back to top
خانهآرشیو گزارش‌ها از سایت قدیمگزارش‌ها و تحلیل‌ها oرویه یکی به نعل و یکی به میخ زدن با قالیباف نیز...

رویه یکی به نعل و یکی به میخ زدن با قالیباف نیز بکار می رود:

 کوشکی، در سخنرانی خود در محفل انصار حزب الله، در باره قالیباف، نامزد ریاست جمهوری که گفته شده است خامنه ای با ریاست جمهوری او موافقت کرده، گفته است:

     چرا ستاره داود در میدان انقلاب؟ از آغاز سال که مقام معظم رهبری سال تولید ملی و کالای ایرانی اعلام کردند، تا الان، در خیابانی در جوار بیت رهبری جائی نزدیک به بیت، کنترات محل شرکتهای خارجی شده است تا بیایند و محصولات خارجی را تبلیغ کنند. این خیلی جای تأمل دارد. جالب است. مثل این که یک نفر به رهبری نظام لج داشته باشد. چون ایشان فرموده سال حمایت از تولید ملی، حتی برای حفظ ظاهر هم، شهردار محترم تهران، آقای قالیباف حداقل این خیابان را به شرکتهای خارجی اجاره ندهد. این خیلی دهن کجی به بیانات رهبری است. آقای قالیباف لااقل برای این که ثابت کند ولایت پذیر است باید این کارهای عجیب و غریب را جمع کند.

برابر اطلاع، باوجود ائتلاف قالیباف و حداد عادل و ولایتی و ادعای حداد عادل بر این که سنجش افکاری معلوم کرده است یکی از این سه بالای 60 درصد آراء را در انتخابات ریاست جمهوری می آورند، در گردانندگان حزب سیاسی مسلح، مخالفت جدی با قالیباف وجود دارد. اطلاعات آمده در گزارش – تحلیل موضوع فصل اول، روشنگر هستند.

 

 

صحنه ای که بسان آتش نشان، درون چرکین ریم را بیرون ریخت و مسلم کرد برای خامنه ای کمترین اعتباری نمانده است:

 

انقلاب اسلامی: در 15 بهمن 1391، مجلس صحنه نزاعی میان احمدی نژاد و لاریجانی شد که تنها بیانگر دشمنی میان احمدی نژاد و برادران لاریجانی نبود، بلکه محتوای بس چرکین ریم بود که بسان آتش نشان بیرون می زد. این صحنه را، پیش از آنکه نشریه در اختیار خوانندگان قرار گیرد، شنیده و دیده و خوانده اند. در اینجا، امور واقع و مواد چرکینی که ممکن است دیده نشده باشند، با خوانندگان در میان گذاشته می شوند:

1 – خامنه ای هم گفت اظهار مخالفت با یکدیگر خیانت است. هفته پیش از این روز نیز، دو قوه مجریه و مقننه را به حضور خوانده و «حکم حکومتی» داده بود که دو قوه، با یکدیگر تعامل و همکاری کنند. بدین ترتیب، احمدی نژاد و لاریجانی و «نمایندگانی» که وارد نزاع شدند، برای «رهبر» اعتباری قائل نشدند. به سخن روشن، نزاع مجلس معلوم کرد که ولایت فقیه و شخص خامنه ای بی اعتبار هستند. این اطلاع مهم را بخوانیم:

• در 11 بهمن 91 به گزارش نسیبم: جواد کریمی قدوسی «نماینده» مشهد در مجلس ایران گفت خامنه ای در جلسه ای که دو هفته پیش با روسای دولت و مجلس ایران و تیم های اقتصادی آنها داشته، از احمدی نژاد و رئیس مجلس به خاطر اختلافاتشان گلایه کرده و “دردمندانه” گفته است: “اگر در قیامت خداوند از من بپرسد چه کردی؟ من می‌گویم که کسی جز اینها را نداشتم”. اگر به اختلافات خود ادامه بدهید “خیانت” کرده‌اید».

     از قرار او نمی داند که از او خواهند پرسید از چه رو خود را حاکم مطلق ایران کردید مگر قرآن را نخواندید وقتی در کشوری عزیزها ذلیل و ذلیلها عزیز و حاکم بر سرنوشت کشور می شوند، استبداد است و فساد؟

      باری، این بی اعتباری تنها در گوش ندادن به حکم او، ابراز نمی شود، بلکه در فلج سخت ریم و رویاروئی های آشتی ناپذیر سران سه قوه نیز خود اظهار می شود و مهمتر اینست. طرفه این که احمدی نژاد شکایت می کند که کشور به بن بست کشیده شده است و لاریجانی پاسخ می دهد که کشوری که ولایت فقیه دارد، به بن بست کشیده نمی شود!

2 – روابط همان روابط شخصی قوا است: نزاع میان رؤسای سه قوه است. احمدی نژاد می گوید: رئیس مجلس بر حکومت حاکم شده و برمجلس نیز. رئیس مجلس می گوید: رئیس جمهوری قانون را اجرا نمی کند. به سخن سرراست، سه قوه، عرصه رقابت شخصی بر سر قدرت گشته اند.

3 – معلوم شد اطلاع ها در این باره که احمدی نژاد از مخالفان خود در ریم سند دارد، صحیح هستند. دست کم در مورد خانواده لاریجانی ها، دو نوبت، سند فساد ارائه کرده است. امر مهم اینست که چون در ریم همسوئی و همکاری وجود ندارد، حفظ موقعیت بستگی کامل دارد به برگهای برنده ای که هر یک از مقامات ریم در دست دارند:

    لاریجانی نیز به احمدی نژاد گفته است: «اگر جلسه اخوی شما با من در خصوص ارتباط اطرافیان شما و جریان انحرافی با منافقین مفاسد مالی و ارتباطات آنان با خارج را فیلم می گرفتم و پخش می کردم برای شما خوب بود؟ شما همین مقدار اخلاق را هم رعایت نکردید. فرق من با شما این است که می گویم اگر کسی از بستگان من تخلف کرده رسیدگی شود بلکه اطرافیان شما تحت تعقیب هستند و همچنان روی آن می ایستید و شما مانع رسیدگی می شوید و حتی گفتید خط قرمز است».

      او،با این جمله، نه تنها معلوم کرد در باره احمدی نژاد نیز مدرک جمع آوری شده است، بلکه از دید لاریجانی نیز، در تقابل همه با همه، حرف اول را سندهای فساد و خیانت و جنایت می زنند.

4 – لاریجانی احمدی نژاد را از مجلس بیرون می کند (شئونات جمهوری اسلامی را رعایت نکردی، دیگر حق صحبت نداری، حرفت را زدی برو) و احمدی نژاد، ناسزاگویان، مجلس را ترک می کند. یعنی، برای مقام اول بعد از «رهبر»، وقری باقی نمانده است. البته برای مجلس و رئیس آن و رئیس دستگاه قضائی هم  وقری باقی نمانده است. دو قوه رو در روی یکدیگر به دشمنی، ایستاده اند:

5 – رأی عدم اعتماد به شیخ الاسلامی، وزیر احمدی نژاد مسلم کرد که احمدی نژاد در مجلس کسی را ندارد: 192 رأی عدم اعتماد به «وزیر» و 24 موافق با «وزیر» و 56 رأی ممتنع. 

     باتوجه به این واقعیت که میان احمدی نژاد و رئیس قوه قضائیه نیز دشمنی است، ترس او از دستگیر شدن، بعد از پایان دوره ریاست جمهوریش، بجا است. بخصوص که لاریجانی خطاب به او گفته است: اطرافیان و همکاران شما پرونده دارند و شما نمی گذارید به این پرونده ها رسیدگی شود. حتی گفته اید خطر قرمز شما است. صادق لاریجانی نیز او را تهدید کرد و گفت فعلا˝ بنا بر دستور رهبر، سکوت می کند.

6 – در 17 بهمن، سعید مرتضوی دستگیر شد. در 18 بهمن آزاد شد و باز صادق لاریجانی گفت به دستور رهبر آزاد کرده است. یعنی دستگاه قضائی آلت فعل خامنه ایست. اما همین دستگاه، مرتضوی را بخاطر جنایتها که مرتکب شده است، دستگیر نکرد، بخاطر تهیه سند فساد برادر لاریجانی ها، توقیف کرد. احمدی نژاد که عازم مصر بود، در فرودگاه گفت: این قوه قضائیه متعلق به ملت است و یا به یک خانواده؟ دزد را نمی گیرد، دزدگیر را می گیرد؟ 

7 – در 19 بهمن، خامنه ای که علنی کردن اختلافها را خیانت خوانده بود و اینک با 3 خائن در رأس سه قوه روبرو بود، تخفیف داد و عمل آنها را «بداخلاقی» توصیف کرد وگفت به زودی در باره این اختلافها صحبت خواهد کرد. بدین تریب، خود نیز اعتباری برای «حکم» خویش قائل نشد.

 

 کاهش امید به مصالحه با ایران؟ –  کلید درب مصالحه؟

 

اوباما امید به مصالحه با ایران را از دست می دهد:

 

    در 31 انویه 2013، مان لورت که در دوران بوش، در شورای امنیت ملی، بعنوان متخصص امور خاورمیانه کار می کرده است، مقاله ای انتشار داده است دارای این اطلاعات و نکات:

• کم آوردن اوباما در برابر آنها که پا را توی یک کفش کرده اند که باید کار ایران را ساخت، دارد امید به حل مشکل اتمی ایران از راه مصالحه را از میان می برد. در همان حال که امریکا و 5 کشور دیگر گفتگو با ایران را آماده می کنند، حکومت اوباما و نخبگان سیاسی رفتاری را در پیش گرفته اند که پنداری وضعیت در مهار آنها است. ما همواره گفته ایم که مجازاتها همچنان بر مشکلات اقتصادی ایران می افزایند. هدف اینست که این مجازاتها یا ایران را ناگزیر می کنند به خواستهای امریکا گردن گذارد و یا، دست آخر، قوای امریکا تأسیسات اتمی ایران را ویران خواهند کرد.

• و این رویه خود را به توهم خطرناک سپردن است. اصرار ورزیدن به نگرش در واقعیتی که خاورمیانه است، از منظر توهم ها است. همین توهم بود که سبب اشغال عراق و افغانستان شد: جنگ با تروریسم جنگ با مردم سرزمین های مسلمان شد و جامعه های مسلمان را در ضدیت با سیاست امریکا، راسخ تر کرد. بخصوص که همراه شده است با رسمیت بخشیدن دو فاکتو به تصرف سرزمین های مردم عرب توسط اسرائیل. موقعیت امریکا در منطقه در حال سقوط آزاد است. 

     بسیج بیش از پیش مردم اجازه ادامه دادن به اینگونه سیاست ها را نمی دهد. اگر در چنین موقعیتی، امریکا به بهانه خلع سلاح کشتار جمعی کشور دیگری دست به حمله نظامی بزند، حمله به منافع امریکا ابعاد فاجعه آمیزی بخود خواهد گرفت. با این حال، امریکا به این سیاست ادامه می دهد. گفتگو کردن با پیش کشیدن شرائط و همراه کردن آنها با تشدید مجازاتها و جنگهای پنهان سایبری و تروریستی و تهدید به جنگ، راه به جائی نمی برد.

• بخاطر منافع خود، واشنگتن می باید رویه دیگری در پیش بگیرد. پرزیدنت اوباما می باید همان سان که پرزیدنت نیکسون با جمهوری چین در سالهای اول 1970، رابطه برقرار کرد، با جمهوری اسلامی ایران رابطه برقرار کند. تنها «گفتگو»، آنهم اینطور گفتگو، کار ساز نیست.

      از انقلاب ایرانیان بدین سو، هر یک از حکومتهای امریکا با تهران گفتگو کرده اند. تنها برای کمک گرفتن در مواردی که امریکا به کمک نیاز داشته است. حکومتهای ریگان و بوش از حکومت ایران برای رها کردن گروگانهای امریکائی در لبنان، کمک خواستند. حکومت کلینتون مسلح کردن مسلمانان بوسنی را با ایران همآهنگ کرد. بعد از ترورهای 11 سپتامبر 2001،  ایران با امریکا برضد طالبان و القاعده همکاری کرد. در آن گفتگوها، هیلاری مان لاورت بمدت 2 سال شرکت داشت. 

      در تمامی این موارد، واشنگتن در پی آن بوده است که درآنچه بدان نیاز دارد، گفتگو کند و  بمحض رسیدن به مقصود، باب گفتگو را بسته است. طرفه این که، به بهانه بی نتیجه شدن دیپلماسی، بر شدت تنش ها و مجازاتها  افزوده و دو کشور را به درگیری نظامی نزدیک تر کرده است.

 

 

انقلاب اسلامی: راستی اینست که در تمامی این دوران میان ریم ملاتاریا و سپس مافیاهای نظامی مالی با حکومتهای امریکا گفتگو بوده است. اما مصالحه ها نیز بوده اند. نمی توان اثر این مصالحه ها را در باز سازی استبداد ندید. نویسنده یک طرف را ندیده است: گفتگوهای ریگان و بوش بر سر گروگانها به معامله های اکتبر سورپرایز و ایران گیت انجامیدند. کودتای خرداد 60 را که از جمله حاصل سازش پنهانی بود، باید دید. جنگ 8 ساله را که آلن کلارک، وزیر دفاع در حکومت تاچر در دادگاه ایران گفت در سود انگلستان و غرب بوده و اسباب ایجاد و ادامه اش را فراهم کردیم، باید دید. نامه محرمانه آلکساندر هیگ به ریگان و اسناد محرمانه دولت انگلستان را باید دید. نوشاندن جام زهر به خمینی را باید دید. باز سازی استبداد خون ریز و فسادگستر و «بازگرداندن طوفان انقلاب ایران» (قول صدام به سفیر امریکا در بغداد) را باید دید.

 

 

• در انتخابات ریاست جمهوری 2008، سناتور اوباما بسود گفتگو با ایران موضع گرفت و گفت رویه ای که هجوم به عراق و اشغال این کشور را ببار آورد، را در پیش نخواهد گرفت. اینک که اوباما دور دوم ریاست جمهوری خود را آغاز می کند، اوباما با این خطر روبرو است که تعهد خود را بی اعتبار کند آنهم با گفتن این جمله که سعی کردم با تهران کنار بیایم اما سعیَم بجائی نرسید. چرا هرگز بطور جدی سعی نکرده است.

     از سال 2009، حکومت اوباما در گفتگوهای چند جانبه با ایران بر سر پرونده اتمی ایران، شرکت داشته است. و به این بهانه که ایران حاضر نیست خواستهای امریکا را بپذیرد، مجازاتهای بس سخت بر ضد ایران وضع و اجرا کرده است. مجازاتهائی را به اجرا گذاشته است که از مجازاتها بر ضد عراق که در 1991 وضع شدند و تا 2003 مجری بودند، به این سختی، بر ضد کشوری وضع نشده اند. 

• مدتها مقامات امریکا مدعی بودند که ایران از گفتگوی جدی طفره می رود زیرا «می خواهد زمان بدست بیاورد» و یا می گفتند نزاعهای داخلی میان جناحهای ریم نمی گذارند ایران بطور جدی گفتگو کند. اما در حقیقت، این واشنگتن بود که در گفتگو جدی نبود. ایران بطور مستمر آماده بوده است بسا محدود کردن فعالیتهای اتمی خود را بپذیرد اگر قدرتهای غربی اصل غنی سازی اورانیوم تحت نظارت آانس بین المللی انری اتمی را بپذیرند.

      اما اوباما، همانند رئیس جمهوری پیش از خود، از پذیرفتن حق ایران بر غنی سازی اورانیوم امتناع کرده است. از قبول این امر که جمهوری اسلامی ایران منافع ملی ایران را (همان سان که مصر تحت ریمهای سادات و مبارک) تصدی می کند و به این اعتبار مشروعیت دارد، امتناع کرده است. هیچ رئیس جمهوری، از جمله اوباما، حاضر نشده است بر این مبنی با جمهوری اسلامی ایران گفتگو کند.

 

انقلاب اسلامی: باز نویسنده یک طرف را نمی بیند: غیر از این که ریم حاکم زاده کودتا است، حاضر نیست بعنوان ریم «معرف و متصدی منافع ملی» با امریکا گفتگوی علنی به قصد عادی کردن رابطه بکند. نیازمند تضمین حمایت امریکا از موجودیت خویش، آنهم از رهگذر گفتگوها و مصالحه های محرمانه است. اگر از این دید می نگریست، گروگانگیری را نوعی مصالحه میان جمهوریخواهان امریکا و خمینی و دستیاران او، می دید.

 

• و ما باز می گردیم از واپسین دیدار ایران: این دیدار ما را متقاعد کرده است که دیپلماسی می تواند موفق شود. هرکس در خیابانهای تهران راه برود و وضعیت را ببیند، می بیند که اقتصاد ایران در حال فروپاشی نیست و مجازاتها هرچه سخت تر هم بشوند، ایران را به زانو در نمی آورند. تنها کاری که برد دارد پذیرفتن جمهوری اسلامی و برسمیت شناختن منافع و حقوقش، از جمله غنی سازی اورانیوم است.

     پذیرفتن یک دولت، بمثابه یک قدرت منطقه ای و کشوری بطور عقلانی در کار تصدی منافع ملی خویش و دفاع از آنها است، همان روش صحیحی است که ریچارد نیکسون، رئیس جمهوری اسبق و هانری کیسینجر، وزیر خارجه او، اتخاذ کردند. وقتی باب گفتگوی جدی و برقرار کردن رابطه را با چین گشودند. موفقیت آنها در «گفتگو» با «پکن» ناچیز نمی شد. چرا که واشنگتن این کار را سالها بود که در سطح سفیر انجام می دهد. دست آورد آنها این بود که قبول کردند و امریکائی ها را متقاعد کردن که باید جمهوری خلق چین و رهبران آن (به تعبیر نیکسون) را بپذیرند. به قول او، بپذیریم که «حق دارد منافع ملی چین را آنطور که از این منافع برداشت می کند، تصدی کند. همانطور که ما منافع خود را تعریف و تصدی می کنیم» و بر این پایه با این جمهوری کار کنیم. 

• ابتکار نیکسون موقعیت امریکا در آسیا را، بعد از فاجعه وحشتناکی که جنگ در ویتنام شد، نجات داد و رهبری عمومی امریکا اعاده کرد. اگر اوباما بهمان ترتیب جمهوری اسلامی ایران را بپذیرد، برقرار روابط عمیق امریکا با ایران میسر می شود.

• در طول 22 سالی که آیهالله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران است و 3 رئیس جمهوری که بر سر کار آمده اند، همگی گفته اند آماده برقرار کردن بهترین روابط با امریکا هستند. اما تنها بر اساس احترام متقابل و پذیرفته شدن جمهوری اسلامی از سوی امریکا.

امروز، بر این پایه، با جمهوری اسلامی ایران وارد گفتگو شدن، تنها و بزرگ ترین چالشی است که اوباما، در سیاست خارجی، با آن روبرو است. و این تنها راه است که افتادن در آن، به امریکا امکان می دهد موقعیت از دست رفته خود در خاورمیانه را بازجوید و ، در دور دوم ریاست جمهوریش، اوباما را با فاجعه روبرو نکند.

 

انقلاب اسلامی: و اگر جمهوری خلق چین به کج راهه ای می رفت که ریم جمهوری اسلامی درآنست، اگر منافع ملی چین در منافع مافیاهای نظامی – مالی ناچیز می گشت، نیکسون و کیسینجر به خود زحمت تن دادن به قبول آن ریم را می دادند؟ امر بس مهمی که نویسنده از آن غافل است و از رهگذر مقایسه صوری چین در دورانی که خیزش اقتصادی خود را آغاز می کرد، با ایرانی که ریم اقتصادش را دچار افلاس کرده است، راه پیش پای اوباما می گذارد، اینست که آنچه سبب تغییر سیاست نیکسون شد، تحولی بود که ریم حاکم بر چین کرد و رشد اقتصادی بود که هدف کرد. پس انتظار تغییر سیاست را نه از امریکا، بلکه انتظار تغییر را از ایرانیان باید داشت. هرگاه مردم ایران تغییر کنند و تغییر دهند، امریکا نمی تواند حقوق ملی ایرانیان را به رسمیت نشناسد و با دولت مبعوث این ملت، در سطح برابر، رابطه برقرار نکند.

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید