back to top
خانهآرشیو گزارش‌ها از سایت قدیمگزارش‌ها و تحلیل‌ها oسیاست خارجی امریکا، بخصوص آنچه به جنگ داخلی سوریه و مسئله اتمی...

سیاست خارجی امریکا، بخصوص آنچه به جنگ داخلی سوریه و مسئله اتمی ایران و اوکراین مربوط می‌ شود، اوباما مشکل می‌ تواند در زمین مین‌گذاری شده راهی پیدا کند:

 

نوشته از روبرت پاری است و در 20 فوریه انتشار یافته‌ است:
 
● همانطور که باراک اوباما می‌ کوشد در زمین مین‌ گذاری شدهٔ سیاست خارجی پیچیدهٔ امریکا راه خود را- بخصوص در برنامهٔ اتمی ایران و جنگ داخلی در سوریه و صلح اسرائیل و وضعیت آشفتهٔ اوکراین- پیدا کند، در واشنگتن، آماج حمله از هر سو است. این حمله از سوی مقامات رسمی بعمل می‌ آید که، در دو دههٔ اخیر،  تحت نفوذ محافظه‌ کاران جدید هستند.
 
     در حقیقت، در پی شکست در ناگزیر کردن جمهوری خواه‌ ها و دموکرات ها و سردبیرهای روزنامه‌ ها و تحلیل‌ گرانی که جنگ فاجعه بار عراق را تحسین می‌ کردند، به پندار و گفتار و کردار مسئولانه، پرزیدنت اوباما مشکل می‌ تواند از لابیرنَت( Labyrinthe= هزارتو) گفتگو های مشکل و سازش های ضرور برای حل مسائل داغ جهان، راه به بیرون، به حل مشکل ها، پیدا کند.
 
● در آنچه به مسئلهٔ اتمی ایران مربوط می‌ شود، موفقیت در گفتگو ها، ایجاب می‌ کند که برآورد واقع بینانه از وضعیت بعمل‌ آید. به سخن دیگر، چشمانی را می‌ طلبد که واقعیت روابط قوای واقعی میان طرف های رابطه را همانسان که هست، ببینند و به عقل هائی نیاز دارد که انعطاف پذیر باشند، یعنی توانا به در نظر گرفتن نیازهای واقعی دو طرف بوده و ارادهٔ امتیاز دادن را داشته باشند.
 
     باوجود نیاز به این عقل ها و چشم ها، در واشنگتن، اقامتگاه مقام های رسمی امریکا، کسانی تصدی مقام ها را دارند که تحت نفوذ محافظه کاران جدید، تنها اشتغالِ خاطرشان، تقسیم کردن کشورهای جهان به طرفدار و دشمن امریکا و افتادن به جان دشمنان امریکا است. بدین‌ خاطر است که فرد هیأت، سرمقاله نویس واشنگتن، همواره حکومت امریکا را فرا می‌ خواند به دادن اتمام حجت نظامی به رهبران کشورهای دشمن امریکا و آنها را مخیر کردن میان تسلیم اراده امریکا شدن و یا جنگ.
 
     همین رویه را این روزنامه، با پرزیدنت بوش به هنگام حمله به عراق در سال 2003 داشت: پی درپی از بوش می‌ خواست که صدام را میان تحویل اسلحهٔ کشتار جمعی خود و یا جنگ ناگزیر کند. و وقتی حکومت صدام اصرار کرد که چنین اسلحه‌ ای را ندارد، روزنامه اصرار ورزید که باید امریکا روش قاطعی در پیش بگیرد، اگر می‌ خواهد اعتبار خود را از دست ندهد.
 
     امر واقع اینکه جنگ عراق و آشکار شدن دروغ بودن وجود اسلحهٔ کشتار جمعی درعراق، سبب نشد افکار عمومی، سازهای بوش و حکومت او را حتی سرزنش کنند. آن جنگ هیچگونه پی‌ آمد وخیم برای سیاستمداران جنگ افروز ببار نیاورد. بوش تجدید انتخاب شد و اغلب عُقاب های جنگ طلب، مقام های خود را در کنگره، حفظ کردند و هیأت و دیگر شخصیت های روزنامه نگارِ جانبدار محافظه کاران جدید، کار خود را از دست ندادند.
 
 
٭ عُقاب جنگ طلبی از حزب دموکرات، که هیلاری کلینتون است:
 
 ● جالب‌ تر اینکه هیلاری کلینتون که در شمار عقاب های جنگ طلب بود، امروز نامزد ریاست جمهوری از حزب دموکرات امریکا است. مدافعان او، بدین‌ خاطر ستایش اش می‌ کنند که سیاست خارجی که او تصدی می‌ کرد، مطلوب هر دو حزب بوده ‌است، حتی به ذائقهٔ دیک چنی، معاون ریاست جمهوری در ریاست جمهوری بوش و سناتورهائی چون مک کین و لیندسی گراهام، خوش می‌ آمده است.
 
     از آنجا که او به جنگ با عراق رأی داده بود، مدافعانش توجیه می‌ کنند که او از آن «اشتباه» درس گرفته ‌است. حال‌ آنکه در خاطرات روبرت گیت که به تازگی انتشار یافته‌ است، معلوم می‌ کند که هیلاری کلینتون و دموکرات های دیگری، از آن اشتباه و فریب درس نیاموخته‌ اند و همچنان جانبدار جنگ، حتی جنگ عراق، هستند. 
 
     سناتور کلینتون، در میان رهبران دموکراتی بود که با ساده‌ اندیشی تمام، در 2006، با جانشین دونالد رامسفلد شدن روبرت گیت، بعنوان وزیر دفاع امریکا، موافقت کردند. آنها کورکورانه از «عقلانیت مقرر» پیروی کردند که این دروغ را القاء می‌ کرد که پرزیدنت بوش، روبرت گیت را جانشین رامسفلد می‌ کند تا که به جنگ پایان ببخشد. باز القاء می‌ کردند که بوش تصدی سیاست خارجی و وزارت دفاع را  به کسانی سپرده ‌است که بسیار عاقل‌ تر از آنها هستند که در ریاست جمهوری پدر او تصدی این دو وزارتخانه را داشتند. 
 
     در آنزمان، کنسرسیوم، هشدارهای روشنی را انتشار داد و به سناتور کلینتون هشدار داد که بار دیگر دارد فریب می‌ خورد. انتصاب گیت به وزارت دفاع سبب تشدید جنگی می‌ شود رامسفلد مأمور به راه انداختن آن بود
 
      این هشدارها میخی بودند که در سنگ فرو نرفتند. فرد بارنس، این واقعیت را، با دقت در هفته نامهٔ ویکلی استندارد بازنوشت: گیت کسی است که در گروه سیاست خارجی و دفاع بوش پدر بوده و اینک برای اجرای همان سیاست، به وزارت دفاع در ریاست بوش پسر منصوب می‌ شود. بندرت مطبوعات تاریخی تا این‌ اندازه، بد درک کرده‌ اند.
 
     برنس خاطر نشان کرد که بوش جوان، در این باره، با پدرش مشورت نکرد. او به مدت 2 ساعت، با گیت، رو در رو گفتگو کرد تا که مطمئن شد گیت با همان دید محافظه کاران جدید، با هدف « استقرار دموکراسی درخاورمیانه»، وزارت دفاع را تصدی می‌ کند و در مورد عراق همان دیدگاه را دارد که بوش دارد ( ویکلی استندارد 27 نوامبر 2006).
 
     باوجود این، مطبوعاتی که تیراژ بزرگ دارند، عاشق تاریخ خود ساخته‌اش شده و بوش را بخاطر انتصاب گیت ستایش کردند.
 
 کلینتون و دیگر اعضای کمیتهٔ دفاع سنا، چشم و گوش بر هشدارها بستند. بر نقش گیت در اکتبر سورپرایز و ایرانگیت نیز چشم بستند و با انتصاب او به وزارت دفاع، بنابراین، ادامهٔ جنگ در عراق، موافقت کردند. او با 21 رأی موافق و صفر رأی مخالف، وزیر دفاع شد.
 
● باوجود این، وقتی در مقام وزارت دفاع مشغول کار شد، نقش محوری را در تشدید جنگ عراق پیدا کرد و در 2007، گُسیل قوای 30 هزار نفری به عراق را سازمان داد. تشدید جنگ سبب کشته شدن 1000 امریکائی دیگر و بی‌ شمار عراقی گشت. باوجود این، او موفق نشد به هدف خویش در عراق دست یابد و نتوانست عراقی‌ ها را به مصالحه دربارهٔ استقرار لشگرهای امریکائی در عراق، راضی کند.
 
     سرانجام، پیش از آنکه بوش کاخ سفید را ترک گوید، نادرستی نظر محافظه‌ کاران جدید و شکست بوش در جنگ عراق، بر مردم امریکا عیان گشت. اما اثر آن بر طرز فکر گیت این شد که وقتی هم که پرزیدنت اوباما او را، بعنوان کسی که دو حزب در باره‌ اش اتفاق نظر دارند، به وزارت دفاع منصوب کرد، او لشگر کشی بیشتر به افغانستان را عملی کرد.
 
 خاطرات گیت:
 
● خواندن خاطرات او، در آن قسمت که به انتصاب او به وزارت دفاع در 2007 مربوط می‌ شود، بس درس‌ آموز است. آن زمان، حکومت بوش آشفته خاطر و درمانده بوده ‌است. او می‌ نویسد: «روشن بود که او با پدر خود، در بارهٔ این انتصاب، مشورت نکرده بود. و برخلاف حدس زنندگان، بوش پدر، هیچگونه نقشی در انتصاب من به وزارت دفاع نداشت».
 
     او نقش هیلاری کلینتون در این انتصاب مهم را برجسته نمی‌ کند و می‌ نویسد: «دموکرات ها هنوز هیجان بیشتری نشان می‌ دادند. براین باور بودند که انتصاب من به پایان دادن به جنگ شتاب می‌ بخشد. من هیچ شکی نداشتم که در واشنگتن، تقریباً همه، خواهان انتصاب من به وزارت دفاع بودند. آنها ادعا می‌ کردند از انتصاب من بسیار شادمانند و حمایت خویش را از من اظهار می‌ کردند. من فکر می‌ کنم بدینخاطر که من عضو گروه مطالعهٔ عراق  Iraq Study Group بودم، خواست آنها را که بیرون کشیدن قوا از عراق بود، عملی خواهم کرد.»
 
● در کتاب خود، که با عنوان «وظیفه» انتشار داده‌ است، گیت اعتراف می‌ کند که همواره جانبدار حمله به عراق بوده‌ است. در 2003، نوشته‌ است: « من از تصمیم بوش دربارهٔ تصرف عراق و سرنگون کردن صدام حمایت کردم». شکست کلینتون و دموکرات های دیگر عضو کمیسیون قوای مسلح امریکا، در تغییر دادن رویهٔ گیت در مورد جنگ عراق، شکست آنها در انجام وظیفه‌ شان بود.
 
      دربارهٔ وسائل ارتباط جمعی عمده که بخش بزرگی از جامعهٔ امریکا به آنها رجوع می‌ کنند، گیت می‌ نویسد: « تحلیل و تفسیرهای فراوانی دربارهٔ بازگشت به دورهٔ بوش پدر، دوره‌ ای که جیم بیکر، وزیر خارجه بود و سرنخ وزارت خارجه و دفاع را در دست داشت، انتشار می‌ دادند و می‌ نوشتند که من کسانی را که رامسفلد نصب کرده بود، بیرون خواهم کرد. نظرهای بکلی بی معنی».
 
 بازی سیاسی:
 
 ● آنچه چون ضربه بر ذهن آدمی فرود می‌ آید، آن قسمت از خاطرات روبرت گیت است که از اجتماعی در 2009، در کاخ سفید و در حضور اوباما، گزارش می‌ دهد. موضوع سخن، جنگ در افغانستان و فرستادن قوای بیشتر به این کشور است. گیت می‌ نویسد: « هیلاری از گسیل نیروی بیشتر سخت حمایت کرد. او به رئیس جمهوری گفت: مخالفتم با گُسیل نیروی بیشتر به عراق، بدینخاطر بود که در انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری، من رویاروی شما بودم و مخالفتم سیاسی بود، وگرنه فرستادن قوای بیشتر به عراق نتیجهٔ خوبی ببار آورد. رئیس جمهوری بطور مبهم پذیرفت که مخالفت، سیاسی بوده است. مشاهدهٔ این واقعیت که دو تن از آنها اعتراف می‌ کردند، بهت آور است. دستیاران گیت، قول گیت را تکذیب کرده‌ اند و توضیح دادند که او ( هیلاری کلینتون) نمی‌ توانسته ‌است بگوید مخالفتش سیاسی بوده‌ است، چرا که از روز نخست مخالف جنگ با عراق بوده‌ است. 
 
     البته برداشت نادرست مقامات واشنگتن از طرز فکر و عمل گیت که سبب نصب او در 2009، در حکومت اوباما نیز، به وزارت دفاع شد و باور نادرست گیت به کارآمدی فرستادن قشون بیشتر، در برابر تصرف عراق با دست‌ آویز ساختگی که جنایت بود، به حساب نمی‌ آید. باوجود این، این رفتار تاریک اندیشانه که وقع ننهادن به مسئولیت فرد بخاطر خطائی است که می‌ کند، همچنان ادامه دارد.
 
     این امر، مسائلی را که رئیس جمهوری با آنها روبرو است، باز هم پیچیده‌ تر می‌ کند. اوباما ناگزیر می‌ باید برای مسائل ایران و سوریه و اسرائیل و فلسطین و اوکراین راه حل پیدا کند. اما وقتی همکارانی چون گیت و هیلاری کلینتون دارد، با آنکه مخالف جنگ با عراق بود و با آنکه زیر بار جنگ با ایران و سوریه نرفت، این عُقاب ها و محافظه‌کاران جدیدی که هنوز بر وسائل ارتباط جمعی مهمی تسلط دارند، میدان مانور او را بس تنگ می‌ گردانند. 
 
● افزون بر اینکه بسیاری از تدارک بینندگان جنگ با عراق همچنان ادارهٔ مطبوعات مهم را در دست دارند، در درون کنگره و حتی در قوهٔ مجریه نیز، رهبران دموکرات دارند زمینه را آمادهٔ نامزد ریاست جمهوری شدن کسی برای انتخابات ریاست جمهوری آینده می‌ کنند، که از طرفداران پر و پا قرص جنگ بوده‌ است.
 
    می‌ توان از خود پرسید آیا دموکرات ها به این امر ‌که هیلاری کلینتون از فاجعهٔ جنگ با عراق، درس گرفته یا نگرفته ‌است، وقعی خواهند نهاد یا خیر.
 
 
انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۴۸۹ از ۱۹ اسفند ۱۳۹۲ تا ۳ فروردین ۱۳۹۳


اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید