back to top
خانهدیدگاه هاقتل تکان دهندۀ داریوش مهرجوئی و وحیده محمدی فر و مظنون اصلی؟،...

قتل تکان دهندۀ داریوش مهرجوئی و وحیده محمدی فر و مظنون اصلی؟، نویسنده تقی روزبه

در پی ارتکاب جنایت فیملساز و کارگردان برجسته و سرشناس و همسر و همکارش، به‌ دلیل شباهت زیادی که به قتل‌ های زنجیره ای، بویژه قتل های داریوش و پروانه فروهر داشت، افکار عمومی به سرعت انگشت اتهام را چه به تلویح یا تصریح، متوجه رژیم کرد. همانگونه که کارآگاهان خبره در یافتن ردپای یک قاتل حرفه ای، اول از همه سراغ کسی می روند که سابقه و شیوه عملکرد مشابهی دارد!. گرچه کارچرخانان رژیم با توجه به‌‌ ابعاد بی اعتمای عظیم جامعه به حاکمیت و نیز ناتوانی و تناقض همیشگی در جورکردن قافیه‌ ها و ارائه توضیح اقناع کننده، این بار تلاش کردند که به‌ سرعت واکنش نشان‌ داده و اجازه ندهند که «کلان رسانه افکار عمومی» و البته در ذیل آن‌ دیگر رسانه‌ ها و یا شبکه‌ های اجتماعی، پیشدستی کرده و خلأ را پر کنند. چنانکه وزیر کشور، رئیسی، رئیس قوه قضائیه، و رسانه‌‌ های گوش به فرمانشان، بلافاصله ژست بررسی سریع پرونده گرفته و دادن اطلاعاتی (احتمالاً ساختگی) چون دستگیری سریع چند مظنون و غیره را تیتر کردند که شاید این بار بتوانند با فریاد‌ آی دزد، آی دزد، کی کی بود، من نبودم، از داوری «رسانه» افکار عمومی سبقت بگیرند. اما این تلاش مذبوحانه هم، کارساز نشد. معمولًا بی اعتمادی توده ای، به تدریج و در یک فرایند طولانی و بر اساس آزموده‌ ها صورت می گیرد، اما وقتی فراگیر شد، دیگر توبۀ هیچ گرگی را پذیرا نیست! بویژه آنکه، گرگ درنده به‌ واقع هیچگاه نمی‌ تواند از درندگی دست بشوید و پوزه‌‌ اش همواره خونین است. به هرحال، دامنۀ این بی اعتمادی چنان است که حتی برخی روزنامه‌ های رسمی هم نسبت به قسم حضرت عباس رژیم تردید روا داشته و به آن کنایه زدند. چنانکه روزنامه جمهوری اسلامی، ضمن اشاره به شباهت آن با قتل های زنجیره‌ای، حتی به شکل غیرمستقیم، روایت‌ های مربوط به قتل برای دزدی ثروت و غیره را که منابع حاکمیت پخش می‌ کنند، از زمره ترفندهایی می‌ داند که چه بسا افراد و باند‌های مرتکب شونده در اینگونه مواقع، از آن بعنوان پوششی برای پنهان نگهداشتن اقدام و نیات واقعی خویش بهره می گیرند. در آن‌ سو نیز، کیهان داخل ارگان چماقداران و از تریبون‌‌ های نیروهای امنیتی، خود پیشاپیش و با فرار به‌ جلو، آن را با قتل‌ های رنجیره‌ ای– مورد مجید شریف- مقایسه کرده است و البته با زدن نعل وارونه، آن را به دشمنان نظام نسبت می‌ دهد. بنابراین، مثل همۀ موارد این چنینی، قافیۀ روایت سازی و اقناع رژیم، همچنان تنگ است!

این پرسش مطرح است که آیا محکمه افکار عمومی، صرفاً با پیشداوری و ذهنیت پیشینی به ارزیابی این گونه وقایع، مثل در کما قرارگرفتن دخترک نوجوان آرمیتا بر اساس ادعای افت فشار … و یا همین آخرین جنایت تکان دهنده، یعنی قتل فجیع سینماگر برجسته و همسرش وحیده می پردازد؟ به هیچ وجه! همانطور که اشاره شد، این محکمه مانند بررسی یک جنایت بزرگ توسط کارآگاهی ورزیده در کشف ردپای جنایتکار اصلی، عمل می کند. یعنی شواهد گذشته را در کنار شواهد جدید و انگیزه‌ های قاتل، قرار می دهد:

۱- همه می‌ دانند که حاکمان و شخص خامنه ای مدت‌ هاست که مردم ایران، بویژه نسل جدید، زنان و جوانان را بزرگترین دشمن خود و نظام و لاجرم بعنوان یک تهدید وجودی می دانند. چنانکه دست اندکاران سرکوب و سپاه، بارها از خیزش زن، زندگی، آزادی، بعنوان بزرگترین تهدید کل حیات جمهوری اسلامی نام برده اند.

۲- رژیم که نگران برآمد موج دوم خیزش است و از این منظر، خوابِ آسوده ندارد، و با توجه به‌ اینکه برای حفظ قدرت اهریمنی خود، جز سرکوب و خشونت هم چیزی در چنته ندارد، بر آن است که در پی سرکوب گسترده و خشونت بار جنبش و افت نسبی آن، بلکه بتواند با انتقام و زهرچشم گرفتن و ایجاد هراس و درهم شکستن روحیۀ مقاومت، جامعه را مأیوس و وادار به تمکین کرده و مانع برآمد موج دوم خیزش زن، زندگی، آزادی شود. چنانکه در کار تصفیه هزاران استادی است که در جریان خیزش به نحوی از انحاء از دانشجویان و معترضان حمایت کردند. چنانکه با تهیۀ لیست بزرگی از دانشجویانِ دانشگاه‌ ها و خوابگاه‌ ها، و ایجادِ گشت ارشاد و حراستِ دانشگاهی، در حال تعلیق و اخراج و تصفیۀ گستردۀ دانشجویان است. یا چنانکه با سریال مسموم سازی مدارس دانش‌ آموزان، بویژه مدارس دخترانه، توسط مواد شیمیائی، حتی هم اکنون، در حال زهرِ چشم گرفتن و انتقام از اعتراضات شجانۀ نسل جدید و آینده ساز و خانواده‌ هایشان می باشد. در مورد معلمان معترض نیز چنین می کند. در مورد کنشگران و فعالان و خانواده‌ های دادخواه هم به‌ همین ترتیب. بدون چنین اقداماتی، رژیم خود را ناتوان از کنترل جامعه می بیند و بر این گمان است که تنها با تشدید غلظت اتمسفر سرکوب است که می‌ تواند نقطه جوش غلیان اجتماعی را بالا برد، پر هزینه کند و به‌ تعویق افکند و مانع از ارتقاء روحیۀ جامعه در پرتو دست آوردهایی چون تعلق جایزۀ صلح نوبل به یک زن زندانی و مبارز و مدافع سرسخت جنبش گردد. یا مانع از انفجار خشم و نفرت ناشی از ارتکاب جنایت به کما رفتن آرمیتا گراوند و احیاناً مرگ احتمالی وی شود … . این‌ ها و ده‌ ها مورد دیگر، همه از نوع محاسبات واقعی است که هر روزه از ذهن معیوب رژیم تبهکار می گذرد و مطابق آن وارد آوردن شوک‌ های بزرگی برای ایجاد ترس و دادن هشدار به جامعه لازم می‌ گردد. در حقیقت اکنون بین شوک‌ های بزرگ هراس آور و بقاء رژیم، بیش از هر زمانی، پیوند برقرار است. چرا که رژیم بیش از هر زمانی، نگران فروپاشیِ اقتدارِ خویش است.

۳- واقعیت آن است که به درست یا نادرست، بر طبق ارزیابی رژیم که به‌ دنبال مخ خوری و کنترل ذهن و بدن نسل‌‌ های جدید است، در میان اقشار و لایه‌ های گوناگون اجتماعی و دارای مرجعیت رفتاری و تأثیرگذاری بر ذهن جوانان و نسل جدید، از جمله هنرمندان، بخصوص سلبریتی ها و هنرمندان معترض و مطرح و ناراضی و بویژه دارای پایگاه و اعتبار اجتماعی داخل و بین‌ المللی، پدیده ای که در جریان خیزش یکسال گذشته، از جمله به‌ لحاظ اشاعۀ نافرمانی نسبت به حجاب مد نظر رژیم و آوازۀ جهانی آن خود را به نمایش گذاشت، دارای جایگاه مهمی هستند که حاکمیت با همۀ توان و تمهید، در صدد خاموش ساختن صدا و نقش‌ آنها برآمده است. ضمن آنکه دستگیری آنها نیز رویهم‌ رفته برای رژیم پرهزینه محسوب می‌ شود. از همین رو، ایجاد هراس و به‌ انفعال کشاندن آنها برای صاحبان قدرت در کنترل نسل‌ های جدید، واجد اهمیت است. بعنوان مثال، در لایحۀ حجاب، شاهدیم که جرائم سنگینی برای خاموش کردن آنها در نظر گرفته شده اند.

۴- در چنین فضائی از ارعاب و انتقام گیری و رهاکردن ریسمان «آتش به اختیاران» است که سینماگران در سوگ این جنایت بزرگ و واکنش به آن می نویسند، ما تسلیت نمی گوئیم، بلکه محکوم می کنیم.

با همۀ این ملاحظات است که در محکمۀ افکارعمومی نسبت به این جنایت، وجدان جامعه قبل از هرکس و تا اطلاع ثانوی، انگشت اتهام خود را به‌ سوی جنایتکار اصلی (حتی اگر به دلیل عامل اشاعۀ عدم امنیت در جامعه باشد) نشانه گرفته است، مگر آنکه در یک دادگاه عادلانه، خلاف آن اثبات گردد. و از همین رو اجازه نخواهد داد که رژیم با نمایشات مسخره و معطوف به تبرئۀ خود و نیز سوء استفاده از بحران فلسطین و یا دستاویز های دیگر، دستان خونین خویش را پنهان نماید.

تقی روزبه،
۲۰۲۳.۱۰.۱۶

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید