back to top
خانهدیدگاه هارضا شاه مستبد بود نه ملی گرا/ (کودتای دوم رضا خان) (۶)،...

رضا شاه مستبد بود نه ملی گرا/ (کودتای دوم رضا خان) (۶)، نویسنده فرید انصاری دزفولی

کودتای دوم:

دستگاه پروپاگاندای برخی از به اصطلاح جمهوری خواهان و به اصطلاح ملیون ایران تلاش می کند تا بطور مشکوکی بدیهیات تاریخ ایران را دستکاری و تحریف نمایند. یکی از این دستکاری ها در ارتباط با رضا شاه بود و می باشد. آنان نقش مدافع و مداحان استبداد سلطنتی را دارند، و نوشته ها و سخنانی را در فضای مجازی و غیرمجازی که هیچگونه انطباقی با واقعیت تاریخی و مستندات تاریخی در مورد رضاخان میر پنج ندارند، نشر می دهند. آنان با جعل تاریخ، کودتای سید ضیاء و رضاخان را فعالیتی عادی در تاریخ سیاسی ایران جلوه می دهند. برخی پا را فراتر گذاشته اند و رضاخان را ملی گرا و همطراز با محمد مصدق قرار داده اند. اگر وجدان تاریخی مان را فعال نکنیم، در چند سال آینده این ستایش گران استبداد، یا دنباله روان آنان، مدعی خواهند شد که اساساً در سوم اسفند ۱۲۹۹ کودتایی رخ نداده است و از روی خیرخواهی و انسان دوستی انگلیس به رضا خان کمک نموده تا به قدرت برسد.

پر واضح است کمبود وجدان تاریخی در جامعه باعث رونق گرفتن پروپاگاندای پوچ استبدادیان و مداحان استبداد می شود و در نتیجه شرایط برای به قدرت رسیدن استبدادیان مهیا می گردد. از طریق انتقال تجربه ها به جامعه، بویژه نسل جوان و نسل های بعدی است که وجدان تاریخی بیدار می گردد. اگر وجدان تاریخی در دوران انقلاب فعال می شد، هرگز روح الله خمینیِ حامیِ شیخ فضل الله نوری و ابوالقاسم کاشانیِ کودتاچی، روی کار نمی آمد. پس وجدان تاریخی به ما می گوید که باید تجارب منتقل شوند، تا راه و روش مبارزه با استبدادیان گوناگون روشن شود.

در این راستا می باشد که انتقال تجربه تاریخی را برای بیدار کردن وجدان تاریخی، وظیفه خود دانسته ام و تاریخ را آنطور که واقع شده است، بیان می نمایم. جامعه و ملتی که وجدان تاریخی اش ضعیف باشد، به استقلال و آزادی و دمکراسی نخواهد رسید. زیرا از خود نمی پرسیم چرا و به چه علتی در ایران بعد از ۱۵۰ سال تلاش ایرانیان برای اصلاح جامعه و مبارزه بر علیه استبداد و استبدادیان، هنوز حکومت های خودکامه یکی پس از دیگری بر ما حکومت می کنند و به آزادی و دمکراسی نرسیده ایم و در این وضعیت هستیم. این سؤالی است که پاسخ اش را با رجوع به گذشته و نگاهی تاریخی به عملکرد های سیاسی و تفکر کردن سیاسی مان باید جستجو کنیم. با بیدار کردن وجدان تاریخی مان است که می توانیم ذهنیت خود و جامعه را عوض کنیم و به باورهای دمکراتیک نائل آییم. آنگاه دموکراتیک فکر کردن را می آموزیم و دموکراتیک عمل کردن را عمل خواهیم کرد. به تبع آن، هدف مان تنها و صرفاً سرنگونی حکومت های خودکامه نخواهد شد، بلکه هدف مان تأسیس یک جامعه دموکراتیک از شهروندان صاحب حق و حقوق خواهد بود و برای رسیدن به این مهم، لازم می باشد از حکومت خودکامه و توتالیتر حاکم عبور کنیم.

در مطلب پنجم مختصر گونه ای از اقدامات جاه طلبانه و سرکوبگرانۀ رضا خان را از کودتای اول در سوم اسفند ۱۲۹۹ تا منصوب شدنش به رئیس الوزرائی آوردم. اقدامات رضا خان عمدتاً، توسط انگلستان برنامه ریزی می شدند.

‏حکومت دیکتاتوری رضا خان با حمایت انگلیس و توافق روسیه شوروی بر سر کار آمد، در قبال آن رضاخان قول داد که منافع «انگلیس و روسیه شوروی» را تضمین کند و ترکیب کابینۀ وی، بیانگر تمایلات و خواسته های هر دو سفارت می باشد.

محمد علی مجد می نویسد: با گذشت زمان، نقش بریتانیا در قدرت بخشیدن و ابقای رضا خان آشکارتر گردید. ویلیام اچ. هورنی‌ بروک، وزیر مختار آمریکا در ایران، در سال ۱۹۳۴ صراحتاً در گزارش خود می‌ نویسد: «فقط همین حقیقت که شاه کنونی تاج و تخت خود را مدیون بریتانیایی‌ ها و اعضای کابینه هم به نوبه خود پُست‌ هایشان را مدیون شاه هستند به تنهایی کافیست که هر ناظر عاقلی را بر آن دارد تا پیش از آنکه باور کند، پسر عموهای انگلیسی‌‌ مان نفوذشان را در پایتخت ایران از دست داده‌ اند، بایستد و چشم و گوش خود را بیشتر باز کند. از این فرصت استفاده کرده و تقریباً به دقت ارتباط اعضای کابینه با بریتانیایی‌ ها را بررسی کرده‌ ام. مطمئن هستم که بیشتر از سه چهارم آنها را قطعاً می‌ توان حامی بریتانیا دانست، البته نه از روی انتخاب، بلکه از روی ترس. با دقت که امیدوارم ماهرانه هم بوده باشد، زیرِ زبان تعداد قابل ملاحظه‌ ای از مقامات ایرانی را درباره موضوع نفوذ بریتانیا کشیده‌ ام. البته به گمانم آنها از بریتانیایی‌ ها، بیشتر از هر خارجی دیگری، نفرت دارند، ولی از آنها می‌ ترسند، و در نهایت احترام به هرگونه توصیه‌ ای که از سفارت بریتانیا صادر شود، عمل می‌ کنند». (۱)

دکتر رسول رئیس جعفری، استاد تاریخ اقتصادی، با رجوع به مستندات مختلف معتقد است که برنامه تغییر حکومت یا تغییر شاه قاجار روی میز انگلیسی ها بوده است.

او می گوید: “«سر پرسی کاکس»، مأمور بین النهرین در تلگرامش به وزارت خارجه انگلستان می‌ گوید، باید در تهران در جستجوی عناصر میانه روی غیر بلشویکی باشیم که معتقدند این کشور تنها با کمک ما نجات خواهد یافت، و ادامه داد: او می‌گوید ما باید معاهدۀ دیگری تدوین کنیم که مجلس آن را بپذیرد و حکومت اعلیحضرت پادشاه بریتانیا بتواند باز هم به ایران کمک کند. کاملاً ممکن است در چنین معاهده‌ ای، تغییر شاه یا تغییر سلسله از ما خواسته شود که البته ما برای انجام این خواسته، درنگ را جایز نخواهیم دانست، یعنی کاملاً برنامه تغییر حکومت یا تغییر شاه روی میز بوده است. وزیر مختار انگلیس در تهران بر اساس این پیشنهاد می‌ گوید، من در حال حاضر سرگرم گردآوری عناصری هستم که «سر پرسی کاکس» در خط مشی اول پیشنهاد کرد و این مشکل‌ تر از آن چیزی است که در لندن تصور می‌ شود. این موضوعی بود که نورمن سفیر بریتانیا در ۲۴ بهمن ۱۲۹۹ عنوان کرده است و می‌ گوید، ممکن است ترک قوای بریتانیا و یا تغییر شاه لازم شود و اگر کارها با نظم پیش روند، بدون مشکلی جدی انجام خواهند شد، اما من به امکان تغییر در سلسله معتقد نیستم، تنها چیز دیگری که می‌ تواند جایگزین دربار فعلی شود، یک جمهوری است که البته من از آن بیمناک هستم که بسیار زود شکل جمهوری شوروی را به خود بگیرد.

انگلیسی ها به صراحت در اسناد رسمی خود عنوان کردند که باید تغییر شاه، ایجاد جمهوری یا یک دیکتاتوری اتفاق بیفتد، یادآور شد: آیرون ساید فرمانده نیروهای نظامی بریتانیا در ایران در دسامبر ۱۹۲۰ برای یافتن آن نیرو وارد قوای نظامی ایران شد، و ۱۷ آذر ۱۲۹۹ به وزارت جنگ نوشت یک افسر ایرانی توانا باید فرماندهی قزاق‌ ها را بدست بگیرد و این موضوع بسیاری از مشکلات را برطرف می‌ کند و به ما مجال می‌ دهد تا با مسالمت و آبرومندی این کشور را ترک کنیم. از سوی دیگر می‌ گوید، می‌ گویند باید مسئلۀ کودتا و خلع سلاح، یک چهرۀ مدنی و یک چهرۀ نظامی داشته باشد. چهرۀ مدنی به سید ضیا طباطبایی که قبلاً ضد بلشویک و مورد اعتماد بریتانیا و روزنامه نگار بوده و سابقه جدی در برخورد با طبقات اشرافی داشته است، رسید”. (۲)

محمّد قلی مجد پژوهشگر ایرانی در کتاب «از قاجار به پهلوی » با استناد به «اسناد وزارت امورخارجه آمریکا»، علل سقوط حکومت مشیرالدوله و صدارت رضا خان را اینگونه بررسی می کند: کرنفلد می افزاید:« سفر شاه از همه بیشتر رضا خان را خوشحال کرد. {در واقع باید بگویم} بر اساس اخبار موثّقی که به من رسیده است او در پی این است که ولیعهد نیز کشور را ترک کند تا با استفاده از این فرصت خود را نایب السلطنه کند. شکّی نیست که روس ها به این قضیه تن نداده و مخالفند». امّا دوران سلطنت قاجارها به سرآمده بود: «رسیدن به ریاست وزرا پایان آمال و آرزوی رضا خان نیست . وی درصدد است سلطنت غیر رسمی کنونی خود را به شاهنشاهی قانونی تبدیل کند؛ البتّه این کار به همین زودی انجام خواهد شد. خانوادۀ سلطنتی نیز متوجّه شده است که به روزهای پایان عمر خود رسیده است. ولیعهد و همچنین سالار السلطان، عموی شاه، صراحتاً به من گفتند که سلسلۀ قاجار نیز محکوم به فناست. در ۱۲ نوامبر ۱۹۲۳ رضا خان اعلامیه ای صادر کرد: « همه می دانند که در یک کشور مستقل هیچ چیز از این بدتر نیست که فردی از آن ملّت به آلت دست عمّال خارجی تبدیل شود یا به بیگانگان اجازه دهد در امور سیاسی کشور دخالت کنند». کرنفلد در این زمینه می نویسد: « کاملاً آشکار است این اعلامیه برای اغفال کسانی منتشر شد که گمان می کنند رئیس الوزرا به مدد سفارت های خارجی به این منصب رسیده است و قرار است آلت دست و در خدمت آنان باشد». روزنامۀ طوفان در این زمینه می نویسد: «این بیانیه با حسن نیّت صادر نشده است؛ صادرکنندۀ آن کسی است که نفوذ سفارت های خارجی در شکل گیری کابینۀ وی مؤثّر بوده است». (رالف اچ، ساپر، نمایندۀ کمپانی سینگر، بریتانیا را عامل اصلی کناره گیری مشیرالدوله معرّفی می کند): «رئیس الوزرای پیشین با شروط قرارداد ما موافقت کرده بود و آن را به هیأت وزرا و میلسپو نیز ارائه کرده بود و در نظر داشت، ماه آینده این قرارداد را بعنوان لایحه به قوّۀ مقنّنه معرّفی کند. می توان گفت، مخالفت بریتانیا تا اندازه ای در سقوط او نقش داشته است. رضا خان اکنون رئیس الوزرا و عملاً دیکتاتور ایران است. این روزها او در رکاب شاه است و او را تا مرزهای کشور بدرقه می کند. شاه احتمالاً در اروپا خواهند ماند». انگلیسی ها نتوانستند خوشحالی خود را از این وقایع پنهان کنند.

در مجمع سالیانه بانک شاهنشاهی ایران در لندن در دسامبر ۱۹۲۳، سرخیو بارنز، رئیس، با اشتیاق فراوان انتصاب رضا خان را اعلام می کند و می گوید:« شاهنشاه ایران در حال ترک ایران و سفر به اروپا بود». و سپس اضافه می کند: «سال گذشته خبر از پیروزی ای دادم که تشکیلات نظامی سردار سپه به همراه خود آورده و سخن از آرامشی به میان آوردم که سراسر ایران را در نتیجۀ کنترل نظامیان قرار گرفت؛ سردار سپه اکنون با بدست آوردن فضای عمل بیشتر، تلاش می کنند، توانایی اجرایی خود را بیشتر بکار گیرد … و به نظر می رسد که با ارتشی متشکّل از سرداران مردمی و وفادار، ایران به سمت نظمی مستحکم و ثباتی بیشتر پیش می رود که سال هاست ایران هرگز به خود ندیده است». (۳)

بر اساس «اسناد وزارت امورخارجۀ آمریکا» از کتاب محمّد قلی مجد «از قاجار به پهلوی‌‏»، ‏حکومت دیکتاتوری رضاخان با حمایت انگلیس و توافق روسیه شوروی بر سر کار آمد، در قبال آن رضا خان قول داد که منافع «انگلیس و روسیه شوروی» را تضمین کند و ترکیب کابینۀ وی، بیانگر تمایلات و خواسته های هر دو سفارت باشد که ‏در زیر می خوانید:

‏رضا خان در ۷ اکتبر ۱۹۲۲ (۱۴ مهر ۱۳۰۱)، استعفای خود را از وزارت جنگ ‏اعلام ‏کرد؛ یک سال بعد از پس گرفتن «استعفای» خود، در نهم اکتبر ۱۹۲۳ (۱۶ مهر ۱۳۰٢)، رضا خان دست به کودتا [یی دیگر] ‌‏زد. در ۲۸ اکتبر ۱۹۲۳ (۳۰ مهر ۱۳۰۲)، بر مسند ریاست وزرا تکیه زد: « وزیر جنگ بدون ‏در نظر گرفتن ‏مراحل قانونی، قوام السلطنه، رئیس الوزرای پیشین را دستگیر کرده و به زندان انداخته ‏است؛ دستگیری ‏شماری از افراد برجسته نیز انتظار می رود. وزیر جنگ مدّعی است که مدارکی علیه او ‏دارد که ثابت می ‏کنند، قوام در صدد توطئه بوده است. با این حال بسیاری بر این عقیده اند که این تنها ‏بهانه ای است برای ‏سرنگون کردن دولت و حاکم کردن دیکتاتوری بر کشور. اوضاع بسیار وخیم ‏است». بعد از ظهر ‏روز دوشنبه، ۹ اکتبر ۱۹۲۳ (۱۶ مهر ۱۳۰٢)، قزّاق ها منزل قوام السلطنه را محاصره و پس ‏از دستگیری قوام، او را ‏به وزارت جنگ منتقل کردند. یک هفته بعد، زمانی که کرنفلد گزارش خود ‏را می نویسد، وی ‏همچنان در بازداشت به سر می برد. ترس از تکرار حوادث پس از کودتای سوّم اسفند ‌‏۱۲۹۹ و دستگیری ‏های فراوان، باعث شد که جوّ متشنّجی در شهر حکمفرما گردد. کرنفلد اذعان می ‏کند که اتّهام توطئه که ‏چنین به قوام نسبت داده شده است، تنها بخشی از نقشۀ رضاخان برای رسیدن ‏به نخست وزیری ‏است:‏

بر اساس گزارش های موثّقی که بدست ما رسیده است، مجازات تعیین شده برای قوام از این قرار‌‏ است: تبعید از ایران و مصادرۀ بخش قابل توجّهی از اموال وی. من کاملاً مطمئن هستم که اتّهام وارده به ‌‏قوام هیچ پایه و اساس درستی ندارد و نابجا ست. امّا مجازاتی که برای وی تعیین شده، دقیقاً متناسب با ‌‏خواسته ها و نقشه های وزیر جنگ است. شاه، یکشنبه بعد از ظهر، ۱۳ اکتبر ١٩٢٣ (۲۰ مهر ۱۳۰۲)، مرا به گفتگوی کوتاهی ‌‏دعوت کرد به من گفت که وزیر جنگ می کوشد به هر نحو ممکن، پس از سرنگونی دولت مشیرالدوله، ‌‏به مقام ریاست وزرا دست یابد. از آنجا که وی امیدوار است به هدف خود دست یابد، لذا سعی می کند‌ ‏هر گونه مانعی را از سر راه خود بردارد. ایران به شدّت از نداشتن رئیس الوزرایی کارآمد رنج می برد. ‌‏اکنون تنها سه تن ممکن است متصدّی این مقام شوند: مستوفی الممالک، مشیرالدوله و قوام السلطنه. ‌‏از آنجا که مجلس چهارم در آخرین اقدام خود، کابینۀ مستوفی الممالک را ردّ صلاحیت کرد، بعید به ‌‏نظر می رسد که شاه تا زمان تشکیل مجلس پنجم، او را به عنوان رئیس الوزرا انتخاب کند. ‌‏مشیرالدوله هم کمترین اشارۀ وزیر جنگ باعث استعفایش می شد. بنابر این، تنها کسی که بحساب می ‌‏آمد، قوام بود. و همین، برای از میان برداشتن دلیل کافی بود؛ وزیر جنگ نیز همین کار را کرد؛ و دقیقاً ‌‏با این کار، هم شاه و مشیرالدوله را مرعوب کرد، و هم به آرزویش دست یافت. در رابطه با مصادرۀ ‌‏اموال قوام می توان گفت که از مدّتها قبل، رضا خان در فکر این کار بوده است؛ حتّی پیش از آنکه دوستانش، توطئۀ قوام علیه جان او را کشف کنند. با توجّه به اینکه وزیر جنگ، همۀ ثروت هنگفتش را ‌‏از طریق اخّاذی و زورگیری بدست آورد، بدون شک اموالی را هم که دادگاه به عنوان جریمه ‌‏از قوام می گیرد، به خود اختصاص خواهد داد.‏

همانطورکه کرنفلد پیش بینی کرد، قوام به شرط اینکه ایران را ترک کند و به اروپا برود، در ۲۲ ‌‏اکتبر ١٩٢٣ از زندان آزاد شد. پس از تبعید « هیچکس در مورد توطئه ای که به قوام نسبت داده میشد سخن به ‌‏میان نیاورد وماجرا کاملاً فراموش شد و اصل ماجرا در هاله ای ازشکّ و تردید فرو رفت.» همانطور که ازنوشتۀ کرنفلد برمی آید، مشیرالدوله به شدّت ازرضاخان می ترسید:

«مشیرالدوله ‌‏اگرچه از معدود سیاستمداران ایران است که می توان ادعای شرافت و پاکدامنی و با فرهنگی ‌‏کند،امّا به شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت نیز شهرت دارد. این مسامحه و دست به دست ‌‏کردن او هم ممکن است ناشی از همین شکست اخیر باشد. روابط او و وزیر جنگ روزبه روز بدتر می ‌‏شود. وزیر جنگ در عمل دیکتاتور مطلق ایران است وهمۀ امور را در دست دارد. اقدام اخیر وی در‌‏زندانی کردن بدون محاکمه قوام، به شدّت به اعتبار و حیثیت کابینۀ فعلی لطمه زده است. مشیر‌‏الدوله آشکارا ازگرفتن تصمیمی قاطع دراینباره واهمه دارد.»

مشیرالدوله در ۲۲ اکتبر ۱۹۲۳ (۲۹ مهر ۱۳۰۲) از کار کناره گیری کرد: « شب گذشته رئیس الوزرا استعفای خود را ‌‏تقدیم کرد که مورد پذیرش شاه قرار گرفت. وزیر جنگ از سوی انگلیسی ها حمایت می شود، از هر ‌‏وسیله ای برای فشار آوردن به شاه استفاده می کند، تا او را به نخست وزیری منصوب کند». گوتلیب نیز در مورد کناره گیری مشیرالدوله در ۲۲ اکتبر ۱۹۲۳ (۲۹ مهر ۱۳۰۲)، چنین اظهار نظر می کند: «کاملاً روشن است ‌‏که رضا خان، وزیر جنگ، به ریاست وزرا منصوب می شود». تلگرام کرنفلد در ۲۹ اکتبر ١٩٢٣ (۶ آبان ۱۳۰۲) از این ‌‏قرار است: «رضا [خان ]‌ ‎به منصب ریاست وزرا دست یافت. وی هنوز تشکیل کابینه نداده است. ‌‏شاه در چهارم نوامبر ١٩٢٣ (۱۲ آبان ۱۳۰۲) عازم اروپا می شود. رضا خان همواره مورد حمایت بریتانیا بوده است، امّا ‌‏هرگز موفّق نشده بود، اطمینان روس ها را جلب کند … . تا وقتی که روس ها مخالف نخست وزیری ‌‏او بودند. شاه به خوبی توانست در مقابل فشارهای وی ایستادگی کند. برای از میان بردن این مخالفت ‌‏ها، وی کاملاً آماده بود که هرگونه تضمینی که روس ها مطالبه کنند، بپردازد»‏.

گوتلیب در این باره می نویسد: «من کاملاً مطمئن هستم که رضا خان دیروز به سفارت شوروی ‌‏رفت تا ایشان را متقاعد کند، برای تشکیل کابینه تحت ریاست خود، از وی حمایت کنند و مقامات ‌‏شوروی نیز به دو شرط حاضر شدند از وی حمایت کنند. اوّل این که چندین تن از ملیّون را وارد ‌‏کابینه خود کند؛ دوّم، منافع روسیه در شمال ایران را کاملاً تضمین و قبول کند … . گفته می شود، ‌‏رضا خان به هر دوی این خواسته ها تن در داده است …». کرنفلد در نوشته های خود توضیح بیشتری ‌‏در این زمینه می دهد و همانطور که پیش از این ذکر شد، پس از تبعید قوام السلطنه به دست رضا خان، ‌‏مشیرالدوله استعفا داد: «اگر شاه نمی دانست که سفارت روس به نخست وزیری رضا خان رضایت ‌‏ندارد، وزیر جنگ در کار خود عجله نمی کرد. وزیر جنگ نیز به هر طریق برای مصالحه با سفارت ‌‏روس فرصت را از دست نمی دهد. زمانی که شاه متوجّه شد، هیچ قدرت خارجی از او حمایت نمی ‌‏کند، تسلیم شد و ۲۸ اکتبر ١٩٢٣ [۵ آبان ۱۳۰۲] رضا خان را به ریاست وزرا منصوب کرد و در همین زمان اعلام کرد، ‌‏برای معالجه، کشور را به مقصد اروپا ترک خواهد کرد».

در ۲۹ اکتبر ۱۹۲۳ (۶ آبان ۱۳۰۲)، رضا خان کابینه خود را معرّفی کرد: «مطالعۀ سوابق اعضای کابینه، ملاک ‌‏های انتخاب رئیس الوزرا را کاملاً روشن می سازد و شکّی در این زمینه باقی نمی گذارد. آشکار ‌‏است که وی امیدوار است هر دو سفارت را از خود راضی کند؛ دو قدرتی که به او کمک کردند تا به ‌‏خواستۀ خود برسد. مدیرالملک، یکی از دوستان کاملاً شناخته شدۀ انگلیسی ها، به تازگی بعنوان رئیس معاونتِ خواربار در وزارت مالیه برگزیده شده است. از سوی دیگر، روس ها احتمالاً به ‌‏ذکاء الملک گرایش داشته باشند؛ وی در دوران خدمت خود در کابینه مستوفی الممالک بعنوان ‌‏وزیر خارجه، خوش خدمتی خود را به روس ها بر همگی آشکار ساخت». (۴)

رضا خان پس از مطمئن شدن از استحکام مقام خویش در نخست وزیری و حذف کردن تمام موانع ممکنه، با شتاب هر چه تمامتر در صدد پایان دادن به سلطنت قاجار بود، تا بر تخت سلطنت نشیند و تاج شاهی بر سر نهد. تنها مانعش قانون اساسی مشروطه بود که سلطنت را در اولاد مظفرالدین شاه ثبیت کرده بود. رضا خان و ایادیش روز و شب طرح های مختلف می ریختند تا این مانع را از پیش پای او بردارند. نخست به فکر افتادند تا احمد شاه را راضی به استعفا نمایند. اما بر فرض راضی کردن او به استعفا، سلطنت به برادرش یا یکی دیگر از خانوادۀ اش می رسید. در این صورت مانع برطرف نمی شد. با این حال، رضا خان یکی از رجال دولت را به فرنگ می فرستد تا شاه را تطمیع کند و از او استعفا بگیرد و آن شخص از شاه جواب منفی می شنود، باز می گردد. در نهایت از این نقشه منصرف می شود، به نقشۀ دیگر می پردازند و آن نقشه اینست که ناپلئون بناپارت در فرانسه کشید و از راه ریاست جمهوری موقّتی، دست خود را به اریکۀ سلطنت فرانسه رسانید.

در نوشتۀ بعد، توضیح خواهم داد، چگونه رضا خان، کودتای دوم خود را عملی کرد و خود را شاه خواند.

ادامه دارد.

زیرنویس ها:

(١)- محمدعلی مجد، انتخاب رضاخان به پادشاهی و نقش بریتانیا (در اسناد وزارت خارجه آمریکا)، نشریه مطالعاتی و پژوهشهای سیاسی

(٢)- رسول رئیس جعفری، «نگاهی به فرایندهای قباحت زدایی از کودتاها و تحریف تاریخ ایران» سایت جماران نیوز

(٣)- جمال صفری، مصدق، نهضت ملی و رویدادهای تاریخ معاصر جلد ۹ ص ۱۹- ۲۰

(۴)- جمال صفری، مصدق، نهضت ملی و رویدادهای تاریخ معاصر ایران جلد ۹ به نقل از – محمّدقلی مجد « از قاجار به پهلوی » مترجمین رضا مرزانی – مصطفی امیری – ناشر: مؤسّسۀمطالعات و پژوهشهای سیاسی – ۱۳۸۹ – صص ۲۵۵ – ۲۵۸)

آقای احمد سلامتیان، رضا شاه مستبد بود نه ملی گرا (۱)، نویسنده فرید انصاری دزفولی

آقای احمد سلامتیان، رضا شاه مستبد بود نه ملی گرا (٢)، نویسنده فرید انصاری دزفولی

آقای احمد سلامتیان، رضا شاه مستبد بود، نه ملی‌ گرا (۳)، نویسنده فرید انصاری دزفولی

رضا شاه مستبد بود نه ملی گرا (۴)، نویسنده فرید انصاری دزفولی

رضا شاه مستبد بود نه ملی گرا (۵)، نویسنده فرید انصاری دزفولی

رضا شاه مستبد بود نه ملی گرا (٧)، نویسنده فرید انصاری دزفولی

اخبار مرتبط

3 دیدگاه‌ها

  1. باورتان میشه که این بحثها مشکل مردم ایران نیست یا فقط دوست دارید مثل عقب افتاده های ذهنی در دوران صدر اسلام سیر کنید؟ آخوندها مملکت را به ویرانه تبدیل میکنند شماها توی ۱۴۰۰ سال پیش و غزوات پیامبرتان و حسن و حسین میچرخید یا خیلی که میخواهید آپ تو دیت باشید ۴ تا بد و بیراه به حکمرانان ۱۰۰ سال پیش میدهید. اگر حرف تازه ندارید بگویید نداریم. آدم اگر مقالات به این طولانی مینویسد اقلا باید این مقالات بدرد امروز اون مردم فلاکت زده بخورد. در غیر اینصورت بهتر است خاموش باشد. راستی شما عقب افتادگان چرا از دوران قاجار که تا صد سال پیش بود هیچ چیزی نمینویسید. همه بدبختیهای ایران از زمان رضاشاه شروع شد؟ حرفی ندارید ببندید دهانتان را. تمام مشکل شما مسلمانان عقب افتاده این است که رضاشاه به شما اجازه نمیداد فاضلاب اسلام را توی قانونگذاری و قضاوت وارد کنید.

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید