است که عامل اخلاق نیکو و ناشر رفتار نکو بایستی باشند.
زمان بعیدی نمی گذرد که افکار تجدد پروری در مغز دانشمندان ما زنده و پی به این معنی ببردند و با خود گفتند:
زنان که ما آنها را در پشت پرده خفا در حال خاموشی نکاه داشتیم مربیان اولاد ما هستند و اگر مادران ما دراندرون جهل پشت خیمه بدبختی زندگی نکرده بودند. امروز تفاوت ما با دیگران از زمین تا آسمان نبود و در حالی که دیگران با سریعترین وسایل سیر هوانوردی می کردند ما روی شتر استراحت نمی نمودیم؟!
بدین سبب از سی سال قبل درب دبستانها را به روی دختران گشودند. البته در خم و پیچ این راه عقب مانده به مشکلات عدیده بر خوردند . اما خوشبختانه افتان و خیزان طی طریق نمودند تا به منزل آرزوی رسیدند.
میان مادران دیروز و زنان امروز چه تفاوت ؟
زنان قدیم دیده نمی شدند! و شناسائی ایشان فقط در مهمانیهای مردانه بود. آنهم نه به صورت، بلکه به تصور که مهمانان به خود اجازه می دادند در موقع خوردن غذاهای مأکول کدبانوی خانه را تمجید کنند ، نیز شوهر او را در ضمن تعریف از غذاها و مرتب بودن طرز مهمانی از داشتن زن لایق به اشاره تبریک بگویند . یا در معنی او را از نصیب شدن یک خدمتگذارکافی خوشبخت تصور کنند! امروز زنان در گوشۀ جامعه جای کوچکی جسته و روی کرسیهای امتحانات علوم مقدماتی مقامی دارند. اما درعین حال تحصیلات آنها محدود و باز هم در مقابل پروگرام تحصیلات ذکور رتبۀ پائین تر را حایزاند.
* استعداد زنان:
زنان و دختران ایران دارای هوش و ذکاوت فطری هستند و یک صفت به نظر قاصر بنده مختص ایشان است: « تقلید» . هنرهای دستی را اغلب آنها به محض دیدن فرا می گیرند و احتیاج زیاد به علم و طرز تعلیم ندارند. از این رو تفاوت زیاد با زنان مغرب زمین دارند. چنانچه خودم دیدم. کارهای دستی از قبیل نقاشی، خیاطی، گلدوزی، طوری بافی ، توالت و غیره را ایرانیها به آسانی یاد گرفته و اکثرشان به خوبی از عهده بر می آیند . همانها را در اروپا برای تحصیل آنها وقت زیاد مصرف کرده، اهمیت بزرگ به کارهای کوچک می دهند، بلکه نمی توانند باورکنند که یک خانم با فکر و عمل خود بدون خود سالها پیمودن راه مدرسه یک هنری را به حد کمال برساند . یک لباس بی عیب نمی توانند به اندام خود بپوشانند.
در قسمت تحصیل علوم ، با وجودی که هنوز وسایل کار تا حدی که برای ذکور مهیاست برای اناث نیست دیده می شود که جد و جهد و موفقیت دختران درامتحانات نهایی از میزان جلو افتاده است.
مدارس اناث :
مدارس دولتی وملتی کوچک و بزرگ درطهران قریب به شصت باب دایراست و درهر سال متجاوز ازهزار دختر داوطلب امتحانات نهایی وزارت معارف از کلاس ابتدایی تا دورۀ دوم متوسطه می باشند. در میان ایشان محصلات خوب لایق یافت می شود.
محصلات ایرانی در اروپا:
سابق براین وجود دختری در خانواده شناخته می شد فقط هنگامی که به نکاح مردی در می آید . پدر او تنها وقتی که مکدر نمی شد از ذکر وجود دخترش در جامعه ، همانا موقع عروسی او بود و شاید اغلب خانواده ها را گمان می رفت که از داشتن اولاد دختر محرومند تا موقعی که مردی او را برای خدمتگذاری انتخاب می کرد!! ولی امروز دختران ایرانی مانند پسران دراروپا مشغول تحصیلات معلمی ، موزیک ، قابلگی، طبایت وغیره می باشند. البته اکثر آنها به خرج اولیای خود و کمتر به خرج دولت زندگی می کنند. ولی باز هم در اثر تقویت نمودن و آزاد گذاشتن از طرف مقام منیع دولت است و شکرانه دارد که بگویم بعضی از آنها از رشتۀ تحصیلیۀ خود خارج گشته ، به وطن مراجعت و در انتظار موقع اند که وظایف محوله را انجام دهند ( تا کی به این آرزو رسند خدا داناست)
فکر خانمها در ادبیات:
زنان ایران طبیعتاً ادبیات و اشعار را دوست می دارند و دیده می شود در مدارس خواندن و یاد گرفتن اشعار کتب فارسی را از سایر نگارشات آن بیشتر رغبت دارند و حافظه ایشان برای ضبط آنها حاضر و فوری است. نیزاگر مسابقه ای در جراید منتشر شود زنان و دختران بیشتر درآن شرکت می نمایند. اما از نقطه نظر اینکه درهرکاری ابتدا عجول ولی تعقیب و پشتکارشان کم است. هنوز شعرای متخصص فن شاعری در میان خانمها به ندرت دیده می شوند.
اجتماعات خانمها:
سوسیته های ادبی ، تجارتی ، و اخلاقی و صنعتی به فکر خانمها تأسیس شده و نتیجه کارایشان مطبوع بوده است. یک مدرسۀ اکابر نسوان برای خانمهای خانه دار و من از طرف « انجمن نسوان وطنخواه» مدت ده سال است دایر می باشد.
میل و آرزوی زنان ایران:
زنان و دختران شهری ایران عموماً به هنرهای دستی مایل و چنانچه ذکر شده در فرا گرفتن آنها ید طولی دارند. اقدام ایشان به یاد گرفتن صنعت و کارهای اجتماعی فوری و قوی است، ولی قوت نفس برای امتداد دادن آن ندارند و همین صفت ایشان را از ترقی کامل باز می دارد . البته این نقص بزرگ را زنان دانشمند فداکار بایستی با تدابیر علمی و عملی و پافشاری برای انجام کارهای مشکله در میان جامعه از روح رنجه و خسته شدۀ خانمها رفع و بر طرف نمایند و امیدواری است که در آیندۀ نزدیک موفقیت کامل حاصل شود، چونکه خود پی به درد خود برده ایم.
زنان دهاتی از اینرو بر زنان شهری توفق دارند، چونکه هنرمندند و هم پشتکار را دارند. خانمها آرزمندند که تساوی حقوق با مردان داشته باشند و اگر هنوز پشت در این آرزو مانده اند برای اینست که یک عده ای می دانند چه می خواهند ، ولی جرأت اظهار ندارند ؛ یک عده می دانند و جرأت دارند، ولی همه چیز را یک دفعه می خواهند و این غیر ممکن است . یک عده که خیر اندیش و راه صلاح پیما هستند، هنوز عده شان به حدی نیست که بتوانند افکار خود وصدای خودشان را به عموم برسانند یا موانعی آنها را از بروز لیاقت بازداشته است ! خوشبختی اینجاست که مأیوسی در پیش نیست ودر عین حال به اصلاح همآغوش گشته ، به تدریج پیش می روند.
نگارشات زنان:
از بیست سال پیش خانمها به فکر نوشتن مقالات و روزنامه ها افتادند که اولین آنها «شکوفه» نام داشت و در طهران به طبع می رسید. بعد از آن روز نامه « زبا ن زنان» را نگارنده در 1919 منتشر نمود. زبان زنان اول نامه ای بوده که توانست اسم زن به خود بگیرد و با فکر زن و قلم زنان نوشته شود و اهمیت موقعی داشته باشد؛ چونکه درآن تاریخ در اصفهان فناتیک به طبع می رسید!! بعد از آن جراید دیگرمنتشرشد: «عالم نسوان» ( به همت کلاس عالی محصلات مدرسه اناث آمریکایی در طهران ) به طبع رسید سپس “نامۀ بانوان” ، “جهاد زنان” و “مجلۀ سعادت” [ پیک سعادت نسوان] و “نسوان شرق” در رشت و انزلی چاپ می شد. دختران ایران در شیراز به طبع می رسد. مجلات فوق الذکر به طور هفتگی و ماهانه از طبع خارج و قلم آنها علمی، ادبی، اخلاقی و صنعتی می باشد.
آزادی زنان ایران :
زنان ایرانی یک نوع آزادی از قدیم الایام داشتند که زنان اکثر از ممالک اروپا از داشتن آن محروم بوده و هستند. این آزادی و حق را قانون اسلام هم برای زنان ایران منظور داشته که زنان مانند مردان فاعل مختار در ثروت و مال خود می باشند؛ برعکس زنان فرانسه و بلژیک را که به طور حتم اطلاع دارم از داشتن این نعمت مادی و معنوی محروم ، بدین طریق زن هم که به ازدواج تن در داد شوهر مالک دارایی اوست و به طوری سلب حق از زن می شود که اگربا پول زن معامله شده باشد و آن معامله در خطر افتد زن بدون حضور شوهر خود حق دافع با طرح دعوا در عدلیه ندارد. البته طرز دیگر ازدواج هم وجود دارد. که با شرط اختیار داشتن زن در اموال خودعروسی می کنند. ولی این طریق به طور استثنا و عموماً طریق اولی حکمفرما است.
اکنون آزادی زنان ایران از حیث کشف حجاب . می خواهم با جرأت بگویم که با معنی تر ازسایر ملل ، مخصوص ترکیه است. چونکه وقتی در ترکیه اعلان کشف حجاب از طرف دولت شد. زنان ر ا مجبور به بی حجابی نمودند. البته در میان آنان نارضایتی بسیار بود وشنیدم که اکثر از نارضایان یعنی زنان متعصب به مذهب برای داشتن آزادی از حجاب آزادی زندگی را بدورد گفتند و با خود عهد کردند که تازنده اند به خانه بمانند و این آزادی اجباری را قبول نکنند.
اما برای ما آزادی و کشف حجاب به طور خیلی طبیعی پیش آمده، که دولت و افکار منور روی این زمینه زنان را در کشف حجاب مختار گذاشته اند ، تا هرکس میل دارد با حجاب و هر کس مایل است بی حجاب معاشرت کند. بنابراین دوم آزادی است که ما از اروپاییان کامل تر داریم.
ناگزیرم از قناعت فطری خانمهای مسن ومتعصب ایرانی تشکر کنم. با وجودی که حجاب برای زنان ایران تقریباً یک قانون مذهبی شده ، خانمهای مخالف این عقیده با کشف حجاب کنونی ضدیت ندارند و دلیل آن این است که آزادی در عمل دارند. مهم ترین چیزی که زنان را ازداشتن آزادی معنوی محروم و روح مقدس ایشان را خسته و کسل کرده بود، همانا تکرار ازدواج مردان وعدم تساوی حقوق در طلاق بود. در چند سال پیش نگارنده به اندازه فکر کوچک خود پی به مفاسد آن پرده و مکرر در جراید اثرات بد آن را که شامل حال و اخلاق کنونی ایرانی است گوشزد نمود، تا اینکه در سال گذشته دولت و عدلیۀ اعظم قانون ازدواجی مقتضی با وضعیت زمان گذرانده و به موقع اجرا گذاردند که ما می توانیم در سایۀ آن یک قسمت از حقوق تلف شدۀ خود را به دست آورده، امیدوار باشیم که در آتیۀ نزدیک متمم آن قانون به ما عطا شود.
در خاتمه افتخار می کنم که با قلم شکسته این اطلاعات مختصر را به عرض حضرت فیلسوف بزرگوار آقای دکتر تاگورهندی رسانیده ، امیدواری خود را برای ترقیات آتیه نسوان ایران تقدیم و تشکرات صمیمانه از توجه مخصوص ایشان نسبت به جامعه زنان و تمایلشان به استحضار از اوضاع گذشته و حال خانمها برگذار می داد.
دولت آبادی(13)
◀ توضیحات و مآخذ:
1 – صدیقه دولت آبادی ( نامه ها و نشته ها ، و یادها )0 ویراستاران مهدخت صنعتی و افسانه نجم آبادی -جلد سوم – چاپ اول ، 1377 – سلسله انتشارات « نگرش و نگارش زن»- صص 617 – 613
یحیی دولت آبادی برادر بزرگ صدیقه دولت در خاطرات خود « حیات یحیی » می نویسد: « پدر من[ هادی دولت آبادی ] از روحانیان و دانشمندان بزرگ معروف ایران است از احفاد قاضی نورالله شوشتری ، پدر و اجداد وی همه در زمرۀ روحانیان و از جمله اخیار بوده اند.
جد اعلای من میرعبدالکریم از شوشتر به اصفهان آمده در دولت آباد برخوارکه بدو فرسنگ مسافت در شمال شهر اصفهان است اقامت گزیده کتاب غنبۀ العابدین را در اخبار و آثار دیانت اسلامی امامی مشتمل بر دوازده جلد آنجا تألیف نموده است، اجداد من بطول زمان در دولت آباد مختصر علاقۀ ملکی تحصیل کرده امورشرعیه آن آبادی را با دهات اطراف آن تصدی می نموده اند. میرعبدالکریم دوم جد من در دولت آباد علاقۀ ملکی خود را زیاد کرده ئائرۀ معیشت خویش را وسعت داده بریاست شرعی برخوار قناعت نکرده در اواخرعمر در شهر اصفهان هم خانۀ ملکی تحصیل نموده مرجعیت مختصری یافته است.
منبع: یحیی دولت آبادی« حیات یحیی» – جلد اول – انتشارات عطار – 1361 – ص 11
2 – پری سکوتی : « صدیقه دولت آبادی: وطن پرستی، منسوجات اسلامی و حجاب»- سایت مدرسه فمینیستی: -5 مرداد 1389
http://www.feministschool.com/spip.php?article5373
3 – :محمد صفوی « زنان و مصدق: با نگاهی به مقاله نوشین احمدی خراسانی»- سایت مدرسه فمینیستی -13 شهریور 1392
http://www.feministschool.com/spip.php?article7371
4 – دکتر خسرو شاکری (زند) در کتاب «غروب شوکت جناب اشرف احمد قوام السلطنه» – جلد دوم – انتشارات مزدک / پادزهر – ص 87
5 – سارهعسگری وسیاوششوهانی « جدال موافقان ومخالفان حقرأی زنان برایشرکت درانتخابات» فصلنامه پیام بهارستان –دفتر هشتم ، تابستان 1389
6 – رسول جعفریان «جدالهای دینی درباره مشارکت زنان در انتخابات، مروری بر مقالات محمد باقر مجتهد کمرهای(1339 – 1342 ش) ،فصلنامه پیام بهارستان ـ دفتر نهم( کتبخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی )
7 – – مدرسه فمینیستی :این مقاله، متن تحریر شده ی نکات اصلی سخنرانی دکتر نیره توحیدی است که در «کانون دوستداران فرهنگ ایران» در تاریخ 13 ژوئن 2010 ایراد شده است.
8 – الهه باقری «به مناسبت سالگرد تولد صدیقه دولت آبادی»- مدرسه فمینیستی-11 دی 1392
9 – الهه باقری «به مناسبت سالگرد خاموشی صدیقه دولت آبادی: «زبان زنان»، نشریهای متفاوت در عرصهی روزنامه نگاری زنان» مدرسه فمینیستی 28 July 2011 at 02:15
10 – صدیقه دولت آبادی ( نامه ها و نوشته ها ، و یادها )0 ویراستاران مهدخت صنعتی و افسانه نجم آبادی – جلد اول – چاپ اول ، 1377 – سلسله انتشارات « نگرش و نگارش زن» – صص 113 – 110
11 – صدیقه دولت آبادی ( نامه ها و نوشته ها ، و یادها )0 ویراستاران مهدخت صنعتی و افسانه نجم آبادی – جلد دوم – چاپ اول ، 1377 – صص 309 – 306
12 – همان – صص 378 – 373
13 – صدیقه دولت آبادی ( نامه ها و نوشته ها ، و یادها )0 ویراستاران مهدخت صنعتی و افسانه نجم ابادی -جلد اول – چاپ اول ، 1377 – صص 260 – 256 و نگاه کنید به عالم نسوان ، سال 12 ، شماره 4 تیر 1311 ( ژوئیه 1932 ) صص 152 – 135
◀ نگاهی به تاسیس مدارس نسوان از آغاز تا سال 1314
رباب حسیبی می نویسد : در سال 1214 ش-مصادف با 1835 م- مبلغان مسیحی آمریکایی، اولین مدرسه چهار کلاسه پسرانه و دخترانه را در ارومیه تاسیس کردند.
آنها سپس اجازه تاسیس مدرسه دخترانهای را نیز در تهران گرفتند؛ مشروط به اینکه هیچ دختر مسلمانی به آن مدرسه راه نداشته باشد. چهل سال بعد- در سال 1254 ش-به خواهش بنجامین وزیرمختار آمریکا، ناصر الدین شاه اجازه داد که دختران مسلمان هم به این مدرسه بروند. به این ترتیب، درسال 1275 ش، اولین دختران (خانم مریم اردلان و خانم مهرتاج رخشان) از مدرسه آمریکایی فارغالتحصیل شدند.
در سال 1265ش(1887 م) مدرسه سن ژوزف، توسط مسیون کاتولیکهای فرانسوی، در تهران به خدمات فرهنگی پرداخت. این مدرسه بعدها به نام دبستان و دبیرستان منوچهری به رسمیت شناخته شد؛ ولی در سال 1320 ش-طبق دستور دولت وقت- از ادامه کار موسسات خارجی جلوگیری به عمل آید؛ در نتیجه کلاسهای فرانسه آن برای اطفال خارجی همچنان دایر بود. در سال 1332 ش به منظور هماهنگی مدرسه با مقررات وزارت فرهنگ و به خواهش خواهران راهبه فرانسوی، بخش فارسی آن نیز گشوده شد و مدرسه با نام «دبستان و دبیرستان ژاندارک» به مدیریت خانم بدر الملوک مصفا (پازارگادی) شروع به کار کرد. مدرسه فرانکوپرسان از دیگر مدارسی بود که در سال 1287 ش (1908 م) به وسیله مسیو یوسف خان ریشارد (مودب الملک) به وجود آمد. پدر وی یکی از استادان مدرسه دارالفنون بود که ناصرالدین شاه او را از فرانسه استخدام نموده بود؛ وی بعد با یک بانوی ایرانی ازدواج کرد و به اسلام گروید.
یوسف خان به ریشارد مدرسه فرانکو پرسان را ابتدا به صورت کلاس خصوصی در منزل خود تاسیس کرد و چند سال بعد این مدرسه به یکی از بهترین مدارس دخترانه تبدیل شد. این مدرسه دارای آزمایشگاه و لوازم سمعی و بصری نیز بود.
امور دشوار مدارس نسوان
در آن زمان تاسیس مدرسه دخترانه کار بسیار سخت و دشواری بود. عوام آموزش علم را برای دختران، مغایر با مذهب میدانستند و اجازه نمیدادند دخترانشان به مدرسه بروند. هیچکس خانهاش را برای مدرسه اجاره نمیداد؛ زیرا مردم آنجا را خانه فساد قلمداد و موسس آن را به بیعفتی متهم میکردند؛ حتی گاهی تابلوی آن را سنگ باران میکردند و دیوانگان را میگماشتند تا مزاحم شاگردان و مدیران مدرسه شوند. در چنین شرایطی، از طرف اولیای امور وقت هم هیچ گونه حمایتی از مدرسه نمیشد و تمام مسوولیت حفظ و نگهداری انتظام مدرسه و امنیت جانی شاگردان با اولیا مدرسه بود. نامه اسدالله اسفندیاری- موسس مدرسه انائیه استرآباد- به وزارت معارف در تاریخ 30/11/1305) موید مخالفت عوام با تاسیس مدرسه نسوان است.
تاسیس اولین مدارس ملی مدرسه دوشیزگان
در اواخر دوره قاجاریه (1324 ق) زمانی که صنعالدوله بر مسند وزارت معارف تکیه داشت، بیبی خانم وزیراف، یکی از زنان روشنفکر زمان، دبستان دخترانه دوشیزگان را بنیان گذاشت؛ اما اقدام او با مخالفت شدید عدهای روبهرو شد؛ بهطوری که میخواستند مدرسه را ویران کنند. بیبی خانم به وزارت معارف شکایت کرد ؛ اما در جواب به او گفته شد که صلاح در این است که مدرسه تعطیل شود و به این ترتیب مدرسه دوشیزگان تعطیل شد. مدتی بعد پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی، بیبی خانم مجددا نزد صنعالدوله وزیر معارف رفت. اینبار تقاضای وی پذیرفته شد، مشروط بر اینکه فقط دختران بین 4 تا 6 سال در مدرسه تحصیل کنند و دوشیزه نیز از تابلوی مدرسه حذف شود (واژه دوشیزه را به علت اینکه مشخصکننده نوع جنسیت بود، مناسب برای عنوان مدرسه نمیدانستند.)
مدرسه ناموس
در سال 1286 ش به رغم شرایط بسیار سخت اجتماعی، دبستان ناموس توسط طوبی خانم آزموده- در خیابان فرمانفرما- تاسیس شد. وی با اخذ تدابیر لازم و با پیشبینی برنامههای متناسب با افکار مردم، کار خود را شروع کرد؛ چنانکه هر سال مجالس روضهخوانی در مدرسه ترتیب میداد. از اولیای شاگردان دعوت به عمل میآورد و آیههایی از قرآن را که خداوند در آنها آموختن به علم و دانش را از اهم وظایف مسلمانان دانسته، گوشزد مینمود و به این تدابیر از آشوب و جنجال و مزاحمت مردم جلوگیری میکرد. مدرسه ناموس بعدها به صورت یکی از مهمترین و مجهزترین مدارس متوسطه تهران درآمد.