سالگرد تولّد دکترمحمّدمصدّ ق «زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (73)
حسین مکّی، استیضاح رضاخان توسّط مدرّس و نمایندگان اقلّیت بدین گونه در کتاب «تاریخ بیست ساله ایران» آورده است :
ازجلسۀ دوّم اسد1303اقلّیت هیچ نتیجهای نتوانست بگیرد ومردم بیچاره همچنان درتوقیف و تبعید بودند. فشارهای دیگری هم به افراد اقلّیت و طرفداران آنها وارد میآمد. ازهر طرف عرصه بر مدرّس و رفقای او تنگ شد درمجلس هم که نمیگذارند آنها آزادانه هرچه را میبایستی بگویند گفته شود و علل فشارهای بیمورد را بیان نمایند.
تنها چیزی که همواره سردار سپه از آن میترسید یکی انتقاد درجراید بود و دیگر انتقاد در مجلس، جراید اقلّیت را که یک باره توقیف واز نیش قلم آنها راحت شده بود درمجلس هم که هر وقت میخواستند انتقاد یا حمله شدیدی به او نمایند طرفدارانش با جاروجنجال نمیگذاشتند اقلّیت حرفهای خود را بزند.
بالأخره اقلّیت تصمیم به استیضاح گرفت، زیرا در استیضاح اقلّیت میتوانست هرچه دردل دارد بگوید و چون دستۀ بیطرف هم در مجلس با افکار اقلّیت موافق بودند ممکن بود قضیّه، صورت دیگری پیدا نماید و تا اندازهای از قدرت سردار سپه گرفته شود یا اینکه لااقل مردم بیچاره را که در زندان بودند آزاد نمایند و از فشار بیحدّ دولت بر اقلیت و منتسبین آنها کاسته شود.
این بود که تصمیم خود را عملی و روز هفتم برج مدرّس اجازه گرفته پشت تریبون رفت و به شرح ذیل دولت سردار سپه را استیضاح کرد.
◀ نطق مدرّس
نقل از صورت مذاکرات مشروح مجلس مورخه 7 اسد 1303 برابر 26 ذیحجه 1342
رییس – آقای مدرّس اجاره خواستهاند مطلبی را اظهار کنند.
مدرّس – مطلبی را که میخواهم به عرض آقایان برسانم این است که در حقیقت از روز انعقاد مجلس شورای ملّی هر روز یا هر ماه (مبالغه نشود) یک وصفیات و یک رنگهای مختلفی برای ماها اتّفاق افتاده که در حقیقت حالا خوب بوده یا بد؟ در نتیجهاش یک زحمتهایی هم برای دولت هم برای مجلس و هم برای مردم تولید شد که نتوانستیم درست آن خدمتی که در این چند ماه بایستی کرده باشیم به عقیده من آن خدمت را به خوبی انجام داده باشیم، حالا این رنگهای بشّاش چه بوده؟ صلاح بود؟ فساد بود؟ خوب بود؟ بد بود؟ داخل در آن مذاکرات نمیشوم همین قدر رنگهای عجیب و غریب بیسابقهای بوده که ما فکرش را نکرده بودیم تا رنگ اخیر که مسألۀ حکومت نظامی بود و مسألۀ حکومت نظامی را به عقیدۀ من قانون شامل نمیشد یا باید از مجلس اجازه گرفت یا صلاح نبود هر چه بوده با این صدماتی که به مردم وارد میآید که مشهور تمام مردم و تمام دنیا هست خوب نیست یا اینکه صلاح نیست ماها مخالف بودیم و مخالف هم هستیم و بعضی رفقا چون میل نداشتند این مساله در مجلس مذاکره شود که بنده هم یک جا از آنها بودم خواستم در خارج مجلس یک کمیسیونی ازعقلا این مساله را حل بفرمایند. در کمیسیون هم آقایان مشیرالدوله و مستوفیالممالک و سایر وجوه تشریف داشتند که نخواستم این مساله زیاد در مجلس مذاکره شود، بلکه در خارج مجلس در آن کمیسیون حل شود. اگرچه بنده خودم عضو کمیسیون نبودم که کاملاً مذاکرات آن را بفهمم، ولی کیف کان مقصود ما این بود که بلکه این مسأله در خارج مجلس حل شود و در مجلس خلاف نزاکتی صحبت نشود. متأسّفانه این هم نشد و بالأخره منتهی به این شد که بعضی آقایان رفقا مجبور شدند به جهت بیان وضعیت ناگوار در مجلس صحبتی بدارند.
آقای ملکالشعراء صحبت نمودند، آقای حایری زاده اظهاراتی فرمودند، البتّه حفظ شئون و مراتب مجلس بر هر چیز مقدّم است. آقای رییس هم به مقتضای وظیفۀ خودشان که موجب شکر است البتّه باید حفظ نظم و حفظ نظامنامه را بکنند که وضعیات مجلس محفوظ باشد، لهذا اگر بنا شود همه روزه بنده یا یکی از آقایان بخواهیم از ناگواری وضعیات و عملیاتی که میشود و رفتارهایی که بنده عقیدهام این است که در سیصد چهار صد سال استبداد هم سابقه نداشته است و اگر بود در تاریخ هم خوانده میشد که فلان بچّۀ هفت ساله را حبس کنند یا فلان زن را کتک بزنند و نبایست همه روزه در مجلس که ابّهت و جلالتش لازم است و باید وضعیاتش خیلی وضعیات نیکو باشد و بعضی اوقات هم ملاحظه میشود که آقای رییس مجاهدت فوقالعادّه میفرمایند که این مسأله محفوظ بماند ما هم عقیده نداریم که هر روز یک ذکری بشود که سوء بیانی باشد، گمان میکنم سایر آقایان هم مایل نباشند و من فکر میکنم که این نحو بیانی که چند روز قبل شد کانه همه آقایان میل نداشتند این نحو بیان بشود، حتّی من که ملتفت نشدم کدام یک از آقایان بودند گویا شاهزاده سلیمان میرزا بودند که فرمودند از آنجایی که نمیشود سکوت کرد از این وضعیات از آن طرف هم باید ابّهت وجلالت و نزاکت در مجلس شورای ملّی محفوظ باشد، بنده عرض میکنم وضعیت ناگوار است سکوت هم نمیشود کرد. لذا اجابت کردیم دعوت دعوتکننده را و این ورقۀ استیضاح را تقدیم میدارم.
نجات- استیضاح هیچوقت سابقه نداشت که با ذکر مقدّمه باشد.
مدرّس- این کلمه را هم اجازه میخواهم عرض کنم فقط استیضاح من از حیث بودن سردار سپه در رأس سیاست و الّا از حیث وزارت جنگی ایشان اگر تربیتی بشود که وزیر جنگ باشند بنده هم طرفدار ایشان میباشم و همیشه هم طرفدار بودهام و خواهم بود.
(استیضاح نامه به شرح زیر قرائت شد)
بسم الله الرحمن الرحیم
مقام محترم ریاست مجلس شورای ملّی
اینجانبان راجع به مواد ذیل از آقای رییس الوزراء استیضاح مینماییم:
1- سوءسیاست نسبت به داخله و خارجه.
2- قیام و اقدام بر ضدّ قانون اساسی و حکومت مشروطه و توهین به مجلس شورای ملّی.
3- تحویل ندادن اموال مقصّرین و غیره به خزانۀ دولت.
حایریزاده- عراقی- کازرونی- مدرّس- اخگر- ملکالشعراء- سید حسن زعیم.
رییس- به موجب مادّۀ 44 نظامنامه باید به دولت اجازه داده شود تشریف بیاورند تا روز استیضاح معیّن شود.
آقای سلیمان میرزا(اجازه).
سلیمان میرزا- اینکه آقای مدرّس فرمودند بنده این دعوت را کردهام خواستم مختصرا توضیح بدهم که ایشان آن روز در ضمن مذاکرات فرمودند دولت اکثریت ندارد بنده عرض کردم نظام نامۀ داخلی تکلیف این کار را معیّن کرده آقایان مخالفین دولت وقتی که یقین دارند دولت اکثریت ندارد میتوانند استیضاح بکنند و در حقیقت یک مادۀ نظامنامۀ داخلی را برای ایشان خواندم.
◀ انعکاس استیضاح در خارج
و در جراید طرفدار دولت
مدرّس ورقۀ استیضاح خود را به کیفیتی که دیدیم در مجلس علنی قرائت کرد. خبر آن هم در جراید منتشر شد. مخالفین سردار سپه قلباً از این پیشآمد خشنود و راضی بودند و تصوّر میکردند بر اثر استیضاح دولت سردار سپه ساقط خواهد شد.ولی جراید طرفدار دولت از عمل اقلّیت سخت متغیّر گردیده بنای حملات شدید را به مدرّس و اقلّیت گذاشتند.منجمله روزنامۀ ستارۀ ایران در شمارۀ ششم سال دهم مورّخۀ 27 ذیحجه الحرام 1342 برابر هشتم اسد 1303 در زیر عنوان «استیضاح-افتضاح» خطاب به مدرّس در هفت ستون از صفحۀ اوّل و صفحۀ بعد آن را اختصاص به این موضوع داده حملات شدیدی به مدرّس و اقلّیت کرده در ضمن سردار سپه را ستوده بود، سایر جراید طرفدار دولت نیز هر یک به سهم خود و بنا به اشارۀ ارباب خود در این زمینه قلمفرسایی کرده حملات شدید به مدرّس و اقلّیت کرده بودند و این موضوع همچنان ادامه داشت تا اینکه استیضاح به کیفیتی که خواهیم دید صورت نمیگیرد. منظور این است که خوانندگان متوجّه گردند که اقلّیت اگر میخواست از حقوق قانونی خود هم استفاده نماید جراید طرفدار دولت آنها را به باد ناسزا گویی میگرفتند، ولی با این وصف اقلّیت به مبارزۀ خود ادامه میداده است.
◀ روزاستیضاح
گفته شد که سردار سپه از انتقاد و استیضاح در مجلس سخت هراسناک بود و با آنکه طرفداران او در مجلس اکثریت داشتند و ممکن بود پس از انجام استیضاح رأی اعتماد به او بدهند معهذا اصولا از استیضاح میترسیدند، وحشت سردار سپه شاید تا اندازهای هم بدون دلیل نبوده است، چه یکی از استیضاحکنندگان سیدحسن مدرّس بود که در نطق و بیان و مخصوصاً آن ژستهایی که در ضمن نطق میگرفت کاملاً بر مجلس مسلّط میشد و تمام حرفهای خود را میگفت. مدرّس مرد شجاع، سیاسی و متهوّری بود که بدون هیچپروایی اگر استیضاح صورت میگرفت تمام اعمال و رفتار غیرقانونی سردار سپه را از پشت تریبون به گوش مردم ایران میرسانید. مخصوصاً که پس از قتل اقبالالسلطنه ماکوئی در حدود چند میلیون جواهرات و اشیای قیمتی و سکههای طلا و شمشیرهای جواهرنشان که از زمان صفویه به این طرف به خانوادۀ آنها اهدا شده یا جمعآوری کرده بودند همه را عمّال سردار سپه ضبط و بدون آنکه به حساب دولت گذاشته شود به خزانۀ شخصی سردار سپه منتقل نموده بودند. بدیهی است که یکی از موارد استیضاح همین مسأله بود که دفاع از آن به عهدۀ شخص سردار سپه بود و چنانکه میدانیم سردار سپه اهل نطق و بیان نبود و حرف عادی را نمیتوانست بیان نماید چنانکه در یکی دو مورد که خواسته بود صحبت نماید به جای «اوّلاً» «اوّلنده» گفته بود و همین موضوع میرساند که او با تمام هوش فوقالعادّهای که داشت مرد نطق و بیان نبود، ولی در عوض مدرّس مردی سیاسی و عالم و صاحب شخصیّت منطق و بیان بود. بنابراین سردار سپه کاملاً از استیضاح میترسید و نمیخواست که استیضاح عملی بشود. قبل از اینکه روز استیضاح معیّن شود، سردار سپه به فعّالیتهای سیاسی پرداخت و خیلی اینطرف و آن طرف زد که استیضاح صورت نگیرد، ولی اقدامات او به نتیجه نرسید. بالاًخره روز شانزدهم اسد به اتّفاق وزرای خود به مجلس آمده اظهار کرد دولت برای استیضاح حاضر است و هر روزی که مجلس معیّن کند همان روز را قبول خواهد کرد. سردار معظّم خراسانی (تیمورتاش) پیشنهاد کرد که به روز سهشنبه هفدهم اسدموکول شود. بنابراین دولت باید روز بعد برای جواب استیضاح مدرّس و سایر استیضاحکنندگان خود را آماده نماید. امّا همان وحشت و ترسی که سردار سپه از استیضاح داشت او را وادار کرد که به یک طریقهای استیضاح را به هم بزند و نگذارد که افراد فراکسیون اقلّیت مقصود خود را انجام دهند.
همه میدانند که در آن موقع دور سردارسپه را یک عدّه گرفته بودند وهمه قسم استفاده میکردند و چنانچه درجریانهای سیاسی دیده میشود و موافق و مخالفی پیدا میکنند یک دسته طرفدار ویک دسته مخالف وجود خواهد داشت، حالا اگرطرفی که پول و زورهم داشته باشد بدیهی است که طرفداران بیشتری خواهد داشت. طرفداران مدرّس و پرچمداران آنها را قریب پانصد ششصد نفرازمعاریف محلّات طهران بودند گرفته و در محبس انداخته بودند، ولی به عکس دست طرفداران سردار سپه و یک عدّه هوچی که تا تغییر سلطنت همواره از او مستفیذ میشدند باز بود.
به علاوه حکومت نظامی و شهربانی هم آنها را تقویت مینمودند، از این گذشته سردار سپه میتوانست یک عدّه نظامی ورزیده را لباس«عادّی» پوشانیده در مبارزههای سیاسی از وجود آنان کاملاً به نفع خود استفاده نمایند. روز استیضاح نیز سردار سپه ازهمین موضوع استفاده کرد؛ به این معنی که عدّۀ زیادی از طرفداران خود و عدّهای هوچی را به اتّفاق عدّهای نظامی که تغییر لباس داده بودند، به مجلس فرستاد.
وکلای طرفدار او هم هر یک برای خود کارتهای لژ ویژه و همگان و نوین را گرفته به همان عدّه داده بودند و چون طرفداران مدرّس دچار حبس و تبعید بودند بدیهی است نمیتوانستند هر یک از محلّات طهران دستجاتی جمع و به مجلس بیاورند. از این گذشته مدرّس تصوّر نمیکرد که سردار سپه میخواهد ناچار و جنجال استیضاح را به هم بزند. جمعیت طرفدار سردار سپه از صبح دسته دسته در مجلس گرد آمده و کاملاً در لژهای پارلمان و صحن حیاط و اطراف آن موضع گرفته بودند. نمایندگان اقلّیت و اکثریت تکتک و دو نفر سه نفر به مجلس آمدند. مدرّس به واسطۀ کسالتی که داشت اندکی دیرتر از سایرین به مجلس آمد، هنگام ورود او به مجلس نزدیک در، از طرف طرفداران سردار سپه به او هجوم شده صدای «مرده باد مدرّس»
«زندهباد سردار سپه» بلند شد. در این وقت عدّهای از اشخاص بیطرف و دستجات مختلف که برای تماشا به مجلس آمده و میخواستند بلیت ورودی پارلمان را بگیرند اطراف مدرّس و در آن حول و حوش بودند. رحیمزاده صفوی مدیر روزنامۀ «آسیای وسطی» که جزو متحصّنین بود و با اینکه قبلاً سردار سپه به وسیلۀ یکی دو نفر از او خواهش کرده بود که برعلیه سردار سپه تظاهری از طرف او نشود همین که مشاهده میکند به مدرّس هجوم شده، طاقت نیاورده به پیشواز مدرّس دویده و فریاد میکند:
«زندهباد مدرّس» جمعیت بیطرف و تماشاچی نیز همین جمله را تکرار مینمایند. طرفداران سردار سپه هم وقتی ملاحظه میکنند عدّهای از مردم اطراف مدرّس را گرفتهاند از هجوم به او خوددداری نموده و فقط به ذکر همان جمله «مردهباد مدرّس» قناعت نمودند. مدرّس متهوّر و شجاع روی خود را به طرف جمعیت برگردانیده و به آن دستهای که میگفتند مردهباد مدرّس آن جمله تاریخی را میگوید:
«اگر مدرّس بمیرد دیگر کسی به شما پول نخواهد داد. بالاخره مدرّس هر طور بود خود را به سر سرای مجلس میرساند. هنگامی که از پلّهها بالا میرفت مجدّدا از صحن حیاط صدای(مردهباد) میشنود، مدرّس مجددا روی خود را برگردانیده فریاد میکند«زندهباد مدرس» «مردهباد سردار سپه» این جمله را چند نفر از طرفداران سردار سپه شنیده غرغرکنان رد میشوند، مدرّس خود را به اطاق فراکسیون اقلّیت میرساند، چند نفر از وکلا دور او را گرفته با او به صحبت مشغول میشوند. سردار سپه به مجلس آمده بود و حتّی برای او خبر آورده بودند که مدرّس گفته است«مردهباد سردار سپه»، از این معنی خیلی اوقاتش تلخ و به خود میپیچید، مجدّدا از پایین صدای (مردهباد مدرّس) بلند میشود. مدرّس از همان اطاق بالا پنجره را باز کرده سرخود را بیرون آورده فریاد میزند (زندهباد مدرّس)،
(مرده باد سردار سپه) به محض اینکه این جمله را مدرّس تکرار کرد چند نفر از طرفداران دو آتشۀ سردار سپه از جمله سید یعقوب انوار و یکی دو نفر دیگر با دوات و بادبزن و غیره به طرف مدرّس حملهور شده به او بنای ناسزاگویی را میگذارند. امّا سردار سپه که قبلاً هم شنیده بود مدرّس چنین جملهای را گفته، اکنون با گوش خود همان جمله را میشنود، از جا درمیرود.
سردار سپه با اینکه غالبا در جریانهای سیاسی خیلی بردبار و پرحوصله بود عنان صبر و اختیار در این مورد از کفش رها شده به طرف مدرّس میرود و با مشت گره کردۀ خود به طرف او حمله میکند، ولی چند نفر از اطرافیان سردار سپه مخصوصاً امیر اقتدار یکی از وزرای کابینهاش با اشارۀ سر و چشم و ابرو به او میفهمانند که مبادا به مدرس ضربتی وارد آورد. سردار سپه هم متوجّه شده و از قصد خود که شاید کوبیدن چند مشت بر مغز و دهان مدرّس بوده صرفنظر میکند، ولی با دست اشاره به مدرّس کرده با صدای خشن خود میگوید«شما محکوم به اعدام هستید، شما را از بین خواهم برد.» کشمکش شروع شد، سردار سپه به رییس مجلس از مدرّس شکایت کرد، چند نفر از وکلا هم که گویا یکی از آنها تیمورتاش بوده برله سردار سپه شهادت دادند. رییس مجلس موئمنالملک مشغول تحقیقات شد، مدّتی به تحقیق گذشت، رفتهرفته ساعت به ظهر نزدیک میشد بالأخره بر اثر گفت و شنودهایی که مدّتی جریان داشت قرار شد استیضاح بعد از ظهر صورت بگیرد، عدّهای از نمایندگان از مجلس رفتند عدّهای هم در مجلس مانده که نهار را همان جا صرف نموده و بعد از ظهر در جلسه حاضر باشند.
مدرّس به اتّفاق میرزاعلی کازرونی و حائریزاده یزدی سه نفری از مجلس خارج شدند که به طرف منزلهایشان بروند، از درب مجلس که خارج شدند کمکم عدّهای دور آنها را گرفتند و به کوچۀ پشت مسجد سپهسالار رسیدند. ناگهان عدّهای از اراذل و اشرار که قبلاً تحریک شده بودند به طرف مدرّس و کازرونی و حائریزاده حملهور گردیدند.
نایب چلویی سیلی محکمی به صورت مدرّس زد، سایرین نیز ضربانی به حائریزاده و کازرونی وارد ساختند، مخصوصاً که یک ضربۀ شدیدی با چوب به دست کازرونی وارد آمده بود، عمّامه حائریزاده را نیز به یغما بردند. ولی حائریزاده به خانۀ داور پناه برده در را به روی خود میبندد، دیری نگذشت که در این گیرو دار اهالی سرچشمه و خیابان نظامیه جمع شده و به اشرار حمله نمودند، زد و خورد بین دو دسته در گرفت و جنجال غریبی برپا گردید؛ بالأخره همین که اشرار عاقبت کار را وخیم دیده تحمّل مقاومت نیاورند و فرار را بر قرار ترجیح دادند، مردم مدرّس و کازرونی و حائریزاده را با حال اجتماع مشایعت کرده هر یک از آنها را به منزلشان رسانیدند. از این سه نفر فقط میرزا علی کازرونی که ضربات وارده به او خیلی شدید بود بستری شد، ولی ضمن نامهای که رییس مجلس نوشت علّت عدمحضور خود را در جلسه توضیح داده در خاتمۀ آن متذکّر شده بود که چنانچه استیضاح صورت بگیرد او حاضر خواهد بود که با «برانکارد» به مجلس بیاید و در موقع اخذ رای شرکت کند و ورقۀ کبود خود را بدهد.
بعد از ظهر نمایندگان اکثریت و اقلّیت به مجلس حاضر شدند، زنگ جلسه علنی آنها را برای تشکیل جلسه دعوت نمود. مدرّس و سایر افراد اقلّیت در اطاق فراکسیون اقلّیت مانده در جلسه شرکت نکردند و در اطراف واقعات روز و پیشامدهایی که شده بود به شور پرداختند و چون از قیافۀ مجلس و جمعیتی که در صحن و فضای پارلمان گرد آمده بودند پیدا بود که اگر استیضاح بخواهد صورت عمل بگیرد حوادث دیگری را ممکن است از پی داشته باشد؛ بنابراین هیچ گونه تأمینی برای شرکت در جلسه نخواهند داشت و از طرفی با آن وضعی که مجلس به خود گرفته بود و با آن همه اشخاص مختلفی که در لژهای تماشاچی نشسته بودند برای اقلّیت حدس موفّقیت زده نمیشد و همچنین در اطراف این مسائل مذاکراتی در فراکسیون اقلّیت جریان داشت. جلسه هم تشکیل شده بود؛ هیأت دولت هم در مجلس حاضر بود و چون از افراد اقلّیت هیچ کس در مجلس نبود دوستان اقلّیت به وسیلۀ یادداشت فراکسیون اقلّیت را برای حضور در جلسه دعوت مینمودند. جلسه اقلّیت طولانی شد و بالأخره یک ساعت به غروب مانده اقلّیت تصمیم گرفت که از شرکت در جلسه خودداری نماید، ولی فقط مدرّس ملکالشعرا بهار را به جلسه فرستاد که در آنجا جریان را به اطّلاع مجلسیان برساند و ضمناً بگوید چون اقلّیت آزادی نطق و بیان ندارد و همچنین چون دولت که قاعدتاً باید ضامن آزادی و امنیت مردم باشد خود دست به اقداماتی زده و افراد اقلّیت از این حیث تأمین ندارند، با چنین وصفی استیضاح چگونه صورت خواهد گرفت و مجلس برای استیضاح چه تکلیفی معیّن خواهد کرد؟ به همین نظر فقط ملکالشعرا به جلسه حاضر شد که اینک جریان این صورت جلسه عیناً در زیر نقل میشود و ضمناً اضافه مینماید که نقل این قبیل صورت مذاکرات مجلس معرّف روحیۀ وکلایی بوده است که از سردار سپه پشتیبانی مینموده و همین صورت جلسات است که به آیندگان درس عبرت میدهد که در محکمۀ تاریخ مرور زمان هیچ گونه در قضاوت و رأی قضات محکمه تاثیری نخواهد داشت و اگر اشخاص به غلط یا صحیح خود را آزادیخواه و طرف را به عکس معرّفی نمایند تشخیص آن برای خوانندگان تاریخ کاملاً آسان بوده و به روحیات بازیگران موجدین تاریخ پی میبرند.
بالأخره هر چه بود جلسه یک ساعت به غروب مانده به ریاست موتمنالملک تشکیل یافت. رییس دولت و وزراء حضور یافتند.(1)
◀ ملک الشعراء بهاردلیل ترس رئیس الوزراء رضا خان ازاستیضاح را«استفادۀ نامشروع» از مقامش میداند و می نویسد : موادّ استیضاح برای رئیس دولت، مخوف ترین هجومی بود که به مشارالیه شده بود. این را همۀ کسانی که با آقای سردارسپه آشنا بوده اند ملتفت شده اند که معظّم له تا چه حدّ ازحملۀ جراید و حملۀ وکلای مجلس نگران و خائف بود، خاصّه در مورد ضعیف ترین جنبه های اوکه « استفادۀ نامشروع » باشد که ازقضا عمده ترین رکن امیال وهواهای نفسانی ایشان نیزهمین مورد بود! لذا ازین معنی هراسناک بود و سخت گیری هایی را که نسبت به جراید کرد و بالأخره هم همۀ جراید اقلّیت را توقیف نمود، همه و همه برای احتراز ازهمین نکته بود.
اولاً، ثروت و خزاین سیصد سالۀ اقبال السلطنۀ ماکوئی بود.* او ازسرحد داران وفا دارقدیمی ایران و هیچوقت نسبت به دولت مرکزی بیوفائی نکرده بود و هنگامی که به وسیلۀ عبدالله خان طهماسبی و به امر سردارسپه به تبریزاحضار شد، بیدرنگ اطاعت کرد و پس از آمدن اعدام شد وثروت او که از عهد نادرشاه دست نخورده بود، یکسره ضبط شد و خانواده اش منقرض وهرچه داشتند تصرّف و به مرکزفرستاده شد، و از آن ثروت دیناری به خزانۀ دولت تحویل داده نشد و معلوم نشد گناه او چه بود و مایملک او چه شد!
دو پسراسمعیل خان امیر مؤیّد سواد کوهی را در مازنداران بدون محاکمه و تعیین تقصیر، به قتل آوردند و سبب آن را کسی ندانست!
بودجۀ جنگ بدون تفتیش و نظارت مستشار آمریکایی، دکتر میلیسپو، خرج می شد.
حملۀ دوّم حمله به مجلس بخلاف صریح قانون اساسی وآئین نامۀ مجلس وتوهینی صریح وآشکار نسبت به مجلس ومخالفتی واضح با حکومت مشروطه بود و عملیات امرای لشکرازقبیل قتل و غارت خاندانهای قدیم بدون اجازۀ مجلس وحتّی بدون اطّلاع و اجازۀ دولت بود؛ وهزاران قتل و غارت دیگر!
این حرکات درحکومت مشروطه که قانون ومجلس و وکیل و روزنامه دارد، همه مستحقّ مجازات و در خورانتقاد شدید است وهیچکدام هم جواب ندارد!
سردار سپه ازهمین می ترسید ، ولی چه بکند؟ استیضاح داده شده بود و روزسه شنبه باید جواب داده بشود! هرچند، شاید وکلای خود مانی او را از عدۀ آراء مطمئن کرده بودند، امّا کیست که بتواند به اطمینان خوابش نبرد؟ اقلّیت مردمانی حرف زن دارد. خود مدرّس مردی است که می تواند با قوۀ نطق خود عقاید جمعی را متزلزل سازد!
این بود که شروع به تجهیزاتی کردند! از طرفی هرکس را که مظنون به دوستی با اقلّیت بود و می توانست درمجلس تماشاچی شده، صدایی بلند کند ومردم را به دفاع ازاقلّیت تشویق کند، حبس کردند. سپس گروه زیادی ازپلیس مخفی و اعضای دوایرکه زیربار این کارها می رفتند، گرد آوردند. چوب وچاقو وششلول به مردم دادند و تجهیزاتی کردند که مگر قبل ازاستیضاح کاراقلّیت را یک طرفی کنند، وازراه تهدید جلواستیضاح را بگیرند!
بلیتهای ورودی را هم قبل ازوقت ، افراد اکثریت دریافت داشته و بین جمعی ازهمین قبیل پادوها قسمت کرده بودند وبا زحمت توانسته بودیم ده پانزده بلیت برای آشنایان دست و پا کنیم وبعلاوه گروهی زیاد بدون بلیت و با اسلحه وارد صحن مجلس شده بودند که ما آنها را شناختیم و مدیرنسیم صبا داد وفریاد کرد وشکایت شد، امّا کسی گوش نداد!
صحن بیرون مجلس پربود ازجمعیت. مع ذالک افرادی که بالطبع آمده وتحریک نشده بودند زیاد بودند، ولی بیشتر بدون بلیت بودند و بیرون مانده به داخل مجلس راه نداشتند!
انقلاب اسلامی ۸۲۴ از ۶ تا ۲۰ فروردین ۱۳۹۲