back to top
خانهنویسندگانایمان فلاح : زمان، حضور و بت‌های نوین: بازخوانی در آینه خرد...

ایمان فلاح : زمان، حضور و بت‌های نوین: بازخوانی در آینه خرد و گفتمان حقوندی

زمان، حضور و بت‌های نوین: بازخوانی در آینه خرد و گفتمان حقوندی

ایمان فلاح-دبیر مرکز پژوهش‌های حقوندی

مقدمه

زمان و مکان، همواره دو ستون ناپایدار ادراک انسانی از هستی بوده‌اند؛ ستون‌هایی که بشر از دیرباز کوشیده است آن‌ها را بشناسد، مهار کند، و در پرتو آن‌ها معنای حیات خود را بیابد. با این‌همه، آن‌گاه که انسان در جایگاه خلیفه‌اللهی خود قرار نگیرد، ابزار را به جای مقصد می‌نشاند؛ و آن‌گاه زمان و مکان، نه مسیر عبور، که معبدی نوین می‌شوند.

در تمدن امروز، زمان به سرمایه‌ای برای رقابت، سرعت، و سلطه تبدیل شده و مکان به گستره‌ای برای تسخیر، گسترش، و تملک. گویی انسان، به جای آن‌که زمان را همچون پلی برای عبور به حضور، معنا، و خلق بداند، اسیرِ بتِ زمان شده است؛ و به جای آن‌که مکان را مجرای ظهور امر الهی در هستی بداند، آن را به میدان مالکیت و سلطه‌جویی بدل کرده است.

این مقاله کوششی است برای بازخوانی جایگاه زمان و مکان، از منظر گفتمان حقوندی، با رجوع به متون برجسته‌ای چون نهج‌البلاغه، شعر و اندیشه خیام، حافظ، سعدی، و نیز آرای حکمت‌دانانی چون ابن‌سینا، سهروردی و ملاصدرا و بنی‌صدر. تلاش می‌شود نشان داده شود که چگونه زمان و مکان، در سنت حکمی-عرفانی ما، ابزاری برای سیر به‌سوی حق‌اند، نه هدف. همچنین خواهیم دید که چگونه در گفتمان حقوندی، بازگشت به حضور، به‌معنای شکستن بت‌های نوین زمان‌زدگی و مکان‌پرستی است.

 

🔹بخش اول: زمان و مکان در گفتمان حقوندی

در گفتمان حقوندی، که بر پایه سه اصل بنیادین «امر، خلق، و حق» شکل گرفته است، جهان و پدیده‌های آن ابزارهایی برای تحقق حق در بستر خلق هستند. در این دیدگاه، هیچ مفهومی، حتی زمان و مکان، تقدس ذاتی ندارد مگر در نسبت با جریان امر و پیوستن به خلق در مسیر حقوندی انسان.

  • زمان: میدان عبور امر

زمان، در این منظر، نه رشته‌ای خطی از گذشته به آینده، بلکه بافتاری برای تبلور امر و مسئولیت انسانی است. زمان، همان «فرصت» است؛ «عصر»ی که در آن انسان، با اختیار خود، یا به سوی معنا حرکت می‌کند یا در مسیر خسران می‌افتد:

“وَالعصر. إِنَّ الإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ” – سوره العصر

 

در گفتمان حقوندی، زمان چیزی نیست جز امکانی برای انتخاب؛ و آن‌گاه که انسان انتخاب نمی‌کند، زمان همچون آبی روان، او را می‌شوید و می‌برد، بی‌آن‌که چیزی بر هستی‌اش افزوده شود.

  • مکان: ظرف ظهور خلق

مکان، در این دستگاه فکری، نه عرصه‌ای برای تملک و تسلط، بلکه محل ظهور خلق الهی و تماشاگه راز است. مکان، ظرفی است که در آن، فعل انسانی معنا می‌یابد. اما آن‌گاه که انسان، مکان را بدل به میدان مرزبندی، تملک، و حذف دیگری می‌کند، از خلق دور می‌شود و در گفتمان قدرت‌محور‌ ناحقوندی گرفتار می‌گردد.

 

🔹بخش دوم: بازخوانی نهج‌البلاغه

در نهج‌البلاغه، زمان و دنیا نه به‌عنوان موجوداتی مستقل، بلکه به‌مثابه وسایل عبور و امتحان انسان تصویر شده‌اند. امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام با بیانی بی‌نظیر، بارها به خطر غفلت از حضور و وابستگی به زمان و مکان هشدار داده است.

«إنّ الدّنیا دارُ ممرٍ لا دارُ مَقَرّ»

دنیا خانه گذر است، نه جای ماندن.

اینجا به‌وضوح دیده می‌شود که نگاه علوی به دنیا و زمان، نگاهِ عبور است؛ نه اقامت و دلبستگی. این “مَرور” (گذر) دقیقاً همان ساحت حرکتی‌ای است که در گفتمان حقوندی به آن به‌عنوان میدان “امر” توجه می‌شود.

در خطبه دیگر آمده است:

«ما أسرع السّاعات فی الیوم، وأسرع الأیّام فی الشهر، وأسرع الشّهور فی السنه، وأسرع السنین فی العمر»

چه شتابناک‌اند ساعاتِ روز، روزهای ماه، ماه‌های سال، و سال‌های عمر…

در این نگاه، زمان در حال فرار است و تنها چیزی که می‌ماند، اثر امر و خلقی است که انسان در بستر زمان محقق کرده است.

 

🔹بخش سوم: خیام؛ زمانِ گذرا و نقدِ اسارت در آن

عمر خیام نیشابوری، ریاضی‌دان، فیلسوف، و شاعر برجسته قرن پنجم هجری، یکی از تیزبین‌ترین منتقدان بندگی انسان نسبت به زمان و مکان است. خیام نه به انکار هستی زمان، بلکه به انکار قداست کاذبی می‌پردازد که انسان بر آن سوار کرده است.

او با زبانی ساده اما تلخ و تیز، زمان را به‌مثابه پرده‌ای میان انسان و حقیقت جاودان تصویر می‌کند. زمان برای خیام نه مقصد، که دستگاهِ دوارِ غفلت‌آفرینی است که انسان در آن گرفتار شده است.

بنگر ز جهان چه طرف بربستم، هیچ

وز حاصل عمر چه بر دستم؟،هیچ

شمع طربم ولی زبختِ سیه

در آخر کار چون فرورستم؟ هیچ

 

در این رباعی، “هیچ” تکرار نمی‌شود برای ناامیدی، بلکه برای یادآوری فریب زمان‌زدگی است. آن‌گاه که انسان به‌جای استفاده از زمان برای خلق، صرفِ انفعال و انتظار می‌شود، آن‌گاه که “گذشت زمان” را با “رشد” یکی می‌پندارد، زندگی‌اش تهی از معنا می‌گردد.

در گفتمان حقوندی، این “هیچ” خیام با نقدی ژرف بر فقدان امر و سکوت خلق در زندگی انسان گره می‌خورد؛ انسان زمان‌پرست، انسانی است که دیگر نمی‌آفریند، بلکه تماشا می‌کند، و “تماشاگر بودن” یعنی “خسران”.

خیام بارها به لحظه‌محوری دعوت می‌کند اما نه از سر لذت‌طلبی بلکه برای حضور در “آنِ اکنون”، جایی که تنها موقعیتِ ممکن برای امر و خلق است:

ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود

نی نام زِ ما و نی‌نشان خواهد بود

زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل

زین پس چو نباشیم همان خواهد بود

در گفتمان حقوندی، این نوع نگاه، دعوتی است به تعهد به خلق در زمان حال، نه افسوس گذشته و نه فریب آینده. زمان تنها وقتی معنا دارد که در آن «امری» پدید آید، و آن امر تنها در نسبت با حق، معنا خواهد داشت.

 

🔹بخش چهارم: حافظ؛ لحظه، حضور، و نقد ریاکاری زمان‌مند

حافظ شیرازی، شاعر روشن‌بین قرن هشتم، زمان را هم می‌شناسد و هم می‌کوبد. او آن‌گاه که از لحظه سخن می‌گوید، از حضور سخن می‌گوید. و آن‌گاه که از آینده‌نگری ریاکارانه یا گذشته‌پرستی سخن می‌گوید، آن‌ها را همچون موانعی بر سر راه اتصال انسان به حقیقت معرفی می‌کند.

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

در این بیت، «فلک» نماد نظام زمان‌زده‌ای است که انسان را در چرخش بی‌ثمر خود به بازی گرفته است. «طرحی نو درانداختن» یعنی بازآفرینی رابطه انسان با هستی، یعنی برهم‌زدن بازی زمان‌مدار و تأسیس رابطه‌ای جدید با لحظه و خلق.

چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو

رندی و جوانی گذر عمر و جوانی‌ست

حافظ می‌داند که زمان می‌گذرد، اما گذر زمان را با از‌دست‌دادن حضور یکی نمی‌داند. رندی حافظ، یعنی حفظ آگاهی و خلق در دل گذر زمان. “جوانی”، در نگاه او، نه عدد سن، بلکه کیفیت اتصال به لحظه است.

فرصت شمار صحبتِ جانان، که این سخن

هر روز در نمی‌خورد از پیرِ دانشی

در گفتمان حقوندی، این دعوت حافظ به “فرصت‌شماری”، نه دعوت به عیش، بلکه دعوت به خلق و شکوفایی در اکنون ابدی است. حضور، در این دیدگاه، همان جایی است که امر در آن جاری می‌شود و انسان حقوند، به‌جای بندگی زمان، صاحب لحظه می‌گردد.

حافظ در بسیاری از ابیات، راز هستی را در جایی بیرون از زمانِ قراردادی جست‌وجو می‌کند. او باور دارد که حقیقت، نه در گذشته است و نه در آینده، بلکه در آنِ حضور، در «تماشاگه راز» مکشوف می‌شود.

حضوری گر همی‌خواهی، از او غافل مشو حافظ

متی ما تلقَ من تهوی، دعِ الدنیا و أَهمِلها

حافظ اینجا با صراحت می‌گوید: اگر خواهان حضور (و دیدار با معشوق حقیقی) هستی، از او غافل مشو. و با آوردن آیه‌گونه‌ای از عربی – که ترجمه‌اش چنین است: هرگاه آن را که دوست می‌داری دیدار کردی، دنیا را واگذار و رهایش کن – نشان می‌دهد که لقای محبوب و حضور در راز هستی، تنها در گسستن از تعلّق به زمان و مکانِ دنیوی ممکن است.

تماشاگه راز، مکان یا زمانی خاص نیست؛ بلکه حالتی از بودن است که در آن انسان، فارغ از گذشته و آینده، در لحظه‌ای ناب و سرشار از حقیقت ایستاده است.

در گفتمان حقوندی، این حضور، نقطه تقاطع دو مؤلفه اصلی است:

۱. آزادی از زمانِ سلطه‌گر

۲. تعهد به خلق در اکنونِ آگاه

حافظ در این بیت، دعوت می‌کند به «گشودگی به راز» از طریق زیست در اکنون، و نه تعلیق در آینده‌ای موهوم یا حسرت گذشته‌ای رفته.

 

🔹بخش پنجم: سعدی؛ تعادل میان گذر زمان و حضور در حکمت عملی

سعدی شیرازی، استاد مسلم حکمت عملی و اخلاق اجتماعی، با نگاهی دقیق و متعادل، هم گذر زمان را می‌بیند و هم وظیفه انسانی در قبال آن را گوشزد می‌کند. سعدی همان‌قدر که به زودگذری عمر هشدار می‌دهد، به «فعلِ نیکو» در لحظه نیز دعوت می‌کند.

عمر برف است و آفتاب تموز

اندکی ماند و خواجه در خواب است

در این بیت، عمر با “برف” تشبیه شده و آفتاب با “زمان حال” یا حضور. هر لحظه‌ای که می‌گذرد، چیزی از وجود انسان ذوب می‌شود، اما اگر انسان در «خواب غفلت» باشد، از خلق باز می‌ماند.

در جای دیگر می‌گوید:

دل بی‌غم یکی در عالم نیست

آن که بی‌غم بود در او غم نیست

غمِ دنیا مخور که دنیا نیست

غمِ دین خور که دین مسلم نیست

در اینجا، سعدی تفاوت میان غمِ ناشی از دلبستگی به زمان و دنیا و مسئولیت نسبت به امر و حضور را برجسته می‌کند. در گفتمان حقوندی، غم دین یعنی غمِ تعهد به امر، غمِ خلق، و غمِ حق.

 

🔹بخش ششم: ابن‌سینا، سهروردی و ملاصدرا؛ زمان در هندسه حکمت

  • ابن‌سینا: زمان به‌مثابه مقدار حرکت

ابن‌سینا در “شفا” و “نجات”، زمان را تابع حرکت می‌داند:

«الزمان هو مقدار الحرکه من حیث المتقدّم و المتأخّر»

در این نگاه، زمان بدون حرکتِ جوهری یا طبیعی، معنایی ندارد. اما نکته مهم‌تر آن است که ابن‌سینا، حرکت را در نسبت با “نفس” می‌سنجد. انسان اگر تنها در سطح محسوسات بماند، زمان برایش پوسته‌ای تهی می‌شود. اما اگر به سطح عقل و نفس ناطقه برسد، زمان بدل به میدان آفرینش و فهم حقیقت می‌شود.

در گفتمان حقوندی، این نگاه ابن‌سینا، تأییدی است بر آن‌که زمان فی‌نفسه هدف نیست؛ بلکه جریان خلق و امر در بستر آن، مایه معناست.

  • سهروردی: لحظه حضور و نور حضوری

سهروردی، بنیان‌گذار حکمت اشراق، زمان را نه خطی، بلکه حضور‌ی و نوری می‌فهمد. در حکمت اشراقی، هستی در مراتب نور سیر می‌کند و هر مرتبه از وجود، به میزانی از حضور نور، زمان و مکان دارد. انسان، با سیر اشراقی، می‌تواند از زمان طبیعی فراتر رود و به زمانِ اشراقی یا «آنِ نورانی» دست یابد.

در گفتمان حقوندی، سهروردی هم‌داستان با رویکرد عرفانیِ حضور است. آن‌چه اهمیت دارد، “نقش انسان در روشن‌سازی وجود با نور امر الهی” است، نه در شمارش ایام.

  • ملاصدرا: حرکت جوهری و زمانِ درون هستی

ملاصدرا، با نظریه «حرکت جوهری»، گام نهایی را برمی‌دارد و می‌گوید:

وجود، سراسر حرکت است؛ و زمان، باطن همین حرکت است.

از این منظر، خودِ وجود، پویاست و زمان، نمود این پویایی است. انسان نیز بخشی از این سیلان هستی است، اما آگاهی از این حرکت، او را از “گذشته و آینده” به “حضور در لحظه‌ی خلّاق” می‌کشاند.

در دستگاه صدرا، “زمان” به لحظه‌ای زنده و زاینده بدل می‌شود. و در گفتمان حقوندی، این لحظه، موقعیت ظهور خلق و انتخابِ حقوندی انسان است.

 

🔹بخش هفتم: ابوالحسن بنی‌صدر؛ زمان، مسئولیت و بازگشت به حضور

ابوالحسن بنی‌صدر، نخستین رئیس‌جمهور ایران و نظریه‌پرداز عدالت‌محور، در آثار فلسفی-عرفانی خود (به‌ویژه در کتاب‌هایی چون توحید و قدرت، دانش، حق)، بارها به زمان به‌مثابه موقعیت انتخاب و تعهد انسان به خویشتن اشاره می‌کند.

او زمان را با مقوله آزادی و خلق می‌سنجد. در نگاه او، زمان فقط یک سیر طبیعی نیست، بلکه میدانی است که در آن انسان یا به حقوندی خویش وفادار می‌ماند، یا به ابزار قدرت بدل می‌گردد.

«انسان، با انتخاب آزاد خویش، از بند زمان و مکان رها می‌شود و در حضور دائم قرار می‌گیرد. اما آن‌گاه که اسیر گذشته و آینده شود، از حضور و خلق بازمی‌ماند.»

(از درس‌گفتارهای توحید)

بنی‌صدر در چارچوبی که می‌توان آن را هم‌داستان با گفتمان حقوندی دانست، تاکید می‌کند که حقوندی انسان، یعنی توان خلق، نه تکرار؛ توان حضور، نه تعلیق در آینده یا افسوس گذشته.

 

منابع

  • قرآن کریم
  • نهج‌البلاغه، ترجمه و شرح محمد دشتی
  • رباعیات حکیم عمر خیام، نسخه محمدعلی فروغی
  • دیوان حافظ، تصحیح قزوینی و غنی
  • گلستان و بوستان سعدی، نسخه تصحیح محمدعلی فروغی
  • شفا و نجات ابن‌سینا
  • حکمت‌الاشراق سهروردی
  • اسفار اربعه ملاصدرا
  • توحید و قدرت، دانش، حق – آثار دکتر ابوالحسن بنی‌صدر
اخبار مرتبط

1 دیدگاه

  1. سلام
    این جمله بنی صدر بسیار گویا و زیباست
    «انسان، با انتخاب آزاد خویش، از بند زمان و مکان رها می‌شود و در حضور دائم قرار می‌گیرد. اما آن‌گاه که اسیر گذشته و آینده شود، از حضور و خلق بازمی‌ماند.»

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید