back to top
خانهدیدگاه هاجمال صفری : کشتاردر مسجد گوهر شاد، بهلول، کشف حجاب، صدیقه دولت...

جمال صفری : کشتاردر مسجد گوهر شاد، بهلول، کشف حجاب، صدیقه دولت آبادی و جنبش زنان (2 ) قسمت چهارم

849 Safari-Jamal-6روزنامه و مجله‌ی زبان زنان :‏

‏ ‏‏ امتیاز انتشار روزنامه‌ی «زبان زنان» از طرف وزارت فرهنگ صادر شده و صاحب امتیاز آن صدیقه‌دولت‌آبادی بود. وی ‏نشریه‌ی «زبان زنان» را در سه دوره منتشر کرد. در 27 تیرماه 1298هـ .ش./1919م. در اصفهان به صورت روزنامه‌ی ‏یک ورقی، هفته‌ای یک بار از افق تاریک اصفهان در پشت ابرهای تیره، با نور ضعیفی منتشر گردید و در دی ماه سال 1299 ‏هـ .ش/1920م. که سال دوم روزنامه به حساب می‌آمد، به علت مخالفت با قرارداد 1919م. و پیش آمدن کودتای اسفند 1299 ‏هـ .ش/1920م روزنامه در اصفهان توقیف شد. بعد از 13 ماه توقیف، در تهران به صورت مجله در سال 1300هـ ‏‏.ش/1921م. منتشر شد.صورت آن هم به حروف سربی مطبعه حبل المتین اصفهان به خط نستعلیق ملک الخطاطین و چاپ ‏سنگی تبدیل شد. دوره‌ی دوم این مجله بیشتر از یازده شماره به چاپ نرسید و جز یک شماره آن ـ که در مورد دعوت از متفقین ‏برای ترک خاک ایران بود ـ هیچ کدام از شماره‌هایش جنبه‌ی سیاسی نداشت، ولی به علت محدودیت‌های ایجاد شده از وزارت ‏معارف و هم چنین مسافرت صدیقه دولت آبادی به اروپا به چاپ نرسید و مجدداً بعد از بازگشت از سفر اروپا خرداد ماه سال ‏‏1321هـ .ش./1942م. در تهران به طور پراکنده منتشر گردید و یک مجله‌ی ماهانه‌ی زنان بود.[9]‏

‏روزنامه‌ی «زبان زنان» در اصفهان:‏ 

‏‏ صدیقه دولت آبادی در سال 1337هـ .ق/1919م. تقاضانامه‌ی انتشار جریده‌ای به نام «زبان زنان» را به وزارت معارف داد ‏که در 17 شعبان/18 مه همان سال، مجوز آن به عنوان مجله صاد  ر شد، اما صدیقه دولت آبادی بی اعتنا به آن مجوز، «زبان ‏زنان» را در چهار صفحه به قطع وزیری با چاپ سربی به صورت روزنامه منتشر کرد.[10]‏

‏ ‏اولین شماره‌ی زبان زنان در روز 20 شوال 1337 هـ . ق/ 1918م.  و آخرین شماره‌ی آن شماره‌ی 57 در21ربیع الثانی ‏‏1339 هـ . ق/1920م. منتشر شد. قیمت اشتراک روزنامه در سال اول 12 قران و در سال دوم 30 قران و برای دختران ‏دبستانی‌ها 24 قران و در «کشور درونی و خاک بیگانه» تمبر پست افزوده می‌شود. تک نمره دهشاهی.‏

‏ ‏‏«زبان زنان» سومین نشریه‌ی اختصاصی زنان ایران محسوب می‌شود، این نشریه برخلاف دو روزنامه‌ی پیشین، علاوه بر ‏مباحث ویژه‌ی زنان، از سیاست و مسائل جامعه سخن می‌راند و تجربه‌یی نو در روزنامه نگاری زنان بود. برخی آن را ‏آغازی واقعی برای روزنامه‌نگاری زنان عنوان می‌کنند. صدیقه‌دولت‌آبادی برای اینکه کاری برای زنان و به خصوص در ‏زمینه‌ی تربیت و پرورش آنان انجام بدهد، این روزنامه را با سرمایه‌ی شخصی خود دایر نمود و به نام و به قلم زن و ‏همچنین به منظور آشنا کردن زنان به حقوق‌شان انتشار داد.[11] وی خود می‌نویسد: «اول روزنامه ای بوده که توانست اسم ‏زن به خود بگیرد و با فکر زن و قلم زنان نوشته شود و اهمیت موقعی داشته باشد، چون که در آن تاریخ، در اصفهان ‏فناتیک[12]، به طبع می‌رسید.».[13]‏

این روزنامه نه تنها در کارنامه‌ی دولت آبادی بلکه درجنبش زن ایرانی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. زیرا زن ‏ایرانی برای نخستین بار توانست روزنامه منتشر کند و از طریق آن مواضع و نظریات خود را ارائه نماید.صدیقه دولت‌آبادی ‏مشارکت زنان در زندگی سیاسی و اجتماعی را «حق طبیعی» آنان و احقاق آن را ضرورتی جهانی و ملّی می‌دانست.‏

‏ ‏دولت آبادی روزنامه‌ی زبان زنان را در محیط متعصب مذهبی آن روز اصفهان، منتشر کرد و از اهداف این روزنامه مبارزه ‏علیه خرافات و جهل، پرداختن به حقوق زنان و مبارزه با استبداد علیه زنان بود.[14] بحث اصلی مقالات مربوط به زنان ‏است. این روزنامه ابتدا به بحث در امور مربوط به زنان و دوشیزگان (مانند شرایط انتخاب همسر، روابط زن و شوهر، ‏اصول خانه داری و…) می‌پرداخت ولی سپس به موضوعات دیگری هم چون مناقشه‌ی قلمی با مردان پرداخت. که در نتیجه ‏روزنامه جنبه‌ی جنجالی پیدا کرد و موضوع آزادی و استبداد را پیش از مرد و زن و مسایل مختص به زن، هدف بحث قرار ‏‏‌داد.[15]‏

‏ ‏انتخاب نام «زبان زنان» برای روزنامه نیز چنان‌که افسانه نجم آبادی می‌گوید: «آشکارا سنت شکنی و وارونه سازی مفاهیم ‏غالب بود.چرا که در طرح غالب «زبان زن» باید کوتاه باشد و زبان درازی برای زنان بار منفی دارد. اما صدیقه دولت آبادی ‏با نامیدن عنوان روزنامه به نام «زبان زنان» طرح غالب را نه تنها به بازی گرفت، بلکه به آن باری مثبت داد.».[16]‏

دولت آبادی شیفته‌ی کار مطبوعاتی بود، می‌گفتند: روزنامه‌ها را کف اطاق ردیف کرده و ساعت‌ها به تماشا و خواندن مطالب ‏آن مشغول می‌شد.‏

در چنین محیط فرهنگی انتخاب «زبان زنان» به عنوان نام مجله، طرح غالب را تصاحب کرده، با به بازی گرفتن و وارونه ‏کردن آن، مفهومی بس منفی و زن ستیز را به باری عمیقاً مثبت و برای خلق فضایی به نفع زن به کارگرفت. با این انتخاب، ‏دولت آبادی«زبان زنان»را از تهدیدی علیه مردان گسسته با آگاهی آن را به وسیله‌ای برای بهبود وضع زنان تبدیل کرد.[17]‏

در سال 1337 هـ .ق/1918م. هفت عنوان نشریه در مشهد، شش عنوان در اصفهان، چهارعنوان در شیراز، سه عنوان در ‏تبریز، دو عنوان در همدان، یک عنوان در قزوین، یک عنوان در کرمانشاه و یک عنوان در انزلی منتشر شد. مجموع تیراژ ‏نشریات شهرستانی9400 نسخه برآورد گردیده است. پرتیراژترین نشریه‌ی شهرستانی در این سال جریده‌ی بهار، چاپ مشهد ‏است که به مدیریت شیخ احمد با تیراژ1200 نسخه توزیع شده و کم تیراژترین نشریه‌ی شهرستانی نیز متعلق به مجله‌ی زبان ‏زنان چاپ اصفهان به مدیریت صدیقه دولت آبادی است باتیراژ 100 نسخه[18]بوده است .‏

‏ ‏‏«زبان زنان» در سال اول ماهی دو شماره و در سال دوم به صورت هفتگی انتشار می‌یافت.[19] مندرجات آن در چند ‏شماره‌ی اول از قبیل: «زنان و علوم» و «زن بیچاره نیست» و مقالاتی مربوط به زنان بود ولی سپس مقالات مختلف و اخبار ‏داخلی، خارجی و سیاسی به آن اضافه شد.[20] از همان شماره‌های اول، داستانی به عنوان «داستان رقت انگیز» در پاورقی ‏روزنامه چاپ شد. زبان زنان نشریه‌ی پرنفوذی بود که وضعیت زنان را در ایران به صراحت مورد انتقاد قرار می‌داد و ‏اولین نشریه‌ی زنان بود که به نام منتشر کننده‌ی آن، یعنی صدیقه دولت آبادی مجوز انتشار گرفت. تا آن زمان مجوز ‏نشریه،به‌نام زنان صادر نشده بود. انتشار این نشریه آغاز مبارزه‌ای دراز مدت برای حقوق زنان بود. دولت آبادی اظهار داشته ‏که مشاهده‌ی ازدواج‌های اجباری دختران 8 یا 9 ساله در اصفهان انگیزه‌ی مهمی برای فعالیت‌های او بوده است.[21]‏

در سال دوم، روزنامه هفته‌ای یک بار روزهای شنبه چاپ و پخش می‌شد و تا شماره‌ی 41 سال دوم که «نمره‌ی پیاپی» آن 57 ‏است منتشر گردیده. هر شنبه 2500 نسخه از زبان زنان فروخته می‌شد و مردان بیش از زنان خواننده‌ی ثابت آن بودند.  ‏دولت آبادی زنان را در محلات سازمان‌دهی کرد و تلاش کرد تا از طریق نشریه‌اش فعالیت‌های آنان را هماهنگ سازد. زبان ‏زنان از آموزش و استقلال اقتصادی زنان حمایت می‌کرد. یکی از اقدامات او متقاعد ساختن 40 زن به منظور استفاده از ‏سرمایه‌های شان برای ایجاد کارگاه‌های کوچک بافندگی در یزد، کرمان و اصفهان و استخدام زنان در آن بود. تعداد زنان در این ‏گروه به هفتاد نفر رسید.[22]‏

‏ ‏‏  لازم به ذکر است که اکثر مقالات زبان زنان را صدیقه دولت آبادی می‌نوشت و انتشار دوره‌ی نخست زبان زنان نیز متعلق ‏به دوران پس از ازدواج  او است. پس از نشر چند شماره مندرجات آن از مطالب مربوط به زنان خارج شده و مقالات مختلف ‏و اخبار داخله و خارجه نیز در آن دیده می‌شود.‏

‏ ‏نگاهی به محتوای روزنامه‌ی «زبان زنان»:‏

‏ ‏یکی از هدف‌های جدی روزنامه‌ی «زبان زنان» تأسیس دبستان‌های رایگان از طرف دولت برای دوشیزگان،سوادآموزی، ‏آموزش، پرورش زنان و ترویج معارف بود. به طور کل، معارف وضع نابه‌سامانی داشت و شمار باسودان و شاگردان مدارس ‏اندک و امر فراگیری علوم محدود بود.روزنامه‌ی «زبان زنان» وضع بالا را به شدت انتقاد کرد و تأکید نمود: «بدبختی از ‏بی‌علمی است. از بی‌دانشی است.».[23] بزرگ‌ترین درمانی که می‌تواند همه دردهای بدبختی ما را علاج کند همانا معارف ‏است … باید از دولت بخواهیم ‌… در مرکز اقلاً، یک دبستان فنی برای دختران تشکیل نماید.».[24]‏

‏ ‏او در نوشته‌ی «بازهم می‌نویسیم» تأکید می‌کند که ما از تکرار «لزوم دبستان دخترانه ‌… و افزودن اعداد آن‌ها و مجانی و ‏دولتی بودن آن‌ها خسته نمی‌شویم‌ … به مجاهدت خود ادامه می‌دهیم‌ … می‌گوییم … مدرسه! مدرسه! مدرسه!»[25]‏

روزنامه‌ی «زبان زنان»، دیدگاه تازه‌ا‌ی در رابطه با تربیت کودکان به زنان ایرانی ارائه کرد و به نقش معـنوی و تربیتی ‏مادر در تربیت سالم کودکان با روحیه‌ی وطن‌دوستی توجه جدی نمود. او می‌نویسد: «اگر اطفال شیرینی محبت مادر را ‏نچشیده‌اند، محبت مادر وطن به گوش آن‌ها صدایی است… محبت مادر نمونه‌ی محبت مادر وطن است.».[26]‏

‏ ‏قرائت خانه‌ی مجانی زنان در سال1301 هـ .ش/1922م. به همت درۃ المعالی مدیر مدرسه‌ی مخدرات اسلامی تأسیس شد. ‏صدیقه دولت آبادی در روزنامه‌ی «زبان زنان» ضمن تاکید بر اهمیت این قرائت خانه «خواتین محترمات شرافتمند» را به ‏استفاده از آن تشویق می‌کند و درۃ المعالی را به خاطر هجده سال خدمات جانی و مالی در استواری مدرسه و ربودن گوی پیش ‏قدمی در تأسیس قرائت خانه برای نسوان ستایش می‌نماید.[28]‏

‏ ‏‏ از لحاظ ویژگی محتوایی می‌توان به ساده نویسی و استفاده از کلمات اصیل فارسی اشاره کرد. روزنامه موضع خود را در ‏این رابطه چنین بیان می‌کند: «کوشش ما این است همیشه فارسی را ساده نوشته و از لغات غیر فارسی کمتر به کار آورده، ‏کم‌کم واژه‌های فارسی را در نگارش افزوده و تا خرد خرد به آنجا برسیم که هم نوشتن فارسی خالص برای ما عادت و آسان ‏شده و هم برای خوانندگان دشوار نیاید.».[29] صدیقه دولت آبادی از کاربرد واژه‌ها و اصطلاحات عربی در محتوای ‏روزنامه پرهیز می‌کرد. از شماره‌ی ششم سال اول به جای بعضی کلمات و لغات، فارسی سره گذاشته شده بدین قسم می‌باشد: ‏‏«پرهونگاه (محل اداره) شمس‌آباد اسپهان، پرهوند و سردبیر (مدیر وصاحب اداره) صدیقه دولت‌آبادی، نخستین سال ‏پایست(تأسیس)، آشکار نامه (اعلان ).».[30]‏

‏ ‏پس از مدتی نگرش صدیقه دولت‌آبادی که از َفعالان سیاسی و تندروی تساوی حقوق زنان بود، روزنامه را به تدریج به ‏حوزه سیاست و مسایل روز از جمله استقلال ملّی، مبارزه با نفوذ بیگانگان،تحریم کالاهای وارداتی، انتخابات، مبارزه علیه ‏استبداد، فقر … کشانید و بار سیاسی نشریه پررنگ‌تر شد.‏

‏ ‏چون این روزنامه در خارج از تهران انتشار می‌یافت موجب نگرانی فعالان حقوق زن گردید، چرا که در محیط متعصب ‏مذهبی آن روز اصفهان منتشر گردیده و برای مبارزه علیه خرافات و جهل مردم ایران و درباره‌ی حقوق زنان و مبارزه با ‏استبداد بود.[34]‏

ممتاز الدوله در نامه‌ای این گونه نگرانی خود را نوشته: «امتیاز مجله‌ی زبان زنان صادر و ارسال؛ ولی ناگزیرم تذکر دهم، ‏چون اول نامه‌ای است که به نام زنان منتشر می‌شود و اقدامات بانوان در هر کشور ذی قیمت می‌باشد، اگر می‌توانید، این ‏طفل نوزاد را پایدار کرده تا به حد رشد برسانیم. در انتشارش کوشش کنید؛ والا این اقدام به وقت موافق‌تری موکول و زبان ‏زنان را در شهر آزادتری به چاپ برسانی. زیرا که ضرر یک قدم عقب افتادن بیش از دو قدم جلوتر است.».[35]‏

‏ ‏نویسنده‌ی کتاب سرگذشت موسیقی ایران، ضمن شرح اولین سفرخود، اشاره می‌کند: «در اصفهان به منزل صدیقه‌ی دولت ‏آبادی وارد شدیم و این بانو، خواهر حاج میرزا یحیی و از زنان باسواد متجددی بود که برای آزادی نِسوان بسیار کوشش ‏می‌کرد و در آن وقت روزنامه‌ی «زبان زنان» را انتشار می‌داد و این دختر با روبنده و چادر، روزنامه‌ی زبان زنان را به ‏دست داشت و از جمله کسانی بود که می‌خواست راه تربیت و ترقی، برای خواهرانش باز کند و تا آن‌ها بتوانند دوش به دوش ‏مردان، پیشرفت کنند. البته زمینه مساعد نبود و بسیاری از مرتجعین با او به مخالفت می‌پرداختند ولی دست از کوشش‌های ‏خود برنداشت و به فعالیت‌های خود ادامه می‌داد.».[36]‏

‏ ‏با این حال صدیقه دولت آبادی روزنامه‌ی «زبان زنان» را به مدت دو سال در اصفهان منتشر کرد. این روزنامه برای ‏نخستین بار در تاریخ مطبوعات ایران برای انتشار مقاله‌ها و مطالب، قائل به محدودیت جنسی شد و هم چنین صفحه‌های ‏نشریه را تنها به نوشته‌های زنان و دختران اختصاص داد به طوری که درسرلوحه‌ی تمام شماره‌های «زبان‌زنان» تصریح ‏شده بود: «تنها نوشته‌های دختران و زنان پذیرفته» می‌شود. هرگاه مقاله‌ای از مردان به این روزنامه می‌رسید دولت آبادی ‏ضمن اعلام دریافت آن تذکر می‌داد: «نگارش شما را چاپ نخواهیم کرد. البته در سرنوشت {سر‌لوحه}روزنامه‌ی «زبان ‏زنان» خوانده‌اید که مطلق نوشته‌های زنان و دختران پذیرفته می‌شود نه مردان».[37] در مورد اجرای چنین محدویتی در ‏تاریخ مطبوعات ایران اطلاعی در دست نیست. درتاریخ مطبوعات اختصاصی زنان ایران، تنها نامه‌ی بانوان بود که چنین ‏محدودیتی را رسماً اعلام کرد؛گرچه عملاً نتوانستند به آن پایبند باشند چرا که درشماره‌ی اول آن (اول مرداد 1299 هـ ‏‏.ش/1920م. ) شعر «کفن سیاه» از میرزاده‌ی عشقی به چاپ رسید.‏

‏ ‏توجه به نقش مادری و همسری، پیام اصلی این نشریه بود. زبان زنان، نه تنها به عنوان نشریه‌ای که مطالب آن «همه‌اش ‏راجع به حقوق زن، راجع به پیشرفت زن» بود،[38]که به عنوان مجله‌ای که «تمام مباحث آن مربوط به شوهر داری، ‏بچه‌داری و آداب معاشرت بود. آداب و رسوم را یاد می‌داد.»[39] در یادها مانده است در واقع دولت آبادی، نوعی نوگرایی را ‏به خانم‌ها آموزش می‌داده است.‏

‏ ‏از دور اول مجلس شورای ملّی به بعد که امکان مشارکت عمومی در قدرت سیاسی فراهم شد، هرگاه زنان تجدد طلب درصدد ‏بر آمدند تا تشکل سیاسی مستقل خود را ایجاد کنند یا در امور سیاسی به رأی و صلاحدید خود مشارکت نمایند با واکنش سریع ‏و قاطعانه‌ی مجلس شورای ملی یا وزارت معارف مواجه شدند. حتی در سال 1331هـ . ق /1913م. روزنامه‌ی شکوفه تنها ‏به این دلیل که از بین کاندیداهای نمایندگی دوره‌ی سوم مجلس شورا عده‌ای را به عنوان منتخبین خود برگزید و از مردان ‏خواست که به آنان رأی بدهند، از سوی وزارت معارف چند روزی توقیف شد.[40] علاوه بر چنین پیشنهادی، دولت آبادی ‏در هنگام تقاضای امتیاز «زبان زنان» ملتزم شده بود که راه و روش این مجله صرفاً «آگاهی زنان بر وظایف مشروعه‌ی خود ‏و نشر آثار ادبی و اخلاقی در میان ایشان» باشد.[41]‏

‏ ‏بعدها نیز روزنامه‌ی «زبان زنان» در مقاله‌ای با عنوان «قلم در دست مردان بود» به محروم کردن زنان از حق رأی ‏اعتراض نمود و نوشت اگر زنان حق رأی داشتند به عکس مردان، مستبدان و مالکان را برای رسیدگی به امور ملت ستمدیده ‏و پیشرفت آزادی انتخاب نمی‌کردند.[42] صدیقه دولت آبادی در برخورد با این وضعیت پیش از هر چیز به استقلال و ‏تمامیت ارضی ایران می‌اندیشید. او خطاب به فعالان سیاسی کشور نوشت: «ما وقتی می‌توانیم کار بکنیم که در دامن استقلال ‏و ارتقاء وطن نشسته باشیم ورنه اگر خدای نکرده اصل نباشد، در فرع با کدام جان و دل{می} توان دامن خدمات را به کمر زد ‏و کار کرد.».[43] صدیقه دولت آبادی که بنیان اندیشه سیاسی و اجتماعی‌اش مبتنی بر ناسیونالیسم و احقاق حقوق زنان بود. ‏مَشی سیاسی روزنامه‌ی «زبان زنان»را به نحوی تعیین کرد که در خدمت این وظیفه باشد. او دراین باره ‌نوشت: «روزنامه‌ی ‏زبان زنان از هیچکس ملاحظه ندارد و تنها برای منافع ایران و ایرانیان و سعادت اجتماعی و ترقی عالم زنان قیام کرده و با ‏پول خود و فکر آزاد خویش به امید یکتا پروردگار، روی پاهای خویشتن استوار است … در مرام خود آنچه را علیه ایران ‏دیده بد می‌گوئیم و آنچه را بر منافع وطن دیده، خوب می‌خوانیم.».[44]‏

‏ ‏روزنامه‌ی «زبان زنان» در مقاله‌های متعددی از جمله زیر عنوان «قانون اساسی»؛ «کابینه‌ی وثوق‌الدوله افتاد»؛ «امروز ما ‏کابینه آقای مشیرالدوله»؛ «گفتنی‌ها را باید گفت»؛ «ایران در یک سلسله حوداث سیاسی و تاریخی» و… رویدادها و تحولات ‏سیاسی ایران را به طور جدی پی می‌‌گیرد،عملکرد دولت‌های موقت را به بررسی و نقد می‌کشد و می‌‌کوشد مواضع سیاسی ‏زنان تجددطلب و آزاداندیش را بیان کند و راه را برای مشارکت زنان در عرصه سیاسی هموار نماید.‏

‏ ‏صدیقه دولت آبادی، در نشریه‌ی زبان زنان از «سوسیال دموکراسی» و «سوسیالیزم» هم بحث می‌کرد و سعی می‌نمود زنان ‏ایرانی را نسبت به مباحث جدید روزگار نو، آگاه سازد. وی با رویی گشاده و نگاهی متکثر و دموکراتیک از طرح افکار ‏تجددخواهانه و مسائل نظری مدرن جهان در میان زنان کشورش استقبال می‌نمود و در این جهت، صادقانه و با تعهد عمیق ‏اجتماعی‌اش، بی‌خستگی تلاش می‌کرد.‏

‏ ‏‏ نمونه‌ای از مکتوبات‌اش، مطلبی است که در مجله‌ی «زبان زنان» در 26 تیرماه 1299 هـ .ش/1920م. با عنوان ‏‏«سوسیالیزم» به چاپ رسیده است،می‌نویسد: «سوسیالیست ها که اجتماعیون باشند تغییر نظامات و عادات کنونی دنیا را از ‏راه مسایل اقتصادی حتمی خواسته و استواری قوانین را از این بابت می‌خواهند که خوشی زندگانی برای همه‌ی آدم‌ها متساوی ‏المیزان باشد. سوسیالیست‌ها چند قسمت می‌باشند و هر دسته‌ای از راهی به سوی انجام مقصود می‌روند.یک قسمت مهم از ‏اجتماعیون، سوسیالیست دموکرات نامیده می‌شوند…کلاً مراد سوسیالیست دموکرات‌ها تمام امور و امتیازات را به دست ‏عامه‌ی اهالی می‌سپارد و هیچ چیز و هیچ کاری در کشورهای سوسیال دموکراسی نمی‌تواند بدون رضایت عامه به موقع اجرا ‏گذاشته شود و تمام خط حرکت سوسیال دموکرات‌ها در آزادی عامه و سعادت زندگانی اولاد آدم است. در اصول سوسیال ‏دموکرات‌ها مدیریت مملکت به طور انتخابی، به یک انجمن بزرگ محول می‌گردد که اداره‌ کننده‌ی کشور است. درخشندگی ‏این حزب در آلمان شده و مارکس از استواری دهندگان پیشرو این جمعیت شناخته می‌شود و توسعه و قدرت حرکت مذکور در ‏اروپای غربی عملی گردیده است. البته سوسیالیزم پس از جنگ بین المللی مقام بسیار بلندی را در اروپا و پاره‌ای از قطعات ‏آسیا احراز کرده است.». ‏

در جریان قرارداد۱۹۱۹م. روزنامه‌ی «زبان زنان» به افشاگری علیه نمایندگان سیاسى دولت انگلیس در ایران و طرفداران ‏آن‌ها پرداخت و با درج مقاله‌ا‌ی در شماره‌ی ۵۵ با عنوان «مجلس عالى بادگیر»، جلسه ۱۲ آذرماه ۱۲۹۹هـ .ش/1920م. ‏مجلس شورای ملی را مورد نقد و ارزیابی قرار داد.در این مقاله بر انتخاب آزاد نمایندگان توسط مردم تأکید شده و در ضمن از ‏نقش مداخله‌گرانه‌ی انگلستان و فعالیت‌های مأموران آن در ایران برای تسلط بر نیروهای قزاق ابراز نگرانی می‌کند. به دنبال ‏انتشار این مقاله بود که رئیس الوزرای وقت، دستور توقیف روزنامه را صادر کرد و در تلگراف ۱۵ دی‌‌ماه ۱۲۹۹هـ ‏‏.ش/1920م. به حاکم اصفهان نوشت: «روزنامه زبان زنان بدون اجازه‌ی وزارت داخله و معارف، جدیداً در اصفهان عرض ‏اندام کرده است و برخلاف سیاست دولت دُرفشانی می‌‌کند. البته توقیف کرده اطلاع دهید.».[46]‏

‏ ‏اینگونه نقد و بررسی عملکرد دولت‌های وقت، باعث مخالفت با او می‌شد[47] و حتی موجب گشت که عده‌ای با سنگ باران ‏خانه‌ی مسکونی و آتش زدن دفتر روزنامه، خودش را هم مورد ضرب و شتم قرار داده و او را مجبور به ترک اصفهان ‏کنند.[48]‏

حمله به دفتر روزنامه‌ی زبان زنان و خانه‌ی وی هر چند با اعتراض روزنامه‌ها و مجله‌هایی مانند نامه‌ی بانوان،حلاج، ‏آسایش و… روبه‌رو شد،اما علی رغم پیگیری‌های وی به نتیجه نرسید و عاملان و محرکان آن رسماً معرفی نشدند.سال‌ها بعد ‏صدیقه دولت آبادی طی سخنرانی رادیویی در کانون بانوان در بهمن سال1330هـ .ش/1951م. مدعی شد که تمام این حرکات ‏به علت مخالفت زبان زنان با قرارداد 1919م. بوده است و عده‌ای به تحریک کنسول دولت انگلستان در اصفهان به دفتر ‏روزنامه و خانه‌ی دولت آبادی حمله کرده‌اند.[49] اوگفت که در یکی از این حمله‌ها: «با جدیت شهربانی سه نفر دستگیر شدند ‏که یکی از آن‌ها نوکر شخصی قنسول اصفهان بود و بعد از چند ساعت رسماً آن سه نفر را از قنسولگری اصفهان خواستند و ‏نظمیه آن‌ها را با قید اینکه نگذارند از قنسولخانه خارج شوند،تسلیم قنسولگری داد.».[50]‏

سرانجام همین حوادث صدیقه دولت آبادی را مجبور به ترک اصفهان کرد. زبان زنان از سال 1339هـ.ق/1921م. به بعد در ‏تهران به صورت مجله‌ی ماهانه منتشرمی‌شد با این شرط که از پرداختن به مسائل سیاسی خودداری کند. به دلیل مخالفت با ‏قرار داد 1919م. وثوق الدوله، تحت فشار قرار گرفته بود و تهدیداتی حتی علیه مدیر روزنامه انجام گرفت. با کودتای ‏‏1299هـ .ش/1920م. انتشار آن در اصفهان پایان یافت[51] و دوره‌ی بعدی انتشار آن در تهران پی گرفته شد.‏

‏*  ‏نگاهی به مجله‌ی زبان زنان :‏

‏ ‏صدیقه دولت آبادی مجله‌ی زبان زنان را از فروردین ماه سال 1301 هـ . ش/1922م. در تهران منتشر کرد و انتشار آن تا ‏پایان همان سال دوام داشت و در آخر سال 1301هـ .ش/1922م. زبان زنان به علت غیبت مدیرـ که برای تکمیل تحصیل به ‏اروپا رهسپار بودـ تعطیل شد. در سال 1306هـ .ش/1927م. از اروپا مراجعت و قصد داشت تا انتشار مجله را دوباره از ‏سرگیرد که به دلایلی پانزده سال این نشریه منتشر نشد. پس از 23 سال از زمان انتشار، اولین شماره‌ی آن دوباره شروع به ‏کار کرد.‏

‏ ‏از زبان مدیر مسئول، خانم دولت آبادی در مورد بودجه‌ی زبان زنان می‌خوانیم: «در انتشار دوره‌ی اول در اصفهان پایان سال ‏اول هزینه و درآمد تطبیق و سیزده ریال و یک شاهی اضافه داشت. سال دوم؛ اگر در پایان سال توقیف نشده بود،ده هزار ریال ‏سرمایه می‌داشت ولی چون حق اشتراک را مشترکین نپرداخته، زبان زنان از پا درآمد و نصف سرمایه‌ی اولیه را از دست داد. ‏سال سوم؛ در تهران به شکل مجله منتشر ولی حسابش روشن و درآمد و خرجش مساوی بود. این دفعه در سال 23 شماره‌ی ‏اول پس از اندیشه‌ی بسیار چنین تصمیم اتخاذ شد: که این بار مجله‌ی زبان‌زنان مثل پیش تنها با سرمایه‌ی کوچک پا به ‏عرصه‌ی کارزار نگذارد تا بر پایداریش امید بیش‌تری بوده باشد. بنابراین سهامی چاپ و یک عده از بانوان دانشمند کارمندان ‏رسمی کانون بانوان مایل به شرکت شدند و نیز بنگاه پروین حاضر به کمک در انتشار مجله شده‌است. این دو کمک مهم ‏امیدواری تام می‌دهد که اگر مؤسس هم از بین برود، زبان زنان به اتکاء یزدان پاک و کمک بانوان و آقایان طرفدار ترقی عالم ‏نسوان، برقرار خواهد ماند. باب شرکت به روی همه‌ی خانم‌ها باز است و هر سهمی فقط یکصد ریال می‌باشد.».[52]‏

‏ ‏مجله‌ی زبان زنان دنباله‌ی روزنامه‌ی زبان زنان است. بنابراین سال تاسیس مجله همان سال تاسیس روزنامه محسوب ‏می‌شود.[53] این مجله به صورت ماهنامه انتشار ‌یافت. سال چهارم حیات آن در واقع دومین سال انتشار این نشریه در تهران ‏می‌باشد.[54] شماره‌های اولیه‌ی این مجله با چاپ سنگی[55] بود. از بانفوذترین ماهنامه‌های حقوق زنان بود. «زبان زنان» ‏برای آشنا کردن زنان با حقوقی همچون: آموزش، استقلال اقتصادی و حقوق خانوادگی بود و در 32 صفحه در تهران و ‏توسط چاپ رنگین تحریر و چاپ می‌شد.[56] مجله علاوه بر دفتر تهران، نمایندگی‌هایی در شهرستان‌های اصفهان، شیراز، ‏دماوند، اهواز وتبریز داشت. دو دوره انتشار یافته است: دوره‌ی اول در دهه‌ی 1310هـ .ش/1931م. که ارگان کانون بانوان ‏بوده و دوره‌ی دوم پس از شهریور1320 هـ .ش/1941م.که سردبیر آن بانو اختر معدلی بوده است.‏

‏ ‏این مجله اثر دیگری از استعداد و ذوق خانم‌های تحصیلکرده‌ی ایرانی است و به طوری که در سر لوحه‌ی آن نوشته شده ‏است،«مجله‌ی مزبور 25 سال قبل، زندگی خود را آغاز کرده، ولی توقیف طولانی سبب شده که مردم کمتر به وجود آن آگاه ‏باشند. اما حالا که سال سوم انتشار حقیقی خود را آغاز کرده و در چاپخانه‌ی بانک ملّی ایران منظم چاپ می‌شود، امید است که ‏به زودی مورد اقبال خانم‌ها واقع شده، علاقمندان به فرهنگ، نه فقط در توسعه‌ی انتشار آن بکوشند، بلکه عقاید و نظریات ‏خود را برای آن مجله بنویسند. تا تنوع مطالب آن زیادتر شود و در عالم مطبوعات، زنان جایگزین مجله‌ی آینده در مطبوعات ‏عالم مردان بشوند. زیرا هر قدر راه نو یا بانو از لحاظ روش، یعنی اقتباس افکار و آراء پسندیده‌ی اجتماعی اروپایی و عالم ‏خارج، همپایی می‌کنند، زبان زنان و مجله آینده آثار ترشح افکار فضلا و دانشمندان است که بیشتر آراء و افکار خود را اظهار ‏می‌دارند و اگر انصاف بدهیم هر دو روش مقبول و حفظ آن با تأکید ضروری و بلکه واجب است تا هر یک رونق و جاه خود ‏را از دست ندهند.».[57]‏

در دوره‌ی سوم انتشار زبان زنان «مرام مجله» هم چنان «تربیت مادر» باقی مانده، عبارت «بهشت زیر پای مادران است» بر ‏هر شماره‌ی آن نقش بسته بود. پس از انتشار اولین شماره در سال 23، بازهم مجله‌ی زبان زنان مدت هجده ماه به علت چاپ ‏مقاله‌ای در مورد «زنان و دکان نانوایی و رشوه گرفتن ترازودار» تعطیل شد. تا اینکه سرانجام نخست وزیر وقت عوض شد ‏و مجله از محبس شهربانی بیرون آمد و دوباره پس از این مدت، شماره‌ی دوم در خردادماه 1323 منتشر شده است.‏

‏‏ در جمادی الاول 1339هـ..ش/ فوریه1921م. با انتشار یک «متحدالمآل» ضمن توضیح دلایل غیرقانونی بودن توقیف زبان ‏زنان و تلاش‌هایش برای رفع آن اعلام کرد: «می‌دانم اگر در مملکت یک بی‌حسابی و تعدی به یکی وارد شود باید به مقامات ‏دولتی شکایت کرد؛ ولی اکنون نمی‌دانم به کجا و به کی داد ببرم! گناه زبان زنان به جز حق نویسی و داد وطن پرستی چه ‏بوده است؟».‏

‏ ‏صدیقه دولت آبادی «زبان زنان» را مدرسه‌ی سیّاری می‌خواند و نقش خود را با طبیب یکی می‌دانست[58] او حتی پا را از ‏این تشبیهات و استعارات فراتر نهاده و در روزنامه‌ی «زبان زنان» آموزش علم طب و پرستاری را از نیازهای اساسی زنان ‏می‌داند. در مجله‌ی «زبان زنان»، تعلیم و تربیت، راهی برای دستیابی آنان به تعصب ملّی چنان‌که در زنان آمریکا و اروپا به ‏وجود آمده است،[59] انگاشته شده و در شماره‌ی دیگر، متذکر می‌شود که «بیداری خواهران هموطن با کسب معارف، حتی ‏در علوم فنی که فقط مردان بدان اشتغال دارند، به دست خواهد آمد.».[60] و همچنین تحصیل علم معاش را برای بانوان از ‏ضروریات می‌داند.[61]‏

اما با خواندن دقیق روزنامه‌ی «زبان زنان» می‌توان به مقالاتی در حمایت از اسلام اما انتقاد از جامعه‌ی سنتی ایران دست ‏یافت.[62] صدیقه دولت آبادی در خردادماه 1323هـ .ش/1944م. در مجله‌ی «زبان زنان» می‌نویسد: «آتش حجاب / ‏بی‌حجابی را در میان طبقه‌ی بانوان منورالفکر و زنان نادان دامن می‌زنند. نزاع میان پدران و دختران، و میان زنان و ‏شوهران بر می‌انگیزند، برای زنان بوالهوس راه بی عفتی را در زیر حجاب صاف می‌کنند و هزاران معایب دیگر به وجود ‏آورده، ذره‌ای توجه به عکس العمل خود در انظار خارجی‌ها ندارند. بسیار کارهای لازم داریم که ممکن است برای اصلاح ‏آن‌ها اقدام نمود. از قبیل جلوگیری از فحشاء که خود یک قدم موثر بزرگ برای حفظ بهداشت عمومی است.‏

* زبان زنان و پیگیری حق رای برای زنان :‏

‏صدیقه دولت آبادی از معدود زنانی بود که از همان دوران شروع فعالیت‌هایش، پیگیر ایجاد حق رای برای زنان بود. از ‏اردیبهشت ماه 1330هـ .ش/1951م. که نامه‌ای خطاب به دکتر محمد مصدق نوشت و در آن درخواست گنجاندن حق رای ‏برای زنان در قانون انتخابات را داد. در 19 فروردین 1299هـ .ش/1920م. صدیقه دولت آبادی در نشریه‌ خود، «زبان ‏زنان» می‌نویسد: «ما خیلی افسوس داریم که برادران ما وقتی انتخابات مجلس و انجمن‌های ایالتی و ولایتی را می‌نوشتند برای ‏این که ما زنان حق رای نداشته باشیم و شرکت نجوییم ما را در ردیف قاتل‌ها، مجانین و ورشکستگان نوشتند. اگر اندکی دقت ‏نظر می‌کردند گمان می‌رود که تصدیق می‌کردند ما زنان بی‌حق، هرگز مانند آن برادران با حق در انتخابات پارلمان و غیره، ‏مستبدین و ملاکین … را برای تعالی و سعادت ملت رنجبر و کارگران و پیشرفت آزادی انتخاب نمی‌کردیم.».[64]‏

در اطلاعات بانوان[65] با این تیتر که «شرکت در انتخابات حق مسلم هر زن ایرانی ‏است، اما برای دریافت این حق، باید ‏آمادگی پیدا کرد!» نوشت: «روز پنچ شنبه‌ی هفته‌ی گذشته در بحبوبه‌ی فعالیت‌های ‏انتخاباتی،جمعیت‌های بانوان ایران ‏اعلامیه‌ی مشترکی صادر کردند و طی آن اعلام داشتند که چون «ماده‌ی دوم قانون ‏اساسی راه را برای شرکت زنان در ‏انتخابات باز گذاشته و منشور سازمان ملل متحد و اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر که ‏حق شرکت در انتخابات را برای همگان به ‏رسمیت شناخته، مورد تأیید دولت ایران قرار گرفته، به زنان ایران نیز مثل ‏خواهران مسلمان و غیر مسلمان شان در سایر ‏کشورها باید حق رأی داده شود تا نیمی از مردم وطن ما در تعیین ‏سرنوشت شان شرکت کنند و همراه با کاروان ترقی زنان ‏گام بردارند.». اطلاعات بانوان در ادامه، نظر صدیقه دولت ‏آبادی را درباره ی اطلاعیه مذکور پرسیده بود: «..من با این ‏اعلامیه کاملاً موافق هستم، اما عقیده دارم که زمانی ‏خانم‌ها باید به مجلس راه یابند که اطلاعات کافی از اوضاع داخلی و ‏خارجی داشته باشند و صلاح مملکت را بتوانند ‏تشخیص دهند تا موقعی که این امر تحقق نیافته است، ایشان باید صبر و ‏شکیبایی پیشه سازند و در انتظار فرصت ‏مناسب به سر برند.» دولت آبادی سپس در مورد عدم توفیق زنان در مورد حق رأی ‏تا آن زمان گفت: «مقتضیات ‏وقت باعث عدم توفیق خانم ها در مورد حق رأی بوده است…» و افزود که وظیفه ی مهم تری ‏هم زنان دارند که آن ‏‏«کوشش همه جانبه برای با سواد کردن زنان ایرانی است، زیرا مهم ترین عامل عقب ماندگی و ‏برخوردار نبودن زن ‏ایرانی از حقوق سیاسی و طبیعی، وجود بی سوادی است و بدین جهت جمعیت های متشکل بانوان اولین ‏هدف خود ‏را باید مبارزه با بی سوادی قرار دهند.». ‏

‏‏  در واقع دیدگاه دولت آبادی نسبت به حق رأی زنان به رغم موافقت او با اعلامیه زنان تا حدودی عوض شده ‏بود چه او طی ‏سال های 1299 هـ .ش/1920م. و 1330 هـ .ش/1951م. که قانون انتخابات مجلس و انجمن های ‏ایالتی و ولایتی را نقد ‏کرده بود از فعالان کسب حق رأی برای زنان به شمار می آمد اما این نیاز زنان به آموزش و ‏سواد آموزی را نسبت به دیگر ‏نیازهای زنان در اولویت می دانست. ‏

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید