جنگ و درگیری این روزهای سرداران سپاه پاسداران در حال نزدیک شدن به فرجامی است که از همان ابتدا مشخص بود زیرا نیرویی که برای سرکوب و کودتا و چپاول مردم به وجود آمده در نهایت دچار چنین سرنوشتی خواهد شد. درست شبیه وضعیتی است که سالهاست گریبان روحانیت را در کشور گرفته و همانگونه که اختلافات و درگیری های روحانیون بر سر تصاحب قدرت و ثروت بیشتر منجر به بدبینی و نفرت مردم از این نهاد شد، نهاد سپاه نیز در حال تبدیل شدن به همین وضعیت است.
نهاد سپاه پاسداران به نیروئی اطلاق می شود که جهت تثبیت استبداد دینی تشکیل شد و شخص خمینی برای رویارویی با نیروهای ارتشی در تحکیم آن بسیار کوشید و بعد از ایجاد آن بنا به نیاز در کلیه امور سرنوشت ساز کشور در برابر مردم از آن نیرو نهایت استفاده را برد.
بنی صدر رئیس جمهور منتخب مردم در رابطه با نظر خمینی در باره سپاه پاسداران می گوید: آقای خمینی به من می گفت: «شما سپاه پاسداران را تقویت کنید. ارتشی ها شاه در رگ و پوستشان است یک عمر جاوید شاه گفتهاند. گفتم ارتشیها عاشق شاه نبوده اند. قدرت را در نظر آنها اصل و ارزش کردهاند. جاوید شاه را به این دلیل میگفتند که شاه را تجسم آن قدرت میدانستند. امروز که فرصت احساس استقلال و مسئولیت داشتن را پیدا کردهاند، مثل بقیه و بلکه بیشتر از آنها، از آن استبداد احساس نفرت میکنند. باید کاری کنیم که سپاه به بیماری قدرت پرستی دچار نشود که اگر شد شخص پرست هم می شود. امروز شما تجسم قدرت شده اید. مسئله اصلی قدرت پرستی است».
در همان روزها، بنی صدر در رابطه با سپاه گفته بود: «آنچه من کردهام و میکنم این است که در نیروهای مسلح و بخصوص سپاه پاسداران، خلق و خوی سلطه گری و استبداد رای و حاکمیت جویی به وجود نیاید. اگر این خلق وخو بوجود آمد دیگر فاتحه انقلاب خوانده است.»
و خوانندگان محترم به خوبی می بینند که پیش بینی بنی صدر بعد از بیش از 30 سال چگونه به واقعیت پیوسته و شغل سپاه کودتا گشته و با خلق و خوی استبدادی فاتحه انقلاب را خوانده است.
پیشنهاد تأسیس این نهاد از دکتر یزدی است. بنا بر آن پیشنهاد، این سازمان مسلح موقت و برای جلوگیری از کودتا، پیش از استقرار دولت جدید بود. اما دائمی کردن وگنجاندن آن در قانون اساسی، همانند اصل ولایت فقیه، از فردی مشکوک به نام حسن آیت است که عضویت او در حزب زحمتکشان و نزدیکی او به مظفر بقایی بر کسی پوشیده نیست. چنانچه هاشمی رفسنجانی در مصاحبه ای در مورد حسن آیت، بعد از کشته شدن او، می گوید: «ولایت فقیه، فرماندهى کل قوا، حکومت خط خالص اسلامى و گنجانیدن سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در قانون اساسى، رسوا کردن ملى گرائى در مقابل اسلام و شکستن بت بنى صدر، از جمله اقدامات شهید آیت است.» او نمی دانست که بنی صدر بت نبود که مأموری بتواند او را بشکند، اما هاشمی رفسنجانی و ….بناهای بنای استبداد بودند که این بنا را بالا بردند و سپاه چوب بست را از زیر پایشان برداشت و این سان، از بام قدرت فرو افتادند.
● البته نه خمینی و نه هاشمی هرگز فکر نمی کردند که نهاد خود ساخته آنها روزی به اژدهایی تبدیل شود و برای خوردن خود آنان دهان باز کند. اما بنی صدر همین پیش بینی را کرده و گفته بود: «به بازرگان و دولت موقت گفتم تمام این نهاد هایی که شما میسازید مثل سپاه پاسداران و کمیته انقلاب، تمام ستونهای استبداد جدید را دارید میسازید. ممکن نیست ما سپاه پاسداران بسازیم که از انقلاب پاسداری کند. انقلاب معنایش این است که زور را بردارد و این را نمیشود شما نقض کنید. شما با ایجاد یک نیروی مسلح میخواهید انقلاب را حفظ کنید؟»
بنی صدر می گوید: «وقتی جهاد سازندگی را ایجاد کرده بودند، یک روز آقای بنیاسدی داماد آقای بازرگان گفت: “به این یکی دیگر شما نمیتوانید ایراد بگیرید.” چون به تشکیل همه آن نهادها ایراد میگرفتم و میگفتم تمام اینها که شما دارید میسازید، ستونهای استبداد جدید را دارید میسازید. به داماد آقای بازرگان گفتم: جهاد سازندگی یعنی چه؟ گفت: به جای اینکه جوانها توی شهرها بازی راه بیاندازند و به قول شما بشوند بازوی استبداد، آنها را بفرستیم توی روستاها سازندگی کنند. به او گفتم: آقا! مگر دیوانهای؟ گفت: چطور؟ این را هم ایراد داری؟ گفتم: بله که ایراد دارم. شما به اسم شهر و روستا میخواهید همه جا را به کنترل آقایان دربیاورید؟ اینها را شما به عنوان سازندگی سازمان می کنید و بعد اینها میشوند ابزار. هر که اختیار این ابزار را در دست گرفت، اینان را وسیله کار خودش خواهد کرد. شما سازمان برنامه دارید، وزارت کشاورزی دارید، این سازمانها را دموکراتیزه کنید و اشخاص را مسئول کنید و اختیار بدهید. بهتر از این نهادها عمل میکنند.”
● بازرگان بعدها در کتاب “انقلاب ایران در دو حرکت” نوشت: “جهاد سازندگی که با ابتکار وزیر مشاور اجرایی و دولت موقت به وجود آمد، مدتی از عمرش نگذشته تبدیل به شعبه عمرانی و اجرایی و تبلیغاتی حزب جمهوری در روستاها گردید.”
● بنیصدر در باره نهادهای انقلاب و استعفای دولت بازرگان گفت: «نهادهای انقلاب ستونهای توتالیتریسم دینی شدند. به نام دین و در واقع ضد دین، خب اگر ما اینها را نمی شکستیم و بقول آقایان قداستشان را از بین نمیبردیم، امکان اینکه روزی ایران بتواند از این استبداد رها شود ضعیفتر میشد. حالا چقدر طولانی میشد خدا میداند.»
توجه به نکات فوق نشاندهنده شناخت دقیق بنی صدر از قوانینی است که قدرت از آنها پیروی می کند و نیز ستون پایه ها که لازم دارد. زمان می گوید که نظر او در باره تاسیس چنین نهادهائی صحیح بوده است. هم اکنون، این نهادها، به خوبی، چهره سلطه گری خود را به نمایش گذارده اند و البته شاید دلیل اصلی کینه و خشم گردانندگان این نهادها از رئیس جمهوری منتخب ملت، همین شناخت صحیح او باشد از نقشی که این نهادها در بازسازی استبداد و پاسداری از آن، پیدا می کردند.
● این نیروی نظامی که در ابتدا بقصد پاسداری از انقلاب تاسیس شد، اینک خود تبدیل به یک حزب سیاسی مسلح گشته است که در همه امور دخالت می کند. ضد انقلاب گشته است. بعنوان ابزار باز سازی استبداد و اینک در موقعیت حاکم بر دولت استبدادی، نمی توانست ضد انقلاب نشود و اصول استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی (در معنای ولایت جمهور مردم از زبان خمینی در نوفل لوشاتو) را به ضد شان بدل نکند. نهاد سپاه پاسداران از ابتدای تاسیس تا کنون، مرتب بر دامنه دخالت خویش در امور دولت و ملت افزوده است:
شماره ۸۲۴ از ۶ تا ۲۰ فروردین ۱۳۹۲