چرا و چگونه در مدار بسته خشونت استبداد بازسازی میشود؟
( قسمت دوّم )
در نوشته پیشین به سئوال و جوابف اوّل از خانم آنگلا موره در این زمینه که چگونه ترامای خشونت تجربه شده نسلهای پیشین میتواند به نسل و یا حتی نسلهای بعدی انتقال یابد، و ابتدا در خانواده و سپس در دیگر ساختارهای اجتماعی سبب بازسازی استبداد گردد، پرداخته شد.
در نوشته کنونی سئوال و جواب دوّم خانم آنگلا موره تشریح خواهد گشت.
سئوال دوّم:
از کجا میتوان دانست، احساسات و رفتارهای اجتماعی خشونت آمیز از انتقال ترامای خشونت فراگیری ناشی میشوند که در نظامهای استبدادی قبلی ( چون نازیهای آلمانی ) اعمال گشته اند؟
جواب سئوال دوّم:
« دانستن و پی بردن به منابع اصلی خشونت هایی که در نظامهای استبدادی اعمال میگردند، در ذهن و احساسات فرزندان نسلهای بعدی به یکباره و فی البداهه حضور پیدا نمیکنند، بلکه در اثر شنیدن و خواندن روایات و حکایات از آن دوره، بعلاوه داده های مندرج در شرح حال شفاهی زندگی و یا زندگینامه ها و وضعیتهای زندگی خانواده هایی که بطور مستقیم و غیر مستقیم قربانی خشونتهای نظامهای استبدادی گشته اند، حاصل میگردد.
البته این داده ها بیش از همه، ابتدا بهنگام روان درمانی فرزندان و نوه های قربانیان و یا جانیان ترامای خشونت، جلب توجه میکنند. زیرا که محتوی تخیلات و کابوسهای هراس انگیز اعمال خشونت را در ذهن و احساسات قربانیان تشکیل داده، و هر از چندی در درون آنها تجلی میکنند. این تخیلات خشونت آمیز نه تنها در درون قربانی وجود دارد، بلکه گاه بطور پوشیده و زمانی نیز بطور آشکارا زنده و فعال میشوند.
حتی بعضی مواقع تصاویر و تصورات ذهنی و احساسی اعمال خشونت بطور کاملاً روشن و مشخص در افکار و احساسات آنان حضور پیدا میکند. این حالات که غالباً با عذابی وحشتناک همراه هستند، در درون بازماندگان قربانیان خشونت هر از چندی تجسم می یابند.
بدتر از همه تأثیر بد و مضّر تخیلات خشونت آمیز بر برداشت ها و استنباط های غیر واقعی قربانیان از خود و شخصیت خویش است. این برداشتها بهنگام درمان روانی از زبان آنان بیان و جاری میشوند.
بعضی اوقات نیز تجارب تراماتیزه شدن، و یا خود را مقصر جنایات رژیم های استبدادی دانستن، بخاطر همکاری پدر و مادر بزرگان و پدر و مادرهای خویش در جنایات نظامهای استبدادی، در اعمال خشونت نسبت به خودِ خویش و یا دیگران نزد فرزندان و نوه های قربانیان خشونت نمایان میشود.
در واقع این اطلاعات و دانستنی ها غالباً از طریق دستیابی به میراثهای فکری و عملی، برای مثال یافتن نامه ها، دفترچه خاطرات روزانه و یا برداشتها و استنباط ها از شنیدن و خواندن روایاتی که گذشتگان خود بزبان آورده اند، حاصل میگردد. از آن پس تأثیر همگی این آثار بر تخیلات و کابوسهای بازماندگان قربانیان خشونت، در اذهان و احساسات آنان باز سازی و صحنه سازی میشوند.
آنچه بیش از همه سبب شگفتی و ناباوری روان درمانگران میشود، این امر است که تا کجا و چه اندازه شیوه های احساسی و رفتاری بازماندگان قربانیان خشونت در اثر هم هویت و هم جنس با نسلهای پیشین خود گشتن، همسویی و همنوایی، و مطابقت کامل پیدا میکنند. دلیل آن استکه فرزندان و یا نوه های قربانیان خشونت از طریق زبان پیام های تنی پدر و مادر بزرگان و یا پدر و مادران خویش، صحنه های مبتلا به ترامای خشونت گشتن آنان را بطور ناخودآگاه در درون خویش صحنه سازی میکنند.
بخصوص روان تحلیلگران بهنگام مداوا با روش درمانی روان تحلیلی، غرق شگفتی و تعجب میشوند، وقتی بطور مکرر به این امر برخورد میکنند که تا چه اندازه دقیق و با چه شدتی تبادل احساسات و رفتارها میان نسلهای پیشین با نسلهای بعدی بشکل ناخودآگاه صورت میگیرند و وجود دارند.
در حقیقت والدین نه تنها بطور ناخودآگاه و ناخواسته صحنه های مبتلا گشتن خویش به ترامای خشونت را به فرزندان خود منتقل میکنند، بلکه، چنانچه خود بشدت تراماتیزه شده و نسبت به آن آگاهی پیدا نکرده و درمان نشده باشند، اعمال خشونت نسبت بخود و دیگران را به نسلهای بعدی، بمثابه نمایندگی و مأموریت دادن، انتقال، تفهیم و آموزش میدهند. »
خانم آنگلا موره در سئوال و جواب دوّم خویش، فرایند و پروسه بازسازی استبداد نزد بازماندگان قربانیان و جانیان خشونت در رژیم های استبدادی را ـ در شکل بروز خشونت در احساسات و رفتارهای آنان بهنگام روان درمانی ـ بسیار کوتاه و مختصر بیان میکند.
در واقع ایشان بخوبی تشریح میکند که چرا و چگونه خشونتگران و عمله های استبداد، اعمال خشونت را ابتدا در درون خانواده خویش از پیشینیان خود به ارث میبرند و فرا میگیرند. سپس آنرا بمثابه تنها راه حلّ برای تمامی مشکلات و معضلات فردی و اجتماعی خویش، بعنوان یک اصل و فکر راهنما می آموزند. و بر اساس آن آموزه اندیشه و عمل میکنند.
از جنبه روانشناختی بخصوص این نکته بسیار با اهمیت است که بنابر نظر خانم آنگلا موره، انتقال ترامای خشونت به نسلهای بعدی، چه تأثیر مخربی بر « برداشت ها و استنباط های وارثان خشونت، از خود و شخصیت خویش بجای میگذارد. »
توضیح اینکه برداشت ها و استنباط های هر انسانی از خود و شخصیت خویش، سازنده هویت او است. حال اگر این هویت بر اساس اعمال زور و خشونت ساخته و پرداخته شده باشد، فرد را تبدیل به عمله استبداد، در خدمت به بازسازی استبداد، ابتدا در درون خانواده خودش، قرار میدهد.
در حقیقت فردی که عمله استبداد گشت، در آیینه خودشناسی خویش، خویشتن را در مقدار و اندازه خشونتی می بیند و ارزیابی میکند، که قدرت بکار بردن آنرا داشته باشد. در این صورت این هویت مشوق و ترغیب کننده او در بازسازی نظام استبدادی میگردد.
حال برای مثال اگر ما در پندار و گفتار و کردار عمله های استبداد، یعنی سازندگان و سازمان دهندگان نظامهای استبدادی دقت روانشناختی کنیم، این امر برای ما روشن خواهد گشت، که چرا مستبدین ذره ای اعتماد بنفس جهت رشد و سازندگی خود و جامعه خویش در درون شان وجود ندارد. ولی بجای آن تا بخواهید، اعتماد به قدرت و فرزند خلف قدرت، یعنی زور و خشونت، وجود دارد.
امر فوق از زاویه دید روانشناختی معنایش اینست که هر عمله استبدادی بدون داشتن قدرت و اعمال زور و خشونت، خویشتن خویش را هیچ و پوچ میشمارد و احساس میکند. در واقع او حاضر است بمیرد و یا حتی خودکشی کند، اگر قدرت ویرانگر خویش را از دست دهد.
در حقیقت هم هویتی با زور و خشونت عمله های استبداد را چنان از خود و انسانیت خویش بیگانه می کند که میان مرگ و عدم زور، به مرگ تقدم می دهند و آنرا برای خویش انتخاب میکنند.
در نوشته بعدی به سؤال و جواب سوّم خانم آنگلا موره پرداخته خواهد شد.
منابع و مآخذ ها:
Angela More; Gestern ist Jetzt
https://search.app/U3736xn8wXDM8ybY9
„Klarheit ja – Erlösung nein. Was es bedeutet, einen NS-Täter in der Familie zu haben“, Hintergrund/ Deutschlandfunk vom 19.04.2019
„Gefühlserbschaften – die stumme Sprache zwischen den
Generationen“, in Kuckuck – Notizen zur Alltagskultur 21, H 1, 2006, S. 46-51
„Grenzenlosigkeit – Wut – Resignation. Reinszenierung und Abwehr bei Nachkommen von Tätern“, der Artikel ist als PDF herunterzuladen und ist Teil der Publikation psychosozial 124:
„Unheimliche Wiedergänger? Zur Politischen Psychologie des NS-Erbes in der 68er-Generation“, Psychosozial Verlag 2011,
„Die psychologische Bedeutung der Schuldabwehr von NS-Tätern und ihre Botschaft an die nachfolgende Generation“, in:
Rolf Pohl/Joachim Perels (Hg): „Normalität der NS-Täter?“ Hannover, Offizin-Verlag 2011, S. 105-121,