back to top
خانهنویسندگاناگر غنی‌سازی نکنیم، چه از دست می‌دهیم؟ (نقد فنی و اقتصادیِ پروژه‌...

اگر غنی‌سازی نکنیم، چه از دست می‌دهیم؟ (نقد فنی و اقتصادیِ پروژه‌ غنی‌سازی در ایران) – گفتگو با مهران مصطفوی

اخبار روز – علی مختاری: ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران روز جمعه ۱۳ مه (۲ خرداد) پنجمین دور از مذاکرات هسته‌ای خود را در رم، پایتخت ایتالیا، به پایان رساندند. این گفت‌وگوها با میانجی‌گری عمان برگزار شد و به گفته‌ی بدر البوسعیدی، وزیر خارجه عمان، با «برخی پیشرفت‌ها اما بدون نتیجه‌ی قطعی» خاتمه یافت. با این حال، به نظر می‌رسد روند مذاکرات همچنان ادامه خواهد داشت.

گام اصلی و هم‌زمان حساس‌ترین نقطه‌ی این مذاکرات، یافتن راه‌حلی میانه میان خواست آمریکا برای توقف کامل غنی‌سازی اورانیوم در ایران و اصرار جمهوری اسلامی بر ادامه‌ی آن در خاک کشور است. از زمان خروج دولت ترامپ از برجام و احیای سیاست «فشار حداکثری»، این مذاکرات بالاترین سطح تماس میان دو کشور به شمار می‌روند. ترامپ اگرچه از گفت‌وگو حمایت کرده، اما هشدار داده که در صورت ناکامی دیپلماسی، گزینه‌ی نظامی همچنان روی میز است. اگر ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران بر مواضع حداکثری خود پافشاری کنند، بن‌بست در مذاکرات نه تنها محتمل، بلکه تقریباً قطعی خواهد بود؛ بن‌بستی که خطر تشدید درگیری، چه در سطح دیپلماتیک و چه در عرصه‌ی میدانی، را به‌شدت افزایش می‌دهد.

در این کشاکش پرتنش، بار دیگر موضوع غنی‌سازی اورانیوم در خاک ایران به مرکز منازعه دیپلماتیک بازگشته است. مقامات جمهوری اسلامی با استناد به پیمان NPT، آن را «حق مسلم» خود می‌دانند و بر ادامه‌ی این مسیر اصرار دارند، در حالی که طرف مقابل نسبت به ظرفیت بالقوه ایران برای تولید مواد شکافت‌پذیر و بهره‌برداری دوگانه از آن هشدار می‌دهد.

در واکنش به این نگرانی‌ها، تهران اخیراً پیشنهاد تشکیل یک کنسرسیوم منطقه‌ای برای غنی‌سازی با مشارکت کشورهای عربی خلیج فارس و تحت نظارت آمریکا را مطرح کرده است. علی شمخانی، مشاور سیاسی رهبر جمهوری اسلامی، در گفت‌وگویی با شبکه NBC از آمادگی ایران برای توقف غنی‌سازی با غلظت بالا و تحویل ذخایر اورانیوم در ازای رفع تحریم‌ها خبر داده است.

با این‌که موضوع غنی‌سازی اورانیوم همواره در مرکز بحث‌ها بوده، اما آنچه کمتر در فضای عمومی، رسانه‌های رسمی و حتی در میان برخی نخبگان مورد توجه و بررسی جدی قرار گرفته، ارزیابی بی‌طرفانه و واقع‌گرایانه‌ای از خود سیاست غنی‌سازی است. فارغ از میزان یا درصد غنی‌سازی، پرسش اساسی این است که اصولاً آیا ایران باید وارد فرایند غنی‌سازی اورانیوم شود یا خیر؟ این سیاست چه نسبتی با نیازهای واقعی کشور، ساختار اقتصادی، توان علمی و اولویت‌های زیست‌محیطی دارد؟ و تا امروز چه هزینه‌هایی—چه مادی و چه سیاسی—برای آن پرداخت شده است؟

در بیش از دو دهه، غنی‌سازی اورانیوم به یکی از پرهزینه‌ترین، بحث‌برانگیزترین و در عین حال پرابهام‌ترین پروژه‌های جمهوری اسلامی تبدیل شده است. منابع انسانی، مالی و دیپلماتیک کلانی صرف آن شده، بی‌آنکه کارکرد ملموسی در زندگی روزمره‌ی مردم یا توسعه پایدار کشور داشته باشد.

در چنین شرایطی بحث بر سر غنی‌سازی نباید صرفاً به دفاع یا انکار یک «حق» حقوقی محدود بماند. پرسش اساسی این است که این سیاست، در عمل، چه معنا و چه پیامدی برای جامعه ایران داشته و دارد؟ آیا غنی‌سازی اورانیوم در شرایط کنونی، پاسخی به نیازهای واقعی کشور است یا نوعی ماجراجویی تکنولوژیک فاقد توجیه اقتصادی و اجتماعی؟ و آیا ادامه‌ی پافشاری بر غنی سازی اورانیوم در ایران، ما را به سوی رفاه، عدالت و امنیت ملی نزدیک می‌کند یا تنها به انزوای جهانی و فشارهای فزاینده بر دوش مردم می‌افزاید؟

در گفت‌وگویی که در ادامه می‌خوانید، این پرسش‌ها را با دکتر مهران مصطفوی، استاد دانشگاه پاریس در رشته شیمی فیزیک و کارشناس برجسته در حوزه انرژی و فناوری هسته‌ای، در میان گذاشته‌ایم. هدف آن است که به دور از تبلیغات رسمی و هیاهوی رسانه‌ای، با نگاهی تحلیلی و فنی، ابعاد واقعی سیاست غنی‌سازی اورانیوم در ایران را ارزیابی کنیم؛ سیاستی که نه تنها پاسخی روشن به نیازهای کشور ارائه نمی‌دهد، بلکه هر روز بیش‌تر سایه‌ی تهدید، بی‌ثباتی و درگیری را بر سر مردم سنگین‌تر می‌کند.

آیا در شرایط فعلی و با فرض تداوم دسترسی ایران به فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای، حفظ تأسیسات غنی‌سازی اورانیوم (ولو در سطح محدود) توجیه فنی و اقتصادی دارد؟

مهران مصطفوی: سال‌های طولانی است که پی‌در‌پی هشدار می‌دهم که غنی‌سازی اورانیوم در ایران کوچک‌ترین توجیهی ندارد. اصلاً نیازی نبود که برای تهیه انرژی از انرژی هسته‌ای استفاده کنیم. حتی در صورت راه‌اندازی نیروگاه بوشهر، ایران نیازی به راه‌اندازی صنعت غنی‌سازی نداشت. اصولاً برای هیچ کشوری به‌صرفه نیست که برای یک یا حتی چند نیروگاه هسته‌ای، صنعت غنی‌سازی راه بیندازد. زمانی این کار به‌صرفه است که حداقل حدود ۱۰ نیروگاه هسته‌ای فعالیت کنند. مهم‌تر اینکه ایران معادن اورانیوم کافی ندارد و مجبور است برای غنی‌سازی، اورانیوم وارد کند.

مطلبی را در اینجا یادآوری می‌کنم که مربوط به بعد از برجام است و بسیار جالب است: گزارش خبرگزاری مهر به نقل از صدا و سیما از قول علی‌اکبر صالحی در روز شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴ می‌نویسد:
«یکی از موضوعاتی که برخی منتقدان (منظور او “دلواپسان” بود که می‌گفتند باید سیاست هسته‌ای را ادامه داد) مطرح می‌کنند، انتقاد از کاهش ۲۰ هزار سانتریفیوژ به ۵ هزار سانتریفیوژ است. او گفت فرض کنیم می‌خواستیم با ماشین‌های نسل یک در نطنز ۱۹۰ هزار سو غنی‌سازی کنیم. که البته نطنز ظرفیت جاسازی سانتریفیوژهای لازم برای این میزان غنی‌سازی را ندارد. اما به فرض که در بالای نطنز و زیر سوله این کار را می‌کردیم و همین اقدام را بخواهیم با ماشین‌های نسل هشت انجام دهیم، مواد اولیه‌اش را چگونه تأمین کنیم؟ اگر همه مواد در اختیار را نیز تزریق می‌کردیم، یکی دو سال اول تمام می‌شد. چرا دوستان به این پرسش آسان جواب نمی‌دهند که این مواد را باید از کجا تأمین کرد؟ اصلاً فرض کنیم همین الان سانتریفیوژهای لازم را در اختیار داشته باشیم؛ برای چه مدت می‌توانیم غنی‌سازی کنیم؟»

ما باید به مسئله غنی‌سازی از دید حقوق ملی و نیازهای وطن بنگریم. اینکه آمریکا زور می‌گوید یا اسرائیل صدبار بدتر خدعه می‌کند مسلم است؛ اما ما نباید در واکنش به رفتارهای این کشورها، دنبال راه‌حل باشیم

پس اگر مسئله استقلال در میان باشد، فرقی بین وارد کردن اورانیوم طبیعی و اورانیوم غنی‌شده وجود ندارد، چون هر دو تحت نفوذ قدرت‌های بزرگ جهان هستند. یعنی اگر روسیه یا غرب به هر دلیلی بخواهند جلوی واردات اورانیوم غنی‌شده را بگیرند، می‌توانند جلوی واردات اورانیوم طبیعی را نیز بگیرند. معادن ایران نیز حتی پاسخ‌گوی نیاز یک نیروگاه هسته‌ای نیست. نتیجه اینکه غنی‌سازی اورانیوم در ایران کوچک‌ترین توجیهی ندارد؛ چنان‌که جمهوری اسلامی طی ۱۵ سال گذشته اورانیوم را غنی کرده اما تاکنون حتی از یک گرم آن نیز استفاده نشده است. بدون اغراق عرض می‌کنم که راه‌اندازی صنعت غنی‌سازی، بزرگ‌ترین فاجعه اقتصادی تاریخ معاصر ایران است. ما باید به مسئله غنی‌سازی از دید حقوق ملی و نیازهای وطن بنگریم. اینکه آمریکا زور می‌گوید یا اسرائیل صدبار بدتر خدعه می‌کند مسلم است؛ اما ما نباید در واکنش به رفتارهای این کشورها، دنبال راه‌حل باشیم.

غنی‌سازی اورانیوم در ایران با چه هزینه‌های مالی، فنی و مدیریتی همراه است؟ این هزینه‌ها چگونه در مقایسه با منافع اعلام‌شده در حوزه‌های غیرنظامی (مانند پزشکی یا انرژی) ارزیابی می‌شوند؟

اورانیوم غنی‌شده نه در پزشکی، نه در کشاورزی و نه در صنعت مصرفی ندارد. اورانیوم غنی‌شده یا برای سوخت راکتور است یا برای تولید بمب اتمی. جمهوری اسلامی مدعی است که قصد ساختن بمب را ندارد و از سوی دیگر هم نمی‌تواند از آن برای سوخت راکتور استفاده کند. پس موضوع اصلی این است که هزینه‌های فراوان برای این کار، هیچ فایده‌ای ندارد. برای غنی‌سازی، صدها میلیون دلار خرج شده است و هزینه تحریم‌ها بسیار بیشتر؛ یعنی صدها میلیارد دلار.

آیا میان استفاده از فناوری هسته‌ای در حوزه‌هایی مانند پزشکی هسته‌ای، پرتودهی مواد غذایی یا کشاورزی با فرآیند غنی‌سازی اورانیوم رابطه‌ای مستقیم وجود دارد؟

هیچ‌گونه ارتباط مستقیم میان فرآیند غنی‌سازی اورانیوم و استفاده از فناوری هسته‌ای در حوزه‌هایی مانند پزشکی هسته‌ای، کشاورزی یا پرتودهی مواد غذایی وجود ندارد. تکنولوژی هسته‌ای در پزشکی، صنعت و کشاورزی کاربرد دارد، اما ربطی به غنی‌سازی ندارد و اصولاً این‌گونه استفاده‌ها از تکنولوژی هسته‌ای مورد مناقشه نیستند.

در صورت تصمیم به توقف برنامه غنی‌سازی، آیا ایران همچنان می‌تواند از نظر فنی و سیاسی در زنجیره جهانی فناوری هسته‌ای فعال بماند؟

همان‌طور که در بالا توضیح دادم، استفاده از تکنولوژی هسته‌ای در بخش پزشکی و صنعت می‌تواند ادامه پیدا کند و مشکلی در این مسیر وجود ندارد. استفاده از ایزوتوپ‌ها یا پرتودهی ربطی به غنی‌سازی اورانیوم ندارد.

برخی کارشناسان معتقدند حفظ حداقلی ظرفیت غنی‌سازی، حتی در شرایط عادی‌شده بین‌المللی، نوعی «بیمه استراتژیک» برای کشور است. این دیدگاه تا چه اندازه منطقی یا قابل دفاع است؟

برای حاکمیتی که به مردم خود تکیه ندارد و هزینه کردن منابع طبیعی، مالی و انسانی کشور برایش اهمیتی ندارد، این کار می‌تواند در زمان‌هایی «بیمه استراتژیک» تلقی شود. در مورد کره شمالی چنین است. اما راهی که جمهوری اسلامی رفته است حتی نمی‌تواند کمکی به بیمه استراتژیکش کند. موقعیت ژئوپولیتیک ایران با کره شمالی متفاوت است. “دشمن” شماره یک ایران در منطقه، یعنی اسرائیل، خود ده‌ها بمب اتم دارد؛ در حالی که ژاپن و کره جنوبی بمب اتم ندارند.

از منظر صرفاً فنی و سرمایه‌گذاری، آیا توسعه منابع انرژی جایگزین مانند خورشیدی، بادی یا هیدروژن سبز، در قیاس با ادامه غنی‌سازی، گزینه‌ای مقرون‌به‌صرفه‌تر برای آینده انرژی ایران نیست؟

برای ایران، قبل از هر چیز باید به بهینه‌سازی در صنعت نفت و گاز پرداخت. متأسفانه ما فاصله زیادی با استفاده مناسب از نفت و گازمان داریم. پس از آن، باید سرمایه‌گذاری در انرژی خورشیدی و بادی انجام شود. برای ایران همه‌چیز آماده است که بخشی از انرژی خود را از طریق انرژی‌های تجدیدپذیر تأمین کند. متأسفانه تنها در چند سال اخیر سرمایه‌گذاری‌های کوچکی در این زمینه شده و فرصت‌های بزرگی را از دست داده‌ایم.

واردات سوخت هسته‌ای برای راکتورهای تحقیقاتی یا پزشکی تا چه اندازه از نظر امنیت تأمین و پایداری، قابل اعتماد است؟

آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تهیه این‌گونه سوخت‌ها را تأمین و ضمانت می‌کند و اصولاً راکتورهای تحقیقاتی مصرف بسیار کمی دارند؛ بیش از چند کیلو تا چند ده کیلو اورانیوم غنی‌شده برای این‌گونه راکتورها نیاز نیست. ایران اکنون راکتور بسیار قدیمی تهران را دارد که سالانه حتی ۵ کیلو هم مصرف ندارد و همیشه از سوی آژانس تأمین شده است. حتی برای این راکتور نیز از سوخت داخلی استفاده نشده است.

برچیدن کامل زیرساخت‌های غنی‌سازی چه پیامدهایی ممکن است به همراه داشته باشد؟

از نظر صنعتی، هیچ تأثیر و پیامدی ندارد. با توجه به تمام هزینه‌هایی که شده است و استفاده‌ای هم از آن نشده، همه‌اش مایه افسوس است! تنها امری که ممکن است بخشی از هزینه‌ها را جبران کند، همکاری در زمینه غنی‌سازی با کشورهای دیگر است، هرچند شرایط لازم برای این امر وجود ندارد.

فعالیت تأسیسات غنی‌سازی و فرآوری سوخت هسته‌ای چه پیامدهای زیست‌محیطی ممکن است داشته باشد؟

در کشورهای غربی، سازمانی مستقل از قوه مجریه وجود دارد که بر ایمنی تأسیسات هسته‌ای نظارت می‌کند. در نظام ولایت مطلقه فقیه چنین امری ممکن نیست. با اینکه سازمانی برای این منظور وجود دارد، اما مستقل نیست و نمی‌تواند تأسیسات هسته‌ای را مورد بازرسی قرار دهد و گزارشی مستقل تهیه کند. خود اورانیوم چندان رادیواکتیو نیست، اما اورانیوم غنی‌شده رادیواکتیو است و نیاز به رعایت ایمنی بالا دارد. اطلاع چندانی در مورد استانداردهایی که در ایران به کار می‌رود در دست نیست، اما مهم‌ترین موضوع، همان استقلال سازمان نظارتی است که در ایران وجود ندارد.

با توجه به بحران اقلیمی و نیاز به توسعه انرژی‌های پاک، جایگاه فناوری هسته‌ای (در شکل فعلی آن) نسبت به انرژی‌های تجدیدپذیر از نظر پایداری محیط‌زیستی چگونه قابل مقایسه است؟

دو نوع تعریف برای انرژی پاک وجود دارد که اثر گلخانه‌ای ندارد. در یک تعریف، انرژی پاک، انرژی‌ای است که کربن تولید نمی‌کند. از این دیدگاه، انرژی هسته‌ای پاک است، چون اثر گلخانه‌ای آن تقریباً صفر است. اما هنوز برای پسماند سوخت هسته‌ای راه‌حلی پیدا نشده است و فضولات هسته‌ای برای صدها هزار سال باید در جای امن نگهداری شوند. اغلب کشورها به‌دنبال دفن آن‌ها در اعماق زمین هستند. در میان متخصصین انرژی اختلاف نظر وجود دارد: برخی انرژی هسته‌ای را یکی از راه‌حل‌های عبور از انرژی فسیلی می‌دانند و برخی دیگر به‌خاطر خطرات آن، استفاده از آن را جایز نمی‌دانند.

اما این مسئله باید به‌صورت بومی بررسی شود. سال‌هاست می‌نویسم و می‌گویم که اگر چند کشور در جهان باشند که برای تولید انرژی نیاز به انرژی هسته‌ای نداشته باشند، یکی از آن‌ها ایران است. برای تولید انرژی، راه‌حل‌های دیگری وجود دارد که اقتصادی، مفید و متناسب با شرایط و منابع ایران هستند. ما به‌جای تلف کردن سرمایه‌های عظیم، می‌توانستیم برای تولید برق در صنعت نفت و خصوصاً گاز سرمایه‌گذاری کنیم و برای آینده نیز باید مصرف را کاهش دهیم و به‌دنبال راه‌اندازی نیروگاه‌های خورشیدی باشیم. بنابراین، انرژی هسته‌ای نباید در سبد انرژی ایران قرار گیرد. استفاده درست از نفت و گاز و سرمایه‌گذاری در انرژی خورشیدی و بادی، بهترین استراتژی برای تأمین انرژی در ایران است و توسعه انرژی هسته‌ای مطلوب نیست.

بنابر اعلام یک رسانه آمریکایی، ایران در آخرین دور مذاکرات هسته‌ای با آمریکا پیشنهاد ایجاد پروژه مشترک غنی‌سازی اورانیوم با حضور کشورهای حاشیه خلیج‌فارس و سرمایه‌گذاری و نظارت آمریکا را به عنوان جایگزینی برای خواست واشنگتن مبنی بر برچیدن برنامه غنی‌سازی اورانیوم مطرح کرده است. نظر شما چیست؟

با توجه به سرمایه‌های زیادی که به امر غنی‌سازی اختصاص یافته است، از آنجا که در داخل کشور اورانیوم غنی‌شده مصرفی ندارد، ایجاد یک کنسرسیوم با کشورهای خارجی می‌تواند راه‌حل خوبی باشد. اما این موضوع با توجه به شرایط فعلی ممکن به نظر نمی‌رسد. از سویی، صنعت غنی‌سازی ایران بسیار کوچک است و به نظر نمی‌رسد کشورهای دیگر از نظر اقتصادی سودی در سرمایه‌گذاری در صنعت غنی‌سازی ایران داشته باشند. علاوه بر این، وضعیت سیاسی حاکم در ایران طوری نیست که این‌گونه سرمایه‌گذاری‌ها را تسهیل کند. در نتیجه، احتمال قبول چنین پیشنهادی از سوی عربستان، امارات و آمریکا بسیار کم است؛ مگر اینکه تصمیمی کاملاً سیاسی باشد که آن هم احتمال اندکی دارد. شاید در صورت داشتن یک نظام دموکراتیک بتوان به دنبال تشکیل کنسرسیوم رفت. از این رو، راه‌حل مسئله هسته‌ای ایران، پیش از هر چیز، داخلی است و راه‌حل خارجی ندارد. مردم باید خود این امر را تصدی کنند. دانشگاهیان، دانشجویان و سیاسیون داخل کشور باید سکوت در این مورد را بیش از پیش بشکنند و به افشای این فاجعه بزرگ بپردازند تا جامعه هر چه بیشتر در این مورد آگاه شود.

***

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید